iran-emrooz.net | Fri, 06.03.2009, 14:47
«در سوگ پيكان شيبانى»
شکوفه تقی
در قلبم تا ابد
بدرود پادشاه من بدرود
ترا كه خفته
در آغوش انبوهى از گلبرگهاى شكوفهاى
در دستان گشودهى مادر خاك مىگذارم
با خيسترين آواز
با بارانىترين سرود.
بدرود آموزگار من بدرود
ترا كه اينك همبستر خوابهاى تنهائى زمينى
از آسمان، از ستاره،
از بلند گردن فراز البرز،
كه آشيان شاهين روحت بود،
از آغوش سبز شالى زار،
كه نوازش مخملينش
محراب نگاهت بود
و از قلب عاشق كويرهايى كه گامهاى ما
زمان تا زمان پيمود
هزاران هزار درود.
بدرود محبوب من بدرود
چگونه آسودهاى در گهوارهى لاىلاى شب؟
توئى كه جفت شدن با تاريكى،
با اندوه،
با سرما،
هرگز آئينت نبود
تويى كه دريايى از عشق
بستر كشتى پر تلاطم افت و خيزهايت بود
بدرود آموزگار محبوب من بدرود.
بيادت خواهم آورد،
در نيايش سپيده دمان،
با بلورينترين آواز.
در نماز شامگاهان با خردمندانهترين سرود.
بدرود پادشاه من بدرود.
شكوفه تقى
اوپسالا ٥ مارس ٢٠٠٩
همچنین کتاب تازه شكوفه تقى" كوچه هاى بى قانون" را در بخش ادبیات ایران امروز ببینید