iran-emrooz.net | Mon, 23.07.2012, 22:05
سی سالگی تبعید
نعمت آزرم
بر روی لبم خنده و در دل اندوه
سنگینی تبعید به دوشم چون کوه
سی سال و فروغ آفتابش اندک
دلتنگی و ابر و باد و باران انبوه
سی سال گذشت و من ندیدم کشور
زیبائی گونه گونۀ ایرانشهر
خواهم شنوم خروش خشم کارون
فریاد خزر به صخره چون کوبد سر
سی سال گذشت و دیدهام در تبعید
روئیدن خورشید دماوند ندید
من هیچ، بسی سال، ولی میهن من
همسنگ هزارهای ستم رنج کشید
سی سال نه سیصد که هزاران سال است
میگویم گوئی که زبانم لال است
دور از دم خورشید وطن در هر جای
هر میوه که شاخ شعرم آرد کال است
گر عمر نداد مهلتی دیگر یار
بینم رخ خود در آب دریاچۀ «تار»
نو آمدگان مرا به خاطر آرند
هر سال به رقص لاله در باد بهار
پاریس.خرداد ۱۳۹۱ خورشیدی