iran-emrooz.net | Sun, 15.11.2009, 8:29
لطف آفتاب
ماندانا زندیان
|
برای نمایشگاه نقاشی حسام ابریشمی
- دور از اینجا- که در شهر لسآنجلس به ستایش خیزش مدنی ایران برخاسته است.
«تو لطف آفتابی بین که در شب ها نهان باشد»
مولوی
باوقارند، مثل اسبی نجیب که آن سوی پنجرۀ شب شیهه میکشد تا صبح او را به چمنزار ببرد و تیمارکند، یا آرزوهایی که واقعیت صبح را رقیق کرده و در فنجان ریختهاند، قهوهای که طعم استعاره دارد و ما را تا هر آرمانی بدرقه میکند.
همایش انگارههایی سیاه و سفید با عنوان «در غیاب رنگ»، در نمایشگاهی با عنوان «دور از اینجا»، خیزش پیکرههایی است که صورت خود را در آب دیدهاند، دستهای خود در آب شستهاند و دیگر طراوت است که از سکوتشان میروید.
درختانی که شاخههایشان از شدت نور به زمین رسیدهاست، زمینی که از شدت برگ دیدهنمیشود، برگهایی که دست های افراشتۀ ماست، ما که ایرانی هستیم، تازهایم، سبزیم- مثل نوروز.
«در غیاب رنگ»، روحی دارد که سبز است، سبز به معنای همۀ آرزوهای خوبی که ما ایرانیان برای سرزمینمان داریم. (مهرانگیز کار در نوشتۀ تازهاش گفته است: «جوان در بیت رهبری دستبند و شال سبز با خود نداشت، با این وصف سبزِ سبز بود.» سبز به معنای هر چه خوبی و زیبایی.) و نقاشیهای سیاه و سفید حسام ابریشمی که مانند اشعاری حماسی گسترۀ رواداری انسان را در برابر خشونت نشان میدهند، خوب دریافتهاند آرزوهای ما گسترده دوام میآورند.
«در غیاب رنگ» حقیقت عریان جامعۀ ماست در برابر خویش. آنچه ما برخود کردهایم و آنچه ناآگاهی بر خودکردههای ما افزودهاست، آنچه ما میخواهیم از خود بزداییم و آنچه استبداد نمیخواهد از ما زدودهشود. آنچه ما خواستیم و شدیم و آنچه واپسماندگی همیشه بودهاست. دور از اینجا در خانۀ ما انگار زمان ایستادهبود و ما زمان را دوباره متولدکردیم، این است که سبز شدیم. در خانۀ ما هر آغاز، هر روییدن، هر تازه شدن سبز است. ما در برابر این رنگ سخت بی دفاعیم. «دور از اینجا» داستان صد سال ایستادن ماست برای بازپس گرفتن حقمان، نگاهی هنرمندانه به سیاستی که از فرهنگی خشن رنج بردهاست.
حسام ابریشمی در این مجموعه واژۀ رنگ را به رود سپرده و از دریا صیدکردهاست تا چیز دیگری شود و تاب صد سال ایستادگی را بیاورد. انسان، رنگ، موسیقی، حرکت، شادی، عشق و آزادی روح نقاشی ابریشمیاند؛ رنگ در این مجموعه نور و تاریکی است، سپیدی و سیاهی، آزادی خواهی و استبداد؛ موسیقی اعتراض انسانی که شادی و عشق و آزادی می خواهد، و حرکت نو بودن اندیشۀ آن انسان و اشتیاق بیان آن به دست هنر چنان که اشتیاق باغ بر دستهای درختان.
سیمین دانشور میگوید:«زیبایی در طبیعت با زیبایی در هنر متفاوت است .در طبیعت زیبایی مقبول و زشتی مردود است . اما در هنر انعکاس زشتی نیز اگر شرایط خلق هنری در آن رعایت شدهباشد ، عین زیبایی است. لذا پیرزن فرتوت رامبراند با زیباترین قدیس رافائل ، توان برابری دارد.»
«در غیاب رنگ» مجموعهای تلخ و خشن است، دردی که تیر میکشد و گرهی میشود در گلوی آرزوهای صدسالۀ ما ایرانیان؛ نه تنها ما ایرانیان که هر شهروند این جهان که از استبداد تازیانه خورده یا صدای تازیانه خوردن دیگری را شنیدهاست، اعتراض انسان است به بی عدالتی، ضربههای تند و خشن قلم موست بر پردهای سپید، پیکرههایی در شیوۀ حالتگری انگاری Abstract Expressionist، دستهایی که هزار کلید دارند برای گشودن یک قفل.
روزهای باشکوهی است، چشمان ما عطر یاس دارد، باغ ما را به نوگری دعوت میکند. شبنم چشمان ما را صیقل می دهد. ما سبز و سرخ را در سکوتی متمدن کاشتهایم. آفتاب گردان نگاه ما به سوی خورشید خواهد رفت. ما خورشید را به سپیدی سکوت خود بازخواهیمگرداند.
حدس پرواز کبوتران است که آسمان را رونق میدهد- لطف آفتاب نهان در شب که مولوی میگفت. حسام این را میداند.
ماندانا زندیان
آبان یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت خورشیدی
نظر کاربران:
“در غیاب رنگ» حقیقت عریان جامعۀ ماست در برابر خویش. آنچه ما برخود کردهایم و آنچه ناآگاهی بر خودکردههای ما افزودهاست، آنچه ما میخواهیم از خود بزداییم و آنچه استبداد نمیخواهد از ما زدودهشود. آنچه ما خواستیم و شدیم و آنچه واپسماندگی همیشه بودهاست. دور از اینجا در خانۀ ما انگار زمان ایستادهبود و ما زمان را دوباره متولدکردیم، این است که سبز شدیم. در خانۀ ما هر آغاز، هر روییدن، هر تازه شدن سبز است. ما در برابر این رنگ سخت بی دفاعیم. «دور از اینجا» داستان صد سال ایستادن ماست برای بازپس گرفتن حقمان، نگاهی هنرمندانه به سیاستی که از فرهنگی خشن رنج بردهاست.”
نقاشی های حشام ابریشمی قوی و اثرگذار و با معنا و ثبت وقایع این روزهای ایران اند. و نوشته ماندانا زندیان خودش یک نقاشی است. ما بی شماریم. پشتیبانی هنرمندان و نویسندگان تبعید از جنبش سبز تنها موردی است که رژیم درست قضاوت کرده است. از این همراهی سپاسگزاریم. ما پیروزیم چون درد مشترک داریم .
با سپاس خاص از خانم زندیان که از بسیار نوشتن “ما ایرانیان” دریغ نمیکنند! ما بی شماریم و با همیم و حق با ماست. ما سبزیم.
ع. رسولی
*
با تشکر فراوان از خانم زندیان که حقیقتا در متن جنبش سبز ایران زندگی می کنند و با این قلم خیال انگیز واقعیت این جنبش را طوری تصویرمی کنند که حتی تندروترین عقیده ها در برابرش تلطیف می شوند. نوشته ها و اشعار خانم زندیان در باره جنبش سبز بی شک ماندگار خواهند شد. نقاشی های آقای ابریشمی فوق العاده گویا و بدیع اند. همراهی نقاشی هایی به این گویایی و خلاقی با متنی که بیشتر از ایماژ ساخته شده تا کلمه هارمونی زیبایی دارد. به آقای ابریشمی درود می فرستم که هنرشان را به جنبش مردم ایران هدیه کرده اند. این آثار حتما بخشی از تاریخ این روزها خواهد شد. حمایتی که از اعتراض متمدن و مسالمت آمیز مردم ایران می کنید بسیار باارزش و قابل احترام است. جای خوشوقتی است که کسانی واقعیت جنبش سبز را درست و دقیق می فهمند. مایه غرور و افتخار ما خارج نشین هاست. فرهنگ و هنر می تواند از به خشونت کشیده شدن این حرکت جلوگیری کندُ. اگر این فرهنگ به سیاست راه یابد چه بهتر چون فرهنگ سیاسی ما هم تعدیل و تلطیف می شود. امیدوارم کارهای بیشتری از این دست بخوانیم.
با تقدیر