پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - Thursday 21 November 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 13.09.2008, 6:39

چرا چنین خدایی آفریدم؟


شکوفه تقی

شنبه ۲۳ شهريور ۱۳۸۷

آنگاه که خدایان در آسمان مردند،
آنگاه که زمین سرد شد،
آدمیان عشق را
از یاد بردند،
ترا در بهشت قلبم،
از روشنایی ِستایش،
از سکوتِ شبانه،
از لطافتِ مهر،
و از خون ِشفق،
آفریدم.

دلت را،
از الماس آسمان،
تراشیدم،
از نفس ِ باغ‌های گل سرخ،
و از بادی که
از دشت‌های ِ شقایق می¬گذشت،
در تو دمیدم.

درآینه تو بود
که خدای تازۀ خود را دیدم.

اَرِنی گویْ* صبح و شام،
به میقاتت دویدم،
خاکِ پایت را
چون توتیا،
بر دیدگان ِ عاشق ِ بیدارم،
کشیدم.

دریغ و درد
که از سکوتِ سردِ لبانت،
جز لن تَرانی* سیمرغ عطار نشنیدم.
چرا چُنین خدایی آفریدم؟

شکوفه تقی

اوپسالا ٢۵ مارس ٢٠٠٨

*اعراف: ١٤٣. وقتی موسی در وادی طوی به میقات خدا می‌آید می‌گوید: «أرِنی»، یعنی خود را به من به نمایان و به او جواب داده می‌شود: «لن ترانی» یعنی تو مرا نخواهی دید.
*در منطق‌الطیر عطار، وقتی سی مرغ تن زار و نزارشان را پس از گذر از هفت وادی، به قاف می‌رسانند، سیمرغ از دیدار ایشان استغنا می‌ورزد.


در بیستون عشق

در آواز ِ رودخانه می‌افتم
در مسیر آبیش،
تیزی را از سنگ‌ها می‌شویم،
مبادا صدای عشق را بخراشد.

نام من چیست؟
زمانه؟
یا صبوری؟
کسی نه تیشۀ فرهادیم را می‌بیند،
نه خون را بر فرق عاشقم،
آوازِ رودخانه،
همه چیز را در خود می‌شوید.

شکوفه تقی
اوپسالا ٢٤فوریه ٢٠٠٨




نظر شما درباره این مقاله:


 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024