يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ - Sunday 22 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 01.08.2011, 7:43

ترانه‌ی آغاز!


اردلان سرفراز

به تو که با ترانه‌هایم زندگی کرده، به آنها زندگی بخشیدی و در تو زنده خواهم ماند

در من هزار حرف نگفته
هزار درد نهفته
هزاران هزار دریا هر لحظه در طپیدن و طغیانند
در من هزار آهوی تشنه، در خشکسال دشت پریشانند
در من پرندگان مهاجر، ترانه‌های سفر را
در باغ‌های سوخته می‌خوانند
با من که در بهار خزانم قصه‌های فراوانی ست
با من که زخم‌های فراوانی
بر گُرده‌ام به طعنه دهان باز کرده‌اند
هر قصه یک ترانه، هر ترانه خاطره‌ای دیگر
هر عشق یک ترانه‌ی بیدار است
در خامشی حضورم، حرف مرا بفهم
یا برای عشق، زبانی تازه پیدا کن
تا درد مشترک، زبان مشترکمان باشد
حرف مرا بفهم و مرا بشنو
این من نه، آن من دیگر
آنکس که پنجره‌ی چشم‌های من او را، کهنه‌ترین قاب است
از پشت پنجره‌ی زندان، حرف مرا بفهم
که فریاد تمامی زندانیان، در تمامی اعصار است
در گیر و دار قتل عام کبوتر‌ها
در سوگ شاخه‌های تکه تکه‌ی زیتون
وقتی که از دل جوان‌ترین جوانه‌های عاشق باغ ما
بر مسلخ همیشگی انسان، در لحظه‌ی شکفتن فریاد
باران سرخی از ستاره سرازیر است
آنسان که هر ستاره دلیل شرمساری خورشید‌های بسیاری
از برآمدنشان است
تو گریه می‌کنی، از عمق آشنای جنگل چشمانت
از عمق جنگلی که در آن پاییز، در غروب به بغض نشسته است
باران بی‌دریغ اشک تو می‌بارد
تا عطر خیس جنگل پاییز
در من هوای گریه برانگیزد
آنگاه از چشم ذهن من
شعری بسان گریه فرو ریزد
من شعر می‌نویسم
تو با ترانه‌های عاشق من، عاشق
تو با ترانه‌های تشنه‌ی من، دریا
بر پنج خط ساز سفر، زخمه می‌شوی
تو گریه می‌کنی
تو لحظه‌های شعر مرا، در خویش تجربه کرده
یعنی مرا در بد‌ترین و بهترین دقایق بودن تکرار می‌کنی
یا با ترانه های من بر لب
به رویا رویی جلادان به مسلخ خویش می‌شتابی
یعنی که با منی
دیروز
امروز
تا هنوز و همیشه
آیا زبان مشترک این نیست؟
آن زبان تازه که می‌گفتم؟
آیا زبان مشترک این نیست؟




نظر شما درباره این مقاله:


 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024