پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
رخساری از ترانه رخساری از باران اشکهای کولی بر سازش چکید دست از نواختن کشید و گفت: گوش بسپارید: هر دورا کشتند و گودالهای دروغ و خشکسالی عمیقتر شد آی دخترِ آتش! الاههی آفتاب و ابر ! فریشتهیی که میتوانست زمین را و آوازهای ما را از وحشت و خشکسالی رهایی بخشد تا مردی که خسته از کهنسالی و باغهای سوخته در خاطرههایش در آستانهیِ کوری ایستاده است در لحظهیی که تمام گورهای زمین دورادور گامهایش میچرخند در واپسین دم عمری تمام به فاجعه بگذشته مگر اندکی از حقیقت را و روشنایی را در یابد و دریغا که چه بی هنگام بر خاکی فرود آمدی که در اسارت دیوان و شریران بود در سرزمینی که بیگناهان پیشاپیش محکوماند و حرامیان هالهیی از معصومیت گِرد سر دارند در سرزمینی که قاضی و جلاد در یک جامه ظهور میکنند و دریغا که سرگذشت سوگناک زمین در آزارگاه شکنجه و تیزاب بر پیکرت تکرار شد پاییز تا پاییز تو را به یاد میآوریم و میگذریم با گامهای زمان با شیشههای رنگین و شمعهایِ روشن در گذرگاهی از تاریکی و سنگ در تندر و توفان آوای کلاغان دورتر و دورتر میشود و رخسار تو دوباره شکل میگیرد در رستاخیز گلها و گیاهان آیینهیی فراتر از اینهمه دیوار تا روشنایی و آزادی تا بارانهای آینده تا دریا تا بهار....
سایهها: نامهای درختانی بال گشوده در برزخ افقی که در انتظارش بودم در جادهیی بیپایان و سفری که رسیدن مقصدش نبود سنگ سیاه قربانگاه را بر سینهام آویخت اما دریا از افقی دیگر سخن میگفت او سایهیی نداشت که در آن غریقی زیبا به خاک سپرده باشند آنجا بود که پاییز و روشنایی بادبان های آفتاب و آتش را بر افراشت
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|