سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ - Tuesday 3 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 13.08.2009, 17:53

سه قطعه شعر

پروکرست


پروانه میلانی

پروکرست*

افسانه نیست.
باور کن.
من با چشم های خود دیدم،
انسانِ بلند اندیشۀ امروز،
خوابیده بر تخت پروکرست
در گذارِ گردنۀ عصرِ خویش،
حیثیت اندیشه هایش را
به قدرِ باورِ کوتاهِ تخت
مُثله میکردند.

*Procrustean bed


"به یاد قربانیان مظلوم کوی دانشگاه"


رفتی و چه سوگوار خواندی.
غمنامۀ سوگِ سووشانه.
راندی و چه پرشتاب راندی.
بر سینه شاهدِ زمانه.
می رفتی و می سرودی این شعر:
"یاران همه عاشقانه رفتند.
ما نیز رویم عارفانه.
یک دست به شانه های سهراب.
یک دست به گردن سیاوش.
هنگامۀ دود و خون و آتش.
هنگامۀ پای بسته و راه.
هنگام درنگِ شاعرانه"


بهاریه

باز آ که دگر باره بهار است.
بار دگر این غمکده بی تاب و قرار است.
از لاله و سنبل همه جا مشک فشان است .
باغ وطن امّا زغم دوری تو همچو خزان است.
دی رفته و سرما شده و باد بهاری،
از حسرت یارانِ به خون خفته بهر سو،
آشفته و بی تاب و توان است.
هرچند که ماتمکده شد جان و دل ما.
شادیم که از خون جوانت،
در سایۀ پیکار گرانت،
آزادی ملت شده حاصل.

ای یاسمن من.
دشت و دمن من.
باغ و چمن من.
شد پیرهنِ عیدِ من از خاک تو گلگون.
نوروز من از هجر تو پرخون.
با خون تو من عهد نمودم که نمیرم.
حاشا که بمیرم.
تا خصمِ نگونسارِ تو بردار نبینم.
حاشا که بمیرم.
برخیز که از خونِ جوانت،
در سایۀ پیکار گرانت،
آزادی ملت شده حاصل.


ای بارو بر من.
زیر و زبر من.
گلهای تر من.
هر لاله که از خاک تو سر زد،
با همت دولت،
خون دلِ ملّت شد و،
نشکفته هدر رفت.
از مهلکۀ بوده و نا بوده،
گذر کرد.
برخیز که این دولت باینده بدَر شد.
دورِ ستم و جور به سر شد.
از بهمن و دی مژده که دیگر اثری نیست.
شبهایِ وطن طی شده فرزند،
از بوم بِه ویرانۀ میهن خبری نیست.
با خون تو من عهد نمودم ،
آنروز که آزادی ملت به بر آید،
صد سرو بیارم،
بر خاک عزیز تو بکارم.
برخیز که از خون جوانت،
در سایۀ پیکارِ گرانت،
آزادی ملت شده حاصل.








نظر شما درباره این مقاله:


 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024