iran-emrooz.net | Tue, 05.07.2005, 8:45
گزارش جلسهی تفتيش عقايد - ونيز ، ١٨ جولای ١٥٧٣
مسيح در خانهی لاوی
پيرايه يغمايی
سهشنبه ١٤ تير ١٣٨٤
اين متن از کتاب نامههای هنرمندان صفحهی ١١٨-١١٣ برگردان شده است.
Letters of the great artists , Richard Friedenthal
در تابلوی مسيح در خانهی لاوی اثر ورونز (veroneze) ، مسيح در ميان بزرگانی با جامههای فاخر ديده میشود که منظره ای از عظمتی مجلل آفريدهاند و ميهماندار بزرگ به ميهمانان خوش آمد میگو يد. سرسرای بزرگ و جادار نه فقط از اشراف خوش لباس بلکه از ملازمان ، دلقکان ، سگها و کوتولههای ايشان نيز لبريز شده است. سازمان مقدس تفتيش افکار ، ورونز را به دليل کشيدن چنان مخلوقاتی در کنار حضرت مسيح به کفر متهم کرد و از او خواست که در برخی از نقشها به هزينهی خودش تغييراتی بدهد.
گزارش جلسهی تفتيش عقايد
ونيز ، ١٨ جولای ١٥٧٣
امروز ، شنبه ، هجدهم جولای ١٥٧٣ پايولو کالياری ورونز (Paolo Cagliari Veroneze) که توسط دفتر مقدس احضار شده بود ، در دادگاه مقدس حضور يافت. اسم و شهرت خود را آنگونه که در بالا آمد ، اعلام نمود و هنگامی که در مورد احضار او پرسيدند ، پاسخ داد : من نقاش و مجسمه سازم.
س : آيا میدانيد به چه دليلی به اينجا احضار شده ايد؟
ج - خير آقايان !
س – آيا میتوانيد حدس بزنيد؟
ج – البته که میتوانم !
س – به چه دليل؟
ج – فکر میکنم همانطور که عالیجنابان به من گفتهاند، يا به وسيلهی جيوانی پايلو ) Giovanni e Paolo )– کسی که من نمیشناسم - تقريبا ً به من گفته شده. کسی که در دادگاه تفتيش عقايد حضور داشته و شما عاليجنابان برجسته به وی گفته ايد که به من بگويد که بايد به جای سگ در تابلو ، " مريم مجدليه " را میکشيدم و من به او پاسخ دادم که به خاطر شرافت خودم و نيز شرافت نقاشی ، خودم از صميم قلب مايل بودم که اين کار را بکنم ، اما احساس کردم که چنين تصويری از " مجدليه " در اين حالت - به دلايل بسيار - ظاهر خوبی نخواهد داشت که اگر به من اجازه داده شود ، آنها را اظهار خواهم کرد.
س – تابلويی که دربارهاش گفتگو میکنيد ، چيست؟
ج – تابلوی شام آخر با الهام از مسيح و حواريون ، در خانهی سيمون (Simon).
س – اين تابلو کجاست؟
ج – در سالن ناهار خوری صومعهی اس اس جيوانی اِ پايولو.
س – اين نقاشی روی ديوار است ، يا چوب ، يا بوم؟
ج – روی بوم.
س – بلندای آن چقدر است؟
ج - در حدود ١٧ فوت.
س – و پهنای آن؟
ج – در حدود ٣٩ فوت.
س – آيا شما خدمتکاران شام آخر را هم کشيده ايد؟
ج – بله آقا !
س – تو ضيح دهيد که چند نفرند و هر يک به چه کاری مشغول اند؟
ج – صاحب مهمان خانه ، سيمون که آن طرف تر زير شکلش يک علامت گذاشتهام ، فکر میکنم برای خوشايند خودش آمده تا ببيند سر ِ ميز اوضاع و احوال چگونه است. آنجا تصاوير زيادی است که من بخاطر نمیآورم برای اينکه زمان زيادی از تمام شدن آن تابلو میگذرد.
س – آيا شما باز هم " شام آخر " را کشيده ايد؟
ج – بله آقايان !
س – چند تا؟ و آنها در کجا هستند؟
ج – يکی در " ورونا " برای رهبان عاليجناب در " سنت لازاروس " (اشتباه است ، منظور نازارو است) و يکی در سالن ناهار خوری پدران عاليجناب در سالن جورجيو ، اينجا در ونيز و يکی در " پادوا " برای پدران مجدليه وچيز ديگری به يادم نمیآيد.
س – در اين شام آخری که شما در اس اس. جيووانی اِ پايولو کشيده ايد ، منظورتان از کشيدن مردی که از بينیاش خون میريزد ، چيست؟
ج – من فقط او را به عنوان يک خدمتکار کشيدهام که بخاطر يک بدبياری خون دماغ میشود.
س – خوب... منظورتان از کشيدن آن مرد مسلحی که به روش آلمانیها لباس پوشيده و نيزه ای هم در دست دارد چيست؟
ج – در مورد او بايد بيشتر صحبت کنم .
س – بگوييد !
ج – ما نقاشان هم به خودمان آزادیهايی میدهيم مثل آزادیهايی که شاعران و ديوانگان به خودشان میدهند. برای همين است که من دو نيزه باز در پای پلهها کشيدهام که يکی در حال نوشيدن و ديگری در حال خوردن است و با اين حال هر دو آمادهی خدمتاند ، زيرا - همچنان که به من گفته بودند - به فکرم رسيد برای صاحب خانه ای ثروتمند و اشراف زاده داشتن چنين خدمتکارانی برازنده است.
س – و آن يارويی که مثل دلقکها لباس پوشيده و يک طوطی روی مشتش دارد... ، او به چه منظور است؟
ج – برای تزيين ، طبق رسم نقاشی.
س – چه کسانی دور ميز مسيح هستند؟
ج – دوازده حواری.
س – سن پيتر چه میکند ، همان که اولين نفر است؟
ج – او مشغول قسمت کردن بره و رد کردن آن به کسانی است که آن طرفش نشستهاند .
س – و آن مرد ديگر چه؟ آن که کنار اوست؟
ج – او يک بشقاب آماده نگهداشته برای آنچه که سنت پيتر به او میدهد.
س – خوب... بگوييد آنکه بعد از اوست ، چه میکند؟
ج – او دارد دندانهايش را با يک چنگال تميز میکند.
س – آيا واقعا ً فکر میکنيد در " شام آخر " آخر چه کسانی حضور داشته اند؟
ج – فکر میکنم مسيح و حواريونش. اما روش کار من اين است که اگر فضايی خالی در تصويرم باقی بماند ، آن را به ابتکار خود م با تصاوير ديگر پر کنم.
س – آيا شما از کسی دستور گرفته بوديد که در اين تابلو آلمانیها ، دلقکها و ديگرانی از اين دست را نقاشی کنيد؟
ج – خير آقايان ! اما من دستور گرفتم تابلو را آنگونه که خودم میخواهم تزيين کنم ، چون ديدم تابلوی بزرگی است و میتواند تصاوير زيادی را در خود جا دهد.
س – آيا شما نقاشان بايد تابلو يتان را با تصاوير شخصيتهای اصلی که به موضوع ربط دارند ، پر کنيد و يا اينکه بی هيچ منع و قضاوتی تخيّلات و اميال دلبخواه خودتان را دنبال میکنيد؟
ج – من با توجه به دريافت خودم از موضوع و با توجه به ملاحظات نقاشی میکنم.
س – آيا به نظر شما برازنده است که در تابلوی " شام آخر " خداوند ما ، دلقکها ، مستها ، آلمانیها ، کوتولهها و اينگونه تصاوير قبيح مطرح شوند؟
ج – خير آقايان !
س - آيا شما نمیدانيد که در آلمان و ساير جاهايی که به کفر آلوده شده ، رسم شده که با نقاشیهای متعددی که پر از زشتیها و چيزهای ديگری از اين دست ، به دشنام و تمسخر کليسای مقدس کاتوليک بپردازند و افکار و عقايد ناشايست و زشت را به ابلهان و احمقان آموزش دهند؟
ج – آقا ، اين براستی شيطانی است ولی فکر میکنم آنچه را که گفتم بايد تکرار کنم که من هم ناگزيرم از آنچه که نقاشان بزرگتر از من انجام دادهاند ، پيروی کنم.
س – آنهايی که پيش از تو بودهاند ، چه کرده اند؟ حتما ً يک چنين چيزهايی کشيدهاند !
ج – در کليسای پاپ در رم ميکل آنژ ، خداوند ما عيسی مسيح ، مادرش را ، سنت جان را ، سنت پيتر را ، بارگاه آسمانی را ، همه را عريان کشيده. حتا مريم باکره را... در حالتی که احترام زيادی هم برايشان قايل نيست.
س – آيا شما نمیدانيد که در نقاشی آخرين داوری (= روز قيامت) نبايد لباسی به تصاوير پوشانيد؟ در آن تصاوير بجز آنکه از روح برمی خيزد ، چيزی نمیتوان يافت. در آنجا نه دلقکی است ، نه سگی ، نه سلاحی و نه چنين مسخره بازیهايی. آيا فکر میکنيد که اين مثال شما يا مثالهايی ديگر نظير اين ، کار شما را تو جيه میکند؟ و هنوز هم ادعا داريد تابلويتان شايسته و مناسب است؟
ج – عاليجناب ! من نمیخواهم از کارم دفاع کنم. قصد من اين بود که تابلوی خوبی بکشم و روی آن خيلی نيانديشيدم ، زيرا میدانستم که کار اشتباهی انجام نمیدهم. بويژه که تصاوير دلقکها کاملا ً بيرون از محوطه ای است که خداوند ما در آنجاست.
بعد از اين سخنان ، به رای داوران حکم شد که از تاريخ صدور اين توبيخ تا سه ماه ورونزه تابلوی خود را اصلاح کند و برطبق داوری و تصميم دادگاه مقدس همهی هزينهها را نيز خود بپردازد.
پايولو کالياری ورونز نقاش ونيزی (١٥٢٨ – ١٥٨٨) در طراحی شخصيتهای غير اشرافی در تابلوهای بزرگش افراط میکرد که اين نشانگر تغيير روحيه در آن زمان بود و بازتاب آن در ونيز هم احساس میشد. هر چند که اين جمهوری با تکيه بر اين شعار که " آنها اول ونيزیاند و بعد مسيحی " به اين سبک افتخار میکرد.
در مورد تابلوی مورد نظر دادگاه تفتيش عقايد ونيز نه تنها سه قاضی از روحانيون ، بلکه سه قاضی ديگر از از طبقهی اشراف را نيز برگزيد. در اين ماجرا که به نظر نمیرسد حکم دادگاه پی آمدهايی چندان جدی داشته باشد ، ورونز تنها عنوان تابلو را تغيير داد و از آن پس اين تابلو که هم اکنون در گالری آکادميا (academia) در ونيز وجود دارد به نام مسيح در خانهی لاوی شناخته شد.