پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
دیشب تو تا شبگیر
با بال نرم نازهایت میوزیدی در حریر خوابهای من.
دیشب تو همچون شب
گسترده بودی در همه آفاق - اما در سرای من -.
هرجا که میرفتیم
هر جا که میبردی مرا با خویش،
- چون همره بال نسیم امواج دریاها -
در ساحل پاک تو میخوابید،
امواج بیتاب نیاز خستهپای من.
ای در دو چشمت رازهای مبهم هستی!
ای در نگاهت پرتو گرم نوازشها!
- چون رخوت پر لذت مستی -
دیشب چرا بُردی مرا با خویش؟
با این خشن این بُرده دل از یاد
این گرمپوی خستۀ هر شب اسیر خوابهای خون
در گیرودار عرصۀ پیکار
دیشب چه میکردی تو ای تصویر زیبایی؟
دیشب که با بال خیالت ای نسیم ناز!
بردی مرا در باغهای سبز رؤیایی
با من بگو با هم کجا رفتیم
در خود سفر کردیم، شاید تا ازل تا ابتدا رفتیم
آنجا که دیگر بودها نابوده میشد تا خدا رفتیم
تن شسته از آلودگیهای جهان خاک
تا عرشِ پاکِ ناکجا رفتیم.
من با تو بودم ای تو با من تا سحر دیشب
در باغ رنگین بهار آشناییها
در بین ما – جز ما – کسی حایل نبود اما
میسوخت در چشمم فروغ شرم
و پرتو گرمش به روی گونههایت باز میتابید.
هرجا که میرفتیم،
باران نور و ناز میبارید.
تا بیکران راندیم
در بهت سبز آسمانها بر پرند ابرهای هر کجا رهوار،
هرجا که دل میخواست،
رفتیم.
در بیشۀ پائیز برگ افشانیِ مهتاب
تنهایی جاوید انسان را
غمناک نالیدیم
پائیز دلگیر بهار آرزوها را
از ماه پرسیدیم
در جنگل افسردۀ مهتاب گردیدیم
در کوچه باغ خلوت جادوییِ افلاک
کز پرتو فانوس اخترها
خاموش و روشن بود
با هر نسیم رهگذر آوازها خواندیم.
از کهکشانها کعبه را جُستیم.
رو سوی بیسویی،
بر هرچه آزادی، رهایی بود،
با هم نمازی توأمان خواندیم.
چون خواب از چشمم پریدی
ناگهان با خواب
شبگیر بود و آسمان آرام
در آبیِ مات غبار نرم شبگیران،
پرواز کردی از حریم رازهای من!
ای آنکه دیشب تا سحرگاهان
با بال نرم نازهایت میوزیدی در حریر خوابهای من!
از دفتر شعر: «از دور تا هنوز»
مشهد ۱۳۴۴ خورشیدی
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|