iran-emrooz.net | Tue, 30.09.2008, 22:43
بانوى آبها
شکوفه تقی
سه شنبه ۹ مهر ۱۳۸۷
مرغ دريايى!
بازهم،
در صبح بى پنجرۀِ امروز،
آوازى شور مىخوانى،
كه در آن اشك دريا،
بوى درد مىدهد،
روح مرغابى،
بوى نفت،
خواب نهنگ،
بوى بىفردائى.
مرغ دريايى!
آوازى مىخوانى كه مرا،
به سرچشمۀ بانوى آبها،
آن اَناهيتاى زيبا،*
ببرد؟
مىخواهم،
دل دريا را،
در آغوشش،
بشويم.
١٩ سپتامبر ٢٠٠٨
او [اردويسور اناهيتا] براى من، آب را و تخمۀ مردان را و زهدان و شير زنان را پاك كند. (اوستا، آبان يشت، كرده يكم، بند ۵. گزارش جليل دوستخواه)
صداقت رودخانه
قسم به صداقت رودخانه
كه وقتى دست نماز مىگيرى،
نگذارى دروغ،
روى آب را
بيالايد.
مىخواهم فردا
كه به ديدارش مىروم،
ريگهاى بسترش را ببينم.
در كنارش بنشينم،
از آن زلال شفافش،
درسى تازه بگيرم.
اوپسالا ۱۲ژوئن ۲٠٠۶
از دفتر شعر آيههاى زمينى عشق
يك روياى مقدس آبى
اتاقم پر از پرنده است،
بسترمْ پوشيده از گل.
عطرى اثيرى،
هوا را آكنده است.
مىشنوم رودخانهاى،
از زيرِ خانه مىگذرد
آوازش،
پر از سرودِ سرخ ِ ماهىهاست.
شگفت زده مىپرسم
اين بهشت راست است؟
لبخند تو دور مىشود
مثل خودت.
اوپسالا ٢٥ مى ٢٠٠٨
از دفتر شعر مانى بهار