پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
میان ِ اینهمه دیوار نمیدانم سر بر سینهی ِ کدام بگذارم و آرام آرام بر گورهای ِ درون بگریم
درخشان و زیبا گلی و روبانی چرکین بر ساقهاش دخترکی بود و ادای ِ پیرزنان را در میآورد چه ماهر شعر هم میدانست نمیتوانستم خود را به کوری بزنم زیباییاش یک سو گرسنگیاش یک سو توان ِ بیپایان ِ گریستن و خنداندنش و دانشنامهاش که آن را به طنزی جانکاه قراضه مینامید انسان ِ درون که رویای ِ دوردست ِ شادی در روح ِ تازهاش زنگار بسته بود سراب و چشمهسار در طعم ِ کبود ِ پستانهایش چه آسان و چه ساده در ویرانههای ِ زمین رنگ باخت هرچه را که در این جهان دریافته بودم دانسته بودم و به آن در خلوت ِ خود فخر میفروختم دُرد ِ شرابی تلخ در لحن و صدایش بود خیام را میستود و شگفتیی ِ مرا نادیده میگرفت تکه تکه بریده بریده دیروز و امروز و فردا را در قلب ِ تاریک ِ جهان کنار ِ هم میگذاشت تا مگر چهرهی ِ گمشدهای را در بازیی ِ کودکانهای بازنمایی کند بر خاکی که دیگر انسان و خاطرههایش را به بازی نمیگیرد با نگاهی دیگر رخسار ِ ماهگونش را دیدم که روزگار بر آن لجن پاشیده بود اندیشهام را دریافت و به سمتی دیگر رو گرداند با لحنی که انگار ستمهای ِ تاریخ در بغض ِ معصومیتش گره خورده باشند در پیچ و تاب ِ یک درخت هق هق ِ پریشان ِ گیسویش را دیدم این را که گفت نم نم ِ بارانی که میبارید ناگهان ایستاد و جنگل ِ بلوط تاریک ِ تاریک شد ....
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|