پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
در جوار کتابخانه مرکزی شهر کلن چایخانهای است به نام لیبرسو. وارد چایخانه که میشوی، چشمت که به سایه روشن فضا عادت میکند، میبینی که آلات موسیقی بسیاری را بر در و دیوار آویزان کردهاند. فضایی است دوستانه که تو را به نوشیدن چای یا قهوه دعوت میکند تا دمی با رفیقی خلوت کنی. مردان و زنان آلمانی و غیر آلمانی در این جا و آن جا نشستهاند و سر در کار خود دارند. دختر و پسر جوانی روبروی من، چشم در چشم همدیگر دوختهاند و دست در دست یکدیگر نشستهاند و حواسشان نیست که چایشان سرد شده است. من هم میزی را در کنار دیوار انتخاب میکنم و با یکی از زنان نوازنده آرتا به خلوت مینشینم.
مطربه بازیگوشی که بر دل من چنگ میزند. ناز نگاهش، ظرافت انگشتانش، طراوت گونههایش با تو سخن میگوید. نام این نمایشگاه «دسته نوازندگان ممنوعه» است،-اگر درست ترجمه کرده باشم- مطربهکانی که از زندان قرون وسطایی ملایان گریختهاند و اینک بیمقنعه و بینقاب ، چادر به سویی انداخته، گریبان چاک، زلف آشفته، خندان لب و مست؛ ساز خود را در دست گرفتهاند و پایکوبانه مینوازند و رندانه دلبری میکنند.
مطربههایی که آرتا سالها پیش در هنگام گریز از برابر گزمهها در جان خود پنهان کرد و از مرز گذراند تا آنها را اینگونه فروتنانه در پستوی چایخانهای در پیش چشم ما بگذارد! پریرویان آرتا جسورند و تاب مستوری ندارند، در چهارچوبهای که نقاش برایشان گذاشته است نمیگنجند و بیننده حسرت میخورد که چرا باید این همه زیبایی را در قابی چنین کوچک محصور کرد! آرتا، کوچک بودن میز کارش را بهانه میکند و تو از لابلای حرفهایش پی میبری که او در سالهای زندانش عادت کرده بود که عالمی اندیشه و خیال را روی کاغذی چنان کوچک بگنجاند که بشود آن را در مشت بستهای پنهان کرد.
من که از هنر نقاشی بهره چندانی ندارم، برای فهم راز و رمز آفرینش آرتا، تابلویی را بر میدارم و روی کاغذ به تقلید خطها و زاویههایی که از قلم آرتا در آمده است، به باز آفرینی یکی از نوازنده گان او میپردازم. میکوشم که نازک آرای اندام او را، آنگونه که آرتا دیده، پسندیده و در این قاب نشانده است، ببینم و بنگارم. دست و دلم میلرزد و قلم به فرمان نیست و رنگها بر کاغذ نا نشسته، طراوت خود را از دست میدهند. مایوس میشوم؛ چشمم به نگاه طنازش میافتد و از بیهودگی این کوشش شرم میکنم و تن به کشش او میسپارم:
این دختران بلافصل میترا آمیزهای هستند از نشاط زندگی و باروری، ارادهای آشکار برای خودنمایی و باروت فشردهای از خشم. و این همه با چه سادگی متواضعانهای از قلم داوری تراوش کردهاند.
آمیزهای از نقاشی دوبعدی ایرانی و هندسه کوبیسم، اندیشه سوررئالیستی و رنگآمیزی آبستره که کوچکترین خطای نقاش او را به قهقرای شکست میاندازد.
آرتا که از سویی شیفته وانگوگ است و با مکتب و مشرب امپرسیونیستها آشنایی دارد، وقتی که دست بر قلم میبرد، ترا به یاد وسواس منبت کاران ولایت خودت میاندازد که نازک کارانه در آفرینش خویش به ذرهها میاندیشند. اغراق نیست اگر بگویم که معیار آرتا در نگارش، نه خط که نقطه است و همین وسواس در انتخاب و ترکیب رنگهایش هم دیده میشود.
لینکها برای دیدن کارهای دیگر آرتا داوری:
http://archive.radiozamaneh.com/society/women/2011/07/08/5260
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|