iran-emrooz.net | Tue, 29.11.2011, 10:12
سال صفر
اردلان سرفراز
|
سه شنبه ۸ آذر ۱۳۹۰
درمزارع توفان باد هرزه میروید
ساده دل در این ویران سرپناه میجوید
زمان بیزمانی است، رجعت ثانیه شمار
شعلهور از تقویمهاست، حریق سال دو هزار
عقربهها گم شدهاند، صفحهی ساعتها تهیست
دست زمین سوخته از آبی دریا تهیست
در همه جای کهکشان، چه مانده از زمین نشان
سیارهای سیاه و سرد، در ناکجای آسمان
بعد از حریق و انفجار، فرو نشستن غبار
به سال صفر میرسیم، درپی سال دوهزار
در بیزمانی زمین، انسان به پایان میرسد
جای رسیدن به خدا، به ذات حیوان میرسد
در بیزمینی زمان، در بیزمانی زمین
به صفر رجعت کردهایم، از اوج انسان تا جنین
از هیچ مطلق، از عدم، از بینهایت زیر صفر
از آن سوی سال سقوط، تا عصر بیتدبیر صفر
یک نقطه از خط عدم، از قطرهها آمدهایم
رسیده تا عرش خدا، سر به ستاره زدهایم
روییده برخاک عدم، خاکستر ویرانهها
افتاده دور از اصل خویش، تنهاترینِ دانهها
روییده بر آوار خویش، هر لحظه در تکرار خویش
یک نقطه مابین دو مرگ، در گردش پرگار خویش
از صفر مطلق آمده، تا بینهایت میرویم
اما به بیراههی تن، به صفر مطلق میرسیم
راهی اوج قلهایم، قله، بهانهساز ماست
اما نهایت سفر، نهایت نیاز ماست
حریص اوجِ خواستنیم، جرأت گفتن نداریم
واسه عبور از پل تن، پایِ گذشتن نداریم
به فکر تسخیر فضا، آتش به خاک میزنیم
این پل پشت سرماست، که بیخبر میشکنیم
از صفر تا سال سقوط، رفتیم دنبال سقوط
پروازمان کوتاه بود، پرواز بربال سقوط