iran-emrooz.net | Sat, 05.04.2008, 23:11
بوسهی مرگ
کتايون آذرلی
سكوتم را از پشت این دیوار
در این قدیمیترین حصار
در این انزوای بی پایان
با كدام تیزْ تیشهای میتوان شكست به قدر روزنهای
و پرید تا مرزِ بی وسعتِ فراموشیها و فریادها؟
از كدام دریچه میتوان گریخت از این حصار
از پشت این دیوار سكوت
و رها شد در امتدادِ فرجام فریادی
و گریخت تا ستونهای افراشتهی سپیدهی سحر
و گریخت تا كنار شعلههای كشیدهی غروب؟
از كوچههای بن بستِ جوانی رسیده به خیابانِ گستردهی میانسالی
دربهدر با روحی پریشان
از كدام دریچه میتوان گریخت از این حصار بی وسعت
از این زندان
از این سكوت بیپایان؟
آه…
در قلبم چه قد میكشد هر روز و شب
سر افراشته و پایدار این سكوت
و من چه میمیرم در این حصار
در این زندان
میان این همه سكوت
زیر بار سنگین این غمِ دیرینه و این تن و جان پر پر
من چه میمیرم
چه میمیرم
چه میمیرم…
در فصلِ برگ ریزانِ روح
در تمامیتِ لحظههای آزمودن و گریستن و لب به گلایه نگشودن
به مرثیهی سكوت پیوستن تا به كی؟
در هجوم خالی این همه سكوت
فریادی شو ای عشق، فریادی
كه بی تو میشِكنم چون صدفی كنار این سكوت
میخواهم بروم با این تن و جان پر پر
سوی این حصار بی روزن
و در خیال
دریچهای را بگشایم سوی تو
و بدوزم نگاهم را به جاده
روی همین خاكِ خاكستری رنگ
تا شاید تو دگر باره بازگردی سوی من
نفس نفس زنان.
نفس نفس زنان باز گردی سوی من
خالیتر از پریشانیام
در لحظهی غروب یا طلوع آفتابی
شاید بازگردی دگر باره سوی من نفس نفس زنان
و بشنوی صدای شكستِ سكوتم را
زیر باران
زیر نور
دریچهی حصار گشوده شد بی تو در پسِ انتظار و انتظار
راهی راهی خاكستری
و تو نیامدی ای عشق، ای فریاد
تو نیامدی و آویخته شد بی تو
طنابِ “داری” از آن سوی آسمان تا به زمین
نَفَسِ مرگ روی لبهایم نشست دیگر
نگاه كن از بوسهاش نمیترسم
از بوسهاش نمیترسم
«بوسهی مرگ» از کتاب «تبسم سکوت»
«تبسم سکوت» مجموعهی اشعار خانم کتايون آذرلی بين سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶ از انتشارات آیدا در آلمان در سال ۲۰۰۷/ ۱۳۸۶ است.
كتایون آذرلی، شاعر، نقاش و درمانگر، متولد مشهد، ایران است. از كودكی در رادیو و تلویزیون مشهد، بخش كودكان و نوجوانان به عنوان گوینده و دوبلُر شركت داشت. این فعالیت با انقلاب ۱۳۵۷ ایران متوقف شد. با محفلهای ادبی همكاری داشت و در سال ۱۳۶۳ دستگیر و زندانی شد.
در پاییز ۱۳۶۷ از زندان رها و با اسامی مستعار “خاوری” و “رستار” به فعالیتهای فرهنگی و هنری خود ادامه داد. نخستین نمایشگاه نقاشی خود را در گالری سیران برگزار كرد و با نوشتن فیلمنامه “آرزو” كه در فستیوال “ایگووالادا” در اسپانیا به عنوان بهترین فیلم انتخاب و برندة جایزهی تندیس زرین شد، بر تجربیات هنری خود افزود.
در سال ۱۳۷۴ نخستین دفتر سرودههایش را به نام “سجود ستاره” در ایران، با سانسور منتشر كرد. پس از دستیگری و رهایی مجدد در سال ۱۳۷۵ جلای وطن میكند و در آلمان اقامت میگزیند. در اینجا علاوه بر فعالیت ادبی و هنری با رادیو “همصدا”، سوئد نیز همكاری دارد.
آثار:
سه مجموعة شعر در یك جلد: “شبنم عشق”، “در غربت من”، “بر من چه گذشت”. “مصلوب”، خاطرات زندان، نشر فروغ، آلمان، ۲۰۰۱. “سجود ستاره”، مجموعه شعر، چ۱، نشر ترانه، مشهد، چ۲، نشر فروغ آلمان، چ۳، نشر دهخدا، آمریكا ۲۰۰۵. “بانوی بارانی”، مجموعه شعر، نشر دهخدا، آمریكا، ۲۰۰۵. “آنیموس”، متن روان- داستانی، نشر دهخدا، آمریكا، ۲۰۰۵.