iran-emrooz.net | Tue, 12.07.2005, 15:08
ای درختان به نام آزادی...
ويدا فرهودی
سهشنبه ٢١ تير ١٣٨٤
ای درختان عقیم ریشه تان در خاکهای هرزگی مستور
یک جوانهی ارجمند از هیچ جاتان رُست نتواند
مهدی اخوان ثالث
ای درختان باغ آزادی، دیر گاهی است غرق حرمانید
بیتفاوت به ماتم و شادی، در تمام فصول عریانید
با چنین ساقههای لخت و نحیف،برقناری کجا است مأواتان؟
قد خمان، بیجوانه و بیبرگ، کرکسان را، مگر که برخوانید!
روز و شب از بهار میلافید، وعدههای مجاز میبافید
لیک از رسم سردتان پیدا است، کزتبار شب و زمستانید
یک زمستان مرورِ خاموشی، با تلی از ریا، همآغوشی
بر زمین و زمان پراکندید،اینک از آن گریز، نتوانید
پیچکی از نژاد خستهی ننگ، این زمان تان به پای پیچیده،
بخت تان زین دیار کوچیده، وای تان باشد ار نمیدانید!
ای درختان، به نام آزادی، خصم نورید و دشمن شادی
دیگر این بذر کهنه را اما، فرصتی نیست تا بیفشانید
از نگاه عبوستان برقی، سر کشد گر، ز خشم میجوشد
چشمتان جام کینه مینوشد؛ بی سبب نیست، خصم مستانید
ای گیاهان ِ داده تن به جمود، ای دروغین بهارهای خمود
برنتابد وطن ندامت را، گر شمایان اسیر کتمانید
ای خزانی تبارتان اندوه، سبزههامان زکارتان به ستوه،
تا به کی از خجالت کردار، در هراسی هماره پنهانید؟
خیمه شب بازی ِ مترسکها، مدتی بود و داده تن به فنا
روشنای شهامت آیینان، بنگرید ار هنوز انسانید
ویدا فرهودی
تیرماه ١٣٨٤