چهارشنبه ۱۳ فروردين ۱۴۰۴ - Wednesday 2 April 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 31.03.2025, 9:52

در واکنش به خبر اعلام تخریب آرامگاه عمر خیام در نیشابور

عجب نباشد، اگر تبر زن، طمع ببندد در استخوانم


علی کیافر

معمار، شهرساز، استاد دانشگاه در امریکا

در خبرها آمده است که واعظی و حجت‌الاسلامی در شهر نیشابور فضای پس از شعار‌های سرداده شده در مراسم سال تحویل را مغتنم شمرده و ادعای چند ساله سازمان اوقاف را به عنوان حکم نهایی درباره آرامگاه عمر خیام از تریبون خود اعلام می‌کند و می‌گوید حکم تخلیه آرامگاه صادر شده و باید آنرا تخریب کرد. این خبر توسط منابع دولتی منجمله استاندار خراسان که از قضا خود نیشابوری است تایید شده است.

به باور بدون چون و چرایی من نمی‌توان کنار نشست و اجازه داد بی‌خردان بدون مقاومت و برخورد، الاغ و قاطر خود را بتازند و آثار ملی ایران زمین، بویژه چنین گوهر کم‌یابی را به زیر سُم چهارپایان فکری یا جسمی، به نابودی کشند. به سهم خود نیز باور دارم اگر نادانان و ناآشنایان بدانند که چه فکر و هنری در طرح و ساخت این بنا به کار رفته است، شاید گوشه‌ای از آسمان تاریک ذهنشان باز شود و نوری بر افکار بسته آنان بتابد.

آنچه در زیر می‌آید بخش کوتاهی از گفتگوهای بلند من با زنده یاد هوشنگ سیحون است که سالیانی پیش درباره تفکر و تلاش‌های ایشان در عرصه معماری ایران، بویژه بناهای یادبود و آرامگاه‌های بزرگان ادب و هنر این جایگاه هزاران ساله دانش و هنر (ابوعلی سینا، کمال الملک، ابوالقاسم فردوسی، نادر شاه و عمر خیام) انجام دادم. در این بخش عمدتا به ویژگی‌های بنای آرامگاه عمر خیام نیشابوری پرداختیم.

کیافر – مهندس سیحون در گفتگوهایی که با هم داشته‌ایم، شما در تعریفی که درباره ویژگی‌های معماری خود دادید، تأکید کردید که معماری شما هم مدرن است هم روحیه ایرانی دارد. اکنون پرسش من از شما این است: اگر قرار بود ‌بنای یادبود یک شاعر بزرگ – چه پارسی زبان ایرانی چه غیر ایرانی را در خارج از ایران بسازید، یک آرامگاه برای یک نقاش یا یک ریاضی‌دان بسازید آیا مشابه آنچه برای بناهای یادبود در ایران کردید را طراحی می‌کردید یا نمی‌کردید؟
سیحون – نمی‌کردم. آنجا چون در ایران بودیم، آن حال و هوای ایران است که این حال را به آدم دست می‌دهد. من به شما عرض می‌کنم، من عاشق ایران هستم. آنچه کردم برای ایران بود نه برای خودم، نه برای خودنمایی. می‌خواستم ایران را یک جوری سرافراز کنم و در این سرافرازی این یک جوری شریک باشم.

* دقیقاً این درست است و در کارهایتان هم این تفکر را آوردید. از زاویه دید من هرکسی که کمترین دانش از معماری تاریخی ایرانی و همچنین معماری نوین و امروزی شما داشته باشد همین درک را خواهد داشت. بخصوص اینکه شما تنها اِلمان‌های معماری خاص ایران و به اصطلاح معماری سنتّی را در نظر نداشته‌اید بلکه آنچه که جوابگوی حداقّلی نیازهای فرهنگی و اقلیمی سرزمین مادری ما بوده است، را شما در کارهایتان بکار برده‌اید. خودتان کدام یک از کارهایتان را بیشتر منطبق بر این نظر من می‌دانید؟
- دو تا از کارهایم از آرامگاه‌ها، یکی مال خيّام یکی مال نادر. هر دو از کارهایی هستند که در این زمینه خیلی رویشان کار شده و تطبیق می‌دهد با آن چیزی که خواسته و آرزوی من بوده است.

* (وارد گفتگو درباره آرامگاه بوعلی نمی‌شوم چون شما خصوصیات آن بنا را باز کردید و شکافتید.) می‌خواهم خواهش کنم، طرح و ویژگی‌های آرامگاه خیام را بازگو کنید.
- حالا خيّام، خيّام سه شخصيّت مهمّ داشته است، به غیر از اینکه شخصيّت‌های دیگر داشته ولی مهمترین آن سه تا بوده، یکی ریاضیدان خیلی بزرگی بود و مسائل را طرح کرده در عالم ریاضی که قبلاً از آن کسی انجام نداده، بعداً اروپایی‌ها دنباله‌روی خيّام شدند، دو از نظر ستاره‌‌شناسی.

* به زبان آن روز علم نجوم.
- بله علم نجوم، او کارهای فوق‌العاده‌ای کرده، مثل همین تقویمی که ما داریم همه یادگار خيّام است و بی‌نظیر بود و هم در عالم ادبيّات شعر بخصوص رباعيّات که یک چیز نخبه‌ای بوده، برجسته برجسته. من فکر کردم روی این سه شخصيّت (بر اساس) آن اصلی که عرض کردم که اوّل می‌خواستم شخصيّت‌سازی کنم با عوامل معماری و عددی معرّفی کنم، آمدم گفتم مقبره خيّام توی باغی بود. در گوشه شمال شرقی امام‌زاده محروق، درست چسبیده به آن گوشه، قبر خيّام بود یعنی اگر شما می‌خواستید ساختمان‌سازی کنید دو تا ساختمان چسبیده به همدیگر پیش می‌آمد. دوم اینکه خيّام در چهار مقاله عروضی ازش سئوال شده که آرزویت چیست؟ برای مزارش. مزارش کجا قرار گرفته باشد. خودش گفته دلم می‌خواهد مضمون این که حرفی زده این است که آرزویش این بوده که در جایی باشد که فصل بهار برگِ گل بریزد روی آرامگاهش، خوب این خودش تعیین می‌کند.

* این خواست ابزار کار را دست شما داد.
- بله دیگر من نباید این را محلّ بحث قرار بدهم. آمدم دیدم یک محور طولی بود در باغ که در مسیر این محور امامزاده قرار داشت. گفتم (مقبره را ) کجا بگذاریم. اگر خيّام را بگذاریم در یک جایی از این محور باز تعارضی می‌شود بین امامزاده و خيّام. از آن گذشته خيّام می‌خواست فصل بهار گل رویش بریزد. پس آن چه می‌شود؟ آمدم یک محور عرضی یعنی عمود بر محور طولی احداث کردم که تقریباً می‌شد اوایل ورودی باغ که بشود از آن هم رسید به قبر خيّام و هم یک سری بناهای فرعی که لازمة این مکان بود؛ از مهمانسرا، تا کتابخانه،‌ تالار اجتماعات، غذاخوری و این جور چیزها. گفتم بیاییم اینها را همه را با هم ایجاد کنیم با خود آرامگاه جور نمی‌آید. پس می‌آییم شمال این محور عرضی قرار می‌دهیم. ولی آنجایی که خیلی جالب بود و به نظر من بهترین جا هست برای خيّام این بود که محور را در جایی انتخاب کنیم که این محور می‌خورد به یک اختلاف سطح سه متری تقریباً که بالای آن سرتاسر درختان میوه سیب و گلابی کاشته بودند. همه آنها در فصل بهار گل می‌دهند و مشرف به مزار خيّام هم بودند. بنابراین برگ‌های گل می‌ریزند روی قبر خيّام، اگر گل‌ها باز بشوند. پس آمدم ده تا پایه گرفتم که هر یک از این پایه‌ها دو تیغ به صورت حرکت کند به طرف بالا که در سر راه با تیغه‌های همجوار داشته باشد که نتیجتاً یک فرم هندسی را به وجود بیاورد و برود برگردد از یک طرف روی طرف مقابل.

بعد عدد ده را در نظر گرفتم. از نظر اینکه عدد ده یکی از اعداد کارساز ریاضی است و این یکی عدد از مشخصّات ریاضیدان بودن خيّام است دو اینکه همین تیغه‌های مورب که می‌رود بالا یک نوع فرم هندسی خاصی را به وجود می‌آورد به صورت هندسی پیچیده به طوری که خطوط افقی که به دیوار نصب می‌شود در اینجا باید محور عمودی بعد محور را قطع کند این خودش یک فرمول خاص در ریاضی می‌خواهد، ترکیب هندسه و ریاضی. پس این هم شد جوابگوی ریاضی خيّام. بعد آن بالا که می‌رفتیم تیغه‌ها با همدیگر برخورد می‌کنند و فرم‌هایی به وجود می‌آورند یک ستاره ده پَر دیده می‌شود که از لابه‌لای این باز است و آسمان نیشابور پیداست و این ستاره نماد ستاره‌شناسی قدیم. علاوه بر این وقتی به کلّ این مجموعه نگاه کنیم، صددرصد رسم سنتّی ایرانی است یعنی از یک رسم سنتّی ایرانی یک فرم بوجود آوریم.

بعد می‌رویم سراغ ادبیات خیام که این فرم‌های بزرگی که بوجود می‌آید ده تا لوزی است که در برخورد لوزی‌ها، لوزی‌های بزرگ، هر کدام چهارده، پانزده متر ارتفاع. روی این لوزی‌ها با خط نستعلیق شکسته، نستعلیق رباعیات خیام را در برگرفته، مثل سیاه مشق مرتضی عبدالرسول که نویسنده‌اش بوده. که در ضمن یک حالت ابسترکت ایرانی هم داشته باشد، چون توی‌هم (در هم تنیده) است. و در ضمن هم اینکه (استفاده از) رباعیات خيّام باشد. این اوّلین دفعه است که کسی در یک بنای ایرانی یک خط شکسته نستعلیق به کار می‌برد.

* برای کسانی که سابقه این بنا و محل را نمی‌دانند باید گفت، موقعی که شما بنای آرامگاه خيّام را ساختید قبل از آن هیچ ساختمانی روی مزار نبود.
- حالا عرض می‌کنم قبلاً نبود. فقط یک سنگ قبر بود.

* یعنی یک فضای باز بود.
- بله همینطور است.

* یک نکته را من باید تاکید بکنم. قبل از ساخته شدن آرامگاه خیام، این فرد ایرانی با این‌همه نبوغ در زمینه‌های مختلف، چندان شناخته شده نبود، بخصوص در خارج از ایران.
- زمانی که در زمان سلطنت رضاشاه که انجمن آثار ملّی تصمیم می‌گیرد هزاره فردوسی را جشن بگیرند و برایش آرامگاه بسازند، این کار را کردند. قرار شد دعوت کنند از مستشرقین و همه بیایند به ایران. بروند به توس آنجا آرامگاه افتتاح بشود و برگردند به تهران و مراسم، سخنرانی، معرّفی خیام آنجا انجام بگیرد. فیتز جرالد کسی است که خيّام را برداشته و آن چیزی که از رباعیاتش درک می‌کرده را به شعر انگلیسی درآورده است. خودش شعرش را گفته و منتشر کرده که این خدمت بزرگی بوده برای ایران تا آن موقع کسی خيّام را در خارج نمی‌شناختند، از آن به بعد خيّام شده یک اسطوره فوق‌العاده برای اروپاییان، آمریکاییان ...

* و نقش رضا شاه در شناساندن خیام با فکر ایجاد و بعد ساختن آرامگاه برای عمر خیام را نباید فراموش کرد.
- بله رضاشاه به فکر رسید حالا که خيّام حالا این قدر مورد توجّه خارجیان واقع شده، آنهایی که دعوت شدند بیایند به ایران، زشت است که بیایند خيّام را ببینند یک سنگ قبر کوچک پهلوی امامزاده است. بگویند این خيّام است؟ آن خيّامی که آنجور با ابهّت می‌شناسند؟ مقبره خیام با عجله باید ساخته بشود؛ پس آمدند یک ستون مانندی دو سه متری ساختند با سنگ خراسان و گذاشتند همان جایی که صحبتش بود. همان گوشه، که البته این هم کار خوبی بود، چون اتفاقاً وقتی مستشرقین آمدند نه راه‌آهن بود نه هواپیما.

* حتّی جاده اسفالته نبود احتمالاً؟
- نه نبود. باید با اتومبیل می‌آمدند از تهران تا توس. رضاشاه فکر می‌کرد اینها که می‌آیند حتماً علاقه‌مندند یک زیارتی از قبر خيّام کرده باشند پس خوب است یک هم‌چنین چیزی باشد که همین جور هم شد عرض احترامی برای خيّام قائل شدند. ولی بعد زمانی که بنده آن بناهای (دیگر را طرح کرده و ساخته) بودم، نادر را ساخته بودم، بوعلی را ساخته بودم؛ انجمن آثار ملّی فکر کردند برای خيّام هم کاری بشود. اواسط ساختمان نادر، مقبره خیام را هم شروع کردیم بعد از (بنای) نادر (آرامگاه) خيّام درست شد، هم‌چنین (بنای یادبود) کمال‌الملک و دوکیلومتری خيّام که باغ عطّار است.

* آن چیزی که برای من جالب است که شما توی این بکار بردید، استفاده از اعدادی که اشاره فرمودید است. آن اعدادی که در تاریخ فلسفه، میتولوژی ایرانی شناخته شده و جا افتاده‌اند، مثل ۷ و ۹ اینها را بکار بردید.
- چرا. این کار را کردم.

* بله با هوشمندی این اعداد شناخته شده در ریاضیات را بکار بردید. ضریب‌های ریاضی ۴ و ۸ و ۱۶ و ۳۲.
- بله. ملاحظه کنید در همان آرامگاه خيّام، آن برج سه متری که عرض تنها این برج نیست. در آنجا یک نیم‌دایره دور دایره برج خيّام بوجود آوردیم که تمام با سنگ ایرانیت ساخته شده بود. به بنا، خیلی جنبه هندسه شدید داده است. باز اشاره به هندسه، ریاضیات خيّام دارد. دیگر اینکه ۷ حوض است که از آن‌ها آب می‌آید؛ حوض‌ها مثلثی دارد که كَف آنها هم کاشی فیروزه‌ای رنگ است. عدد ۷ اشاره به ۷ فلک است؛ ۷ آسمان ستاره‌شناسی خيّام است.

بعد از آن فرم‌ها که فرم‌هایی بالای هر حوض به صورت هندسی درست شده است که خیمه را تداعی می‌کند. تا اندازه‌ای شبیه به خیمه است. چرا خیمه؟ برای اینکه پدر خيّام خیمه‌دوز بوده است. به این مناسبت اسمش خيّام است. پس این فکر دو کار انجام می‌دهد: هم جواب اسم خيّام را می‌دهد؛ هم جواب ستاره‌شناسی خيّام را می‌دهد.

* این نکته‌ای که گفتید توجه من را به یک نکته دیگر جلب می‌کند؛ وقتی که طراحی و ساخت آرامگاه خيّام را به شما پیشنهاد کردند که انجام بدهید آیا مشخصّات زندگی او را می‌دانستید یا اینکه قبل از طراحی رفتید تحقیق کردید؟
- ببینید من نه تنها خيّام بلکه تمام آرامگاه‌ها را قبل از اینکه برای طرّاحی دست به قلم ببرم رفتم زندگی دانه‌دانه آنها را به دقّت خواندم. این که چکاره بودند و بعد براساس آن اطلاعات آمدم این کار را بدست گرفتم. والاّ چه‌جوری می‌شد بفهمم کی چکاره بوده است.

* آقای مهندس بدون هیچ تعارفی این نگاه و تفکر در زمینه طراحی بخصوص یک مونومان، یک بنای یادبود مربوط به یک شخصیت تاریخی است که معماری را همچون خود آن شخصیت پر معنا و جاودانه می‌کند. تنها از همسن بابت هم که شده باید دست شما را بوسید.
- خیلی از شما سپاسگزارم.


* عنوان نوشته از شعر «کهن دیارا»، سروده نادر نادرپور است.




نظر شما درباره این مقاله:







 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net