iran-emrooz.net | Thu, 28.09.2006, 6:18
ديگر نه آدرسی دارد نه كوچه و پلاكی*
نصرتاله مسعودی
نامه را به نشانی
همهی رودها روانه كرده بودی
تا مدام موجاموج
ورق بخورد
و آدرس نانوشتهات را
دريا بیتعطيلی بخواند
و بر سينهی ساحل وُ «كشتی شكستگان» بعدی
با حروفی روشنتر از صدف
به رمز سپيده چيزی بنويسد
به همان سادگی بارانهای دهانهی غار دوشه**
كه اين بار شوخیشان گرفته
تا بر شيشههای سازمان ناسا
كنار مغزهايی
كه باد و باران را كور میكنند
ضرب بگيرند.
راستی مگر جام اين نوادگان حافظ
چگونه دور میزند
كه هيچ كس نشانی از خود بياد ندارد؟
اما نامههای بینشانشان
دروازههای خانهها را
يك به يك میكوبند
تا طنين كاری كرداری باشد
كه پلاكها را
از محدودهی عدد میگريزاند.
باز كه اين دايره دور من میچرخد
مگر به خط چندم جام رسيدهايم؟
كه برق میزنيم اين چنين
و نامهی بینشانت را
با زبان اشاره میخوانيم
چنان بلند
كه موجها كف میزنند.
نصرتاله مسعودی
--------------------
* عنوان شعر برگرفته از مطلبی است كه استاد امين فقيری درباره زندهياد «م.ا بهآذين در اعتماد ملی شماره ١٠٤ نوشت.
* غار دوشه: غاری در لرستان كه زيستگاه انسانهای اوليه بوده است.