iran-emrooz.net | Sat, 16.10.2004, 9:01
نامهی “داريوش آشوری” به “پگاه”
|
نامهی "داريوش آشوری" به " پگاه "
(پس از دريافتِ كتاب "پرنده ديگر، نه" در سال ۲۰۰۰)
سركارخانم مهرانگيز رساپور (م. پگاه)
چه خوب كرديد كه دو دفتر تازه انتشار يافتهی شعرتان را برايم فرستاديد. به ياد میآورم كه چند سال پيش هم همين كار را كرده بوديد و من با دريافتِ آن دفتر شعر- كه به گمانام نخستين دفتر انتشار يافتهی شعر شما بود- نامهای برای سپاس برای شما نوشتم. باری، برای من اسبابِ شادی است كه شاعری چون شما، با اينكه از نزديك آشنائی نداريم، نام مرا به خاطر دارد ودرمن آن مايه ذوق فهم شعر می شناسد كه دفترشعراش را برايم بفرستد.
شايد بدانيد كه من از ديرباز با شعرفارسی، چه "كهنه" چه نو، آشنائی داشتهام. حافظهی من در جوانی پربود از شعرهای فردوسی و سعدی و حافظ و ديگران، و همچنين شاعران نوسرای آن دوران، نيما و شاملو و اخوان و فروغ . اگرچه من زندگانی قلمی خود را از حدود بيست سالگی با نوشتن مقالههای تحليل و پژوهش سياسی و اجتماعی آغاز كردم، اما هميشه ادبيات به ويژه شعر فارسی جائی ويژه در زندگانی فكری و ذوقی من داشته است. شايد كسان آشناتر با كارهای من بازتاب آن قريحه و ذوق رادر زبان نثر من و در ترجمههايم از آثار ادبی و فلسفی ببينند. مجموعهای از مقالهها هم كه در زمينهی درنگ در بابِ گوهر شعر و نقد و تحليل آثار چند تن از شاعران نوشتهام و با نام "شعر و انديشه" منتشر شده است، گواهی ست بر دلبستگی و كشش من به شعر.
اما اكنون سالهای درازی ست كه خودرا درگير كارهای علمی و پژوهشی درزمينهی ترم شناسی علوم انسانی و توسعهی زبان فارسی و همچنين كارهای پژوهشی از نوع گشايش ساختار معنائی ديوان حافظ كردهام كه در قلمرو علوم انسانی و فلسفه قرار میگيرد و، در نتيجه، بنا به طبيعت ِاين گونه كارها از كند- و- كاو در كار شعر و شاعری به آن سبك و سياق بازماندهام. آنچه مرا بيشتر به اين زمينهها كشانده وجود خلائی ترسناك در زبان ما (و در نتيجه در ذهن ما) در برخورد با انديشهی مدرن و ضرورتهای آن است. اين درگيری با كارهای علمی و پژوهشی سبب شده است كه با عالم شعر فاصله بگيرم، چون احساس میكنم كه چه بسا انديشه و قلم من در جای ديگری سودمندتر باشد.
باری، دريافتِ دو دفتر شعر شما برای من تجديد عهدی بود با شعر و گذاری دوباره به آن ديار. نخستين چيزی كه توجه مرا جلب كرد نيروی واژهها، يا به زبان فرنگی "شارژانرژی ِ" واژهها در شعر شماست كه به طبع از نيروی روانی شما سرريز میكند. و اين همان چيزی ست كه امروز بسياركم میتوان ديد.
در شعرهای رنگ باختنی امروز كه به بازی نامفهومی با واژهها فروكاسته میشود، واژهها رنگ و بو و انرژی حياتی ندارند. اما در شعر شما اين رنگ و بو و انرژی سرشار است و من دوست میدارم. دفتر آفتاب كه رباعی ها و غزل های شماست نشان میدهد كه شما با ميراثِ شعر فارسی و سرچشمهی زايای زبان انس داريد و در آن عرصه گاه به هماوردی با خيام و حافظ و مولوی پرداختهايد و در وزنهائی طبعآزمائی كردهايد كه كار هر كسی نيست.
بازيگوشی و شوخ طبعی شما نيز در آن رباعیها و غزلها دلانگيز است، اگرچه شوخ طبعیها گاه باقالبِ كلاسيك شعرها ناسازگار است. در آن دفتر غزل شما با رديف "نگفتم؟" و به صورتِ پرسشی نمونهی بسيار ظريف و زيبائی از اين شوخ طبعی و بازيگوشی ست درعين آن كه قدرتِ كلام هيچ افت نمیكند. وزن اين غزل نيز بسيار با مضمون شوخطبعانه و "لوندی" زيركانهی آن متناسب است.
و اما، دفتر بزرگتر كار شما،" پرنده ديگر، نه" ، كه بايد آن را اثر اصلی شما دانست سرشار از "خون نقرهای شعر" است با انرژی سرشار واژهها، قدرتِ شاعرانهای بسيار نوآور و باريك انديش. شعر شما همهی حالاتِ انسانی، از شور و گرمی عشق تا خشم و خروش نفرينگر و آرامش دمهای آسودهی با خود بودن را با قدرت درخود بازمیتاباند.
در شعر شما نه تنها لحظههای پرحس و حال در كلام با انرژی واژهها و قدرتِ تصويرها خودرا به خواننده منتقل میكند، كه لحظههای درنگهای ژرف در زندگی از دل تجربهی ژرفِ زنانه ديده میشود كه حكايت از يك ذهن انديشنده ، اما انديشهای نه از جنس "فلسفی" دارد كه به زور به دامن شعر آويزان شده باشد، بلكه انديشهای از دل ِ، به قول نيچه، "غريزه"ی شاعرانه كه خود را با تمام حس و حال تجربی و نيروی واژههای خود به خواننده میرساند. شعر "چيز ديگری را حس كن" شعری ست عالی و پرمايه در اين مايه. همچنين شعر "با من... " شما لحظههای شگفتی از اين گونه درنگها دارد. شما به راستی گاهی در آن "آب را ورق" میزنيد و "دريا را تا ته" میخوانيد (اين تصوير چه شگفت انگيز و زيباست!). در اين شعر شاعر گاهی با سيمای "شيوا"ی هندیها ظاهر میشود، با قدرتِ يك ايزد- بانوی آفريننده و ويرانگر.
شعر شما همچنين سرشار از احساس همدردی انسانیست و نفرت از پستیها و نامردمیها و وحشت از آزارگریهای ديوانهوار، بیآنكه به سطح شعرِ احساساتی اخلاقی يا شعر ايدئولوژيك سياسی فرود آيد، بلكه همچنان در اوج شاعرانهی خود با حس و حال و تجربهی عاطفی قوی، با واژگان نيرومند خود می ماند.
برای شما آرزوی كاميابی فراوان و آفرينندگی پربارتر دارم.
اما يك نكته راهم فراموش نكنم و بيفزايم و آن اينكه اگر دفتر شعر خودرا به دستِ من میداديد و به من اجازه میداديد من برخی شعرها را كوتاهتر میكردم و برخی واژهها را نيز با واژههای ديگر جانشين میكردم. البته اينها جزو حقوق "خواننده" بودن است كه هر خوانندهای میتواند دفتر شعر يا هر كتابِ ديگر را نيز به ذوق خود ويرايش كند.
با درود وبا اين اميد كه روزگار مدد كند و شما را از نزديك ببينم.
داريوش آشوری
پاريس – نوامبر۲۰۰۰