iran-emrooz.net | Sun, 29.04.2007, 15:30
تا دامن ِكولیان لوركا
نصرتاله مسعودی
|
به خویشتن باختهای
كه پرچم نازهایت
در تكرارِ پا به دری ِ باد
سالهاست سمت ِاهتزاز را
گم كرده است
وآنچه شاید پوشیدهای
با دامن ِكولیان ِلوركا
كه هنوز دل از آن چكه میكند
به وسعت ِ قرون وسطا
فاصله دارد.
نفله نازهای دمدستی
كه آینه هم از گیس تو میگریزد
ماه را ببین!
كه معطل ِچینِهای دیروز ِگیسویت
چه در چین ِ چشمه میلرزد
و نمیداند كه این روزها
حتا بادهای ناوزیده هم
جغرافیای دامنت را
بهتراز تو میشناسند
و روتر از ماه وُ پنجرههای باز
بازی ِرو شدهای داری.
و من كه
به ناگهان ِ دیروز تو باختهام
چه پرَ ِآشیان بر كول میگذرم
در نا كجای آسمانی كه سنگ به دامن
دست ازاین شانه نمیكشد
و نمیكشم از تو هیچ
این هرگزِ بی تو نبودن را
كه در مَجاز ِ همان بوسه گیجم
و دارم خاك ِ آن خاطره را
با میلی لیتر
در گیج باد ِ خونم اندازه میكنم
و با آسمان ِتو
كه جز چرتكهی سنگ
حسابی ندارد
حسابی دست به یكی كردهام حالا
كه فقط جنون افاقه میكند.
چه نوشتنی دارد این تیر ِخلاص ناتمام
كه تو طرح ِآن را
اینگونه تمام كردی
و ما
و یعنی بلا نسبت
من
چه سگی میگذرم
تا باز برای پرچمت
كه سمت ِاهتزاز را گم كرده است
از هر سو قیام كنم!