iran-emrooz.net | Mon, 20.06.2011, 8:01
آمد، ولی ...
پيرايه يغمايی
آمد، ولی نيامده در فکر خام بود
بازش همان ستيزه گری در مرام بود
آلوده بود نُقل کلامش به زهر چشم
از او دگر از عشق شنيدن حرام بود
میگفتمش که بگذرد، اما نمیشنيد
در پافشاری غلطش يک کلام بود
وارونه کار بود، چو ديوان شک به دل
همواره بوی آدمیاش در مشام بود
من خشت بيتهای غزل بودم و دريغ
او تيشه بود و در صدد انهدام بود
ليلايیام به چشم نيامد، نبود قيس
گويی که از قبيله ی ابن السلام بود
نامانده رفت، هم ز دل و هم ز ديده رفت
آغاز ما ز جملهی اول تمام بود
سرگشته باد او که ندانست عاقبت
حق با که بود و روی حقيقت کدام بود؟
.(JavaScript must be enabled to view this email address)