iran-emrooz.net | Sat, 02.06.2007, 13:13
سهم چشمهای من
نصرتاله مسعودی
تقدیم به مردم مظلوم عراق كه روان ِرنج را میزیند.
و این زخم
كه از دهان ِدریدهی ِتو باریده بود
حالا هی برگردهی من میدود
و صدای پای قطارهایی را در میآورد
كه ضجه را به آشویتس میبرند.
این ریل
كلافه میشود از صدا
و اما باز
رویای نوعروسان دزدیده میشود
و من كُت كَت بستهای را میبینم
كه هنوز طنین كِل را
به بازو دارد
اگر چه
دههها از رویای هر عروسی دور بوده است.
چه بوی سوختنی بالا گرفته
در خط ِاین جناغ وُ گرمای آن ریل
اما تنها تو بد نام گشتهای آشویتس!
و گرنه
من در لحظههایی به سنگینی ِ دمادم
دربارش ِ كوره از آسمان ِ نفتی ِ بغداد
سوی دو چشمم را
گم كردهام
و این هیچ ِ پر بركت را
تا تازهتر بماند وُ بدانند
زیر باران گریه میگیرم.
چه بد آوردنی است آشویتس!
وگر نه
این همه ناو ِاز كوره در رفته
در كور سوی این خلیج
تو را
در انگشت ِكوچك ِخود هم نمیكنند.
و چه بد آوردهایم بد
كنار ِكلماتی كه این روزها
زیر پوست تزریق میشوند.
نصرتاله مسعودی
5/خرداد/ 86