iran-emrooz.net | Tue, 20.01.2009, 10:26
خوشا به حال قديم
برگردان حبيب فرجزاده
|
سه شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۷
ایران امروز
شعر گستاو فرودينگ
Den gamla goda tiden - Gustaf Fröding, 1860-1911
سدهها ازخواب جنگل
و سوسوى آرام ستارهها مىگذشت.
غرش آبشار، مهيب چرخها
تركيدن جرقهها، زمين را مىلرزاند،
پتك، سنگين و خفه فرود مىآمد
دم مىدميد، اجاق شعله مىكشيد.
هرم گرما ازكوره زبانه مىزد.
آهنگران دود زده و عرق كرده پتک را
بر سندان مىكوبيدند.
به آهن
فرم چنگک و خيش مىدادند.
"آنها به ما جنس آهن ناخالص دادند
با لگد جواب زحمت و فرسودگىمان دادند،
همچون كاه خرمن كوبمان كردند
بعدأ با عرق سيرابمان كردند.
گرسنگى زنم را از دستم ربود،
دخترم بدنام محل
بدبخت، اولين بچهاش
با مباشرهم خون بود
او با مشت و طناب
همچون جهنم داغمان مىكند
ولى سيخى آتشين در يك روزمبارك
به پس گردنش فرو خواهند كرد!"
آبشار غريد پتك فرود آمد
داد، اعتراض
پايمال، غارت شدهها
پوست كنده شدهها
بازهم درسدهاى با تسكين عرق
و آوارگى،
به گوش كسى نرسيد.
شعر گستاو فرودينگ درباره حرفه آهنگرى پيش از انقلاب صنعتى است.
اين شعر را"خوشا به حال قديم" نام نهاد. مغاير با عنوان مجموعه شعر (شعرهاى نو) و معرفى دورانى كه همه چيز بود، جز خوب و در۱۸۹۰ انتشار يافت. زمانيكه جامعه صنعتى درحال شكوفايى بود، يك استعاره، بهتر بگوييم گردونه سود جويى شتاب گرفت و موفق شد خود كار بچرخد، ماشين ابدى كه تاريخ و آينده را زير سلطهاش كشيد.
در ۱۸۰۰ تغييرات مهمى در زندگى رخ داد. در اواسط قرن تعداد زيادى از آهنگرهاى كوچك و نسبتأ بزرگ از بين رفت. سريعأ يك تمركز ديگرى بوجود آمد. زمان انتشار "خوشا به حال قديم" مترادف است با اين كه در سوئد كار با آهن كاملأ صنعتى شد. مؤسسات متمركز توده كارگران را به پرولتاريا تبديل كرد. اما از ديدگاه اروپايى به اين معنى نيست كه پيشرفت سوئد جهش تاريخى بود. در انگلستان، آلمان و بلژيك در كارخانهها، ذغالسنگ جايگزين كارهاى سنتى باذغال چوبى شده بود. اين تغييرات بعبارتى باعث جابجايى مهم منطقهاى شد. مراكز قديمى بخاطرمنتقل شدن توليد به مناطق جديد ازخاطره عموم رفت. اما در سوئد وابستگى منطقهاى قوى بود، كارخانههاى صنعتى آهن در مناطق سنتى، در معادن كوهستانى و توسط شركتهايى كه نسلها وجود داشتند، ايجادشد.
آميختگى نو و كهنه اثرات ايدئولوژيكى و روحيهاى داشت. خواب برگشت به تاريخ مىديدند. صحبت درباره گذشته طلايى مىكردند. جامعهاى كهآميخته به خونگرمى وهم دردى بود. جذبه كشش خيال تنها به منطقه محلى محدود نمىشد. قول و قرارهاى خانهاى گرم در وسط بازارچههاى سرد در سوئد بعدها پايههاى بنيادى محكمى در برنامهريزى خانههاى مردمى شد.
شعر فرودينگ منطبق با چهارچوب وقوانين شعرسرايى بود: ريتم و فرم. به اضافه، پيغامى بكر و واقعى اعلام مىكرد. چشماندازى آگاهانه انتخاب شده بود، تاريخ از پايين. آهنگر فرودينگ فقط و تنها نماينده اقتصاد ملى نبود. او انسانى بااحساس و تفكربود. ضربه پتك سنگين او به آهن گداخته جدا از دگرگونى پيرامون زندگى و تجربيات او نبود.
بخشى از مقالعه "خوشا به حال قديم"
Anders Florin از " اندرش فلورن"
Den gamla goda tiden
Stjärnorna tindrade tysta för hundrade
år tillbaka och skogen sov.
Forsen dånade, hjulen dundrade,
gnistorna sprakade,
marken skakade,
hammaren dunkade tung och dov.
Bälgen blåste och blästern ljungade,
kvävande hetta ur ässjorna slog,
svettiga sotiga smederna slungade
släggan mot stängerna,
nöpo med tängerna,
formade järnet till harv och plog.
"De giva oss slagg för malm
och spark för vårt släp och slit,
de tröska oss ut som halm
och läska oss sen med sprit.
Min käring har svälten knäckt,
min dotter är brukets skarn,
förvaltaren själv är släkt
med stackarens första barn.
Han eldar oss helvetet hett
med rapp och med knytnävsslag,
han får allt ett vitglött spett
i nacken en vacker dag!"
Forsen dånade, hammaren stampade
överdundrande knotets röst,
ingen hörde ett knyst från de trampade,
skinnade, plundrade
ännu i hundrade
år av förtvivlan och brännvinströst.