iran-emrooz.net | Sun, 31.07.2005, 20:29
کیست این همواره در ابراز عشق آزاده خو؟
ویدا فرهودی
نیست وش باشد خیال اندر روان
تو جهانی بر خیالی بین روان...
آن خیالاتی که دام اولیاست
عکس مهرویان بستان خداست
مثنوی مولوی- دفتر اول
گویی از آبیترین هنگام رویا میرسد
یعنی از شیداترین ِ وقت تمنا میرسد
کیست این صادقترین اسطورهساز روزگار
کین چنین شوریدهوش بیوهم و پروا میرسد
گه زرافشان خامهاش نقش رهایی میکشد
گاه با گنجی ز استدلال و معنا میرسد
هر که هست از عطر سرخش شهرمان آکنده است
زندگی میپاشد او، همچون مسیحا میرسد
دیو را با همت رستم کند گه واژگون
با درفش واژههایی کاوه آسا میرسد
هر نفس آهنگ و شعری باشدش در کوله بار
زُهره وار ازسینه ی خاموش یلدا میرسد
تا هنر میپرورد این سان یلان در بطن خویش
بیخرد را لرزهها از خوف آنها میرسد
کیست این همواره در ابراز عشق آزاده خو؟
با هزاران ساله عمرش وه چه برنا میرسد!
چشم و گوش عشق را تا کی ببندی؟ بنگرش
بسته دست اما چو رودی بیمحابا میرسد
تا بشوید جای جای هر نفاق و کینه را
قطره قطره ،می تراود تا به دریا میرسد
تا خیالی با قلم نقش رهایی میکشد
عاقبت آبی ترین هنگام رویا میرسد
ویدا فرهودی
امرداد ماه١٣٨٤