iran-emrooz.net | Wed, 13.09.2006, 13:38
“نیلوفرانه”
فريبا شادکهن
|
تن نویس كدام شرارهی شوقی
كه شهوت بوسههات
شهرت انگشتهای وسوسهات
پیلههام را میشكافد.
بال میزایم و اوج میگیرم
فرود میآیم و بال پهن میكنم
همچون توری
كه آبستن دانههای رنگارنگ است
فریبانه میفریبمت؛عاشقانه
وقتی
داغ داغ بوسههات
خورشیدهای دواری میشوند
كه عاشقانه زمین بالهام را میسوزند
و لذت جیغهای لبانم را
با التهاب
چفت میكنند.
نیلوفرانه میپیچمت؛ نیلوفرانه
با هزار دهان آبی نرم
با ساقههای لطیف نیایشی
كه ستونهای پیكرت را
نازكانه میخرامند
نیلوفرانه گل میدهم
كبود
كبود
از عاشقانههای لبی
كه لذت و درد را
چون سیاهی شب
به دندانهای سپید التماسش
آمیختهست.
چكه كن در من
چكه كن
همچون شبنم
كه از تب پیشانی شب
بر التهاب دامن گل تاب میخورد
چون آخرین قطرههای خیس ناودان
كه با زمین یگانه میشود
جاری شو در من از هر كجا
كه بستری ست برای جاری شدن
تا قلبم اقیانوسی شود
كه رودهای به هم پیوستهی تو را در آغوش كشد.
آبشاری
رودی
دریایی
كه من در تو موج میزند
دختركی كه از طراوت موسیقی آب
زنده می شود
بال می زاید
پری میشود
تا در پیچ و تاب پیكرش
زیستن جاودانهی دریایی را
به مرگ در ساحل آغوش تو پیوند زند.
پروانهای كه رقص بالهاش
بادبزنهای شعلههای آتش تواند.
تن نویس كدام شرارهی شوقی
كه شرم در شیار آتشم
ذوب میشود
آب میشود...