جغرافیای ِ تاریخ

از مکه و مدینه
تا قادسیه و نهاوند
از دمشق و بغداد
تا مازندران و خراسان
به هر دشت و میدان
به هر کوچه و خانه
بیگانه بودیم
اهل ذمه
اهل خراج
اهل خمس و زکات.

از توس تا شیراز
از بابک آذربایجان و مازیار مازندران 
تا سیستان ِ یعقوب لیث
بندی و قربانی ِ سربلند ِ زندان ِ نفرت و جنگ بودیم.

از ماوراء النهر تا گرگان و کرمان
از مرو تا نشابور
ترکتازی غز و مغول و چوب فلک و طناب دار
و ما نوادگان ابوسعید و ناصر خسرو و عطار
پا به راه بر لبۀ تیز شمشیر.

و سپس چندی به میدان نقش جهان
نقش ِ جهان دیدیم و قرن ها میدان چوگان شرق و غرب می بودیم
تا ستار و باقر
تا ایران جسارت
تا ایران در هم شکستن
تا ایران مجلس توپ و آرزو های برباد
سرشکسته، دل شکسته
بار ِ تن می کشیدیم
به میدان چپاول
تا تهران ِ مصدق
تا ایران ِ خرداد 
تا ایران ِ احمدآباد.

پس رگ در رگ دوید
آتش از آتش برخاست
مهر به پوشش انتقام در گذار آمد 
تا خیابان خیابان ِ شهرهای ِ امید از مردم سربرود 
و پرچم انقلاب از کف رفت
پس باز آمد حکومت شلاق
حکومت اعدام
حکومت بدهکاری تاریخی.

این نسل اما حسابش پاک است با مرگ، با خشونت، با بیگانگی
این نسل می خواهد
این نسل می سازد
این نسل فراسوی جغرافیای تاریخ 
توس و شیراز و تبریز و تهران و آبادان و زاهدان و کرمانشاه را 
کوچه به کوچه
خانه به خانه
                به هم می پیوندد 
و هیچ نیرنگ و سدی باز نمی‌شناسد
چرا که حق خود را از تاریخ طلب می‌کند.

خرداد ۱۳۸۹، کلن