يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ -
Sunday 22 December 2024
|
ايران امروز |
با شمایانم من! با شمایان که بسا دور از ایران و فراسوی فرامرزان در بر و بوم دگر - که دگرگونه کسانند و دگرگونه زبان- فارسی میخوانید ادب و شعر میآموزید چون یکی شاعر ایرانی همزاد کلام جان برافروخته از شعلهی خورشید سخن با شما میکنم از دور سلام. وقتتان خوش که شماراست چنین بخت بلند که زبانی: همه موسیقی و همسایگی و زمزمهی مهر، فرامیگیرید با شما میگویم: این چنین پندارم که زبان هر قوم نیست جز گوهر تاریخی آن خلق و نگاهش به جهان که زبان نیست به جز چهرهی آوائی نامیدن و اندیشیدن و چه سان اندیشی، از چه سان دیدن هستی ست که میگیرد شکل پس چه سان دیدن هستی ست – نگاه است – که آید به زبان ای خوشا زمزمهی مهر به آوای و به ترکیب کلام. با شما میگویم: تا جهان بوده در آن آدمیان داشتن و بودن را، با همان خواسته اند! گر چه ناهمسازند داشتن: چندی و بودن: چونی ست! هر چه نام معنی ست ویژه در گسترهی عاطفه و حس و خیال، همچنان عشق – کزان هر چه بگویند مکرٌر نشود، - چونی زیستن آدمیان راست نشان و زبان های جهان هر چه که در گسترهی عاطفه و حس و خیال، واژه و تاب و توان باشد شان بیش، یقین بیشترند انسانی! فارسی را نتوانم که بگویم به چه اندازه زبانی ست بزرگ لیک دانم که زبانی ست پر آهنگ و پر از عاطفهی نفسانی و ازین روی زبانی ست پر از دلخوانی و تواناست به واگویهی هر لحظه و حسی که گریز است ز نامیده شدن! می تواند وزش جان جهان را – به مَثل – در نفس صبح دمان بشنود و واگوید همچنان موسیقی از همین روست که آهنگین است هم ازین روست که شعرش به جهان شُهره شده است ور در آن رنگ غمی شیرین است دارد از درد محبت، پیغام! بختتان یار که یارید شنیدن سخن رودکی و فردوسی: شادکامی و خردورزی و آزادگی و نیکی و مهر و توانید ببینید جهان را زنگاه حافظ که چه نیکو دیده ست: " از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که درین گنبد دوار بماند ...." نیز در وادی نو گوئی و افسون نظامی به کلام و جهان همه شیدائی و سیر و سفر سعدی و همان طرز نوی صائب و آن بیشه رنگین خیال بیدل و محاکات کمال و حافظ و خروشیدن تاریخی خاقانی در بر نیمه فروریخته طاق کسرا یکهزاره سفر روحانی زآن سوی دهکدهی رودک تا زین سوی یوش گشت و واگشت پر از لذت همخوانی تا به درگاه نیایم در توس تا به تبریز و سراپردهی قونیه، به رهوار خیال آنهمه گسترهی قصه و قول و غزل و عشق، بپیمائید! در جهانی همه ذرات هوا دوزخی و سینه گداز در نسیم سخن مینوی مولانا نفسی تازه کنید و بنوشید میناب نشابور به مهتاب شبی با خیام نوشتان باد شراب سخن پارسی نغز اما چون بخواهید مرا یاد آرید، شاید از ناصر بن خسروی در تبعید آن قصیدت که خود احوال مرا نیک بیان میدارد و چنین میشود آغاز: " بگذر ای باد دل افروز خراسانی بر یکی مانده به یُمگان دره زندانی ..." را هم به یاد من دور از وطن خویش و هم از خویشتن خویش بخوانید تمام.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|