iran-emrooz.net | Sat, 08.12.2007, 9:51
مرجانه ساتراپی و فیلم پرسپوليس
بابک بمی
|
فيلم انيميشن پرسپوليس ساخته مرجانه ساتراپی و وينسنت پارانو موفق به دريافت جايزه هيِئت داوران جشنواره سینمایی کان در سال ۲۰۰۷ شد. پرسپوليس همچنين کانديد جايزه اسکار برای بهترين فيلم غيرانگليسی زبان شده است. فيلم بر اساس دو جلد کتاب داستان مصور(comic) با همين نام از مرجانه ساتراپی ساخته شده است.
داستان فيلم سرگذشت دختربچهای به نام مرجانه است که در يک خانواده آزادانديش در تهران، نخستين روزهای انقلاب سال ۱۳۵۷ و سپس وقايع روزها و سالهای بعد از انقلاب را تجربه میکند: آزادی زندانيان سياسی از جمله عموی او (انوش) و دوستان خانوادگی آنها، آزاديهای سياسی در روزهای بعد از انقلاب، بحرانهای سياسی و سرکوب و بازداشت دگرانديشان، تجاوز عراق به ايران و جنگ خانمانسوز ايران و عراق، اعدام زندانيان سياسی، از جمله عمو انوش محبوب مرجانه، اعمال محدوديتهای اجتماعی، به ویژه محدوديتهای بیکران برای زنان.
مجموع اين شرايط خانواده مرجانه را به اين نتيجه میرساند که برای حفظ جان دختر شجاع و گستاخ خود، او را برای زندگی و تحصيل به وين بفرستند. مرجانه پس از چهار سال زندگی دور از وطن و خانواده به ايران بازمیگردد و پس از ازدواجی ناموفق در سال ۱۹۹۴ به فرانسه مهاجرت میکند. فيلم با ورود مرجانه به فرودگاه پاريس آغاز و پس از مرور خاطرات او درهمان محل به پايان میرسد.
تصاوير فيلم غیر از صحنههای آغازين و پايانی فيلم در فرودگاه پاريس، به صورت سياه و سفيد نقاشی شده است. سبک تصاوير با تکنیک جزئینگار یا (minimalistic) شبيه آثار آرت سپيلمن (Art Spielman) است. سپيلمن در دو جلد کتاب خود به نام "موش" سرگذشت يکی از بازماندگان هولوکاست (کشتار جمعی يهوديان به دست نازيها) را به تصوير کشيده است.
تصاوير سياه و سفيد ساتراپی، همراه با سايه روشنهای غلیظ، توانسته است انديشهها و احساسات مؤلف را به بيننده منتقل کند. شکلهای رئاليستی او گاه با کژدیسگی (اعوجاج یا انحراف فرم)، رنگ و بوی اکسپرسيونيستی به خود میگيرند.
هدف ساتراپی و ديگر طراحان جوانی که موج تازهای درطراحی کميک وانيميشن ايجاد کرده اند، بيان مستقيم و بدون پرده واقعیات است.
بيان طنزآميز فيلم میکوشد يکی از سختترين و دردناکترين دورههای تاريخ معاصر ايران را ترسیم کند. فیلم خشونت، جهل و تعصب را نکوهش میکند، و در برابر شجاعت، آزادانديشی و عدالتخواهی را میستايد. او میکوشد با نيروی طنز حتی از تلخ ترين رویدادها نيرو بگيرد و اميد به آينده را از دست ندهد.
هر چند مخاطب اصلی فيلم بيننده غيرايرانی در سراسر جهان غرب است، اما تماشاگر ايرانی نيز ارتباطی مستقيم و بسيار نزديک با صحنهها و قهرمانان فيلم ايجاد میکند.
برای بيننده ميانسال ايرانی که همراه با مرجانه و خانوادهاش روزها و سالهای تلخ و شيرين پس از انقلاب را تجربه کرده است، شخصيتها و اتفاقات بسيار آشنا و بدور از هرگونه اغراق و بزرگنمايی هستند، و بيننده جوان ايرانی که آن سالها را شخصأ تجربه نکرده ولی خاطرات آن روزها را اغلب از پدر و مادر و آشنايان شنيده است، با قهرمانان فيلم احساس پيوند ونزديکی میکند.
بيننده ايرانی همراه مرجانه به مادربزرگ مهربان و آزادانديش او دل میبندد و در دل احترام میگذارد. تماشاگر همراه مرجانه بر اعدام عمو انوش که ظالمانه به خاک افتاده، میگريد و همراه با پدر و مادر او از تحقير و توهين رايج در زندگی روزانه جامعه ايران رنج میبرد.
خانم ساتراپی پيشداوریهای رايج و يکجانبه در غرب نسبت به ايران و ايرانيان را که در رسانههای جمعی همواره با مفاهيمی چون خشک اندیشی، تعصب مذهبی، اختناق و تروريسم همراه است، رد میکند و به جای آن چهره ديگری از ايران را به بيننده غربی عرضه میکند. اين وجه از ايران در چهره انسانهای آزادانديش و شرافتمندی نمايان میشود که نسلهاست برای آزادی و عدالت در ايران تلاش میکنند و بر سر آرمانهای خود جان میبازند.
شهر پرسپوليس يا تخت جمشيد صدها سال در نگاه جهانيان نماد برتر ايرانی متمدن، با فرهنگ و میراثی چند هزار ساله و مايه افتخار ايرانيان بوده است. پرسپوليسی که امروز ساتراپی به جهان عرضه و به آن افتخار میکند، همين انسانهای آزاديخواه و شرافتمد هستند که زندگی ایران و ایرانی از آنها رنگ میگیرد.
از مرجانه ساتراپی جز فيلم پرسپوليس، چهار کتاب مصور منتشر شده، که تا به حال به بيست و پنج زبان ترجمه شده و بيش از يک ميليون نسخه از آنها بفروش رفته است. طرحهای این هنرمند ایرانی در مجلات معتبر ليبراسيون و نيويورک تايمز بارها به چاپ رسیده است.