iran-emrooz.net | Sat, 13.08.2005, 3:24
زخم سالیان
منصور کوشان
آذرخش و تندر
بوران تگرگ
چرکابههای روشن زخم مناند
تنم همه رَشبار عشق
جانها همه هراسبار باد
عاشقان همه ناگمان
آسمان در گذار از سینهام
خورشید و ماه
تراشههای نور
سیمدانههای سیمنش را برگرفت
من آن ابدیت زخمهای سالیانم
سزاوارتر از همهی پیشنیان
کلید عشق در دستهایم
میگذرم از تمام بزرگراهها
گوهران که نهان شوند
دریاها لایه لایه میگریند
جاگهها که بگریزند
شغالان زوزه میکشند
کودکان که گم شوند
خویشان جامههای سیاه بر تن میکنند
عشق که نباشد
زمین چه خواهد کرد
من آن پسامرگم
ایستاده میان آتش و یخ
چشمهایم جام زندگی و مرگ
جهان بهتمنای نکهت تو
ارزانیت باد این همه عشق.
از مجموعه ی "سال های شبنم و ابریشم".