iran-emrooz.net | Tue, 05.02.2008, 10:23
پائولو کوئليو و ادبيات شبه عرفانی
بابک بمی
|
پائولو کوئليو نويسنده سرشناس برزيلی و نگارنده چند اثر معروف به نامهای "کيمياگر"، "بريدا" و "زهير" با وجود محبوبيت و شهرت بالای جهانی، از طرف منتقدان ادبی کمتر ستایش شده و حتی میتوان گفت تا حدی نادیده گرفته شده است.
سایتهای خبری میگویند که کوئليو در دوازده سال گذشته، در کنار جان گريشام (John Grisham) ، دان براون (Dan Brown) و جی کی رولينگ (Rowlling .K .J) نويسنده کتابهای هری پاتر، از نظر فروش يکی از موفق ترين نويسندگان جهان بوده است. کتابهای او به شصت زبان دنيا ترجمه شده و در ۱۶۰ کشور جهان هشتاد ميليون نسخه از آنها به فروش رسيده است. رمانهای کوئليو را در ژانر ادبيات عرفانی (esoteric inspiration) دسته بندی میکنند.
کوئليو که سال گذشته شصت ساله شد، زندگی پر فراز و نشيبی را پشت سر گذاشته است. کودکی او در خانواده کاتوليک متعصبی آغاز شد. در جوانی با طغیان بر اصول اخلاقی رايج در خانواده، به مصرف مواد مخدر روی آورد و سه بار با بيمارستان روانی سرو کار پیدا کرد.
سپس در هیئت ژندهپوشیی هيپی به سفر در آمريکای جنوبی، اروپا و آفريقا پرداخت. در بازگشت به برزيل بعنوان ژورناليست، نمايشنامه نويس و آهنگساز برای يک گروه راک کار کرد. ترانههای اعتراض آمیز گروه موزيک او در دهه هفتاد توجه ژنرالهای برزيل را برانگیخت و او را با حبس و شکنجه روبرو کرد.
به گفته خودش، در آغاز دهه هشتاد قرن پیش و هنگام دیدار از داخائو (Dachau) اردوگاه مرگ نازیها در آلمان، نقطه عطفی در زندگی او پدید آمد. در اين محل مردی بر او ظاهر شد که کوئليو بار دیگر او را بعد از مدتی در کافهای در آمستردام نیز ملاقات کرد. اين مرد کوئليو را قانع کرد، که پای پياده به زيارت سانتیاگو د کومپوستلا Santiago de Compostela یکی از زیارت گاههای معروف اسپانيا برود. تجربه اين زيارت را کوئليو در کتابهای "سرگذشت يک مغ ۱۹۸۷"، "کيمياگر ۱۹۸۸" و "بريدا ۱۹۹۰" به رشته تحرير در آورد. تنها از کتاب "کيمياگر" سی ميليون نسخه در جهان فروش رفته است.
پس از اين موفقيت بزرگ کوئليو آرام نگرفت. خود او میگويد: "من دائمأ در حال سفر هستم. در سفرهايم تجربيات جديدی پيدا میکنم وبرای کتابهای جديدم الهام میگيرم.“ پس از بازگشت از هر سفر، کوئليو در اتاق کارش در کوپاکابانا مینشيند و ظرف دو تا چهار هفته کتاب جديدی را تايپ میکند.
کوئليو تنها نويسنده موفقی نيست. او در کنفرانس اقتصاد جهانی در داوس (Davos) سخنرانی میکند و از طرف يونسکو (ارگان فرهنگی سازمان ملل متحد) به عنوان مشاور عالی در زمينه گفتگوی فرهنگها انتخاب میشود.
کوئليو دهها جايزه ادبی دريافت کرده است. او با بیل کلينتون رئيس جمهور سابق آمريکا و پاپ ژان پل دوم رهبر سابق کاتوليکهای جهان ديدار کرده است.
کوئليو در سال ۱۳۷۸ به دعوت مرکز بين المللی گفتگوی تمدنها، به عنوان اولين نويسنده غيرمسلمان به ايران سفر کرد و مورد استقبال وسيع مسئولان وقت فرهنگی ايران و خوانندگانش قرارگرفت. خبرگزاری مهر از قول کوئليو که خود را کاتوليک میداند نقل کرد: ”من در اسلام چيزهايی يافتم که در ديگر اديان آسمانی نديدهام.“
بنا به گزارش سايت بی بی سی (فارسی) کتاب "زهير" برای اولين بار، قبل از نسخه اصلی در برزيل، در تهران توسط انتشارات کاروان، که با کوئليو قرارداد بسته بود منتشر شد، تا از ترجمه و انتشار آن توسط مترجمان و ناشران ديگر در ايران جلوگيری شود. اين کتاب پس از فروش بيست هزار نسخه توسط وزارت ارشاد اسلامی توقيف شد. تنها برای مقايسه باید دانست که بسياری از رمانهای خوب ایرانی و خارجی در ايران تيراژی بيش از سه هزار نسخه ندارند.
در چند کتاب معروف کوئلیو درونمایه "مسافرت" در بلوغ فکری یا رشد معرفتی افراد نقش بسیار مهمی دارد.
برای نمونه در کتاب "سرگذشت يک مغ" قهرمان اصلی در جادهای باقيمانده از قرون وسطی به زيارت میرود. تصاويری که نویسنده از مسير راه ارائه میدهد بسيار بیرنگ، خشک و شعارگونه است: "روستاها خالیاند. شهرها متروکاند، صحرا لخت است، انسانها درستکارند."
اما تمام این مناظر توجه کوئليو و قهرمان او را جلب نمیکند. او در جستجوی شمشيريست که رهبر فرقهای کاتوليکی اش، درصورت موفقيت در آزمون "طریقت" و رسیدن به مراتب "معرفت" وعده داده است. روشن است که قهرمان با جدیت فراوان و با پشت سر گذاشتن موانع بسيار و صعود از "آبشار و درخت معرفت"، در نهايت شمشير موعود را دريافت میکند.
در کتاب "کيمياگر" قهرمان داستان چوپانی از منطقه آندلس در جنوب اسپانيا است. او برای پيدا کردن گنجی که بارها در رؤياهای خود ديده است، به پای اهرام مصر میرود. در راه در واحهای زن رؤيايی اش را میيابد، ولی بايد به راه مقدرشده اش ادامه دهد. در انتهای سفر پر رنج و زحمت، به یاری "باد و خورشيد" به مقصد میرسد.
چوپان درمی يابد که گنج او نه در پای اهرام مصر، بلکه در کليسای کوچکی در روستای خود اوست، و ثروت واقعی که نصیب او شده، همانا کسب "معرفت" دراين راه بوده است.
البته نويسنده در اين راه چوپان اندلسی و خوانندگان را از نصايح دهها صفحهای خود بی نصيب نمیگذارد: ”تمام اجزای هستی در وحدت با يکديگرند. راه زندگی خود را طی کن تا همه چيز را بدست آری. در اين راه تمام کائنات از تو پشتيبانی میکنند، چرا که تنها يک روح واحد در عالم هستی وجود دارد...“
تمام این فوت و فنها برای آنست که نویسنده داستانی پیش پا افتاده را تعریف کند که بارها در ادبیات قدیم چین و هند و ایران روایت شده است، آن هم هزار بار زیباتر و رساتر.
در کتاب "زهير" قهرمان کتاب نويسنده بسيار موفق رمانهای عرفانی در پاريس است، که در جوانی هيپی و آهنگساز بوده است، بی گمان با گرتهای از زندگی واقعی خود نویسنده.
همسر این نویسنده استِر(Esther) نام دارد. خبرنگاری تیزهوش که از يکنواختی زندگی زناشویی خسته شده، در جستجوی "زندگی و عشق" راهی مناطق جنگی میشود و به "ديدار مرگ" میرود. استر ناگهان و بدون هيچ رد و نشانی غيب میشود. وقت آن میشود که قهرمان کتاب (آقای نویسنده) به جستجوی همسرش برود و او هم به نوبت خود "معنای زندگی" را کشف کند.
روزی جوان قزاقی بنام ميخائيل نزد او میآيد و به او خبر میدهد، که استر در آغوش "مادر صحراهای قزاقستان" مشغول قالیبافی است. ميخائيل در قزاقستان مترجم استر بوده و البته خدمات دیگری هم به خانم کرده است!
قهرمان ما بايد صبر پیشه کند و آنقدر ریاضت بکشد، تا به حدی از "تعالی روحی" برسد، تا ميخائيل حاضر شود راز محل اقامت استر را فاش کند. و تا رسیدن به این سیر و سلوک روحی، خواننده درمانده رمان بايد حدود دويست صفحه از کتاب را با جملات قصار سطحی و کممعنی و تکراری تحمل کند.
بالاخره قهرمان ما به همراه ميخائيل در بیابانهای قزاقستان در جستجوی معشوق، که ناگهان معبود او گشته، پیش میرود. وقتی که طالب سرانجام استر را میيابد، استر به میگويد که تمام این مدت با عشقی شیدایی در انتظار او بوده، تا به دست او به تعالی برسد؛ اما عاشق دلسوخته عجالتا باید اندکی صبر کند، چون خانم از مرد دیگری حامله شده است!
کوئليو در بیشتر آثار خود از فرم و ساختار بيوگرافینويسی، و حدیث نفس او گاه با خودستايی کم مانندی (زهير) همراه میشود. او سرزمينهايی که خود ديده را توصيف میکند و از عوالمی که از سر گذرانده لاف میزند.
کوئليو در آثارش نمادها و عناصر عرفانی مسيحيت و ماقبل مسيحيت، اسلام و بودائی را عاريه میگيرد و بی هیچ قاعدهای به هم میآمیزد. یکی از مضامین مورد علاقه او تعارض عشق به ديگری در برابر با عشق به خويش است. بسیاری از تعابیر عرفانی یا شبه عرفانی در کارهای او نمودی برجسته دارد: جستجوی هدف زندگی و يافتن خويشتن خويش، با توصيههایی کلی و ساده نگرانه: ”بی باک باش و آرزوهايت را عملی کن!“ سبک نگارش کوئلیو بی نهایت ساده، موقعیتهای او تخت و یک بعدی و قهرماناناش سطحی هستند.
بسياری از خوانندگان کوئلیو، در شخصيت قهرمانان او و جستجوی آنها برای محتوای زندگی، همراه با نصايح ساده و عامه پسند، خود را باز میيابند. احتمالا به خاطر همین ويژگی نوشتههای اوست که برخی از منتقدان، آثار او را به کنايه "ادبيات خودشناسی عارفانه" نام دادهاند.
کوئليو انسانهايی را مخاطب قرار میدهد، که ادیان رسمی و رایج موجود به نيازهای روحی و معنوی آنها پاسخ نمیگویند. او ماهرانه بر زخمی انگشت میگذارد، که زندگی فردگرايانه و بیبرحم در جامعه مدرن امروز، بر روح بسياری از انسانها باقی گذاشته است. او به خوانندگانش اين احساس را منتقل میکند که آنها را درک میکند و برای التیام زخمهای روحی آنها تلاش میکند. او در مصاحبههای بسیار گفته است که برای انجام فریضه یا رسالتی معنوی است که دست به نوشتن میبرد و داستان مینویسد.
اما کوئليو به سئوالات طرح شده در کتابهای خود پاسخ نمیدهد. او تنها زخمها را نشان میدهد، بدون آنکه مرهمی برای آنها داشته باشد و در نهايت خواننده را با زخمهای روحش تنها میگذارد.
از کتابهای کوئليو نمیتوان ادبيات برجستهای انتظار داشت. کسی که با آثار ادبی جدی خو گرفته باشد، مشکل بتواند با کارهای این نویسنده کنار بیاید. بر همین روال میتوان گفت کسی که ادبیات عرفانی و میراث شگرف آن را بشناسد، بی گمان بر این فضلفروشیهای عامیانه خواهد خندید.
آنچه آثار او ادعا میکنند، ارائه "راهنمايی برای زندگی" است. ولی کمیت آنها در همين راه هم لنگ میزند و جز کلیگويیهای تکراری چیزی نمیگویند: “نيروهای جادويی درون خويش را بجوی!“، "رها شو تا به عالم استغنا برسی!"، ”معنای پنهان زندگی را از خود بطلب!“، ”کهنه را رها کن و به رو نو آغوش باز کن!“...
باید انصاف داد که اين عبارت پردازیهای سطحی با با ادبيات عرفانی جهان، با قدمت بيش از هزار ساله، هیچ قرابتی ندارند. از مقايسه زبان ادبی کوئليو با اين ادبيات تناور صرف نظر میکنيم.
اما کوئليو پیامی پنهان نیز دارد: او به خواننده توصيه میکند که زنجيرت را پاره کن، اما کاری به دنیای سياست نداشته باش. دنیای سیاست را به آدمهای پرهیاهو واگذار کن که هرگز با عالم "حقیقت" آشنا نخواهند شد!
در کتابهای کوئلیو قهر وخشونت جايی ندارد. آسمان، خورشيد، دريا و صحرا به پای قهرمانان او افتادهاند. در آثار او هيچ نشانهای از زندگی واقعی در ميهن او برزيل وجود ندارد. فقر، زاغه نشينی، قتل کودکان خيابانی، حکومت مافيا بر مناطق فقيرنشين شهرهای بزرگ جايی در کتابهای او ندارند. او فرزند خلف لایههای مرفه جامعه برزيل است که نمیخواهد با مشکلات واقعی جامعه وجدان خود را بیازارد.
کوئليو در چشم انداز افسانهای کوپاکابانا زندگی میکند و با چند ميليون زاغه نشين پیرامون شهر ريودژانرو که حتی مجسمه عظيم عیسی مسيح هم به آنها پشت کرده است، کاری ندارد. توجه او برای لایههای سیر و مرفه مینویسد، در برزیل یا هر گوشه دیگر این دنیا، و به این معنا نویسندهای به راستی جهانوطن به شمار میرود. او میتواند تمام لایههای شکم سیر که از زندگی مدرن حوصله شان سر رفته را با خود به زيارت ببرد تا سیر آفاق و انفس کنند و روحشان به تعالی دست یابد و شکمشان برای بلعیدن وعده بعدی آماده شود.
کوئليو از بی اعتنایی منتقدان ادبی به آثارش آگاه است. در کتاب "زهير" از قول قهرمان داستان که شباهت زیادی با خود او دارد، به منتقدان ادبی میتازد که: ”اينها در برخورد با سياست، دمکرات هستند و در زمينه ادبيات، فاشيست. اينها معتقدند که مردم توانايی انتخاب دولتشان را دارند، ولی توانايی انتخاب کتاب و موزيک خوب را ندارند.“
اما این نظر چندان دقیق نیست، زیرا بیشتر مردم انتخاب خود را میکنند و برای نظر منتقدان تره هم خرد نمیکنند، نه در پهنه سیاست و نه در عرصه ادبیات. در سیاست محمود احمدی نژاد انتخاب میشود، و در ادبیات پائولو کوئلیو. یکی رئیس جمهور میشود و دیگری نویسندهای مشهور!
---------------
یادآوری:
کليه نقل قولها از ترجمه آثار کوئليو به زبانهای غيرفارسی هستند.