پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - Thursday 21 November 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 10.07.2010, 18:30

زخم درشت سینۀ دانشگاه*


نعمت آزرم

.(JavaScript must be enabled to view this email address)
      پنجمین سالگرد فاجعۀ کوی دانشگاه



با آنکه سال پنج بار گذشته ست
از روی زخم ِ سینۀ دانشگاه 
زخم عمیق ِ هجدهم تیر
                              باز مانده ملتهب و خون چکان.
پنجاه سال نیـز اگر بگذرد
خون را هزار بار بشویند اگر
در باره اش هزار چاره بجویند اگر 
خون سیاوش است که می جوشد
از هر کجای پهنۀ ایران زمیـن 
می جوشد و به هیچ حیله نمی خوشد
تا این درخت عَرعَر دانش کُش خلافت افراسیاب را
- افراسیابِ خُـدعه و بیداد و خُطبه را-
از سرزمین مهر به یکباره برکـَنـَد 
با صـمغ های سّمی ِ بدبُویش
و شاخ و برگ های ریـز و درشتش تمام بسوزاند.

●

در روزهای ِ هجدهم تیر ماه یکهزار و سیصد و هفتاد و هشت
مرز میان ِ خلق و خلافت
یعنی نـمادهای خـِرد با نهادهای خشونت 
در صحن خوابگاه های ِ امیرآباد
با خون تازه باز نمایان شد 
مرزی که یکهزاره از آن پیش نیز 
با خون نسل های ِ خِـرد 
                              جا به جایِ در ایران زمین نمایان بود 
هر چند در نگاه نخستین 
در زیر خاکباد های کویری 
یعنی غبارهای تیرۀ ورد و دروغ پنهان بود. 

●

 در شامگاه هجدهم تیرماه 
همراه هر چه‌ها که فرو می‌فتاد
- انسان و میز و دفتر و پرگار -
از پله‌ها و پنجره‌ها و اتاق‌های ِ خوابگاه امیرآباد
تشت بزرگ آخر ِ رسوایی فریب نیز فرو افتاد
با بانگی از شکست رساتر 
زان سان که هر چه گوش کری نیز بود صدا را شنید
معلوم شد قبیلۀ روباهْ گُرگْ گـُرازان
                                               تمام ز یک جـوهرند  
هر یک به پاسداری نظم و نظام غارت و بیداد
اعضای گوش به فرمان رأس ز یک پیکرند:
روباه می فریبد و در دام
                            گرگ می دَرَد و 
                                      با گـُراز به یک سفره سور به پا می‌کنند

 معلوم شد که زهرخند زیانش سبکتر است ز لبخند


 
●                        

پنجاه سال نیز گذشته ست
از روز شانزده آذر 
روزی که برگ اول دفتر نوشته شد با خون

پنجاه سال دفتر ِ تاریخ ما وَرَق خورده ست  
با نام و نقش چهرۀ دانشگاه
در ذهن کاج های سا لخوردۀ دانشگاه،  
پنجاه سال تجربه 
                             گنجینه‌ای ست:
تصویر فصل ها که گذر کرده‌اند 
آمیزۀ شکفتـن و پژمردن 
و نسل ها که آمده و رفته‌اند
گلبرگ های رستن و پَرپَر شدن. 
 
●

اینک زبان تجربۀ سروهای زخم خوردۀ دانشگاه 
با نسل سرو و نسترن نورسیده می گوید:
از یمن پاکبازی پیوسته ای که نسترن و سروهای پاک جوان راست،
دیگر هر آنچه صورتک و شکلک فریب 
                                                     فرو اوفتاده است  
دیگر به هیچ شیوه نشاید فریفته باشیم بر فـریب
با این امام زاده معجزه ای نیست
پیوند کار و دانش پویا ست آنچه هست 
تاریخ، این ودیعه شما را سپرده است
یعنی سرودخوان رهایی شدن  
با نبض روزگار تپیدن 
بی نسبتی به حُجره و حُوزه
- این هر دوان ِ بر سـر سودا و سود یگانه- 
با بهره های یک سده چا لش برای آزادی 
وارسته از توهّم تفکیک گرگ های بد و خوب
بر پای ِ کوشش و خرد خویشتـن به راه روانه.

●

در چشم نسل نسترن و سروهای نورسیدۀ دانشگاه
از بازتاب شعلۀ پنجاه سال تجربه
                                           افروزۀ چراغانی ست
شمشاد و سرو و نسترن نورسیده می دانند 
این باغ تشنه منتظر ابرهای بارانی ست
و فرصت قبیلۀ روباهْ گرگْ گرازان را 
در فصل های دفتر تاریخ، برگ پایانی ست
میهن پس از گذارۀ یک قرن آزمون و خطا در هوای آزادی 
شایستۀ شریف ترین نظم های انسانی ست.


جهانشهر، هجدهم تیر ماه ۱۳۸۳

___________

* بر گرفته از مجموعه شعر: میان افق های دیروز و فردا




نظر شما درباره این مقاله:


 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024