يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ - Sunday 22 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 03.02.2009, 14:27

ترانه‌های تاریخ و انقلاب


نعمت آزرم

.(JavaScript must be enabled to view this email address)


    پیشانه: با ایران


بوم و بَر ِ ما که نام آن ایران است
مجروح میان آتش و توفان است
ققنوس صفت دوباره برخواهد خاست
صد بار نشان داده که جاویدان است

*

پیری ست که از جای جوان می خیزد
هر چند که از خواب ِ گران می خیزد
این هستی ِ نوشونده ایران منست
می افتد و باز پرتوان می خیزد

*

در معبر تندبادهای تاریخ
در مهـلکه های جانگزای تاریخ
این میهن سربلند ما ایران است
همپوی زمان و پا به پای تاریخ

*

مائیم که دیرینه درین دنیائیم
دیروزی ِ رهنورد تا فردائیم
در چنبرۀ زلزله خیز تاریخ
ویران شده بارها و پابرجائیم

*

ایران شکنان اگرچه صدرنگ بُدند
در کشتن و تاراج، هماهنگ بُدند
صد سیل بلا رسیدمان کان هریک،
روبندۀ یک ملت و فرهنگ بُدند

*

با اینهمه بیش و کم توانا ماندیم
شایان جهانشهری فردا ماندیم
در سنگر ِ فرهنگ گرفتیم پنا ه
در گوهره مان: زبان، همانا ماندیم

*

از تازش ِ سیل های بنیان ا فکن
در جـِرز و پی ِ خانه به جا مانده لجَن
تا پاک شود خانۀ ما دیگر با ر
باید ز خرد، چراغ کردن روشن

*

هنگام ز خوابگرد برخاستن است
بیداری ِ تاریخی ِ خود خواستن است
تا در خور ناممان جهان بشناسند،
هنگام دوباره خانه پیراستن است

*

بادا که به کار خویش بینا باشیم
آگاه ز ساز و کار دنیا باشیم
دیروز اگر ز کاروان واماندیم
امروز به کار فتح فردا باشیم

*


    پاره‌ی پسین: بهمن پنجاه و هفت



چندان شب یلدای وطن طول کشید
تا رنگ فروغ صبح از یاد پرید
شبگیر چو مرده ای کفن پوش از گور
برخاست، گمان زدیم: هان صبح دمید!

*

بارید هزار ابر خون بر سر خاک
تا رُست هزار دشت آلالۀ پاک
ناگاه چه شد که قارچ های سمّی،
رُستند و زدند خیمه ها تا افلاک؟

*

ما گمشده در شبی سیاه افتادیم
نزدیک چو شد سحر به راه افتادیم
از بس که ره نجات ناروشن بود
از چاله در آمده به چاه افتادیم

*

با جنبش خلق تا که بالنده شدیم
در دام فریب شیخ بازنده شدیم
چندان که اگر کسی ز ما کرد سئوا ل
از حاصل انقلاب شرمنده شدیم

*

هر نیک و بدی چو شد سرانجام تـَلف
میراث نهد به جای از خویش خـَـلف
ناسازی ِ بخت بین که آن بدفرجام
چون رفت به جای خویش بنهاد سَـلف!

*

ما شیخ نرُفته شاه را روبیدیم
بد را بفکندیم و بتر بگزیدیم
حافظ مگر امروز ببخشد بر ما
کو گفت به صد زبان و ما نشنیدیم

*
گفتیم شد انقلاب و آسوده شدیم
غافل که سراب بود و فرسوده شدیم
بعد از دو سه نسل رنج در راه وطن
واپس تر از آنچه پیش از این بوده شدیم

*

چون شاه امید خویش را داد ز دست
چون دید که نیست چاره و هست شکست
می خواست که انتقام گیرد از خلق
برخاست چنان که شیخ جایش بنشست

*
از آنسوی ِ تاریخ همی تا اکنون
همبود همند شاه و شیخ ملعون:
انگیزۀ ائتلافشان غارت خلق
جانمایۀ اختلافشان سهم فزون

*

تا رُفتن شاه را پی چاره شدیم
یکباره دچار شیخ پتیاره شدیم
عمری سرو جان به راه میهن دادیم
آخِـر به هوای میهن آواره شدیم

*

زان صاعقه سوخت برگ و باغی که مپرس
افروخت هزار لاله داغی که مپرس
آن باد که از دور صبا خواندیمش
توفان شد و کشت چلچراغی که مپرس

*

توفان ننشسته سخت لرزید زمین
گفتی که بلا بود در ایران به کمین
ناسوده ز رفتگان که بودند چُنان
دیدیم که این آمدگانند چُنین

*

این زلزله هر چه بودمان ویران کرد
کاری که نکرد دشمن ِ ایران کرد
یک آینه پیش روی مان نیز گذاشت
ما را همه پای تا به سر عریان کرد

*

دیدیم چه زخم های پنهان داریم
دیدیم نیازها به درمان داریم
دیدیم که ریشه می خورد آب از زهر
دیدیم که بر گزافه ایمان داریم

*

از مردم خرده پای تا اوج سریر
بودیم درون حلقۀ وهم اسیر
در بی خردی به جُستن چارۀ درد
دیدیم یگانه ایم با شاه و وزیر

*

آن روزبهان که شاه را خواست شکست
با جنبش قوم تازیان در پیوست
هرچند که یزدگرد را کرد نگون
خود دید که هم مُغیره جایش بنشست (۱)

*

این نخل که پیر پارس آورد و نشاند
دیدیم رطب نداد و زقــّّوم افشاند
پیوند هزار ساله اش سود نکرد
این نخل سرشت خود نیارد پوشاند

*

صد شکر که این حُقـّه سر انجام گشود
در پرده هر آنچه بود آمد به نمود
دیدیم پس از هزاره ای بیم و امید
جز طوقۀ لعنتی درین حُقـّّه نبود

*

اهریمن زشت خـو همان است هنوز
و ز هر نَفـَسش مرگ وزان است هنوز
سرخابۀ صبح و شام در پلک افق
خونابۀ چشم مادران است هنوز

*

ما نسل نبردهای تا پایانیم
هم خسته شکسته بر سر پیمانیم
از تندر و از تگرگ ما را چه هراس
ما نسل ستاره در شب توفانیم

*

با کولۀ خاطرات خونین در پشت
آواره شدیم در جهان ریز و درشت
هر لحظه ولی به پشت سر می نگریم
بفشرده کلید خانه هامان در مشت

*

آواره اگر چه ایم و میهن در بند
با میهنمان به جا ست عهد و پیوند
یک روز به خانه باز خواهیم آمد
روزی که نه دیرست به فردا سوگند

*

ایران بزرگ جاودان می ماند
هم باز سرود پارسی می خواند
این خانه که چاره کرده هر آفت را
این حشر ِ وحوش (۲) را ز خود می راند*

_____________________

۱- روزبهان نام فارسی سلمان همدم ایرانی پیامبر اسلام.
یزدگرد بازپسین شهریار سلسلۀ ساسانیان که پس از شکست های پیاپی از اعراب در آوارگی کشته شد.
مغیره سردار عرب فاتح تیسفون، تختگاه ساسانیان.
۲- حشر وحوش اشاره به آیۀ قران: واذا الوحوش حُشرت (هنگامی که جانوران برانگیخته شوند).
برگرفته از دفتر در دست انتشار ترانه های نعمت آزرم. با این یادآوری که به جز ترانه های با ایران که سروده و چاپ شده در سال ۱۳۷۸ می باشد، شناسنامۀ ترانه های "بهمن پنجاه و هفت" از این قرار است: ترانه های اول و دوم و پنجم از مجموعه شعر "گلخشم"، تهران ۱۳۶۰، انتشارات توس و باقی ترانه ها برگرفته از مجموعۀ شعر "به هوای میهن"، چاپ اول پاریس زمستان ۱۳۶۱ انتشارات خاوران است مگر ترانه های شمارۀ ده تا پانزده که بعد از انتشار به هوای میهن سروده شده‌اند.




نظر شما درباره این مقاله:


 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024