پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۳ - Thursday 13 March 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 12.03.2025, 21:52

چگونه مسیحیان جهان باستان را نابود کردند-۳


علی‌محمد طباطبایی

نگاهی به کتاب عصر تاریکی
نابودی جهان کلاسیک به دست مسیحیان
چگونه مسیحیان، جهان باستان را نابود کردند
بتانی هیوز*
برگردان علی‌محمد طباطبایی

بخش سوم و پایانی
ویرانی و تخریب معبد پارتنون در آتن سنتی پایدار بوده است. مشهورترین نمونه‌ی آن، لرد الگین (۱) است که آن چه امروز به “سنگ‌های مرمرین الگین” مشهور شده است را در سال‌های ۱۸۰۱- ۱۸۰۵ به تصاحب خود درآورد. اما البته که این اولین نمونه نبود. در دوران بیزانس، هنگامی که این معبد را به کلیسا تبدیل کردند، دو اسقف به نام‌های مارینوس و تئودوسیوس نام‌های خود را بر روی ستون‌های پر عظمت آن حک کردند. عثمانی‌ها از پارتنون به عنوان انبار باروت استفاده می کردند، به همین علت سنگتراشی ‌های آن پر از جای گلوله‌هاست که در نتیجه حمله نیروهای ونیزی در قرن هفدهم به وجود آمدند. حالا کاترین نیکسی، معلم سابق تاریخ باستانی اروپا که به نویسنده و روزنامه‌نگار تبدیل شده است، ما را به تخریب‌های قدیمی‌تر بازمی‌گرداند، به زمانی که مسیحیان متعصب (zealots، واژه ای که از کلمه یونانی “zelos” به معنای اشتیاق و رقابت شدید مشتق شده است) آثار برجسته عصر باستان را نابود کردند، و این دورانی است که او آن را “عصر تاریکی” می‌نامد.

نیكسی نویسنده کتاب با مراجه به تخریب چهره‌ها، دست ها و اندام‌های تناسلی در تزئینات [سنگتراشی شده ی] پارتنون به عنوان یكی از بسیار مطالعات موردی فراموش‌نشدنی خود، این نكته اساسی را مطرح میسازد كه، در حالی كه ما فرهنگ مسیحی را به خاطر حفظ آثار علمی، حمایت از هنرهای ظریف و پایبندی به اخلاق “همسایه‌ات را دوست بدار” ستایش می‌كنیم، كلیسای اولیه در واقع استاد ضد روشنفكری، بت‌شكنی و تعصب مرگ‌بار بوده است. این كتابی است که او با شور و حرارت فراوان به رشته تحریر درآورده است. نیكسی در مورد ویژگی های انگیزه‌ی خود کاملاً شفاف است. او که در واقع دختر یك راهبه و یك راهب سابق بوده است دوران كودكی خود را با احترام بسیار به شگفتی‌های فرهنگ مسیحی پس از دوران چندخدایی (paganism) (۲) گذرانده است. اما به عنوان دانشجوی تاریخ باستان، گویی که به ناگهان چشمانش به روی حقایق تا کنون مخفی مانده باز گردید. او خشم عادلانه خود را آشكارا نشان می‌دهد. این اثر او در واقع تبحری مجادله برانگیز است.

نیكسی با نثری پرشور می‌نویسد. هر جمله غنی، پرمعنا، تکان دهنده و احساس‌برانگیز است. راهبان مسیحی در نظم و ترتیبی آرام، متون مشرکین (pagan) را از انبار كتابخانه‌ها با حركت دستی خفه‌كننده بیرون می‌كشیدند. تخریب معبد خارق‌العاده و پر از عود سراپیس (Serapis) در اسكندریه با جزئیاتی همدلانه توصیف شده است؛ هزاران كتاب از كتابخانه آن ناپدید شدند و مجسمه چوبی غول‌پیکر خدای آن قبل از اینکه سوزانده شود تکه‌تکه گردید. یك شاهد عینی مشرک به نام اوناپیوس با عصبانیت گفته است كه تنها گنجینه باستانی كه از آن معبد به غارت نرفته بود، كف آن بود.

مسیحیان به عنوان كسانی شناخته می‌شدند كه “چیزهایی را كه نباید جابه‌جا شوند، حرکت می‌دهند.” جذابیت قابل تحسین آنها برای افراد محروم در پایین جامعه، چه آزاد و چه برده، به این معنا بود كه اسقف‌ها ارتشی از مردان جوان پرانرژی و كم‌سواد داشتند كه آماده بودند جهان را از گناه پاك كنند. اینجا پای پارابالانی‌ها (۳) به میان می‌آید، گاهی مامور و گاهی قاتل، كه هیپاتیا (۴) ، ریاضیدان و فیلسوف درخشان اسكندریه را زنده ‌زنده پوست كندند. یا سیركوملیون‌ها (۵) (كه حتی سایر مسیحیان از آنها می‌ترسیدند)، كه نوعی سلاح شیمیایی با استفاده از آهك سوزآور و سركه اختراع كردند تا بتوانند حملات اسیدی به كشیشانی كه با عقاید آنها موافق نبودند انجام دهند.

مباحثه ها، چه فلسفی باشند و چه فیزیولوژیکی در حقیقت همین ها هستند که ما را تبدیل به انسان می‌کنند، در حالی که خشک اندیشی توان بالقوه‌ی ما را به عنوان یک گونه نابود می‌کنند. از طریق به اشتراک گذاری ایده‌های جدید، انسان‌های باستان اتم را شناسایی کردند، محیط کره زمین را اندازه‌گیری کرده و به فهم و دریافت مزایای زیست‌محیطی گیاهخواری نائل گردیدند.

البته باید به خاطر آورد که سخت کیشی یا حتی سرکوب در خدمت مسیحیان به تنهایی نبوده است:  تاریخ جهان باستان پیوسته مطالب خواندنی دارد که باعث به هم خوردن حال آدمی می‌شود. فیلسوفان مشرک (یا طرفدار ادیان چندخدایی) نیز که با اجماع مذهبی مخالفت می‌کردند، خطر آزار و اذیت را به جان می‌خریدند؛ سقراط را فراموش نکنیم، که به اتهام دینی به مرگ محکوم شد. اما مسیحیان خشک اندیشی را به بت تبدیل کردند [یا به عبرت دیگر بیش از اندازه به آن دلبستگی داشتند]. در سال ۳۸۶ میلادی قانونی به تصویب رسید که اعلام می‌کرد “کسانی که درباره دین بحث می‌کنند ... باید با جان و خون خود بهای آن را بپردازند.” کتاب‌ها به طور نظام مند و برنامه ریزی شده سوزانده شدند. نظرات مذهبی یکی از مشهورترین پدران کلیسای اولیه، سنت جان کریسوستوم — که به او لغب صاحب دهان طلایی داده بودند — با اشتیاق در آلمان نازی ۱۵۰۰ سال پس از مرگش نقل می‌شد: کنیسه یهودیان “لانه دزدان و محل اقامت حیوانات وحشی ... مسکن شیاطین و ارواح خبیثه است.”

از آن جا کفر و بی‌دینی (paganism) نه تنها یک آلودگی روانی بلکه فیزیکی تلقی می‌شد، اقدامات [تنبیهی] نیز بسیار شدید بودند. مسیحیت در سیاره‌ای ظهور کرد که حداقل برای ۷۰٬۰۰۰ سال دارای اعتقادات جان‌مندپرستی و جانمند پنداری (animism) بود. پرسش از زنان و مردان دوره باستان که آیا به ارواح، پری‌ها یا جن‌ها اعتقاد دارند به همان اندازه عجیب بود که از آنها بپرسیم آیا به دریا اعتقاد دارند. اما برای مسیحیان، غذایی که مشرکین تولید می‌کردند، آبی که در آن حمام می‌کردند و حتی نفس‌های آنها آلوده به شیاطین و ارواح خبیثه تلقی می‌شد. مسیحیان بر این باور بودند که آلودگی در حین عمل قربانی کردن حیوانات به ریه‌های رهگذران و تماشاچی ها راه می‌یابد. و زمانی که مسیحیت توسط رم، یکی از نظامی‌ترین تمدن‌هایی که جهان به خود دیده است، مورد حمایت کامل قرار گرفت، مباحثه های فلسفی درباره ماهیت نیکی و شرارت به دستورالعمل‌های نظامی برای پاکسازی و خشونت تبدیل شدند.

با این حال، برخلاف نیكسی نویسنده کتاب مورد بحث ما، نابودی جهان كلاسیك تمام و کمال نبود بلكه نسبی بود. مباحثه های پرشور در فرهنگ‌های دوره‌ی بیزانس درباره اینكه آیا، به عنوان مثال، متن های نوشته شده در باره جادو خصلتی شیطانی داشتند، نشان می‌دهد كه این آثار همچنان در اروپای مسیحی از نفوذ و تاثیر برخوردار بودند. فرهنگ مادی آن عصر نیز به داستان نیكسی نکته های ظریف و دقیقی می‌بخشد: ظروف نقره‌ای و سرویس‌های غذاخوری در بیزانس با تصاویر “ایلیاد” و “ادیسه” با افتخار تزئین شده بودند. و در حالی كه ۹۰ درصد از تمام ادبیات باستانی از بین رفته بود، کفر و الحاد هنوز در خیابان‌ها جای پایی داشت.

در قسطنطنیه، مرکز معنوی مسیحیت شرقی، كلیسای قرن هفتم هنوز به شدت در تلاش بود تا جشن‌های باكوسی (Bacchanalian) را كه دگرپوشی [پوشیدن لباس‌های جنس مخالف ]، ماسک‌زدن و ستایش باكوسی را مشروع می‌کرد، ممنوع کند. من این کتاب را در حالی خواندم که ردپای تاریخی فرقه باکوسی را دنبال می‌کردم. در جزیره کوچک یونانی اسکایروس، مردان و کودکان، حتی امروز، به شکل نیمه انسان و نیمه حیوان لباس می‌پوشند؛ آنها ماسک بز می‌زنند و در روزهای جشن باکوس به احترام روح خدای شراب می‌رقصند و می‌نوشند. به نظر می‌رسد خارج از صفحات کتاب، تداوم بیشتری نسبت به آنچه مقامات مسیحی مایل به پذیرش آن هستند، وجود داشته است.

اما سخنرانی‌های خشم‌آلود و روایت‌های خشم‌برانگیز از شهادت‌های وحشت‌ناک و آزار و اذیت [مسیحیان] توسط بی خدایان (پاگان ها) چیزی بود که کلیسا آن را انتخاب نمود تا حفظ و ترویج کند. تسلط مسیحیت بر مؤسسات آکادمیک و آرشیوها تا اواخر قرن نوزدهم، باعث شد آموزش غربی گرایش مسیحایی داشته باشد (علیرغم این واقعیت که بسیاری از روشنفکران بی خدا از طبیعت بی‌فرهنگ [روستایی منش] و از جهت قواعد دستور زبانی اشتباه در آثار اولیه مسیحی مانند انجیل‌ها انتقاد می‌کردند). همان‌طور که نیكی می‌گوید، پیروزی مسیحیت منادی تسلط بر دیگری بود.

و بنابراین او کتاب خود را با توصیفی قدرتمند از متعصبان سیاه‌پوش ۱۶ قرن پیش آغاز می‌کند که با میله‌های آهنی به مجسمه زیبای آتنا در حرم پالمیرا، واقع در سوریه امروزی، حمله می‌کنند. روشنفکران در انطاکیه (در سوریه باستان) شکنجه و سر بریده شدند، همان‌طور که مجسمه‌های اطراف آنها. شباهت‌های معاصر آشکار است. نویسنده قرون وسطایی معروف به شبه- جروم درباره افراط‌گرایان مسیحی نوشت: “چون آنها عشق به نام شهید [یعنی عاشق شهید شدن در راه خدا هستند] و تمایل به ستایش انسانی بیش از محبت الهی دارند، خود را می‌کشند.” او اگر اخبار قرن بیست‌ویکم را می‌دید، حتماً با شباهتی تکان دهنده مواجه می‌شد [منظور بمب گذاران انتهاری طالبان و داعش هستند].

نیكسی کتاب خود را با توصیف [تندیس] یک آتنای دیگر در شهری به همین نام یعنی آتن به پایان می‌برد، که حدود سال ۵۲۹ میلادی سر از بدنش جدا گردید و بدن بی‌حرمت شده‌اش به عنوان پله‌ای برای ورود به آنچه زمانی مدرسه‌ای فلسفی با شهرت جهانی بود، استفاده گردید. آتنا الهه‌ی خرد بود. کلمات “خرد” و “تاریخ‌دان” ریشه‌ای مشترک دارند، یک کلمه با ریشه هندواروپایی به معنای به روشنی دیدن چیزها. نیكی این کتاب پرتأثیرش را با چشمانی باز و در تلاشی برای آوردن نور و شاید خشم به داستان غم‌انگیز اندیشه مبتنی بر اعتقادات تک خدایی و عدم تحمل ادیان غیر خودی ارائه می‌کند. همدردی او، به‌طور درخشان و مجاب‌کننده، با سیماکوس، خطیب رومی است که می گوید: “ما همگی همان ستاره‌ها را می‌بینیم، آسمان بین همه‌ی ما مشترک است و همان جهان یگانه ما را احاطه کرده است. چه اهمیتی دارد که یک فرد از چه خردی برای جستجوی حقیقت استفاده می‌کند؟”

بخش‌های پیشین:
بخش نخست: چگونه مسیحیان جهان باستان را نابود کردند-۱
بخش دوم: چگونه مسیحیان جهان باستان را نابود کردند-۲
بخش سوم و پایانی: چگونه مسیحیان جهان باستان را نابود کردند-۳

*: بتانی هیوز نویسنده کتاب “استانبول: داستان سه شهر” است. آخرین فیلم او، “باکوس آشکار شده”، اخیراً در بی‌بی‌سی جهانی پخش شد. او در حال ساخت مستندی درباره پرستش جنگ با عنوان “مریخ آشکار شده” است.

—————————————
زیر نویس‌ها (از مترجم):
۱: توماس بروس، هفتمین ارل الگین  (Thomas Bruce, ۷th Earl of Elgin)، دیپلمات و مجموعه‌دار بریتانیایی بود که در اواخر قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ میلادی زندگی می‌کرد. او بین سال‌های ۱۷۹۹ تا ۱۸۰۳ به عنوان سفیر بریتانیا در امپراتوری عثمانی خدمت کرد. الگین در سال ۱۸۰۱ از مقامات عثمانی، که در آن زمان بر یونان حکومت می‌کردند، مجوزی برای برداشتن سنگ‌ها و مجسمه‌های پارتنون دریافت کرد. او و تیمش بخش‌های بزرگی از تزئینات پارتنون، از جمله متوپ‌ها (نقش‌برجسته‌ها)، پدیمنت‌ها (مجسمه‌های مثلثی بالای معبد) و بخش‌هایی از فریز (نوار تزئینی دور معبد) را از ساختمان جدا کردند. این آثار به بریتانیا منتقل شدند و امروزه در موزه بریتانیا  در لندن نگهداری می‌شوند. الگین ادعا می‌کرد که این اقدام برای نجات آثار از تخریب بیشتر توسط عثمانی‌ها و عوامل طبیعی بوده است. او همچنین به جمع‌آوری آثار هنری برای مجموعه شخصی خود علاقه‌مند بود.
انتقادات و جنجال‌ها
فرآیند برداشتن سنگ‌ها باعث آسیب‌های قابل توجهی به ساختار پارتنون شد. یونان و بسیاری از کارشناسان بین‌المللی معتقدند که این آثار باید به یونان بازگردانده شوند، زیرا بخشی از میراث فرهنگی این کشور هستند. موضوع بازگرداندن سنگ‌های الگین به یونان همچنان یکی از بحث‌های داغ در دنیای هنر و سیاست است.
۲: پاگان به معنای چندخدایی یا غیرمسیحی است و به ادیان و باورهایی اشاره دارد که خارج از چارچوب ادیان ابراهیمی (مسیحیت، اسلام و یهودیت) قرار می‌گیرند. ریشه واژه: این کلمه از واژه لاتین paganus گرفته شده است که به معنای «روستایی» یا «دهاتی» است. در دوران امپراتوری روم، این واژه برای توصیف کسانی استفاده می‌شد که در مناطق روستایی زندگی می‌کردند و به ادیان سنتی و محلی پایبند بودند، برخلاف ساکنان شهرها که بیشتر به مسیحیت گرایش داشتند.
۳: به گروهی از افراد در دوران مسیحیت اولیه اشاره دارد که وظیفه‌شان کمک به بیماران و نیازمندان بود. این گروه عمدتاً در شهر اسکندریه فعال بودند و به عنوان بخشی از جامعه مسیحی، خدمات اجتماعی و مراقبتی ارائه می‌دادند. پارابالانی‌ها در برخی گزارش‌های تاریخی به عنوان گروهی که در قتل هیپاتیا، فیلسوف و دانشمند زن اسکندریه، نقش داشتند، ذکر شده‌اند. این موضوع باعث شده است که نام آن‌ها با خشونت مذهبی و تعصب نیز مرتبط شود.
۴: هیپاتیا (Hypatia)یکی از برجسته‌ترین دانشمندان و فیلسوفان زن در دوران باستان بود که در شهر اسکندریه، مصر، زندگی می‌کرد. او به عنوان نماد دانش، خرد و مقاومت در برابر تعصب مذهبی شناخته می‌شود. هیپاتیا حدود سال ۳۵۰-۳۷۰ میلادی در اسکندریه به دنیا آمد. او دختر تئون اسکندرانی، ریاضیدان و فیلسوف مشهور، بود که نقش مهمی در آموزش او داشت. هیپاتیا در ریاضیات، نجوم، فلسفه و علوم طبیعی تحصیل کرد و به یکی از برجسته‌ترین دانشمندان زمان خود تبدیل شد. هیپاتیا در زمینه‌های مختلف ریاضیات، از جمله هندسه و جبر، کار می‌کرد. او به همراه پدرش بر روی نسخه‌های اصلاح‌شده آثار اقلیدس و بطلمیوس کار کرد. او در ساخت ابزارهای نجومی مانند اسطرلاب مشارکت داشت و به مطالعه حرکات سیارات و ستارگان پرداخت. هیپاتیا از پیروان فلسفه نوافلاطونی بود و به تدریس فلسفه و اخلاق مشغول بود. او شاگردان بسیاری داشت، از جمله مسیحیان و غیرمسیحیان. در اوایل قرن پنجم میلادی، اسکندریه شاهد تنش‌های مذهبی بین مسیحیان، یهودیان و پاگان‌ها بود. هیپاتیا به عنوان یک پاگان و دانشمند زن، مورد خشم گروه‌های مسیحی متعصب قرار گرفت. در سال ۴۱۵ میلادی، هیپاتیا توسط گروهی از مسیحیان افراطی به رهبری پتر مقدس (Peter the Reader) مورد حمله قرار گرفت. او را به کلیسایی کشاندند، به طرز فجیعی شکنجه کردند و سپس زنده‌زنده پوست کندند و بدنش را سوزاندند. مرگ هیپاتیا به عنوان نمادی از پایان دوران طلایی دانش و فلسفه در اسکندریه و آغاز سرکوب تفکر آزاد توسط مسیحیان متعصب تلقی می‌شود.
۵: گروهی از مسیحیان افراطی در شمال آفریقا بودند که در قرن‌های ۴ و ۵ میلادی فعال بودند. این گروه به دلیل رفتارهای خشونت‌آمیز و افراطی خود معروف بودند. آن‌ها اغلب به کلیساها و افراد مخالف حمله می‌کردند و حتی خودکشی‌های دسته‌جمعی انجام می‌دادند تا به عنوان شهید شناخته شوند.




نظر شما درباره این مقاله:







 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net