سیمرغ

دوشنبه ۷ دی ۱۳۸۸

هزاران بار ما را سوخت
حریق حادثه تا مرز خاكستر
ولى ما نسل سیمرغیم كه از خاكستر خود می‌گشاید پر
طلوع تازه‌ى سیمرغ در راه است
همین فردا كه مى‌آید
سحر پایان تاریكى است
و این دیرى نمى‌پاید
هزاران بار ما را سوخت
حریق حادثه تا مرز خاكستر
ولى ما نسل سیمرغیم كه از خاكستر خود می‌گشاید پر
ماندنى نبوده و نیست ظلم شب به این قبیله
راه فرداى رهاییست خشم خونین قبیله
بغض ما و ظلم ظلمت
ماندنى نبوده و نیست
تا شكفتن تا رسیدن
یك قدم یك لحظه باقیست
هزاران بار ما را سوخت
حریق حادثه تا مرز خاكستر
ولى ما نسل سیمرغیم كه از خاكستر خود می‌گشاید پر
وقت بیدارى سیمرغ فصل سرخ هم صدایى است
خشم سوگوار مردم راهى صبح رهایى است
شیشه‌ى عمر سیاهى خشم تو بغض منه
نازنین داغدارم
تو بزن كه بشكنه
نازنین داغدارم
تو بزن كه بشكنه
وقتشه كه بشكنه