پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
با شعله افروزان زرین و بنفش ِ بیشه زار ِ شامگاهان میشود آغاز. در دوردستان ِ بیابانهای ناگاهان مزارستان، آن گورکن آهن تنان ِ چنگ پولادین، شبکاری پوشیده را غرّان، با پنجههای ناشتا گوداشیار ِ ژرفنای مرگ میکاوند. هم از برای عاشقان زیباترین فرزانگان ِ میهن ِ من میهنم ایران: آنان که آزادی انسان را و آبادی خاک نیاکان را زنجیر بر دستان همانا استواران ایستاده اند باری بر سر ِ پیمان. دیگر پدرها نیک میدانند، کاندر تکاپوشان برای جُست و جوی گور فرزندان، با پشته خاک ِ تازهای بینام در هر جا، میعاد باید داشت. وان پشتهها را میتوان هر بار، نامیدن و افروختن با شعلۀ اشکی به نام و یاد ِ دلبندان. و مادران و همسران ِ سوگ آن نسترنهای شکسته داغداران ِ شقایقها دانسته اند این را که ناچارند، در دستهای جُست و جوهاشان، گلهای پرپر را رها سازند روی بالهای بادها با نام فرزندان. با یاد هم عهدان. باد پریشان سحرگاهی، هنگام کان گلبرگها را بر فراز ِ گورهای با همان یاران آهسته میگرداند از این رو به دیگر رو، تقویم میهن میشمارد برگهای آخر ِ فصل شقاوت را تا صفحۀ پایان! تاریخم از اندام ِ مجروحش، حیران، غبار آزمون ِ آذرخشی استخوان افروز را آزرده میروبد با این چنین سنگین ترین تاوان! شبگیر دیگر کارها پایان گرفتهاند آکنده اند اینک درازاها و گوداها از عاشقان آن مهربانان خفته بیداران. بر کشتهها از خاک ِ تازه پُشتهها هر سوی و گورکنها، تا به هنگامی دگر، از صحنه روگردان. مبهوت اِستاده سحرگاهان نگاهش مات و سرخابی گره خورده ست، بر نیم قوس ِ حلقۀ زرین پیوندی نیمش درون خاک و نیم دیگرش رخشان و طرّۀ گیسوی بانویی به روی خاک رازی برون افتاده از پنهان. اینجا کتاب واژگان، فرهنگ، شرمنده از ناداری ِ لفظی، شایستۀ نامیدن این هستن ِ در وهم، ناگنجا افسرده برهم میگذارد پلکهای پیر جلدش را چون بر جگر دندان. از نقش باز، آئینه ساران ِ سپیده دم، ناباورانه با نگاهش موجهای شعله و توفان، افشان به روی خاک، بر میدمد خورشید افروزان. پاریس، آذرماه ۱۳۶۷
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|