iran-emrooz.net | Mon, 26.01.2009, 10:47
باز ماییم و این بهمن
نوشتهای از: پور کوچک ایران زمین
باز ماییم و این بهمن
که سی سال است
میریزد از سیاهیِ خاموش بر وطن.
بهمنِ عمامههای بزرگ، ریشهای دراز، اندیشههای خُرد.
بهمنِ یک دیو که از خانه برون شد، یک دیو که بر تخت نشست.
بهمنِ یک امام، که در ماه دمید!
بهمنِ آخوند یعنی اسلام،
اسلام همین است و دگر هیچ، والسلام.
بهمنِ فریب:
"آب و برق رایگان، نفت و گاز مفت: توی کوچهها، درب خانهها"!
بهمنِ یک میهن و نادانیِ تاریخیِ او.
بهمنِ یک قوم که در گِل بنشست.
بهمنِ زایش یک بچهی ناقص و علیل.
بهمنِ یک جنگ که گفتند نعمت است.
بهمنِ مردن به نام حق، به کام دیو.
بهمنِ هر روز یک جنازهی تشییع در میان کوچه و مردم.
بهمنِ فرزند مردگان، کودکان یتیم، بیوههای جنگ!
بهمنِ نان به قیمت جان در سیاهی بازار.
بهمنِ صفهای نفسگیر رزق و نان.
بهمنِ گرانی مسکن، پول کمبها، مرگ بچهها.
بهمنِ فساد:
با زنان شیک، کاخهای شیک، عیشهای شیک.
بهمنِ یک زن که هر چه داشت، فروخت برای تمدید زندگی.
بهمنِ آزاد نبودن برای کشیدنِ فریاد.
بهمنِ نفرت به جای عشق،
دروغ به جای حقیقت،
بیداد به جای برابری،
فریب به جای درستی،
عداوت به جای صلح،
انتقام به جای عفو،
ویرانی به جای آبادی،
زندان به جای آزادی،
تقلید به جای تحقیق،
تحقیر به جای تحبیب،
افیون به جای می،
ماتم به جای رقص،
رهبر به جای رب جلیل،
زور به جای دلیل.
بهمنِ اوین! که هیچگاه رونقی چنین نداشته:
بند بر دستان توانمند عاشقان،
قفل بر زبان هنرمند شاعران.
بهمنِ یک گلوله در پاسخ نقد،
یک مُشت به پشت یک مرد،
یک تیر که در سینهای از عشق نشست.
بهمنِ ریا و تظاهر،
بازی با دینِ تودهی مردم.
بهمنِ تفتیش عقاید،
"مرگ بر"، "مرده باد" به جای زندگی.
بهمنِ دشنام،
مرگ بر ضد ولایت، مرده باد غرب.
بهمنِ سیلی به گوش خلایق در کوچه و بازار.
بهمنِ زنهای سیهپوش، زلفها در زنجیر.
بهمنِ حجاب با چماق، "یا روسری یا تو سری"!
بهمن ِ یک زن که زیربار نرفت،
یک زن که سنگسار شد.
بهمنِ یک خنده که بر لب نشکفت،
یک موج که نومید به ساحل سر کوفت.
بهمنِ یک جمله که جز مرگ نبود،
یک شعر که شاعر را کشت.
بهمنِ یک قلب که در شهر بمُرد،
یک مغز که از خانه گریخت،
یک بوسه که ناکام بماند،
یک شب که به پایان نرسید،
یک ننگ که بر نام نشست.
بهمنِ یک سفره که از نان خالیست.
بهمنِ فقر، تورم و دروغ!
بهمنِ شرم به پیشانیِ مردان بزرگ.
بهمنِ حمله به گورستانها.
بهمنِ کشتنِ تاریخ به پای قدرت.
بهمنِ هر چه که رهبر بپسندد، خوشنام،
هر چه که رهبر نپسندد، دشمن.
بهمنِ مرگِ حقیر، عشقِ فقیر.
...
باز ماییم و این بهمن
بهمنِ آبادیِ قبور، ویرانیِ وطن
که سی سال است
می ریزد از آشیانهی ضحاک بر وطن.
و چه جان سختند مردمان که زندهاند هنوز
به انتظار گشایش، در طلیعهی یک صبح،
یا بر دمیدن یک مهر در آغاز یک بهار...