iran-emrooz.net | Mon, 21.07.2008, 23:54
مشکل همان حماقتهای انسانی است
برگردان: علیمحمد طباطبایی
|
ـ آقای دورنمات، شما در ۱۹۶۸ بر ضد اشغال چکسلواکی توسط پیمان ورشو اعتراض کردید.
دورنمات ـ بله، و دو روز پس از آن گردهمایی یک پروفسور ادبیات از شهر کیف پیش من آمد و گفت که مهم نیست من بر ضد اتحاد شوروی چه میگویم اما هروقت به شوروی بروم مورد استقبال واقع خواهم شد. پاسخ من این بود که در این صورت به آنجا نخواهم رفت و هرگز هم نرفتم.
ـ اما شما در چکسلواکی بودید.
دورنمات ـ من در بهار پراگ در آنجا بودم. مردم در آن وقت بیش از اندازه به اوضاع بوجود آمده خوش بین بودند. در پراگ یک اجرای بسیار خوب از نمایشنامهای از من به نام « Wiedertauefer » (۱) روی صحنه رفته بود. منظور از اجرای آن به طور کاملاً روشنی انتقاد از رئیس جمهور آنتونین نووتنی بود همراه با تصویر بزرگی از او بر روی پوستر [نمایشنامه]. بسیار عمل گستاخانهای بود. به خوبی به خاطر میآورم که به دوستان چک خود گفتم: « ممکن است همه اینها پایان بسیار بدی داشته باشد ». من شدیداً احساس ترس داشتم. و سپس نوبت به ورود نیروهای پیمان ورشو به خاک چکسلواکی رسید. پس از آن دیگر آنجا نبودم.
ـ اثر مشهور شما «فیزیکدانها» را من در ۱۹۶۷ در براتیسلاوا دیدم و به عنوان اجرای خصوصی در پراگ. اجرای این نمایشنامه در حال حاضر در شوروی ممنوع است، زیرا فیزیکدانهای شما با دانشمندان مخالف حکومت شباهتهایی دارند، کسانی که به دلایل سیاسی تحت تعقیب قرار میگیرند ـ افرادی مانند یوری اورلوف که مجبور به گذراندن دوره محکومیت خود در گولاگ شد و البته آندره ساخاروف که به تبعید فرستاده شده است.
دورنمایت ـ از این بابت بسیار خوشحالم. نمیدانستم که در شوروی ممنوع شده. حالا یک خطر جدید متوجه ما شده است. منظورم کامپیوتر است. این میتواند برای اقتصاد به منزله یک فاجعه باشد. به تازگی کتاب ژوزف وایتسنباوم را میخواندم که میخواهد ثابت کند دانش کامپیوتر مورد استفاده نظامیان قرار میگیرد. هر موشکی که پرتاب میشود یک کامپیوتر است. فیزیکدانها مقدمات این اختراعات را فراهم آوردهاند.
درمورد روسیه به نظرم بسیار خجالتآور است که هرگاه یک نویسنده روسی به غرب مسافرت میکند از کانون نویسندگان اخراج میشود. وضعیت لهستان نیز بسیار ناراحت کننده شده. این بار آخر [که دعوت شده بودم] من به آنجا نرفتم، زیرا به من گفته شده بود که اجازه دیدار دوستان لهستانی ام را ندارم. انتشارتی من، شخصی به نام اگون کارتر است که کارهای مرا در چکسلواکی انجام میدهد. او به زبانهای روسی، لهستانی و چک مسلط است. مادرش چک است و پدرش لهستانی. یک بار تجربه بسیار بامزهای داشت. در حالی که او با چکها در حال معامله بود آنها به زبان خودشان به هم میگویند که او، یعنی همان دوست من انسان وحشتناکی است. او همه چیز را میشوند و به زبان چک به آنها میگوید که آنها چه سازمان مخفی افتضاحی دارند، زیرا میبایست از روی گذرنامه او متوجه میشدند که او متولد کجا است.
ـ برداشت شما از چکسلواکی چه بود؟
دورنمات ـ چکسلواکی بیشتر از همه مرا غمگین کرده است. حقیقتاً که کشور باورنکردنی است. احساس من از پراگ این بود که این شهر گویی در حال از هم گسیختن است. در آنجا من غالباً دچار شرمندگی میشدم. یک بار همراه با مترجمی که داشتم به یک فروشگاه رفتیم تا او ظروف کریستال بخرد، اما قیمتها از مزدی که مترجم از من میگرفت بسیار بالاتر بودند. در یک چنین شرایطی انسان شرمنده شده و نمیتواند چیزی بخرد. بسیاری از مردم آنجا آلمانی میدانستند و علناً به رژیم دشنام میدادند، حتی رانندههای تاکسی.
مخالفت در برابر رژیم چکسلواکی بسیار زیاد است. من با کسی برخورد نکردم که طرفدار حکومت باشد. مورد مضحک دیگر این بود که در یک جشن، نوجوانان همه در نوعی لباس یک شکل این طرف و آن طرف میدویدند، اما از تماشاچیان خبری نبود. این احساس به انسان دست میداد که یک رژیم کاملاً منزوی بر آنجا حکومت میکرد که البته انسان را بسیار متاسف میکند. لهستان فرق دارد و کمتر غمگین است. در بهار ۱۹۶۸ مردم چکسلواکی امیدواری بسیاری داشتند که این البته یک استثنا بود.
ـ در پراگ شما شناخته شده ترین نویسنده سوئیسی هستید.
دورنمات ـ من همیشه برای این کشور متاسف بودم زیرا مردم آنجا را بسیار دوست دارم. یک چیزی از سوئیسیها در مردم آنجا هم دیده میشود. به استثنای آن حالت افسرده و غمگین در آنها، من شباهتهای زیادی با خودمان در آنها دیدم. زمانی این کشور یکی از پیشرفته ترین مناطق در اروپای شرقی بود. مصیبت از زمان تشکیل کشور چکسلواکی آغاز گردید. یک فصل بسیار غم انگیز. مسئله اصلی همان حماقتهای معمول انسان است.
ـ با توجه به علاقمندی شما به هنر گروتسک و آبزورد قاعدتاً ادبیات چک باید مورد توجه شما باشد.
دورنمات ـ البته، اما من زیاد آن را نمیشناسم. آنچه همیشه مرا تحت تاثیر قرار داده، مخاطبین هنر در چکسلواکی است. اینها در واقع نقش مخالفین حکومت را دارند. مسئله تراژیک در خصوص تمامی دیکتاتور این است که همه چیز را به سیاست آلوده میسازند. تماشاچیان معمولاً در این کشورها بیش از حد حساس و حواس جمع هستند و نمایشنامه را فوراً تبدیل میکنند. نمایشنامه « رومولوس کبیر » (۲) در لهستان به طور دائم روی صحنه میرود، اما مقامات رسمی نمیتوانند جلوی آن را بگیرند و تماشاچیان نیز همان برداشتی که خودشان از آن میخواهند را دارند.
---------------
۱: پیرو فرقه مذهبی تعمیدیان که تعمید مجدد را پس از رسیدن به سن بلوغ توصیه میکنند و آن را تائیدی بر انضباط اخلاقی میدانند.
۲: اثر مشهوری از فردریش دورنمات.