iran-emrooz.net | Sun, 06.12.2009, 9:25
شوك در پایهها
برگردان حبیب فرجزاده
|
آشتى یعنى آنهایى كه در تاریخ پایین بودند متوجه تغیرات كیفى، آزادى و استبداد بشوند. براى آنها آزادى عبارت است از دسترسى به آب آشامیدنى، برق در خانه، داشتن خانهاى قابل زندگى، كار خوب، امكان فرستادن بچهها به مدرسه و خدمات پزشکى. گاهى فكر مىكنم، این انتقال قدرت یعنى چه، اگر سطح زندگى انسانها بالا نرود، اگرتغییراتى صورت نپذیرد، پس چرا براى آن بیهوده فریاد كشیدند.
«دسموند توتو ۲۰۰۱»
هنگامیكه با "آشوین دساى" نویسنده ساكن "دوربان" ملاقات داشتم، تا درباره كتاب خاطرات او كه پژوهشى از انتقال قدرت از آپارتاید بود، صحبت كنیم گفت: همیشه، تازهبهدورانرسیدهها جوشى هستند و میل دارند خود را وفادارتر نشان بدهند.
او در دوران جنبش آزادىخواهى مدتى را در زندان گذرانده بود و در رفتار دولت مردان "آ ن سى" به یك ارتباط روانى موازى موجود در درون زندانها اشاره مىكرد. او مىگفت:
"در زندان ایدهاى باین مضمون مطرح بود، كه با جلب رضایت زندانبان مىتوان از شرایط بهترى برخوردار بود." این استدلال را در مورد پیشبرد كارهایى را كه در جامعه آفریقاىجنوبى انجام یافته است، مىشود مشاهده كرد. اینها مىخواهند بهر ترتیبى كه شده، نشان دهند كه زندانى خیلى با ادب و منظمتر از زندانیان سایر كشورها بودهاند.
سرسختى كه اعضاى "آ ن سى" از خود نشان دادند موجب انظباط شدیدتر، شد.
بقول "یاسمین سووكا" یكى ازاعضاى هیئتمنصفه كمیسیون، "حقیقت یابى وآشتى" در آفریقاىجنوبى روحیه انظباططلبى در تمام عملكردهاى تعویض قدرت حتا در پىجویى دادخواهى رسوخ مىكند. بعد از سالها بازپرسى از شاهدان شكنجه، قتل، سر به نیست شدنها به این سئوال رسیدیم، كه با چه روشهایى مىتوان حقىكشىها را جبران كرد. اهمیت تلافى قربانىها و جبران آسیب مالى خانوادها، كمتراز اهمیت "حقیقت یابى و آشتى" نبود. مطالبه خسارت از دولت تازه كه مسئول ارتكاب جرائم نبود، بىمعنى بود، متاسفانه تمامى مبلغ پیشنهاد شده را دولت مىخواست از بودجهاى كه براى خانه سازى و مدرسه در مناطق فقیرنشین در كشور تازه آزاد شده در نظر گرفته شده بود، پرداخت كند.
به نظرچند نفر از اعضا كمیسیون باید شركتهاى چند ملتى را كه ازموقعیت آپارتاید سود جسته بودند به پرداخت خسارت وادار مىكردند.
درآخركمیسیون حقیقت یابى و آشتى پیشنهاد خجالت آورى اعلام كرد. براى تأمین آسیب قربانیان تنها یك درصد، آنهم فقط یك بار به عنوان مالیات همبستگى ازسود شركتها برداشته شود.
سووك توقع داشت كه ”آ ن سى” ازپیشنهاد آنها استقبال كند، اما برعكس دولت " امبكس " ازترس اینكه پیشنهادهاى همبستگى و یا جبران بهانه تعبیر و تلقى، دشمنى با بازارشود را، رد مىكند.
به همین سادگى سووكاس به من گفت ریاست جمهورى تصمیم گرفت كه مسئولیتى ازكمپانیها خواسته نشود. درآخردولت خسارات را به حداقل تقلیل داد، و پیشنهاد كرد كه از بودجه خود دولت پرداخته شود. درست كارى كه هیئت كمیسیون ازآن واهمه داشت.
كمیسیون حقیقت یابى و آشتى آفریقاىجنوبى رابه عنوان سازمان نمونه، " ایجاد صلح " معرفى مىكرد وعقیده داشتند مدل آنرا به مناطق اختلاف زا مانند افغانستان وسرى لانكا صادر بكنند. اما بیشتر فعالین كه مستقیمأ درآنجا درگیر بودند شدیدأ ناراضى بودند.
در مارس ۲۰۰۳ هنگامیكه سرپرست كمسیون سراسقف دسموندتاتو آخرین گزارش را اعلام كرد، خبرنگاران را با یك واقعیت، ناتمام ماندن وظایف آزادىخواهى روبرو كرد.
"مىتوانید توضیح دهید كه هنوزهم ده سال بعدازانقلاب چگونه یك سیاه پوست صبح دریك كتوى كثیف از خواب بیدار مىشود؟ سپس براى كاركردن به شهر میرود، شهرى كه هنوز بیشتر شهروندان آن سفید هستند، خانههایى نسبتأ شبیه قصر دارند، و در پایان روز بهمان خانه كثیف خود برمىگردد؟
هنوز هم نمىتوانم بفهمم كه چرا این انسانها نمىگویند: گور پدر این صلح، گور پدر" تاتو و كمیسیون حقیقت یابى و آشتى". سووك كه فعلأ مسئول بنیاد حقوق شهروندى آفریقاىجنوبى است، مىگوید بازجویىها دربرگیرنده عملكردهاى روشده آپارتاید مانند شكنجه، كتككارىهاى سخت و سربهنیست كردنها بود، اما اجازه دادند اقتصادى كه ازاین مناسبات غیرانسانى سود جسته بود كاملاً دست نخورده بماند.
نظریهاى كه «اورلاندوله ته لیر» سه ده پیش گفته بود. انعكاس نگرانى بود كه چه معاملههایى حول خواستهاى حقوقبشر مىتوان كرد.
سوك پیش من اعتراف كرد، كه اگرمىشد پروسه را از آغاز دوباره شروع كرد، حتمأ روش دیگرى انتخاب مىكرد.
" نظام آپارتاید را درنظر مىگرفتم، مسئله زمین را در نظر مىگرفتم روشن است كه پژوهشى درمورد نقش شركتهاى چند ملیتى انجام میدادم، حتمأ خیلى خیلى دقیق پژوهشى درصنعت معادن مىكردم، كه منشأ واقعى واگیرى بیماریها در آفریقاىجنوبى است... اثرات منظم نظام آپارتاید را ندیده نمىگذاشتم، تنها یكبار درباره شكنجه بازجویى مىكردم. این تاریخزدایى است كه در مسئله شكنجه تمركز كنى اما در خدمت كى بودن آن، دست نخورده بماند".
تلافى برعكس
سووكا مىگوید، مسلم است كه رد پیشنهاد دریافت خسارات كمیسیون، از شركتها توسط "آ ن سى" بویژه ناعادلانه بود. چونكه دولت هنوزهم بدهىهاى دوران آپارتاید را مىپردازد. مخارج بهره و قسط بدهىهاى دولت تازه بقدرت رسیده در سالهاى نخست، در حدود ۵،۴ میلیارد دلار در سال رسیده بود، مبلغى كه اختلاف روشن با ۸۵ میلیون دلارى دارد كه دولت در آخر به خانوادههاى ۱۹۰۰۰ قربانى و شكنجه شده و سربهنیست شدهها درحكومت آپارتاید پرداخت كرد.
نلسن ماندلا یادآورى كرده كه فشار بدهىها تنها و بزرگترین مانع درراه اجراى وعدههاى بیانیه آزادى شد.
۵،۴ میلیارد دلارى كه ما درآغاز تشكیل دولت نتوانستیم دراجراى برنامههاى ساختن خانه و مدارس آبرومند براى بچهها، پىجویى خردمندانه با بیكارى، ارتقاء حس شخصیت فردى با ایجاد كار، درآمد مقبول، تأمین معاش و چهاردیوارى براى خانوادهها... وراثت بدهىها، ما را فلج كرد.
باوجود اعتراف ماندلا از بار سنگین پرداختیهاى دوران آپارتاید و فلج شدن سیاستها، حزب با همه پیشنهادهاى جلوگیرى از پرداختها مخالفت كرد.
واهمه از آن بود كه حتا با توضیح و دلایل روشن مشخص كردن غیرمشروع بودن بدهىها، توسط دولت و هرنوع خوددارى از پرداخت، از دید سرمایهگذاران آفریقاىجنوبى شدیدأ رادیكال تلقى خواهد شد و خودبهخود به واردشدن شوك به بازار خواهد انجامید.
"دنیس بروتس" یكى از اعضاى قدیمى "آ ن سى" كه در "روبین ایسلند" زندانى بوده است، در ۱۹۹۸ با مشاهده فشارى اقتصادیى كه دولت گرفتارش بود، از تعجب شاخ درآورد و با چند نفر از فعالین آفریقاىجنوبى بهترین راه كمك به دولت را در سازماندهى جنبش سالگرد بدهى تشخیص دادند. "بروتس" كه اكنون در حدود هفتاد سال دارد مىگوید: باید قبول كنم كه خیلى ساده بودم!
انتظارداشتم كه دولت از ما پایههاى پایینى كه مسئله بدهىها را مطرح كرده و پشت سردولت ایستادیم كه بتواند این موضوع را مطرح كند، حمایت كند.
برخلاف انتظار نتیجه برعكس شد. "دولت ما را ندیده گرفته و گفتند ما احتیاجى به پشتیبانى شما نداریم."
مصمم بودن ”آ ن سى”، در پرداحت بدهىها بهرقیمتى كه شده، براى فعالینى مانند بروتس معنى از حود مایه گذاشتن و وحشتناك تحریككننده بود. بعنوان نمونه مابین سالهاى ۱۹۹۷ و ۲۰۰۴ دولت آفریقاىجنوبى هیجده قطعه از مزارع دولتى را فروخت به ۴ میلیارد دلار كه تقریبأ نصف آن به پرداخت اصل و بهره بدهىهاى دولت خرج شد.
برخلاف قولهاى اولیه نلسن ماندلا ملى كردن معادن، بانكها، صنایع انحصارى، دولت بخاطر پرداخت بدهىهایش منابع ملى را به ستمگران فروخت.
سئوال اینست كه چه بر سر پولها مىآید. هنگام مذاكرات انتقال قدرت خواست «ف وو. كلرك» و هیأت نمایندگى او تضمین كردن ادامه استخدامى كارمندان دولت بعد از تغییر قدرت بود، و پرداخت حقوق كافى بازنشستگى به كارمندانى كه مایل به ادامه خدمت نبودند.
زیر بار این خواست رفتن ”آ ن سى”، در كشورى كه هیچ گونه خدمات اجتمایى وجود نداشت، یكى از مسائل "تكنیكى" شگفتانگیز بود. با امتیاز بخشى ”آ ن سى” مخارج دو دولت را بعهده گرفت - دولت خودشان و دولت معزولى كه خلع قدرت شده بود.
چهل درصد مخارج بدهى دولت را تنها بازنشستهها تشكیل مىداد. اكثریت امتیازداران را كارمندان آپارتاید تشكیل میدادند.
از نزدیك كه مسئله را دنبال كنیم متوجه مىشویم كه آفریقاىجنوبى با اوضاع درهم ریختهاى دست بگریبان است، بطوریكه در دوران آپارتاید تجار سفید با كارهاى سیاه سودهاى كلانى را بجیب زدهاند بدون آنكه تك ریالى غرامت بپردازند. از آن طرف قربانیان آپارتاید چكهاى درشتى را به زجردهندهگان میفرستادند. سئوال اینست كه آنها از كجا مایه این همه بخشش را تأمین مىكنند.؟
آنها با ملى كردن اموال دولت دست او را از منابع كوتاه مىكنند. چپاول درنوع خود مدرن درست بلایى كه ”آ ن سى” از آغاز از آن واهمه داشت و هنگامیكه پشت میز قراردادها نشست مراقب بود كه گرفتارش نشود، مشكلى كه در موزامبیك به اجرا درآمد این بود كه در آنجا كارمندان همه ماشینها را خورد كردند و تا آنجا كه مقدور بود جیبهایشان را پر كرده فرار كردند.
در آفریقاىجنوبى هنوزهم به پیاده كردن دولت و چاپیدن صندوقهاى پول ادامه مىدهند.
هنگامیكه به آفریقاىجنوبى آمدم پنجاهمین سالگرد امضاى بیانیه آزادى نزدیك مىشد. "آ ن سى" تصمیم گرفته بود كه بخاطر تجدید خاطرات یك جنجال رسانهاى برگزار كند. قرار بود كه مجلس، همان روز از ساختمان آبرومند همیشگى به ساختمان كم توجهى در "كلیپس تاون" جاییكه بیانیه آزادى براى بار اول تأیید شده بود، منتقل شود.
پرزیدنت آفریقاىجنوبى، "تامبو- م- بكى" موقعیت راغنیمت شمرده، بزرگترین چهاراه "كلیپس تاون" را به، چهارراه "والتر سیسولوس" از "دادى كاشون" یكى از رهبران برجسته ”آ ن سى” نام گذارى بكند.
همزمان بیاد بود بیانیه آزادى بنایى آجرى را كه بیانیه روى ورقههاى سنگ حك شده را افتتاح كند، یك "شعله آزادى" ابدى روشن بكند و باز در نزدیكى آنها كار روى بناى برجى از بتونهاى سفید و سیاه، سراپردهاى كه شعار معروف بیانیه آزادى "آفریقا متعلق به همه كسانى كه درآن زندگى مىكنند، سیاهها و سفیدها است" كار مىكردند.
پیام فراگیر مراسمها واضحتر از آن بود درك نشود. پنجاه سال قبل ”آ ن سى” قول برقرارى آزادى در آفریقاىجنوبى را داده بود. حالا حزب به وعده خود عملكرده بود – شیوهاى كه ”آ ن سى” براى بیان "ما وظیفه خود را به سرانجام رساندیم" برگزیده بود.
با وجود این همه، بازهم یك جاى مراسم مىلنگید. "كلیپ تون" بخشى فقیرنشینى از شهر با الونكهاى مخروبه جوىهاى دستشویى روباز و بیكارى ۷۲ درصد، بود. خیلى بیشتر از دوران آپارتاید كه بیشتر نشانه ناكامى وعدههاى بیانیه آزادى است تا اینكه با آن زمینه برایش جشنى هم ترتیب بدهند.
علاوه براینها مشخص شد كه سازماندهنده جشن و مرتبكننده برنامهها نه خود ”آ ن سى” بلكه شركت عجیبى بنام "بلوواى كیو" بود، كه رسمأ یك سازمان دولت محلى است.
بلووكیو در جزوه براق و پررنگ آبىاى كه پخش كرده، خود را ماهرانه بیشتر در یك فضاى ساختگى شركت شخصى مىنماید تا دولتى.
فعالیت شدید این تشكیلات جلب سرمایههاى جدید براى آفریقاىجنوبى مىباشد، كه همخوانى با برنامه ”آ ن سى”، "تقسیم با رشد" دارد. "بلووكیو" نقش جهانگردى را در بخش سرمایهگذارىها مهم اعلام كرده است.
در صورتیكه برسىهاى بازاریابى نشان مىدهند كه جهانگردانى كه به آفریقاىجنوبى سفر كردند، بیشترشان جلب شهرت جهانى "آ ن سى" كه بر حكومت ستمگر پیروز شده است، بودند.
بامید بهرهبردارى از این باند كشدار قوى "بلووكیو در آن دید كه در رابطه آفریقاىجنوبى و پیروزى بر بیچارگى هیچ نشانى بهتر از بیانیه آزادى نیست.
شركت با تصورات دگرگون كردن "كلیپ تاوون" به منطقهى بیانیه آزادى با هتل از فولاد و شیشه، موزه كامل، مركز خرید با سیماى آزادى، تجهیزات بازى در هواى آزاد براى جلب توریستها، یك مكان یاد بود در رده جهانى، تجربه فراموش نشدنى كه هم براى داخلىها و هم خارجىها باشد دستبكار شد.
فقیرآباد كنونى به حومهاى جذاب و شكوفاى"ژوهانسبورگ" تبدیل خواهد شد، اكثریت اهالى آن به فقیر آباد گمنام منتقل خواهند شد.
برنامه بلووكیو تغییر شهرت كیپتاون خیلى ساده، تأییدى بود در مقابل توصیه بازار آزاد كه باید انگیزه سرمایهگذاران را تهیه كرد، بامید آنكه درآینده ایجاد بكند.
شاخص پروژه مخصوص دستگاهى بود كه پولها از بالاسرش سرریزخواهد شد، طبق مدرك قدیمى پنجاه ساله از كیپتاون كه خواهان قطعى ایجاد ارتباط مستقیمى براى ازبینبردن فقر بود.
خواست كشاورزان در بیانیه آزادى، زمینها را بترتیبى تقسیم كنید كه هزینه زندگى میلیونها انسان را فراهم سازد. معادن را پس ستانید تا از درآمد آن، خانه و زیرساختى ساخته شود، تا فرآیندى براى ایجاد كار گردد. به كلامى واسطهگرى خاتمه پیدا بكند.
شاید این نظریه بگوش افسانهاى و مردم باورى بیاید، اما بعد از شكستهاى مداوم تجربهاى خالص و آموزش "مدرسه شیكاگو" شاید تصورات خیالى و واقعى باور كسانى باشد كه فكر مىكنند، تجهیزات درهواى آزاد بیانیه آزادى كه براى شركت آنها یارانه كسب مىكند و همزمان ندارها فقیرتر مىشوند، راه حل مشكلات روزانه اقتصادى ۲۲ میلیون اهالى فقیر آفریقاىجنوبى خواهد شد.
بعد از دههها كه آفریقاىجنوبى مصمم راه "تاچر" را برگزید، صعودعدالت به تجربه وحشتناكى منجرشده است:
بعد از به قدرت رسیدن ”آ ن سى” تعداد آدمهایى كه درآمد كمتر از یك دلار در روز دارند، دو برابر شده است. از ۲ میلیون در سال ۱۹۹۴ در سال ۲۰۰۶ به چهار میلیون رسیده است.
بین سالهاى ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۲ تعداد بیكاران سیاه پوست از ۲۳ میلیون به ۴۸ میلیون رسیده است. به عبارتى دوبرابر شده است.
از ۳۵ میلیون سیاه كه تابعیت آفریقاىجنوبى را دارند، بیشتر از ۶۰۰۰۰ دلار درآمد سالانه دارند، تعداد سفیدها با این سطح درآمد بیست برابر است. غیراز آنها كه درآمدشان خیلى بالاتر است.
دولت "آ ن سى" ۱،۸ میلیون خانه ساخته است، درمقابل ۲ میلیون نفر خانهشان را از دست دادهاند.
در دهه اول دموكراسى نزدیك به یك میلیون نفر را از مزارع اخراج كردهاند. این اخراجىها سبب دو برابرشدن اهالى فقیرآباد شده است.
در سال ۲۰۰۶، بیست پنج درصد فقیر آباد نشینها فاقد آب لوله كشى و برق بودند...
بخش مختصرى از ۱۸ صفحهاى دموكراسى محدود
از كتاب دكترین شوك ترجمه شده به سوئدى
2007. The Shock Doctrine: The Rise of Disaster Capitalism. ISBN 0805079831 - winner of the Warwick Prize for Writing (2009
دکترین شوک: ظهور سرمایهداری فاجعه The Shock Doctrine: The Rise of Disaster Capitalism نام کتابی است نوشته نائومی کلاین، در مورد «دکترین شوک» و سواستفاده کورپوریشنها (ابر شرکتهای چند ملیتی) در استفاده از حوادثی چون، جنگ، حملات تروریستی، کودتا و حوادث طبیعی که از آن به عنوان شوک اول یاد میکند. در مرحله دوم، بنگاهها و شرکتهای بزرگ با استفاده از قدرت سیاسی و سیاستمداران وابسته به خود، با انجام طرحی برنامه ریزی شده و با کاشتن بذر ترس از بُهت و پریشانی و سر در گمی مردم در آن لحظات استفاده کرده و شوک دومی را که چیزی جز تغییرات رادیکال اقتصادی و سیاسی نیست بوجود میآورند. در این میان افرادی که با موج دوم شوک، به مقابله برمیخیزند با شوک سومی که شامل پلیس، ارتش، زندان و بازجوئی است روبرو و سرکوب میشوند.
چاپ اول کتاب در سال ۲۰۰۷ میلادی در ۶۷۲ صفحه و با جلد سخت منتشر شد.
منابع
مطلب دیگری از مترجم همین کتاب را در اینجا بخوانید
«زایش دموكراسى در زنجیر»