iran-emrooz.net | Mon, 18.07.2005, 18:48
داستانی از يك جوجه اردك زشت
آنه چيسهولم / برگردان علیمحمد طباطبايی
دوشنبه ٢٧ تير ١٣٨٤
آنه چيسهولم كتابی از جنس آندرسن در بارهی زندگیهانس كريستين اندرسن را بررسی میكند.
هنگامی كه قصه گوی بزرگ دانماركی از قرن ١٩، يعنی هانس كريستين اندرسن داستان جوجه اردك زشت را مینوشت، او در واقع بر اساس تجربهی شخصی چنين حكايتی را به رشتهی تحرير در میآورد. زندگی شخصی وی در گمنامی تاثر انگيزی آغاز گرديد و هرگاه كه میخواست از اين موقعيت دردناك راه نجاتی برای خود به بيرون باز كند، ناآزمودگی و ظاهر غير عادی كه داشت تلاشهای او را خنثی مینمود. اما بالاخره استعداد باورنكردنیاش وی را به شهرت و ثروت رساند. تعجبی هم ندارد كه او برای يك زندگی نامهی خودنوشت عنوان « قصهی پريان زندگانی من » را انتخاب نموده بود.
هانس كريستين اندرسن ٢٠٠ سال پيش از زمانهی ما چشم به جهان گشود. جهت گرامی داشت جشن دويستمين سالگرد او، اكنون اين زندگی نامهی بسيار طولانی و فشرده توسط يك منتقد دانماركی به زبان انگليسی منتشر شده است. انتخاب نويسنده برای آغاز نمودن كتاب با ورود اندرسن به كپنهاگ در ١٨١٩ در سن چهارده سالگی و با انگيزهی شروع يك زندگی جديد و اين كه نويسنده پس زمينههای چنين تصميمی را توضيح نمیدهد ـ مگر در حدود صفحهی ٣٥٠ كتاب ـ اين اثر را از قدرت روايی كافی محروم میسازد. در واقع اين كتاب بيش از آن كه يك زندگی نامه باشد، مجموعهای است از تاملات و صحنههای مصادف با يكديگر. اين البته مايه تاسف است چرا كه داستان مسافرت اندرسن از فقر نكبت بار تا دربار پادشاهان و دگرديسی اش از يك جوان دهاتی دست و پا چلفتی و كم سواد به نويسندهای بسيار قابل احترام خود داستانی است الهام بخش و تقريباً سحرآميز.
به هيچ وجه نبايد تعجب آور باشد كه چرا اندرسن حقايقی از پس زمينههای داستانهايش را پنهان میكرد يا آنها را پس و پيش و منظم و مرتب مینمود. او میبايست كه نه تنها فقر، كه اين واقعيت را نيز مخفی نمايد كه پدرش، با وجودی كه پينه دوزی به اندازهی كافی آبرومند بود و يك فرد دوستدار مطالعه، اما مادرش فردی بيسواد بود و خالهاش يك روسپیخانه را اداره میكرد و خود هانس نيز شخصاً به عنوان كودكی حرامزاده به دنيا آمد.
اندرسن پسر قد بلند و زشتی بود با بينی دراز و پاهای بزرگ و در حالی كه همراه با صدای دلنشين برای آوازخوانی و ميل شديد برای تئاتر بزرگ میشد، كودكان ديگر او را با بیرحمی بسيار مورد اذيت و آزار قرار میدادند و به باد تمسخر میگرفتند. از همان آغاز طرز رفتار پرشور و بیآلايش او كه يك ارادهی بسيار مصمم و يك طبيعت به طور سرسختانه جاه طلب را در پشت خود مخفی كرده بود در جلب توجه حامیهايی برای خود در محفلهای ادبی و نمايشی كپنهاگ بسيار موفق از آب در آمد. طولی نكشيد كه او مورد حمايت فرد نيكوكاری قرار گرفت و وی كه دارای دوستان متنفذ بسياری نيز بود ترتيب آموزش و تحصيل اندرسن را به هزينهی دولت داد. در واقع اندرسن نمونهی درخشان و بههنگامی بود از آن كه چگونه استعدادی كه به موقع كشف گردد و مورد حمايت مالی قرار گيرد میتواند به چنين جايگاهی نائل گردد.
بخش مهمی از آنچه در كتاب مورد بحث به آن پرداخته میشود و به زندگانی خود اندرسن مربوط میباشد به داستان رابطهی او با يك خانوادهی بخصوص از آن افراد حامی و نيكوكار باز میگردد. يوناس كولين كه حقوقدانی موفق و دارای علاقهی شديد به هنر بود، اندرسن را به درون محفل خانوادگی خود راه داد و برای بقيهی زندگانی آن اطمينان عاطفی را به اندرسن بخشيد كه وی هميشه محتاجش بود. عشق افلاطونی زندگی اندرسن ادوار كولين بود، يعنی فرزند ذكور آن فرد نيكوكار كه در بارهی طبيعت روراست و ناهمنجسخواه او اندرسن تخيلی عميقاً رومانيك تنيده بود و آنچه نويسندهی سرگذشت نامهی او آن را به طور تقريباً ششسته و رفته « رابطهی دوستانهی پر احساس » مینامد.
تمايلات جنسی زجرديدهی او برای نيم قرن تا پس از مرگش در ١٨٧٥ مخفی نگاه داشته شده بود، و البته فقط يكی از علتهای آن اين بود كه خانوادهی كولين نامههای او را كنترل میكرد و میخواست كه از دردسرهای زيادی پرهيز كند. اما اكنون به طور عموم پذيرفته شده است كه گرچه او اغلب در ذهن خويش با زنها رابطهی عاشقانه بر قرار میساخت، اما از جهت تمايلات جنسی و احساسی به مردان جوان گرايش داشت. خاطرات او و دفترچه يادداشتهايش حكايت از آن دارند كه اندرسن از يك رابطهی جنسی واقعی وحشت داشت و از چنين عملی به شدت شرمنده میشد، و به احتمال زياد نيز هرگز تا آخر عمر خود با هيچ زنی همبستر نگرديد. همانگونه كه زندگی نامه نويسش نيز اشاره میكند اين نمیتواند صرفاً اتفاقی باشد كه اندرسن ـ كه احتمالاً بزرگترين داستان نويس كودكان در جهان است ـ شخصيت درونیاش برای هميشه به طور فطری كودك وار و در حالت پيش از دوران بلوغ باقی ماند.
اندرسن در كنار قصههای پريانی كه او را به شهرت رساندند همچنين نمايشنامهها، داستانهای كوتاه برای بزرگسالان، سفرنامه و گزارشهای خبری مینوشت، اما داستانهای كودكان او برای هميشه شيوهای را تغيير دادند كه در آن كودكان توسط افراد بالغ هم به عنوان سوژه و هم به عنوان خواننده استنباط میشدند. او همچنين يك خواننده (performer) بود كه دوست داشت آثارش را با صدای بلند برای ديگران بخواند و البته يك بازيگر و يك هنرمند بود كه میتوانست كودكان را افسون خود كند، مثلاً هنگامی كه قيچی را به طرز ماهرانه و ابتكاری به كار میگرفت تا از كاغذ تصاويری از اژدهاها، پرنسسها، پریهای دريايی و موجودات افسانهای ديگر ببرد. میتوان گفت كه تمام آشنايانش او را دوست میداشتند و وی هميشه ميهمانی بود كه در همه جا با روی باز پذيرفته میشد، به ويژه پس از آن كه به شهرت رسيد. هرچند كه البته ديدار او از چارلز ديكنز در ١٨٥٧ در گادز هيل خود يك فاجعه بود. دختر ديكنز او را « آن كسل كن استخوانی » ناميده بود.
با وجود موفقيت عظيمی كه به دست آورده بود اما زندگی بعدی او را به هيچ وجه نمیتوان آرام دانست. او تلاش میكرد كه خانوادهاش را از خود دور نگه دارد. در حالی كه به تمام نقاط جهان مسافرت مینمود و به هزينهی ديگران در رفاه زندگی میكرد، مادرش در يك نواخانه در اثر زياده روی در مصرف الكل و خواهر ناتنیاش در اثر فرسودگی شديد در محلهی بدنام كپنهاگ مردند. او در حالی كه شديداً عاشق دوستش ادوارد يعنی پسر همان حامی نيكوكار يوناس كولين بود، هم زمان نيز علاقمند به سرزدن به روسپی خانههای پاريس شده بود، جايی كه زنهای خودفروش با تعجب مشاهده میكردند كه اندرسن تنها خواهان صحبت كردن با آنها است. برای سالهای متمادی دائماً خاطرهی پدربزرگ پدری در برابر چشمانش ظاهر گشته و عذابش میداد. اين پدر بزرگ در سنين پيری عقل خود را از دست داده بود و در حالی كه موهايش را با گل و برگ گياهان میآراست در خيابانها پرسه میزد. اما هنگامی كه خود اندرسن نيز به پيری رسيد، دچار حالتهای عجيب و غريب گشته و با ظاهری ناآراسته و نامرتب درست مانند پدربزرگش در خيابانها میگشت و مورد تمسخر مردم قرار میگرفت. ليكن اندرسن در شرايطی چشم از جهان فرو بست كه به خوبی توسط دوستانش پرستاری میشد و آنها پس از مرگش برای او يك مراسم تشيع جنازهی رسمی نيز ترتيب دادند.
اين زندگی نامهی جديد از هانس كريستين اندرسن كتابی بسيار مفصل، موثق و البته مفيد است، اما برگردان آن به زبان انگليسی نامناسب است و دشوار برای خواندن. اين امكان وجود میداشت كه بسياری از قسمتهای آن با زبانی سليس تر و قابل فهم تر نوشته شود. البته اين تنها كتابی نيست كه برای گرامی داشت جشن دويستمين سالگرد او منتشر شده است. افسانههای پريان او نيز جديداً تجديد چاپ شده و همين كتاب است كه بهترين گواه ممكن برای نبوغ انسانی پيچيده است و يقيناً شاهدی برای قدرت دگرگون كنندهای كه در هنر وجود دارد.
1: The Tale of An Ugly Duckling, by Anne Chisholm
Arts.telegraph.co.uk
٠٥/٠٦/٢٠٠٥