iran-emrooz.net | Wed, 14.01.2009, 12:08
سياوشان سفيلان
سيد على صالحى
آقا اجازه!
اسكندر مقدونى تختجمشيد را به آتش كشيد
بعد آتش راه افتاد آمد لُردگان
آمد خانميرزا، آمد سفيلان
آمد كه ما از سرما نميريم
اما... ما مُرديم آقا.
آقا اجازه!
سردار قادسيه ايوانِ مدائن را به آتش كشيد
بعد آتش راه افتاد آمد سمتِ ايلِ ما
ما سردمان بود آقا
تركههاى پُرشكوفهى بادام
بوى الفباى آتش مىداد
ما آتش گرفتيم آقا
بعد مادرانْمان آمدند
خاكسترِ ما را برداشتند بردند بالاىِ كوه
و رو به پروردگارِ عالم شيون كردند:
در سرزمينِ ما عين و الف يكىست
فقط بگو خودِ عدالت كجاست؟
آقا اجازه!
تيمور لنگ سرِ راهِ خود به بغداد
به سفيلانِ ما هم آمد
آمد همهى ما را به جُرمِ تَبانى با برف
آتش زد
دستهايش را گرم كرد وُ
در حاشيهى خاطراتاش نوشت:
نفت بشكهاى پنجاه دلار
كوكاكولا بشكهاى دويست...؟
اين اصلا عادلانه نيست!
آقا اجازه!
تموچين تكليف همه را
با شعلههاى شيونِ ما روشن كرد
بعد آمد بالاى سرمان گفت:
از روى كتاب ياساىِ من هزار بار جريمه بنويسيد.
و حالا ما هزار سال تمام است كه هى مىنويسيم وُ
اين مشقِ مرگ را پايانى نيست!
آقا اجازه!
اى كاش هرگز نفت را به رايگان
درِ خانهى ما نمىآوردند
كه اين همه حالا شرمندهى آقايان نباشيم
واقعا بعضىها خودشان خجالت نمىكشند؟
به ياد ۱۳ كودك سفيلانى كه در آتش سوزى مدرسه روستاى سفيلان جان پاكشان را فدا كردند
انجمن حمایت از حقوق کودکان
http://www.irsprc.org