iran-emrooz.net | Fri, 22.07.2011, 9:11
يک زن به شکل اندوه
پيرايه يغمايی
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
در کوچههای خوابم، خورشید کجمدار است
هر سایهای مورّب، هر انحنا دوار است
بنبستهای عاصی، پیچیدهاند درهم
گم میشوم در آنها، این با خودم قرار است
در کوچههای خوابم، هر سینهایست حفره
هر حفرهایست خانه، هر خانه سوگوار است
هر پنجره نشسته، در چارچوب عصیان
هر در، دهان بازی، آمادهی هوار است
چندان شَتک زده خون، بر شانههای دیوار
کز مُهر آن نبوت، دیوار داغدار است
بر تاق بست ساباط، یک پیکر معلق،
یک سر بدار عاشق، بازیچهی غبار است
هر خش خشی ز برگی، فریاد اعتراضی است
هر شاخهی درختی، مضمون چوب دار است
در کوچههای خوابم، یک چهرهی مکرر
یک زن به شکل اندوه، همواره آشکار است
انگار دیدهام من، او را به بیشماره
تکرار سال عمرش، افزونتر از هزار است
با باوری شکسته، بر هر سکو نشسته
گلمیخ دیدگانش، تابوت انتظار است
***
کوچه به کوچه هر سو، من میگریزم از او
اما نگاه سردش، گام مرا مهار است