پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
گلی که تا پای به تهران گذاشت، پرپر شد
کوهِ لرزنده بود، رعدِ غرنده
ولی خاموش و باوقار.
شمرده، شمرده گام برمیداشت،
دربرابر دژخیم نظام تباهی،
برجای استوار ایستاد.
آرام و باوقار، با نقشی که خود نقشآفرین سد.
پیکرش که باید جاودان میماند، بر زمین افتاد.
چقدر زیباست این بیبازگشت
این پریستار نیکویی و شکوفایی
و چه شبها و سحرها
که از او یادگارهاست بجای.
با درگذشت او،
اندوه کوهوار، همه جا را فراگرفت.
از درون دره تاریک مذهب،
سکوت شکست،
دژخیم با پوشش سیاه خود او را نشانه رفته بود،
با پتک دین، بر سرش کوبید.
اندیشۀ زیبا، زیر لب زمزمه میکرد:
من دلم پاک است، تو به روسری نیاز داری/
تا شرر های حماقت و جنایت خود را بپوشانی.
ما راه را به پایان نرسانده، چشم از جهان میبندیم.
ولی، كتاب را باز میگذاریم، تا نسیم واژهها به عزیزانمان برسد.
بازهم هزاران سرود راستین سروده خواهد شد.
تا جهان بر روی خاك ما پایدار بماند.
ما زندهایم و به شادی و بهروزی کشورمان، ایران.
میاندیشیم.
بانوان و مردان دیار من، با گامهای استوار،
سراسر گیتی را مینوردند،
تا پیام ما را به زندگان برسانند.
از ما، كسی نمرده است و نخواهد مرد،
مادرش به زمزمه میگوید:
شامگاهان تهی از مهتاب
آسمان کدرِ بی باران
و سكوت ژنیا در پس پردۀ خاكستريِ سرد
راه بر مرغ نگاهم بسته.
باز باران، شیشۀ پنجره را میشوید
از دل من اما،
چه كسی نقش تو را خواهد شست؟
تو، نمردی و در اندرون دلم زندۀ بدوران هستی.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|