iran-emrooz.net | Wed, 05.10.2005, 5:24
نقش نادر ابراهيمی در تحول تاريخی ادبيات كودكان ايران
محمدهادی محمدی
|
چهارشنبه ١٣ مهر ١٣٨٤
عقلانيت انتقادی و نقش نادر ابراهيمی در تحول تاريخی ادبيات كودكان ايران
به مناسبت چهل سال تلاش نادر ابراهيمی در جهت اعتلای ادبيات كودكان و نوجوانان ايران
موسسه پژوهشی تاريخ ادبيات كودكان
در يك سده گذشته تلاشهای عقلانی برای گسترش ادبيات كودكان از مفهوم سنتی به مفهوم مدرن و امروزی آن در فرايندهايی گاه پيوسته و گاه گسسته انجام شده است. بسياری از كسان در گسترش ميزان عقلانيت كه نشانه بارزی از رشد و پيوند ادبيات كودكان با جامعه مدرن است، نقش داشتهاند. نطفههای اين تحول را میتوان در آثاری كه در دوره مشروطه به نام ادبيات معروف به چاپ سنگی بود يافت. اگر نخستين اثر جديد و ثبت شده و به جامانده در تاريخ ادبيات كودكان ايران را حكايات دلپسند اثر محمد مهدی واصف رضاجويی بدانيم كه در سال ١٢٢٥ شمسی در هند و به زبان فارسی برای چند بار بازچاپ شد، در پايان نوشت كتاب نويسنده به روشنی از هدف خود كه پيش درآمدی بر جهان نو است سخن میگويد: معلمانی كه بر تعليم و تاديب متعلمان همت میگمارند ... در ترويج و تدريس اين حكايات دلپسند كوشند و خواننده نوجوان را فرمان دهند كه در ضبط الفاظ و معانی و فهم مضمون حكايت و ادراك نتيجه كلام جهد جزيل و سعی جميل بكار برد تا عقل معاش و معاد و حسن ادب حاصل كرده خردمند و مهذب گردد.[١] عقل معاش و خردمندی دو پايه از ستونهای عقلانيت مدرن است كه در روند تحول اين نكته انديشه مندان و آموزشگران دوره مشروطه روی آن انگشت گذاشتند. چند دهه بعد مستشار الدوله در رساله « يك كلمه » در انتقاد از شيوه مدارس و مكتب خانههای ايران اصول بنيادين آموزش جديد را بر مبنای چرخش از عقل معاد به عقل معاش میداند[٢] و او نيز گامی ديگر در اين زمينه برمی دارد. اما گام بلندتر و قطعی تر در اين زمينه از آن عبدالرحيم طالبوف تبريزی است كه با كتاب احمد پیها و ستونهای عقلانيت مدرن را در حوزه ادبيات كودكان میريزد. طالبوف در اين اثر كه در مرز بين داستان و غيرداستان آونگ میرود، همواره و درهمه جا از انديشه علمی به دفاع برمیخيزد و وابستگی و دلبستگی خود را به جهان نو نشان میدهد. از آن پس اگر تاريخ ادبيات كودكان را تنها از زاويه رشد و گسترش عقلانيت مدرن بررسی كنيم ، نام بسياری از كسان در اين صد ساله يادآور ما خواهد بود كه چه كسانی همچون رشديه ، و باغچهبان ، همچون محمد باقر هوشيار ، توران ميرهادی ، صمد بهرنگی و دهها نام ديگر بودند يا هستند كه با وجود موانع بسيار جدی گام به گام اين راه را پيمودند و در هرگام به همراهان خود افزودند.
نادر ابراهيمی يكی از همراهان اين راه است و در اين جستار كوشش میشود كه نقش او در گسترش عقلانيت انتقادی در ادبيات كودكان كه لازمه رشد آن است، واكاوی شود. نادر ابراهيمی هنرمندی چند پيشه است كه زندگی را در سال ١٣١٥ در تهران آغاز كرد. سالهايی كه جامعه ايران پوست میانداخت و با جنبههايی تكنيكی يا عقلانيت ابزاری از دنيای مدرن آشنا میشد. او در دارلفنون درس خواند كه نماد آغاز نوگرايی و يا درگاه عقلانيت مدرن در ايران عصر قاجار بود. ايران در دوران كودكی او با فرو انداختن رضاشاه و جنگ جهانی دوم دست و پنجه نرم میکرد. هر دوی اين پديدهها به ويژه جنگ جهانی دوم نشانگر ويرانگری و خشونت برآمده از عقل مدرن بود. سپس در دورهای كه جنبش ملی شدن صنعت نفت و كودتای نفتی در ايران رخ داد ، او دوران نوجوانی خود را میگذراند. به گفته همسر نادر ابراهيمی او از سيزده سالگی وارد فعاليتهای سياسی شد و در اين راه بارها به زندان افتاد. اين پديده نشان میدهد كه نادر ابراهيمی از جمله مردمی است كه در اين صد ساله با رشد عقل انتقادی با رژيمهای حاكم درگير شدند و در اين راه هركسی به فراخور حال خود رنج برد. اين پديده در طول زندگی ابراهيمی و در شكل گيری ذهنيت عقل انتقادی او موثر بوده است.
در دهه چهل نادر ابراهيمی به عنوانی جوانی نوجو وارد عرصه فعاليتهای اجتماعی و فرهنگی شد. در همين دوره بود كه او به عنوان نويسنده و پژوهشگر ادبيات كودكان ايران كار خود را در عرصه ادبيات كودك آغاز كرد. تحليل وضعيت اين نويسنده و پژوهشگر در عرصه تاريخ نيازمند شناخت دورانی است كه او به توليد فرآورده هنری دست زد. ذهنيت او در اين دوران شكل گرفته است. جامعه ايران در دهه ٤٠ در ستيز بين مدرنيزاسيون به عنوان برآيند عقلانيت ابزاری جامعه سرمايهداری و مناسبات كهنه زمينداری كه از چند دهه پيش از آن درگير است، به نقطه چرخش رسيده بود. بايد بين اين دو تعيين تكليف میشد. انقلاب سفيد، پيروزی آمرانه و دستوری عقلانيت ابزاری يا مناسبات سرمايهداری در جامعهای است كه نيروهای سنتی آن ريشهدار بودند. همچنين اين دهه با خود زخم كودتای نفتی را داشت كه نيروهای خارجی با همكاری نيروهای داخلی، در دهه پيش از آن جنبش ملی را سركوب كرده بودند و چهره ويرانگر و خشن عقلانيت مدرن را بارديگر در ذهن افرادی چون او نشان میدادند. اما سويه مثبت اين تحولات ، دگرگونیهای شتابان اجتماعی و اقتصادی بود كه به جامعه خسته و فرسوده ايران هوايی تازه دميده بود. تضادی كه نگرش عقل ابزاری با عقل انتقادی ايجاد كرده بود، در سطح اجتماعی و سياسی منجر به انسدادی شده بود كه جامعه ايران از آن رنج میبرد. در حقيقت انقلاب ايران در دهه بعد ناشی از همين انسداد بود. در يك نگاه كلی ذهنيت نادر ابراهيمی شاهدی بر دوسويه ساختن و ويران كردن عقل مدرن بوده است. اين البته سرنوشت بسياری از جوانانی بود كه در اين دههها در ايران چشم به دنيا گشودند.
نادر ابراهيمی با اين ذهنيت اجتماعی همچون همه نخبگان در پی تعريف مناسبات خود با جامعه است. او میخواهد بداند به عنوان يك ايرانی معاصر كيست و چگونه میانديشد. از يك سو موجودی زمينی است كه نياز به عقل معاش دارد. او خود را ابوالمشاغل ناميده است. چند پيشگی او بيش از آنكه بيانگر بی ثباتی اقتصادی و اجتماعی در جامعه رو به توسعه باشد، نشان دهنده ناسازگاری وجودی بی قرار و ناآرام است كه نمیخواهد خويشتن را ابزاری بی اراده و پيرو زندگی ماشينی ببيند. او با جامعه و معيارهای آن میستيزد، برای همين از اين كار به آن كار پناه میبرد. او خود را بنده عقل ابزاری نمیبيند و نشانههايی از عقل انتقادی را كه از دوره نوجوانی با ستيز با نظام حاكم نشان داده بود، همچنان میگستراند و پرورش میدهد. اين گونه از عقل ، همان جوهرهای است كه بخش متعالی فرهنگ انسانهای مدرن را میسازد و آنها را از چنبره جانوری تيز دندان و خونريز جدا میكند و به انسانی نرم خو و همزيست با طبيعت و جامعه تبديل مینمايد. درباره شخص ابراهيمی بايد گفت سبب گرايش او به ادبيات كودكان و كار با كودكان وجود همين گوهر انتقادی است. اما چند پيشگی برای او فرصت همزيستی با لايههای پايين و ميانی جامعه را فراهم میكند. امتيازی كه به سادگی نصيب هنرمندان نمیشود. در اين رهگذر چند پيشگی او میبيند، میانديشيد و میشناسند و میگذرد تا سرانجام اين ذهن ناآرام در دنيای هنر به آرامش میرسد. او پرسشهای خود را در اين دنيا طرح میكند و پاسخهای خود را نيز از اين دنيا میگيرد.
نادر ابراهيمی تحول عقلانيت در ادبيات كودكان را از چند جنبه به پيش میبرد كه هركدام از آنها میتواند دارای اهميت خاص خود باشد. آثار تئوريك نادر ابراهيمی در عرصه ادبيات كودكان و ادبيات بزرگسالان گواهی میدهند كه او از ذهنيت مهندسی يا هوش تحليلی برجستهای برخوردار است. اين نخستين نشانه است. او همواره در كوشش است كه آنچه به عنوان اثر ادبی و هنری در عرصه ادبيات كودكان توليد میكند، مبنای منطقی داشته باشد. برای همين پيوسته استدلالهای او را میبينيم ، میخوانيم و میشنويم. او از هركسی كه میخواهد در اين عرصه گام بزند، میخواهد كه استدلالهای خود را بيان كند. برای چه كودكان را به عنوان مخاطب برگزيده ايد؟ اين پرسش ايستگاهی برای همه آنها كه در عرصه هنر و ادبيات كودكان وارد میشوند، بسيار اهميت دارد. به گفته او : اصطلاح «متخصص در ادبيات كودكان » هم كاربرد منطقی دارد هم ضرورت ، چرا كه در اين ميدان عمده ی مساله تخصص است و شناخت، نه لطافت احساس و تسلط بر واژه و قدرت خلق تركيبات و اصطلاحات بديع ،و توانايی در بيان مفاهيم پيچيده ،و برانگيزی عواطف خواننده ی مجذوب مغلوب[٣] نادر ابراهيمی در بسياری از آثار تئوريكی كه در اين زمينه نوشته است به روشنی از بستن راه احساسات و گشودن روزن انديشه ورزی در حوزه ادبيات كودك سخن میگويد به همين دليل او نوشتن برای كودكان را آْفرينش صرف نمیداند، بلكه به گفته خودش پيشنهاد اصطلاح توليدآفرين را میدهد[٤] و در همين زمينه به روشن سازی میپردازد و میگويد: آفرينش « موضوع » يا « ماجرا» يا «جرقه ی نخستين يك قصه ی كودكان » بخش ناچيزی از كل كاری ست كه روی آن قصه انجام میگيرد. پس از خلق نطفه ،تازه ، ويرايش ، پرداختها ،بازانديشیها ،بازسازیها ،قالب بندیها ،زبان سازیها ،واژه يابیها ، و محاسبات گوناگون آغاز میشود تا فكری ، يا جرقه يی، يا آفريده ايی ، كاملا، متناسب احوال گروه معينی ازكودكان بشود. [٥] اين گفتهها نشان میدهد كه ابراهيمی كار ادبيات كودكان را در بخشی توليد مهندسی شده میداند و اين ممكن نمیشود مگر اينكه نويسنده و يا هنرمند از ابزار عقلانی در كارش سود ببرد.
نشانه دوم از حضور عقلانيت مدرن در وجود و آثار او تجربه گرايی اش در اين زمينه است. ابراهيمی از اندك نويسندگان و هنرمندانی است كه با روش تجربی و عملی به شناخت میرسد. شناخت عناصر و ساختار داستان را با تحليلها و نقدهايی كه انجام میدهد، میگستراند. شناخت مخاطب را با كارها و پژوهشهای ميدانی انجام میدهد و همواره كوشش میكند كه خود را از بستر اجتماع كه بزرگترين آزمايشگاه هر هنرمندی است، جدا نكند. در اين باره ابراهيمی میگويد: يك دانشمند راستين ، كه در جستجوی راه حلی برای يك مشكل يا مصيبت بشری ست و سرشار از آرزوی خدمت به بنی نوع بشر ،سالهای سال ،خاموش اما پر از شور و كنجكاوی ، حوصله و ايمان ،در آزمايشگاه خود كار میكنند- با اين رويای شيرين دلنواز كه زمانی ، عاقبت ، اثری به راستی سودمند و دگرگون ساز تقديم انسان خواهد كرد. چرا برخی از نويسندگان ، اين خصلت مقبول و منطقی دانشمندان درستكار را ندارند و يا در خود ايجاد نمیكنند[٦] ابراهيمی در اين آموزه خط خود را از كسانی كه آفرينش و توليد ادبيات كودكان را شهودی میدانند، جدا میسازد و همواره روی اين موضوع تاكيد میكند كه تفكر شهودی میتواند آغاز كار آفرينش باشد،اما مراحل بعد كنشهايی كاملا عقلانی است و پيرو طرح و برنامه ريزی . ابراهيمی در يكی از كتابهايش در اين زمينه روشنگری میكند و میگويد:برای يافتن اين قواعد ،بايد كه تجربههای مستقيم ( به ياری خود بچهها )و آزمايشهای علمی و استفاده از توانايیها و امكانات فنی امروز و كارهای آزمايشگاهی و تحقيقات گروهی مداوم و آمارگيریهای وسيع و تا حد ممكن قطعی را جانشين اعتقاد به سخنان گوناگون بزرگان ،عقايد و نظرات شخصی ، سليقه و پسند ،و فرضيههای خيالبافانه يی كرد كه در اتاقهای دربسته و بدون آزمايش و عمل ، به ويژه بدون روبرو شدن با كودكان و توجه به خواستها و پيشنهادهای مستقيم و غير مستقيم ايشان به وجود آمده است.[٧] بی گمان در چند دهه گذشته يعنی از دهه ٤٠ تا امروز هيچ نويسنده و پژوهشگری به اندازه نادر ابراهيمی در اهميت به كار گيری عقلانيت مدرن در حوزه ادبيات كودكان سخن نگفته و ننوشته است.
جنبه ديگر از شخصيت عقلانی شده آن هم از نوع انتقادی ابراهيمی را میتوان در مرزبندی با اَبَر روايتهای جامعه ايران ديد. نادر ابراهيمی هنگامی به كار ادبيات كودكان رو میآورد كه جامعهای تبدار ايران در آشوب ساختن و ويران كردن در تعيين هويت خود گاهی به سنتهای باستانی و گاه به سنتهای اسلامی و مهمتر از همه به گونهای بیمنطق به غربگرايی يا غرب ستيزی پناه میبرد. در اين دوره چند اَبَر روايت ذهنيت نخبگان ايران را میسازد كه اين اَبَر روايتها در ضمن در ستيز باهم هستند. اَبَر روايت باستانگرايی آرمانی كه سعادت ايران را در بازگشت به گذشته زرين میديد، اَبَر روايت فرهنگ اسلام سياسی كه با ضريب نفوذ هردم فزاينده بخشهای بزرگتری از گروههای دانشگاهی و نخبگان شهری را به سپهر خويش جذب میكرد. اَبَر روايت ماركسيسم كه بخش چپ از غربگرايی ايرانيان را به نمايش میگذاشت. و اَبَر روايت ليبراليسم يا غرب سياسی كه امريكا نماد آن بود. ابراهيمی مثل همه آنها كه در اين دوران كار هنری خود را آغاز كردند، بايد نسبت خود را با هر يك از اين اَبَر روايتها تعيين میكرد، چون جامعه، نخبه بیخط را به سختی میپذيرفت. اما ابراهيمی به سبب درك عقلانی و آزمونگر خود كوشش میكرد كه نسبت خود را با اين اَبَر روايتها از زاويه يك آدم چشم و گوش بسته و مطيع انتخاب نكند. به همين دليل است كه به گونهای آشكار آثار داستانی او را با خط احساس گرا يا ايدئولوژی زده ادبيات كودكان همسو نمیبينيم. اگرچه ممكن است او در دورههايی به سبب انرژی نهفته در وجودش كه در عقل انتقادی خود را نشان میداد با گروهها و سازمانهای سياسی نزديك شده باشد،اما اين نزديكی دركارهای ويژه ادبيات كودكان او به جز يك استثنا كه آن هم برآمده از شور انقلابی است، ديده نمیشود. به ويژه اينكه با موضوع صمد و گرايشها بخشی از جامعه ادبيات كودكان به نگرش ابزار گرايانه حس نيرومندی برای اين گونه از ادبيات در ميان بسياری از هنرمندان جوان موج میزد.
با اين وضعيت ابراهيمی بايد از همان آغاز جايگاه خود را در ادبيات كودك تعريف میكرد. ذات جستوجوگر و ناآرام او به گونهای بود كه میخواست با نيروی اراده خويش موقعيت خود را در ادبيات كودكان تعريف كند. در هنگامهای كه بيشتر نويسندگان در فضای داستانهای ستيز طبقاتی و يا استعارههای كم مايه و بی مايه برای نبرد با رژيم حاكم غرق كرده بودند ، او با حضوری آرام اما متفاوت خود را به دنيای ادبيات كودكان شناساند. نخستين داستان كودكانه او به نام «دور از خانه» كه تركيبی از سنت و مدرن در ادبيات كودكان است، نشان دهنده حركت محتاطانه او در اين عرصه است. در اين داستان او دختری به نام هلی را به مخاطبان خود معرفی كند. دختركی كه آرام و بی قرار است. انگار كه خود ابراهيمی را در اين داستان میبينيم. در اين داستان رد پای يك فانتزی خام ديده میشود. فانتزی از ميوههای عقلانيت مدرن است، و ابراهيمی به عنوان نويسندهای جوان و بی تجربه میخواهد آن را در اين اثر تجربه كند. شايد اين داستان از جنبه تاثيرگذاری در ادبيات داستانی كودكان جای برجستهای را دربرنگيرد، اما تفاوت اثر با آثاری كه در اين دوره منتشر میشود، گواهی بر روح جست و جوگر ابراهيمی میدهد. اثر بعدی او كلاغها نيز نوعی ديگر از روش متفاوت او در داستان نويسی است. كلاغها اما موضوع بحثانگيز ديگری را به نمايش میگذارد. هنگامی كه داستانهای صمد بهرنگی مثل اولدوز و كلاغها منتشر میشود. گرايش به كلاغ به عنوان موجود نيككردار و دوست كودكان محروم به نمايش در میآيد. اما نادر ابراهيمی در داستان كلاغها، به گونهای گرايش به نمايش ذهنيت سنتی از كلاغها دارد، موجوداتی خبرچين كه رابطه بين آدمها و در اينجا درختها را خراب میكنند. انتخاب چنين نگاهی بيش از همه گواهی میدهد كه ابراهيمی از همان زمان میخواسته است كه راه خود را بپيمايد.
سنجابها، بزی كه گم شد. قصه گلهای قالی، باران، آفتاب و قصهی كاشی و من راه خانه را بلد نيستم كارهايی از ابراهيمی است كه در دوره پيش از انقلاب منتشر شدند. همه اين داستانها ويژگی هويتی نادر ابراهيمی را به عنوان نويسندهای كه در پی شناخت موقعيت خود و جهان ادبيان كودكان است، بازتاب میدهند. در سنجابها او از موضع سياسی برای بيان تضادهای اجتماعی استفاده نمیكند، بلكه در پی ساخت فضای دوستانه بين سنجابها است. در بزی كه گم شده، او در بافت افسانهای در پی عدالت است. سويه عدالت او نگاه به عدالت حكومتی يا فرمانروايان نيست، بلكه او عدالت را در رفتارهای فردی نيز جستجو میكند. برای رسيدن به عدالت بايد از خود شروع كرد. دختر نابينا پيرمرد را سرزنش میكند كه چرا چنين بزی را برای خود نگه داشته است. و با اين سرزنش نقد موقعيت فردی را برای رسيدن به عدالت نشان میدهد. در حالی كه در اين دوره شعار اصلی رسيدن به عدالت از موضع نقد حاكمان است، نه افراد اجتماعي. و اين يك از دلايل محكمی است كه نشان میدهد در ذهن ابراهيمی تحول از فرد آغاز میشود و به جامعه سرايت میكند و اين همه سرگذشت انديشه مدرن است. در قصههای گلهای قالی، و باران، آفتاب و قصهی كاشی نادر ابراهيمی به طور مشخصتری خود را از جريان چيره در ادبيات كودكان جدا میكند. او اكنون به نقطهای میرسد كه میخواهد ادبيات ويژه خود را خلق كند. ادبياتی كه در آن شناخت از پديدههای شگفت جامعه ايرانی وجود دارد. بنابراين در اين دوره است كه يكی ديگر از اصول عقلانيتی كه ابراهيمی به دنبال آن است، آشكار میشود.
قالی و كاشی دو دستاورد صنعت سنتی در ايران است. او در پی اين است كه با اين دو داستان كودك را با بخشی از هويت سرزمين خود آشنا سازد. هويتی كه در برابر جهان مدرن با شتاب رو به گم شدن و يا كمرنگ شدن میرود. در اين نقطه است كه اندكاندك وضعيت اين نويسنده نسبت به جهانی كه درون آن قرار دارد روشن میشود. نادر ابراهيمی سنتهای سرزمين مادری را خوب میبيند و خوب میشكافد. برجستهترين آنها را میگيرد و با ابزاری نو كه داستان كودكان باشد، نسبت خود را با جهان مدرن آشكار میكند. او اين انديشهها را با معتدلترين شكل به جامعه نشان میدهد. او میانديشيد كه تنها با انديشه ورزی ،شناخت آگاهانه و پاسداری از ارزشهای ملی است كه میتوان به موقعيت بهتری در جهان امروز دست يافت.
اما وجه مهمتر كار نادر ابراهيمی و يكی از عناصر سازنده و گواهی دهنده عقلانيت مدرن در آثار او به نقشی برمی گردد كه او برای زبان قائل است.به سخن خود او : هيچ اصل و قاعده يی ، چه قديمی چه نو ، چه معطوف به عقايد بزرگان و نامداران و چه محصول كشف و شهود زبان دانان و زبان شناسان و استادان معاصر ،اگر مانع مختصری در راه خوانده شدن و امكان آسان تر خوانده شدن و ادراك شدن نوشتهها ايجاد كند،ارزش طرح و بحث و گفت و گو ندارد.[٨] ابراهيمی فقط نمیخواهد از داستان به عنوان ابزار شناختی استفاده كند، بلكه او در تلاش است كه اين عنصر ارتباطی با جهان كودك را كشف كند. اين كاری است كه پيشگامان آموزش وپرورش و ادبيات كودكان از دوره مشروطه آغاز كردند و گام به گام آن را پيش بردند تا نوبت به ابراهيمی رسيد. تاكيد ابراهيمی بر سادگی و رسا بودن زبان كه يكی از مولفههای بدون جانشين جهان مدرن است بازتاب ذهنی است كه سازوكارهای تفكر انتقادی را شناخته است. . تفكر انتقادی آرايههای زبانی را نمیپذيرد و روشنی جزء جدانشدنی زبان است. اما ابراهيمی چگونه به كشف زبان مخاطبان خود رسيد؟ او در اين بخش نيز از راه تجربه گرايی آموخت و به دانش خود افزود. روشهايی كه او برای كشف زبان ارتباطی با كودكان پيشنهاد میدهد شايد برای بسياری از دست اندركاران ادبيات كودكان غريب باشد، اما او از نويسندگان میخواهدكه زبان ارتباطی را در كار تجربی با كودكان بياموزند. تفاوت او در اين زمينه چنان است كه كار تجربی در شناخت زبان ارتباطی با كودكان كه او آن را پيش برد، سبب شد كه داستانهايش نمونه روشنی از استواری زبان مخاطب محور شناخته شود. شكور لطفی دوست همكار و همنورد كوههای او اين تجربههای آموزشی ابراهيمی و گروهش را در به دست آوردن زبان مخاطب محور به خوبی بيان میكند. آنها نخستين گروه از دستاندركاران ادبيات كودكان بودند كه به پژوهشهای ميدانی برای يافتن يک زبان پالوده و غنی شده برای ارتباط با مخاطب دست زدند. حضور در كتابخانههای عمومی و كتابخانههای كانون، حضور در هر مكان و مرجعی كه گروهی از كودكان در آنجا بودند، و خواندن داستانها برای آنها و واكنشسنجی زبان مخاطب كاری بود كه در ايران سابقه نداشت و اين گروه به انجام آن مبادرت كردند. اگر قرار باشد كه شاهكار نادر ابراهيمی را در سير تاريخی ادبيات كودكان ايران نام برد، بايد روی همين نكته انگشت گذاشت، كه هيچ كسی پيش از او چنان زبان را در ادبيات كودكان موضوع شناخت خود قرار نداد و البته بعد از او نيز كمتر كسی به اين كار پرداخته است.
زبان برای او شاهرگ ادبيات است. او در بند اين نيست که تنها از راه داستانهايش به کودکان پند و اندرز بدهد، بلکه میخواهد که زبان درست و معيار را به کودکان بياموزد. جالب اين است که بدانيم کودکانی که زبان را درست و سنجيده نياموخته باشند، نمیتوانند انديشه ورزی کنند. و اينجا نيز نادر ابراهيمی را میبينم که از گروه نويسندگان احساس گرا جدا میشود و مصرانه بر عقل گرايی در اين زمينه تاکيد میکند. او به خوبی میداند که داستان بيان احساس است. اما زبان هرچند احساسی و عاطفی اگر بر مبنای عقلی بيان نشود، سبب بدفهمی میشود. مبنای عقلی زبان نيز از نگاه او درست نويسی است و درست نويسی نيز در به قاعده نوشتن ريشه دارد. در آغاز داستان « من راه خانه را بلد نيستم » او میگويد: اين حرف را،وقتی كه بچه بودم مادرم به من میگفت. :پسرم ! گم شدن،خيلی بد است. آدم بايد سعی كند كه هيچ وقت گم نشود. با وجود اين، آدم ممكن است گاهی گم شود- توی خيابان،توی راه مدرسه،لب دريا، توی جنگل،توی يك فروشگاه بزرگ، يا هرجای ديگر- اما برای هميشه گم نمیشود. يعنی عاقبت خانه ی خودش را پيدا میكند. منظورم اين است كه « بايد » خانه ی خودش را پيدا كند. پس، پسرم ! اگر يك وقت گم شدی،هيچ نترس،داد نزن، گريه نكن،هی بيخودی دماغت را بالا نكش ! میدانی چرا ؟ چون وقتی تو گم بشوی،« خانه » ی تو كه گم نمیشود، « اسم » تو گم نمیشود، شكل صورت و رنگ موی تو كه گم نمیشود... و با كمك همين چيزها، حتما تو را به خانهات میرسانند...» [٩]
در اين پاره از داستان جدای از اينکه ابراهيمی چيرگی خود را به زبان نمايش میدهد، بلکه با زبانی احساسی از کودکان مخاطب خود میخواهد که در لحظههای سخت زندگی خيلی احساسی نشوند و اين سرشت عقل گرای او را در يک متن احساسی گواهی میدهد. در اين مورد او نه تنها برای آثار خود زبانی پالوده به کار میگيرد، بلکه با بررسی کتابهای ترجمه که بيرون ايران و يا درون ايران منتشر میشد، دغدغههای خود را از انتشار کتابهايی با زبان پالوده برای کودکان به نمايش میگذارد. يکی از کارهای جالب او اعتراض به کتابهای ويژه کودکان بود که در اتحاد جماهير شوروی سابق منتشر میشد. او در روزنامه آيندگان سال ١٣٥٠ به اين موضوع اعتراض میکند و با زبانی آميخته به طنز میگويد: شكی نيست كه دوستان ما ابدا براين نكته آگاهی ندارند كه كتابهای ويژهی كودكانشان به زبان فارسی، سراپا مغلوط است و مملو از اشتباه، چرا كه مسلما با آن همه محبتی كه به فرهنگ و تمدن ما دارند، قصد صدمه زدن به زبان فارسی را نمیتوانند داشته باشند.
من قسم میخورم كه زبان بیگناه ما قصد توسعهطلبی ندارد، بنابراين حق نيست كه مورد حمله قرار بگيرد.
ارزانی انتشارات شوروی، و همچنين شيرينی قصهها باعث شده است كه غالبا بچهها، و بزرگها ( به خاطر بچهها ) علاقمند به خريد اينگونه انتشارات بشوند، در زمان حاضر، در گوشه و كنار خيابانهای تهران میتوان تودهيی از اين قبيل كتابهای ويژهی كودكان را يافت، و همچنين در غالب كتابفروشیها نمیدانم در اتحاد جماهير شوروی، مسالهی آموزش صحيح زبان به كودكان، مسالهی شايستهی توجهی هست يا نه، و آيا اجازه میدهند كه بچهها زبان مادری خود را به غلط فرا بگيرند يا نه؟ نيز نمیدانم آيا دوستان ما در آن سوی مرز، اجازه میدهند كه ما كتابهايی ويژهی كودكان به زبان روسي- زبان زيبای شولوخوف و داستايوسكی و يا زبانهای ديگر چاپ كنيم و در روسيهی شوروی و يا جمهوریهای ديگر منتشر سازيم؟
و نمیدانم، آيا دوستان ما قدرت و استطاعت مالی لازم را برای اصلاح متنهای ترجمه شده به فارسی دارند يا ندارند.[١٠]
جالب است بدانيم که ابراهيمی از گروه عالمان بدون عمل نبود. يعنی روشی را که خود ارائه میداد در زندگی کاری خودش به کار بست. او اگر ادعا داشت که بايد در متن طبيعت و جامعه انديشيد و شناخت. اين ديدگاه خود را در کار با ادبيات کودکان انجام داد. بنابراين میتوان گفت او يکی از هنرمندان استثنايی در اين زمينه است که پيشرفت در کارش را بيش و پيش از آنکه با کارهای تئوری صرف بياميزد، با پژوهشهای ميدانی همراه میکرد. در حقيقت «سفرهای دور و درازهامی و کامی در وطن» برآيندی از تجربههای نويسندهای است که از درون اتاقش به درون اجتماع نقب زده است. كمی كه پيشتر برويم و سفرهایهامی و كامی را كه مجموعه تلويزيونی و مجموعه كتابی ويژه گروه سنی نوجوانان است،بشكافيم، با همين موضوع روبه رو میشويم. او از ابزار هنر و ادبيات استفاده میكند تا چشمهای كودك را به سوی عقلانيت و تفكر انتقادی بگشايد. او در اين راه تنها در چارچوب احساسات و عواطف نمیماند كه راه به انقلاب میبرد. برای ساخت جامعه مدرن عقلانيت و تفكر انتقادی حرف نخست را میزند. ابراهيمی با گرايش به شناخت دادن به كودكان اين سوی تحول را میگيرد. اما صدای او در ميان احساسگرايان چندان مشهود نيست. زيرا آدمهايی مثل او در اقليت هستند. نويسنده در كتاب اول، قسمت يكم در بخشی به نام «پيشكش» آورده است: « اين كتاب ممكن است كتاب بزرگی نباشد، اعتبار و ارزش چندانی نداشته باشد، و آنقدرها ماندگار و تاثير بخش هم نباشد؛ اما به هر حال، بزرگترين هديهای است كه من میتوانم به همة دوستانم، برادران و خواهرانم، آموزگاران و ياری دهندگانم پيشكش كنم... پيشكش به همه ده تا چهارده سالگانی كه تصميم گرفتهاند در تمام لحظههای زندگی فكر كنند، فكر كنند و فكر كنند، و هرگز هيچ قدمی را بدون فكر برندارند. پيشكش به همة پدرها و مادرها و مربيانی كه با محبت، آزاد انديشی و بلند نظری و آينده نگری عميق، به كودكان اين آب و خاك مقدس مینگرند و میانديشند... پيشكش بههامی و كامی و اوليای آنها، كه شجاعانه و با گذشتی باورنكردنی، فرصت يك آزمايش بزرگ را به همه ما دادند...» [١١]
نادر ابراهيمی با اين مجموعه روح سرکش خود را در تحول در آموزش و پرورش سنتی يا آموزش پرورش پادگانی که از دوره رضا شاه در ايران حاکم شد، نشان میدهد. در اين گونه از نظام آموزشی کودک حق انديشيدن و پرسشهای آزاد ندارد. پرسشها بايد در چارچوب متنهايی باشد که به عنوان کتاب درسی در اختيار آموزگار و دانش آموزان است. از نگاه ابراهيمی چنين آموزشی راه به جايی نخواهد برد. چون بر مبنای ديدن ، شناختن و انديشيدن نيست. او با مجموعه سفرهایهامی و کامی کوشش میکند درست ديدن ، درست انديشيدن و درست شناختن را به نوجوانان بياموزد. اما اين همه آن چيزهايی نيست که در اين مجموعه به بچهها میآموزد. بلکه شناخت سرزمين مادری بخشی ديگر از هدف او در اين سريال يا مجموعه كتاب است.
پايهگذاری سازمان همگام با كودكان و ارائه آثاری كه راهنمای نوشتن برای كودكان بود، نيز بخش ديگر دغدغههای او را برای ارائه آثاری با ساختار بهتر به كودكان نمايش میدهد. سازمان همگام چيزی نيست جز کارگاهی برای گرد آوری و پرورش نيروهای خلاقی که در زمينه ادبيات کودکان کار میکنند. اين کارگاه هم کتاب میآفريند هم کتاب توليد میکند. در ميان اين کارهای کارگاهی است که ابراهيمی چهرههای ادبی و هنری را نيز کشف میکند. رفيع يزدانی نويسندهای که نادر ابراهيمی با عنوان بسيار خلاق از او ياد میکند، باربری در ميدان شوش تهران بود که نادر ابراهيمی او را کشف کرد. توانايی او در ارتباط برقرار کردن با لايههای فرودست جامعه نشان از سرشت آدمی میدهد که در هر عرصهای به دنبال نوگرايی و نوجويی است و اين نوگرايی و نوجويی را با عقلانيتی به شيوه خود همراه میکند. در اين باره عقلانيتی که ابراهيمی رواج میدهد ، عمل گرا است. پديدهای که در جوامع ما بسيار نياز است ، اما مروجان آن نيز بسيار اندک. در يك جمعبندی كلی در تعيين جايگاه ابراهيمی در تاريخ ادبيات كودكان بايد گفت كه ابراهيمی به سبب گرايش عقلی و ديدگاه عمل گرای خود در برخوردی که با اَبَر متنهايی كه جامعه ايران را احاطه کرده بودند، به گونهای مرزبندی شده عمل میکرد. آنجا که عقل او دستور میداد از اَبَرمتنها در جهت بيان انديشهها ، احساسها و خواستههای خود بهره میبرد. آنجا که اين اَبَرمتنها کوشش میکردند بر او چيره شوند او به عنوان يک فرد خلاق از نيروی بسيار سنگين اين اَبَرمتنها شانه خالی میکرد. به همين دليل است که امروز نادر ابراهيمی در ميان گرايشهای مسلط بر جامعه فرهنگی و ادبی ايران يک جزيره جداگانه يا جدا مانده است. شايد بسياری از کسانی که در کار بررسی آثار او بودهاند از خود پرسيدهاند جايگاه نادر ابراهيمی در تاريخ ادبيات ايران در کجاست؟
پاسخ به بخشی از اين پرسش را که مربوط به ادبيات بزرگسالان است به ديگران واگذار میکنيم. اما پاسخ ما در حوزه ادبيات کودکان چنين است. اگر ابراهيمی تنها کار پالوده سازی و ژرفا بخشی زبان را در ادبيات کودکان ايران پيش برده باشد، نام او از جمله پيشگامانی است که سنگهای اين بنای بزرگ را گذاشتند. اما به باور ما پژوهشگران تاريخ ادبيات کودکان ايران ، تاثير بزرگ نادر ابراهيمی را بايد در لايههای پنهان گسترش عقلانيت انتقادی در جامعهای دانست که در ستيز بين سنت و مدرن چسبيده به اولی و مماس با دومی در پی تعريف نقش خود در جامعه جهانی است، و همچنان در اين راه سرگشته و حيران مانده است.
------------------
[١] تاريخ ادبيات كودكان ايران . جلد سوم . ص ٢٨٣
[٢] ماشاالله آجودانی . مشروطه ايرانی . نشر اختران . ١٣٨٢. ص ٢٦٠
[٣] نادر ابراهيمی . مقدمه يی مراحل خلق و توليد ادبيات كودكان . انتشارات آگاه . ١٣٦٣. ١١
[٤] همان. ص ١٢
[٥] همان . ص ١٣
[٦] همان. ص ٤٠
[٧] نادر ابراهيمی . مقدمه يی بر فارسی نويسی برای كودكان. آگاه . ١٣٦٤. ص ١٨
[٨] همان. ص ١٢
[٩] من راه خانه را بلد نيستم. نادر ابراهمي. ص يك
[١٠] آيندگان، (دوشنبه ٢٧ ديماه ١٣٥٠): ص ٤ .
[١١] - سفرهای دور و درازهامی و كامی در وطن / نادر ابراهيمي. تهران: انتشارات سروش، ٢٥٣٦، كتاب اول، قسمت يكم، ص ٨-٩.