iran-emrooz.net | Wed, 12.11.2008, 10:49
عقبه هجمه در تعامل حوزه و دانشگاه!
جواد طالعی
|
آدمها میآیند و میروند. ساختارهائی هم که آدمها میسازند، میآیند و میروند. مثل دولتها. اما ملتها میمانند و آنچه آنها میسازند میماند: زبان، اندیشه، فرهنگ و هنر.
اما در این اعتقاد که ملتها میمانند، نباید آنقدر متعصب باشیم که فکر کنیم ملتها همان که بوده اند، ماندهاند یا همان که هستند خواهند ماند. بعضی از ملتها نمیروند، اما مچاله میشوند و برای این که نفس در سینه شان کاملا حبس نشود، به ورزشهای رزمی میپردازند و میمانند. اما تغییر میکنند.
پس گرائی در زبان و فرهنگ، شاید یکی از بدترین بلاهائی باشد که در سی سال اخیر بر ما نازل شده است. استاد یکی از دانشگاههای تهران، در سفری به آلمان، از مدرنتیه و خطر زوال فرهنگی حرف میزد، اما به جای آن که به عنوان یک ایرانی مثلا اصطلاح کاملا فارسی "یورش فرهنگی" را به کار بگیرد، یا دست کم از "تهاجم فرهنگی" نیمه عربی و نیمه فارسی استفاده کند، سخت نگران "هجمه فرهنگی غرب" بود. استاد، که در هر جمله اش با مناسبت یا بی مناسبت واژگان بی ریختی چون "تعامل" و "عقبه" را به کار میبرد، اصلا نگران آن نبود که "هجمه" عربی تا بیخ و بنش را آلوده کرده است!
ملتها عوض میشوند و آثار این عوض شدن را بیش از هرچیز در فرهنگ و زبان حاکم میتوان دید. قطعهای که میخوانید، برآیند هراس سخت من از پس روی شتابناک زبان امروزی ما است:
کاش نیمه شبی از خواب میجهیدی تا کشف تازهای را اعلام کنی.
مثل من، که امشب از خواب جهیده ام تا اعلام کنم که داروین دروغ میگوید:
ما از نسل میمون نیستیم
ما خود میمونیم
زیرا که تقلید میکنیم.
و نه از انسان، که از میمون تقلید میکنیم
(میمونهائی که اگر نبودند نیمی از نساجان نان نداشتند).
***
از خواب جهیده ام تا اعلام کنم وطن پرستان دروغ میگویند:
ما شیرمردان و شیرزنان نیستیم،
ما، کرکسانیم منتظر پس ماندههای کفتاران
ما، به پس مانده رضایت داده ایم.
ما ایستاده ایم تا دخترانمان را در گذرگاه تکه پاره کنند و پسرانمان را در آتش شیشه و کرک بسوزانند.
ما مانده ایم تا زنانمان را در برابر دیدگانمان سکه یک پول کنند و تازه بگوئیم: خدای را شکر که نبردندشان.
از خواب برجهیده ام تا اعلام کنم که مردان نه، مردارانیم.
***
کراوات به جهنم، این لنگه جوراب لعنتی کو؟
آخرین قطار هم دارد میرود،
و با یک لنگه جوراب که نمیشود سخنرانی کرد
این همه آدم چشم براه ریشه شکافی "هجمه" و "عقبه"
و من در جست و جوی لنگه جوراب!
تا نیمه شب با هجوم هجمه در خزانه لغت معین عقب عقبه گشتم:
" بندری در اردنهاشمی و ناحیهای در میان منا و مکه که حاجیان در آن به شیطان سنگ زنند".
و هجمه؟
از درک معین خارج است، از شیخ ابولعلی بپرسید.
***
میمونهائی که اگر نبودند صنعت نساجی ورشکست شده بود، آمدند و عقبه را با هجمه فرهنگی از حوزه بردند به دانشگاه
و استادانی که ندانستند " تعامل" شاید عمله سازی باشد،
تعامل را شایسته تر از " تقابل" دانستند،
پس در هجمه میمون
"پسینه" پارسی را دادند به "عقبه" عربی
تا حکیم طوس بداند که عجم آنقدر زنده نشد تا دوباره نمیرد؟
داروین دروغ میگوید:
از نسل میمون نه، خود میمونیم.
و من دروغ میگویم:
از خواب نه، از کابوس طوس جهیده ام و سیلاب اشک فردوسی.