iran-emrooz.net | Wed, 17.08.2011, 9:04
مرا به خاک سپردی ...
پيرايه يغمايی
|
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
مرا به خاک سپردی، دوباره میرويم
از آستين زمستان بهاره میرويم
کفن دريدم و چون دانه سر زدم از پوست
ز تنگنای گريبان پاره میرويم
نسيم می وزد و میوزم به دامانش
به تاب کولی اين گاهواره میرويم
مرا به هستی ديگر، طراوت خورشيد
اشاره کرد و به حکم اشاره میرويم
بهار میرسد و با غرور پلّهی برگ
ز خاک میگذرم تا ستاره میرويم
بهار میگذرد، باز در مليلهی زر
به گوش باد خزان گوشواره میرويم
مرا به خاک سپردی و خود ندانستی
نشان خيرم و بیاستخاره میرويم
نظر کاربران:
ناصر گرامی: سپاسها که به من و شعر سرشاری می دهید. نقد کامل این شعر را که در فیس بوک دیدم، به بسیاری شگفتزده شدم. برخورد شما با شعر بی نظیر بود و این هنری است که هر کسی را شامل نمی شود. صادقانه بگویم که شما به بخش هایی نقب زده بودید که در تاریکخانه ی شعر قرار داشت، اما نورافکن نگاه تان توانسته بود به تمام گوشه های تاریک شعر بتابد و آن را روشن کند. سينهتان آتشکدهی فارس باد که از خاک شاعر خیز شیراز میآیید.
پيرايه يغمايی
*
این هم یک شعر نسبتا شاد و مثبت از پیرایه، بعضی معتقدند که شعر پیرایه همیشه در افسرده گی پرسه می زند. بنظر من، او غمگین و افسرده نمی نویسد مثل این شعر، فضای دوباره رستن از عمق افسرده گی را بندرت می توان در شعری از دیگری یافت. این یکی از خصوصیات شعر مدرن است که در عمق تناقض پر پر می زند. شاید به دید بعضی این خوش نیاید، اما به چشم من زیبایی شعر امروز- مثل این شعر، با آنکه ساختاری سنتی و عروضی دارد- در این است که از عمق می آید و به این دلیل، آمیخته ای از غم و شادی است.
ناصر اطمینان
*
عالی بود
*
با سپاس از عزیزانی که به شعری که دیگر از آن ِ من نيست و متعلق به خودشان است سرشاری می دهند و مرا دلگرم می دارند. سینه تان آتشکدهی فارس باد!
پیرایه یغمایی
*
it is very beautifull ,touching poem, i wanted to chose this one for my dear husband grave but unfortunatly their sisters choose a poet from Hafez which i loved very much but your poem is discribing him.
*
مرا به خاک سپردی و خود ندانستی
نشان خیرم و بی استخاره میرویم
شعرتان بسیار دلنشین و کلامتان زیباست بانو. سپاس
*
مرا یه خاک سپردی، دوباره می رویم. این نیز مانند دیگر اشعار پیرایه بانوی ما بسیار زیباست. از چنین شاعر با احساسی جز این انتظار نمیرود.
*
آفرین:
مرا به هستی ديگر، طراوت خورشيد
اشاره کرد و به حکم اشاره میرويم
*****************************
" بسرای تا توانی که سرودنست بودن !"