چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
بخش بزرگی از کسانی که انتخابات مجلس ۱۴۰۲ را تحریم کرده بودند بر سر چگونگی برخورد به انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ دچار دو دستگی شدهاند. امروز دو راهبرد و دو نگرش متفاوت سیاسی در برابر یکدیگر صف کشیدهاند. راهبرد نخست که میتوان به آن اصلاحات تقلیلی نام داد بر آن است که باید از فرصت انتخاباتی که حکومت به آن تن داده است برای شکست گرایش افراطی و روند خالصسازی بخوبی بهره برد. راهبرد دوم تحولخواهانه است، نگاه انتقادی به تجربههای پیشین شرکت در بازی نهادهای قدرت را دارد و مشارکت در انتخابات را در شرایط ادامه سلطه کامل ساختارهای خودکامه کنشی در راستای مشروعیت بخشی دوباره به حکومت میداند.
در پس هر یک از دو راهبرد نیروهای گاه متفاوتی گرد آمدهاند. راهبرد اصلاحات تقلیلی مورد حمایت بخش مهمی از اصلاحطلبان حکومتی و نیز برخی چهرهها و نیروهایی است که با وجود باور به تحولخواهی، بخاطر سد کردن راه کسانی مانند جلیلی، زاکانی و یا قالیباف پا به میدان گذاشتهاند. در راهبرد تحولخواهی هم طیف گستردهای از نیروهای سیاسی، از اصلاحطلبان سرخورده و ناراضی از حکومت تا مخالفان و سکولارهایی که در پی اصلاحات ساختاری و تغییر نظم دینی حاکم بر ایران هستند گرد آمدهاند. این دو نگرش اصلیترین نیروهای بالقوه طرفدار دمکراسی در ایران کنونی را نمایندگی میکنند.
مردم ایران و انتخابات: روایت فروپاشی اعتماد جمعی
انتخابات زودرس ۱۴۰۳ اولین تجربه و آزمون انتخاباتی جامعه ما نیست. مردم، روشنفکران، نخبگان و کنشگران و نیروهای دمکرات در ۲۷ سال گذشته بارها در انتخابات جمهوری اسلامی با همه محدودیتها و دخالتهای شورای نگهبان مشارکت کردهاند. آن زمان که احساس میشد چیزی شاید با انتخابات تغییر کند بطور گسترده به پای صندوقهای رای رفتند (۱۳۷۶، ۱۳۷۸، ۱۳۸۰، ۱۳۸۴، ۱۳۸۸، ۱۳۹۲)، گاه برای اعتراض به بنبست سیاسی، انحصارطلبی حاکمیت و مهندسی انتخابات توسط شورای نگهبان از انتخابات قهر کردند (۱۳۹۸، ۱۴۰۰، ۱۴۰۲)، زمانهایی هم سرخورده و خشمگین برای اعتراض به حکمرانی بد، تبعیضها و تحقیرها، نادیده گرفتهشدن حقوق شهروندی و آزادیهای مدنی و سیاسی به خیابانها آمدند....
مردم و جامعه مدنی در همه این سالها با صبوری مثالزدنی و به زبانهای گوناگون با این حاکمیت حرف زدهاند بدون آن که هیچگاه صدای نسل جوان ناراضی و جامعه عاصی از سوی نهادهای قدرت شنیده شود.
کارنامه این مشارکت (و یا عدم مشارکت) تا کنون چه بوده است؟ آیا ساختارهای حکومتی در این دوران شفافتر و دمکراتیکتر شدهاند؟ آیا تغییر مهمی در شیوه حکمرانی و نقش غیر شفاف نهاد رهبری بوجود آمده است؟ آیا عملکرد نهادهای انتصابی مانند شورای نگهبان و قوه قضائیه که نقش کلیدی در چرخه سیاست ایران دارند بهبود یافته است؟ آیا کسی میداند کدام نهاد و چگونه درباره سیاستهای خارجی منطقهای تصمیم میگیرد؟ آیا مشارکت در انتخابات نهادهای قدرت را مسئولیتپذیر و پاسخگو کرده است؟ در جریان جنبش های اعتراضی سال های ۱۳۸۸، ۱۳۹۶، ۱۳۹۸، ۱۴۰۱ با مردم و جوانان چه برخوردی شد؟ آیا هیچیک از عاملان کشتارهای خیابانی در دوران آقای روحانی و جنبش زن، زندگی، آزادی به پای میز محاکمه کشیده شدند؟ آیا کمیته حقیقتیابی برای روشن شدن مقصران این کشتارها بوجود آمد؟ آیا از سال ۱۳۷۶ تا امروز کسی توانسته است با پدیده لباسشخصیها برخورد کند؟ آیا نهادهای انتخابی قدرتی برای جلوگیری از شکنجه، اذیت و آزار بیمارگونه مخالفان و پیروان ادیان غیررسمی و محکومیتهای خودسرانه زندانیان سیاسی دارند؟ آیا صندوق رای توانسته است جلوی سرکوب و اذیت و آزار زنان، گشت ارشاد یا تبعیضهای بزرگ جنسیتی، دینی و قومی در جامعه را بگیرد؟
این پرسشها و دهها پرسش بیپاسخ دیگر درباره فساد سیستمیک و نقش نهادهای انتصابی، روحانیون و نظامیان، وضعیت آموزش و دانشگاهها، فقر رو به گسترش، سقوط کیفیت و سطح خدمات اجتماعی، آسیبهای اجتماعی بخوبی پرده از شکاف ژرفی برمیدارند که میان حکومت و جامعه شکل گرفته است. سرخوردگی، خشم و بیاعتمادی فراگیر افکار عمومی جامعه ایران را باید بر بستر این ناکامیها و امیدهای بر باد رفته درک کرد.
برای هواداران اصلاحات و حکمرانی مطلوب پیروزی در انتخابات ۱۳۷۶، ۱۳۷۸، ۱۳۸۰ و یا ۱۳۹۲ همواره با سرخوردگی و افسونزدایی از اصلاحات درون حکومتی همراه بوده است. جنبشهای اعتراضی خیابانی و ظهور و قدرتگیری نیروهای افراطی و پوپولیست پیآمد طبیعی این ناکامیها، شکست اصلاحطلبان حکومتی و عمکرد نیروهای افراطی در قدرت و شرایط نامتعارف یک جامعه در بنبست سیاسی است.
شرکت در انتخابات بر بستر چنین روانشناسی جمعی و فضای بیاعتمادی باید معنا شود. به همین خاطر مسئله مشارکت به موضوع بحثهای گسترده در داخل ایران تبدیل شده است. هر یک از دو راهبرد پیش گفته با خوانش خود از اوضاع تلاش میکنند رویکرد خود را توجیه کند.
نگرش اصلاحات تقلیلی و سیاست به مثابه امر ممکن
نگرش اصلاحات تقلیلی در جستجوی استفاده حداکثری از ممکنها در چهارچوب ساختار قدرت کنونی است. پیام اصلی این گرایش کاستن از انتظارات و توقعات و سازگار کردن آنها با اندازه روزنهای است که نهادهای اصلی قئرت میگشایند. این راهبرد کم و بیش شبیه همانی است که در سال ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ نیز پیش رفت. معماران نگرش اصلاحات تقلیلی، از جمله خود آقای پزشکیان، باور چندانی به فشار از پائین (بسیج اجتماعی) ندارند و بیشتر به چانهزنی در بالا دل بستهاند. کسانی که این روزها در موافقت با شرکت در انتخابات میگویند و مینویسند هم به شرایط بحرانی کشور و خطر نیروهای افراطی اشاره میکنند و هم به دلایلی که هسته سخت قدرت را به عقبنشینی انتخاباتی وادار کرده است.
نکات اصلی بحث هواداران مشارکت را این گونه میتوان برشمرد:
- آقای خامنهای از سیاست خالصسازی و فقر مدیریتی در راس حکومت رضایت ندارد و تصمیم گرفتهاست فضای سیاسی را کمی باز کند و مخالفان هم نباید این فرصت و روزنه درون حکومتی را از دست بدهند؛
- گستردگی عدم مشارکت در انتخابات از سال ۱۴۰۰ و اعتراضات خیابانی در جنبش زن، زندگی، آزادی حکومت را به فکر ترمیم رابطه با جامعه انداخته است؛
- در چشمانداز انتخاب ترامپ وجود یک رئیس جمهوری افراطی در ایران خطری بزرگ برای کشور به شمار میرود؛
- خاتمی و روحانی با وجود ناکامیهای سیاسی آشکار، در برخی زمینههای اقتصادی، فرهنگی توانستند کارایی بیشتری در مقایسه با دولتهای دیگر داشته باشند.
پرسش اساسی امروز این است که روزنه گشوده شده انتخاباتی بیشتر هدف افزایش میزان مشارکت را دنبال میکند یا چیزی در سیاست هسته اصلی قدرت هم تغییر کرده است؟ به نظر میرسد آنچه نگرش اصلاحات تقلیلی در برخورد به وضعیت ایران دستکم میگیرد قدرت و سختجانی ساختارهای بازدارنده و فربهتر شدن آنها در دو دهه گذشته است. اگر چنین گشایشی واقعی و صادقانه است و آقای پزشکیان با این وعده به میدان آمده چرا نشانههای دیگری از این تحول به چشم نمیآید؟ برای مثال آیا کمی عجیب نیست که حکومت در پی تغییر سیاست و نرمش بیشتر باشد و همزمان کسی مانند لاریجانی را هم رد صلاحیت کند؟
نکته دوم در برخورد نقادانه به نگرش اصلاحات تقلیلی نادیده گرفتن سطح انتظارات امروزی جامعه و سویههای انسانی، ذهنیتی و فرهنگی زندگی فردی و جمعی است. حقوق شهروندی، کرامت انسانی، مبارزه با تبعیضهای ساختاری گوناگون، برابری جنسیتی، حق انتخاب سبک زندگی، آزادی دینی و شکل دینداری (و یا بیدینی) دیگر مطالبات گروه کوچکی در جامعه نیستند بلکه به بخشی از نیازهای هستیشناسانه مردم و جوانان تبدیل شدهاند. برای نهادهای اصلی قدرت تن دادن به عقبنشینی در این حوزهها به معنای پایان اقتدار دینی نظم سیاسی و هویتی است که حکومت خود را نماینده آن میداند.
نکته سوم در برخورد با راهبرد اصلاحات تقلیلی این است که این رویکرد وارد قمار سیاسی میشود که در آن هم قاعده بازی را طرف مقابل تعیین میکند و هم برگهای اصلی بازی در دست اوست. مشکلات و بحرانهای بزرگ و به همپیوسته کشور نیاز به انقلابی ژرف در سبک و سیاق حکمرانی دارد و ادامه حیات ساختارهای کنونی به معنای ناممکن شدن مبارزه علیه فساد، تغییر رابطه با دنیا، پایان بخشیدن به سیاست منطقهای ویرانگر و پرهزینه، بوجود آوردن صلح و امید اجتماعی در داخل، کارایی دستگاه دولتی، ترمیم نظام رفاه اجتماعی، مبارزه با فقر و گام گذاشتن در مسیر توسعه پایدار است.
تجربه گذشته نشان داده است که مسئله اصلی شرکت در انتخابات و پیروزی نامزد اصلاحطلبان نیست. مهم تغییرات پایداری است که انتخابات تقلیلی و مهندسی شده میتواند بطور واقعی بوجود آورد. آنچه فرصت و گشایش واقعی است تغییر سیاستها و سبک و سیاق حکمرانی است. در تجربههای ناکام گذشته آقای خاتمی و روحانی بازی نابرابر را به بهای تحقیر خود و جامعه تا انتها ادامه دادند و حاضر به ترک بازی، اعتراض رسمی و رجوع به افکار عمومی نشدند. خاتمی، روحانی و پزشکیان نمادهای تناقض ساختاری در ترکیب جمهوری و ولایت مطلقه فقیهاند. بخش مهمی از بیاعتمادی و سرخوردگی افکار عمومی به تکرار همین بازی پرتنش کور و سترون مربوط میشود. در حقیقت تندادن به بازی حکومتی به معنای “شریک جرم شدن”، پذیرش عملی و مشروعیت بخشی به یک ساختار بیقاعده و بدون چهارچوب حقوقی و اخلاقی است.
نگرش تحولخواهانه
نگرش تحولخواهانه در صدد تغییر قاعده بازی و فراهم آوردن بسترهای مناسب از طریق بسیج اجتماعی و فشار از پائین برای اصلاحات سیاسی پایدار و انتخابات آزاد در ایران و برچیدن نهادهایی است که از چهار دهه گذشته به این سو عامل اصلی خودکامگی نهادهای قدرت و حکمرانی بد به شمار میروند.
برهان اصلی تحولخواهان برای شرکت نکردن در انتخابات شکست تجربههای سه دهه گذشته، بنبست اصلاحات درون حکومتی، فساد دستگاههای حکومتی و سلطه ساختارهای خودکامه و غیرشفاف (شورای نگهبان، قوه قضائیه، مجلس خبرگان، نهاد رهبری) است؛
- ساختار کنونی سیاسی در ایران رئیس جمهور را به سطح تدارکچی نهاد اصلی قدرت فرو میکاهد؛
- نهادهای اصلی قدرت با سرکوب بیرحمانه جنبشهای اعتراضی و کنشگران مدنی فاقد مشروعیت لازم برای اصلاح ساختارهاست؛
- روزنه گشایی حکومت فرصتطلبانه و تاکتیکی است با هدف کسب مشروعیت سیاسی در داخل و خارج کشور؛
- عدم مشارکت در انتخابات نمایش قدرت ناراضیان در برابر مهندسی انتخابات است و زمینه را برای انزوای سیاسی حکومت و شکلگیری نوعی مقاومت مدنی و جنبش اجتماعی برای دمکراسی و انتخابات آزاد بوجود میآورد.
آقای پزشکیان بدون برنامه و بدون تدارک حزبی و گروهی در انتخابات ثبت نام کرد. شخصیت او، گفتمان عامیانه و پوپولیستی درباره مشکلات، نداشتن برنامه روشن و منسجم از جمله در حوزه اقتصادی و فرهنگی و یا مبارزه با فساد، تاکید بر اطاعت از رهبری و سیاستهای او، سکوت درباره چرایی بنبستها و آسیبهای اقنصادی، اجتماعی و فرهنگی در ایجاد بدبینی و تردید در میان افکار عمومی و کنشگران نقش آفرین بوده است. تناقض اصلی پزشکیان وفاداری به دستگاه غیرشفاف ولایت فقیه و تعهد به اجرای سیاستهای رهبری و همزمان وعده تغییر همین سیاستهاست.
اساسیترین ضعف نگرش تحولخواهانه پراکندگی نیروها و ناتوانی در ترسیم دورنمای پس از انتخابات و یا پدید آوردن یک پروژه نو و شکل دادن یک افق جدید در برابر جامعه ایران است. تحریم بسیار موفق انتخابات ۱۴۰۲ با پروژه دمکراتیک جایگزین و یا خواستهای مقطعی همراه نبود. نیروی بزرگ اجتماعی که با خرد جمعی و فهم مشترک از دادن رای خودداری کرد و یا رای سفید و باطله به صندوق انداخت بصورت موج زودگذر و سیال، بدون هویت و انگاره جمعی باقی ماند. جامعه ناراضی برای انسجام بیشتر و معنابخشی به کنش سیاسی خود نیاز به یک انگاره جمعی مشترک و افق نو برای آینده دارد. نرفتن به پای صندوق رای هیچ حکومت خودکامهای را در دنیا تغییر نداده است. تحولخواهان بدون نقشه راهی که بر سر آن نوعی سازش ملی بوجود آید نه قادر به جذب همه ناراضیان خواهند بود و نه در افکار عمومی ملی یا بینالمللی اعتبار چندانی خواهند داشت.
فرایند دمکراسی و تاریخ بلندمدت
شکاف در میان نیروهایی که خواهان دمکراسی و حکمرانی مطلوب هستند خبر خوبی برای جامعه نومید، پراکنده، بدون افق و سرخورده ایران نیست. باید اعتراف کرد که حکومت در میدان سیاست داخلی گاه بسیار زیرکانهتر از مخالفان عمل میکند. از دودستگی میان نیروهای دمکراسیخواه ایران اما نباید خوانش یکسره منفی و فاجعهگونه ارائه داد. اگر به دمکراسی به عنوان فرایند بلندمدت بنگریم جامعه ایران این لحظه از تاریخ خود را نیز پشت سر خواهد گذشت. فقط زمان میتواند درباره درستی انتخابها داوری کند. از هم اکنون اما روشن است که هیچ یک از این دو راهبرد به تنهایی نیروی اجتماعی لازم برای دستیابی به هدفهای سیاسی خود را ندارد.
اشتباه تحولخواهان این خواهد بود که رویکرد اصلاحات تقلیلی را همسنگ دشمنی با دمکراسی و جامعه باز بدانند. شمار بزرگی از کسانی که امروز به امید تغییرات کوچک و یا جلوگیری از کسب آخرین سنگر قدرت توسط نیروهای افراطی به پزشکیان رای میدهند بخشی از نیروی دمکراسی در ایراناند. این نیرو زمانی میتواند تناسب قوا را در مقابله با نهادهای خودکامه به سود خود بر هم زند که همه گروههایی که به نوعی به حکمرانی مطلوب باور دارند پیرامون یک پروژه ملی گرد آورد و امید جدیدی در جامعه خلق کند.
اشتباه بزرگ کسانی که با رویکرد اصلاحات تقلیلی همسو شدند این است که با برچسبهایی مانند رایکالیسم سیاسی، برخورد غیرعقلانی، براندازی، هواداری از دخالت خارجی به واگرایی و جداسریها دامن زنند. آنها باید بپذیرند که با پذیرش شرکت در انتخابات وارد نوعی قمار سیاسی مبهم و داد و ستد نسیه شدهاند. رای ندادن در اعتراض به فضای بسته سیاسی خود نوعی مشارکت و رایدادن است. زمانی که کسانی نمایندهای در انتخابات نداشته باشند رای ندادن آگاهانه و اعتراضی از نوعی مشروعیت دمکراتیک و اخلاقی برخوردار میشود.
اصلاحات در یک حکومت بسته و تغییرات مثبت تدریجی بدون تردید راه مطلوب بدون خشونت و آسیب برای رسیدن به دمکراسی، جامعه باز و توسعه پایدار است. بخش بزرگی از جامعه، نیروها و شخصیتهای دمکرات ایران بر سر این موضوع هم داستانند. مشارکت در چند انتخابات مهم از سال ۱۳۷۶ به این سو نشانه این میل جمعی به پرهیز از خشونت و تغییرات مسالمتآمیز در جامعه ایران است. کاهش چشمگیر میزان مشارکت واقعی در انتخابات ۱۴۰۲ بویژه در شهرهای بزرگ هم پیام سیاسی پرقدرتی به نیروهای حاکم بود.
از اصلاحات نباید اما یک اسطوره و دگم سیاسی آفرید و دوگانه ساده شده اصلاحات/براندازی را به قطبنمای سیاست بدل کرد. زمانی که حاکمیت خودکامه تن به تغییرات تدریجی نمیدهد، بنبست ادامه مییابد و سرخوردگی و خشم اجتماعی فراگیر میشود به ناچار باید در جستجوی راههای تازه و بدیع در درون جامعه برای برهم زدن بازی سیاسی بیسرانجام و دگرگون کردن نظم سیاسی بود.
کانال شخصی سعید پیوندی https://t.me/paivandisaeed
■ ممنون دکتر پیوندی عزیز! جمع بندی گویا، فشرده و جامعی ارائه کردید.
با ارادت پورمندی
■ سپاسگذارم از تحلیل دقیق شما. بسط اینگونه نگاه مترقی و همگرایانه به صفوف اپوزسیون، امیدی میگشاید به شرایط پسا انتخابات و نزدیکی گره گشای نیروهای دمکراسیخواه.
با درود، پیروز.
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
بحث و مناظره رایج در باره رأی دادن در انتخابات ریاست جمهوری و یا تحریم آن از گفتگوی انتزاعی فراتر نمیرود و غالباً مواضع ملموس و مشخّص کاندیداها معیار قضاوت قرار نمیگیرد. بدیلی که برای این گفتمان انتزاعی میتوان ارائه داد سئوالات ذیل از کاندیداهایی ست که مورد تاٌیید نظام قرار گرفتهاند:
۱- آیا اعدام بیش از چهار هزار زندانی سیاسی و عقیدتی در سال ۱۳۶۷ را تاٌیید میکنید؟ اگر این خشونت را جنایت میدانید، چه فرد یا گروهی را مسئول میدانید.
۲- آیا قتلهای زنجیرهای (ترور شخصيّتهای سیاسی، اجتماعی و هنری در داخل و خارج کشور) در دهه هفتاد خورشیدی را خدمت به جامعه ایران میدانید؟ اگر معترض به این ظلم هستید، چه کس یا کسانی را مسئول میدانید؟
۳- بعد از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری درسال ۱۳۸۸ تظاهراتی در اعتراض به تقلّب انتخاباتی در چند شهر ایران برگدار شد. در این تظاهرات بیش از صد نفر کشته، صدها تن زخمی و هزاران نفر زندانی و شکنجه شدند. آیا شما خشونت علیه قربانیان این فاجعه را تائید میکنید؟ اگر مخالفید چه فرد یا افرادی را مسئول میدانید؟
۴- آیا از نظر شما حمله لباسشخصیها به خوابگاه دانشگاه تهران در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ قابل توجیه است؟ اگر چنین است، چه فرد یا افرادی را مسئول میدانید.
۵- بعد از قتل زنده یاد مهسا و آغاز جنبش زن، زندگی، آزادی دستگاه سرکوب ولایت فقیه بیش از ۷۰۰ نفر از معترضان را به گلوله بست، ۲۵۰۰ نفراز آنان را زخمی و کور و بیش ار ۲۰۰۰۰ تن را به زندان انداخت. آیا شما این خشونت رژیم را تایید میکنید؟ اگر چنین نیست، چه فرد یا افرادی را مسئول میدانید.
راٌی دادن به کاندیدهائی که این جنایات را محکوم نمیکنند یا از پاسخ روشن به پرسشهای فوق طفره میروند تآٌئیدکنندگان تسلّط بربريّت بر میهن شبگرفته ما هستند و راٌی دادن به آنان یعنی خوش آمدگوئی به فاشیسم ولایی.
■ آقای فرهنگ عزیز. سؤالات مهمی مطرح کردید که تا الان که این سطور را مینویسم کسی پاسخ ننوشته است. باشد، من با بضاعت ناچیز، نظرم را مینویسم. ابایی نیست اگر مرا هم جزو افرادی بدانید که از پاسخ صریح «طفره» میروند.
اول-نگاه من به آینده است، و همزیستی مسالمتآمیز هموطنان ما در کنار یکدیگر. از نظر من، «انتقام» در درجات بعد اهمیت است. حتمأ میدانید که انتقام، وسیلهای برای اصلاح جامعه نیست.
دوم ـ اگر فرداروزی حکومت خوبی در ایران روی کار بیاید، آیا توان دستگاه قضایی آن، در آن حد هست که سؤالات شما را از نظر قوانین دادرسی، همه جانبه بررسی و پیجویی کند؟ در کشوری که در هر کوچه و خیابان آن، چند نفر زندانی و اعدام شدهاند، چند نفر بازرس زندان بودهاند یا آشنا و همسایه خود را لو دادهاند، چند نفر در جنگ کشته شدهاند، و....آیا چارهای جز «آشتی ملی» هست؟! و انتقام را در حد «واقعأ ضرور» محدود کردن؟! سوم ـ حتمأ میدانید که حتی تا امروزه، بعد از ۷۰ سال، پرونده قضایی بعضی از آمرین جنایات نازی باز است. (اشارهام به مشکلات خاص تدوین کیفرخواست است، بدون قائل شدن به تبعیض).
چهارم ـ اشاره کنم به جمله لائوتسه حکیم چینی: «اگر بدی را با بدی جواب بدهیم، بدی تا ابد در جهان باقی خواهد ماند». اشتباه نشود: من چهکارهام که بگویم جرمی یا جنایتی بخشوده شود یا نه؟! من فقط این را میدانم که خیلی اوقات، مصلحت فرزندان و نوههای ما با «انتقام» جور در نمیآید و باید برخی سؤالات را «مسکوت» گذاشت و رها کرد.
با احترام فراوان. رضا قنبری
■ آقای قنبری، جناب فرهنگ در این متن نوشته کوتاه صحبت از یا اشارهای به “انتقام” نکرده است. فقط از نامزدهای ریاست جمهوری یک رشته پرسش آورده است. شما در اظهارنظرتان درباره مطلب ایشان نیت خوانی کردهاید که این کار اخلاقی نیست.
شاهین
■ شاهین گرامی، آقای قنبری عادتأ به اصل مطلب نمیپردازند و گاه وکیل مدافع هم میشوند البته با باز گذاشتن راه فراری برای اظهارات بعدی و احیانا تصحیح آنچه که قبلا گفته شد. فکر نکنید که ایشان متوجه پرسش جناب فرهنگ نشدهاند مشکل جای دیگریست. آفت قابل اصلاح بودن نظام حاکم بر برگهای پندار باعث این گل کاری های مصنوعی “ژست های هومانیستی” میشود.
با درود سالاری
■ ضمن تشکّر از نقد آقای رضا قنبری با نظر ایشان موافقم که انتقامجوئی در حریم مبارزات سیاسی نه تنها دردی را دوا نمیکند بلکه مانع هم زیستی و احترام به کثرت اندیشه و تحلیل میشود. در جمهوری اسلامی، چون نظام شاهنشاهی، پدیدهای بنام انتخابات آزاد وجود ندارد و تصمیمات ولی فقیه همان نقشی را بازی میکند که فرمان ملوکانه. لذا از کاندیدهای ریاست جمهوری خواستن که فجایع گشته را انکار نکنند این معنی را ندارد که انتخابات در ولایت فقیه امکان مشروع شدن دارد. نگته مورد توجّه این است که کتمان یا تاُیید فجایع گذشته گفتمان و رفتار مدنی را نا ممکن میکند. لذا افراد و عناصری که امروز خود را اصلاحطلب مینامند باید بپذیرند و رسماٌ اعلام کنند که ولایت مطلقه فقیه در ۴۵ سال گذشته مرتکب نفی و نقض وحشیانه حقوق و انسانيّت و رفاه و امنيّت مردم ایران شده است. رشد فرهنگ مدارا و هم زیستی در کشوری چون ایران که حاکميّت استبداد در آن تاریخی دیرینه دارد با این چالش رو بروست که فعّالین و تحلیلگران مسائل سیاسی و اجتماعی نگاه کردن به آینه و برخورد انتقادی با کجاندیشیهای بینشی و رفتاری خود را پیششرط رهائی از استبداد و خشونت بدانند.
با احترام، منصور فرهنگ
■ آقای فرهنگ عزیز. ممنونم بابت پاسخ متین و روشنگر شما. بدیهی است که نظرات شما را مورد توجه و مد نظر قرار میدهم.
سالم و موفق باشید. رضا قنبری
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
تصمیم به عدم شرکت در انتخابات اتخاذ یک راهبرد است همچون عقبنشینی در جنگ و نمیتواند یک تصمیم همیشگی باشد. عقبنشینی دائم در جنگ یعنی پذیرش شکست. جایی باید رودررو شد. عدم شرکت در انتخابات کنش سیاسی کسانی است که میخواهند اهمیت “وجود” خود را با نمایش جای خالی خود نشان دهند و از این طریق بر تحولات سیاسی تاثیرگذار باشند. کنشی که قطعا در یک سیستم حکومتی متمدن با واکنشی مدنی پاسخ میگیرد. ولی از قرائن چنین برمیآید در سیستمی با جهانبینی ۱۴۰۰ سال پیش که اردوگاه تقسیم غنائم غارتی و محل خرید و فروش زنان و کودکان اسیر به عنوان جامعه مدنی ایدهآل دیده میشود توقعِ واکنشی با معیارهای متمدنانه در قبال کنش عدم شرکت در انتخابات به جا نیست.
کلاس کار سیاست در حکومت اسلامی در عمل حتی از راهزنان صدر اسلام هم پایینتر است زیرا فاقد اخلاص و ایمان آنان هستند. در انتخاب جانشینی پیامبر با متر و معیارهای آن زمان و مکان انصاف رعایت شد و نتیجه با رای اکثریت پذیرفته شد. ۱۴۰۰ سال بعد انتخاب جانشینی خمینی یک کلاهبرداری از مردم و یک بدعت در تشییع بود. نتیجه انتخاب عادلانه ابوبکر آغاز قدرت یافتن اسلام و نتیجه انتخاب شیادانه خامنهای آغاز انحطاط تشیع بود. گرچه زمان و مکان موثر بودند ولی عامل اصلی ایجاد چنین تفاوتی زهد و ایمان ابوبکر در مقابل حرص و خودپرستی خامنهای بود.
سیستم و به ویژه شخص خامنهای در موقعیت ضعف قرار دارد. حکومت در فساد و ناکارآمدی غرق و به شدت ناتوان از سازماندهی مسائل کشور است. ولایتمداران خرد و کلان در تکاپوی غارت و چپاول پیش از فرو ریختن کامل حکومتی هستند که به شکل تئوریک نابود شده است. زیرساختها ویران و منابع درآمدی مملکت روزانه رو به تحلیل و سوء مدیریت کشور را در آستانه ورشکستگی کامل قرار داده است. در این میان اتفاق مهمی رخ داده است. سپاه در مقابل خامنهای ایستاد، اراده خود را به او تحمیل کرد و عملیات پرتاب موشک به اسرائیل را که او همانند همیشه از سر ترس و زبونی و در هماهنگی با آمریکا کاملا با آن مخالف بود انجام داد. عصیان عقلانیت و غرور نظامیگری در مقابل توهمات و فرومایگی ذاتی آخوندی اتفاقی است که باید به عنوان یک فرصت بزرگ در کنار هر تلاشی برای نجات ایران دیده شود.
آمریکا که نهایت تلاش خود را برای ایجاد تعادل مابین نیروهای ایران و اسرائیل به کار میگیرد برای مراقبت از حکومت ملایان اجازه تلافی گسترده به اسرائیل نداد. شدت یافتن جنگ موقعیت نظامیان ایرانی را در اخذ تصمیمات کلان بسیار قویتر میساخت. این به معنای ورود عقلانیت به امور و کنار رفتن توهمات انقلابی بود. عقلانیت پیش از هر چیز در جستجوی صلح و زندگی است نه جنگ. اتفاقی که به هیچوجه آمریکا و دولت فعلی اسرائیل مایل به تحقق آن در خاورمیانه نیستند.
با این همه اما سپاه دیگر آن سپاه ذلیل ولایتمدار پیش از حمله موشکی به اسرائیل نیست. غول از چراغ درآمده است و وِردِ فراخوان مجددش به چراغ دیگر شده است. تنها مایه دلگرمی او برای حفظ حکومت و اعمال جنایت علیه مردم حمایت همهجانبه امریکا، انگلیس و دولت نتانیاهو است که فکر میکند دائم است.
نتانیاهو برای فرار از چنگال عدالت چارهای جز درگیر کردن اسرائیل در جنگهای بیپایان ندارد و مهمترین بهانهاش تاکید بر گزافه نابودی اسرائیل و حضور نیروهای ایرانی در منطقه است. او و خامنهای بر یک الاکلنگ سوارند. سیستم قضایی اسرائیل که یادگار سکولاریسم بنیانگذاران اسرائیل است هر روز توسط ملایان یهودی وارد شده در سیاست بیشتر در محاصره قرار میگیرد، شبیه سیستم قضایی ایران بعد از انقلاب. مسیر پیروزی سیاسی در اسرائیل که هر روز بیشتر به رای حزباللهیهای یهودی متکی میشود به نفع آنهاست. سیستم قضایی اسرائیل در کنار تبدیل شدن جامعه ایران از یک جامعه به شدت دینی به جامعهای سکولار مهمترین نقاط قوت خاورمیانه برای نجات از چنگال فلاکتهای دینی، قومی، نژادی و زبانی و جنگ هستند. این سیستم قضایی گرچه هنوز آنچنان توانمند است که نتانیاهو علیرغم سالها نخستوزیری نتوانسته با اعمال نفوذ در آن خود را از اتهامات متعدد فساد تبرئه کند، اما رو به ضعف است. اگر قبل از انهدام حکومت ملایان شیعه در ایران ملایان یهود بتوانند قدرت را در اسرائیل به دست بگیرند اوضاع خاورمیانه به سمت فاجعه خواهد رفت.
کانال مهم ارتباط مابین سکولاریسم در ایران و سکولاریسم در اسرائیل میتواند محور مقاومت باشد. فرماندهان حاضر در محور مقاومت منتخبین عقلانیت کیفیتگرای نظامی هستند. به ناچار باید کیفیت وجودی داشته باشند. مانند منتخبین بیت خامنهای از طریق چاپلوسی و جنایت در حق ضعیفان انتخاب نمیشوند. به همین دلیل است که تک به تک مورد هدف قرار میگیرند. فرماندهان محور مقاومت شخصا افراد دینداری هستند ولی در مقام عمل به ناچار متکی به عقل و بدون اینکه بخواهند سکولار هستند. به پوشش آزادانه زنان طرفدار حزبالله نگاهی بیندازید.
سید حسن نصرالله یا اسماعیل هنیه هر کدام چند فرزند و نوه خود را در جنگ از دست دادهاند. مقایسه کنید با علی خامنهای که به بهانه درمان فرزندش را برای اعلام وفاداری و گرفتن حمایت به دست بوسی ملکه فرستاد. سنوار مثل شیر در تونلهای غزه در حال جنگ با یکی از مجهزترین ارتشهای دنیاست. آن بزدل شب حمله موشکی از ترس به مشهد گریخت. در ۸۵ سالگی از مرگ میترسد. به شدت نگرانند مبادا واقعا آخرت و حساب کتابی در کار باشد.
فرماندهان دیندار، باکیفیت، عقلگرا و در عمل سکولار محور مقاومت میتوانند نقطه امید و کانال ارتباط سکولاریسم ایرانی و اسرائیلی باشند پیش از آنکه کار کاملا از دست خارج شود و خاورمیانه به یک جهنم تمام عیار تبدیل شود.
سپاهیان نشان دادند که دیگر حاضر نیستند با فرماندهی یک ملای وابسته به بیگانه مسیر خواری و خفت را بیش از این ادامه دهند. آنان خامنهای را علیرغم مخالفت و تاکید همیشگی او بر قبول تحقیر با نام رمز صبر استراتژیک این بار مجبور به پذیرش تصمیم خود مبنی بر واکنش مستقیم علیه اسرائیل کردند.
سپاهیان قدیمی تربیتیافته سیستم پادشاهی هستند که در آن راستی و درستی در زندگی نشان دین و ایمان بود، نه دروغ و جنایت برای ابراز بندگی نسبت به یک آخوند. طی سالیان دریافتهاند وظیفه آنان در قبال حقوقی که از منابع ایران دریافت میکنند دفاع از ایران است نه جنایتکاران و دزدان.
نظامی با غرور نظامیاش زنده است. این غرور را از نسبتی که با مردم و سرزمینش برقرار میکند بدست میآورد نه از سرسپردگی به ملایی که به عامل بیگانگان تبدیل شده است.
هنگامی که رهبر اوجب واجبات را “خود” با نام رمز حفظ نظام بداند، نه مردم، نه ایران، نه حتی دین، ناچار است به نظامیان، مردم و منافع ملی خیانت کند و با بیگانگان همداستان شود. البته که هیچ موشکی با وجود او به مقصد نخواهد رسید. مثل یک نمایش از پیش اعلام شده خبرنگاران و فیلمبرداران خارجی برای ارسال گزارش در شهرهای مرزی عراق مستقر شده بودند. رسانههای مختلف! ساعت حمله را هم اعلام میکردند. کدام عملیات نظامی به این شکل انجام میشود یا موفق میشود؟ عملیات لو رفته است و دشمن ابایی ندارد برای تمسخر و ریشخند نیروهای نظامی ایران آن را به رسانهها اعلام کند. او مطمئن است حمله با او هماهنگ میشود. خامنهای تمام جزییات حمله را در اختیار آمریکاییان قرار داده بود. او بدون مشورت با آمریکاییان هیچ کار مهمی انجام نمیدهد. تعدادی عملیات کوچک نظامی که با موفقیت به سرانجام میرسند بخشی است که بدون اطلاع او انجام میشود. برای حفظ خود، نظامیان را مانند تمام ایران به حراج گذاشته است. پس از کشته شدن نیروها در محل سفارت در دمشق با لحنی بی تفاوت گفت آنان شهادت میخواستند که به آن رسیدند. به این معنا که چشمشان کور میخواستند نروند.
فرماندهان سپاه دریافتهاند عامل شکست در مواضع مختلف چه کسی است؟ کیست که نقشهها و طرحهای آنان را جهت حفظ نظام پیشتر برای طرف مقابل ارسال میکند؟ میدانند دستور شلیک موشک با شعار مرگ بر اسرائیل بر روی آن به نیت نابودی برجام، شلیک بیدلیل موشک به پاکستان همزمان با حمله اسرائیل به غزه و حمله به کشتیها در دریای سرخ برای انحراف اذهان از جنایات در جنگ غزه همه به خواست آمریکا و در راستای کمک به اسرائیل صادر میشود.
در این وضعیت اسفناک مملکت، آتش به اختیاران دیروز که با زدن و کشتن مردم امروز به عنوان مدیر و وزیر و نماینده در راس امور هستند جز بیشعوری، پستی و مهارت در دزدی واجد هیچ فضیلتی نیستند که بتوانند تغییری در مسیر سقوط ایجاد کنند. حتی کم کردن سرعت سقوط هم ساده نیست. محمود یک دوره را به سلامت طی کرد، رئیسی به سه سال نرسید اگر جلیلی رئیس جمهور شود حدود یکسال تا برخورد با کوه فاصله دارد. او مصرانه در پی محقق ساختن منویات رهبر است و هیچ چیز بیش از حرکت در مسیر منویات رهبر حکومت را به سمت نابودی نمیبرد. گرچه بعد از تقابل سپاهیان، خامنهای با توجه به شرایط وخیم خود و مملکت سریعا تصمیم به حذف رئیسی و جایگزین کردن قالیباف به امید ترمیم شکاف ایجاد شده گرفت ولی موضوع تقابل ریشهدار است و از بدنه سپاه به فرماندهان منتقل شده است.
حرکت در مسیر پرتگاه و سقوط آشکار و غیرقابل اجتناب است. مانند دیگر نقشهها و طرحهای فاجعهبارش طی دوران سیاه زمامداری ناچار شد دولت یکدستی را که با قتل، جنایت، حبس، تجاوز و تهدید برپا کرده بود در همزمانی با بروز مشکلات دیگر برای گریز از عواقب دهشتناک، پیش از موعد منهدم کند. نتیجه کار دولت و مجلس یکدست فاجعهبار بود. مایه عذاب و خشم شد و مثل سایر موارد به جای قبول مسئولیت، دیگران تاوان دادند. پاسخگویی نیاز به شهامت دارد. در او جز درندگی که طی زمان به عنوان کارآمدترین حربه ممکن برای بقا شناخته است صفت بارزی وجود ندارد.
او یک سیاه چاله شخصیتی و فاقد هرگونه فضیلت پایدار است که قدرت سیاسی او را به سیاه چالهای بزرگتر با خطر تخریب و انهدام بیشتر تبدیل کرد. تنها ویژگی او رفیق بازی بود که آن را هم به همراه نزدیکترین دوستش به خاک سپرد.
رئیسی متهم به جنایت علیه بشریت بود. احکام اعدام بسیاری صادر کرده بود ولی نه امکانات مالی دولت صاحب الزمانی محمود را داشت نه وقاحت او را. دلقک نبود و برای دلبری از خامنهای به کسی بی حرمتی نمیکرد. از پس ادای کلماتی که هیچ درکی از آنان نداشت برنمیآمد ولی ادعای هاله نور نداشت یا به شکلی متظاهرانه در مجامع زیر لب دعا نمیخواند و نگران گرسنه نبودن آدمهای مقابلش بود. رئیسی را به کوه کوبید ولی هنوز مراقب احمدینژاد است. نمیدانم چرا با وجود دلایل کافی آنگونه که دوست داشتم نتوانستم از او بیزار باشم؟
در دهه ۶۰ کشتن به دستور روحانیت امری عادی و از سوی اکثر مردم قابل قبول بود زیرا روحانیت به عنوان نماینده دین و خدا نزد مردم صاحب اعتبار و حرمت بود. حکم روحانیت را حکم خدا میدانستند، عادلانه. ۴۴ سال طول کشید تا با ارتقاء آگاهی و تغییر ذهنیت مردم جایگاه روحانیون از مردان خدا به قاتلان و جنایتکاران تغییر ماهیت یابد.
انداختن بار کلی گناه اعدامهای سال ۶۷ به گردن رئیسی و تیم همراه که افرادی گمنام و بیقدرت برای گرفتن چنین تصمیمی و در حد مجری منویات دیگران بودند زیر سایه بردن نقش و نفوذ رفسنجانی و به ویژه ندیدن روح تاریک خامنهای و تاثیر بسیاری که این دو بر تصمیمات خمینی داشتند میشود. باعث کمرنگ شدن و در حاشیه قرار گرفتن این دو در جنایتهای رخ داده در دهه ۶۰ که بعدتر در قتلهای زنجیرهای تکرار و تا همین امروز در کشتار بدون درنگ مردم ادامه دارد میشود. خامنهای از زنده بودن خدای دهه ۶۰ که به سادگی مجوز جنایت صادر میکرد یاد کرده است. به قتل رسیدن رفسنجانی روح تاریک پشت بسیاری از جنایتهای صورت گرفته در مملکت طی سالیان را واضحتر میکند.
امکانات کاهش یافته است و حذف عقلانیت در امر کشورداری و بوالهوسی پیشه کردن در قالب حذف قانون و برنامه در امور آنگونه که دلخواه خامنهای برای هیئتی اداره کردن مملکت بود و محمود آن را در حرکت بدون ترمز خلاصه کرد سرعت سقوط را در حد غیرقابل کنترل افزایش داده است. حرکت بدون ترمز یعنی حذف عقلانیت. نتیجه حرکت بدون ترمز خامنهای و محمود که نظرشان هم به هم نزدیک بود اکنون پیش روست.
نیروی عظیم جامعه تحولخواه مانند یک فنر فشرده شده و آماده جهش در راستای تغییر است. شرایط مانند روزگار انتخابات خاتمی، میرحسین و روحانی نیست. حتی این سه نفر نیز مانند دیگران از نظر ذهنی تغییر کردهاند و شبیه گذشته نیستند. تغییر ذهنیت در همگان به واسطه ارتقاء آگاهی صورت گرفته و بازگشت ناپذیر است. مردم از اصلاح سیستم نومید شده و به شکل غریزی با تکیه بر عقلانیت برای تغییر نظام غیر قابل اصلاحی که فاقد توانایی انطباق با شرایط است و بقا را به مخاطره افکنده است به سمت نظامی که توانایی انطباق با شرایط را داشته باشد، قابل اصلاح بوده و بقا در آن با تهدید مواجه نشود تغییر جهت دادهاند.
امروز هدف نهایی و آگاهانه مردم از کوچکترین تغییر و اصلاح براندازی است. حکومت هم این موضوع را میداند و هر کاندید اصلاح طلبی را یک خطر بزرگ میبیند. در شرایط امروز تغییر در شیوه حکمرانی به نیت اصلاح تا ایجاد تغییرات ساختاری که همان براندازی است پیش خواهد رفت.
با استفاده از زور تا مدتی میتوان سد راه مردم شد ولی این ممانعت تنها به افزایش نیروی نهفته در پشت سد میانجامد که به خشم تبدیل شده و بهزودی به دلیل عدم امکان رها شدن به صورت مدنی و قانونمند به ناچار در مواردی همراه با خشونت خود را نشان خواهد داد. توان سد حکومت مقابل جامعه محدود و در هر حال از نیروی اکثریت مردم کمتر است. حمایت آمریکا، انگلیس و اسرائیل هم نمیتواند سیستم ملایان را از سقوط نجات دهد.
برخلاف آنچه غربیها سعی میکنند تلقین کنند روسیه و چین از ملایان به هیچ وجه دفاع ویژهای به عمل نمیآورند. آنان هم مانند سایر کشورها از فرصت پیش آمده بواسطه ضعف ایران برای پیشبرد اهداف و منافع خود استفاده میکنند ولی بخاطر آنان حاضر به پذیرش هیچ خطر و تهدیدی نیستند. رفتار غیر دوستانه آنها در حمایت از قطعنامههای سازمان ملل علیه ایران، نحوه مبادلات تجاری، وضع قراردادها، عدم فروش سلاح و حمایت از ادعاهای ارضی بیگانگان علیه ایران کاملا مشخص است.
ابزار و ادوات ضد شورش حکومت همه غربی به ویژه آمریکایی است. همه چیز تحریم است الا ابزار سرکوب. شیوههای درگیری با معترضین کپی شیوههای درگیری نیروهای اسرائیلی با فلسطینیان است، بی رحمی حرف اول است. روشهای مقابله با شورش در روسیه و چین متفاوت و تا این حد پیشرفته و سازمان یافته نیست. تحریمهای آمریکا تلاشی آگاهانه جهت تحمیل فقر به ایرانیان و تضعیف طبقه متوسط و در هماهنگی با خامنهای برای جلوگیری از افزایش نیروی تحول خواه و انسجام ارادههای معطوف به تغییر در قالب انجمنها و نهادهایی است که معمولا محل اجتماع مردمان طبقه متوسط است.
عمق روابط ایران با روسیه و چین محدود به سوءاستفادههای مالی است که با رضایت آمریکا و برای منحرف ساختن توجهات از وابستگی ملایان به غرب انجام میشود. تا روزی که منافع غرب اقتضا کند و آنان مایل باشند خامنهای موظف است در همه امور به ویژه مناسبات با روسیه و چین با آمریکا هماهنگ باشد. مهمترین و حیاتیترین جلسات حکومت سالهاست با آمریکاییها در عمان برگزار میشود. گفتگوها با چین و روسیه نمایشی و در عمل فاقد کمترین نتیجه بوده است.
روسها در قبال پهپادها یا سایر تسلیحات ارسالی پشیزی پرداخت نمیکنند، نه سلاح پیشرفته نه دانش فنی. در حال جنگ هستند و کدام کشور در حال جنگ است که از مهمات مجانی رویگردان باشد؟ ارسال پهپاد و موشک مجانی به روسیه خواست آمریکا برای ایجاد این ذهنیت است که حکومت ملایان از سوی روسیه حمایت میشود. در مقابل ارسال مجانی سلاحهای فاقد تاثیر به روسیه که تنها جنبه تبلیغاتی برای انحراف اذهان دارد، تحریمهای نفتی ایران تا حدود زیادی از سوی دولت بایدن برداشته شده است. میزان مجاز صادرات نفت به اندازه بقای رژیم است نه اعتلای کشور. آنها حتی در تلاش هستند با حذف چین سود نفت ارزان ایران را هم بدست آورند.
آنچه که شواهد امر از سیاستهای جاری روسیه و چین نشان میدهد این است که برای حکومت ملایان در برنامههای دراز مدت آنان جای خاصی باز نشده که به دفاعی برای استمرار آن نیاز باشد. هر سیستم متکی به مردم و پایدار در ایران منافع چین را که امروز متمایل به بازرگانی و ضرورتا آرامش است بیشتر تامین میکند. روسها برای ملایان بیوطن که مردم و میهن خود را به حراج گذاشتهاند حتی در حد طالبان هم احترام قائل نیستند. حالشان از دیدن آنان به هم میخورد و به هر شکل ممکن در رفتار و کردار آن را نشان میدهند.
عدم شرکت در انتخابات یک استراتژی است و مانند هر استراتژی دیگری باید مورد ارزیابی قرار بگیرد. تاکید بر ادامه یک استراتژی بدون ارزیابی نتایج، آن را به ایدئولوژی تبدیل میکند. نتایج حاصل از کنش عدم مشارکت در انتخابات طی چند سال گذشته چه بوده است؟ این استراتژی تا کجا میتواند ادامه یابد؟ در اتخاذ استراتژیهای سیاسی مهمترین موضوعی که باید مد نظر قرار بگیرد شرایط است که همواره متغیر و تابعی از زمان است. تبدیل استراتژی به ایدئولوژی زمینهساز تبدیل هر سیستم به حکومت اسلامی است.
حکومت نگران مشروعیت داخلی و خارجی نیست. امروز کثرت حضور مردم در انتخابات نشان مشروعیت نظام و قلت حضور نشان نامشروع بودن آن نیست. به کار بردن کلمه مشروعیت برای حکومتی که حتی طالبان آن را جدی نمیگیرد دور افتادن از اصل موضوع است. گروهی جنایتکار و تبهکار مملکتی را به گروگان گرفتهاند، کدام مشروعیت؟
مجوز فروش نفت از سوی آمریکا، حکم دادگاه کانادایی در مورد سقوط هواپیما، آزادی حمید نوری، تنشزدایی و توسعه مراودات کشورهای اروپایی و منطقه علیالخصوص عربستان با ملایان به ما نشان داد هیچ کشوری در مناسبات خود موضوع مبهمی به نام مشروعیت یا عدم مشروعیت طرف مقابل را لحاظ نمیکند بلکه این منافع است که نقش تعیینکننده دارد. ابراز تمایل و تلاش سایر کشورها برای تصحیح و تحکیم مناسبات با حکومت نشان میدهد با ادامه حکومت اسلامی در ایران مشکلی ندارند.
ایرانیان ناچارند این موضوع مهم را در کنشهای سیاسی خود لحاظ کنند که دولتهای مختلف در قبال اتفاقات ایران نه تنها بیتفاوت نیستند بلکه از بقای حکومت که با منافع آنان هم سویی بیشتری دارد جانبداری میکنند. اگر روزی احساس کنند شرایط در حال تغییر است آنان نیز در راستای دفاع از منافع ملی خود تغییر موضع خواهند داد. تمام دولتها میدانند در ایران با حکومتی که از منافع مردم ایران دفاع میکند سروکار ندارند، ولی ذرهای برایشان مهم نیست. در همین راستا شرکت یا عدم شرکت مردم ایران در انتخابات هم برایشان بیاهمیت است.
عرصه مناسبات بینالملل تابع نظم طبیعی است و در طبیعت هر سیستمی که توان پایداری و ‘’وجود’’ داشته باشد مشروعیت دارد. طالبان را هیچ کشوری به رسمیت نشناخته است ولی در عمل برای آن مشروعیت قائلند. برای ناظر خارجی مهم توان برقراری ثبات است. آنان فاصله گرفتن مردم از عرصه سیاست و سکوت قبرستانی حاکم بر مملکت را آرامش و ثبات تلقی کرده آن را حمل بر توانایی حکومت در تحمیل اراده خود بر مردم میبینند که در سیاست امر مهمی است. در عربستان یا امارات انتخاباتی وجود ندارد ولی ثبات وجود دارد که حاصل رفاه و رضایت مردم است و همین برای ناظر خارجی کفایت میکند. مشروعیت را در عرصه بین الملل توان و میزان پایداری سیستم مشخص میکند نه حضور مردم در انتخابات.
مشارکت مردم در انتخابات یعنی به چالش کشیده شدن رهبری و سیاستهایش که غیر از شکست نبوده است. خامنهای در چند انتخابات اخیر هیچ تلاشی برای افزایش حضور مردم نکرد. بلکه عامدانه با حذف کاندیداهای مورد وثوق مردم سعی در کاهش مشارکت آنان داشت. مشارکت بیشتر یعنی طلبکار بیشتر. نگاهی به چشمانداز نشان میدهد نومید شدن اکثریت مردم از صندوق رای که به خروج خودخواسته آنان از عرصه سیاست منجر شد نوعی موفقیت برای حکومت بوده است که به هر شکل توانسته مردم را از معادلات حذف کند.
طی سالهای طولانی ناامید ساختن مردم از توانایی ایجاد تغییر بزرگترین آرزوی خامنهای بوده است. او گمان میکند با ایجاد نومیدی موفق به حذف مردم و خلاصی یافتن از دست واکنشهای آنان شده و صحنه به دلخواه و بدون هیچ مشکلی برای انتقال قدرت و تحمیل ادامه این فلاکت بر مردم چیده شده است. تجربه دههها نشان داده است هر وضعیتی که او از آن راضی است قطعا به زیان مردم و منافع ملی و هر وضعیتی که او از آن ناراضی است قطعا واجد منفعتی برای مردم و مملکت است. صحنه خالی از وجود مردم موجب رضایت اوست.
اگر تغییر راهبرد عدم مشارکت در انتخابات و بازگشت مردم به صحنه سیاست میتواند در شرایط اسفناک زندگی که بسیاری را به سمت نومیدی و افسردگی سوق داده تغییری ایجاد و آن را به سمت بهبود و امید هدایت کند کوشش در این مسیر موجه است. اساسیترین موضوع ‘’مردم’’ است.
عقبنشینی یک استراتژی مقطعی است. عقبنشینی دائم قبول شکست است. شاید امروز شرکت در انتخابات به جای عدم شرکت در آن مانند تغییر استراتژی از عقبنشینی به حمله بوده و موثر باشد. تجربه عدم مشارکت در چند انتخابات اخیر به امر مثبتی منتهی نشد.
در شرایط فعلی، انتخابات فارغ از هر نتیجه در بدترین حالت فرصت مناسبی برای ایجاد موجی اجتماعی است که کمترین دستآورد آن نمایش عظمت مفهومی زنده به نام “مردم” است. ملاقات تک تک اعضای جامعه با “مردم”. مثل رودررو شدن هر قطره آب با کل اقیانوس. شکلی از تجدید عهد هر انسان با جامعه که در سنت ایرانشهری از متعهد بودن به آن به آبرو داشتن نزد مردم تعبیر میشود. سوسیالیسمی که در ایران کیفیت رو به افزایش خود را از لیبرالیسم در حال پرورش در وجود هر فرد با افزایش آگاهی دارد. مانند میانگین کیفیت آب یک دریا که نتیجه میزان املاح در هر قطره است.
مدتهاست مردم فقط از طریق شبکههای اجتماعی با هم در ارتباطند. باید دوباره با خود ملاقات کنند و انتخابات فرصت مناسب این دیدار است. از انتخابات میتوان برای تجمع دوباره نیروهای متفرق شده، گفتگوهای رودررو، تجدید روحیههای آسیب دیده، ارزیابی نیروها و سازماندهی مجدد استفاده کرد.
شاید قرار گرفتن نیروی فشرده و قدرتمند میل به تغییر پشت سر نامزد متفاوتی مانند دکتر پزشکیان در وضعیت ضعف و استیصالی که حکومت در آن دست و پا میزند امکان نواختن ضربهای اساسی به یک سیستم پوسیده را در فرصت مناسب مهیا سازد. البته کمک به انتخاب جلیلی کار حکومت را زودتر به پایان نزدیک میکند ولی آسیب بسیاری بر جا خواهد گذاشت که برای امنیت کشور خطرساز خواهد بود.
پزشکیان اهل تقوا و دانش است. به واسطه سیاستهای بیگانگان و همراهی حکومت آخوندی در جهت ایجاد تفرقه بین مردم کمی بوی برکه قومگرایی گرفت. برای حرکت در مسیری که انتخاب کرده ناچار است از برکه دل بکند، با رودخانه همراه شود و تن به آب دریای ایثار که با آن آشناست بزند. او برای ایران جنگیده است. شاید فرزند ستارخان بار دیگر پرچم آزادی ایران را از آذربایجان به تهران برساند.
به گمانم کمی زیادی حرارت به خرج دادم و کمی هم زیادی طرفداری کردم و احتمالش اصلا کم نیست فردا بدتر از خاتمی و روحانی باشد. حسابی خجالتمان بدهد و باز به تمامی افسرده و پژمرده شویم. ولی اشکالی ندارد. مردم جان و سلامتی و کار و زندگی و آزادی و عزیزان خود را در این راه از دست دادهاند. خجالت کشیدن و شرمندگی و افسردگی در این مسیر هیچ هم حساب نمیشود. بدنامی کمترین خطری بود که در ره منزل لیلی در کمین شیخ صنعان بود.
هر اتفاقی مانند تقلب در انتخابات در شرایط خشم و انزجار بیحد عمومی میتواند رها کننده نیروی نهفته در جامعه باشد که برخلاف گذشته چندان اصلاح گر و منفعل نیست و در شرایط کنونی ضعف و شکست همه جانبه خامنهای میتواند به خیز بزرگی درجهت ایجاد تغییراتی اساسی منتهی شود.
امروز برآیند انرژیهای نهفته در ارادههای معطوف به تغییر در اجتماع هر اصلاحی در حکومت را مانند ترک ایجاد شده در یک سد به سمت انهدام و براندازی هدایت میکند. به خصوص در پی شرایط ایجاد شده پس از مقابله سپاه با خامنهای جلوگیری از اصلاحات توسط یک دولت اصلاحطلب با پشتوانه رای بالا به سادگی گذشته ممکن نیست.
احتمال بسیار اندکی وجود دارد بعد از این سران سپاه به دستور خامنهای نامه سرگشاده تهدیدآمیز برای ترساندن مردم و رئیس جمهور در جراید منتشر کنند.
باید انرژی بسیاری را مهیا ساخت. ما از شرکت یا عدم شرکت در انتخابات نیت خیری برای حکومت نداریم. به خاطر شخص پزشکیان یا اصلاحطلبان نیست. گرچه منزه بودن پزشکیان از فسادهای مالی در سیستمی که با دستور اکید خامنهای مبنی بر عدم پیگیری فساد که عملا توصیه به فساد است و لجن از در و دیوارش سرازیر است شکلی از نافرمانی و جنگیدن برای حفظ شرافت دارد. یک سیاستمدار اصولگرای مومن ترسان از خدا و معتقد به حساب و کتاب آخرت نمیتواند قلبا یک اصلاحطلب نباشد. آیین بندگی خدا با بندگی خامنهای بسیار متفاوت است.
حتی اگر در پایان هیچ اتفاقی در جهت تحقق خواستههای مردم رخ ندهد باز نمایش حضور انبوه مردم تک به تک آنان را به قدرت عظیمی که پشتوانه آنان است برای تاثیرگذاری بر تحولات آینده امیدوار نگه میدارد و نقشه شوم نومید ساختن مردم بر باد میرود.
“مردم”، این مهمترین کلمه در فرهنگ لغت فارسی که کلمات مهم و کلیدی بسیاری مانند شاه، کشور، حکومت، قانون، عدالت، فرهنگ، آزادی… در کنار آن معنا پیدا میکنند با حضور افراد کنار هم متجلی میشود و انتخابات میتواند فرصت کمیاب این تجلی باشد. تجربه کردیم که ‘’عدم’’ مردم در صحنه تاثیرگذار نیست. نبود مردم نه به چشم دیگر کشورها بد آمد نه مایه نگرانی حکومت شد و نه دستاوردی برای ایران داشت. تنها با بودن مردم در صحنه امکان تغییر شرایط وجود دارد. روبرو شدن ناگریز با سرخوردگی، ناامیدی، خشم، اندوه، انزجار، درد، رنج و البته امید نشان وجود داشتن و بودن است. مساله بودن است نه نبودن.
استراتژی، تصمیم عقل با در نظر گرفتن شرایط است. شاید برای گرفتن نتیجهای بهتر در تکاپوی عبور از مرداب عمیق حکومت دینی تغییر استراتژی ضروری باشد.
شاید زمان برای شبیخون و غافلگیری مناسب باشد.
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
دو گروه عمده که معمولا در سالهای ۷۶، ۸۸، ۹۲ به کاندیدای اصلاحطلبان و یا نزدیک به آنها رای میدادند در انتخابات مشارکت نخواهند کرد و یا هنوز مردد هستند. گروه اول کسانی که بعد از سرکوبهای دی ۹۶، آبان ۹۸، سرنگونی هواپیمای اوکراینی و دروغهایی که سه روز به مردم گفته شد با تعریف یک مرز اخلاقی برای خویش با خود عهد کردهاند دیگر در انتخاباتی که در جمهوری اسلامی و با ساختار موجود انجام میشود شرکت نخواهند کرد. مدیریت غلط کرونا و جلوگیری از واردات واکسن و نهایتا سرکوبها در جریان جنبش زن زندگی آزادی در ۱۴۰۱ و انتخاباتهای خالصسازی شده مجلس در ۹۸، ریاستجمهوری ۱۴۰۰ و مجلس ۱۴۰۲ نیز آنها را در تحریم یا عدم مشارکت مصصمتر نیز کردهاست.
گروه دوم کسانی هستند که بیشتر از زاویه فایدهگرایی و عدم کارآمدی حاکمیت دوگانه مخالف مشارکت هستند. میگویند گیریم که پزشکیان به عنوان رئیس جمهور برگزیده شد، از فردای ورود او به پاستور کارشکنیها آغاز میشود. اگر هم با اقداماتی مانند واردات واکسن یا تصویب پیوستن به FATF موافق باشند چون بدست یک رئیس جمهور اصلاحطلب قرار است انجام شود چوب لای چرخ میگذارند و مخالفت میکنند، ریش و قیچی دست خودشان باشد شاید امور بهتر هم به نفع مردم و مملکت پیش برود و جنگ قدرت در بالا نیروها و امکانات کشور را وارد درگیری فرسایشی و هرز رفتن نکند. این نگاه و یکدست سازی قدرت که از ۱۴۰۰ اجرا شده بود البته در عمل شکست کامل خورد.
البته این به این معنی نیست که گروه دوم دغدغه اخلاقی بهخاطر اتفاقات تلخ رویداده ندارند یا گروه اول عدم کارآمدی را نیز از دلایل عدم مشارکت خود، نمیدانند.
ضمن احترام به انتخاب گروه اول و دغدغههای اخلاقی آنها، استدلال آنها این اشکال را دارد که بودن یک رئیس از طیف جمهور اصلاحطلب و سرکوب یک جنبش و حرکت اجتماعی و اعتراضی و یا دستگیری مخالفان و ادامه حصر از سوی حاکمیت را معادل تایید این سرکوب یا بگیر و ببند و ادامه حصر از سوی آن رئیس جمهور می دانند. در تیر ۷۸ آقای خاتمی و دولتش پشت سرکوب دانشجویان و حوادث کوی دانشگاه تهران نبودند. همچنین اظهارت رحمانی فضلی وزیر کشور روحانی در مورد سرکوب معترضان قابل دفاع نیست، اما فرماندهی نظامی و انتظامی کشور و اصولا تصمیم در مورد سرکوبها و دستگیریهای مخالفان سیاسی و یا روزنامهنگاران منتقد در اختیار رئیس جمهور نیست. از اینگذشته چرا عدهای مشارکت در انتخابات و برگزیدن یک رئیس جمهور اصلاحطلب را به منزله چک سفید امضا دادن به حاکمیت برای اینکه هرکاری و هر سرکوبی میخواد بکند، میدانند؟!
چگونه میشود شعارگونه رای دادن برای بهبودی وضعیت زندگی، مدیریت کارشناسانه امور کشور و گشایش نسبی فضای سیاسی را معادل مهر تایید زدن بر وقایع تلخی و خونریزی احتمالی بعدی که سرکوبگران باعث آن هستند، دانست؟ اتفاقا کسانی که رای میدهند برای از بین بردن تیغ سرکوب یا حداقل کند کردن آن تیغ به پای صندوقهای رای میروند. با چه استدلال منطقی میتوان رای دادن را تایید آن خونریزیها، زندانها و ادامه حصر دانست؟رای دهندهها برای ادامه دادن به این سیاهکاریها رای دادهاند یا برعکس برای خاتمه آنها؟
از فردای روز رایگیری نیز حاکمیتی که به خواست مردم گردن نمینهد مقصر است، نه رئیس جمهوری که به خاطر محدودیتهای قانونی و فراقانونی فرضا نتوانسته به همه وعدههای خود عمل کند. اینکه حکومت در انظار داخل و خارج نمایش مشارکت و پشتیبانی مردمی میدهد تا آنجا معتبر است که به خواستهای مطرح شده در آن مشارکت گردن نهد. به میزانی که از گردن نهادن به خواست مردم دوری کند آن نمایش مشارکت نیز به اعتراض و مخالفت تبدیل میشود.
پس حتی اگر از زاویه اخلاقی هم نگاه کنیم، تلاش برای بیشتر نشدن کشتهها یا کمتر شدن اخراج دانشجویان و اساتید و کاهش ندانمکاریهای مدیریتی عملی اخلاقیتر است تا واگذار کردن عرصه مدیریت کشور به نالایقان.
ایراد گروه دوم یعنی بیحاصل حتی زیانبار بودن مشارکت بخاطر جنگ فرسایشی حاکمیت دوگانه و اتلاف منابع و وقت، اتفاقا واردتر است. چراکه شاهد مثال مانند دور دوم دولتهای خاتمی و روحانی را دارد. که منتقدین میتوانند ایراد بگیرند مشکلات جنگ فرسایشی حاکمیت دوگانه هست، که بنظر نمیآید با توجه به تجربه حکومت از حاکمیت یکدست و همچنین چینش تایید صلاحیتهای این دوره از سوی شورای نگهبان، اینبار چندان مشکلساز باشد.
البته تمایل به عدم مشارکت به نوعی در تجربه تعامل دولتهای خاتمی و روحانی با هسته سخت قدرت نیز ریشه دارد. اگر هم محمد خاتمی و حسن روحانی در دوره دوم ریاست جمهوری خود که دوره کارشکنیهای فراوان و بنبست برای این دو دولت بود از مقام خود کنارهگیری کرده بودند این سنت را میان طیف اصلاحطلبان پایهگذاری کرده بودند، که به احترام آرای مردم آنگاه که کاری نمیتوانند از پیش ببرند، زمانی که میبایست نظارهگر سرکوب مردم بدون توان برای جلوگیری از آن باشند و آنگاه که با تناقض قدرت و مسئولیت در حاکمیت روبرو میشوند، استعفا میدهند. کنارهگیری آنها سرمایهای میشد برای حفظ بهتر اعتبار اجتماعی برای سیاستورزی کارآمدتر در آینده. چنانکه عدم مشارکت خاتمی در انتخابات ۱۴۰۲ مجلس، به ترمیم اعتبار او در افکار عمومی منجر شد.
به جز مهدی بازرگان که پس از ۹ ما نخستوزیری دولت موقت در آبان ۵۸ پس از اشغال سفارت امریکا استعفا داد، در فرهنگ سیاسی ایران پس از انقلاب و حتی از زمان معنیدار شدن انتخابات از دهه ۷۰ به بعد که از حالت مناسکی خارج شد، این اقدام از جانب سیاستمداران حتی هنگامی که به بنبست رسیدهاند، بکار گرفته نشده است. رسمی که در بسیاری از دیگر کشورها جا افتاده است و ابزار اعتراضی مهمی است بدون هزینه سیاسی بالا.
استعفا یعنی احترام به آرای رای مردم، پاسداشت انتخاب و ارزشهایی که آنها را به پای صندوقهای رای آورده بود، یعنی خط قرمز برای خود قائل بودن و زیر بار هر زورگویی از سوی هسته سخت قدرت نرفتن، یعنی پاسداشت حاکمیت قانون، همان قانون اساسی موجود بدون درگیر شدن با هسته سخت قدرت. یعنی درازمدت فکر کردن و سرمایه سیاسی خود را به ثمن بخس نفروختن و حداقل تسلی بخشیدن به رایدهندگان سرخورده از عملی نشدن وعدهها. یعنی اصول و پرنسیپ سیاسی داشتن، که بدون آنها حاکمیت نیز رقیب را جدی نمیگیرد. نهایتا، کنارهگیری از قدرت پیش از پایان دوره ریاست جمهوری، به مثابه بازپسگیری رای مردم است بدون تنش و یا خروج از اصلاحطلبی.
در اهمیت استفاده از استعفا یا کنارهگیری از قدرت همین بس که چه در دور دوم خاتمی و چه در دور دوم روحانی هرگاه که زمزمه به بنبست رسیدن رئیسجمهور و لزوم کنارهگیری او از سوی برخی از اصلاحطلبان مطرح شد، نگاه همان هسته سخت قدرت این کار نکوهش و «فرار از مسئولیت» خوانند! هم هر ۹ روز برای محمد خاتمی یک بحران تازه میآفریدند هم طرح «خروج از حاکمیت» را گناه کبیره ارزیابی میکردند. اگر برای ورود به انتخابات باید خط قرمز و شروط خود را داشت، برای ماندن در حاکمیت نیز باید خط قرمز داشت و هر فشار و محدودیتی را تحمل نکرد. ماندن در پست ریاست جمهوری درحالیکه شأن و احترام آن مقام که آرای مردم را پشتوانه خود دارد رعایت نمیشود، سوختن و ساختنی است که از سوی رای دهندگان توهین و بیتوجهی به آرای خود تلقی میشود. آنها بخاطر انتظارات و انجام برخی اقدامات به رئیس جمهور اصلاح طلب میدهند، نه اینکه که رئیسجمهورشان دست بسته در قدرت بماند و زیر بار هر فشار و محدودیتی برود.
بدون شک نبود سنت استعفا و ماندن در حکومت به هرقیمت تا پایان دوره هشتساله، در تشویق مخالفان و مرددان به عدم مشارکت موثر است. مسعود پزشکیان اعلام داشته است اگر پیروز شود درصورت کارشکنیها و مانعتراشیها کنارهگیری میکند. اگر کاندیدای اصلاحطلبان بطور واضح و روشن در متینگهای انتخاباتی خود و در آخرین مناظره که روز دوشنبه چهارم تیرماه برگزار میشود بر این عزم خود تاکید کند، حتما بر میزان مشارکت به نفع خویش خواهد افزود.
■ جناب فرخنده گرامی. مشکل اکثر ما این است که از اصلاحطلبان انتظار انقلابی بودن داریم. شاید معنی اصلاح سیاسی را هنوز درک نکردهابم، که معنایش بده بستان است. ایرادمان این است که مثلا فردی گفته آنها در زمین حکومت بازی میکنند. خوب این یعنی سیاست و چارهای غیر از این نیست. آیا راه حل بهتری غیر از انقلاب و خونریزی هست؟ نهایتا هر ایرادی که ما به اصلاحطلبی داریم به نفع حکومت تمام میشود، چون قدرت و نیروی مخالفین حکومت را میشکند. نمونه جدید آن اعتراض و اخطار آقای موسوی است. چه گروهی از این ژست و اخطار خوشحال و نفع میبرد غیر از حکومت. براندازای که نتیجه آن به جائی نرسید و نمیرسد. چون از دید کشورهای غربی الترناتیوی وجود ندارد که از او حمایت کنند. و تجربه عراق را آموختهاند. پس غیر از ایراد و تخطئه که فقط به نفع حکومت است چه روشی را پیشنهاد میکنند؟
با احترام کاوه
■ یک سخن دیگر با عزیزانی که هنوز باور ندارند این انتخابات پروژه امنیتی رژیم است، و باور ندارند که حلقه قدرت بزشکیان را نه از سر ضعف که در جهت سرکوب بیشتر وارد گود کرده. به تحلیل و نظر شما هر چند باور ندارم ولی احترام میگذارم. اما در این مقطع ویژه دلیلی دیگری نیز وجود دارد که شما را وا دارد پشت به این بازی انتخابات کنید. این دلیل همانا همراهی با اکثریت مردم است که این انتخابات را تله رژیم میپندارند. تقسیم نشدن و اجماع اپوزیسیون در یک سمت همیشه برد برای مردم و شکست رژیم است. موقعیت دیگری پیش خواهد آمد که میدان واقعی و با حضور مردمی برای اصلاحطلبان (هنوز در سمت مردم) باشد، باید شانس موفقیت در آن زمان را بالا برد.
با احترام، پیروز.
■ سلام. کاملا درست است که اصلاح طلبی انقلابیگری نیست اما در زمین حاکمیت بازی کردن را که قبول دارید؟ همین کافیست تا سلب صلاحیت شود. ما به دنبال جنگ و گریز با حاکمیت نیستیم اما این را هم نمی خواهیم که آجری بر دیوار فروریخته حاکمیتی ستمگر باشیم تا حکومتش تمدید شود. اصلاحطلبی ممکن است تاکتیکهای حاکمیتی را پذیرا نباشد و بخواهد خود با پنبه سر بری کند و هر چه باشد ضلعی از قوانین حاکمیتی است که حتی قانون نوشته خودش را هم قبول ندارد و به دنبال حکم حکومتی است. اینکه پزشکیان پروژه نظام است کاملا درست است و حتی بالاتر که نمایشی از یک پروژه است چرا که هرگز اجازه انتخاب شدنش را هم نمیدهئد چرا که کاتالیزری برای جلب رای مردم است.
والسلام اکرم
■ همین که ظریف را برای باد زدن تنور این سیرک متحرک آوردند خودش گویای همه چیز است چه دودی بلند شده است جلوی چشمانی که از دیدن واقعیت هراسانند. کمدی بینشاطی که مداحان و بشکن زنانش را سنگ روی یخ خواهد کرد تا حاکمیت دوباره با اعتماد بنفس بیشتری جولان دهد. این ناقوس خطریست برای همه احزاب، سازمانها و شخصیت سیاسی که کارنامه خود را زیر ذره بین بگذارند تا بار دیگر ببینند که در فقدان یک آلترناتیو دمکراتیک چه شعبده بازیهایی براه انداخته میشود و عدهای آگاهانه برای خاک پاشیدن به چشم مردم و عدهای هم نا آگاهانه وارد این بازی میشوند. به قول فریدون توللی: چون گوژ گشت آینه، تصویر بر خطاست.
با احترام سالاری
■ پیروز گرامی، کسانی مانند شما که رای نمیدهند و چه کسانی که رای میدهند دلسوز کشور و نگران آینده آن هستند. دو طرف باید به انتخاب طرف دیگر احترام بگذارند. شما با کدام آمار متقاعد شدهاند که اکثریت رای نمیدهند؟ من هم مطمئن نیستم اکثریت رای بدهند و با قاطعیت شما نظر نمیدهم. آنچه نظرسنجیها نشان میدهد گرایش به افزایش هست ولی هیچ چیز قطعی و حتمی نیست. اینکه حکومت هم حساب و کتاب خو را دارد البته درست است و شما را ارجاع میدهم به استدلال جناب کاوه.
اصلاحطلبان بازی خودشان را میکنند و مهم این است که به الزامات خود و آنچه که سهم آنان و کاندیدایشان است وفادار بمانند. بخشی از ایرانیان خارج کشور هنگامی که در کشورهای محل سکونت خود رای میدهند مانند دیگر بخش بزرگی از شهروندان آن کشورها در روز انتخابات به کاندیدایی رای میدهند که بیشترین نزدیکی را با دیدگاههای سیاسی آنها را دارد، کاندیدایی که شاید بهترین و دلخواهترین نماینده برای آنها نباشد. اما آنها درمورد انتخابات ایران انتخاب میان «بد و بدتر» را نمیپذیرند. شاید انبوه مشکلات ایران و پیچیدگیهای دوران گذار باعث تصمیمات مختلف میان دموکراسیخواهان میشود. انتخاب همه آنها محترم است و نباید اجازه داد این اختلافات که در هنگام انتخابات پررنگ میشود در صفوف آنها که اهداف مشترک دارند شکاف اندازد.
با احترام/ حمید فرخنده
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
انتخابات فرمایشی-نمایشی در حاکمیت ولایی، و پیشبینیپذیری اقتصاد ایران
پیشبینیپذیری اقتصادی (Economic predictability)، از جمله شرطهای جلب اعتماد سرمایه گذاران خارجی و داخلی، نهادهای رتبه بندی ریسک، بانکهای جهانی و رشد اقتصادی فراگیر و پایدار است. پیشبینیپذیری اقتصادی، دارای پیامدهای مثبت اقتصادی است؛ و برای مثال موجب میشود تا هزینه بازرگانی بین المللی، هزینه معاملات بانکی، نرخ بهره بانکی و نرخ تورم کاهش یافته؛ و ارزش پول ملی تقویت شود.
بر اساس ارزیابی موسسات جهانی مدیریت ریسک و رتبه بندی(International rating agencies)، چنین شرطی در سیاست و اقتصاد ایران فراهم نیست. به همین دلیل اقتصاد ایران در رتبهبندی بینالمللی با بالاترین رتبه ریسک و کمترین اعتبار توصیف میشود.
پیشبینیپذیری اقتصادی به توانایی یک کشور یا یک سیستم اقتصادی در ایجاد ثبات نهادی، ثبات سیاستگذاری، ارائه اطلاعات دقیق و قابل اعتماد درباره آینده اقتصادی، اشاره دارد. این پیشبینیپذیری، معمولاً شامل متغیرهایی نظیر سیاستهای مالی و پولی، نرخ تورم، رشد اقتصادی، نرخ بهره و نرخ ارز است.
انتخابات فرمایشی-نمایشی در حاکمیت ولایی-رانتی تأثیرات عمیقی بر پیشبینیپذیری اقتصادی(Economic predictability) دارد و زمینه ساز “نویز سیاسی-اقتصادی است”. نویز سیاسی-اقتصادی(Political-economic noise)، موجب میشود که فرآیندهای تصمیمگیری، سیاسی و اقتصادی، دچار آشفتگی و ناسازگاری درونی شده؛ و بنابراین قابل پیشبینی نباشند.
این امر میتواند محصول تغییرات ناگهانی در نهادهای تصمیمگیری، سیاستها، قوانین، و مقررات بوده، و یا نهادهای اجرائی با اعمال خودسرانه تمایلات خود، به آشفتگی دامن بزنند. از آن رو که نامزدهای انتخابات فرمایشی-نمایشی منحصرا سرسپردگان حاکمیت ولایی هستند؛ و همه تمایلات سیاسی جامعه را نمایندگی نمیکنند؛ لذا، روند انتخابات شامل، جامع، حزبی، شفاف، رقابتی و عادلانه نیست. بنابراین نمیتواند مشارکت پایدار اکثریت شهروندان و نهادهای مدنی در فرایند سیاسی را جلب کرده؛ و به عنوان ابزاری برای نمایش مشروعیت بخسی به رژیم ولایی، مورد استفاده قرار گیرد.
پیشبینیپذیری اقتصادی (Economic predictability) مشروط به تحقق شرایط زیر است:
- ثبات سیاستگذاری اقتصادی: سیاستگذاری اقتصادی شفاف، با سازگاری درونی و پایدار، که به طور ناگهانی تغییر نمیکند.
- شفافیت و قابلیت پیشبینی قوانین و مقررات: قوانین و مقررات اقتصادی باید واضح، پایدار و قابل پیشبینی باشند؛ تا بازیگران اقتصادی اعم از داخلی و خارجی و کسب و کارها، بتوانند بر اساس آنها برنامهریزی کنند.
- مشروعیت و ثبات نهادینه حاکمیت و موسسات مربوطه: سیاستگذاری اقتصادی شفاف، با سازگاری درونی و پایدار، زمانی موثر است که مدیریت عمومی و نهادهای حاکمیتی دارای ثبات پایدار باشند.
- اطلاعات قابل اعتماد: دسترسی به دادهها و اطلاعات اقتصادی دقیق و بهروز که روند تصمیمگیری بازیگران اقتصادی را بهبود بخشد.
- ثبات سیاسی و اجتماعی: یک محیط سیاسی و اجتماعی با ثبات که مخاطره و ریسک غیر منتظره را کاهش دهد.
- نظام قضایی عادلانه و کارآمد: وجود یک سیستم قضایی مستقل و بیطرف، و فارغ از فساد که بتواند به طور عادلانه و سریع با کمترین هزینه اختلافات اقتصادی را حل کند.
بر پایه بیش از چهار دهه تجربه، و همچنین آموزههای اقتصادی، میتوان ادعا کرد که انتخابات فرمایشی-نمایشی در حاکمیت استبدادی رانتی ولایی، و پیشبینیپذیری اقتصادی، دارای سازگاری نیستند؛ چون مجلسی که در روند انتخابات فرمایشی-نمایشی مستقل از شخص رهبر ارادهای ندارد؛ و نمیتواند بازتاب آرا شهروندان و نهادهای مدنی نظیر احزاب و سازمانهای مردم نهاد باشد. بنابراین دارای استقلال از رهبر خودکامه، و برخوردار از پایگاه در میان شهروندان نیست. دلایل گوناگونی که ناسازگاری میان انتخابات فرمایشی-نمایشی در حاکمیت رانتی ولایی و پیشبینیپذیری اقتصادی را توضیح میدهند؛ به شرح زیر هستند.
حاکمیت خودکامه ولایی: پیشبینیپذیری اقتصادی در حاکمیتهای خودکامه استبدادی معمولاً ناچیز است. چه، اراده رهبر خودکامه مستبد، حاکمیت را هدایت کرده؛ و نهادهای قانونی مانند قوه مقننه یا قضاییه، ابزارهای شخص حاکماند. در همین راستا، حقوق اساسی شهروندان و نهادهای اقتصادی و اجتماعی نظیر آزادی شخصی، حقوق مالکیت، مشارکت مدنی شهروندان و ...، با تمایل شخص رهبر یا نهادی ولایی نقض میشود. افزون بر این، تصمیمات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که به تناسب منافع شخصی ولی فقیه یا نهادهای وابسته، اتخاذ میشوند؛ در موارد بسیاری با مقررات و مصلحت عمومی و بلند مدت کشور سازگاری ندارد.
دخالت نهادهای ولایی: نهادهای ولایی- نظیر سپاه پاسداران، بسیج، ستاد فرمان امام- علیرغم مالکیت و مدیریت بخش عمده اقتصاد ایران در موارد بسیاری از مقررات و قوانینی نظیر قوانین مالیاتی پیروی نمیکنند؛ و تابع منافع زودگذر فرماندهان و مدیرانشان هستند. خصولتیهای حکومتی نیز با اقتداری که دارند، نیز اینچنیناند. بیثباتی سیاسی و اجتماعی: انتخابات فرمایشی معمولاً منجر به انحصار قدرت در میان باندهای سرسپرده رهبر ولایی و نارضایتی و اعتراضات مردمی میشود. این بیثباتیهای سیاسی و اجتماعی، قائدتا به بیثباتی اقتصادی منجر میشود، زیرا بنگاههای اقتصادی و کسبوکارها و سرمایهگذاران، نمیتوانند در محیطی که بالقوه پرتنش است فعالیت کنند. در صورتی که تنشها به نا آرامی کشیده شود، آشفتگی سیاسی و اجتماعی به فرار سرمایه خواهد انجامید. فرار سرمایه از ایران، تایید کننده این امر است.
کاهش سرمایه اجتماعی و مشروعیت حکومت: انتخابات فرمایشی سرمایه اجتماعی و مشروعیت حکومت را زیر سؤال میبرد. هنگامی که شهروندان احساس کنند انتخاباتی که برگزار میشود عادلانه و آزاد نیست، اعتماد به حکومت کاهش مییابد. این کاهش سرمایه اجتماعی و مشروعیت به بیثباتی سیاسی و اجتماعی منجر شده؛ و پیشبینیپذیری اقتصادی را کاهش میدهد.
تغییرات غیرمنتظره در سیاستها: در حاکمیت ولایی اهداف اقتدارگرایانه و منافع باندهای گوناگون حاکمیت اصل است؛ و سیاستگذاریها به دلایلی از جمله منافع جناحها، و باندهای قدرت، تغییر کرده؛ و مبتنی بر کارشناسی نیست. این تغییرات غیرمنتظره باعث بیثباتی در امور اقتصادی و بازارها گردیده؛ و توانایی برنامهریزی بلندمدت را از شرکتها و سرمایهگذاران میگیرد.
فساد و رانتخواری: مجلسی که در روند انتخابات فرمایشی-نمایشی فراهم میآید، قادر نیست تا کارکرد نقش نظارتی خود را اجرا کند. بدین ترتیب، گسترش فساد مالی-مدیریتی و مناسبات رانتی منجر به تخصیص ناعادلانه منابع و کسر بودجه دولت میشود. این شرایط نه تنها موجب کاهش بهرهوری اقتصادی، افزایش تورم و کاهش ارزش پول ملی میشود، بلکه هزینههای مستقیم و غیرمستقیم برای کسبوکارها را افزایش داده و به بیثباتی در محیط کسبوکار میانجامد.
عدم اعتماد سرمایهگذاران: سرمایهگذاران داخلی و خارجی تمایل دارند در کشورهایی سرمایهگذاری کنند که دارای ثبات پایدار و شفاف هستند. انتخابات فرمایشی-نمایشی موجب کاهش اعتماد سرمایهگذاران میشود. زیرا آنها نگران تغییرات ناگهانی در قوانین و مقررات، احتمال تنش سیاسی و اجتماعی و همچنین امنیت سرمایه خود خواهند شد.
انزوای بینالمللی و مناسبات ناپایدار جهانی: انتخابات فرمایشی-نمایشی به کاهش اعتبار بینالمللی کشور منجر میشود. کاهش اعتبار و انزوای سیاسی میتواند همکاریهای بینالمللی در زمینههای امنیتی و نظامی را تضعیف کند؛ و کشور را در مقابل تهدیدات خارجی آسیبپذیر نماید. نپیوستن ایران به کنوانسیونهای گروه ویژه اقدام مالی (افای تی اف) و تحریمهای بین المللی از مصدایق انزوای بین المللی و مناسبات ناپایدار جهانی است؛ که هزینههای گزافی را برای اقتصاد ایران و بازرگانی خارجی آن به همراه آورده است.
نوسانات ارزی و تورم و پیشبینیپذیری اقتصادی: سیاستهای اقتصادی غیرشفاف و تصمیمگیریهای ناگهانی و پیشبینیناپذیری اقتصادی، به نوسانات شدید در نرخ ارز و تورم افسار گسیخته منجر شود. این نوسانات اقتصادی موجب میشود که کسبوکارها نتوانند وضعیت اقتصادی و فضای اقتصادی را پیش بینی کنند؛ و در چنین شرایطی مدیریت واحدهای اقتصادی به محاق میرود. ناتوانی بنگاها در پیش بینی و برنامهریزی، بهرهوری آنها را کاهش داده؛ و آنها را به سمت توقف فعالیت یا ورشکستگی سوق میدهد.
نتیجهگیری
در مجموع، انتخابات فرمایشی-نمایشی در حاکمیت ولایی رانتی، با ایجاد بیثباتی سیاسی و اقتصادی، افزایش فساد و رانتخواری، و کاهش شفافیت، به طور قابل توجهی پیشبینیپذیری اقتصادی را کاهش میدهد. ترکیب همافزای این عوامل باعث میشوند که اقتصاد کشور نه تنها نتواند به طور فراگیر و پایدار رشد کند، بلکه در معرض نوسانات شدید و غیرقابل پیشبینی قرار گیرد.
در چنین شرایطی بازیگران اقتصادی با عدم اطمینان گسترده مواجه هستند؛ که به فرار یا کاهش سرمایهگذاری انجامیده؛ و رشد اقتصادی کشور را دچار اختلال میکند. در فقدان رشد کافی اقتصادی، گسترش فقر، نابرابری و کاهش استاندارد زندگی اجتناب ناپذیر خواهد بود.
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
فقط یک نامزد اصلاحطلب/میانهرو از فرآیند سختگیرانه بررسی صلاحیتهای شورای نگهبان عبور کرده است تا در انتخابات ریاست جمهوری در ۸ تیر، پس از مرگ ناگهانی ابراهیم رئیسی در سقوط هلیکوپتر، رقابت کند.
مسعود پزشکیان، یک جراح قلب ۶۹ ساله، تا کنون توجه زیادی را به خود جلب کرده است. او تجربه منحصر به فردی دارد، زیرا هم وزیر بهداشت در دولت اصلاحطلب محمد خاتمی بوده و هم عنوان نایب رئیس مجلس شورای اسلامی را یدک میکشد. علاوه بر این، او از میراث آذری خود در کشوری که گروههای قومی به طور سنتی از نماینده خود حمایت میکنند، بهره میبرد و آذریها دومین گروه بزرگ قومی در ایران را تشکیل میدهند. اعتبار او با توجه به خدمتش در جنگ ایران و عراق و نداشتن هیچگونه لکه فساد مالی در سیستمی که اغلب به دلیل فساد معیوب است و نمونه اعلای این ضربالمثل ایتالیایی است که “پول عمومی مثل آب مقدس است؛ همه به آن دست میاندازند”، بیشتر تقویت شده است.
با این حال، پزشکيان، که عملکردهای اولیهاش در مناظرات ضعیف بود، ممکن است توسط ریاضیات انتخاباتی شکست بخورد. بزرگترین چالشی که با آن روبروست نه لزوماً از رقبا، بلکه از کرختی و بیتفاوتی رایدهندگان است که ممکن است پس از چندین بار ناامیدی از اینکه انتخابات ریاست جمهوری به طور اساسی ماهیت نظام سیاسیای که در آن یک ولی فقیه حرف آخر را در همه مسائل کلیدی میزند، تغییر نداده است، از رای دادن خودداری کنند
متوسط نرخ مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری در ایران در بیست سال گذشته ۶۸٪ بوده است، در حالی که نرخ مشارکت در انتخابات مجلس ۵۲٪ بوده است. با این حال، از سال ۱۳۹۱، مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری ۲۴٪ کاهش یافته و انتخابات مجلس شاهد کاهش ۲۳٪ بوده است. این کاهش به افزایش فاصله بین دولت و شهروندان نسبت داده میشود که توسط عواملی مانند سرکوب جنبش سبز در سال ۱۳۸۸، جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۱۴۰۱ علیه حجاب اجباری و بدتر شدن شرایط اقتصادی به دلیل تحریمها و بیکفایتی مدیریتی تقویت شده است
دادهها نشان میدهد که در دو دهه گذشته، نامزدهای اصلاحطلب و میانهرو زمانی در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شدهاند (در سالهای ۱۳۸۰، ۱۳۹۲، ۱۳۹۶) که مشارکت رایدهندگان بیش از ۷۰٪ بوده است. از این روند انتخابات ۱۳۸۸ را مستثنی میکنیم که بسیاری بر این باورند که از نامزد میانهرو میرحسین موسوی دزدیده شد تا محمود احمدینژاد برای دوره دوم رئیس جمهور شود، حتی با وجود اینکه ۸۵٪ از رایدهندگان شرکت کردند.
طبق این الگوی تاریخی، کمپ میانهرو نیاز دارد حدود ۴۲ میلیون از ۶۱ میلیون واجدین رای در انتخابات ۸ تیر شرکت کنند تا پیروز شوند. با توجه به اینکه تنها ۲۹ میلیون نفر در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ و تنها ۲۵ میلیون نفر در انتخابات مجلس ۱۴۰۳ شرکت کردند، منطقی است که بپرسیم آیا پزشکیان میتواند دو سوم از واجدین شرایط را برای رای دادن بسیج کند یا خیر. این ممکن است یک کار بسیار دشوار باشد، با توجه به محدودیتهای زمانی که او را از ایجاد مقرهای انتخاباتی قوی در سراسر کشور و حضور شخصی در ۳۱ استان کشور محروم میکند.
پزشکیان تا کنون برای جلب نظر افکار عمومی که دلخور و بیاعتماد، اگر نگوییم عصبانی است، و تمایز خود از بقیه نامزدها، به یک طناببازی سیاسی دست زده است. از یک سو، بر احترام خود برای آیتالله خامنهای و نظام اسلامی تاکید کرده است. از سوی دیگر، او بر ساده زیستی و تقوای شخصی خود، مخالفت با گشت ارشاد، و مهمتر از همه، خودداری از دیدن خود به عنوان تنها خردمند روی صحنه تأکید کرده است.
منتقدان او معتقدند که حتی اگر پزشکیان انتخاب شود، او نخواهد توانست کار زیادی انجام دهد با توجه به ضعف مقام ریاست جمهوری و اینکه نرخ بالای مشارکت در انتخابات تنها به مشروعیت بخشیدن به یک دولت ظالم کمک میکند. با این حال، حامیان پزشکیان با یادآوری این نکته که ایرانیان در زمان روسای جمهوری مانند خاتمی و روحانی آزادی بیشتری (هرچند محدود) را تجربه کردند، در مقایسه با احمدینژاد و رئیسی، استدلال میکنند که رای دادن به نامزدی مانند پزشکیان با توجه به گزینههای موجود، انتخاب درستی است..
یک راه احتمالی که پزشکیان میتواند از ریاضیات انتخاباتی سخت عبور کند، این است که انتخابات به دور دوم برود. ماده ۱۷ قانون اساسی مقرر میکند که اگر هیچ نامزدی در دور اول اکثریت را کسب نکند، انتخابات دور دوم بین دو نامزدی که بالاترین تعداد آرا را دارند برگزار شود. این اتفاق تنها یک بار رخ داده است، در سال ۱۳۸۴، زمانی که رقابت شدید بین اکبر هاشمی رفسنجانی و احمدینژاد ۶۲٪ از رایدهندگان را به پای صندوقهای رای کشاند. بنابراین، نرخ مشارکت ۶۰٪ (حدود ۳۶ میلیون رایدهنده) نیز میتواند به نفع پزشکیان باشد.
نتایج انتخاباتهای قبلی نامزدهای ریاست جمهوری ۱۴۰۳
مصطفی پورمحمدی | امیرحسین قاضیزاده | علیرضا زاکانی | مسعود پزشکیان | سعید جلیلی | محمدباقر قالیباف |
چهارم شد با ۴ میلیون رأی [۱۴٪]، سال ۱۳۸۴ | |||||
اعلام آمادگی کرد ولی شرکت نکرد، سال ۱۳۹۲ | رد صلاحیت شد، سال ۱۳۹۲ | کنارهگیری کرد، سال ۱۳۹۲ | سوم شد با ۴ میلیون رأی [۱۱٪]، سال ۱۳۹۲ | دوم شد با ۶ میلیون رأی [۱۶٪]، سال ۱۳۹۲ | |
رد صلاحیت شد، سال ۱۳۹۶ | کنارهگیری کرد، سال ۱۳۹۶ | ||||
چهارم شد با ۱ میلیون رأی [۳٪]، سال ۱۴۰۰ | کنارهگیری کرد، سال ۱۴۰۰ | رد صلاحیت شد، سال ۱۴۰۰ | کنارهگیری کرد، سال ۱۴۰۰ | کنارهگیری کرد، سال ۱۴۰۰ |
همانطور که در جدول بالا نشان داده شده است، تمامی نامزدهایی که برای ریاست جمهوری امسال رقابت میکنند، مدتهاست که به دنبال دستیافتن به این مقام بودهاند. انتظار میرود که «نامزدهای پوششی» مانند علیرضا زاکانی و امیرحسین قاضیزاده هاشمی برای متحد کردن رای محافظهکاران کنارهگیری کنند. همه نگاهها اما به این خواهد بود که آیا دو محافظهکار اصلی – محمدباقر قالیباف یا سعید جلیلی – نیز همین کار را خواهند کرد. اتحاد، همواره عملکرد محافظهکاران در انتخابات ریاست جمهوری نبوده است.
از سوی دیگر، جناح اصلاحطلب و میانهرو با مشکل تقسیم آرا به دلیل معرفی چندین نامزد روبرو نیست، آنگونه که در انتخابات ریاست جمهوری سالهای ۱۳۸۴ و ۱۳۸۹ از آن ضربه خوردند. علاوه بر این، پزشکیان یک نامزد جذابتر از تنها نامزد میانهرو در انتخابات ۱۴۰۰، عبدالناصر همتی، رئیس سابق بانک مرکزی ایران، است که تنها ۸٪ از آرا را کسب کرد. با محدود کردن میدان به دو نامزد در دور دوم احتمالی، پزشکیان میتواند به دست آوردن رای اصلاحطلبان و میانهروها و هموار کردن مسیر خود برای دست یافتن به مقام ریاست جمهوری، علیرغم چالشهای اولیه انتخاباتی، امیدوار باشد.
———-
* دکتر مهرزاد بروجردی رئیس دانشکده علوم انسانی، علوم و آموزش در دانشگاه علم و فناوری میسوری است. او نویسنده کتاب «روشنفکران ایرانی و غرب» و کتاب «ایران پس از انقلاب: کتابچه راهنما» است.
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
سالها پیش کتاب کوچکی به زبان هلندی در قطع جیبی در هلند منتشر شد که ترجمهای بود از کتابی به زبان انگلیسی به قلم یک پناهنده مجارستانی که در زمان حکومت کمونیستی در اروپای شرقی، پناهنده سیاسی در آمریکا بود. در داستانی که او به رشته تحریر آورده اگر به جای کلمه “مجارستانی” مینوشتید “ایرانی” میتوانست عین شرح حال بسیاری از پناهندگان ایرانی در دیاسپورا باشد. او چنین نوشته:
«زمانی که شوروی قدرت خود را در مجارستان مستقر نمود و مجارستان یکی از کشورهای بلوک شرق گردید عده زیادی از مجارها به کشورهای غربی گریختند و منهم به اتفاق تعدادی از هموطنانم به آمریکا گریختیم. هنوز هم زمان جنگ سرد بود و به همین دلیل هم در تمام کشورهای غربی بخصوص آمریکا با استقبال دولتها و مردم آن کشورها روبرو شدیم. تا سالها بعد از ورودمان در نشریات و رادیو تلویزیونها از ما دعوت برای سخنرانی و مصاحبه مینمودند و حتی مبلغی هم بودجه برای پرداخت سفرها و مخارجمان اختصاص دادند. خلاصه روزی نبود که ما به تبلیغ درباره سرزمین تسخیر شدهمان نپردازیم.
اقامتمان در آمریکا به طول انجامید صحبتهای ما هم جنبه تکراری پیدا کرد، روابط شرق و غرب هم ملایمتر از شروع دوران جنگ سرد گردید. توجه بسیاری از دولتهای غربی بیشتر متوجه تحولات و تغییرات در شوروی و نگاهش نسبت به غرب بود تا به شعارها، داستانها و تحلیلهای تکراری ما. برژنف و خروشچف در عین ادامه مواضع سختشان نسبت به سیستمهای سرمایهداری غرب، نوعی گوشه چشمی هم به شل کردن پاشنه دری که سفت و سخت به روی سرمایهداریها بسته بودند، داشتند مضافا به این که جذابیت زرق و برق ویترین مغازهها و سطح بالای زندگی ساکنین برلن غربی در درون آلمان شرقی نوعی جذابیت برای ساکنین سرزمینهای کمونیستی آن دیار بوجود آورده بود.
با ظهور گورباچف در صحنه سیاسی و سست شدن سلطه شوروی بر اروپای شرقی، ما به تدریج به وادی فراموشی سپرده شدیم. اعتراضات ما به سیاستمداران آمریکایی که چرا با یک رژیم سرکوبگر مماشات میکردند شنوندهای نداشت. تحولات طوری سریع صورت میگرفت که ما ناگهان شاهد کشورهای مستقلی در اروپای شرقی گشتیم که تا دیروز نوعی مستعمره شوروی محسوب میشدند از جمله کشور خود من، مجارستان. یعنی جو قسمی تغییر کرد که ما بعد از سالها مصاحبه و سخنرانی در طول سالهای تبعید ناگهان به این نتیجه رسیدیم که مردم ما با حمایت از شخصیتهایی که در درون کشور از فرصت پیش آمده کمال استفاده را نموده و بعضا خود نیز بخشی از نظام گذشته بودند، بدون کوچکترین حمایت یا دخالتی از سوی ما جامعه را به سوی استقلال و آزادی رهنمون شدند.
باد به غبغب انداختیم و با هزار امید و آرزو به مجارستان بازگشتیم با تصور و توقع یک استقبال شاهانه از سوی ملتمان از ورود قهرمانان!!! تبعیدیشان، به مجارستان. با واقعیتی روبرو شدیم که فرسنگها با انتظارات و تصورات کاذب ما فاصله داشت. بیش از تمجیدی که در انتظارش بودیم با بیاعتنائی سرد و کشندهای روبرو شدیم که ما را با این واقعیت روبرو کرد که مردم ما ، برخلاف انتظارمان، به حمایت از رهبران واقعیشان در درونمرز که در فرصت مساعد قادر بودند عاری از هرگونه انتقام و جزائی، آزادی را به ملتشان عطا کنند برخواسته بودند.
سرخورده و محزون از عزلتی که انتظارش را نداشتیم به آمریکا برگشتیم و در خانه سالمندان به انتظار روزهای آخر زندگیمان نشستهایم. آینده دردناکی که امیدوارم آینده هیچ مبارزی نباشد که دور از واقعیتهای سرزمینش در عالم رویاهای دور از دسترس فریاد زده باشد.»
با خواندن این سرنوشت از فرصت استفاده کرده روزهای اولیه انقلاب مشروطه را یاد آوری میکنم که تقیزاده و عدهای از یارانش در مونیخ نشریهای به نام “کاوه” منتشر میکردند که چند سال پیش هم به همت عدهای مجددا در کلن تجدید انتشار یافت. شما وقتی مطالبات و خواستههای آنها را در آن زمان میخوانید میبینید عین خواستهها و مطالبات امروز ماست. یعنی بیش از صد سال ما انقلاب، براندازی، سرنگونی و کودتا کردیم و هربار رژیمهای حاکم را از بالا تا پائین تغییر دادیم یا مجازاتشان کردیم ولی خواستهها و مطالبات ما از بیش از صد سال پیش تا کنون تغییری نکرده، این در حالیست که رضاشاه تبعید شد، محمدرضا شاه ناچار به ترک ایران شد، مصدق در احمدآباد محبوس خانگی گردید، بختیار گریخت، رزمآرا، هژیر و حسنعلی منصور ترور شدند، هویدا را اعدام کردند وووو.. ولی تا به امروز دموکراسی برای ما یک آرزوی دست نایافتنیست.
به گمان من این رژیم سر تا پا مسلح و جنایتکار به دلیل رشد سریع جامعه مدنی و فرهنگی به این نتیجه رسیده که حتی از انتقاد روحانیون بر روی منبرها هم مصون نیست و کشتیبان را سیاستی دگر باید. امروز هم اعلام شد که حجاببانان دیگر اجازه ندارند به ایستگاههای مترو وارد شده و ایجاد مزاحمت به زنان بد حجاب بنمایند، شاید هم تصادف هلیکوپتر رئیسی هم بیارتباط به این تغیر روش احتمالی رژیم نباشد. مجددا انتخاباتی که شباهتی هم با انتخابات مرسوم در دموکراسیهای غربی ندارد برگزار میشود و اینبار از میان کمتر بدها یک نفرشان ردصلاحیت نشده و کاندیدای ریاست جمهوریست. ما در آن شرایط رویائی، آرمانی و لوکسی به سر نمیبریم که کاندیدایی با هدف تغییر رژیم پا به عرصه بگذارد. لذا چون هیچ راه چاره دیگری وجود ندارد عقل سالم حکم میکند شانس تغییرهای پنج در صدی را بقاپیم و این پنج در صدها را تدریجا تبدیل به درصدهای بیشتری بنمائیم تا شاید بتوانیم در آینده به دروازه ورود به دموکراسی نزدیک شویم.
فرض را بر این بگذاریم که من در گوشهای دستگیرم و راه فراری هم وجود ندارد. هر روز ده تا سیلی به من میزنند حالا یک نفر میآید و میگوید من روزی یک سیلی به تو میزنم. آیا باید به او جواب رد بدهم چون من با اصل سیلی زدن مخالفم یا این که چون راه فراری وجود ندارد این یک سیلی در روز را قبول کنم به این امید که از این ستون به آن ستون فرج است.
من به این حقیقت واقفم که در جهت مخالف آب شنا میکنم و اکثریت بزرگی در خارج کشور با این نظر من مخالفند ولی وقتی میپرسم راه حلتان چیست یک مشت آرزوهای دور و دراز و شعارگونه میشنوم که بسیار دور از اقعیتهای جامعه امروز ماست که تازه برای دستیابی به همین آرزوها هم نیاز به راه حلهائیست که تاکنون برایم نامعلوم مانده.
در حقیقت تا زمانی که یک آلترناتیو واقعی، چالشگر و قدرتمند با حمایت وسیع مردمی به وجود نیاید چارهای جز تغییرات موضعی که قادر به تسکین درد و آلاممان باشد نداریم.
■ آقای مجلسی به جای توصیه یک سیلی خوردن در روز آستین بالا بزنید و در ایجاد آن آلترناتیو به قدر توان سهیم باشید. نگاهی به زندانیان سیاسی بیندازید که چگونه آن “عقل سالم” را با شجاعت به کناری نهادهاند و به پیشنهاد زندانبان میخندند. شجاعت یک خصیصه انسانی ست و وجودش موجب تحولات زیادی در تاریخ شده است دست کم نگیریدش. کدام فرج؟ اینجا من فرجی نمیبینم هر چه در آن است گدایی و خفت است که بارها تکرارش را شاهد بودهایم. این فوج ذوق زده اصلاحطلبان صف کشیده مقابل بیت رهبری اگر یک بار هم شده پشت به قدرت کنند و کنار “بیقدرتان” قاطعانه بایستند بیشک قدرت واقعی را خواهند دید. ولی مشکل این آقایان این است که به شبنم چرکین خزههای آن بیت خو کرده و از عطر سبزه و بارش باران میترسند و موریانه واهمه جدا شدن از نظام روحشان را میجود در حالی که در آستانه از دست دادن همه چیزند باز به خود چشمبند زده و وارد معرکه و بازی صحنه گردانان همیشگی شدند. آخر اگر قرار بود اصلاحی در درون نظام شود و راهی غیر از آنچه که تا به حال پیموده شده در پیش گرفته شود خوب خود هسته اصلی قدرت دست به این کار میزد و چه احتیاجی به ورود اینان داشت؟ واقعا که به خواب زدگی هم بد دردی است.
با درود سالاری
■ جناب مجلسی با درود.
جمله معروفی وجود دارد که از نویسندگان شناخته شده نقل شده است به این مضمون که “اگر در رژیمهای استبدادی انتخابات منجر به تغییر می شد هرگز اجازه انتخابات نمیدادند”. بله اینهایی که میخواهند انتخاب شوند ممکن است برای آنکه رای بیاورند حتی بگویند “نه تنها من یک سیلی هم به شما نخواهم زد (مثلا گشت ارشاد را جمع میکنم) بلکه به شما آب نبات هم میدهم (گوشت را دم در منزل تحویل میدهم،..)”. اما واضح است که نه نزدن سیلی (جمع کردن گشت ارشاد، زندانی نکردن مخالفان و منتقدان نظام، ...) در اختیار اوست و نه دادن آب نبات (افزایش حقوق کارگران در حد تورم، احقاق حقوق بازنشستگان، ..) همه اینها در واقع تحت کنترل خودکامه و گزمههای او در سپاه و دستگاه های امنیتی است که از کانالهای مختلف هم زدن سیلی و هم دادن آب نبات را کنترل میکنند. پس چرا مردم را با ایجاد ابهام در امکان بهبود اوضاع در صورت رای دادن به افراد خاصی از نامزدها دچار سردرگمی کنیم.
شرایط فرضی را تصور کنید که در روز انتخابات هیچ کس از منزل بیرون نیاید و تعداد رای دهندگان مثلا به ۵ درصد جمعیت حائز شرایط رای دادن هم نرسد. آیا فکر نمیکنید در آن صورت تغییر رفتار خودکامه بارزتر خواهد بود (سیلی زدن را متوقف و احتمالا عذرخواهی هم بکند زیرا میترسد آن ۹۵ درصد که متوجه قدرت بالقوه خود شدهاند بریزند و او و آن ۵ درصد همراهش را به تاریخ بسپارند) تا آنکه مثلا ۴۰ یا ۵۰ درصد مردم با توهم اندکی بهبود در اوضاع بروند و رای دهند. مطمئن باشید کسی که ادعا میکند زمینه را برای برداشتن گام دوم انقلاب اسلامی و ایجاد تمدن اسلامی آماده میکند اگر بتواند سیلیها را بیشتر خواهد کرد تا مردم را در مسیری که فکر عقب افتادهاش مطلوب میداند روانه کند. تنها راه سیلی نخوردن گرفتن و پیچاندن دست متعدی است. ملت ایران میتواند این خودکامه متوهم را سرجای خود بنشاند مشروط بر آنکه پشت سر یک رهبری آگاه و آزادیخواه متشکل شود.
خسرو
■ جناب خسرو عزیز، شرطی را که به درستی در سطر آخر مطلبتان نوشتید همان گره معروفی است که تا باز نشود تمام ایرادها و مطالبی که شما و جناب سالاری نوشتید چیزی بیش از یک رویا و آرزو نخواهد بود. هم شما و هم من معتقدیم یک آلتر ناتیو قوی، چالشگر و مردمی تنها راه باز کردن این گره معروف است. ولی همانطور که خودتان هم در نوشته جناب سالاری خواندید ایشان از من میخواهند آستین بالا بزنم و در ایجاد این آلتر ناتیو سهم خودم را ادا کنم. آیا این به این معنا نیست که متاسفانه زمان زیادی طول میکشد تا حتی از شر آن یک سیلی هم راحت شویم. آرزوی هر سه ما یکیست ولی ظاهرا واقعیت من با واقعیت شما عزیزان متفاوت است.
داریوش مجلسی
■ آقای مجلسی عزیز. جمله پایانی که نوشتهاید: «ظاهرا واقعیت من با واقعیت شما عزیزان متفاوت است»، کاملأ به درستی، منشأ اصلی گوناگونی نظرات است. لذا نزدیکی عقاید، از میسر درک و برداشت هماهنگتر از واقعیت جامعه صورت میگیرد. و تا آنجا که به این بحث برمیگردد، «شناخت بهتر جامعه» از طریق کوشش در جهت «تغییر جامعه» صورت میگیرد.
با احترام. رضا قنبری ـ آلمان
■ مجلسی عزیز، بسیاری از حقایق تلخی را که گفتید عین واقعیت است. اما اشتباه بزرگ برخی از ما ارزیابی از هسته اصلی حاکمیت جمهوری اسلامی است، در مخیله رژیم هرگز نمیگنجد که “کشتیبان را سیاستی دگر باید” نه در ماهیتش است و نه استطاعت (luxury) آنرا دارد.
مقایسه روشنفکران جنگ سرد با اپوزیسیون ایران در خارج بیراه نیست و درسهایی دارد که باید آموخت اما سر دیگر معادله که رژیم و جامعه ایران باشد مقولهای ست متفاوت با کشورهای اروپای شرقی در ۱۹۹۰. شاید ایران هم به همان سرنوشت منتهی شود که آرزو میکنیم آنطور نباشد، چرا که در آن صورت باید ۲ تا ۳ دهه دیگر صبر کرد، شاهد دوام ج.ا. و چند بار پوست انداختن آنها بود، و شاهد کهنه شدن برخی از جنایات بیشمار آنها و عادت و استحاله مردم به قدرت مطلقه حاکم. شرایط گفته شده نه مطلوب است نه چندان محتمل. ج.ا. برای بقای خود مجبور به تهیه و مدیریت چندین بودجه سالانه تروریستی است. ۱-چند صد هزار مزدور داخلی برای سرکوب مردم و جوسازی داخلی. ۲- حزبالله لبنان ۳- حماس، گروههای عراقی، حوثی های یمن. این مشخصات رژیمی نیست که در فکر تغییر ماهیت باشد؟؟
بله، پزشکیان ۵% از دولت قبلی کمتر بد است اما ۵۰% بیشتر آب را گل آلود میکند و کمک میکند تا رژیم رهبران واقعی جنبش را همچنان در زندان نگاه دارد، تا مدتی مانع ریزش بیشتر نیروهایش شود، تا فشارهای بینالمللی را کمی کاهش دهد. متاسفانه این بخش از اصلاحطلبان به سمتی حرکت کردهاند که در نهایت خود را در مقابل مردم قرار میدهند. به قول سالاری گرامی: به جای حمایت از نقشه خامنهای تمرکز را بر ایجاد آلترناتیو جبهه واحد بگذاریم.
درود بر شما، پیروز.
■ این درست است که مردم ایران تغییر در شرایط خود را میخواهند. یک اکثریت «فعلا» به تغییر در شرایط اقتصادی هم راضی میشوند. یک در صد کمتری بخصوص جوانان و مرفهترها به تغییراتی در آزادی فردی راضی میشوند. بعضی از سیاسیون هم که به حاشیه رانده شدهاند به تغییر در شرایط در حد شرکت آنها در حاکمیت راضی میشوند. برای این گروهها مهم این نیست که چه کسی یا جریانی این خواسته اونها را برآورده می کند. کسی از داخل همین حکومت باشد، یا کسی که از خارج می آید. مهم اینست که این شخص یا جریان اراده و توان اینکار را داشته باشد.
مشکل مثال آقای مجلسی اینست که اونکه در شرایط فعای ایران روزی ده سیلی می زند هم ارادهاش را دارد و هم توانش ولی کسی که وعده یک سیلی می دهد، حتی اگر اراده اش را داشته باشد توانش را ندارد.
شما بفرمایید خاتمی با آنهمه رای، به همراه داشتن اکثریت قاطع مجلس و حتی همراهی مطبوعات اصلاح طلب آزاد و احزاب اصلاح طلب احزاب چه عاقبتی داشت و وقتی هسته سخت قدرت تصمیم به انسداد گرفت از آنهمه امکانات چی باقی ماند؟
اگر به خواسته دو گروه اول بالا برگردیم، فرض کنیم رییس جمهور خواست با معامله با غرب تحریم ها را بردارد و گروه اول را راضی کند ولی هسته سخت قدرت با شرایط معامله راضی نشد. یا رییسجمهور خواست تحمیل حجاب را متوقف کند و جریمه ها راذبردارد ولی هسته سخت قدرت مخالفت کرد. از اون رییس جمهور چه کاری ساخته است بخصوص که او قصد یا توان ایستادن در برابر هسته قدرت را ندارد.
بنظر من اون گروه سوم کوچک آخری، یعنی سیاسیون از قدرت رانده شده با دادن شعارهایی در مسیر خواستههای اون گروههای وسیعتر دارند از این راه به خواسته خود میرسند و از این نمد کلاهی برای خود میبافند و اونها هستند که یک سیلی را به جای ده سیلی انتخاب میکنند و البته در مورد اونها طرفشان توانش را دارد. آیا ارادهاش هم دارد؟ این را الان نمیتوان گفت.
با احترام، رنسانس
■ اگر مبارزهای در کار نباشد و همه به همان یک سیلی رضایت دهند و زندگی روزمره خود را البته با خفت ” کمی کمتر” سر کنند، آن آلترناتیو اصولا برای چی هست و لزوم تشکیلش برای چیست و برای کی؟ برای ملتی که به بد راضیاند و جیره سیلی هر روزه خود را به خاطر بدتر نشدن اوضاع دریافت میکنند؟ مبارزه برای آزادی و ایجاد آلترناتیو به هم مرتبطاند و یکدیگر را پیدا و تکمیل خواهند کرد تحریم یکپارچه انتخابات ضربهای کاری به استبداد میزند و نگرانی رژم هم در این است که دست به دامان محللهای همیشگی خود شده است. تشویق مردم به رای دادن آب ریختن به آسیاب نظام حاکم است و ایجاد سر در گمی در مردم.
این اصلاح طلبان اگر مدافع منافع مردم بودند میتوانستند شرط شرکت در انتخابات را مشروط کنند به آزادی کلیه زندانیان سیاسی و لغو گشت ارشاد و آزار و اذیت زنان، تا نیت رژیم را محک زنند. به زبان ساده کنار مردم بمانند ولی آنها همیشه ترسشان از مردم بیش از پا نهادن در لانه ماری ست که بارها نیششان زده است.
با درود به دوستان سالاری
■ دوستان عزیز. برآوردن خواستههای بحق من و شما در گرو وجود یک آلترناتیو قوی مردمی در درون کشور است. در دورترین فضا نشانهای حتی از یک شبه آلترناتیو بچشم نمیخورد. عادلانه نیست که ما از ساحل عافیت خارج کشور به مردممان بگوییم سیلیها را تحمل کنید اگر هم کسی خواست تعداد سیلی ها را به یکی در روز تنزل دهد قبول نکنید تا ما روز و روزگاری آنهم در خارج کشور یک آلتر ناتیو بسازیم!!
با عرض ارادت مجدد، داریوش مجلسی
■ آقای مجلسی حرف درست زدن چه ربطی به محل زندگی دارد؟ شما جوری حرف میزنید که انگار ما چند نفر فقط خواهان تحریم انتخابات هستیم. استفاده از کلماتی مانند “ساحل عافیت” و “خارج کشور” برای ساکت کردن دیگران کار کرد چندانی نداشته و تنها بدرد خلط مبحث میخورند. فایده شرکت در انتخابات چیست؟ از کجا میدانید که پزشکیان تنها برای گرم کردن تنور بیجان انتخابات نیست؟ از کجا میدانید که رای میآورد و اگر هم آورد با تقلب که در این نظام امری عادی است رو به رو و نفر دوم یا سوم نمی شود؟ تازه اگر هم شرایطی موجب جلوسش بر صندلی ریاست جمهوری شد میشود تدارکاتچی و فرمانبر ولی فقیه، کم داشتیم رییس جمهور بی اختیار؟ لازم نیست رییس جمهور بیاید تا تعداد سیلی ها کم شود. میشود پیشنهاد داد که بر طبق آن “عقل سالم” زندانیان توبه نامه بنویسند و مردم هم اعتراضی به حکومت نکنند و به جای آن مثل قدیم عریضه بنویسند و در خانه منتظر جواب بمانند. به قول آقای پورمندی نوشته شما “نشانه تاثیر در ماندگی راهبردی، در تسلیم شدن به دریافت روزی یک سیلی از حاکم زورگوست”
با احترام سالاری
■ حقیقتا از مطالعه این مطلب دچار تاسف عمیقی شدم. آقای مجلسی را از سالهای دور می شناسم. تصور می کنم این مقاله قبل از آنکه حاصل همت مبارزه باشد حاصل کبر سن و تسلیم در اثر سالیان تبعید و ناکامی است. این مقاله نماد آن ضرب المثل تحقیر کننده ای است که به انگلیسها نسبت میدهند که عرب را سیر نگه دار... یا تا نباشد...
روی دیگر سخن شما این است که برویم به پزشکیان رای بدهیم که بجای این که ده نفر در اثر ساچمه کور شوند، 5 نفر کور شوند. شما ما تحریم کنندگان را که نه سر پیازیم و نه ته پیاز در ساچمه خوردن های آینده به چشم نوباوگان مان شریک می کنید. مثال استدلال شما را نشریات اهالی رژیم خواندم که میگفت اگر وضع بدتر شد تقصیر تحریم کنندگان انتخابات است. آنچه شما فراموش می کنید این است که همان که شما برای سیلی خوردن کمتر بهش رای میدهید اگر لازم باشد بجای ده سیلی بیست سیلی هم خواهد زد و شما با رای دادن در این سیلی زدن خود را شریک کرده اید.
ارادتمند محسن کردی
■ اینهم عادلانه نیست مردم را در توهم نگه داریم در حالیکه ما میدانیم کسی که می خواهد یک سیلی تقدیم کند توان آنرا ندارد و اگر حتی در بالا به انتخابش رضایت دهند بعد بجای ده سیلی به مردم بیست سیلی می زنند که خود مردم را هم تنبیه کنند. اون مردم اگر زجر می کشند حداقل بعد از این مضحکه انتخابات خودشان را بازی خورده و پشیمان نخواهند یافت.
زمانی میلیون ها مردم متوهم عکس خمینی را در ماه دیدند و خودش و وعده هایش را باور کردند. من یقین دارم خود خمینی هم خودش را باور داشت. نتیجه عملی آن وعده ها چی شد؟ حالا یک نفر با نهجالبلاغه آمده و نه در پایین هزاران نفر هوادار دارد و نه در بالا اجازه انتخاب چند وزیر دارد و حتی خود به ناتوانی خود اقرار می کند و تمام سرمایه اش صداقت و پاکدستیش است قول تلاش برای یک سیلی بجای ده سیلی می دهد و ما هم عقل و منطق خود را تعطیل کنیم و به مردم بگوییم این تنها اسلحه ای که دارند یعنی تحریم را زمین بگذارند و برای رژیم مشروعیت بخرند و بعد از انتخابات از سر چشمه تشنه برگردند؟
نکته اصلی اینست که این شخص توان اجرای کاری را که ما ازش توقع داریم، یعنی یک سیلی بجای ده سیلی، ندارد. از همه آنها که دعوت به رای دادن می کنند هنوز یکنفر نتوانسته روشن کند که ضمانت اجرایی هر وعده ای چیست، در حالیکه ولایت مطلقه تمامی اهرم های حقوقی و حقیقی را در دست دارد؟
با احترام، رنسانس
■ آقای مجلسی گرامی، مقاله شما را با شوق بسیار خواندم. آن ۵ درسد یا چند درسد کم و زیادی که میفرمایید، آزموده شده و ره بجایی نبرده است و نخواهد برد. در مورد استراتژی مقبول شما - در جهت مخالف آب شنا کردن - معنی و مفهوم دوبارهای باید اندیشید. هر چه باشد، آنی نیست که مراد شما است.
با مهر همیشگی نیما ناصرآبادی
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
سران جمهوری اسلامی ایران و بویژه رهبرشان خامنهای آنچنان در توهم بسر میبرند که دیگر هیچ ارتباطی با واقعیتهای خارج از ذهن خود ندارند. مناسبات جمهوری اسلامی با چین و روسیه بهترین نمونه است که میتوان با اتکاء بدان ابعاد این توهم کُمدی-تراژیک را در ذهن خود تصور کرد.
مناسبات چین با جمهوری اسلامی از زمان جنگ ایران و عراق فعال شده بود[۱] ولی پس از چهار دهه چین متوجه شد که جمهوری اسلامی در ذهن خود به دنبال ایجاد یک امپراتوری شیعه است. اگرچه چینیها همیشه به طور غیرمستقیم نگرانی خود را نسبت به این سیاستِ ژپوپلیتیک جمهوری اسلامی اعلام میکردند و البته جمهوری اسلامی هم همیشه قولهایی برای تسکین چین داده بود ولی چین متوجه شد که رژیم مُلاها بقایش در همین «ترقهبازی»هاست و بدون این فعالیتهای تروریستی امکان بقایش چیزی نزدیک به صفر است.
در پیمان ۲۵ ساله میان چین و جمهوری اسلامی سه بند بسیار مهم وجود دارد: همکاریهای نظامی، سرمایهگذاری در زیرساختهای صنعت نفت و گاز و زیرساختهای ترابری (بنادر، جادهها و راهآهن) ولی مهمترین بند آن مربوط به زیرساختهای مخابراتی بود که چین میخواست زیرساختهای مخابراتی نسل پنج (G5) را در ایران پیاده کند.
پیمان ۲۵ ساله میان چین و جمهوری اسلامی عملاً به دلیلِ بیعلاقگی و احتیاط چین، میان زمین و هوا باقی ماند. چین تصمیم گرفت که در ایران سرمایهگذاریهای استراتژیک نکند و به خرید نفت از ایران و فروش کالا به ایران بسنده کند.
برای این که تصویری از مناسبات اقتصادی چین با جمهوری اسلامی به دست بیاوریم نگاهی به آمارها بیندازیم. سهم جمهوری اسلامی از تجارت خارجی چین فقط نیم درسد است. به عبارتی حجم مبادلات اقتصادی میان چین و جمهوری اسلامی در سال ۲۰۱۹ حدود ۲۳ میلیارد دلار بود. ایران نفت خام، سنگ آهن و پلیمرهای اتیلن (از مشتقات نفتی) به چین صادر میکند و چین، مواد شیمیایی آلی، ماشینهای الکتریکی، قطعات خودرو، لاستیک خودرو به ایران صادر میکند.
حجم مبادلات چین با سه کشور زیر در سال ۲۰۲۰:
چین-ایران: ۱۴.۹ میلیارد دلار (نسبت به ۲۰۱۹ کاهش فاحشی کرده است)
چین-عربستان سعودی: ۶۷.۲ میلیارد دلار
چین-امارات عربی: ۴۹.۳ میلیارد دلار
با در نظر گرفتن این که جمعیت ایران بیش از ۸۵ میلیون نفر و جمعیت عربستان سعودی حدود ۳۶ میلیون و امارات ۹.۵ میلیون نفر است میتوان مناسبات اقتصادی اسفبار چین با جمهوری اسلامی را فهمید.
سیاست اقتصادی کنونی چین نسبت به ایران هم اکنون شکل نهایی خود را گرفته است: عدم سرمایهگذاری راهبردی در صنایع ایران؛ فقط خرید نفت خام و فروش کالاهای چینی به ایران. این رابطه هیچ پیامد بدی برای چین ندارد و چین هر وقت که میخواهد میتواند از قراردادهای کوتاه مدت خود عقبنشینی کند. بنابراین، شگفتانگیز نیست که چین در رابطه با سه جزیره حوزه خلیج فارس در کنار امارات متحده عربی قرار دارد و دو بار هم روی این مسئله تأکید کرده است.
از سوی دیگر چین قصد دارد در پروژه بزرگ نیوم (NEOM) که به «رویای دیجیتالی بن سلمان» نیز شهرت دارد سرمایهگذاری کلان بکند. خود عربستان سعودی ۵۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری میکند و قرار است که ۵۰۰ میلیارد دیگر توسط سرمایهگذارانی از کشورهای آمریکا، چین، اروپا، اسرائیل و ... تأمین بشود.
اخیراً نیز دولت جمهوری اسلامی برای خوشآمد چینیها با یک شرکتِ چینی به نام تیاندی (TIANDY) که جزو بزرگترین تولیدکنندگان دوربینهای مدار بسته هوشمند است یک قرارداد بسته است. قرار است این شرکت ۱۵ میلیون دوربین مراقبتی هوشمند به ایران صادر کند (گویا قالیباف نیز در این قرارداد نقش مهمی داشته است). برخی منابع میگویند که نیروهای امنیتی ایران از شرکت تیاندی خواستهاند آخرین مُدل این دوربینهای هوشمند را به آنها تحویل بدهد.
منظور مقامات امنیتی ایران دوربینهای هوشمندی است که بتوانند نه تنها چهرهشناسی کنند بلکه بتوانند تعلقِ قومی فرد را نیز تشخیص دهند. البته فاجعه تنها در خرید این دوربینهای مراقبتی هوشمند نیست بلکه فاجعه بزرگ که میتوان آن را کاپیتولاسیون (سرسپردگی مطلق) نامگذاری کرد این است که قرار است شرکت تیاندی دو مرکز کنترل بسازد که همه دادهها به آنجا انتقال یابند، یکی در ایران برای ادارات امنیتی ایران و یکی دیگر در چین. یعنی مهمترین سرمایه امروزی در جهان که «داده»های مردم است روانه چین میشوند.
البته باید گفت که شرکت تیاندی به دلیل مناسبات اقتصادی با ایران از سوی آمریکا تحریم شده است ولی در نهایت توفیری در مسئله نخواهد داشت.
رابطه روسیه با ایران هم علیرغم چندین پیمان اقتصادی-سیاسی-نظامی در سطح بسیار نازلی باقی مانده است. چین و روسیه از ایران به عنوان یک وسیله فشار سیاسی علیه غرب استفاده میکنند و میدانند که جمهوری اسلامی اصلاً قابل اطمینان نیست. صرفِ نظر از فروش پهپادها – بویژه نوع شاهد- به روسیه و سپس راهاندازی کردن یک خط تولید پهپاد در روسیه، میان جمهوری اسلامی و روسیه عملاً هیچ رابطهی اقتصادی دیگری وجود ندارد. رابطه روسیه با جمهوری اسلامی اساساً نظامی-امنیتی است که اساساً منافع روسیه را پوشش میدهد.
حجم مبادلات تجاری میان روسیه و جمهوری اسلامی هنوز از مرز ۵ میلیارد دلار تجاوز نکرده است در حالی که روسیه با امارات ۹.۵ میلیون نفری در سال ۲۰۲۲ بیش از ۹ میلیارد دلار حجم تجاری داشته است و در سال ۲۰۲۳ این رقم ۱۰۹ درسد افزایش یافت. فراموش نشود که چند روز پیش، پس از مرگ رئیسی، روسیه از پیمان جامع (۲۰ ساله) بدون توضیح خاصی بیرون آمد و آن پیمان استراتژیک را به «همکاری» تنزل داد.
همانگونه که خواننده مشاهده میکند حتا چین و روسیه هم به جمهوری اسلامی اطمینان ندارند. چین و روسیه به جمهوری اسلامی مانند یک راهزن سرگردنه نگاه میکنند که هر وقت خواستند میتوانند از آن استفاده کنند و زمانی هم که کارشان را انجام دادند آن را دور بیندازند و سیفون را بکشند.
سپاه پاسداران که گرداننده اصلی کشور است به چندین دسته تقسیم شده است: از وفاداران به «امام خامنهای» تا وفاداران به چین و روسیه، تا وفاداران به غرب و اسرائیل و غیره. زیرساختهای مافیایی حاکمیت در ایران، محصولِ سه چهار سال نیستند بلکه دست کم سه دهه طول کشید تا این ساختارها جا بیفتند. از این رو، فرقی نمیکند چه کسی به عنوان رئیس جمهور در ایران نصب شود، هیچ تأثیری در زیرساختهای اقتصادی-سیاسی-اجتماعی جامعه نخواهد گذاشت. انتصاباتِ پیش رو، فقط و فقط برای تقسیم غنایم میان صاحبان قدرت است و ربطی به مردم ندارد، در واقع هیچگاه «انتخابات» در جمهوری اسلامی ربطی به مردم نداشت ولی ...
——————————
[۱] برای اطلاعات بیشتر به مقاله «وابستگی فزاینده ایران به چین» نویسنده: آلکس یاکوبیان، مترجم: ب. بینیاز رجوع کنید.
■ سپاس از جناب بینیاز برای این نوشته مفید همراه با آمار روشنگر.
با احترام، رنسانس
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
میتوان گفت که خامنهای در دوران طولانی حکمرانی و برگزاری هر سال یک نمایش انتخاباتی، به استاد بازی دادن مردم و رقیبان در اطراف مربع مرگ بدل شده است.
«مربع مرگ»، برج و باروی امن قلعه ولایت مطلقه فقیه را میسازد که «ادامه حصر رهبران جنبش سبز»، «تحمیل حجاب به زنان»، «آمریکا ستیزی » و «نظارت استصوابی» اسامی مستعار چهار ضلع آن به شمار میرود. هر یک از این اضلاع، ضمن آنکه مکمل اضلاع دیگر است، یک بعد راهبردی نظام ولایت مطلقه فقیه را ترسیم میکند. «مربع مرگ» در گسترش خود، ایران را دور میزند و بر هر نقطه از برج و باروی آن، تابلوی « خطر مرگ، وارد نشوید!» را به نمایش میگذارد تا به هر کوشنده یا رقیبی که بخواهد به بازی سیاست وارد شود، خط قرمزها را یادآوری کند.
خامنهای بازی را به گونهای مدیریت میکند که حریفان هرگز توان عبور از هیچ یک از دیوارها را پیدا نکنند و در صورت ضرورت، در اطراف مربع مرگ در « توهم پیروزی » و دیدان سراب به جای آب، برقصند و برقصانند!
نمایش انتخاباتی که قرار است در روز ۸ تیر برگزار شود، در شرایطی که به صحنه میآید که:
۱- حکومت هنوز از زیر ضربات سنگین خیزش «زن-زندگی-آزادی» کمر راست نکرده و بر اساس شواهد، این جنبش ریشهدارتر از آن است که بتوان به راحتی هیکل حکومت را از زیر بار آن بیرون کشید.
۲- ماجراجویی ۷ اکتبر حماس، که خامنهای بدان دل بسته بود، در متن تداوم ماجراجویی اتمی، نتوانست روند «صلح ابراهیم» و حذف جمهوری اسلامی از معادلات کلان منطقه را متوقف کند. مستقل از فرجام نهایی جنگ غزه و در چشمانداز نزدیک، قدرت هوشمندی که پیمان ابراهیم آزاد میکند، جایی برای میدانداری جمهوری اسلامی که «عمق استراتژیک» خود را با گسترش قدرت نظامی تعریف کرده، باقی نخواهد گذاشت و خامنهای بوی خفگی ژئو استراتژیک را از هم اکنون حس میکند.
۳- سه سال جنون بازی «شاه دیوانه» که خامنهای با شعار خالص سازی، به راه انداخت، جانی برای اقتصاد کشور که پیش از آن هم رمقی نداشت، باقی نگذاشت و بیش از ۵۰ در صد قدرت خرید اکثریت بالای ۹۰ درصدی جامعه را بلعید!
و سرانجام
۴- خامنهای در ۸۵ امین سال عمرش، باید برای انتقال امپراطوری عظیمش به ولی فقیه سوم آماده شود. این کار باید در شرایطی صورت بگیرد که در درون مربع مرگ، جز گلههای گرگ درنده، تنابندهای یافت نمیشود. در روز حادثه که زندگی پدرخوانده به مثابه حلقه وصل هزاران باند و دسته رسمی و غیر رسمی، پایان مییابد، حفظ انسجام در میان آنها و بر تخت نشاندن رهبر آتی نظام کاری بسیار سخت و نزدیک به محال به نظر میرسد. خامنهای خود را مکلف میبیند که این گذار حیاتی را در بود خود «ریلگذاری» کند.
در چنین شرایط دشواری است که خامنهای، نه به قصد درهمکوبیدن دیوارهای قلعه یا به خطر انداختن این یا آن ضلع آن، بلکه به قصد زمان خریدن، نقشه انتخاباتی خود را طراحی کرده است. در این نقشه:
۱- در فاز اول یک شخص منفرد، وفادار و کموبیش پاکدست به نام مسعود پزشکیان به عنوان قربانی برگزیده شد.
۲- دلالهایی که بین منزل آقای خاتمی و بیت خامنهای، رفتوآمد میکنند، جبهه اصلاحات را «تشنه» کردند تا قربانی را که ربط چندانی به این جبهه نداشت، با وعده تایید صلاحیت، به عنوان کاندیدای اختصاصی جبهه مطرح کرده، با پای خود وارد تله شوند.
۳- با گذاشتن اسم پزشکیان در لیست کاندیداهای برتر و اختصاصی جبهه اصلاحات، شورای نگهبان با حذف بقیه اصلاحطلبان، تله انتخاباتی را تکمیل کرد و جبهه اصلاحات را به داخل بازی خامنهای کشاند.
۴- جبهه اصلاحات با ورود به نمایش انتخاباتی، ته مانده آبروی خود را در یک بازی دو سر باخت، به داو گذاشت. این بازی، به هر کجا منجر شود، بازنده اصلی آن سید محمد خاتمی و جبههای است که او زیر عنوان اصلاحات سرهمبندی کرده است. این انتخابات آخرین میخ بر تابوت این جبهه باسمهای هم خواهد بود.
۵- اگر تصمیم خامنهای این باشد که صندلی پیشکاری خود را در اختیار پزشکیان قرار بدهد، او که نه عده و عده روحانی و خاتمی را دارد و جامعهای قدرتمند را در پشت سر خود، به سرعت در محاصره گله «هزار گرگان» درون قلعه، یا به گربهای دستآموز بدل میشود و یا دریده خواهد شد. ظاهرا پزشکیان تصور میکند که با اعلام مکرر بیعت با خامنهای و نزدیک نشدن به هیچ یک از چهار خط قرمز او، میتواند کلاه آقا را بردارد و همزمان با دادن وعده وعید «صد تا یک غاز» کلاه مردم را! نتیجه این ساده اندیشی البته، چیزی جز غوطهور شدن با دست و پای بسته در استخر لجن نخواهد بود. مسئولیت این فاجعه پیش و بیش از آنکه متوجه قربانی باشد، متوجه خاتمی و جبهه اصلاحات اوست که در دام «دلال-کارگزاران-راه گشایان» افتادند و پزشکیان را به داخل قلعه پرتاب کردند.
۶- اگر هدف خامنهای، استفاده از پزشکیان برای گرم کردن تنور انتخابات، کشاندن اصلاحطلبان به پای صندوق رای و بازیافت بخشی از مشروعیت بر باد رفته نظام باشد، در این صورت جبهه اصلاحات حالت کسی را دارد که که هم چوب را خورد، هم پیاز را و هم صد تومان را داد! آش نخورده و دهان سوخته! کام بخشی مجانی به آقا و پای یک بازی سیاسی شدن که عواقبش دامن خاتمی را به آسانی رها نخواهد کرد.
برخی از حامیان شرکت در انتصخابات ۸ تیر استدلال میکنند که یک برآمد انتخاباتی نیرومند، مستقل از هر نتیجهای که به بار آورد، تمهیدی است برای غلبه بر بحران و رکود ناشی از فروکش کردن خیزش «زن-زندگی-آزادی» و در جریان این برآمد، مردم یکدیگر را مییابند و جامعه اعتماد به نفس خود را مجددا بدست میآورد.
در صحت این استدلال تردیدی وجود نمیداشت، اگر هدفی قابل دستیابی در افق وجود میداشت. اگر آنچه در افق دیده میشود، نه آبی گوارا که سرابی خشک باشد، به صحنه آمدن مردم، تب تندی است که زود عرق کرده، با سرعت به یاس و نومیدی به مراتب بزرگتری منجر میشود. بسیج مردم با نشان دادن سراب، یک اکسیون پوپولیستی ناب است که مستقل از نیت بسیجکنندگان، همچون تف سربالا، صورتشان را نوازش خواهد داد. اصلاحطلبان زرد، با نگاه ابزاری به مردم، هدف روشنی دارند: قدرتنمایی و امتیازگیری!
این توجیه که گزینه بهتری روز میز مردم قرار ندارد، تنها بدرد عوامفریبی اصلاحطلبان زردی میخورد که در فساد و قدرتطلبی دستشان در کاسه مراکز قدرت و ثروت، فاسدان و رانتخواران قرار دارد.
گذارطلبان از زبان منشور جمهوری، طرح راهبردی جبهه ملی ایران و طرح سه مادهای مهندس موسوی بیش از ۵۰۰ تن از سرآمدان سیاسی داخل کشور، راه نجات را ترسیم کردهاند:
اگر نیروهای مخالف و منتقد جمهوری اسلامی، در همه جا، هستهها و محافل خواهان رفراندم را تشکیل بدهند و بحث ملی بر سر قانون اساسی ایران فردا، از طرف سرآمدان سیاسی راه اندازی و مدیریت شود، دیگر هیچ منتقدی مجبور نیست، در هر بزنگاهی کاسه گدایی بدست بگیرد و به سیاهی لشکر نمایشات انتخاباتی پدر خوانده بدل گردد. مردم را میتوان و باید با افق گشایی متحد کرد و نه با سراب را آب نامیدن!
منشور جمهوری
http://jomhouri.com/jomhouri/archives/198
بیانیه جبهه ملی
https://melliun.org/iran/386220
بیانیه موسوی
https://www.iran-emrooz.net/index.php/news1/more/106083/
■ اصل کلام را اینچنین گفتید:
“۴- جبهه اصلاحات با ورود به نمایش انتخاباتی، ته مانده آبروی خود را در یک بازی دو سر باخت، به داو گذاشت. این بازی، به هر کجا منجر شود، بازنده اصلی آن سید محمد خاتمی و جبههای است که او زیر عنوان اصلاحات سرهمبندی کرده است. این انتخابات آخرین میخ بر تابوت این جبهه باسمهای هم خواهد بود.”
و چرا عمل خاتمی و اطرافیانش نوعی “خیانت” به مردم و خود اصلاحطلبان است؟ چون دیر یا زود ترکهای رو به افزایش دیکتاتوری موجبات فضای نسبی بازتر (ولی واقعی) را سبب میشود. و آنجاست که وجود نیروهای اصلاحطلب، آنها که هنوز از آبرو و اصالت مردمی برخوردار باشند کمک مهمی هستند به گذار خشونت پرهیز از رژیم دیکتاتوری. خاتمی و جناح او نه تنها چنین فرصتی را از خود و مردم میگیرند، بلکه به دوام و جولان دیکتاتوری کمک میکند، و به احتمال خشونتگرایی در انتهای عمر رژیم میافزاید. اینچنین گمراه کردن بخشی از مردم نارواست، اینچنین گلآلود کردن آب به نفع ضحاک زمانه نارواست. افسوس که خاتمی و یارانش این گونه خود را ملعبه دستان دیکتاتور کردند.
با احترام, پیروز.
■ درود به جناب پورمندی به خاطر موضع شجاعانهاش در مقابل پرده آخر تئاتر انتصاباتی رژیم. این دفعه چالهای که رژیم کنده است چاله خرکشی ست. در واقع اصلاحطلبان نظام در کندن آن هم بیل هستند. ولی رژیم نیز احتمالا این محللش را برای نمایشهای بعدی از دست خواهد داد. در ضمن حمایت مسعود پزشکیان را از سلمان خدادادی محکوم به تجاوز در دوره هشتم مجلس که میتواند ناشی از قبیلهگرایی هم باشد، را نباید از یاد برد که موجب خود کشی یا خودکشی شدن آن دختر جوان شد. یا در مقام وزیر بهداشت وقت به درخواست کانادا برای تحقیق مستقل در مورد قتل زهرا کاظمی پاسخ منفی داد. در ضمن احساس میکنم در جاهایی همان قبیلهگرایی مورد اشاره در حمایت از پزشکیان انگار بر جهتگیری سیاسی میچربد. نگاه کنید به حمایت علی مرادی مراغهای و محمد مجتهد شبستری از مسعود پزشکیان.
با احترام سالاری
■ جناب سالاری. اینکه با کلمات «...چاله خرکشی...» نسبت به یک مسئله اجتماعی اظهار نظر میکنید، که نه فقط حاکمیت، بلکه بخشی از افرادی که متفاوت با شما میاندیشند نیز در بر میگیرد، برازنده یک تبادل فکری سالم نیست. شما خوشتان میآید کسی با زبان سخیف با شما سخن بگوید؟!
رضا قنبری ـ آلمان
■ جناب قنبری عزیز من آن را برای کسانی که متفاوت با من میاندیشند بکار نبردم بلکه بشکل سمبلیک برای آنانی که کمر به مرمت عمارت شکاف برداشته زدهاند تا منافعشان حفظ شود و یا سهمی از خوان به یغما رفته ملت نصیبشان شود، استفاده کردم. جای طنز و توهین را با هم عوض کردن در ادبیات سیاسی البته روا نیست و به آن واقف هستم.
با درود به شما سالاری
■ آقای سالاری عزیز. ممنونم از پاسخ سنجیده شما. در واقع هدف من این است که ما ایرانیان بتوانیم با هم تبادل نظر روشنگر و منطقی داشته باشیم. من فعلأ نه طرفدار قطعی رأی دادن هستم و نه طرفدار تحریم. اما موضوع را جدی میدانم و معتقدم که باید ابعاد مختلف موضوع را شکافت و بررسی کرد. من تمام کسانی را که در راستای تحقق «اعلامیه حقوق بشر» هستند همراه خود میدانم و کوشش میکنم اگر نکتهای به روشنتر شدن مطلب کمک میکند مطرح کنم.
با احترام. رضا قنبری ـ آلمان
■ جناب قنبری باید اضافه کنم که من ارزشی برای تعارفات و ژستهای دموکراتیکی که این روزها مد شده و قصدش هم مخلوط کردن دوغ و دوشاب است تا بحث بر سر اصل قضیه که همانا جارو کردن توهم دیر پای اصلاح نظام است را به حاشیه برانند، نیستم و وظیفه خود میدانم که در حد بضاعت خویش نقاب از چهرههایی که با چراغ خاموش و در سایه این گونه ژستها به تبلیغ اصلاحطلبی میپردازند، بردارم. اصلاحطلبی جنبشی اجتماعی برای تغییرات ساختاری بود که رهبری اش را به کسانی سپرد که لیاقت آن را نداشتند و به جای لیدر، تدارکات چی شدند و همیشه پشت کرده به موکلین خود حرف زدند و همه چیز را برای حفظ منافع خود و اعوان و انصارش باختند. دعوت از اصلاحطلبی بیروح و جان کنونی تنها برای وصل و پینه خیمه جر خورده نظام است. اصلاحطلبی که خواهان تغییرات ساختاری و معتقد به سپردن حاکمیت به دست مردم هست هیچچگاه عزم رفتن به قربانگاهی که رژیم برایش آماده کرده است، نمیکند. تحریم الان تنها یک قهر یا دلخوری نیست درس گرفتن از رفتار رژیم و اصلاحطلبان رانده از قدرت و کنش سیاسی آگاهانه با کولباری از تجربه است. کنشی که جدی بودن آن را آقای عبدی که متاسفانه همیشه به میخ و به نعل میزنند، هم در نوشته اخیر خود درج شده در همین سایت “در فهم کنش تحریم” تایید کرده است. آبرو خریدن برای این رژیم چه در داخل و چه در خارج هیچ میانهای با ” تحقق اعلامیه حقوق بشر” ندارد.
با احترام سالاری
■ با درود به جناب پورمندی برای مقاله خوبشان و نیز دوستانی که با اظهار نظرهای خود ابهامات در سپهر سیاسی ایران را بر طرف می کنند. من فکر میکنم خامنهای و رژیم ارتجاعی حاکم در ضعیفترین موقعیت خود در تمام ۴۵ سال گذشته است و اگر مربع مرگ ولایت فقیه هنوز برقرار است به دلیل فقدان یک جایگزین سیاسی مورد اعتماد مردم است. اگر اپوزسیون دارای یک رهبری جمعی توانمند برخوردار از اعتماد ملت با پایگاه مردمی وسیع در درون و بیرون از کشور بود بسادگی میتوانست از طریق دامن زدن به سلسله نافرمانیهای مدنی گسترده (اعتصابهای سرتاسری، تظاهرات میلیونی،..) در درون کشور و برگزاری تظاهرات بزرگ و اکسیونهای موثر در خارج کشور هر چهار ضلع مربع مرگ خامنهای را در زمانی کوتاه باد هوا کرده این هیولای کریهالمنظر و در عین حال توخالی رژیم ج. ا. را که از اتحاد نامیمون جمعی از دینفروشان و اختلاسگران و قاچاقچیان و آدمکشان شکل گرفته و به کمک پول بادآورده نفت و گاز توانستهاند ناکارایی و بیعرضگی خود را پوشانده و جنایتهای خود در داخل و خارج از کشور را تامین مالی کنند به زانو درآورد شرش را از سر ملت کم کنند.
سالها است ادبیات مربوط به گذار از رژیمهای اقتدارگرا به دموکراسی را نگاه میکنم، برای اطمینان بیشتر اخیرا از چند موتور جستجوی اینترنتی و نیز سیستمهای هوش مصنوعی مختلف بهترین راهبردهای گذار به دموکراسی در نظام های اقتدار گرا را پرسوجو کردم در تمام راهبردهای پیشنهادی مولفه مهم و بدیهی “ایجاد بزرگترین ائتلاف از مخالفان رژیم” در کنار دیگر مولفهها به چشم میخورد. من ماندهام چطور این رهبران سیاسی اپوزسیون ک قاعدتا باید افراد با هوش و وطنپرستی باشند تا کنون نتوانستهاند یک ائتلاف خوب و مستحکمی در اپوزیسیون ایجاد کند تا امکان برداشتن قدمهای بعدی برای از بین بردن مربع مرگ ج. ا. فراهم شوند. به قول معروف در حال حاضر ایجاد چنان ائتلافی اوجب واجبات است و بنابراین از شخصیتهای سیاسی اپوزیسیون نظیر جناب پورمندی انتظار میرود هر چه در توان دارند برای ایجاد چنان ائتلافی بکوشند. دیدن سردرگمی مردم در مورد تحریم انتخابات که با میدانداری و تبلیغات شیادان استمرار طلب در داخل و همکارانشان در خارج کشور، که این بازیهای دو سر باخت را در نظر تودههای مردم توجیه می کنند، بوجود آمده، دردآور است.
خسرو
■ با سپاس از آقای پورمندی با نظر جناب خسرو کاملا موافقم. مبرمترین کار دیروز و امروز و فردای مخالفان ایجاد یک آلترناتیو قدر برای این رژیم است. این آلترناتیو هم رهبری دوران گذار را دارد و هم از خلا قدرت بعد از عبور از این رژیم جلوگیری می کند. وجود این آلترناتیو باعث دلگرمی و تحرک بیشتر قشر خاکستری می شود و می تواند حمایت غرب و بویژه اروپا را جزب کند.
ممکن است در میان مخالفین بر سر مسائلی اساسی مثل شکل حکومت آینده و یا شیوه گذار از این رژیم قرون وسطایی (تحمیل رفراندم یا براندازی) اختلاف نظر باشد ولی با گفتگو با یکدیگر می توان به یک برنامه حداقلی و راه حلی میانی برای مسائل رسید. واقعیت اینست که ما فاقد یک اپوزیسیون منسجم هستیم و مخالفین رژیم پراکندهاند و نسبت به یکدیگر بدبین هستند و در خیلی موارد یکدیگر را تخریب می کنند و در اینکار موقع شناس هم نیستند یعنی درست زمانی که نیاز به اتحاد و همصدایی هست اختلافات بر سر گذشته دور و آینده دور به متن تبدیل می شود و موضوع روز به حاشیه میرود.
حتی رسانه های نسبتا پر مخاطب و با مخاطب کمتر در انعکاس صدای مخالفین گزینشی عمل میکنند. تشکیل این آلترناتیو و پیدایش کارگروهها که روی موضوعات مختلف کار میکنند مخالفین را از حالت واکنشی به کنشی بیرون خواهد آورد.
لازم به ذکر است که در فقدان این آلترناتیو فروپاشی این رژیم دلخواه نیست و خلا قدرت میتواند منجر به فاجعه ای بدتر از ۵٧ شود. اگر مخالفین تنها به فکر خراب کردن رژیم یا سیستم باشند و به آینده نپردازند، آنها هم در فجایع بعدی مسئول هستند.
با احترام، رنسانس
■ خسرو گرامی. شما “ایجاد بزرگترین ائتلاف از مخالفان رژیم” را مطرح کردهاید. من هم میتوانم با آن موافق باشم به شرط اینکه توضیح دهید که منظور از “مخالفان رژیم” چه کسانی هستند؟ من مخالف رژیمهای مذهبی (از جمله رژیم فعلی) هستم، اما در حال حاضر (یعنی ظرف ۳-۴ سال آینده) جایگزینی آن با یک حکومت سکولار را ممکن نمیبینم (بعدأ توضیح میدهم). تشکیل ائتلافی که شما از آن سخن میگویید احتیاج به زمان دارد. چند سال است راجع به این ائتلاف گفته و نوشته شده است؟! به عبارتی دیگر، من مخالف رژیم هستم و در عین حال متمایل به کسانی هستم که شما آنها را به لقب «شیادان استمرار طلب» مفتخر کردید. پایه این اعتقاد من این است که تغییرات، احتیاج به زمان دارد و به امکانات مثبت (هر چند خیلی کوچک) باید مجال تأثیر داد. البته من میتوانم بنویسم که مخالف رژیم هستم اما کسانی که کاندید ریاست جمهوری هستند نمیتوانند بگوییند که مخالف رژیم هستند. کدام رژیمی میگوید: آقایان تشریف بیاورید در انتخابات شرکت کنید و ما را سرنگون کنید؟! یک رژیم سست، پیش از اینکه به این مرحله برسد، خودش کنار میرود مثل شاه و شوروی).
منظورم این نیست که همه کاندیدها دروغ میگویند. هر کدام برای نوعی از تغییرات داوطلب شدهاند، به این امید که تغییرات تدریجی در ابعاد مختلف در طول زمان در جامعه و رژیم انعکاس پیدا کند و عملکرد «رژیم فردا» به ایدهال آنها نزدیکتر شود.
در حال حاضر درصد قابل توجهی از مردم ایران از هرگونه تغییرات مثبت ناامید شدهاند و چشمانداز مثبتی پیش روی خود نمیبینند و پای صندوق رأی نمیروند. بعید میدانم این ائتلافی که از آن سخن میگویید (با توجه به خصوصیاتی که برای آن در نظر دارید و بنا به تجربه چندین سال گذشته) بتواند براین ناامیدی غلبه کند. این گروه از هموطنان ناامید ما از رژیم عبور کردهند و منتظر شورشی فراگیر هستند تا یکباره رژیم نوینی روی کار بیاید و اوضاع را سامان دهد. چه کسی از قبل، گستردگی عظیم جنبش مهسا را پیشبینی میکرد؟! میتوان امیدوار بود که یکباره جنبش بسیار بزرگتری درگیرد و تار و پود رژیم از هم بپاشد. اما منتظر تحقق این امید و آرزوی زیبا ماندن، «آرزو» است، «سیاست» نیست.
خسرو عزیز. دارم توضیح واضحات میدهم یا مطالب تکراری را دوباره تکرار میکنم. باور کنید دست و ذهنم از اینهمه تکرار خسته شده و بهتر است به قول سعدی «زبان درکشم». حق میدهم به خواننده هم که خسته شده باشد.
با احترام. رضا قنبری ـ آلمان
■ دوست نادیده عزیز جناب آقای قنبری!
ممنون از اظهار نظر شما در مورد نکتهای که من در ضرورت ایجاد یک ائتلاف بزرگ از مخالفان رژیم برای بر هم زدن “مربع مرگ ولی فقیه” و نیز “بازی دو سر باختی” که دستهای از اصلاحطلبان (من آنها را استمرارطلبان نامیدم) که سعی میکنند با تشویق مردم به مشارکت در نمایش انتخابات غیر منصفانه و غیر آزاد (Not Free and Not Fair) ریاست جمهوری بر مردم ایران تحمیل کنند، نوشته بودم.
فکر میکنم اگر مفهوم اصلاحطلبی را روشن کنیم اختلاف نظر از بین میرود. هنگامی که یک رژیم سیاسی مانند جمهوری اسلامی بر خلاف آنچه انتظار میرود بجای تلاش برای توسعه اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی یا در واقع بهبود کیفیت زندگی آحاد مردم کشور بنا به ترکیبی از دلالتهای ایدئولویک، توهم و جاه طلبی دیکتاتور حاکم و منافع الیت سیاسی-نظامی حاکم به نحوی عمل میکند که زندگی اکثر ایرانیان را به جهنمی تبدیل کرده که آتش آن از فقر، تبعیضهای ناروا، تحقیر و پایمال کردن کرامت انسانی توسط رژیم بر میخیزد و بر ادامه مسیر خود اصرار داشته و مخالفان و معترضان را با نیروهای جهنمی خود سرکوب میکند چارهای غیر از تغییر آن رژیم باقی نمیماند (چون صریحا هرگونه اصلاح رفتار خود را رد میکند).
در اینجا دو گروه فکری و عملی پیدا میشوند.
- گروههای دارای ایده و عمل انقلابی که معتقد است باید با براندازی رژیم ارتجاعی و ضد مردمی این ساختار سیاسی و روابط اقتصادی اجتماعی را بطور بنیادی تغییر داد؛ هر چند این تغییرات همراه با خشونت و خونریزی حاصل شود زیرا برای سعادت آزادی و سعادت ملت در بلند مدت ضروری است.
- گروههای اصلاحطلب که معتقدند با حفظ ساختارها و اصلاحات تدریجی در قوانین و مقررات و روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی (داخلی و بینالمللی) به همان نتیجهای برسیم که انقلابیون میخواهند یعنی تغییر ساختاری رفتار رژیم سیاسی که برای توسعه اقتصادی، اجتماعی سیاسی یا اعتلای کیفیت زندگی مردم ایران کار کند. البته اصلاحات ضرورتا تدریجی است اما در مقابل خشونت و خونریزی و آشفتگی اوضاع در آن کمتر بوده و احتمال بیشتری وجود دارد که ما به دموکراسی برسیم.
واضح است که این نوع اصلاحطلبی مستلزم مبارزات (البته خشونت پرهیز) سیاسی اجتماعی، و بنابراین دادن هزینه، است. به این دلیل که هیچ الیت حاکمی در یک رژیم اقتدارگرا نمیآید امتیازات خود را داوطلبانه واگذار کند بلکه برای حفظ آن امتیازات تا میتواند مبارزه و سرکوب میکند تا جایی که در برابر بالا رفتن موازنه سیاسی به نفع مخالفان و ترس از دست دادن همه امتیازات و شاید هم جان و مال خود و بستگان حاضر به تقسیم قدرت و یا کناره گیری از قدرت و بازکردن راه برای اصلاحات ساختاری شود. من به این دسته از مبارزان آزادی و دموکراسی اصلاحطلب (واقعی) میگویم. در کشور ما هم خوشبختانه مصادیق این اصلاحطلبان هم در داخل (از جمله در زندانهای رژیم) و هم در خارج کشور زیاد هستند که نیازی به معرفی ندارند و چون زیاد هستند نمیتوان اسامی همه را آورد.
اما عدهای از فرصتطلبان هم هستند که در فقدان یک اوپوزسیون واقعی فریبکارانه خود را اصلاحطلب نامیده و ادعا میکنند که با حفظ ساختارها خواهان اصلاح در روابط اقتصادی، اجتماعی سیاسی هستند. اما اینها برای تغییر در رفتار رژیم نه تنها حاضر به دادن هزینهای نیستند بلکه تمام سر و صدایشان در واقع برای برخورداری از رانتهایی است که حاکمیت برای همراهی آنها حاضر است به ایشان بپردازد. بدیهی است که اینها اصلاحطلب واقعی نیستند و من به اینها استمرار طلب میگویم (البته این اصطلاح از قبل توسط دیگران به کار رفته و منهم به این مفهوم بکار بردهام).
بنابراین منظور من از ائتلاف مخالفان طبعا ائتلاف تمام آنهایی است که، اعم از انقلابیون و تحولخواهان و اصلاحطلبان واقعی (با تعاریفی که داده شد)، صمیمانه معتقد به تغییر این رژیم ارتجاعی نا بهنگام بوده و حاضر به تحمل هزینه در این مبارزات شرافتمندانه و وطن پرستانه هستند؛ زیرا ادامه حیات رژیم را مترادف با خطر نابودی ایران میدانند و طبعا استمرارطلبان (یا اصلاحطلبان قلابی) جایی در این ائتلاف نمیتوانند داشته باشند.
من البته طرح یا بهتر است بگویم راهبردی هم برای ایجاد چنان ائتلاف گستردهای دارم که متضمن ایجاد یک پارلمان در تبعید از طریق انتخابات آزاد و منصفانه آنلاین است اما شرح آن خارج ازحوصله این یادداشت است.
خسرو
■ با سپاس از همه عزیزانی که با مشارکت در گفتگو، زمینههای تعمیق بحث ها را فراهم می آورند، به نظر می رسد که در ضرورت پرهیز از مشارکت در - به روایت پایوران نظام - “استندآپ کمدی مبتذل” تفاهم کاملی در میان ما وجود دارد و عمده دل مشغولی ها به حوزه ” چه باید کرد؟” باز میگردد. امروز سردبیر سایت، مطلبی با عنوان “پناهنده مجارستانی” و به قلم آقای داریوش مجلسی را در همین ستون به اشتراک گذاشته است که نشانه تاثیر در ماندگی راهبردی، در تسلیم شدن به دریافت روزی یک سیلی از حاکم زورگوست. محمدرضا نیکفر هم در مطلبی با عنوان ”اینها کی میروند و چگونه؟” کوشیده است تا به دشواریهای گذار به دموکراسی در ایران بپردازد. همانطور که در متن یادداشت خاطر نشان کردم، به باور من بر سر گذار به یک حکومت غیردینی که همه مقامات آن منتخب مردم و قابل عزل بوسیله مردم باشند، تفاهم ملی بالای ۷۵ در صدی پدید آمده است. آنچه اهمیت تعیینکننده دارد، تفاهم بر سر “راه دسترسی به هدف” است. به باور من، طرحهای پیشنهادی منشور جمهوری، جبهه ملی، مهندس موسوی و شخصیتهای برجسته جنبش سبز، مبانی مناسبی برای تفاهم بر سر این “راه” بدست میدهند. برای رسیدن به تفاهم در ابعاد ملی، چارهای جز درگیر شدن با راهکارهای غیرملی و خشونتمحور براندازان و تسلیمطلبی اصلاحطلبان حکومتی نداریم. راه آزادی در ایران بسیار باریک، سخت و صعب العبور است. همراه کردن یک ملت متکثر کار آسانی نیست. آنها که عجله دارند و آنها که منافع و توانشان اجازه راه پیمایی طولانی را نمیدهد، همراه نیستند.
با ارادت پورمندی
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
بخش دوم: از «فرصت انتخاب» تا «خلق امکان»
محسن رنانی ۵ تیر ۱۴۰۳
مقدمه:
بکوش انتخابهایت بازتاب امیدهایت باشد نه ترسهایت (حضرت نلسون ماندلا)
انسانِ رشد یابنده انسان انباشته از امیدی است که میکوشد در زندگی خود «فرصت انتخاب» را به «خلق امکان» تبدیل میکند. جامعه توسعهیافته نیز جامعهای است که همواره میکوشد «فرصت انتخاب» را به «خلق امکان» تبدیل کند.
از بین سی استدلالی که عقلم برای دلم آورد، این یکی، مهمترین نکتهای بود که وقتی دلم شنید، حاضر به گفتوگو شد. تا پیشاز آن، همین که عقلم میآمد در مورد شرکت در انتخابات حرفی بزند دلم می گفت: «ببین! دنبال فریب من نباش. نظام چندبار نشان داده که انتخابات فقط یک سیرک نمایشی برای نشان دادن حمایت مردمی از خود است؟ چرا خودمان را گول میزنیم؟ مردم هنوز، هم داغدارند و هم خشمگین. مردم احساس میکنند با حاکمانی روبهرو هستند که واقعا به این حرفشان که میگویند «حفظ نظام از اوجب واجبات است» اعتقاد دارند و بنابراین حاضرند هر ستمی و هر کار ضداخلاقی و ضدانسانی و خلافقانونی را برای تحقق آن مرتکب شوند. مردم الان انتخابات را و حتی تایید پزشکیان را یک فریب تازه میبینند که بوسیله آن نظام میخواهد با بالا بردن مشارکت مردم، مشروعیت و اعتماد به نفس خود را بالا ببرد، اما در عمل فرد مورد نظرشان از صندوق بیرون میآید و همان مسیر گذشته را ادامه میدهند. بنابراین نه مرا اذیت کن و نه آبروی خودت را پیش مردم ببر».
اکنون در این یادداشت دوم میخواهم استدلال عقلم درباره تبدیل «فرصت انتخاب» به «خلق امکان» را بیاورم. اما چون بحث کمی مفصل و خسته کنند و گاهی پیچیده است، ابتدا نسخه کوتاه شدهای را برای عامه علاقهمندان کم حوصله که میخواهند به صورت کپسولی تحلیل من را بشنوند میآورم و سپس تفصیل بحث را برای علاقهمندان صبور باز خواهم کرد.
نسخه کوتاه (برای خواننده ناصبور):
حامیان تحریم انتخابات میگویند تحریم، مشروعیت نظام را کاهش میدهد. گیرم چنین باشد؛ جز خنک شدن چندماهه دل تحریمیها و هلهلهکردن چند هفتهایشان، چه ثمری برای کشور دارد؟ آیا چند تحریم قبلی تاثیری در رفتار حکومت گذاشت؟ آیا خارجیها پس از تحریم، دیگر سفرای ما را راه نمیدهند و با آنها دیدار نمیکنند؟ آیا دیگر با حکومت ایران قرارداد نمیبندند؟ آیا دیگر با مقامات ما دست نمیدهند؟ آیا منافع کشورشان را برای حمایت از تحریمکنندگان ایرانی نادیده میگیرند؟ تجربه جهانی میگوید برای نمایش مشروعیت یک نظام سیاسی حمایت ۱۵ درصد از مردم آن کشور کافی است و تنها کافی است حکومت بتواند بخشی از آنها را به خیابان بیاورد تا مشروعیت و اقتدار بیرونی خود را به نمایش بگذارد.
برخی هم فکر میکنند با رای ندادن و کاهش مشروعیت نظام، امکان براندازی از خارج فراهم میشود. این تصور اشتباهی است. باتوجه به این که وجود جمهوری اسلامی با ساختار و رفتار کنونیاش به نفع همه قدرتهای بزرگ (آمریکا، چین و روسیه) و به نفع اسرائیل و سایر کشورهای منطقه است، هیچ کشوری تمایل ندارد به ترکیب این نظام خدشهای وارد شود. اما البته همهشان عزم جدی دارند که رفتار حکومت ایران مدیریت شود که خیلی هم در نظم جهانی شِلتاق نکند.
اما تحریم انتخابات، که قاعدتاً منجر به سرکارآمدن یک رئیسجمهور جزماندیش تندرو میشود، سه پیامد محتمل پرهزینه و خسارتبار دارد که دستکم یکی از آنها محقق خواهد شد:
یک: جامعه در سکوت و سرخوردگی فرو رود: دراین حالت با یک دولت تمامیت خواه روبهرو خواهیم بود که در تمام عرصههای زندگی مردم مداخله میکند و با اخراج و تعلیق و خالصسازی و سانسور و فیلترینگ و گشت ارشاد و پلمپ و زندان و حصر و خلعلباس و ممنوع التصویری و ممنوعالخروجی و اتهام جاسوسی و جنگ و سرکوب و زندان، زندگی را به کام ایرانیان زهر میکند. ادامه این فرایند به استهلاک تمدنی ایران و نابودی تتمه منابع و مواهبی میانجامد که متعلق به نسلهای آینده است.
دو: اعتراضات فراگیری شکل بگیرد اما حکومت موفق به سرکوب آن شود: در این صورت حرکت به سوی فاشیزم آغاز میشود (در حکومتهای فاشیستی، قانون و اخلاق و شرع و وجدان دیگر کاربردی ندارند و نظر پیشوا معیار درستی و نادرستی هر اندیشه، تصمیم و اقدامی است).
سه: اعتراضات فراگیری شکل بگیرد ولی سرکوب سنگین و خونبار حکومت هم نتواند آن را مهار کند: دراینصورت کشور به سوی هرجومرج و فروپاشی یا تجزیه سوق داده خواهد شد.
هیچکدام از این سه نتیجه، برای یک ایرانی عاقل و منصفی که برای زندگی نسلهای بعدی نیز حقی قائل است و فقط به بیرون ریختن خشم و نفرت خویش نمیاندیشد، مطلوب نیست.
اکنون ببینیم مشارکت گسترده منتقدان و معترضان و اصلاحجویان و تحولخواهان در انتخابات چه نتایجی خواهد داشت؟ برای این نیز سه وضعیت متصور است:
یک: رای نیاوردن پزشکیان
دو: تقلب برای ممانعت از پیروز شدن پزشکیان
سه: رای آوردن و رئیسجمهور شدن پزشکیان
در بخش اصلی این یادداشت، مورد به مورد نشاندادهام که هر کدام از این سه حالت که محقق شود، باز، دربلندمدت نتیجه به نفع جامعه است و در نهایت بازنده اصلی ساختار سیاسی موجود است. تنها در یک مورد (شکست پزشکیان) ممکن است طرفداران وضع موجود برای چندماهی دلشان خنک شود و هلهله کنند (مثل وقتی تحریمیها از مشارکت پایین شادمان میشوند) اما هلهلهها خیلی زود تمام میشود و واقعیتهای عریان و بحرانهای ویرانگر سربرمیآورد. همان واقعیتهایی که با استهلاک انرژی سیستم، سقوط نهایی ساختار را در یک بحران غافلگیرکننده رقم میزنند.
اما مهمترین دستاورد مشارکت در این انتخابات را «خلق امکان» برای لحظه جانشینی میدانم. میتوان احتمال داد که در سالهای آینده لحظه جانشینی فرا برسد. در دوره گذار فرصتهایی برای خلق امکان پدیدار میشود که فقط اگر یک فرد شرافتمند و توسعهخواه و معتقد به دموکراسی و متعهد به حق و رأی مردم در صندلی ریاست جمهوری نشسته باشد آن فرصتها امکان بروز خواهند داشت. بنابراین رأی امروز ماست که تعیین میکند در لحظه جانشینی کدام خلق امکانی رخ بدهد یا ندهد و سرنوشت نسلهای آینده در چه مسیری قرار گیرد.
رئیسجمهور، رئیس «شورای عالی امنیت ملی» و نیز رئیس «شورای امنیت کشور» است که در شرایط بحرانی تصمیمات امنیتی اصلی کشور را آنها می گیرند. پس روشن است که در بحران اجتماعی احتمالی در لحظه جانشینی، این دو شورا هستند که تصمیمگیرندگان اصلی برای نحوه تعامل، برخورد یا سرکوب مردم میباشند.
باز دقت کنیم که رئیسجمهور که اکنون قدرت دوم یا حتی سوم کشور محسوب میشود، در لحظه جانشینی یعنی وقتی هنوز رهبر ناشناخته و بیکاریزمای جدید مستقر و اقتدار پیدا نکرده است، بهطور بالفعل بالاترین اقتدار را خواهد داشت. از آنجا که تمام ابزارهای اجرایی و مالی و بوروکراتیک دست رئیسجمهور است و رهبر جدید هنوز بر اوضاع مسلط نیست، در عمل رئیسجمهور قدرت اول را خواهد داشت. بنابراین در لحظه جانشینی و در غیاب کاریزما این رئیسجمهور است که عملا تعیین میکند که رفتار نیروهای امنیتی و انتظامی در برابر حضور احتمالی مردم در خیابانها چه باشد و آیا نیروهای نظامی هم در اوضاع مداخله کنند یا نه. مگر این که رهبر جدید با کمک نیروهای نظامی و بدون هماهنگی با شورای عالی امنیت ملی و رئیسجمهور، تصمیم به حضور نظامیان در مقابله با اعتراضات احتمالی بگیرد. البته من بعید میدانم که رهبر جدید هر که باشد به سوی اتخاذ چنین تصمیمی برود چون عواقب آن پیشبینی نشده است و احتمال آن که اعتراضات مردم را به سرعت وارد فاز انقلاب خونبار کند، بالا خواهد برد. بنابراین به احتمال خیلی زیاد در لحظه جانشینی همه تصمیمات اجرایی و امنیتی توسط شورای عالی امنیت ملی به ریاست رئیسجمهور اتخاذ خواهد شد.
در صورتی که در لحظه جانشینی برخوردهای سخت و احتمالا خونباری با حضور احتمالی مردم در خیابانها صورت گیرد، یکی از دو وضعیت «فاشیزم» یا «فروپاشی» در برابر کشور قرار خواهد گرفت. در این لحظه تاریخی، سرنوشت آینده ایران تا حدود زیادی بستگی به این خواهد داشت که چه کسی رئیسجمهور باشد. آیا رئیسجمهور از اقتدارگرایان و جزماندیشانی است که تقدس باورهایشان از تقدس خون مردم بیشتر است و اجازه سرکوب خشونتبار و بیمحدودیت خواهد داد؟ یا انسان با شرافتی است که به دموکراسی و حقوق ملت و عهد خود با مردم پایبند است و پای آن خواهد ایستاد؟
و چنین است که تحریم یا مشارکت امروزِ ما نتایج بزرگی برای سرنوشت نسلهای امروز و فردای ایران خواهد داشت و احتمالا دو مسیر تاریخی متفاوتی را در برابر ایران فردا قرار خواهد داد.
نسخه تفصیلی برای علاقهمندان صبور:
اکنون میخواهم با کمی تفصیل به پیامدهایی بپردازم که ممکن است در یک نگاه کلی به انتخابات نتوان به آنها پیبرد. تصمیمگیری در مورد تحریم یا شرکت در انتخابات خیلی به میزان توجه ما به این جزئیات بستگی دارد. برخی از این جزئیات چنان مهماند که اگر متوجه آنها باشیم ممکن است به طور کلی تصمیم ما را تغییر دهد. در ادامه این متن میکوشم نخست مفهوم «خلق امکان» را در برابر «فرصت انتخاب» توضیح دهم و سپس تمام وضعیتهای ممکنی که بعداز تحریم فراگیر یا بعداز مشارکت فراگیر در برابر ما خواهد بود را تحلیل کنم.
خلق امکان:
احتمالاً «نیک وی آچیچ» را میشناسید؟ مردی که دست و پا ندارد و فقط یک تکه گوشت مثل بال مرغ بهعنوان پا از پهلویش بیرون زده است. وقتی در کودکی متوجه نداشتنهای خود شد «فرصتهای انتخاب» محدودی داشت: درخانه بماند و خود را از جامعه مخفی کند؛ بپذیرد کسی او را با ویلچر به مدرسه ببرد و بیاورد که فقط بیسواد نماند؛ بعدها هم شاید میتوانست بهزحمت شغلی مثل تلفنچی برای خودش دستوپا کند که فقط روی صندلی بنشیند و با بالمرغ پهلویش روی دکمهها بزند. البته گدایی و دستفروشی هم شغلهای بدی نبودند. احتمالا در نوجوانی هم چندباری هم به فکر خودکشی افتاده است. این، همه فرصتهای انتخابی بود که در برابر او قرار داشت. در آن زمان کسی باور نمیکرد که او وقتی بزرگ شود در چند رشته ورزشی قهرمان خواهد شد؛ صدها شغل آبونان دار به او پیشنهاد خواهد شد؛ دور دنیا را با همین بیدستوپایی خواهد چرخید؛ و دهها دختر بسیار خوشگل و سالم به او پیشنهاد ازدواج خواهند داد که سرانجام با یکیشان ازدواج خواهد کرد. درواقع «نیک وی آچیچ»، از دل «فرصتهای انتخاب» برای خودش «خلق امکان» آفریده است.
«فرصت انتخاب» یعنی موقعیتی که وقتی انتخاب انجام شد، گزینههای بعدی ما کاهش پیدا میکند. اما «خلق امکان» یعنی اقدامی که وقتی انجام شد گزینههای بعدی ما افزایش پیدا میکند. «نیک وی آچیچ» اگر هر کدام از آن گزینههای محدودی که در برابرش بود را انتخاب میکرد، برای همیشه در محدودیت خویش فرو میرفت. اما او از دل خودِ «نداشتن»هایش امکانهای جدیدی خلق کرد. یعنی «خودِ نداشتهها»یش را به سرمایه و بستری برای پرش و تغییر میدان بازی تبدیل کرد. امروز او کاری نیست که نتواند انجام دهد، از موجسواری در اقیانوس گرفته تا پرش با چتر از هواپیما. احتمالا روزی شاهد رفتن او به فضا خواهیم بود.
اصولا تفاوت انسان و حیوان در همین است که حیوان فقط میتواند در چارچوب فرصتِ انتخاب عمل کند، اما انسان میتواند خلق امکان کند. علم هم کارش خلق امکان است. آموزش حقیقی نیز آموزشی است که به بچههای ما مهارت خلق امکان بدهد نه مسابقه بر روی فرصتهای انتخاب.
اصولا فرق دموکراسی با دیکتاتوری هم در همین است. در دیکتاتوریها در بهترین حالت به شما «فرصت انتخاب» میدهند، اما در دموکراسی شما میتوانید آزادانه «خلق امکان» کنید.
خیلی خلاصه، انسانِ روبه زندگی، «انتخاب» را به «امکان» تبدیل میکند و انسان رو به مرگ، «امکان» را به «انتخاب» تبدیل میکند.
دقیقا جوامع و سیستمها هم همینجورند. این که قبلا در مقاله «سقوط» گفتهام جمهوری اسلامی در مرحله چهارم سقوط است، به اتکای همین استدلال است که این سیستم سازوکارهایش جوری است که بهطورمنظم امکان را به انتخاب تبدیل میکند. اما اگر بخواهد سقوط نکند باید به طور منظم انتخابها را به امکان تبدیل کند؛ و برای چنین تحولی نخست باید دست به افقگشایی بزند تا زمینه عقلانی برای تحولات ساختاری پدیدار شود.
انتخابات: فرصت انتخاب یا خلق امکان؟
این انتخابات یک «فرصت انتخاب» است که البته حکومت به جای گزینههای متنوع، چند گزینه محدود در برابر جامعه قرار داده است. حالا جامعه میتواند قهر کند و بگوید چون تو گزینههای انتخاب مرا محدود کردهای من اصلا شرکت نمیکنم. اما این تصمیم جامعه، چیزی را عوض نمیکند. فقط فرصتهای بعدی را که میتواند به «خلق امکان» تبدیل شود از جامعه میگیرد.
اگر حکومت به جای پزشکیان حتی یک برانداز را هم تأیید میکرد و جامعه برای رأی به او هجوم میآورد با اکنون که پزشکیانِ غیربرانداز را تایید کرده است، تفاوت چندانی در نتیجه ایجاد نمیکرد. یعنی «فرصتهای انتخاب» در این ساختار، برای یک برانداز یا یک تحولخواه یا یک اصلاحگر تقریباً یکسان است. آنچه مهم است این است که فرد منتخب با رفتار خردمندانه و با اعتماد و همکاری جامعه بتواند فرصتهای انتخاب را به خلق امکان تبدیل کند.
تصور کنید که انتخابات کاملا آزاد باشد و یک برانداز، رئیسجمهور شود؛ خب حالا چه میکند؟ به سپاه فرمان براندازی میدهد؟ و اگر نپذیرفت آن را منحل میکند؟ به ارتش فرمان سرپیچی میهد؟ بسیج را منحل میکند؟ چه میکند؟ اینها که هیچکدام در اختیار او نیست. او هم مجبور بود در چارچوب همین ساختار عمل کند و تغییرات را به تدریج پیش ببرد. در بهترین حالت او میتواند تقاضای همهپرسی برای اصلاح قانون اساسی بدهد. خوب، رهبر هم در چارچوب همان قانون اساسی میتواند نپذیرد و همه چیز تمام میشود. بنابراین حتی تایید یک نامزد برانداز و انتخاب او هم چیزی را عوض نمیکرد. هر کس بیاید یا باید در چارچوب ظرفیتهای همین ساختار عمل کند و از فرصتها امکان خلق کند؛ یا با کلیت ساختار وارد جنگ شود که دراینصورت مثل بنیصدر به سرعت برایش «عدم کفایت سیاسی» تصویب میکنند و عزل میشود. چرا فکر می کنیم اگر شورای نگهبان بقیه مخالفان را تایید کرده بودند ما حالا فرصتهای زیادی داشتیم ولی حالا که تایید نکرده است پس این یک عملیات فریب است نه یک انتخابات و ما فرصتی نداریم. مهم این است که ما به انتخابات به عنوان «فرصت انتخاب» نگاه کنیم یا «خلق امکان». حکومت تعیین نمیکند ماهیت انتخابات چه باشد، حکومت میتواند شکل انتخابات را تعیین کند، مائیم که باید تعیین کنیم ماهیت انتخابات چه باشد؛ از جنس فرصت انتخاب باشد یا از جنس خلق امکان؟
اکنون ببینیم آیا تحریم انتخابات فرصتهای انتخاب تازهای ایجاد می کند؟ و آیا مشارکت در انتخابات و رأی به پزشکیان میتواند به خلق امکان بینجامد؟
تحریم انتخابات:
من با احترام و همدلی کامل با هممیهنانی که از روی عقلانیت و نه هیجان، تصمیم به تحریم انتخابات گرفتهاند، و با این اطمینان که همه آنها خیرخواه ایران هستند، از آنان اجازه میخواهم تا دیدگاهم را در این باره بنویسم.
بسیاری از این عزیزان استدلال میکنند که رأی نمیدهیم تا مشروعیت حکومت کاهش یابد. گیرم چنین باشد، اکنون بگویید این رأی ندادن و کاهش مشروعیت، خلق امکان که هیچ، حتی چه فرصت انتخاب تازهای برای جامعه ایجاد میکند؟ همین که دلمان خنک بشود کافی است؟ کل مسئولیت ما دربرابر کشور همین است؟ آیا چند تحریم قبلی تاثیری در رفتار حکومت گذاشت؟ برخی حامیان تحریم میگویند تایید پزشکیان در این دوره، اثر تحریمهای قبلی بوده است، که البته میتواند صحیح باشد. خوب پس تحریم کردیم، دستاوردش هم همین است که اکنون پزشکیان تایید شده است. پس چرا از این دستاورد بهره نبریم؟ چرا فرصت نقد را به آرزوی نسیه ترجیح ندهیم؟ آیا گمان نمیکنیم که تحریمِ پیدرپی، نظام را واکسینه میکند؟
اما گیرم تحریم جدی باشد و انتخابات بیرونقی برگزار شود. آیا پسازآن خارجیها دیگر سفرای ما را راه نمیدهند و با آنها دیدار نمیکنند؟ آیا دیگر با ایران قرارداد نمیبندند؟ آیا دیگر با مقامات ما دست نمیدهند؟ آیا منافع کشورشان را برای حمایت از تحریمکنندگان ایرانی نادیده میگیرند؟ تجربه جهانی می گوید برای نمایش مشروعیت یک نظام سیاسی حمایت ۱۵ درصد از مردم آن کشور کافی است و تنها کافی است حکومت بتواند بخشی از آنها را به خیابان بیاورد تا اقتدار بیرونی خود را هم نمایش دهد.
برخی هم فکر میکنند با رای ندادن، مشروعیت نظام کم میشود و به دنبال آن امکان براندازی از خارج فراهم میشود. این تصور اشتباهی است. اولا باتوجه به این که وجود جمهوری اسلامی با ساختار کنونیاش به نفع همه قدرتهای بزرگ و برخی کشورهای منطقه است (شامل امریکا، اروپا، چین، روسیه، اسرائیل و برخی کشورهای همسایه) و هر کدام به نوعی از رفتار جمهوری اسلامی سود میبرند، هیچ تمایلی برای سرنگونی جمهوری اسلامی در آنها وجود ندارد. اما البته همهشان عزم جدی دارند که رفتار دولت ایران مدیریت شود که خیلی هم در نظمجهانی شِلتاق نکند. و البته جدای از همه، دو کشور سیاستشان بر تقویت گروههای تندرو و فرایندهای غیرعقلانی در ایران است: روسیه و اسرائیل. پس هیچ امیدی نه به دولتهای خارجی نه به مخالفان و براندازان خارج نشین نباید داشت. این که جمهوری اسلامی بماند یا نه حاصل دو نیروی اصلی است (بقیه نیروها، فرعی هستند):
الف: اینکه ناکارامدی و فساد داخل سیستم با چه سرعتی آن را به سوی اضمحلال سوق می دهد؛ (و متقابلاً این که حکومت تا چه حد بتواند تصمیم به افقگشایی و تحول در ساختار خود بگیرد).
ب: اینکه ملت ایران تا چه حد میتواند از فرصتهای انتخاب، خلق امکان کند.
بنابراین ملت ایران هر تصمیمی را که برای سرنوشت خود لازم است، باید خودش بگیرد و خودش عملی کند و سازوکار آن هم استفاده از فرصتهای انتخاب برای خلق امکان است.
خوب، حالا فرض کنیم تحریم، خیلی فراگیر و مشارکت بسیار کم باشد. نتیجه اینکه نهایتا یکی از نامزدهای مورد نظر حکومت با رأی کمی انتخاب می شود (مثل انتخابات ۱۴۰۰). بعد از آن جامعه چه فرصت انتخاب دیگری دارد؟ فقط دو انتخاب دارد:
گزینه نخست: تن دادن به شرایطی است که دولت جدید میآفریند و هرگونه مخالفتی با خودش را هم سرکوب خواهد کرد.
گزینه دوم: شورش یا انقلاب برای سرنگونی.
واقعا دوگانه بدی است. هر دو سر آن برای جامعه، پرهزینه و معادل باخت است. نمونه گزینه نخست، همان وضعیتی است که بعداز آمدن دولت سیزدهم داشتهایم: اخراج و تعلیق و خالصسازی و سانسور و فیلترینگ و گشت ارشاد و پلمپ و زندان و حصر و خلعلباس و ممنوع التصویری و ممنوعالخروجی و اتهام جاسوسی و جنگ و سرکوب و زندان. این وضعیت نه تنها اجازه خلق امکان به ما نمیدهد بلکه فرصتهای انتخاب را هم روزبهروز کاهش میدهد. در این وضعیت برای خلق امکان، خیلی باید هزینه بدهیم. جنبش مهسا یک حرکت جمعی برای خلق امکان بود. خیلی هم موفق بود. یعنی فرصتهای انتخاب در حوزه زیست اجتماعی، بعداز جنبش مهسا خیلی بیش از قبل شده است اما این خلق امکان، خیلی پرهزینه بود.
اما گزینه دوم، یعنی انقلاب برای سرنگونی. با ایدئولوژی حاکم بر این نظام، اگر وقتی هنوز «قدرت کاریزماتیک» وجود دارد انقلابی رخ دهد، نظام برای حفظ خودش، محدودیتی برای سرکوب و خونریزی نخواهد داشت. چون حضور کاریزما در دوره اعتراض و انقلاب، هم به سرکوب، مشروعیت اخلاقی میدهد و هم به نیروهای سرکوب انسجام و اعتماد به نفس میبخشد.
اکنون در صورت رفتن جامعه به سوی گزینه دوم (انقلاب برای سرگونی)، دو وضعیتِ محتمل در برابر جامعه قرار میگیرد:
یک: نظام با کشتن چند هزار نفر میتواند انقلاب را سرکوب کند. آنگاه دورهای از اعدام و وحشت آغاز خواهد شد و جامعه آخرین امیدها و ارزشها و باورهایی که یک ملت را میسازد از دست خواهد داد. بگذارید این وضعیت را «دوره فاشیزم» بنامیم.
دو: همچنان که حکومت، سرکوب خونبار میکند جامعه هم وارد دفاع مسلحانه از خود خواهد شد و این میتواند نخست به جنگ شهری بینجامد و پس از دورهای جنگ و گریز، در برخی استانها که اکثریت نزدیک به کامل مردم، ستمدیده و تبعیض چشیدهاند، زمزمه خودمختاری آغاز و نهایتا به تجزیه یا جنگ داخلی بینجامد. البته حکومتهایی هم در همین نزدیکی آماده اند تا پول و اسلحه را به سوی این مناطق سرازیر کنند و حتی اجازه دهند برخی گروههای مسلح از خارج کشور وارد این مناطق شوند. نمیدانیم آخرش چه خواهد شد. بگذارید این وضعیت را «دوره فروپاشی» بنامیم.
اینها با این فرض این بود که مردم «در زمان حضور کاریزما»، انقلاب کنند. اما به احتمال خیلی زیاد مردم ایران با روحیه تاریخی خاصی که دارند (که مهندس بازرگان آن را سازگاری ایرانی مینامید) وقتی ببینند هزینه انقلاب کردن بالاست، سکوت خواهند کرد. و یا مثل جنبش مهسا وقتی دیدند سمبه سرکوب پرزور است و حکومت حدی برای سرکوب نمیشناسد، به خانه خواهند رفت. وقتی مردم به خانه برگشتند چقدر صبر میکنند تا دوباره بیرون بیایند؟ نمیدانیم، اما نهایتش تا لحظه جانشینی است. درباره این که در لحظه جانشینی چه گزینههایی محتمل است درجای خود توضیح خواهم داد.
پس تا اینجا با تحریم انتخابات تنها یکی از دو وضعیت بالا (فاشیزم یا فروپاشی) برای ما متصور است که هر دو به معنی وضعیت خسارتبار برای جامعه است. بنابراین رای ندادن یک «فرصت انتخاب» است که از دل آن، امکانی خلق نمی شود (دستکم الان قابل پیش بینی نیست. مگر این که بپذیریم تایید صلاحیت پزشکیان امکانی بود که از دل تحریمهای قبلی خلق شد).
ولی برعکس، من معتقدم مردم میتوانند با «مشارکت حداکثری» و انتخاب گزینهای مثل پزشکیان، فرصت انتخاب را به خلق امکان تبدیل کنند (و بعداً توضیح خواهم داد که اگر مشارکت کنند و پزشکیان انتخاب نشود، باز چیزی از دست ندادهاند).
مشارکت حداکثری:
اکنون ببینیم با مشارکت حداکثری به نفع پزشکیان چه امکانهای تازهای برای جامعه ایران خلق می شود:
اگر تقلب شود:
برخی میگویند نمیگذارند پزشکیان بیاید. هرچه هم مشارکت برود بالا، فرد مورد نظر خودشان را از صندوقها بیرون میآورند.
به نظر میرسد این افراد ساختار سیاسی و اداری موجود را یک سیستم کارآمد و دارای نظم آهنین میدانند که میتواند تصمیمات به این بزرگی را بگیرد و بهدقت اجرا کند و هیچ کس هم متوجه نشود. احتمالاً چنین وضعیتی فقط در کره شمالی قابل تصور است. اگر نظام اجرایی حکومت ایران تا این حد کارآمد و توانمند بود که کارش به این همه بحران نمیکشید. اجرای چنین تصمیم بزرگی در این مقیاس قابل مدیریت نیست. در فرایند انتخابات هزاران نفر در سراسر کشور دخیل هستند و در وزارت کشور هم صدها کارشناس در فرایند نظارت و تجمیع آراء حضور دارند. بخش بزرگی از همان کارشناسان، خودشان منتقد وضع موجودند. بنابراین خطاها و دستکاریها به سرعت کشف میشود و توسط برخی از همان کارشناسان به بیرون درز میکند و کار را سخت میکند. نظام در سال ۸۸ خیلی انرژی داد تا توانست آن بحران مدیریت کند. چنان انرژیای دیگر وجود ندارد که بخواهد تبعات واقعهای مثل ۸۸ را تحمل کند.
با اینحال در بدبینانهترین وضعیت، فرض کنید واقعا هم مردم به صورت گسترده مشارکت کردند و اکثریت آنها به پزشکیان رای دادند ولی فرد دیگری از صندوق بیرون آمد. خوب، چیزی را از دست ندادهایم. این خودش میشود شاهد دیگری بر متقلب و غیرقابل اعتماد بودن این ساختار و مبنای قهر و تحریم تازهای قرار خواهد گرفت. یعنی پس از تجربه ۸۸ این تجربه تازه نیز دوباره موجب سقوط اعتبار حکومت و کاهش بیشتر اعتماد مردم میشود. پس همان سلب مشروعیتی که میخواستیم از تحریم کسب کنیم اکنون چندین برابر آن را از تقلب و دستکاری آراء توسط حکومت کسب کردهایم. همچنین، چنین اقدامی موجب اتحاد و انسجام بالاتری درمیان مردم و نیروهای تحولخواه خواهد شد؛ و همینها موجب کاهش بیشتر همکاری مردم با حکومت و شکست حکومت در مدیریت بحرانها خواهد شد. یعنی انرژی حیاتی سیستم بیشتر هرز میرود و حکومت در فرایند سقوط، ناتوان تر میشود. پس، از قضا خواسته تحریمیها در این وضعیت بهتر و بیشتر محقق می شود. بنابراین حتی تقلب هم یک امکان تازه برای جامعه خلق میکند.
پزشکیان رای بیاورد:
در این صورت دو حالت متصور است:
اول: رای فراگیر پزشکیان اقتدارگرایان حاکم را آنقدر بیاعتبار و ضعیف کند که اجازه دهند اصلاحات وتحولات ساختاری شروع شود. خوب، این همان هدف اکثریت مردم توسعهخواه ایران است که تحولات اصلاحگرانه بدون خونریزی و از درون حکومت شروع شود.
دوم: اما اگر نگذارند پزشکیان، رئیسجمهور منتخب، کار کند و همان بازیها و سنگاندازیها که سر خاتمی و روحانی آوردند را دوباره شروع کنند؛ در این صورت تتمه منابع و نیروی حیاتی و تتمه فرصت های سیستم را هم تخلیه و تخریب خواهند کرد و فروپاشی را تسریع می کنند. و این همان نتیجهای است که تحریمیها هم دنبالش هستند.
بنابراین هر دوی این گزینهها مطلوب است. اولی مطلوب توسعهخواهان و دومی مطلوب براندازان.
پزشکیان رای نیاورد:
در این حالت هم دو وضعیت متصور است:
یک: اقتدارگرایان برای چندماهی هلهله خواهند کرد و احساس مشروعیت و اعتماد به نفسشان بالا میرود و به همین علت بر همان مسیرها و روشهای قبلی خود اصرار میکنند و برطبل خطاهای پیشین خود بیشتر خواهند کوبید. در اینصورت بحرانها را تشدید و تعمیق میکنند انرژیها و منابع سیستم را بیشتر تخلیه میکنند و استهلاک و سقوط را تسریع میکنند.
دو: اما اگر آنان با توجه به تجربه دولت سیزدهم متوجه شده باشند که ریشه بحرانهای ایران در یکدست نبودن قدرت نیست بلکه در ناسازیها، ناکارآمدیها، فسادها و عقبماندگیهای ساختاری در حوزههای مختلف اقتصادی و سیاسی است، آنگاه با مشروعیت موقتی که در این انتخابات پیدا میکنند، اعتماد به نفس لازم برای اعمال اصلاحات ساختاری و حتی اصلاح قانون اساسی را پیدا میکنند. همانگونه که بعد از آمدن مرحوم رئیسی، رفتند دنبال مذاکره با آمریکا، اینبار نیز، هم آن مذاکرات را ادامه میدهند (اگر آمریکا نیز بخواهد) و هم تغییرات را در داخل آغاز خواهند کرد. خوب این همان چیزی است که مطالبه ماست و برای آن داریم تلاش میکنیم.
بنابراین در هر صورت شرکت در انتخابات به نفع جامعه تمام خواهد شد. یا نفعی مستقیم از طریق تسریع تحولات اصلاحی و ساختاری در حکومت عاید جامعه میشود یا نفعی غیرمستقیم از طریق تسریع فرایند اضمحلال ساختار سیاسی و حرکت آن به سوی سقوط. تنها هزینه احتمالی این وضعیت برای مردم منتقدی که به پزشکیان رای دادهاند این است که برای چند ماه باید هلهلهها و بوقهای تبلیغاتی انحصارگرایان را تحمل کنند که آی دیدید مردم ما را قبول دارند. اینجا درمانش دوباره بازگشتن به استراتژی صبر شادمانه است. کل هزینهاش هم این است که برای چند ماه در گوشهایمان پنبه بگذاریم.
دستاوردهای فوری انتخاب پزشکیان:
آیا پزشکیان، اگر رئیسجمهور شود، میتواند مشکلات ساختاری اقتصادی را به سرعت حلوفصل کند و دستاورد سریع و ملموسی برای رفاه مردم داشته باشد؟ هرگز. به عنوان یک کارشناس اقتصاد سیاسی میگویم: الان اگر بهترین اقتصاددانان غرب را هم بیاوریم که اقتصاد ما را بهبود بدهد بیثمر است. چون اقتصاد در چنبره گلوگاههای سیاسی گیر افتاده است. بنابراین مطمئن باشیم اگر روابط با غرب عادی نشود؛ و تحریمهای بانکی و معاملاتی برداشته نشود: و امنیت ورود سرمایههای ایرانیان خارج از کشور تضمین نشود؛ و بخشی از متخصصان مهاجرت کرده باز نگردند؛ و افقهای اقتصاد، مطمئن و امیدبخش نشود؛ و صادرات ما به صورت جدی بالا نرود؛ امکان بهبود در اقتصاد ما وجود ندارد. پس در حوزه بهبود اقتصادی آبروی پزشکیان و اصلاحطلبان حامی او از هم اکنون رفته است و حتی ممکن است وضعیت بدتر از زمان دوره روحانی و رئیسی بشود.
دولت پزشکیان هم مثل دولتهای قبلی باید به بیش از دوازده میلیون نفر کارمند کشوری و لشکری و بازنشسته و مستمری بگیر حقوق پرداخت کند. در یک اقتصادِ در رکود فرو رفته و گرفتار تحریم و محصور شده و بدون دسترسی به بازارهای خارجی، منابع مالیاتی نمیتواند همه نیاز مالی را دولت را تامین کند. میماند نفتی که به صورت قاچاق و بسیار زیرقیمت جهانی میفروشیم. آنگاه دولت هر چه کم آورد را باید با انتشار پول تامین کند؛ و این هم یعنی تداوم تورم و سقوط ارزش پول ملی.
مگر این که با آمدن پزشکیان نظام تصمیم بگیرد که تا قبل از آمدن احتمالی ترامپ به دولت او اختیار و ماموریت بدهد که به اتکای مشروعیت حاصل انتخابات، برود و به سرعت مسائل را با خارج حلوفصل کند و دلارهای بلوکه شده را آزاد کند و راه صادرات و معاملات ما با مشتریها و بازارهای خارجی را باز کند. آنگاه نتایج ملموس اقتصادی، پساز حدود یک سال قابل رویت خواهد بود.
اما اگر بعد از انتخاب پزشکیان، بقیه قوا همدست شوند تا دولت را زمینگیر کنند، هیچ گشایش اقتصادی رخ نخواهد داد.
پس انتخاب پزشکیان را از دریچه رشد فوری اقتصادی یا کاهش فقر یا کاهش تورم یا کاهش قمیت دلار نباید دید. انتخاب پزشکیان را فقط از دریچه «خلق امکان»های بعد از انتخاب شدنش و بویژه خلق امکانهای لحظه جانشینی برای نسلهای بعدی باید دید.
لحظه جانشینی:
به گمان من مهمترین خلق امکانی که با انتخاب پزشکیان برای جامعه ایران رخ میدهد مربوط به دوره یا لحظه جانشینی است. میتوان در مورد پیامدهای انتخاب پزشکیان در صورتی که ترامپ مجددا انتخاب شود یا تحولات دیگری مثل جنگ غزه نیز سخن گفت. اما فعلا وارد آن مباحث نمیشوم تا بحث طولانی نشود.
به جز احتمال بازگشت ترامپ، یکی از مهمترین وقایعی که احتمال دارد در دوره رئیسجمهور بعدی رخ دهد، مساله جانشینی است. بهگمان من اگر تمام «امکان»هایی که پیشتر در موردشان صحبت کردیم را هم نادیده بگیریم و تنها به امکانهای همین یک مساله توجه کنیم، مشارکت و رأی دادن به پزشکیان خیلی جدیتر توجیه مییابد.
به علت پیچیدگی شرایط در لحظه جانشینی، وارد تحلیل جزئیات آن نمیشوم. بخشهایی از همان تحلیلهایی که پیشتر کردم، بویژه دوگانه فاشیزم یا فروپاشی، عینا برای لحظه جانشینی هم قابل تصور و تحلیل است. تحلیل شرایط آن لحظه، هم بستگی به نحوه واکنش جامعه به آن لحظه دارد و هم بستگی به میزان عقلانیت حاکمان در واکنش به رفتار مردم در آن لحظه.
اما تمام مساله این است که در دوره گذار فرصتهایی برای خلق امکان پدیدار میشود که فقط اگر یک فرد شرافتمند و توسعهخواه و معتقد به دموکراسی و متعهد به حق و رأی مردم در صندلی ریاست جمهوری نشسته باشد آن فرصتها امکان قابلیت بروز خواهند داشت. بنابراین رأی امروز ماست که تعیین میکند در لحظه جانشینی کدام خلق امکانی رخ بدهد یا ندهد.
این که در لحظه جانشینی حاکمان چه خواهند کرد، بستگی به این دارد که چیدمان ساختار قدرت و روسای قوا و بویژه رئیسجمهور در آن لحظه چه باشد. دقت کنیم که رئیسجمهور، رئیس «شورای عالی امنیت ملی» و نیز رئیس «شورای امنیت کشور» است که هماکنون نیز در شرایط بحران تصمیمات امنیتی اصلی کشور را آنها میگیرند. پس روشن است که در بحران احتمالی لحظه جانشینی، این دو شورا هستند که تصمیمگیرندگان اصلی برای نحوه برخورد یا تعامل با مردم میباشند.
باز دقت کنیم که رئیسجمهور که اکنون در حضور رهبری کاریزماتیک کنونی قدرتی ندارد یا قدرت دوم یا حتی سوم کشور محسوب میشود، در لحظه جانشینی یعنی وقتی هنوز رهبر ناشناخته و بیکاریزمای جدید مستقر و اقتدار پیدا نکرده است، بالاترین قدرت بالفعل کشور را دارا خواهد بود. از آنجا که تمام ابزارهای اجرایی و مالی و بوروکراتیک دست رئیسجمهور است و رهبر جدید هنوز بر اوضاع مسلط نیست، در عمل رئیسجمهور قدرت اول را خواهد داشت. بنابراین در لحظه جانشینی و در غیاب کاریزما این رئیسجمهور که عملا تعیین میکند که رفتار نیروهای امنیتی و انتظامی در برابر حضور احتمالی مردم در خیابان چه باشد و آیا نیروهای نظامی هم در اوضاع مداخله کنند یا نه. مگر این که رهبر جدید با کمک نیروهای نظامی و بدون هماهنگی با شورای عالی امنیت ملی و رئیسجمهور، تصمیم به حضور نظامیان در مقابله با اعتراضات احتمالی بگیرد. البته من بعید میدانم که رهبر جدید، هر که باشد، به سوی اتخاذ چنین تصمیمی برود؛ چون عواقب آن پیشبینی نشده است و احتمال آن که اعتراضات مردم را به سرعت وارد فاز انقلاب خونبار کند، بالا خواهد برد. بنابراین به احتمال خیلی زیاد در لحظه جانشینی همه تصمیمات اجرایی و امنیتی توسط شورای عالی امنیت ملی به ریاست رئیسجمهور اتخاذ خواهد شد.
بنابراین در این لحظه تاریخی، سرنوشت آینده ایران بستگی به این خواهد داشت که ساختار و چیدمان روسای قوا چگونه باشد و بویژه رئیسجمهور چه کسی باشد. آیا رئیسجمهور از اقتدارگرایان و جزماندیشانی است که برای آنها تقدس باورهایشان از تقدس خون مردم بیشتر است؟ یا انسان با شرافتی است که به دموکراسی و حقوق ملت و عهد خود با مردم پایبند است و پای آن خواهد ایستاد؟
و چنین است که تحریم یا مشارکت امروز ما نتایج بزرگی برای سرنوشت نسلهای امروز و فردای ایران خواهد داشت و احتمالا دو مسیر تاریخی متفاوتی را در برابر ایران قرار خواهد داد. این که در لحظه جانشینی یک تندروی جزماندیش بدون اعتقاد به حقوق مردم رئیسجمهور باشد یا یک دموکراسیخواهِ توسعهگرا، آینده ایران را به دو مسیر متفاوت خواهد برد. اگر اولی باشد، به احتمال زیاد به سوی یک رویارویی عظیم با مردم خواهند رفت و یکی از دوگانه فاشیزم یا فروپاشی رخ خواهد داد. که هر کدام رخ دهد به این معنی است که ایران نهایتاً ایرانستان خواهد شد.
اما اگر دومی باشد، به احتمال زیاد با مذاکره بین رهبران جامعه و مقامات اصلی حکومت، به یک راه حل معقول غیرخشونتبار که از دل یک همه پرسی یا یک فرایند توافق شده بگذرد، دستخواهند یافت و میتوانند ایران را بدون خون و خشونت به دوره بعد منتقل کنند.
ازاینگذشته، در چنان لحظه حساسی، که نمیدانیم تحولات منطقه و جهان در چه وضعیتی هستند، نیز وجود یک رئیسجمهور گشودهتر که به تعاملات جهانی از منظر منافع ملی بنگرد و از دید سایر جهانیان دارای مقبولیت و مشروعیت باشد نیز میتواند به گذار کم هزینه ایران در لحظه جانشینی کمک کند.
آری در بزنگاههای تاریخی به همین سادگی ممکن است سرنوشت یک کشور به دو مسیر کاملا متفاوت برود. و اینجاست که تاثیر رأی امروز ما بر آینده ایران مشخص میشود. رای ما در این انتخابات، میتواند اثر پروانهای (اثر دومینو) ایجاد کند. یعنی یک تغییر کوچک در امروز، میتواند یک تحول بزرگ را در آینده رقم بزند.
البته دقت کنیم که همه این بحثها با این فرض است که جمهوری اسلامی تا لحظه جانشینی تغییری درساختار خود ایجاد نکند و نتواند بخشی از خواستههای اکثریت جامعه را برای ایجاد تحولات ساختاری در خود محقق کند و ناکارایی و فساد و بحرانهایش مثل امروز یا بیشتر باقی بماند. میتوانیم این امید را هم داشته باشیم که در شرایطی که به علت همآیندی انبوه بحرانها اقتدار نظام در داخل جامعه و اقتصاد ایران به پایینترین سطح خویش رسیده است، انتخاب قدرتمند یک رئیسجمهور توسعهخواه و متمایل به حق مردم، که اهل تنش و مخاصمه نباشد و درعینحال بتواند در داخل ساختار سیاسی گفتوگوهای جدی ولی بیتنشی را به پیش ببرد، نظام را به ضرورت انجام تغییرات ساختاری تا پیش از لحظه جانشینی متقاعد کند تا همزمان با حلوفصل سریع منازعات خارجی، بخشی از تحولات ساختاری لازم در داخل را نیز در همین دوره پیشاجانشینی انجام دهد. دراینصورت از شدت خشم نسل نو و فشار انتظارات و نفرت انباشته آنها کاسته خواهد شد. با این کار و با بازگشت امید و سرمایه اجتماعی به جامعه، لحظه جانشینی نیز میتواند با آرامش و بدون نگرانی سپری شود.
به گمان من اکثریت مردم ایران طالب صلح و ارامش و گذار آرام به جامعهای انباشته از امید و امنیت هستند و بنابراین یک فرایند گذار مدیریت شده با دستاوردهای حداقلی را به یک فرایند گذار بیمهار و خشونتبار ترجیح میدهند. تنها با حضور یک رئیسجمهور شرافتمند، توسعهخواه و معتقد به دموکراسی است که چنین تصویری در برابر ما رنگ میگیرد و خطر فاشیزم یا فروپاشی از سر ملت ایران کنار میرود.
من از همه هممیهنانی که از روی احساسات، یا عذاب وجدان نسبت به خونهای پاک جنبش مهسا و نفرت نسبت به عملکردهای حکومت، تصمیم گرفتهاند انتخابات را تحریم کنند، دعوت میکنم بهخاطر ایران، یک بار دیگر به مساله تحریم با دیدی عقلانی بنگرند و مجددا تصمیم بگیرند.
جمعبندی:
همانگونه که در ۲۵۰۰ سال گذشته ایران در مرکز جهان بوده است و همواره میدان تاختوتاز هلنیها، عربها، غُزها، سلجوقیها، مغولها و پشتونها بوده است؛ امروز نیز ما در قلب خاورمیانهای قرار داریم که «بقا» همواره در معرض تهدید است. متاسفانه خطاهای تاریخی جمهوری اسلامی کار را بهجایی رسانده است که تمدن ایران را از مرحله رشد، ترقی و آستانگی توسعه، به مرحله «بقا» بازگردانده است. اکنون ما مردم ایران نیز نباید رفتاری کنیم که مکمل رفتار جمهوری اسلامی باشد و ما را یک گام دیگر به عقب ببرد و فرصت «بقا» را نیز از ایران بگیرد. اکنون مسئولیت هر ایرانی اصیل و متعهد آن است که هرگامی برمیدارد به مدیریت تنش کمک کند نه آن که بر تنش بیفزاید. آری اکنون تصمیماتی که ما میگیریم، همین تصمیمات کوچکی مثل رأی دادن یا ندادن، تصمیماتی است که بر سرنوشت بقای ایران تاثیر خواهد گذاشت.
اکنون در این شرایط سخت تاریخی، تحریم انتخابات فرصتهای ما را میسوزاند و همین «فرصت انتخاب» بین شش نامزد را هم به فرصت انتخاب بین دو گزینه فاشیزم و فروپاشی تقلیل میدهد.
نیز مطابق آنچه گفته شد، فعلا با گزینههای محدودی که بهناچار در برابر ما قرار دارد، باید بهترین تصمیم را بگیریم و به نظر میرسد تنها با شرکت فراگیر در انتخابات چهاردم و انتخاب دکتر مسعود پزشکیان است که ما میتوانیم «فرصت انتخاب» در این انتخابات را به یک «خلق امکان» برای آینده ایران تبدیل کنیم. البته همه اینها به این شرط است که مسعود پزشکیان بر عهد خود با مردم و بر شیوه دموکراسی خواهی خود و بر اعتقادش به حق انتخاب مردم، متعهدانه پایبند بماند. چنین باد.
محسن رنانی / ۵ تیر ۱۴۰۳
وبسایت نویسنده
https://renani.net/texts/notes/create-posibility/
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
وزارت خزانهداری آمریکا نزدیک به ۵۰ فرد و نهاد دخیل در پولشویی «میلیاردها دلار» منابع مالی حاصل از صادرات نفت ایران برای نهادهای نظامی جمهوری اسلامی را تحریم کرد.
بر اساس بیانیهای که روز سهشنبه ۵ تیرماه در وبسایت خزانهداری ایالات متحده منتشر شده، افراد و نهادهای تحریم شده از کشورهای مختلف جهان با ایجاد «شبکه بانکی سایه (مخفی)» از طرف وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و همچنین سپاه پاسداران جمهوری اسلامی در تأمین میلیاردها دلار منابع مالی برای توسعه حوزه نظامی ایران دخیل بودهاند.
والی آدیمو، معاون وزارت خزانهداری آمریکا، میگوید شبکه یاد شده از سال ۲۰۲۰ دستیابی نهادهای نظامی ایران به شبکه مالی بینالمللی برای پولشویی میلیاردها دلار منابع نفتی و دیگر درآمدهای غیرقانونی را تسهیل کرده است.
تحریمهای روز سهشنبه شبکه گستردهای از افراد و نهادهای مستقر در هنگکنگ، امارات، جزایر مارشال، ایران و ترکیه را به لیست سیاه اضافه کرده است.
اقدام جدید، دارایی این افراد و شرکتها در ایالات متحده را مسدود میکند و بهطور کلی آمریکاییها را از معامله با آنها منع میکند. کسانی که با آنها معاملاتی انجام دهند نیز در معرض تحریمهای ثانویه قرار میگیرند.
در لیست تحریمی روز جاری نام چهار ایرانی ذکر شده که همه آنها در ارتباط با وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح بودهاند.
جست و جوی نام آنها در اینترنت نشان میدهد این افراد با نامهای سیدرضی میرمحمد علی، سیاوش نوریان، رامین جلالیان و سید محمد مثنایی نجیبی صاحب صرافی ارزی هستند.
در گزارش خزانهداری نیز به نام صرافیهای آنها اشاره شده که این صرافیهای فعال در ایران و امارات نیز تحت تحریم قرار گرفتهاند.
در میان شرکتهای خارجی ۱۳ شرکت در امارات، ۲۰ شرکت در هنگکنگ و بقیه در ترکیه و جزایر مارشال ثبت شدهاند.
تاکنون گزارشهای زیادی از استفاده جمهوری اسلامی و نهادهای نظامی آن از دلالهای بینالمللی برای فروش نفت و انتقالات مالی مربوط به آن منتشر شده است.
بخش قابل توجهی از درآمدهای نفتی ایران در دست همین شبکههای پولشویی تلف میشود.
برای نمونه، آمارهای شرکتهای ردیابی نفتکشها نشان میدهد ایران در سال گذشته روزانه بیش از ۱٫۵ میلیون بشکه صادرات نفت خام، و میعانات گازی و بشکه نفت کوره داشته که با توجه به قیمتهای جهانی نفت، میبایست دستکم ۴۶ میلیارد دلار درآمد برای ایران به همراه میآورد.
ولی آمارهای گمرکی نشان میدهد ایران در سال گذشته تنها ۳۶ میلیارد دلار درآمد نفتی داشته است که به معنی تلف شدن نزدیک به یک پنجم درآمدهای نفتی به دست دلالها یا تخفیفهای نفتی به پالایشگاههای چین است.
رادیو فردا
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
تعدادی از زندانیان سیاسی محبوس در زندانهای مختلف ایران در پیامهای جداگانه، خواستار شرکت نکردن شهروندان در انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم شدهاند.
جواد لعل محمدی، از امضاکنندگان نامه درخواست استعفای علی خامنهای که در زندان وکیلآباد مشهد محبوس است، روز سهشنبه ۵ تیر در پیامی شفاهی از زندان با اشاره به «خونهای بناحق ریخته جوانان ایران عزیز و چشمهای کور شده آنان و زجر و شکنجه و عمر تباه شده زندانیان سیاسی» گفت که شرکت در انتخابات «خیانت» است.
محمد نوریزاد، دیگر زندانی سیاسی نیز در پیامی انتخابات ریاستجمهوری را «شعبده شرمآور» خوانده و اعلام کرده است: «هرکس در انتخابات شرکت کند، به ایران و ایرانی خیانت کرده است.»
او این انتخابات را «کاملا مدیریت و مهندسیشده» خوانده و گفته است مقامهای جمهوری اسلامی «میخواهند کاری کنند تا مردم به سمت صندوقها هجوم ببرند.»
آقای نوریزاد با اشاره به «نگرانی» رهبر جمهوری اسلامی از مشارکت نکردن مردم گفته رأی ندادن «یک پیروزی برای ملت ایران» است.
علی خامنهای روز سهشنبه و در آستانه انتخابات ریاستجمهوری بار دیگر خواستار مشارکت بالا در این انتخابات شد و مهمترین علت آن را نیز «سرافرازی» جمهوری اسلامی و «کوتاهشدن زبان دشمنان» دانست.
احمدرضا حائری، فعال حقوقبشر و زندانی سیاسی نیز روز دوشنبه در نامهای شرکت نکردن اکثریت مردم در مراحل اول و دوم انتخابات مجلس دوازدهم را تلاش برای «بازپسگیری حق تعیین سرنوشت» خواند.
او که در زندان قرلحصار دوران محکومیت خود را میگذراند، از حامیان مسعود پزشکیان که به گفته او با «شعار فریبنده برای ایران» خواهان مشارکت مردم در انتخابات پیش رو شدهاند، خواست که اﻧﺘﻈﺎر نداشته ﺑﺎﺷﻨﺪ شهروندان «ﺑﺎ ﻣﺸﺎرﮐﺖ در اﻧﺘﺼﺎب رئیس دوﻟﺖ ﺟﺪﯾﺪ جمهوری اﺳﻼﻣﯽ، به ﻏﺎﺻﺒﺎن آزادی و ﺣﻖ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ اﯾﻦ ﻣﻠﺖ، ﻣﺸﺮوﻋﯿﺖ ﻣﺠﺪد ﺑﺪھﻨﺪ.»
پیشتر محبوبه رضایی، دیگر زندانی سیاسی، نیز در نامهای اعلام کرد «انتخابات نمایشی و انتصابات فرمایشی» راه حل مناسبی برای حل مشکلات کشور نیست.
این زندانی محبوس در زندان اوین تأکید کرده است که «جز گذر از جمهوری اسلامی و ایجاد تغییر در کلیه سطوح و ساختارهای قدرت»، راه دیگری وجود ندارد.
هفته گذشته گلرخ ایرایی، دیگر زندانی سیاسی محبوس در اوین، با انتشار نامهای اصلاحطلبان را به «فریب مردم و تلاش برای مشارکت آنها در انتخابات برای تثبیت قدرت جمهوری اسلامی» متهم کرده بود.
او با اشاره به افزایش «بینش سیاسی» جامعه در سالهای اخیر، خطاب به این جریان سیاسی گفته بود که «نه برای پیروزی در انتخابات، بلکه برای شکست مردم به میدان آمدهاید.»
پیش از این شخصیتهایی چون نرگس محمدی، برندهٔ جایزهٔ نوبل صلح، صدیقه وسمقی، اسلامشناس، فعالان سیاسی چون حسین رزاق و مهدی محمودیان و مژگان ایلانلو، فیلمساز و فعال حقوق زنان و زندانی سابق، اعلام کردهاند که در انتخابات ریاست جمهوری در روز هشتم تیرماه شرکت نخواهند کرد.
همچنین ۵۲۰ تن از فرهنگیان ایران با انتشار بیانیهای اعلام کردند «برای دفاع از جمهوریت و بر اساس حقوق شهروندی» در انتخابات پیش روی ریاست جمهوری ایران شرکت نمیکنند.
انتخابات ریاستجمهوری زودرس به دلیل کشته شدن ابراهیم رئیسی در سقوط هلیکوپتر، قرار است روز جمعه ۸ تیر در ایران برگزار شود.
رادیو فردا
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
۱۴۰ نفر از اقتصاددانان کشور با انتشار بیانیه ای حمایت خود را از مسعود پزشکیان در انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری اعلام کردند.
متن بیانیه این اقتصاددانان به شرح زیر است:
ملت شریف ایران
بهخوبی میدانیم تورم فزاینده، بیکاری گسترده بهویژه میان جوانان عزیز تحصیلکرده، افزایش جمعیت زیر خط فقر، کاهش ارزش پول، هزینه کمرشکن مسکن، انواع تبعیضها و نابرابریها، فرار سرمایهها، مهاجرت نخبگان، و در نهایت افت شدید رشد اقتصادی امروز و فردای کشور را تیره ساخته است. این مصائب مردم را خسته و یأس را جایگزین امید ساخته است. تشکیل دولتی با اهداف روشن توسعهای و ملتزم به بهبود وضعیت زندگی مردم میتواند به تدریج گره از مشکلات کشور بگشاید.
اگر مشکلات و چالشهای امروز ناشی از انتخابهای جمعی گذشته است، برونرفت و حل این چالشها نیز نیازمند انتخابهای جمعی هوشمندانه و عاقلانه است. انتخابات، بهرغم همهی محدودیتها، فرصتی است تا از مسیر یک تصمیم جمعی آگاهانه مسیر متفاوتی نسبت به گذشته، برای خود و فرزندانمان بسازیم. به این علت، امضاکنندگان این بیانیه از هموطنان عزیز دعوت میکنند تا با مشارکت در انتخابات، فرصت جدیدی برای ایران عزیز خلق کنیم.
ما اعتقاد داریم که پایبندی به مجموعهای از اصول اقتصادی شرط لازم برای تحقق این آیندهی متفاوت است. سوابق اجرایی و رویکرد دکتر مسعود پزشکیان نشان از باورمندی به اصول زیر و توانایی در تحقق این اصول دارد:
حاکمیت قانون: حاکمیت قانون مهمترین عامل ثباتبخشی و پیشرفت هر جامعه و قانونمند کردن مراکز قدرت موجب امیدآفرینی برای اقشار فرودست است. با این که میدانیم بخش محدودی از حاکمیت قانون در اختیار قوه مجریه است؛ همین بخش تأثیری عمیق بر زندگی روزمره و قوامبخشی به مناسبات اقتصادی کشور دارد.
خروج از انزوا و تعامل با جهان: سیاست خارجی کشور باید علاوه بر تنشزدایی، فرصتآفرینی برای تعامل اقتصادی گسترده با طیف وسیعی از کشورهای جهان، به ویژه کشورهای توسعهیافته را در دستور کار قرار دهد. بدون رفع تحریمهای ظالمانه، امکان استفاده از منابع و فرصتهای اقتصاد جهانی برای ساختن آیندهای متفاوت ناممکن است. اقتصاد و مردم ما از تحریمها به شدت متضرر شدهاند. هر چند به انزوا کشاندن اقتصاد ایران خواست نظام سلطه جهانی است؛ اما نیروهایی در داخل زمینهساز این وضعیت بودهاند. خروج از این وضعیت برای بهبود همه شاخصهای اقتصادی ضروری است.
انضباط پولی، ارزی و بودجهای دولت: کسری بودجه مزمن و ساختاری دولت و شرکتهای زیانده دولتی و تامین مالی آن از طریق نظام بانکی، روزمرگی در مقرراتگذاری ارزی و بیانضباطیهای پولی و بانکی، مهمترین علل بیثباتی کلان و تورم مزمن در اقتصاد ایراناند. ارتقای اقتدار سیاستی و استقلال عملیاتی بانک مرکزی، افزایش کارآمدی و شفافیت و انضباطبخشی به هزینههای دولت، کنترل پایدار کسری بودجه، و مدیریت حرفهای و غیرسیاسی نظام پولی و ارزی، لازمه ارتقای سلامت و کارآیی نظام پولی و مالی کشور است.
بهبود محیط کسبوکار: فعالیت گسترده و غیرشفاف نهادهای عمومی غیردولتی در بازارها، تعارض منافع گسترده در بخش عمومی، بیثباتی قوانین، مقررات زائد و اختلالزا، ناکارآمدی دستگاههای نظارتی، انحراف خصوصیسازی، و فساد اداری، رشد بخش خصوصی را محدود و افق سرمایهگذاری را تاریک کردهاند. رونقبخشی به تجارت خارجی، جانبخشیدن به رشد اقتصادی، اشتغالزایی پایدار و کاهش فقر در مقیاس کلان، مستلزم میداندادن به بنگاههای اقتصادی کاملا خصوصی، مقرراتزدایی از محیط کسبوکار، تسهیل سرمایهگذاری در اقتصاد دیجیتال، حمایت از توسعه استارتآپها، پایدارسازی زنجیرههای ارزش، و تسهیل ورود و خروج بنگاههای اقتصادی است.
رقابت: ایجاد یک ساختار رقابتی، شرط لازم برای رشد بلندمدت اقتصادی است. سیاستگذاری در این حوزه باید مبتنی بر شفافیت در بهرهمندی از فرصتها، عادلانه بودن داوریها، منصفانه بودن مقررات، و سختگیری ارکان حاکمیت در برابر تعارض منافع باشد. بنگاههای بخش عمومی نباید از مسیر ایجاد انحصار، دسترسی به اطلاعات درونی، سوء استفاده از اهرمهای سیاسی و امنیتی، و تبعیض در دسترسی به منابع مالی و فرصتها، با بخش خصوصی رقابت کنند.
مبارزه با فساد: فساد در ایران بیش از هر چیز از عدم شفافیت بخش عمومی غیردولتی، توزیع رانتهای حاکمیتی، تقدمبخشی اعطای فرصتهای اقتصادی به نیروهای خودی، تسلط اقتصاد دستوری، قیمتگذاری گسترده، و سازوکارهای غلط در تخصیص منابع متاثر است. مبارزه با فساد باید بر حذف این سازوکارها در بازارهای مختلف متمرکز شود.
حمایت اجتماعی کارآمد و پایدار: حاکمیت، به نام قانون و اخلاق، موظف به تحقق عدالت اجتماعی و تامین حداقل معیشت و تسهیل دسترسی به آموزش و درمان در سطوح مختلف اجتماع، مستقل از مذهب، قومیت و جنسیت به منظور کاهش نابرابری، و ثبات و پایداری اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. نباید حمایت اجتماعی و توانمندسازی گروههای کمدرآمد و نیازمند منوط به تحقق رشد در آینده شود.
شفافیت و پاسخگویی: شفافیت در حکمرانی اقتصادی، در فرآیندهای تصمیمگیری و دسترسی به اطلاعات به ویژه دادههای مالی، از یکسو و پاسخگویی ارکان قدرت به موکلین خود، مهمترین عوامل ارتقای سرمایه اجتماعی و جلوگیری از وقوع فسادند. پاسخگویی به رسانهها، تشکلهای سیاسی، صنفی و حرفهای و سایر نهادهای مردمی تنها احتمال فساد را کاهش نمیدهد؛ دولت را نیز از دانش عمومی بهرهمند میسازد. دولتهای کارآمد، شفاف، پاسخگو، و شنوا هستند.
توانمندسازی نظام دیوانسالاری کشور و شایستهسالاری: توانمندسازی نظام دیوانسالاری کشور، در گروی بهکارگیری افراد در سطوح تصمیمگیری و تصمیمسازی، بر مبنای توانمندیهای حرفهای، فارغ از گرایشهای سیاسی و خاستگاه قومی، و تمکین بخش سیاسی به بخش کارشناسی است.
اقتصاد ایران از بیثباتی در سیاستها به شدت رنج میبرد. اختلافنظر مسئولین یکی از علل بیثباتی خطمشیها و شکست در سیاستهاست. بسیاری از طرحهای بزرگ ملی و بینالمللی در غیاب راهکاری برای فیصلهبخشی به اختلاف نظر مسئولین متوقف ماندهاند. پایبندی به این اصول راهنما میتواند محور اجماعسازی در سطح حاکمیت و موفقیت در اداره اقتصاد کشور و مثیاق جدیدی بین رئیسجمهور با مردم برای اداره اقتصادی کشور باشد.
تنها در این صورت است که میتوان به آیندهای متفاوت با گذشته امیدوار بود. در صورت نادیده انگاشتن هر یک از این اصول نهگانه، وعدهی بهرورزی و بهبود معیشت مردم توهمی بیش نخواهد بود. در فقدان این اصول خصوصیسازی تبدیل به خصولتیسازی، حمایت از صنایع داخلی منجر به توزیع رانت نامولد، تزریق تسهیلات و بودجهی انبساطی موجب افزایش حجم پول و تورم، چابکسازی و جوانسازی مقارن با ناتوانسازی، و مقرراتزدایی منتهی به سلطهی انحصار بر زندگی مردم میشود.
برای تحقق اصول فوق و رقم زدن دوران تازه برای ایران عزیز در انتخابات شرکت کنیم.
ردیف | نام | نام خانوادگی | عنوان سازمانی |
۱ | سید عزیز | آرمن | دانشگاه شهید چمران اهواز |
۲ | حسین | اصغرپور | دانشگاه تبریز |
۳ | زهرا | افشاری | دانشگاه الزهرا |
۴ | سید مرتضی | افقه | دانشگاه شهید چمران اهواز |
۵ | سید جواد | آقاجری | دانشگاه شهید چمران اهواز |
۶ | الله محمد | آقائی | مدرس دانشگاه و پژوهشگر اقتصاد دارائی |
۷ | نعمت الله | اکبری | دانشگاه اصفهان |
۸ | قدرت الله | امام وردی | دانشگاه آزاد واحد تهران مركز |
۹ | احمدرضا | باقریان | دانشگاه اصفهان |
۱۰ | محمود | بت شکن | دانشگاه اصفهان |
۱۱ | لطفعلی | بخشی | دانشگاه علامه طباطبائی |
۱۲ | رسول | برادران حسن زاده | دانشگاه آزاد اسلامی |
۱۳ | حميد | برادران شركاء | دانشگاه علامه طباطبائى |
۱۴ | داود | بهبودی | دانشگاه تبریز |
۱۵ | محمدباقر | بهشتی | دانشگاه تبریز |
۱۶ | یاسر | پاکدامن | دانشگاه علامه طباطبائی |
۱۷ | سیدعلی | پایتختی اسکویی | دانشگاه آزاد واحد تبریز |
۱۸ | حسین | پناهی | دانشگاه تبریز |
۱۹ | جهانمیر | پیش بین | دانشگاه شهید چمران اهواز |
۲۰ | مهدی | تکیه | دانشگاه علامه طباطبایی |
۲۱ | علی | چشمی | دانشگاه فردوسی مشهد |
۲۲ | علی | حاجی نژاد | دانشگاه گیلان |
۲۳ | سيد غلامحسين | حسن تاش | موسسه مطالعات بين المللي انرژي |
۲۴ | محمود | ختایی | دانشگاه علامه طباطبائی |
۲۵ | مسعود | خداپناه | دانشگاه شهید چمران اهواز |
۲۶ | یداله | دادگر | دانشگاه شهید بهشتی |
۲۷ | سهراب | دل انگیزان | دانشگاه رازی |
۲۸ | محمدعلی | دهقان دهنوی | دانشگاه علامه طباطبائی |
۲۹ | مراد | راهداری | دانشگاه پیام نور |
۳۰ | محسن | رنانی | دانشگاه اصفهان |
۳۱ | مسعود | روغنی زنجانی | موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی |
۳۲ | مجید | رئوف مهر | دانشگاه کرمان |
۳۳ | شهریار | زروکی | دانشگاه مازندران |
۳۴ | عبدالحسین | ساسان | دانشگاه اصفهان |
۳۵ | محمد | ستاری فر | دانشگاه علامه طباطبائی |
۳۶ | سید محسن | سجادی | دانشگاه مفید |
۳۷ | بهرام | سحابی | دانشگاه تربیت مدرس |
۳۸ | رحمان | سعادت | دانشگاه سمنان |
۳۹ | حسن | سماورچی | دانشگاه یزد |
۴۰ | ولی الله | سیف | دانشگاه علامه طباطبائی |
۴۱ | هوشنگ | شجری | دانشگاه اصفهان |
۴۲ | مصطفی | شریف | دانشگاه علامه طباطبائی |
۴۳ | محمدحسین | شریف زادگان | دانشگاه شهید بهشتی |
۴۴ | حسین | صادقی | دانشگاه تربیت مدرس |
۴۵ | بهروز | صادقی عمروآبادی | دانشگاه شهید چمران اهواز |
۴۶ | اسماعیل | صفرزاده | دانشگاه الزهرا |
۴۷ | سعید | صمدی | دانشگاه اصفهان |
۴۸ | حجت اله | صیدی | مدیر ارشد بانکی |
۴۹ | حسن | طائى | دانشگاه علامه طباطبائى |
۵۰ | لطفعلی | عاقلی | دانشگاه تربیت مدرس |
۵۱ | جعفر | عبادی | دانشگاه تهران |
۵۲ | حسین | عباسی نژاد | دانشگاه تهران |
۵۳ | حسین | عبده تبریزی | مدرس دانشگاه صنعتی شریف |
۵۴ | مرتضی | عزتی | دانشگاه تربیت مدرس |
۵۵ | احمد | عزیزی | مدرس دانشگاه و اقتصاددان حوزه بانکداری و سرمایه گذاری |
۵۶ | عباس | عصاری | دانشگاه تربیت مدرس |
۵۷ | عباس | عنایت اللهی | دانشگاه آزاد اسلامی |
۵۸ | سعید | عیسی زاده | دانشگاه بوعلی سینا |
۵۹ | یوسف | عیسی زاده روشن | دانشگاه مازندران |
۶۰ | مجید | عینیان | دانشگاه آلتو فنلاند |
۶۱ | جمال | فتحاللهی | دانشگاه رازی |
۶۲ | حسن | فرازمند | دانشگاه شهید چمران اهواز |
۶۳ | علی | فرحبخش | پژوهشگر اقتصادی |
۶۴ | محمد حسن | فطرس | دانشگاه بوعلی سینا |
۶۵ | حمیدرضا | فعالجو | دانشگاه ارومیه |
۶۶ | محمدرضا | فلاح | دانشگاه پیام نور |
۶۷ | عبدالرسول | قاسمی | دانشگاه علامه طباطبائی |
۶۸ | حمید | کردبچه | دانشگاه الزهرا |
۶۹ | زهرا | کریمی موغاری | دانشگاه مازندران |
۷۰ | سید ضیاءالدین | کیاالحسینی | دانشگاه مفید |
۷۱ | محمدتقی | گیلک | دانشگاه مازندران |
۷۲ | محمد رضا | لطفعلی پور | دانشگاه فردوسی مشهد |
۷۳ | علی | ماهر | دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی حوزه اقتصاد سلامت |
۷۴ | پرویز | محمدزاده | دانشگاه تبریز |
۷۵ | بایزید | مردوخی | اقتصاددان و پژوهشگر اقتصادی |
۷۶ | سیدمحمدحسن | مصطفوی | دانشگاه تربیت مدرس |
۷۷ | شهرام | معینی | دانشگاه اصفهان |
۷۸ | سعید | ملک الساداتی | دانشگاه فردوسی مشهد |
۷۹ | میرحسین | موسوی | دانشگاه الزهرا |
۸۰ | احمد | میدری | معاون سابق وزارت رفاه |
۸۱ | کرم | میرزایی | دانشگاه صنعت نفت |
۸۲ | حجت اله | میرزایی | دانشگاه علامه طباطبائی |
۸۳ | سید محمد باقر | نجفی | دانشگاه رازی |
۸۴ | کامران | ندری | دانشگاه امام صادق |
۸۵ | شیرین | نصرتنژاد | دانشگاه علوم پزشکی تبریز حوزه اقتصاد سلامت |
۸۶ | جابر | نوروزی | دانشگاه آزاد اسلامی |
۸۷ | فرهاد | نیلی | مدرس دانشگاه صنعتی شریف |
۸۸ | بهروز | هادی زنوز | دانشگاه علامه طباطبایی |
۸۹ | محمد | هادیان | دانشگاه علوم پزشکی ایران حوزه اقتصاد سلامت |
۹۰ | محمود | یوسفی | دانشگاه علوم پزشکی تبریز حوزه اقتصاد سلامت |
۹۱ | محمدرضا | یوسفی شیخ رباط | دانشگاه مفید |
۹۲ | سید بابک | ابراهیمی | دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی |
۹۳ | اسداله | احمدی | دانشگاه پیام نور |
۹۴ | محمد طاهر | احمدی شادمهری | دانشگاه فردوسی مشهد |
۹۵ | نصرت | اسلامی | دانشگاه آزاد اسلامی |
۹۶ | ژاله | زارعی | پژوهشکده پولی و بانکی بانک مرکزی |
۹۷ | اعظم | احمدیان | پژوهشکده پولی و بانکی بانک مرکزی |
۹۸ | ایلناز | ابراهیمی | پژوهشکده پولی و بانکی بانک مرکزی |
۹۹ | مریم | همتی | پژوهشکده پولی و بانکی بانک مرکزی |
۱۰۰ | محمد | ارباب افضلی | پژوهشکده پولی و بانکی بانک مرکزی |
۱۰۱ | مهدی | بختیار | پژوهشکده پولی و بانکی بانک مرکزی |
۱۰۲ | حمید | زمانزاده | پژوهشکده پولی و بانکی بانک مرکزی |
۱۰۳ | مهشید | شاهچرا | پژوهشکده پولی و بانکی بانک مرکزی |
۱۰۴ | زهرا | خوشنود | پژوهشکده پولی و بانکی بانک مرکزی |
۱۰۵ | علی | ارشدی | پژوهشکده پولی و بانکی بانک مرکزی |
۱۰۶ | بهرنگ | اسدی | پژوهشگر اقتصاد مالی |
۱۰۷ | احسان | اسدی | پژوهشگر اقتصادی بازار سرمایه |
۱۰۸ | اکبر | افتخاری | پژوهشگر مالی |
۱۰۹ | حسین | امیر رحیمی | پژوهشگر اقتصادی |
۱۱۰ | سعید | امیریان | پژوهشگر اقتصادی |
۱۱۱ | حمید | امین اسماعیلی | جهاد دانشگاهی |
۱۱۲ | عطااله | بابایی | پژوهشگر اقتصادی بازار سرمایه |
۱۱۳ | احسان | برین | پژوهشگر اقتصادی بازار سرمایه |
۱۱۴ | معصومه | پاشا | پژوهشگر اقتصاد انرژی |
۱۱۵ | علیرضا | توکلی کاشی | پژوهشگر و کارشناس بازار سرمایه |
۱۱۶ | مهرداد | حاجیزاده فلاح | پژوهشگر علوم بانکی |
۱۱۷ | علی | حجتی | پژوهشگر اقتصادی |
۱۱۸ | سعید | درخشانی | پژوهشگر مالی |
۱۱۹ | ناصر | ذاکری | پژوهشگر اقتصاد و روزنامه نگار |
۱۲۰ | محسن | راجي اسدآبادي | مدرس و پژوهشگر اقتصادی |
۱۲۱ | عباس | سلیمیان | پژوهشگر اقتصادی |
۱۲۲ | علی | سنگینیان | پژوهشگر و کارشناس بازار سرمایه |
۱۲۳ | محسن | سیروس | پژوهشگر اقتصاد توسعه |
۱۲۴ | اسماعیل | شجاعی | پژوهشگر اقتصاد و رسانه |
۱۲۵ | سید محمد رضا | شریفی | پژوهشکده امام و انقلاب |
۱۲۶ | علیرضا | عبدالهزاده | پژوهشگر اقتصاد توسعه |
۱۲۷ | اصغر | فخریه کاشان | مشاور سابق وزیر راه و شهرسازی |
۱۲۸ | رضا | کاشف | پژوهشگر اقتصادی |
۱۲۹ | امین | کاوئی | پژوهشگر اقتصادی |
۱۳۰ | رضا | مجیدزاده | پژوهشگر اقتصادی |
۱۳۱ | حسن | مقیمی اسفندآبادی | پژوهشگر |
۱۳۲ | محمد | ملانوری | پژوهشگر اقتصادی |
۱۳۳ | بهنام | ملکی | پژوهشگر اقتصاد رسانه |
۱۳۴ | حامد | منجم | پژوهشگر اقتصادی حوزه صندوقهای بازنشستگی |
۱۳۵ | سید هادی | موسوی نیک | پژوهشگر اقتصادی مرکز پژوهش های مجلس |
۱۳۶ | محمد | ناطقی | پژوهشگر اقتصادی |
۱۳۷ | مهدی | نجات نیا | پژوهشگر اقتصادی |
۱۳۸ | ابراهیم | نمدی | پژوهشگر اقتصادی |
۱۳۹ | سعیده | هوشمند | پژوهشگر اقتصادی |
۱۴۰ | اسداله | الوندی زاده | پژوهشگر اقتصادی و مالی بانک مسکن |
منبع: اقتصادنیوز
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
جایزه صلح ناشران آلمان که از جوایز مهم فرهنگی این کشور محسوب میشود، امسال به آن اپلباوم روزنامهنگار، ستوننویس و تاریخنگار آمریکایی لهستانی رسیده است.
شورای گزینش اتحادیه ناشران آلمان سهشنبه ۲۵ ژوئن (پنجم تیر) ضمن اعلام این خبر در استدلال انتخاب این چهره فرهنگی به عنوان برنده سال ۲۰۲۴ تصریح کرد: «در دورانی که ارزشها و دستاوردهای دموکراسی بیش از پیش مورد تمسخر و حمله قرار میگیرند، نوشتهها و آثار او [آن اپلباوم] تلاش و سهمی مهم در راه حفظ دموکراسی و صلح محسوب میشوند.»
از دید دستاندرکاران این اتحادیه، اپلباوم یکی از مهمترین تحلیلگران نظامهای خودکامه به شمار میرود و به عنوان کارشناس تاریخ اروپای شرقی مدتها پیش در مورد سیاستهای گسترشطلبانه ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه هشدار داده بود.
در استدلال اتحادیه ناشران آلمان همچنین آمده است که اپلباوم با “تحلیلهای ژرفنگرانه و موشکافانه خود در مورد نظامهای کمونیستی و پساکمونیستی در شوروی سابق و روسیه، مکانیزمهای حکومتهای خودکامه برای کسب و حفظ قدرت را شفاف ساخته است”.
آن اپلباوم در سال ۱۹۶۴ میلادی در خانوادهای یهودی در واشنگتن به دنیا آمد و پس از تحصیل در رشته تاریخ و ادبیات در دانشگاه ییل (Yale) راهی انگلیس شد تا در لندن به تحصیلات خود در رشته “روابط بینالملل” ادامه دهد.
او سپس به روزنامهنگاری روی آورد و در آغاز گزارشگر نشریه “اکونومیست” در ورشو بود.
اپلباوم در نشریات گوناگونی از جمله وال استریت ژورنال، نیویورک تایمز، تایمز اقتصادی و گاردین فعالیت داشته است. او در فاصله سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶ عضو هیئت تحریریه روزنامه واشنگتن پست بود.
دویچه وله فارسی
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
متن کامل پیام محمد خاتمی در حمایت از مسعود پزشکیان
بسم الله الرحمن الرحیم
با یاد و نام خدای بزرگ و با درود و سلام به پیشگاه حضرت امام امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب و تبریک عید سعید غدیر و آرزوی سربلندی ملت شریف ایران
جامعه بحران زده ما بیش و پیش از هر زمان، نیازمند اصلاح، تغییر و تحول ساختار، رویکرد و رفتار در عرصه حکمروایی است. تغییر و تحولی مبتنی بر باور به کرامت انسان که در عرصه اجتماعی، در حق حاکمیت مردم بر سرنوشت بروز و ظهور میکند. تغییر و تحولی در جهت رفع نیازهای فزاینده مردم و بخشهای مختلف جامعه، که هر کدام به نوبه خود از جهتی در تنگنا و رنج به سر میبرند.
این تغییر و تحول با براندازی - که نه ممکن است و نه مطلوب - حاصل نمیشود، همانگونه که رویکردها و رفتارهایی که به خود براندازی میانجامد نیز کمتر از براندازی دردناک و خسارتبار نخواهد بود.
بر این باورم که اکثریت قاطع ملت با اینکه تحول و تغییر را میخواهد، نمیخواهد با از هم پاشیدن نظم و انتظامات امور، جامعه و کشور با تهدید و خطرات روبرو شود.
به نظر من آنچه مردم میخواهند و شایسته داشتن آناند این است که همه مردم با هر سلیقه، گرایش، رویکرد، جنسیت و قومیت، بهعنوان شهروندان صاحب حق و حرمت بتوانند از یک زندگی خوب برخوردار باشند و سرمایههای انسانی، اقتصادی، طبیعی، تاریخی و فرهنگی کشور که متعلق به فرزندان این مرز و بوم است رو به ضعف و افول ننهد چنانکه با کمال تأسف نهاده است.
کم هزینه ترین و پرفایده ترین امری که میتواند گذر از این وضعیت ناگوار را آسان کند یک توافق همگانی و منطقی بر اساس مصالح ملی است. توافقی که در پرتو آن حقوق مردم و حدود حاکمیت روشن باشد و اطمینان حاصل شود که جامعه به جانبی میرود که در آن نیازهای فزاینده مردم، بخصوص در بخشهای میانی و محرومتر جامعه که از تنگی معیشت رنج میبرند و بالاخص نسل نوپای رو به آیندهای که در جهانی متفاوت با جهان نسلهای پیشین زندگی میکند و زنان بزرگوار و ارجمندی که با محرومیتهای مضاعف روبرو هستند برآورده شود و همگان احساس کنند در سایه عدالت که دامنهاش بسی گستردهتر از عرصه اقتصادی است، میتوانند شاهد شکوفایی، توسعه، پیشرفت و امنیت کشور باشند و امیدشان به آینده افزایش یابد.
روشن است که اگر انتخابات به گونهای باشد که حق حاکمیت مردم بر سرنوشت و حقوق شهروندی را تأمین و حدود و مسؤولیتهای حاکمان در برابر مردم را تثبیت کند و سامانبخش تدبیر امور بر پایه خواست و اراده اکثریت مردم، با احترام به حقوق اقلیت باشد ما به نتیجه مطلوب خواهیم رسید. با تأسف فراوان در موقعیت کنونی با چنین انتخاباتی فاصلهای زیاد داریم.
من در انتخابات گذشته رأی ندادم و با اکثریتی که احساس میکند گوشی برای شنیدن صدای او و دست توانایی برای رفع مشکلات او وجود ندارد همصدا شدم.
اینک اما فرصتی پیش آمده است که امیدوارم روزنهای باشد به فضایی که در آن صدای اکثریت شنیده شود و تفاوتی هرچند اندک در فضای کنونی پدید آید و گامی در جهت وضعیتی متفاوت با آنچه بوده است و خسارات فراوانی وارد آورده است برداشته شود.
گرچه با تأسف فراوان، هنوز هم حق و حرمت بخشهای زیادی از جامعه نادیده انگاشته شده است. بهگونهای که بسیاری از کسانی که شایستگی نمایندگی از مردم و خدمت به مردم را داشتهاند حاضر نشدند به عنوان نامزد در عرصه انتخابات حاضر شوند و شایستگانی هم که حضور یافتهاند، به ناحق از اینکه در معرض رأی مردم قرار بگیرند ناکام ماندند.
ولی جای خوشوقتی است که بخش اصلاح طلب و تحول خواه جامعه دست کم یک نامزد در عرصه دارد و میتواند امیدوار باشد که بخشهای مهمی از جامعه که از فقر و فساد و ناامنی و تحقیر شدگی رنج میبرند و روزبهروز ناراضیتر میشوند، دست کم بخشی از خواستهای نادیده انگاشته شده و حقوق پایمال شده خود را و حتی آرمانهای خود را در مواضع و شخصیت ایشان ببینند و دریابند که میتوان آرمانخواه بود و به ارزشها پایبندی داشت بدون اینکه ارزشها را وسیله توجیه و تحمیل روشها و اموری کرد که ضد ارزشها و آرمانها و بر خلاف مصالح ملی هستند.
راستگویی، پاکدستی، پاکدامنی و پای بندی جناب دکتر پزشکیان به آرمانهای انقلاب قابل تردید نیست. و اجازه میخواهم که چند ویژگی را به این خصوصیتها اضافه کنم.
۱- مردمخواهی، مردمداری و مردمی بودن با پرهیز از مردمفریبی
۲- عدالتخواهی که دامنهای فراختر از عرصه اقتصاد است
۳- فسادستیزی
۴- باور به شایستهسالاری و عزم باز کردن میدان برای فرزندان آگاه و شایسته ملت
حضور آقای دکتر پزشکیان میتواند در دل اکثریت ناراضی از وضعیت موجود، امید ایجاد کند.
البته مردم میدانند و باید بدانند که مشکلات که روزبهروز بیشتر و متراکمتر میشود به سادگی و زودی قابل رفع و حل نیست، ولی آمدن و آوردن رویکردی به صحنه که درد مردم را دارد و عزم آن را دارد که با کمک خود مردم و فرزندان شایسته مردم به درمان بپردازد و انشاءالله شجاعت اقدام را دارد و باید داشته باشد، امیدبخش و نویددهنده به آیندهای بهتر است.
این بنده کوچک خداوند که خیر و پیشرفت کشور و سربلندی ملت و والایی و توانمندی جامعه را میخواهد شرکت در انتخابات را در این مرحله موجه میداند و به جناب دکتر پزشکیان رأی خواهد داد.
بقیه کار را به وجدان بیدار مردم واگذار میکنم و امیدوارم که جامعه آزردهخاطر و ناراضی از اوضاع و احوال، تصمیمی بگیرد که خیر جامعه و کشور را در بر داشته باشد و زمینه بهبود تدریجی امور را فراهم آورد و امید به آینده بهتر را افزایش دهد.
پیروز و شاد و کامروا باشید.
منبع: خاتمیمدیا
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
همسر احمدرضا جلالی، پزشک و پژوهشگر دوتابعیتی ایرانی-سوئدی که از هشت سال پیش در ایران زندانی و به اعدام محکوم شده است، میگوید همسرش از زندان اوین اعلام کرده که دست به اعتصاب غذا خواهد زد.
ویدا مهراننیا روز سهشنبه پنجم تیرماه به رسانهها گفت همسرش فکر میکند تنها راهی که هرکس در دنیا میتواند صدای او را بشنود این است که از روز چهارشنبه دست به «اعتصاب غذا» بزند.
آقای جلالی، اردیبهشت سال ۹۵ وقتی برای شرکت در یک کنفرانس علمی به ایران سفر کرده بود به دست مأموران وزارت اطلاعات بازداشت شد.
او سپس در دادگاه انقلاب به اتهام جاسوسی برای اسرائیل به اعدام محکوم شد.
سوئد روز ۲۶ خردادماه گذشته، حمید نوری دادیار پیشین زندان گوهردشت را که در این کشور زندانی بود، با دو زندانی سوئدی مبادله کرد.
در اعتراض به این اقدام دولت سوئد، پیشتر احمدرضا جلالی در فایلی صوتی از زندان اوین خطاب به نخستوزیر سوئد، اولف کریسترسون میگوید: «شما تصمیم گرفتید با وجود خطر اعدام، من را رها کنید.»
ویدا مهران نیا در بیانیهای که روز سهشنبه در اختیار خبرگزاری فرانسه قرار داد، گفت: «احمدرضا بهعنوان یک پزشک به خوبی میداند با توجه به وضعیت جسمانی شکنندهاش، یک اعتصاب غذا میتواند بهطور بالقوه برای او کشنده باشد اما هیچ گزینهای دیگر را پیشرو ندارد.»
به گفته خانم مهراننیا همسرش بهدلیل دو اعتصاب غذای پیشین خود از آریتمی قلبی، افت ضربان قلب، افت فشار خون، زخم معده مزمن، کم خونی، و کاهش وزن شدید رنج میبرد.
همسر احمدرضاجلالی به خبرگزاری فرانسه گفت: «این پزشک، شوهر دوستداشتنی و پدر دو فرزند میخواهد بار دیگر به خانواده خود ملحق شود. او میخواهد یک بار دیگر به عنوان یک پزشک متعهد به جامعه خدمت کند.»
خانم مهراننیا گفت: «او میخواهد دوباره به عنوان یک انسان شناخته شود و با او [مثل یک انسان] رفتار شود.»
آقای جلالی گفته است که برای پایان دادن به این «وحشیگری بیپایان» نیازمند کمک جهانی است.
خانم مهراننیا همچنین در گفتگو با نشریه سوئدی افتونبلادت، با اشاره به اینکه آقای جلالی چند روزی است که از تماس تلفنی محروم شده است گفت: «آخرین باری که با همسرم تلفنی صحبت کردم گفت که از روز چهارشنبه اعتصاب غذای خود را آغاز خواهد کرد.»
دولت سوئد اصرار دارد که تلاش کرده است تا جلالی را آزاد کند، اما تهران از به رسمیت شناختن او به عنوان یک شهروند سوئدی امتناع کرده است زیرا به گفته مقامات امنیتی ایران، او پس از بازداشت در تهران، تابعیت سوئدی خود را دریافت کرده و او در هنگام بازداشت تنها تابعیت ایران را داشته است.
اولف کریسترسون نخستوزیر سوئد روز ۲۷ خردادماه در یک مصاحبه رادیویی در واکنش به انتقاد خانواده جلالی دربارهٔ عدم آزادی او گفت: «برای ناامیدی آنها احترام زیادی قائلم، اما واقعاً این انتقاد را درک نمیکنم. راه جایگزین این بود که دو سوئدی دیگر را که حالا به کشور بازگشتهاند، رها میکردیم.»
توبیاس بیلستروم وزیرخارجه سوئد نیز روز سهشنبه ۲۹ خردادماه در ایمیلی به خبرگزاری رویترز با اشاره به اینکه سوئد از آقای جلالی دست نکشیده است، گفت: «تلاشها برای آزادی او ادامه خواهد یافت.»
خانم مهران نیا قرار است روز دوم ژوئیه با آقای بیلستروم دیدار و دربارهٔ پرونده همسرش گفتگو کند.
سازمان ملل و گروههای حقوق بشری مانند عفو بینالملل احمدرضا جلالی را بیگناه دانسته و تأیید کردهاند که او در بازی «بیرحمانه دیپلماسی گروگانگیری» جمهوری اسلامی به زندان افتاده است. این نهادهای حقوق بشری بارها در بیانیههای مختلف خواستارآزادی بدون قید و شرط این زندانی دوتابعیتی شدند.
نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی بارها شهروندان دوتابعیتی ایرانی و نیز شهروندان خارجی را به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» و «جاسوسی» بازداشت کرده و در مواردی آنها را در مذاکره با کشورهای غربی به عنوان اهرم فشار و ابزار «باجگیری» در سیاست خارجی بهکار گرفتهاند.
رادیو فردا
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
حدوداً دو دههای است که حال اقتصاد ایران به طور خاص، وخیم است و با وجود روی کار آمدن افراد با تفکرات مختلف سیاسی و اقتصادی، تنها دستاوردی که به ارمغان آمده، کوچکشدن سفرههای مردم و افزایش گلایهها نسبت به تصمیمگیران کشور بوده است.
به گزارش اقتصاد24، این روزها بازار وعده وعید نامزدهای ریاستجمهوری داغ است؛ از ارائه طلا، گوشت و بنزین ۱۵۰۰ تومانی به مردم گرفته تا تحویل کارت خرید یک میلیاردی و ارائه مسکن اجارهای رایگان به برخی افراد. از اینرو، واکنش مردم به این حرفها با طنزهایشان در فضای مجازی نشان میدهد نه تنها به این صحبتها اقبال نشان ندادند که حتی این شعارها، روز به روز بر بیاعتمادی آنها افزوده است.
در همین خصوص، احمد بیگدلی، نماینده خدابنده در مجلس گفت: فارغ از شعارهای اقتصادی که برخی نامزدهای ریاستجمهوری سر دادند، باید بگویم مردم ما بسیار آگاه هستند و شاید از بعضی از این نامزدها هم، بیشتر اطلاعات داشته باشند و درک میکنند که کدام شعارها شدنی و کدام وعده وعیدها خارج از ظرفیت و امکانات کشور است.
نامزدهای انتخابات با مردم به خصوص در حوزه اقتصاد، واقعی صحبت کنند
وی افزود: برخی از نامزدهای ریاستجمهوری یا ظرفیتهای کشور را نمیشناسند یا خبر از مشکلات مردم ندارند و یا نمیدانند درآمد و منابع مملکت در کجاها است. صادقانه از نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری میخواهم با مردم به خصوص در حوزه اقتصاد، واقعی صحبت کنند. این کشور، منابعش معلوم است و هر فردی هم روی کار بیاید باید با همین ظرفیتها کار را پیش ببرد.
بیگدلی تصریح کرد: یکی از آسیبهای جدی که میتواند به کشور وارد شود، بیاعتمادی مردم به مسئولان است. فرض کنید فردی که شعارهای خارج از واقعیت، به خصوص در حوزه اقتصاد داده است، برگزیده شود. در میدان عمل میفهمد که وعدههایی که داده، امکان عملیاتی شدن ندارد، طبیعی است که موجی از بیاعتمادی در کشور ایجاد خواهد شد. این پاسخگو نبودن و دادن شعارهای توخالی، لطمه بزرگ به کشور به خصوص در این شرایط حساس است.
عضو کمیسیون اجتماعی مجلس اظهار داشت: برخی از مردم میگویند چرا در کشور همهپرسی انجام نمیشود. اتفاقاً سر دادن شعارهای نامزدها و کارنامه گذشته آنها در میدان عمل و پاسخگویی و در نهایت انتخاب مردم، یک همهپرسی بزرگ است. نارضایتی و گلایههای جدی مردم که بیشتر رنگ و بوی اقتصادی دارد، به خاطر سر دادن شعارهای توخالی و بدون کارشناسی افراد تصمیمساز و تصمیمگیر در مملکت است.
وی یادآور شد: همه میدانیم و بارها هم گفته شده که مشکل اساسی مردم، گرفتاریهای معیشتی و اقتصادی کشور است. اگر در این سالها، به مرور بخشی از این معضلات حل میشد و در مسیر رفع این چالشها قرار میگرفتیم، شک نکنید خیلی از مسائل داخلی در حوزههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حل و فصل میشد. خیلی از مردم معتقدند نامزدها در مناظرات و به خصوص در بخش اقتصادی، خیلی بابرنامه و شعارهایی که شدنی باشد، ظاهر نشدند. حرف حقی است که امیدوارم در چند روزی که از تبلیغات مانده در نوع منطقی و واقعی، خودش را نشان دهد.
بیگدلی افزود: برنامه آقایان باید در حد کلان و کشور باشد نه اینکه جنس شعار و برنامهها در حد یک منطقه یا استان باشد. در ادوار مختلف مجلس، شاهد قانونگذاریهای متعدد بوده و هستیم و از طرفی، چندین برنامه توسعه کشور نوشته شده و چشمانداز بیست ساله هم داشتهایم که باید در سال ۱۴۰۴ به آن اهداف میرسیدیم.
روشن است که در این دههها، کارشناسان و مسئولانی که در رأس کار بودند، کلی قانونگذاری کردند و برنامه نوشتند، با این تفاسیر، دیگر وعدههای خارج از عرف دادن، معنی ندارد و شک نکنید اگر به همین بحث و اهداف کارشناسی متعهد باشیم، خیلی از مطالبات مردم ادا خواهد شد.
انحرافهای شدیدی از برنامههای توسعهای کشور داشتیم
عضو مجمع نمایندگان استان زنجان خاطرنشان کرد: قانون اساسی، سیاستهای کلی و ابلاغی رهبر انقلاب، برنامههای توسعه کشور و شرع، مسیر را در همه حوزهها و به خصوص اقتصاد برای ما روشن کرده است. حتی اگر برخی قوانین ما در اصطلاح «بد» باشد، قطعاً از بیبرنامگی «بهتر» است. معنی ندارد ما ساعتها وقت کشور را بگیریم و برنامه بنویسیم و بعد پنج سال بگوییم به ۳۰ درصد آن عمل شده است. واقعاً این رویکرد و عملکردها، به جد جای نگرانی دارد.
وی در پایان گفت: در این مملکت، انحرافهای شدیدی از برنامههای توسعهای کشور داشتیم و زمانی که دستمان خالی شده، تقصیرها را گردن دیگران انداختیم. اگر به قانون و برنامههای اقتصادی که مامن قانونی دارد، برگردیم و حتی اگر ایراد دارد در چهارچوب قانون روی به رفع آن بیاوریم، حتی اگر مجدداً شاهد قدرت گرفتن ترامپ هم بشویم، اوضاعمان آشفته نخواهد شد.
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
۱۱ سال پس از حمله به سفارت انگلیس، حمله کنندگان چه پستهایی گرفتند؟
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
نظریه توطئه در میان ایرانیان همواره طرفدار داشته است. اگر روزگاری کاراکتر دایی جان ناپلئون نمایش طنزآمیز هراس از نقشههای پنهان انگلیسیها محسوب میشد اما این روزها نیروهای سیاسی داخلی نیز در مظان اتهام قرار گرفته اند؛ اصلاح طلبانی که قرار است عامل تداوم وضع موجود و سوپاپ اطمینان نظام باشند، عدالت خواهانی که میخواهند اذهان را از واقعیتهای جامعه پرت کنند، و معترضانی که وابسته به دلارهای بیگانگان هستند. حال اما جای این پرسش خالی است که توطئه اندیشی ایرانیان از کجا آمده است؟
رقابتهای استعماری بلندمدت: ایران برای مدتهای طولانی صحنه رقابت استعماری روسیه و انگلیس بوده است. پدیده استعمار اگر چه در کنار غارت منابع توانست به نضج گیری حاکمیت قانون و بوروکراسی کارآمد در برخی از مستعمرات (هند و کره) کمک نماید ولی ایران بیشتر به گوشت قربانی نزاع میان دو قدرت تبدیل شده بود. روسیه و انگلیس نه تنها تصمیم گیری مستقل را از حاکمان کشور ستانده بودند بلکه مسیر هر گونه حرکت اصلاحی از جنس امیر کبیر را با موانع جدی روبرو ساخته بودند.
خیالپردازی درباره قدرت لویاتان: توماس هابز دولت را ضرورتی برای وضعیت طبیعی میداند که در آن انسانها گرگ یکدیگر بوده و تهدیدی برای هم به شمار میروند. در چنین شرایطی آدمیان میپذیرند که بخشی از حقوق و آزادیهای خود را به دولتی واگذارند که در قامت هیولایی اسطورهای به نام لویاتان تجلی یافته است. در ایران اما اگر چه از زمانههای دور دولت به معنای امروزین آن وجود نداشته و بیشتر مناسبات قبیلهای رایج بوده است ولی ایرانیان همواره آن را پرهیمنه، اسرار آمیز و توطئه آفرین میپنداشتهاند.
سیکل معیوب قدرت مندی و بی قدرتی: سیر تاریخ ایران معاصر برای ایرانیان دیالکتیکی میان احساس قدرت و بی قدرتی بوده است. مردمی که از یک سو با آفرینش دو انقلاب تمام عیار قدرت بسیج و سازماندهی خود را به رخ کشیدهاند و از سوی دیگر بعد از پیروزی با اعتماد تام به رهبران، زمام تصمیم گیری را به نظام جدید واگذار کردهاند. فرآیندی که در آن دولت شیئیت یافته و به پدیدهای مستقل تبدیل شده است. به بیان دیگر در فقدان تشکل یافتگی جامعه، و تقدس یافتگی رهبران، مردم بی قدرت و ناتوان در مواجههای پارادوکسیکال از یک طرف همه چیز را از دولت طلب میکنند و از طرف دیگر انواع توطئهها را به آن نسبت میدهند.
شکاف فزاینده دولت - ملت: انقلابها در ایران معاصر اگر چه موجبات نزدیکی و همدلی موقت میان حکومت و جامعه را فراهم آوردهاند ولی به دلیل فقدان زیر ساختهای مشارکت آفرین بعد از مدت کوتاهی و بر خلاف انتظار پیشین باعث افزایش شکاف دولت - ملت شدهاند. تجربه جمهوری اسلامی هم نشان داده است که کاهش تدریجی نقش آفرینی ملت در سیاست گذاریها موجب سقوط سرمایه اجتماعی و افول اعتماد عمومی شده و زمینههای ایجاد بدبینی مردم نسبت به کارنامه حکومت و پررنگ شدن نظریه توطئه را فراهم میآورد.
تلگرام نویسنده
@solati_mehran
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
سه کشور اروپایی: ایران تشدید تنش هستهای را متوقف کند و به تعهدات برجامی خود بازگردد
آلمان، بریتانیا و فرانسه روز دوشنبه چهارم تیرماه پس از نشست شورای امنیت درباره قطعنامه ۲۲۳۱ از ایران خواستند تشدید تنش هستهای را متوقف کند و به تعهدات خود در چارچوب توافق اتمی موسوم به برجام بازگردد.
رابرت وود، معاون سفیر آمریکا در سازمان ملل، نیز در نشست شورای امنیت گفت: «گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی از ۲۷ مه و ۱۳ ژوئن نشان میدهد که ایران مصمم است برنامه هستهای خود را به شکلی که هیچ نوع کاربرد صلحآمیز معتبری ندارد، گسترش دهد.»
به دنبال قطعنامه اخیر شورای حکام علیه جمهوری اسلامی، آژانس بینالمللی انرژی اتمی روز ۲۴ خرداد گزارش داد که ایران درحال نصب هشت آبشار حاوی ۱۷۴ سانتریفوژ آیآر-۶ در واحد ۱ تأسیسات غنیسازی فردو است.
آیآر-۶ یکی از پیشرفتهترین مدلهای سانتریفوژ در تاسیسات هستهای ایران است.
رابرت وود در ادامه تصریح کرد: «ایران باید دست به اقداماتی بزند که اعتماد بینالمللی را به دنبال داشته باشد و تنشها را کاهش دهد، نه اینکه به فعالیتهای هستهای که خطرات جدی اشاعه را به همراه دارد ادامه دهد.»
معاون سفیر آمریکا در سازمان ملل تاکید کرد که واشینگتن آماده است تا از تمام ابزارهای لازم برای جلوگیری از دستیبابی ایران به سلاح هستهای استفاده کند.
آقای وود تصریح کرد که آمریکا کاملا متعهد به رفع نگرانیهای بینالمللی درباره برنامه هستهای ایران از طریق دیپلماسی است.
بیانیه سه کشور اروپایی
آلمان، بریتانیا و فرانسه نیز در بیانیهای گفتند: «شورای امنیت امروز نشستی برای بررسی اجرای قطعنامه ۲۲۳۱ که زیربنای توافق هستهای ایران است و تعهدات هستهای ایران را مشخص میکند، برگزار کرد. این قطعنامه قرار است در اکتبر سال آینده به پایان برسد. بنابراین ۱۶ ماه آینده برای یافتن راهحل دیپلماتیک در رابطه با بحران هستهای ایران بسیار مهم خواهد بود.»
این سه کشور اروپایی هم در بیانیه خود به گزارش روز ۲۴ خرداد آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره نصب سانتریفوژهای پیشرفته در سایت فردو اشاره کردهاند.
در این بیانیه آمده است: «بر اساس برجام، ایران متعهد شد که هیچ یک از این سانتریفوژها را نصب یا راهاندازی نکند و از این سایت برای اهداف غنیسازی استفاده نکند. ما مجدداً از ایران میخواهیم تا تشدید تنشها را متوقف کند و به تعهدات خود در چارچوب برجام بازگردد.»
آلمان، بریتانیا و فرانسه تصریح کردهاند که عدم همکاری جمهوری اسلامی «با آژانس در طول سالیان متمادی، نظام عدم اشاعه جهانی را تضعیف میکند» و همچنین مانع فعالیت آژانس برای انجام کار حیاتی خود جهت ارزیابی برنامه هستهای ایران میشود.
این کشورها تاکید کردهاند، توافقات ایران با آژانس و تعهدات قانونی این کشور باید به طور کامل و بدون تاخیر بیشتر پیگیری شود.
آلمان، بریتانیا و فرانسه گفته اند:«به ویژه این امر نگرانکننده است که ببینیم ایران بهطور قاطع تعهد قانونی خود را برای اعلام تأسیسات هستهای جدید به آژانس بینالمللی انرژی اتمی انکار میکند.»
این کشورها ضمن تاکید بر دیپلماسی در قبال ایران گفتهاند: «ایران باید به طور جدی و فوری به تعهدات خود در قبال دیپلماسی و تعهدات الزامآور قانونی در ۱۶ ماه باقیمانده قبل از انقضای قطعنامه احترام بگذارد.»
هشدار بریتانیا
باربارا وودوارد، سفیر بریتانیا در سازمان ملل، نیز در نشست شورای امنیت نسبت به پیشرفتهای هستهای ایران هشدار داد.
سفیر بریتانیا با اشاره به انقضای قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت تصریح کرد که جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگری به آستانه توانایی تولید سلاح هستهای نزدیک شده است.
او گفت که این وضعیت منطقه و جهان را بسیار خطرناکتر میکند و احتمال تشدید تنش از سوی دیگران را افزایش میدهد.
وودوارد اضافه کرد: «ما همچنان به برجام پایبند هستیم و ایران باید همین تعهد را نشان دهد. ما به حفظ همه گزینههای دیپلماتیک ادامه خواهیم داد و در صورت لزوم، مکانیسم ماشه را قبل از اکتبر ۲۰۲۵ فعال میکنیم.»
مکانیسم ماشه یا سازوکار «اسنپ بک» قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت در سال ۲۰۱۵، امکان بازگشت فوری تحریمهای شورای امنیت علیه ایران تا قبل از مهرماه ۱۴۰۴ را فراهم میکند.
رادیو فردا
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
انگ تجزیهطلبی به اقوام ایرانی خوب میچسبد، یعنی هر کسی از اقوام ایرانی که از مادر زاده میشود از همان زمان تولد، در نظرِ مرکزگرایانی افراطی، مستعدِ تجزیهطلبی است! مگر آنکه باید با تمام توان بکوشد تا خلاف آنرا اثبات کند و در این کوشش، باید بارها زبان مادری خود و اهمیت آن را انکار کرده و حتی افراطیتر از خود مرکزگرایان چنان باید هویت و فرهنگ قومی خود را انکار کند تا بلکه از طرف مرکزگرایان مقبول واقع گردد...!
کمتر جنبشی یا حرکت اعتراضی در تاریخ معاصر ایران میشناسم که دور از مرکز رخ داده باشد و مخالفان مرکزی به آن انگِ تجزیهطلبی نزده باشند از جنبش خیابانی بگیرید بیایید تا حتی نهضت میرزا کوچک خان که چون از مرکز شروع نشده بود در نتیجه به آن نیز انگ تجزیهطلبی زدند...!
در رقابتهای انتخاباتی که اکنون در جریان است بارها از سوی مخالفان آقای پزشکیان به او انگِ تجزیهطلبی زدهاند!
اصلا مهم نیست که در چهل سال کارنامهی سیاسی او هیچ موردی و شائبهای برای تجزیهطلبی دیده نمیشود، تنها سخن و یا جملهای از او کافی خواهد بود تا مرکزگرایان، آن انگِ ابدی و داغِ لعنتی را را بچسبانند!
ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم...
آنچه در این اوضاع عجیب مینماید اینست که نه تنها رقیبان و مخالفان آقای پزشکیان بلکه حتی برخی کسانی که اصلا به جناحین اصولگرایی وابسته نیستند در این انگ زدن به آقای پزشکیان، سر از پا نمیشناسند!
یکی از اینها که گوی سبقت را از دیگران ربوده، آقای حسین دهباشی است، او چندین بار بر پزشکیان تاخته که در پی ایرانستان است...
او به ملیگرایان(بخوانید مرکزگرایان) هشدار میدهد که در مقابل پزشکیان «بجنبد در برابر این واگراییهای ویرانگر و این قومپرستیهای میهنستیز...»!
مثلا به این نوشته (https://t.me/Ali_Moradi_maraghei/24) او بنگرید...
آیا آقای دهباشی نمیداند که در این اوضاع، چنین کوششهای او چه خدمتی به رقیبانِ آقای پزشکیان میکند؟!
او بدون شک میداند، اما این از رگِ غیرتِ مرکزگرایی افراطی او برمیخیزد که با شنیدن کوچکترین سخن از هویت، فرهنگ، زبان مادری و مطالبات اقوام ایرانی، بلافاصله بدنشان کهیر میزند...!
در پایان به آقای دهباشی توصیه میکنم علیرغم اینکه در این چند روز، چندین نوشته به تجزیهطلبیِ پزشکیان اختصاص داده بازهم جای کار دارد! چون آقای پزشکیان علاوه بر ترک بودن، متولد مهاباد است و زبان کردی نیز میداند یعنی دو بار تجزیهطلب است!
یاد دعوای بروجردیها و خرمآبادیها میافتم که این دو شهر نیز مثل اکثر شهرها که با شهرِ همجوار خود رقابت و کشمکش داشتند، در اوایل انقلاب بین یک بروجردیِ مسلمان با یک خرمآبادیِ کمونیست بحث در میگیرد، بروجردی وقتی کم میآورد عصبانی شده همشهریهای بروجردی خود را به کمک فرا میخواند.
وقتی میرسند و علت اختلاف را میپرسند میگوید:
«این پدرسوخته کمونیست است و نه تنها کمونیست، بلکه خرمآبادی نیز میباشد!»...
بقول عبید زاکانی:
«عمران نامی را در قم شیعیان میزدند. یکی گفت: چون عمر نیست چرا میزنید؟
گفتند: عمر است، الف و نون عثمان را هم دارد!...»
تلگرام نویسنده
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
زانوی شیخ و شاه بر گلوی انتخابات در ایران
دو سده است که ایران با جهان نوین و مناسبات تازه در جهان آشنا شده است؛ و یکسده است که ایرانیان ریختی از انتخابات را تجربه میکنند؛ اما شوربختانه انگار در این بازه ی زمانی هنوز ایرانیان نتواستهاند به انتخابات به عنوان سازوکاری برای گذار از اختلافها و گوناگونیها ی خود برسند. انتخابات در ایران به مراسمی دگردیسیده است که گاهی به ابراز ارادت به درگاه پیشوا به کار میرود؛ و گاهی به ابزاری برای ایستادهگی در برابر قدرت چیره و ستمگر! همانند دشمنیها و دعواها ی حیدری و نعمتی که در تاریخ ایران آشناست، دسته نخست در هر وضعیتی در انتخابات هستند و همانند «امت همیشه در صحنه» به کار امامها ی (شیخ و شاه) اجتماع میخورند؛ و دسته ی دوم تنها به قهر و پشت کردن به انتخابات دلخوشاند، بیکه حساب و کتابی بر این رفتارها چیره باشد و هوده و توشهای از این مراسم قربانی کردن جایگاه و شکوه شهروندی به دست آید؟
پدیدارشناسی «انتخابات بیمعنا» در ایران چیست؟ از آسیبشناسی آن چه میتوان آموخت؟ در این انتخابات جاری کجا باید ایستاد و چرا؟ برای تصمیمگیری نهادها و جریانها مهمتر هستند یا نامها، ادعاها و داوها؟ آیا امکانی برای آزمون و خطا ی ملی در پهنه ی انتخابات در ایران فراهم است؟
از تاریخ انتخابات در دوران جمهوری اسلامی چه میتوان آموخت؟
جمهوری اسلامی به جهت تنگناها ی گفتمانی، و سیاسی به نظارت استصوابی رسیده است و علی خامنهای به احمد جنتی! یعنی جمهوری اسلامی به نظارت استصوابی رسیده است که بماند و علی خامنهای هم به جنتی رسیده است، که نرود. نظارت استصوابی برآمد مغز سخت و سنگی سنت و محافظهکاری سنتی و مذهبی است در برابر فشارها ی وارده برای دگردیسی است؛ و ما را به اینجا کشانده است. یعنی جامعه بسیار پیش آمده است و دیگر خوشبختانه در پوسته ی سختی که در بهمن ۵۷ برای خود ساخته است، نمیگنجد. در چنین شرایطی یا جامعه (به جهت فشارها ی گوناگون درونی و بیرونی) پوستاندازی میکند، و به خودآگاهی جدید تن میدهد، یا تسلیم نظارت استصوابی و گردانش (مدیریت) آن میشود؛ و دیر یا زود میمیرد.
در رویکرد نخست جریانها ی نواندیش و پیشرو باید راهی به گشودن گرهها، بستهگیها، سختیها و دشواریها بگشایند که فرآیند گذار و پوستاندازی را کمهزینه و امیدآفرین کند. اگر نمایندهگان و بردارهایی که به چنین رویکردی میرسند، نباشند یا در اندازهای نباشند که در برآیند کنشها و واکنشها ی سیاسی کارآمد باشند، آنگاه سنت و نمایندهگان آن دست بالا را خواهند داشت؛ و جامعه به هر سو پرتاب شود، دور است که به دمکراسی و برپایی نظام شهروندی برسد. در این داستان از تاریخ «انتخابات در ایران» پیش و پس از جمهوری اسلامی چه میتوان آموخت؟ چرا هنوز نظام شهربندی برقرار است؛ و هر روز بدتر از دیروز میشود؟
در گفتوگویی از مهراد خوانساری که سیاستمداری کهنهکار و مشروطهخواه است، پرسیدهام: چهگونه میتوان گلو ی ملت را از زیر زانو ی شیخوشاه بیرون آورد؟ چهگونه مردمان ایران میتوانند نفس بکشند؟ و رویپاها ی خود بایستند؟ تنگناها ی انتخابات در ایران از کجا میآیند؟
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
جولیان آسانژ، بنیانگذار وبسایت افشاگر ویکیلیکس، پس از دستیابی به توافقی که به مبارزه علیه استرداد به آمریکا پایان میدهد، از زندانی در بریتانیا آزاد شد. گزارش شده او اکنون به استرالیا باز میگردد. انتظار نمیرود آقای آسانژ مجددا زندانی شود. آمریکا آقای آسانژ را متهم به افشای اسرار حساس در مورد جنگ در عراق و افغانستان کرده است.
بعد از سالها چالش حقوقی، ویکیلیکس میگوید که جولیان آسانژ، بنیانگذار این سازمان، پس از توافق با آمریکا، بریتانیا را ترک کرده تا در دادگاهی در یک جزیره در اقیانوس آرام اتهام خود را بپذیرد اما بدون مجازات بیشتر به استرالیا بازگردد.
بر اساس یکی از اسناد ارائه شده به وزارت دادگستری آمریکا، آقای آسانژ پس از رسیدگی به پروندهاش در این جزیره به زادگاهش استرالیا بازمیگردد.
آقای آسانژ که ۵۲ سال دارد با اتهام دسیسه برای دستیابی به اطلاعات دفاعی و امنیتی آمریکا و افشای آنها مواجه بود.
چندین سال است که مقامهای قضایی آمریکا آقای آسانژ را متهم میکنند که با انتشار پرونده ویکیلیکس، که اطلاعاتی مربوط به جنگ عراق و افغانستان را فاش کرد، جان افرادی را به خطر انداخته است و در پی آن بودند که او را برای محاکمه به آمریکا بیاورند.
به گفته سیبیاس، شریک آمریکایی بیبیسی، آسانژ در آمریکا بازداشت نخواهد شد و مدتی که در زندان بریتانیا گذرانده شده برای او محسوب خواهد شد.
آقای آسانژ دست کم پنج سال را در زندانی در بریتانیا حبس بوده و از همان جا برای مقابله با استرداد به آمریکا دعوای حقوقی خود را پیش برده بود.
او پیش از آن هفت سال را هم در سفارت اکوادور در لندن سپری کرد تا به آمریکا مسترد نشود.
سازمان ویکیلیکس در شبکه ایکس نوشتن آقای آسانژ روز سهشنبه زندان بلمارش را بعد از ۱۹۰۱ روز حبس ترک کرده است. او از طریق فرودگاه استنستد بریتانیا را به مقصد استرالیا ترک کرده است.
تصاویر ویديویی که توسط ویکیلیکس منتشر شده آسانژ را نشان میدهد که با یک خودرو به فرودگاه استنستد منتقل میشود. بیبیسی نمیتواند مستقلا صحت این فیلم را تایید کند.
استلا همسر آقای آسانژ، در شبکه اجتماعی ایکس از حامیان او «که سالها برای تحقق این لحظه تلاش کردهاند» تشکر کرده است.
پرونده آسانژ چه خواهد شد؟
بر اساس توافق آقای آسانژ، او قرار است روز چهارشنبه در جزایر ماریانای شمالی یک فقره از اتهامات خود را بپذیرد.
جزایر دورافتاده اقیانوس آرام، یکی از قلمروهای سرزمینی آمریکاست که خارج از مرزهای این کشور در اقیانوس آرام واقع شده و بسیار نزدیکتر از دادگاه های فدرال ایالات متحده در هاوایی یا قاره آمریکا به استرالیا هستند.
خبرگزاری فرانسه به نقل از یکی از سخنگوهای دولت استرالیا گفت که این پرونده «بیش از حد طولانی شده است».
وکیل او، ریچارد میلر، هنگامی که سی بی اس با او تماس گرفت، از اظهار نظر خودداری کرد. بیبیسی همچنین با وکیل او که در آمریکا مستقر است تماس گرفته است.
او و وکلایش مدتها مدعی بودند که پرونده علیه او انگیزه سیاسی دارد.
در ماه آوریل، جو بایدن رئیس جمهور ایالات متحده گفت که در حال بررسی درخواست استرالیا برای کنار گذاشتن پیگرد قانونی آسانژ است.
یک ماه بعد دادگاه عالی بریتانیا حکم داد که آسانژ میتواند درخواست تجدیدنظر جدیدی علیه استرداد به ایالات متحده ارائه کند و به او اجازه میدهد تا تضمینهای ایالات متحده را در مورد نحوه انجام محاکمه آیندهاش و اینکه آیا حق آزادی بیان او نقض میشود، به چالش بکشد. اتفاقی که یک پیروزی برای آقای آسانژ محسوب میشد.
پس از صدور حکم، همسرش استلا به خبرنگاران و حامیانش گفت که دولت بایدن «باید از این پیگرد شرم آور فاصله بگیرد».
دادستانهای ایالات متحده در ابتدا میخواستند بنیانگذار ویکی لیکس را با ۱۸ فقره اتهام، از جمله انتشار اسناد محرمانه نظامی ایالات متحده و پیامهای دیپلماتیک مربوط به جنگهای افغانستان و عراق، محاکمه کنند. اتهاماتی که عمدتا حول نقض قانون مقابله با جاسوسی در آمریکا قرار داشتند.
ویکی لیکس، که در سال ۲۰۰۶ توسط جولین آسانژ تأسیس شد، مدعی است که بیش از ۱۰ میلیون سند را در آنچه که دولت ایالات متحده بعدها به عنوان «یکی از بزرگترین نمونههای درز اطلاعات طبقهبندی شده در تاریخ ایالات متحده» توصیف کرد، منتشر کرده است.
در سال ۲۰۱۰، این وب سایت ویدئویی از یک هلیکوپتر نظامی آمریکا منتشر کرد که در آن بیش از ۱۲ غیرنظامی عراقی از جمله دو خبرنگار رویترز در بغداد کشته شدند.
یکی از شناخته شدهترین همدستان آسانژ، چلسی منینگ، تحلیلگر اطلاعاتی ارتش آمریکا، بود که قبل از اینکه باراک اوباما، رئیس جمهور وقت آمریکا در سال ۲۰۱۷ حکم او را کاهش دهد، به ۳۵ سال زندان محکوم شده بود.
آسانژ همچنین با اتهامات جداگانهای در مورد تجاوز جنسی و دست درازی جنسی در سوئد روبرو بود که او آن را رد کرده است.
او هفت سال در سفارت اکوادور در لندن پنهان شد و ادعا کرد که پرونده سوئد باعث میشود او به ایالات متحده مسترد شود.
مقامات سوئدی در سال ۲۰۱۹ این پرونده را متوقف کردند و گفتند که زمان زیادی از شکایت اولیه گذشته است، اما مقامات بریتانیا او را بازداشت کردند. او به دلیل عدم تسلیم به دادگاه برای استرداد به سوئد محاکمه شد.
حتی در میان مبارزات حقوقی طولانی مدت، آسانژ به ندرت در انظار عمومی دیده شده است و سالها گزارش شده است که او ناخوش است و از جمله در سال ۲۰۲۱ در زندان سکته کوچکی کرده است.
بیبیسی فارسی
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
حسین راغفر اقتصاد دان در گفتوگو با «دیده بان ایران» به تحلیل شعارها و برنامه های اقتصادی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری پرداخت.
- وعده های زاکانی توهین به شعور مردم است
- معنای شعار تک نرخی کردن ارز کاندیداهای ریاست جمهوری این است که دلار را به ۲۰۰ هزار تومان برسانیم
- ساخت ۱۰میلیون مسکن وعده سرخرمن است
- با اشکال مختلف نابسامانی در اقتصاد ایران روبرو هستیم
- به دلیل نبود اقتصاد رقابتی سالیانه ۲۰ میلیارد دلار فرار سرمایه داریم
- هیچ کدام از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری از اقتصاد چیزی نمیدانند
- شعار “اقتصاد اقتدارگرای” آقای قالیباف به معنای الگو گرفتن از چین است؛ در چین و کره نظامی ها باید پاسخگو باشند در ایران آنها که سلاح و اقتصاد دارند باید پاسخگو باشند.
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
مصطفی پورمحمدی در مصاحبهای درباره نامزدیاش در چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران به کارنامه امنیتی خود و نقشش در اعدامهای سال ۱۳۶۷ پرداخت و آن را «پروژه جمهوری اسلامی» خواند.
مصطفی پورمحمدی که در برنامه اینترنتی جیوه شرکت کرده بود، گفت اعدام زندانیان سیاسی تابستان در سال ۱۳۶۷ «پروژه جمهوری اسلامی است. پروژه لحظههای سخت نظام است. درگیری بزرگ است. ما باید یک تشخیص میدادیم. عجیب اینکه مخاطب ما هیجانی بود و خون جلوی چشمانش را گرفته بود. دو سه بار می گفتیم آقا، خانم، این حرفی که داری میزنی حکم قبلیات باید اجرا شود. خواهش میکردیم.»
به گفته آقای پورمحمدی که یکی از اعضای هیئت متصدی اعدامهای تابستان سال ۱۳۶۷ شناخته میشود، تنها کسانی حکم اعدام گرفتند که همراه سازمان مجاهدین خلق «با مردم میجنگیدند.»
در اعدام هزاران زندانی سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ علاوه بر اعضای سازمان مجاهدین، بسیاری از زندانیان سیاسی چپ نیز اعدام شدند که مشی مسلحانه هم نداشتند.
نهادهای ناظر بر وضعیت حقوق بشر ایران و همچنین آیتالله منتظری تاکید کردهاند که بسیاری از زندانیانی که اعدام شدند در حال گذراندن احکام حبسشان بودند و محاکمه دوبارهشان نقض آشکار موازین اولیه دادرسی عادلانه است.
با این حال، مصطفی پورمحمدی در پاسخ به اینکه «در فضای مجازی نام او با اعدام گره خورده است» گفت: «من چکار کنم، من قاضی بودم یک مقطعی. یا باید محاکمه میکردم یا باید کیفرخواست مینوشتم. یک عده جریمه میشدند. یک عده زندان میگرفتند. یک عده اعدام میگرفتند. مثل پزشک که نامش با جراحی گره میخورد.»
به شهادت جانبدربردگان، مصطفی پورمحمدی در تابستان سال ۱۳۶۷، به عنوان نماینده وزارت اطلاعات در هیئت محاکمه زندانیان در زندان اوین و گوهردشت حاضر بود. این هیئت که با حکم آیتالله خمینی تشکیل شده بود در جلساتی چند دقیقهای مخالفان سیاسی را به اعدام محکوم کرد.
مصطفی پورمحمدی درباره رابطهاش با آیتالله منتظری گفت: «زمانی که با همین هیئت قرار شد برویم پیش آقای منتظری، رو کرد به یکی از این جماعت ما و گفت اگر این را آدم متدینی نمیدانستم و پورمحمدی را بچه خوبی نمیدانستم اصلا راهتان نمیدادم اینجا.»
مصطفی پورمحمدی از جمله چهار نفری بود که آیتالله منتظری، قائممقام وقتِ رهبر جمهوری اسلامی در جلسهای خطاب به آنها گفت نام شما به عنوان «جنایتکاران تاریخ» ثبت خواهند شد.
او در این مصاحبه میگوید افراد زیادی را عفو کرده است. جانبهدربردگان اما در خاطراتشان تاکید کردهاند که متصدیان زندان و این هیئت در روزهای نخست این را از زندانیان مخفی نگه میداشتند که اجازه صدور حکم اعدام را در چند دقیقه و با چند سوال دارند.
در فرمان آیتالله خمینی خطاب به مجریان اعدامهای تابستان سال ۱۳۶۷ نیز اشارهای به عفو نشده بود و تنها خواستار تشخیص افراد «محارب» شده بود.
مصطفی پورمحمدی اضافه کرد: «داستان دهه شصت خیلی فرق میکند، مردم مدافع ما بودند، همفکر ما بودند و اتفاقا مطالبات مردم تندتر بود و تقاضای احکام شدیدتر داشتند.»
او دلیل حضور خود در آن هیئت را جلوگیری از فضای هیجانی آن دوران خواند. زندانیان آن دوره از این هیئت به عنوان «هیئت مرگ» یاد میکنند.
مصطفی پور محمدی همچنین گفت در جریان این اعدامها بیش از ۳۰ هیئت در ایران فعال بودند.
این اظهارات در حالی بیان میشوند که او در سال ۱۳۹۲ که نامزد انتخابات شده بود، به کلی موضوع اعدامهای سال ۶۷ را تکذیب کرد.
اما او در سال ۱۳۹۸ که دبیر جامعه روحانیت مبارز بود در گفتوگو با هفته نامه «مثلث» از نقشش در اعدامهای سال ۱۳۶۷ دفاع کرد. او در سال ۱۳۹۶ هم اقداماتش در جریان این اعدامها را باعث افتخار خوانده بود.
حسینعلی نیری (حاکم شرع وقت)، مرتضی اشراقی (دادستان وقت) دو عضو این هیئت بودند که نامشان در فرمان آیتالله خمینی آمده بود و ابراهیم رئیسی (معاون وقت دادستان) و مصطفی پورمحمدی (نماینده وقت وزارت اطلاعات در زندان اوین) از جمله افراد مهمی بودند که در هیئت متصدی اعدامها و ملاقات با آیتالله منتظری حضور داشتند.
مصطفی پورمحمدی در این مصاحبه گفت اگر او مسئولیت داشت، کشته شدن مهسا (ژینا) امینی و پرونده قتلهای سیاسی زنجیرهای نیز بهتر مدیریت میشدند.
بیبیسی فارسی
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
عباس آخوندی، وزیر راه دولت روحانی به افشاگری در خصوص عملکرد کاسبان تحریم پرداخت.
به گزارش انتخاب، مشروح صحبتهای تکان دهنده عباس اخوندی در تلوبیون در ادامه میآید:
- بعد از دوره اقای خاتمی سیستم هوانوردی ایران مورد نوسازی قرار نگرفته بود.
- ما نیاز داشتیم کل این سیستم را نوسازی کنیم.
- ما فقط ۲۴ میلیون دلار روی نوسازی سیستم راداری ایران سرمایه گذاری کردیم
- در ان زمان روزانه ۴۰۰ هواپیما از آسمان ایران عبور میکرد که ما این عدد را با ۱۳۵۰ هواپیما رساندیم!
- میانگین درامد عبور هر هواپیما از آسمان ایران برای ما ۱۰۰۰ دلار درامد داشت. یعنی ما کمتر از یک سال تمام سرمایه گذاری که انجام داده بودیم برگشت داده میشد.
- من به فکر این بودم در یک گام بزرگ بتوانیم با هواپیمایی ترکیش، امارات و قطر رقابت کنیم؛ و با خرید ۲۰۰ هواپیما بتوانیم ناوگان را یک دفعه نوسازی کنیم تا در شان ملت بزرگ ایران شود
- ما با بویینگ مذاکره مستقیم کردیم و در تهران هم با هم قرارداد بستیم. کسی باورش نمیشد که بوئینگ در تهران با ما قرارداد ببندد
- این قرارداد از سال ۲۰۱۸ تا سال ۲۰۲۶ تنظیم شده بود.
- برای پرداخت این قرارداد پول نقد نداشتیم باید فاینانس بین الملی انجام میشد و بر اساس عملکرد هواپیما قرار بود انجام شود. یعنی از محل عملکرد هواپیما پول کل خرید پرداخت شود.
- ما حتی با بویینگ صحبت کردیم اگر نتواسنیتم تامین مالی بین المللی کنیم خود بویینگ در این حوزه کمک کند.
- همچنین برای خرید ۱۰۰ فروند ایرباس قرارداد بسته بودیم که هنوز این قرارداد وجود دارد.
- اما بعد از آن یک عده در ایران در زمین اسراییل بازی کردند و ایران را نا امن کردند
- مرتب شرکتها را تهدید کردند، در مجلس جشن اتش زدن برجام راه انداختند و همچنین بحث عدم الحاق به افای تی اف.
- یک گروهی انقدر قدرتمند هستند که قانون مصوب مجلس را رد کنند
- بویینگ و ایرباس دیدند ریسک این کارها بالاست!
- این مملکت یک ملت و یک دولت دارد وقتی مجلس تصویب کرد چطور یک عدهای قانون را نقص کردند.
- من فکر نمیکردم ایرباس و بویینگ با ایران ایری که ۴۰ سال است با جهان قطع ارتباط است چنین تعاملی انجام دهند این نشان میدهد ایران در دنیا معتبر است.
- ما در بحث ناوگان ریلی ۱۶ میلیارد دلار قراداد و تفاهم نامه امضا کردیم اینها اعداد بزرکی است اتفاق بزرگی در حال رخ دادن بود
- فقط ۲ میلیارد دلار نوسازی ریلی برای خط تهران-مشهد در حضور نخست وزیر چین برای برقی کردن این خط امضا کردیم
- ۱۳ میلیون مسافر در سال در مسیر قطار تهران-مشهد جابجا میشد که با این قرارداد به ۳۹ میلیون مسافر میرسید.
- همچنین امکان جابجایی ۱۰ میلیون تن بار در سال که وضعیت حمل بار جادهای نیز سامان داده میشد.
- قرارداد خرید ۴۵۰ دستگاه واگن ریل به ارزش ۷۲۰ میلیون دلار با کره در جریان بود
- خرید ۵۰ دستگاه لوکوموتیو مسافربری با رهبری بانکهای آلمانی در جریان بود.
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
آیا در انتخابات باید شرکت کرد؟ مهدی خلجی با علی ٰاکبر موسوی خوئینی
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
بنیادهای انحطاط و واماندگی در ایران به کجا میرسد؟
واماندگی و انحطاط پدیدارشناسی چه وضعیتی است؟ چرا واماندگی توصیف مناسبی برای وضعیت ایران در دو سدهی گذشته است؟ بنیادهای این واماندگی و درماندگی چیست و در کجاست؟ چه هنایش و اثری این وضعیت بر روان و روانشناسی ایرانیان گذاشته است؟ چه نسبتی این پدیده با توسعه و توسعهنایافتگی در ایران دارد؟ بنیادهای شناختی و تاریخی واماندگی چیست؟ ادیانی که در بستر فرهنگی فلات ایران برآمدهاند چهگونه بر مدنیتهای همسایه سایه انداخته و دوباره با سرنامهای تازه به این سرزمین بازگشتهاند؟
مدنیت ایرانی چگونه خود را در این سرنامهای تازه و چیره (فاتح) باززایی کرده است؟ برآمد و برآیند این دادوستد چه بوده است؟
چگونه میتوان مدنیت و شهرنشینی ایرانی را از حکومت و دولت و مردمان این سرزمین جدا کرد؟ چه در این مدنیت بوده است که آن را تاکنون سرپا نگاه داشته است؟ و هزینههای آن چهگونه و از کجا پرداخته شده است؟ چرا این مدنیت در دو سدهی گذشته و پس از رودررویی با نوینش نتوانسته است، به چرخش مدنی و تمدنی دست بزند؟ و خود را با جهانهای جدید و مناسبات تازه همراه و همسو کند؟ امکانها و ناامکانهای مدنیت ایرانی چیست؟ که ما را تا اینجا آورده است، اما پیشتر نمیتواند ببرد؟ این درماندگی و واماندگی از کجا میآید؟
این همه و بیشتر را از کاظم علمداری عزیز که استاد دانشگاه و سیاستمداری جمهوریخواه و کهنهکار است پرسیدهام و پاسخهای درخشان او را به پیشگاه شما آوردهام. علمداری نوشتههای بسیاری در این باره دارد و به انگارههای انحطاط در ایران آشنا است. او در این باره صاحبنظر و انگارهپرداز است.
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
حسین سلاحورزی، رییس سابق اتاق بازرگانی ایران میگوید در سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۱ (بازه زمانی ۱۲ ساله) تحریمها حدود ۱۲۰۰ میلیارد دلار به کشور خسارت وارد کرده است.
درآمد سرانه از دست رفته برای هر ایرانی با اعمال تحریمها در بازه زمانی مورد بررسی (دوره ۱۲ ساله)، حدود ۱۴ هزار دلار برآورد میشود. به عبارت دیگر در این مدت هر ایرانی بهطور متوسط سالانه هزار و ۲۰۲ دلار به دلیل تحریمها از دست داده است. ضرر و زیانی که تحریمها به کشور وارد کرده است تنها به این ارقام منتهی نمیشود و با در نظر گرفتن سایر جوانب میتوان گفت تحریم اقتصاد ایران را به حاشیه رانده است.
این نوشتار بر اساس گفتوگوی رییس سابق اتاق ایران با وبسایت اکوایران بازنشر میشود.
همه میدانند که اصلیترین چالش امروز کشور تحریمهاست اما در مناظرات اخیر ریاستجمهوری کمتر نامزد انتخاباتی به این موضوع پرداخت و به اولویتهای دیگر اجتماعی و فرهنگی و مقاومت و... پرداختند. این در حالی است که باید برنامه کاندیداها برای رفع تحریمها در این مناظرات مطرح میشد. تحقیقات مختلفی در مورد هزینههای تحریمها بر روی اقتصاد ایران در طول این سالها انجام گرفته است و این میزان ۱۲۰۰ میلیارد دلار زیانی که از سال ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۱ به دلیل تحریمها به دست آمده، بر اساس تحقیقی است که در سال گذشته انجام شده است که در این ارزیابی از یک مدل ترکیبی استفاده شد که بر اساس این مدل تعدادی از کشورهایی که به ایران شباهت دارند مورد بررسی قرار گرفتهاند که یک ترکیبی بر اساس میانگین وزنی از این کشورهای گروه شکل گرفته است و این بررسی انجام گرفت که این ایران ترکیبی در دوره بعد از تحریمها چه مسیری را باید طی کند.
این ایران ترکیبی قبل از تحریمها مسیری را طی میکرد که ایران واقعی طی میکرد و پس از آن تفاوت بین عملکرد ایران واقعی با ایران ترکیبی را محاسبه میکنند و شکاف بین تولید ملی و درآمد سرانه را احصاء میکنند که مبنای هزینه تحریمها به دست میآید که شامل تولید ناخالص داخلی و درآمد سرانه از دست رفته است. تقریبا برای این دوره ۱۲ ساله که در این تحقیق آمده، سالانه حدود ۱۰۱ میلیارد دلار هزینه تحریمها شده است که در طول ۱۲ سال این میزان ۱۲۰۰ میلیارد دلار برآورد میشود و درآمد سرانه از دست رفته برای هر ایرانی در طول این ۱۲ سال حدود ۱۴ هزار و ۴۲۲ دلار محاسبه شده است که به ازای هر سال ۱۲۰۲ دلار میشود.
برای اینکه تصویر واضحتری از نظام تحریمها از ابتدای انقلاب داشته باشیم باید یک مرور اجمالی بر تاریخچه تحریمها و نوع آنها داشته باشیم.
تحریمها مدتهاست که به عنوان نیل به اهداف مختلف در سیاست خارجی کشورها مورد استفاده قرار میگیرد و از نظر تاریخی هم ۴۰۰ سال پیش از میلاد نشانههایی از تحریمها دیده میشود و تحریمهای اقتصادی به عنوان سیاستی مستقل مد نظر سیاستگذاران قرار گرفته است که یا به عنوان مکمل و یا جایگزین در کنار اقدامات نظامی از آن استفاده میشود. بین سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۵ حدود ۳۱۷ مورد تحریم در کشورهای مختلف علیه یکدیگر ثبت شده که عمدتا از نوع تحریمهای سیاسی و اقتصادی بودهاند که تحریمهای سیاسی اساسا سه دسته هستند؛ یا تحریمهای سیاسی و دیپلماتیک هستند یا فرهنگی اجتماعی و یا اقتصادی که در موضوع تحریمهای اقتصادی سعی میشود از طریق محدود کردن صادرات و واردات و ایجاد موانع در مراودات مالی هزینههایی را برای کشور تحت تحریم اعمال کنند.
در مورد ایران یک کشور و دو نهاد بینالمللی در طول این سالها تحریمهای جدی را اعمال کردهاند اما بعدها استرالیا و کانادا هم سعی کردند تحریمهایی را بر علیه ایران اعمال کنند که بیشتر در مورد اشخاص و مسائل دیپلماتیک بود. در سال ۱۹۸۴ وزارت خارجه امریکا ایران را به عنوان حامی تروریسم معرفی کرد و یک مجموعهای از تحریمهای نفتی بر کشور اعمال شد و صادرات بسیاری از کالاها نظیر قطعات یدکی و قطعات نظامی در لیست تحریمها قرار گرفت.
اما پس از آزادسازی گروگانهای امریکایی در بیروت از سوی ایران باعث شد نگاه به تحریمها آسانتر شود و حتی در مواردی تسلیحاتی را هم در اختیار ایران قرار دادند اما در سال ۱۹۹۲ زمانی که صدام به کویت حمله کرد کنگره امریکا قانون منع گسترده تسلیحاتی ایران و عراق را تصویب کرد که ذیل آن فروش هر سلاح متعارف و غیرمتعارف را بین ایران و عراق ممنوع کرد و پس از آن قرارداد تکمیل نیروگاه بوشهر با روسیه با مبلغ ۸۰۰ میلیون دلار به امضا رسید که دولت کلینتون برای تنبیه ایران هرگونه سرمایهگذاری افراد امریکایی را در صنایع نفت و گاز ایران ممنوع کرد و پس از آن دو فرمان اجرایی دیگر صادر کردند و ضمن تحریم تجارت با ایران صادرات کالاهای امریکایی را هم در تحریمها اعمال کردند و از اینجا تحریمهای ثانویه و فراسرزمینی امریکا شکل گرفت.
در این تحریمهای ثانویه موضوع پولشویی هم مطرح شد و پس از آن بوش و اوباما رییسجمهور شدند که موضوعات هستهای و دست یافتن به موضوع برجام مطرح شد و با ظهور ترامپ در سال ۲۰۱۶ با مخالفت دونالد ترامپ با برجام در اردیبهشت ۱۳۹۷ به صورت یک جانبه برجام را منحل کردند.
از این دوران به بعد معاملات ریال در دنیا ممنوع شد و تحریمهای بخش خودروسازی و فولادیها و ... مطرح شد. همزمانی پرونده هستهای ایران از سال ۲۰۰۴ و موافقتنامه پاریس یک نقطه عطفی برای ایران بود و ایران برای مدتی غنی سازی راتعلیق کرد و اروپا هم این اقدام را اعتمادسازی تلقی کرد و در سال ۲۰۰۵ اروپاییها بستهای را به ایران پیشنهاد دادند که اگر ایران فعالیت رآکتور هستهای اراک و چرخه سوخت را رها کند در قبال آن از ایران در سازمان تجارت جهانی حمایت کنند. اما در سال ۲۰۰۶ با گزارش نماینده آژانس از فعالیتهای هستهای ایران شورای امنیت بر علیه ایران قطعنامهای را صادر کرد و ایران به آن توجهی نکرد و پس از آن قطعنامههای دیگر از سوی شورای امنیت صادر شد.
تحریمهای امریکا و شورای امنیت و اتحادیه اروپا بر بخشهای مختلفی از اقتصاد ایران اثرگذار بودند که بیشتر بر دو کانال اصلی نفت و گاز و مبادلات بانکی و مالی بر اقتصاد ایران اثر داشتند، تحریم کنندگان هوشمندانه با تمرکز بر راهها و مسیرهای درآمدی ایران و ابزارهای مالی و بانکی این تحریمها را اجرا کردند و باعث عدم دستیابی ایران به منابع درآمدیاش شدند. در حوزه نفت و گاز از ۱۹۹۵ به بعد و از دوران کلینتون اجازه داده نشد بیش از ۲۰ میلیون دلار در حوزه نفت ایران سرمایهگذاری شود.
تا قبل از اینکه به مقطعی برسیم که تحریمهای همزمان امریکا و اتحادیه اروپا را داشته باشیم بین ۲ تا ۲.۵ میلیون بشکه صادرات نفت داشتیم اما پس از اجرای تحریمها و از سال ۲۰۱۱ صادرات نفت افت کرد و در سال ۲۰۱۴ به یک میلیون بشکه نفت رسید و بعد از مذاکرات برجامی ایران تولید و صادرات افزایش پیدا کرد و در سالهای ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶ تا یک میلیون و ۷۰۰ هزار بشکه نفت رسید و دیگر سقف ۲ میلیون بشکه نفت را ندیدیم و با روی کار آمدن ترمپ این میزان به ۳۰۰ هزار دستگاه هم رسید.
با آغاز دولت سیزدهم و به خصوص در سال گذشته با فعالیتهای دیپلماسی و اغماض امریکا به برخی از تحریمهای نفتی صادرات نفت به میزان قابل توجهی رشد کرد و به سقف برجام هم رسید.
یکی از پیامدهای ناگوار تحریمها در حوزه نفت این بود که شرکتهای بینالمللی که با حوزه نفت و گاز ایران همکاری داشتند از ایران خارج شدند و با وجودی که ۲۲ شرکت بینالمللی از ۱۴ کشور دنیا را داشتیم و در ایام برجام در حال توافق با ایران بودند اما با آمدن ترامپ همه اینها از ایران رفتند. در کنار کاهش جدی درآمدهای ارزی اثرات زیان بار و غیرقابل جبرانی را در حوزه صنعت نفت شاهد بودیم.کاهش اجباری تولید نفت آسیبهای جدی را بر مخازن نفتی وارد کرد که برداشت از این مخازن را غیرممکن کرده است.
در سال گذشته تراز تجاری غیرنفتی منفی شد و صادرات افت کرد و از نظر ارزشی هم کالاها گرانتر شدند و صادرات و واردات به صورت جدی از تحریمها متاثر شدند و با فشار جدی در ذینفع نهایی یک قرارداد مواجه هستیم و لذ ا صادرات با مبدا ایران با مشکل مواجه است و در حوزه تبادلات مالی هم در نظام تسویه مشکل داریم و ارایه خدمات به کشتیهایی که به سمت ایران میآیند با مشکل مواجه است.
زمانی که کشور با مشکل جدی درآمدهای ارزی مواجه است و با تحریمهای چند جانبه مواجهایم به دست آوردن هر یک سنت و یک دلار مانند به دست آوردن پول از دهان شیر است و سیاستگذار اقتصادی کشور باید تمام تلاش خود را برای تسهیل تجارت ایران بکند تا تجار صادرات داشته باشند و کسب درآمد ارزی کنند تا کشور اداره شود. اما متاسفانه به یکباره سیاستگذار ارزی شبانه موانعی را وضع میکند که عملا صادرکننده ایرانی از ترس تنبیهات قانونی با کاهش جدی در صادرات مواجه میشود و چارهای جز این تصمیم ندارد، در نهایت اینکه فرد فرد جامعه ایرانی تاکنون از وجود تحریمها متضرر شدهاند.
روزنامه اعتماد
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
فیلم کامل مناظره نمایندگان اقتصادی کاندیداهای ریاست جمهوری در فردای اقتصاد
نمایندگان اقتصادی پنج کاندیدای ریاست جمهوری در نشستی که به همت فردای اقتصاد برگزار شد، دیدگاههای خود را پیرامون موضوعات مختلف اقتصادی ارایه دادند.
در این مناظره حسین عبده تبریزی نماینده مسعود پزشکیان، سعید لاریجانی نماینده مصطفی پورمحمدی، علیرضا خزایی نماینده علیرضا زاکانی، حسین قربانزاده نماینده محمد باقر قالیباف و مهدی معدنچی نماینده سید امیرحسین قاضی زاده حضور داشتند.
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
بیژن اشتری
لیبی در زمان قذافی برای ده سال تحت تحریمهای بینالمللی قرار داشت. قذافی این تحریمها را «نعمت» نامید و دستور داد که از همه ظرفیتهای داخلی برای دور زدن تحریمها استفاده شود. صنعت نفت بیشترین آسیب را دید. سرمایهگذاری در صنعت نفت متوقف شد و ادامه کار بسیاری از صنایع با مشکلات اساسی روبرو شد.
حمودا الاسودا وزیر نفت لیبی در دوران قذافی بعدها درباره تحریمها گفت:
“آمریکاییها شناخت کاملی از تجهیزات و دستگاههای ما داشتند و هر قطعه و وسیلهای را که ما نیاز داشتیم در فهرست کالاهای تحریمی گذاشته بودند. مشکلات ما پیچیدهتر شد چون نمیتوانستیم این قطعات را حتی از بازار آزاد بخریم. بعد مجبور شدیم به اوراقفروشیها رو بیاوریم و دستگاههای خرابمان را تعمیر و بازسازی کنیم و حتی در مواردی سعی کردیم قطعات یدکی مورد نیازمان را خودمان بسازیم اما در این کار ناموفق بودیم.”
آلیسون پارچتر نویسنده کتاب «قذافی؛ ظهور تا سقوط» مینویسد:
تحریمها زندگی را بر مردم لیبی مشکلتر از پیش ساخت. قیمتها رو به افزایش گذاشت... تورم سالیانه حدود سی و پنج درصد بود که نفس مردم را گرفت... گرچه دولت نظام کوپنی را برقرار کرد تا مردم گرسنه نمانند اما ادامه معیشت برای اکثریت مردم دشوارتر شد. علاوه بر این، برای بسیاری از خانوادهها، متکی شدن به کوپن تجربه حقارتباری بود. آنچه کار را بدتر میکرد فساد موجود در نظام کوپنی بود. مقامات فقط بخشی از کالاهای کوپنی را بین مردم توزیع میکردند و بقیه کالاها سر از بازار سیاه در میآورد.
تحریمها موجب سربرآوردن طبقهای از نوکیسگان شد. این طبقه جدید نه فقط شامل مقاماتی میشد که از راه دور زدن تحریمها به سودهای آنچنانی رسیده بودند بلکه تجار بخش خصوصی را که پارتیهای دم کلفت حکومتی داشتند را نیز شامل میشد. این تجار به لطف دسترسی به ارزهای خارجی کالا وارد کشور میکردند و این کالاهای وارداتی را با قیمتهای گزاف تورم زده میفروختند. نرخ تورم به قدری بالا بود که مردم قادر به خرید این کالاها نبودند. هر گوشی تلفن همراه معادل پنج برابر حقوق ماهیانه یک استاد دانشگاه بود. همزمان ویلاهای شیک که متعلق به کاسبان تحریم و اقوام و نزدیکان سران حکومت بود در طرابلس و بنغازی ساخته میشد تا بر زخم مردم لیبی نمک بپاشد. شکاف رو به گسترش میان اغنیا و فقرا موجب بروز نفرت تلخی در بین آنهایی شده بود که در نبرد برای یکی کردن خرج و دخلشان به حال خود وانهاده شده بودند.
تلگرام نویسنده
@bijan_ashtari
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
پلیس و آژانس مبارزه با تروریسم روسیه میگویند حملات مردان مسلح به یک کنیسه، دو کلیسا و یک پاسگاه پلیس در شهرهای جمهوری داغستان فدراسیون روسیه باعث کشته شدن دستکم یک کشیش، هفت مأمور پلیس و یک تن دیگر شده است.
این حملات روز یکشنبه ۳ تیر در دو شهر مخاچقلعه و دربند انجام شده و کمیته تحقیقات روسیه میگوید پرونده جنایی با عنوان «اقدام تروریستی» باز کرده است.
نیروهای امنیتی روسیه اعلام کردند چهار نفر از مهاجمان کشته شدهاند و عملیات تعیین هویت و تعقیب دیگر مهاجمان در جریان است.
داغستان منطقهای با جمعیت بزرگ مسلمانان است که با گرجستان و جمهوری آدربایجان مرز مشترک دارد.
خبرگزاری ریا به نقل از کمیته ضدتروریسم روسیه اعلام کرد که در این حملات، دو کلیسا، یک کنیسه و یک پاسگاه پلیس مورد حمله قرار گرفته است.
سخنگوی وزارت کشور داغستان خبر داد در این حملات دستکم ۱۲ نفر مجروح شدهاند. شمار مجروحان ساعتی بعد ۲۵ نفر اعلام شد.
بر اساس گزارشهای مقامات محلی، یک کنیسه در محل سکونت یک جامعه باستانی یهودی و یک کلیسای ارتودوکس که در لیست میراث یونسکو قرار دارد، از اهداف این حملات بودهاند.
افراد مسلح به یک پست بازرسی پلیس در مخاچقلعه، شهر اصلی داغستان در ساحل دریای خزر، نیز حمله کردهاند.
مقامهای محلی شهر دربند داغستان میگویند یکی از قربانیان این حمله یک کشیش ۶۶ ساله بوده است.
همچنین کنیسه هدف قرار گرفته در این شهر طعمه حریق شده است.
هنوز هیچ گروهی مسئولیت این حمله را بر عهده نگرفته، اما گروه داعش طی سالهای گذشته چندین حمله در خاک روسیه انجام داده که خونینترین آنها حمله فروردینماه امسال امسال بود که ۱۴۵ کشته و دهها زخمی برجای گذاشت.
در این حادثه چهار مهاجم مسلح به یک سالن کنسرت در شهر کراسنوگورسک در غرب مسکو، پایتخت روسیه، حمله کردند.
دولت روسیه اعلام کرد که ۱۱ نفر را در ارتباط با این حمله بازداشت کرده است.
مسکو در جریان جنگ داخلی سوریه و در حمایت از دولت بشار اسد و برای حفظ حکومت او وارد نبرد با داعش شد، و هنوز در سوریه حضوری فعال دارد.
نیروهای امنیتی روسیه همچنین ۲۷ خرداد چندین متهم به جنایات تروریستی را که در بازداشتگاهی در جنوب کشور دو نگهبان زندان را گروگان گرفته بودند، با شلیک گلوله کشتند.
هفته گذشته نیز رسانههای ترکیه گزارش دادند که وزارت اطلاعات این کشور اطلاعاتی درباره آماده شدن نیروهای داعش برای انجام عملیات تروریستی به روسیه منتقل کرده است.
رادیو فردا
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
حسین تاج، وکیل مدافع خانم اکبری ضمن بیان اینکه در مهرماه امسال، ۱۵ سال حبس موکلش به پایان میرسد، به روزنامه شرق گفت: خانم اکبری منفرد از بابت پرونده دیگری به دو سال حبس محکوم شده است. اخیراً هم پرونده جدیدی علیه او تشکیل شده که مبنای آن، درخواست ستاد پیگیری و نظارت پروندههای موضوع اصل ۴۹ قانون اساسی است.
این وکیل دادگستری افزود: “در ادعای مطروحه از سوی این ستاد، مطالبی به خانواده خانم اکبری منفرد و بستگان او نسبت داده شده است. این ستاد درخواست توقیف و تملک اموال خانواده اکبری منفرد و بستگان او به سود «ستاد اجرای فرمان امام» را داده است. این پرونده به شعبه ۶ دادگاه انقلاب ارجاع شده، این شعبه مخصوص رسیدگی به موارد مربوط به اصل ۴۹ قانون اساسی است. هنوز زمان رسیدگی به این پرونده مشخص نشده و صرفا برای مرداد ماه، وقت نظارت تعیین شده است.”
آقای تاج ضمن اشاره به اصل فقهی و حقوقی «شخصی بودن جرائم و مجازاتها» گفت: “اصل شخصی بودن جرائم و مجازاتها که هم در فقه و شرع به رسمیت شناخته شده و هم در حقوق بینالملل و قانون مجازات ایران، تاکید دارد که مجازات صرفا باید به فرد وارد شود و نزدیکان او را شامل نشود. به همین دلیل، امیدواریم شعبه محترم، موارد مطروحه از سوی ستاد پیگیری و اجرای اصل ۴۹ قانون اساسی را نپذیرد و حتی وارد رسیدگی به پرونده نشود.”
مریم اکبری منفرد، از دیماه ۸۸ دوران محکومیت ۱۵ ساله خود را در زندان سپری میکند.
مریم اکبری منفرد ساعت سه بامداد دهم دیماه سال ۱۳۸۸ و پس از حوادث عاشورای ۸۸ بازداشت و در خردادماه سال بعد توسط شعبه پانزدهم دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ابوالقاسم صلواتی به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. اتهام این زندانی “محاربه از طریق عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران” عنوان شده اما خود او آن را وارد ندانسته است.
خانم اکبری منفرد، در تاریخ ۱۹ اسفندماه ۹۹، از زندان اوین به زندان سمنان تبعید شد. این زندانی بدون رعایت اصل تفکیک جرائم و عدم وجود امکانات بهداشتی در بند عمومی این زندان بسر میبرد.
این زندانی سیاسی در تیرماه سال گذشته با گشایش دو پرونده جدید در دادسرای اوین و سمنان مواجه شده بود.
دو برادر مریم اکبری منفرد در سالهای ۶۰ و ۶۳ به اتهام ارتباط و عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران توسط دادگاههای انقلاب در ایران اعدام شدند. برادر کوچک و خواهرش نیز در تابستان سال ۶۷ و همزمان با موج اعدام زندانیان سیاسی اعدام شدند.
خانم اکبری منفرد مادر سه دختر است.
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
۳ تیر ۱۴۰۳
بخش اول: پرستاری برای ایران
دو هفته است آشوبی دارم. دوهفته است خواب ندارم. دو هفته است بین عقل و دلم جنگی است. عقلم با چشمی اشکبار میگوید باید رأی داد نباید فرصتی که گویی خدا به ملت ایران پاس داده است را از دست داد. نباید گذاشت شرایط ایران سختتر و پیچیدهتر از این شود. ایران مستعد یک انفجار است. جسم و روح ایران دیگر تاب یک درهمریزی تازه را ندارد. باید برخیزیم و این «فرصت انتخاب» را به «خلق امکان» تبدیل کنیم.
اما دلم با چشمی خونبار میگوید آخر بیوجدان، با چه رویی با چه شرافتی و با چه انسانیتی میخواهی رأی بدهی؟ آن هم به دعوت حکومتی که در همین جنبش مهسا وقتی شهروندانش در اعتراضات خیابانی مسالمتآمیز، کشته و نابینا شدند این جوانمردی را نداشت که مسئولیتش را بپذیرد و از آسیبدیدگان دلجویی کند و به دهان آنانی بکوبد که گفتند تروریستهای خارجی آمدند و کور کردند و کشتند و رفتند! به چهره کیان نگاه کن! به چشمان دختر کردستان نگاه کن! به زخم صورت پسر نازیآباد نگاه کن! به صد کشته مظلوم زاهدان فکر کن و به چشمان دانشجویان و همکاران دانشگاهی اخراج شدهات زُل بزن و آنگاه بگو باز میروی رأی بدهی؟
سرانجام بعد از دو هفته بیخوابی و آشوب و جنگ، دلم تسلیم شد. عقلم نزدیک سی استدلال آورد تا دلم را راضی کند و نهایتا موفق شد. و اکنون این نویسنده که معلم توسعه است و از سال ۱۳۸۱ جز تدریس، گرفتن هرگونه مسئولیتی را در این ساختار سیاسی بر خود حرام کرده است و با وجود پیشنهادهای چربوشیرین داخلی و خارجی، بیست و دو سال است بر این عهد خویش باقی مانده است و همچنان باقی خواهد ماند؛ و نیز همراه مردم ایران، انتخابات سال گذشته را تحریم کرده بود، با چشمی گریان میگوید: برای ایران بیپرستار که «حسرت یک زندگی معمولی» بر دلش مانده است، در این انتخابات شرکت خواهم کرد.
ایران امروز به یک رئیسجمهور جنگی یا انقلابی نیازی ندارد.
به یک رئیسجمهور برانداز هم نیازی ندارد.
ایران امروز به یک رئیسجمهور پوپولیستِ دروغزن که شعارهای عجیبوغریب و فریبنده بدهد و هنوز نیامده از منابع نفت و آب و خاک کشور حاتم بخشی کند، نیازی ندارد.
حتی به یک رئیسجمهور اصلاحطلب یا تحولخواه هم نیازی ندارد.
ایران امروز خیلی خسته و فرسوده است، تحمل جراحی را هم ندارد. امروز جراحی اقتصادی و اجتماعی موجب خونروی بیشتری از جسم ایران (سرزمین) و هرزرَوی انرژی بیشتری از روح ایران (مردم) میشود.
امروز ایران حتی به پروژههای جدید هم نیازی ندارد. اکنون یک سوم واحدهای مسکونی ساخته شده در شهرهای جدید ما خالی از سکنهاند و شهرکهای صنعتی و برخی صنایع ایران چند برابر نیاز داخلی ما ظرفیت تولید دارند؛ اما امید و افقی برای توسعه و تولید خود ندارند.
امروز دیگر ایران به کسی نیاز ندارد که دائما از حنجرهاش واژه خودکفایی بیرون بزند و برای تحقق این شعار تمام منابع آبی عمیق ایران را صرف کشاورزی ناکارآمد و فرسوده ما کند.
ایران امروز به کسی نیاز دارد که کارش تولید انبوه خبرهای تبلیغاتی نباشد؛ و با حرف زدنش تنش و تحقیر ایجاد نکند؛ با داخل و خارج اُشتُلُم نکند؛ کمی آرام بگیرد و بگذارد کمی آرام بگیریم.
امروز روح ایران خسته و جسم آن شدیداً آسیبدیده است و به پرستاری نیاز دارد که جلوی خونریزی این پیکره را بگیرد و از سرعت نابودی منابع طبیعی و مهاجرت نخبگان و افسردگی جوانان آن بکاهد. اگر ایران بماند، به زودیِ زود، در آیندهای که اکثریت ما خواهیم دید، آن را خواهیم ساخت. ایران اکنون به باغبانی نیازمند است که قیچی هرس را زمین بگذارد و نخواهد زمین و زمان را مدیریت کند، و اجازه دهد تا گلهای رنگارنگ این باغ، خود برویند و خود بشکفند.
ایران امروز به کسی نیاز دارد که تیمارش کند؛ با آن به آرامی و لطافت سخن گوید؛ دخترانش را محترم دارد و زنانش را تکریم کند؛ جوانانش را امید ببخشد؛ با ایدهها و پروژههای منْدرآوردی، منابع کشور را دودِ هوا نکند؛ با تورم تازه، فقرایش را فقیرتر نکند؛ کارآفرینان و نوآفرینانش را در بیثباتیهای ناشی از انواع تصمیمات خلقالساعه، خسته و فرسوده نکند؛ برای استخدام کارشناس و متخصص و معلم و استاد، به آستین کوتاه و زلف بلند افراد نگاه نکند؛ ایرانیان را خودی وناخودی نکند؛ آغوشش را واقعاً برای ایرانیان ترسیده و مهاجرت کرده بگشاید و رفتوآمدشان را تسهیل و حمایت کند؛ هنرمند و نویسنده و روزنامهنگار را به هر بهانهای خانهنشین نکند؛ کتابهای نویسندگان را برای دادن مجوز چاپ، سلاخی نکند؛ معلم و استاد را تعلیق و اخراج نکند؛ میلیونها ایرانی دوتابعیتی را پیشاپیش به جاسوسی متهم نکند؛ برای فعالان محیطزیست پاپوش درست نکند؛ اعتراضات بحق کارگران و کشاورزان را با باتوم پاسخ ندهد؛ منابع مالی و مادی کشور را بین دوستان حراج نکند؛ و مهمتر از همه قیافهاش و سابقهاش و رفتارش دل هیچ ایرانی را نزند و هیچ فاسدی را هم به هوس رانتخواری نیندازد. بهکسی که بهیکسان نگران حقوق شهروندی تمام ایرانیان، با هر قومیت و زبان و دین و مذهبی باشد؛ و برایش رضایت بلوچها و کردها و عربها به اندازه رضایت تهرانیها مهم باشد.
راستش ما خستهایم و نیازمند تیماریم؛ گمگشتهایم و نیازمند افقیم؛ و بیش از آن که عطش رشد و رفاه داشته باشیم، تشنه آرامشیم. دلخسته از بیقانونیها و نیازمند کرامت انسانی هستیم؛ ودلمان برای افتخار به ایرانی بودن لک زده است!
ما میخواهیم بازی کنیم، فیلم ببینیم، شادی کنیم و آواز بخوانیم و این همه نگران شش جهت خویش نباشیم.
ما کسی را میخواهیم که ما را به سوی خشم و خشونت بیشتر نبرد؛ کاری نکند که آتشفشان خشم و نفرت جوانان سرباز کند و مردم، مسیر خون و خشونت را بر مسیر رأی و مشارکت ترجیح دهند. ما کسی را میخواهیم که برایمان از ثبات و صلح بگوید، از دوستی و عشق بگوید و از زندگی انسانیای که در شأن مردم ایران است.
همه اینها که گفتم در تنگناهای همین نظام سیاسی کنونی هم تاحدی شدنی است؛ به شرط آنکه کسی را به پاستور بفرستیم که به اینها معتقد باشد و با حفظ استقلال و تعهد به وظایفی که قانون اساسی برای حفاظت از حقوق ملت برعهده او گذاشته است، و البته بدون غرور و تهدید و تنش، با مقاماتِ موثر تعامل کند.
راستش ما رئیسجمهوری میخواهیم که نه ذوب در ولایت باشد و نه ضد ولایت. ما یک ایرانی فرهیخته اما معمولیِ معمولی میخواهیم تا «حسرت یک زندگی معمولی» را بر دلمان نگذارد. ما کسی را میخواهیم که اگر پزشک است یا مهندس است، بتواند از ایران و از مردم ایران پرستاری کند.
آنچه من احساس میکنم این است که هیچکدام از پنج نامزد دیگر نه توان و نه تمایلی برای برداشتن مسئولیت پرستاری ندارند. همه آنها دوباره دارند برای خودشان مأموریتهای انقلابی تعریف میکنند و دوباره میخواهند سیرک معجزه راه بیندازند. نمیدانم، شاید هم اشتباه کنم، اما احساس میکنم در میان این شش نفر، پزشکیان، با آن که جراح است اما آمده است تا پرستار ایران باشد. شاید او بتواند بخشی از مسئولیتهای پرستاری ایران را محقق کند. بیگمان قدرتش کافی نخواهد بود تا همه انتظارات ما را حتی در حد پرستاری از ایران هم محقق کند؛ اما تا جایی که میدانم آدم لوطیِ سالم و صادقی است و تلاشش را خواهد کرد. از او میخواهیم که اکنون با مردم پیمان ببندد که اگر نتوانست، صادقانه به آنان گزارش دهد و از آنان پوزش بخواهد. به روحانیان اعتماد کردیم، به عهد خود وفا نکردند. انقلابیان دو آتشه را آزمودیم، مردم را به خاک سیاه نشاندند. بیایید اینبار یک پزشک لوطیِ صادق و معمولی را بیازماییم؛ که اگر اینبار هم جواب نداد، پس آنگاه شاید مجبور شویم به بیگانگان پناه ببریم.
شک نکنیم که با آمدن پزشکیان مشارکت بالا میرود و این، هدف حکومت را برآورده میکند. اما برای آن که جامعه هم بُرد کند و پرستار-جمهور خودش را داشته باشد، باید مشارکت آنقدر بالا برود تا پزشکیان رأی بیاورد. وگرنه همهمان دوباره سرخورده خواهیم شد و کشور به بنبست تازهای خواهد رفت.
دو هفته است هر چه دانشجویانم و دوستانم پیام دادند و درباره انتخابات پرسیدند، گفتم نمیدانم، نظری ندارم، خودم هم سرگردانم. حتی وقتی یادداشتهایی جعلی به نام من درشبکهها به گردش درآمد و تکذیب کردم، همچنان نمیدانستم چه کنم. گرچه عقلم سی استدلال آورده بود اما دلم راضی نمیشد؛ تا آن که سرانجام دو چیز او را از تردید بیرون آورد. یکی دیدن مصاحبه پسر نازیآباد با بیبیسی که دلم را فرو ریخت و پذیرفت که نباید به راهی برویم که تجربه پسرنازیآباد تکرار شود؛ و دیگری آهنگ «برای» شروین که به یادش آورد که جنبش مهسا، جنبشی برای درخواست یک زندگی معمولی بود.
من با وجودی که با کسانی که خالصانه و فقط از روی نگرانی برای آینده ایران تصمیم گرفتهاند رأی ندهند همدلم و به آنها احترام میگذارم؛ اما شرح برخی از استدلالهای اشکبار عقلم برای دلم را، در بخش دوم این نوشتار خواهم آورد. آنجا گفتهام که اگر فرصت بخریم و نگذاریم ایران در مسیر فروپاشی قرار گیرد، آینده از آن نسل توسعهخواه و دموکراسی طلب امروز ایران خواهد بود.
محسن رنانی/ سوم تیر ۱۴۰۳
بخش دوم این مطلب، ظهر عید غدیر (۵ تیر ۱۴۰۳) منتشر خواهد شد.
منبع: وبسایت نویسنده
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چه فقیر باشید و چه غنی، پنیر به افزایش طول عمرتان کمک میکند.
گروهی از محققان دانشکده پزشکی دانشگاه شانگهای جیائو تونگ روی ۲.۳ میلیون نفر پژوهشی وسیع انجام دادهاند. این پژوهش نشان میدهد که مهمترین عامل در پیری سالم و طول عمر سلامت ذهنی است. آنها همچنین تاکید میکنند که میان طول عمر و مصرف پنیر ارتباط محکمی وجود دارد.
تیان جی وانگ، مدیر این پژوهش، میگوید که افراد شاد، فارغ از وضعیت اجتماعی و اقتصادیشان، عمر طولانیتری دارند. محققان امتیازات مثبتاندیشی، روانرنجوری، رضایت از زندگی و مسائل مربوط به سن را بررسی کردند و دریافتند که کاهش سلامت روان رفتارها و بیماریهایی را به دنبال دارد که طول عمر را کوتاه میکنند.
این پژوهش همچنین نشان میدهد که افرادی که از سطح سلامت روان بالاتری برخوردارند و دربرابر اضطراب بیشتر مقاومت میکنند، پنیر بیشتری میخورند. البته محققان با بررسی ۳۳ عامل متوجه شدند که مصرف پنیر مستقیما موجب افزایش طول عمر نمیشود، بلکه در کسب امتیازات بالاتر سلامت موثر است.
به گزارش نیویورکپست، برخی رفتارها، عادتها و بیماریها نیز بر دوران پیری تاثیر منفی میگذارند. این رفتارها عبارتاند از: تماشای تلویزیون، سیگار کشیدن، مصرف دارو، اختلال کمتوجهی-بیشفعالی (ADHD)، سکته مغزی، بیماری عروق کرونر و ضعف خونرسانی به قلب (بیماری ایسکمیک قلبی).
وانگ تاکید کرد که فعالیت بدنی، محدود کردن تماشای تلویزیون و پرهیز از سیگار، عملکرد شناختی مغز را تقویت و از بیماریهای شایع پیشگیری میکند. محققان همچنین به کمک روشی به نام «تصادفیسازی مندلی»، که نوعی بررسی ژنتیکی است، متوجه شدند افرادی که سلامت روان بهتری دارند، پس از بالا رفتن سن، از سلامت جسمی خوبی نیز برخوردارخواهند بود.
جالب اینجاست که افراد ثروتمند لزوما زندگی بهتر یا عمر طولانیتری ندارند. با وجود اینکه وضعیت اجتماعی و اقتصادی بر دسترسی به غذا و مراقبتهای بهداشتی و همچنین میزان اصطراب ناشی از کار تاثیر میگذارد، طول عمر بههیچوجه به میزان ثروت افراد وابسته نیست و وضعیت اجتماعی و اقتصادی بهواسطه سبک زندگی است که بر سلامت تاثیرگذار است.
از همین رو، کارشناسان میگویند اگر درپی زندگی طولانی و مواد غذایی مفید و غنی هستید، از پنیر موزارلا غافل نشوید، زیرا برای قلب فایده دارد. دکتر چنگ هان چن، متخصص قلب و عروق، میگوید: «موزارلای تازه از پروتئین و کلسیم سرشار است و حتی پروبیوتیکهایی دارد که برای سلامت روده و سیستم ایمنی مفیدند. همچنین چربی اشباعشده و سدیم کمتری از دیگر پنیرها دارد.»
ایندیپندنت فارسی
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
در حالی که وعدههای کاندیداها پیش از این نیز بر زمین مانده و مشکلات مزمن اقتصادی ایران، حالا شرایط را بسیار پیچیدتر از قبل کرده است، اما بارش وعدههای تازه برای کسب رای همچنان ادامه دارد. در این میان وعدهها همواره در حوزه معیشت تعریف میشود و کسی برنامهای برای توسعه و بهبود کلی وضعیت اقتصاد ندارد.
به گزارش خبرآنلاین، یارانههای نقدی که از سال ۱۳۸۹ توزیع شدهاند حالا به چاه ویلی بدل شدهاند که تبعات اجتماعی خروج از ان بیشتر از تبعات اقتصادی ناگوارشان است.همچنان از پس گذشت چهارده سال وعدههای یارانهای در ادبیات سیاستمداران ایرانی جا خوش کردهاند و در شرایطی که تبعات افزایش یارانههای نقدی بر افکار عمومی اشکار شده، برخی با گذر از پول نقد به بهانهی دور زدن تورم، وعدهی توزیع طلا میدهند.
وعدههای عجیب و غریب در حدی است که حالا میتوان فهرستی از این عجایب را تهیه کرد. وعدههایی که نه در ایران ۸۵ میلیون نفری بلکه در هیچ کشوری قابلیت اجرایی ندارد و اتفاقا اجرایی شدن آن خطری بسیار جدی را متوجه کشور خواهد کرد.
زاکانی، وعدههایی برای اجرایی نشدن
علیرضا زاکانی، شهردار تهران، سردمدار وعدههای بزرگ است. او که این روزها حتی اتفاقات رخ داده در نهادهای تحت تصدیاش را نیز نمیپذیرد و مدعی است حجاببانان در مترو فعالیت نمیکنند ، وعده داده است به هر خانوار ایرانی بیست گرم طلا به عنوان یارانه بدهد. او این موضوع را با هدف دور زدن تورم مطرح کرده و گفته است اعتبار طلا دیگر از گزند تورم مصون است .
البته بسیاری از کارشناسان این وعدهی وی را به چالش کشیدهاند و میگویند چنین اتفاقی خود میتواند به یک بحران جدی برای اقتصاد ایران بدل شود .ماجرا آنجا پیچیدتر میشود که وی از وعدهای به نام نصف کردن قیمت بنزین پردهبرداری میکند و میگوید قصد دارد در دولتش بنزین سه هزار تومانی را حذف و بهای بنزین را به هزار و پانصد تومان برساند. این وعده در حالی داده میشود که ناترازی بنزین در ایران یکی از مهمترین مشکلات اقتصادی است و تداوم این روند میتواند بحرانی جدی را برای کشور ایجاد نماید .
در عین حال او کسی است که وعده رایگان کردن بیمه برای کودکان زیر هفت سال، زنان باردار و پدربزرگها و مادربزرگ ا را داده است . این وعدهی کلی البته بار مالی سنگینی که وی دربارهی نحوهی اجرای ان چندان توضیحی نداده است.او وعده داده است گوشت را دم در منزل به هر خانوار ایرانی تحویل دهد.
قاضیزادههاشمی؛ یک میلیارد برای ازدواج
قاضی زادههاشمی نیز در چنته چندین وعده عجیب و غریب دارد. او که در سخنانش بر خانواده تاکید زیادی دارد، از برنامهاش برای اعطای اعتبار یک میلیارد تومانی به هر جوان برای تشکیل خانواده گفته است. این اعتبار به گفتهی وی قرضالحسنه خواهد بود. در عین حال او که مدعی است وزیر آموزش و پرورش را با رای معلمان انتخاب خواهد کرد، در انتخابات پیشین از برنامهاش برای حل مشکل بورس در سه روز خبر داد و حالا نیز گفته است مشکل بورس را در کمتر از سه روز حل خواهد کرد .
وعدهی عجیب جلیلی: سفر مجانی
سعید جلیلی که در انتخابات سال ۱۴۰۰ به نفع رییسی از کارزار انتخابات سیزدهم کنار رفت، حالا بار دیگر در صحنه حضور دارد. وی وعده داده است به هر خانوار یارانی سه روز سفر رایگان در اقاکتگاههای دولتی را خواهد داد. تجارت نیوز اعلام کرده این مطلب در اکانت توییتری منتسب به سعید جلیلی درج شدهاست. چنین وعدهای از سوی وی تکذیب نشده است. از سوی دیگر او وعده داده است عقب ماندگی چند صد ساله را در چند سال جبران خواهد کرد.
او وعده داده است اعتبار را به ریال برمیگرداند و دلارزدایی خواهد کرد. برنامهای که در دستور کار دولتهای پیشین، حتی دولت سیزدهم بوده و محقق نشده است.او با شعار یک جهان فرصت ، یک ایران جهش از طرحش برای توزیع عادلانه یارانهها پرده برداشته است. به گفتهی خودش ده سال عهدهدار طرح دولت سایه بوده است. او طرحی عجیب در انتخابات پیشین برای توزیع یارانه بنزین مطرح کرد که موسوم به طرح وان بود. این طرح دلالت بر توزیع یارانه بنزین به افراد و نه خودروها داشت و در کیش و قشم به صورت پایلوت اجرا شد اما جواب طوری نبود که اجرای سراسری آن تضمین شود .
پورمحمدی و انرژی رایگان
مصطفی پورمحمدی نیز در این انتخبات طرحی عجیب را مطرح کرده است. او طرحی درباره توزیع رایگان بنزین داده است. البته این طرح ناظر به انتقادی است که از وضعیت پرداخت یارانهها دارد . این کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری گفته است” مطمئن هستم با مدیریت خوب در یارانه سوخت و انرژی که متاسفانه در ۱۵ یا ۱۶ سال گذشته در دو طیف مدیریتی جناحی نتوانستیم آن را سامان بدهیم و پرت عظیم انرژی داریم، ما میتوانیم میانگین از میزان سوخت در اروپا بگیریم و آن را به مردم مجانی بدهیم. یک شاخص و مدل داریم باقی مانده آن را میتوانیم یک تسهیلات دیگر مانند کمک به بهداشت و آموزش ارائه بدهیم.
وعدهی عجیب قالیباف برای خرید مسکن
قالیباف در توئیتی وعده داد که در صورت پیروزی احتمالی در انتخابات حقوق کارکنان، بازنشستگان و حداقل دستمزد کارگران به میزان تورم سالانه به علاوه رشد اقتصادی افزایش خواهد یافت.وی در این باره نوشت: عقب افتادن افزایش حداقل دستمزد از میزان تورم یعنی کوچک شدن سفرهٔ مردم و ناامنی روانی خانوارها.
او وعده داده در دولت خدمت و پیشرفت، حقوق کارکنان دولت، بازنشستگان و حداقل دستمزد کارگران و مستمری افراد مشمول نهادهای حمایتی به میزان تورم سالانه به علاوه رشد اقتصادی افزایش خواهد داد. نامزد چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری: کاری می کنیم تا یک کارگر با درآمد ۷.۵ سال خودش بتواند خانه بخرد.
بررسیها نشان میدهد پزشکیان وعدهای جنجالی و عجیب در حوزه اقتصاد نداده است و موضوع را به نظر کارشناسان موکل کرده است .وعدههای عجیب کاندیداها در شرایطی است که آنها قول اجرای برنامه هفتم، رشد هشت درصدی اقتصاد، تک رقمی شدن تورم، مهار نقدینگی، بهبود بازار کار، رفع مشکلات تحریم و ... را مطرح کردهاند. هر کدام از این وعدههای تکراری پیش از این نیز اعلام شده بود اما اقتصاد ایران همچنان درگیر آنهاست.
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
عربستان به طور رسمی به ائتلاف بینالمللی تابآوری در برابر خشکسالی (IDRA) پیوسته است، ائتلافی جهانی که درصدد افزایش آمادگی جهان برای مقابله با خشکسالیهای شدیدتر است.
به گزارش تجارتنیوز، عربستان سعودی به طور رسمی به ائتلاف بینالمللی تابآوری در برابر خشکسالی (IDRA) پیوسته است. این امر تعداد اعضای IDRA را به ۳۷ کشور و ۲۸ سازمان بینالمللی و تحقیقاتی افزایش میدهد و نشاندهنده تعهد فزاینده به مقابله با خشکسالی در بحبوحه تغییرات آبوهوایی و مدیریت ناپایدار زمین است.
ائتلاف بینالمللی تابآوری در برابر خشکسالی (IDRA) در نشست آبوهوایی COP۲۷ از سوی رهبران اسپانیا و سنگال راهاندازی شد و رهبران جهان را برای مقابله با یکی از مرگبارترین و پرهزینهترین بلایای طبیعی جهان متحد میکند. این ائتلاف اذعان میکند تابآوری در برابر خشکسالی و تغییرات آبوهوایی به اندازه تابآوری سرزمینهایمان است.
تعهد عربستان سعودی به مقابله با خشکسالی
به گزارش zawya، مهندس عبدالرحمن عبدالمحسن الفضلی، وزیر محیطزیست، آب و کشاورزی عربستان سعودی، میگوید: «ما IDRA را فرصتی برای محافظت از جوامع و اقتصاد خود در برابر خشکسالی میبینیم. یکی از اولویتهای ما، تقویت تعهد کشورها به آینده مقاوم در برابر خشکسالی است. ائتلاف بینالمللی تابآوری در برابر خشکسالی (IDRA) اولین ائتلاف جهانی است که منابع مالی و فنی را برای آینده مقاوم در برابر خشکسالی بسیج میکند.»
وزیر الفادلی تاکید میکند میزبانی عربستان سعودی از COP ۱۶ نشاندهنده تعهد رهبری این کشور به حفاظت از محیطزیست در سطوح ملی، منطقهای و بینالمللی است و به تلاشهای پیشگامی مانند ابتکار سبز سعودی و ابتکار سبز خاورمیانه میافزاید.
الفادلی همچنین بر نیاز فوری به ایجاد مقاومت در برابر خشکسالی در سطح جهانی و در عین حال مبارزه با تخریب زمین و بیابانزایی برای مقابله با تبعات محیطزیستی، اقتصادی و اجتماعی آنها تاکید کرد. او ابراز امیدواری کرد اتحاد اقدام جمعی موثر را تقویت، تلاشهای جهانی برای رسیدگی به این مسائل را تشدید و مدیریت پایدار منابع طبیعی را برای نسلهای آینده تضمین کند.
جهان نیاز به اقدام فوری برای مقابله با خشکسالی دارد
یکچهارم جمعیت جهان در حال حاضر تحت تاثیر خشکسالی هستند و پیشبینی میشود تا سال ۲۰۵۰، از هر چهار نفر سه نفر با کمبود آب مواجه شوند. در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، ۱۰۰ درصد جمعیت تا سال ۲۰۵۰ با تنش آبی بسیار بالا زندگی خواهند کرد.
ترزا ریبرا، معاون سوم دولت اسپانیا، کشورهای بیشتری را تشویق میکند تا از گامهای عربستان سعودی پیروی کنند و خاطرنشان کرد تابآوری در برابر خشکسالی تا ۱۰ برابر بازدهی سرمایهگذاری اولیه را به همراه دارد.
او در ادامه توضیح میدهد: «اتحاد به اندازه دانش، تجربیات و شبکههای ارائهشده از سوی اعضای آن قوی است. من از رهبران جهان دعوت میکنم به IDRA بپیوندند تا روش مقابله بشریت با خشکسالی را تغییر دهند و دفاع جمعی خود را قبل از وقوع بحران ایجاد کنند.»
ابراهیم تیاو، دبیر اجرایی کنوانسیون مبارزه با بیابانزایی در سازمان ملل متحد (UNCCD)، میگوید: «خشکسالی یک پدیده طبیعی است، اما ما با تخریب اراضی خود و مختل کردن آبوهوا، بر آن دامن میزنیم. در پیشبرد کنوانسیون مبارزه با بیابانزایی در سازمان ملل متحد COP۱۶، من از کشورها میخواهم بلندپروازیهای خود را برای سرزمینهای سالم و جوامع و اقتصادهای مقاوم در برابر خشکسالی افزایش دهند.»
اهمیت کنوانسیون مبارزه با بیابانزایی
کنوانسیون مبارزه با بیابانزایی سازمان ملل متحد COP۱۶، که از ۲ تا ۱۳ دسامبر در ریاض برگزار میشود و بزرگترین نشست ۱۹۷ حزب کنوانسیون مبارزه با بیابانزایی سازمان ملل متحد (UNCCD) خواهد بود، اولین نشستی است که در منطقه خاورمیانه تشکیل میشود و بزرگترین کنفرانس چندجانبهای است که تاکنون به میزبانی عربستان سعودی برگزار شده است.
عربستان همچنین میزبان جشنهای جهانی روز جهانی محیطزیست در سال ۲۰۲۴ با تمرکز بر احیای زمین، بیابانزایی و مقاومسازی در برابر خشکسالی خواهد بود.در ۱۷ ژوئن، روز بیابانزایی و خشکسالی، سیامین سالگرد کنوانسیون سازمان ملل متحد برای مبارزه با بیابانزایی (UNCCD)، یکی از سه کنوانسیون ریو در کنار آب و هوا و تنوع زیستی است.این اجلاس فرصتی برای کشورها در افزایش تعهدات خود به مقابله با خشکسالی و بیابانزایی و ایجاد آیندهای پایدار برای سیاره ما خواهد بود.
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
یک هفته مانده به انتخابات زودرس چهاردهم ریاستجمهوری، محمدجواد ظریف، وزیر امورخارجه در دو دولت حسن روحانی و مذاکراهکننده ارشد ایران در مذاکرات منتج به برجام، بدل به ستاره کمپین مسعود پزشکیان شده است.
هفته پیش وقتی زمزمهای به گوش رسید که محمدجواد ظریف در برنامه کارشناسی سیاست خارجی در صداوسیما، مسعود پزشکیان را همراهی میکند، کمتر کسی باور میکرد، وزیر امورخارجه ایران اعتبار خود را برای نامزد اصلاحطلبان خرج کند. ظریف در کمال ناباوری در برنامه حضور پیدا کرد و در عرض ۸دقیقه برنامه کسلکننده صداوسیما را مبدل به یکی از جنجالیترین دقایق این دور از انتخابات کرد. او در این ۸ دقیقه دفاعی تند و صریح از مذاکره با غرب و تجربه برجام کرد.
او بعد از آن، در برنامه برج میلاد و در سفر انتخاباتی پزشکیان به اصفهان او را همراهی کرد. اما شنبه دوم تیرماه، او با یک سخنرانی طوفانی در شهر آباواجدادیاش صحنه را به آتش کشید. ظریف خوانساری اگرچه زاده تهران است اما مادرش فرزند یکی از بازرگانان مشهور کاشانی است.
او در کاشان تعارفات را معمول را کنار گذاشت و در کالبد بیجان انتخابات ۱۴۰۳ روحی از جنس انتخابات ۹۲ و ۹۶ دمید. بسیاری سخنرانی آتشین او در کاشان را به سخنرانیها هفته آخر حسن روحانی در انتخابات سال ۹۶ تشبیه کردند.
حضور تعدادی از هواداران نامزدهای اصولگرا در این مراسم و شعارهایی که علیه ظریف دادند، مانند بنزینی روی آتش، نطق وزیر اسبق را تندتر کرد. او ابتدا در پاسخ به شعارهای «هیهات من الذله» معترضان، شعار «هیهات من چای دبش» سر داد و سپس تند و موجز وضعیت ماههای آخر دولت روحانی را روایت کرد؛ دورانی که دولت روحانی نه اجازه امضای متن بازگشت به برجام را داشت و نه مجوز واردات واکسن کرونا را.
او اشاره کرد که یک هفته بعد از پایان دولت حسن روحانی، ۱۲۰ میلیون دز واکس کرونا وارد ایران شده است. هواداران ابراهیم رئیسی ادعا میکنند حسن روحانی از واردات واکسن کرونا ناتوان بوده و در عوض ابراهیم رئیسی توانسته با یک تلفن به رئیسجمهور چین، کار واردات را یکسره کند. آقای ظریف در این سخنرانی گفت «مانع واردات واکسن شدند و وقتی دولت را تحویل میدادیم ۱۲۰ میلیون دوز واکسن وارد شده بود! مگر واکسن خمره رنگرزی است که یک هفته بعد از خروج ما از وزارت خارجه میلیونها دوز وارد شود؟» اشاره به این که واردات در این حجم با یک تلفن میسر نیست.
در این حالی است که دولت روحانی به واسطه منع مقامات ارشد کشور تا مدتها اجازه واردات واکسن کرونا نداشت. محمد مخبر، کسی که در آن زمان مدیرعامل ستاد اجرایی فرمان امام را برعهده داشت و بعدها معاون اول دولت رئیسی شد، دائما مصاحبه میکرد و وعده میداد که در حال تهیه احداث کارخانهای برای ساخت واکسن داخلی است. این کارخانه که فیلمهای ساخت پی آن دائما پخش میشد هیچگاه افتتاح نشد و بعد از مدتی دولت رئیسی نه تنها به وارد کردن واکسن کرونا رضایت داد بلکه آن را جزو دستاورهای خود خواند.
ظریف در سیاست خارجی صریحتر شد. مستقیما جلیلی و قالیباف را مخاطب قرار داد و گفت آیا آنّها مانند او مورد تحریم آمریکا قرار گرفتهاند؟ او خظاب به مردم گفت «گروهی نمیخواهند شما و رای شما تاثیر داشته باشید. به شما به عنوان کسی که با چند رییسجمهور کار کرده میگویم که فرق میکند چه کسی رییسجمهور باشد.»
او روز شنبه، دوم تیر- به گرگان هم سفر کرد و امروز یکشنبه به مازندران رفته است. او همچنین یک کارزار در حمایت مسعود پزشکیان در وبسایت کارزار به راه انداخته است؛ کارزاری که تا ظهر یکشنبه بیش از ۲۲۰ هزار نفر آن را امضا کردهاند.
برجستهشدن آقای ظریف در کمپین آقای پزشکیان باعث شده دو مخالف سنتی او دست به کار شوند و او را آماج تهمتهای خود قرار دهند. این دو تلاش در حسابکاربری علیاکبر رائفیپور به هم رسیدند. آقای رائفیپور، منبری مکلای اصولگرایی تندرو که اخیرا به خاطر افشای گردش بالای حسابهای شخصی و موسسهاش زیر فشار بود و مدتی سکوت پیشه کرده بود دیگر نتوانست بیش از این سکوت کند.
رائفیپور بخشی از صحبتهای هوشنگ امیراحمدی در شبکه تلویزیونی ایران اینترنشنال را در حساب کاربریاش در توئیتر منتشر کرد. آقای امیراحمدی که در زمان محمود احمدینژاد سعی داشت دلال رابطه ایران و آمریکا باشد، در این صحبتها ادعا کرد که دوست ظریف بوده است که ظریف به او گفته است مردم ایران گله هستند و باید به آنها دروغ گفت. امیراحمدی همچنین مدعی شد که ۹۰درصد صحبتهای ظریف در مورد برجام از جمله اینکه ایران از ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل بیرون آمده، دروغ بوده است!
این در حالی است که موفقیت ایران در خروج از فصل هفتم مورد توافق همه کارشناسان است.
رویداد۲۴ / محمد نوذری
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
۵ سال بعد از آمریکا، کانادا نیز سپاه پاسداران را در لیست گروههای تروریستی گذاشت. نقشه جهان غرب برای سپاه چیست؟ اروپا و بریتانیا چه خواهند کرد؟ جایگاه مردم ایران و مخالفان حکومت در این بازی کجاست؟
چشمانداز با مهدی مهدویآزاد
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
اصغر زاده به طرز غم انگیزی در مقابل سوالات دقیق خانم قاضی زاده کم آورد و به سفسطه روی آورد. این سخن که اصلاحطلبان از گذشته درس گرفته و بازینمیخورند، مرغ پخته را به خنده میآورد. آنها که درس گرفتند نظیر قدیانی و وسمقی وارد این استندآپ کمدی مبتذل نشدهاند و آنها که دور و بر پزشکیان جمع شدهاند، دنبال پست و مقام و سهم خود از «سفره انقلاب» هستند.
پزشکیان یک قربانی است. شاید آخرین قربانی از نسل انقلابیون مسلمان پنجاه و هفتی! اینکه سلاخ کارد را در درگاه پاسپور به گردنش بکشد یا در درون کاخ، اهمیت درجه اول ندارد. بد بخت کسانی هستند که در کنار سلاخ، آماده میشوند تا آخرین جرعههای آب را در گلوی قربانی بچکانند. آقای خاتمی وارد ریسکی شده است که شانس پیروزی آن زیر صفر است.
یک بار در خطایی راهبردی، در ۹۲، اصلاحطلبان به زعامت خاتمی، از خامنهای به وساطت رفسنجانی، بازی خوردند. آنها موسوی و جنبش سبز را با روحانی تاخت زدند و امثال من هم به امید گشایش روزنهای، همراهی کردیم. امروز نتایج آن رسوایی استراتژیک مقابل چشم ماست.
اگر ۱۳۹۲ تراژدی بود، ۱۴۰۳ نسخه کمدی آن است. این بار آقایان میخواهند جنبش مهسا را با پزشکیان تاخت بزنند . آنها تلاش میکنند تا جنبشی را که ربطی به حضرات نداشت با بی چشم و رویی تصاحب و معاوضه کنند! و وجه کمدی- تراژیک داستان این است که هم چوب را میخورند و هم پیاز را!
جنبش مهسا، جاماندگی اصلاحطلبان و عوارض شکست راهبردی آنها را به گونهای نشان داد که نه فقط اصغر زاده، بلکه حتی پورمحمدی هم که دخترش معلم اقتصادش شده، آنرا فهمیده و تایید کردهاند.
این آقای علوی تبار که چشم و چراغ حضرات است، شش ماه پیش نوشته بود که حکومت به یک «فرقه یکه سالار» استحاله پیدا کرده که در آن «مجوز غارت در ازای وفاداری به پدر خوانده» اعطا میشود. حالا همین آدم دنبال روزنه گشایی است!!
آنچه خاتمی مشغول آن است، چنگ زدن به هر تخته پارهای در شرایط استیصال راهبردی است. به نظر میآید که اصلاحطلبان بیشتر از خامنهای، از تحریم انتخابات مجلس و خطر تکرار آن در ۸ تیر ترسیده باشند! آنها - در بخش بزرگ خود، در تداوم ج.ا. منافع کلان دارند. اقلیت کوچکی هم کماکان در توهم غرق شدهاند . در مجموع اما، آنها از موسوی و راهبرد گذار از طریق رفراندم قانون اساسی، وحشت دارند. اصغر زاده هم این احساس را پنهان نکرد!
اصلاحات ذیل «سیاستهای کلی مقام معظم رهبری» که محور برنامه پزشکیان است، قرنهای نجومی از شعار ناکام «اجرای بی تنازل قانون اساسی» مهندس موسوی عقب تر است و همین مشخص میکند که چرا پزشکیان نسخه کمدی موسوی است و چرا آقایان دارند با پایکوبی بر گور قربانیان جنبش زن-زندگی-آزادی، به دستیار عمله ظلم بدل میشوند و به قول حاتم قادری کارشان « کام بخشی» به خامنهای و سردارانی است که کشور را به این روز سیاه نشاندهاند.
هیچ راه مسالمت آمیز دیگری جز بسیج ملت در جبهه نجات ملی با شعار رفراندم قانون اساسی باقی نمانده است. آقایان علاقهای به ورود به این میدان را ندارند، چون منافع و ایدئولوژی به آنها اجازهنمیدهد. آنها در تداوماین راه، خود را در مقابل مردم قرار خواهند داد و ممکن است آقای خاتمی حتی نتواند در روز حادثه، گوش شنوایی در جامعه پیدا کند.
همه ما نسبت به دشواری شرایط داخلی و منطقهای وقوف داریم و طبعا از این منظر هم، بازی خاتمی و اصلاحطلبان را رصد میکنیم. من میتوانم احساسات منفی خودم را کنترل کنم، اگر یکی پیدا بشود و توضیح بدهد که مثلا پای امنیت ملی در میان است و آقایان دارند فداکاری میکنند!
فیسبوک نویسنده
گفتوگوی ویژه با ابراهیم اصغرزاده در بیبیسی فارسی
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
امیر رئیسیان، وکیل مدافع این خواننده رپ اعتراضی با انتشار مطلبی در صفحه شخصی خود اعلام کرد: “حکم اعدام توماج صالحی نقض شد و بر اساس حکم فرجامخواهی شعبه سی و نه دیوان عالی کشور، پرونده جهت رسیدگی به شعبه همعرض ارجاع خواهد شد.”
به گزارش خبرگزاری هرانا، این وکیل دادگستری همچنین نوشته است: “شعبه دیوان در حکم دقیق خود ضمن نقض حکم اعدام، مجددا تاکید کرده است که حتی حکم حبس قبلی (شش سال و سه ماه) بدون رعایت قواعد تعدد جرم بوده و بر خلاف ماده ١٣١ و مازاد بر مجازات قانونی است.”
آقای رئیسیان اواخر اردیبهشت ماه امسال از ثبت درخواست فرجام خواهی حکم اعدام موکل خود در دیوان عالی کشور خبر داد و گفت: “یک روز پس از اطلاع رسانی درباره حکم بدوی آقای صالحی، وی ممنوع التماس شده و ملاقات های حضوری این زندانی نیز با محدودیت هایی مواجه شده است.”
این وکیل دادگستری اوایل اردیبهشت ماه سال جاری اعلام کرده بود که شعبه یک دادگاه انقلاب اصفهان، در اقدامی که در نوع خود بی سابقه است، حکم دیوان عالی کشور درباره پرونده سال ۱۴۰۱ توماج صالحی را اجرایی نکرد و با «ارشادی» خواندن این حکم و تاکید بر استقلال دادگاه بدوی، توماج صالحی را به اتهام افساد فی الارض، به اشد مجازات یعنی اعدام محکوم کرد.
در تاریخ سی ام فروردین ماه امسال، جلسه دادرسی به اتهامات آقای صالحی که در تیرماه سال گذشته دادگاه انقلاب رای آن را صادر کرده بود، پس از فرجام خواهی و نقض در دیوان عالی کشور، با حضور آقای امیر رئیسیان، وکیل دادگستری در شعبه یک دادگاه انقلاب اصفهان برگزار شد.
گفتنی است، در جریان این جلسه با نظر قضات دادگاه انقلاب به اتهامات قبلی آقای صالحی، دو عنوان اتهامی اجتماع و تبانی و مشارکت در بغی به پرونده وی اضافه شد و وکلای این خواننده معترض دفاعیات خود را ارائه دادند.
وی در تیرماه سال گذشته، توسط شعبه یکم دادگاه انقلاب اصفهان به شش سال و سه ماه حبس، ممنوعیت خروج از کشور، محرومیت از تهیه و تولید آثار موسیقی و خوانندگی و همچنین دو سال حضور الزامی در دوره های مدیریت رفتار و مهارت دانش، محکوم شد.
در پی نقض حکم صادره علیه آقای صالحی در شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور، وی در تاریخ بیست و هفتم آبان ۱۴۰۲، با تودیع وثیقه از زندان دستگرد اصفهان آزاد شده بود.
توماج صالحی اواخر سال گذشته، توسط شعبه ۱۱۷ دادگاه کیفری دو اصفهان از بابت اتهامات نشر اکاذیب و تشویق به اعمال خشونت آمیز در رابطه با ویدیوی منتشر شده در آذرماه ۱۴۰۲ تبرئه شد.
توماج صالحی که اکنون در زندان دستگرد اصفهان به سر میبرد، در دی ماه سال گذشته در بخش دیگری از پرونده اش توسط دادگاه انقلاب از بابت اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس، دو سال ابطال گذرنامه و شرکت در دوره مدیریت رفتار و مهارت دانش محکوم شد. جلسه رسیدگی به اتهام آقای صالحی، بدون ابلاغ قبلی و بدون حضور وکیل برگزار شد. در نهایت، اواخر بهمن ماه سال ۱۴۰۲، محکومیت وی به یک سال حبس توسط دادگاه تجدیدنظر استان اصفهان تایید شد.
آقای صالحی در تاریخ نهم آذرماه سال ۱۴۰۲، در بابل توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان دستگرد اصفهان منتقل شد.
چند روز پس از بازداشت وی، مسعود ستایشی سخنگوی قوه قضاییه با بیان اینکه برای آقای صالحی قرار بازداشت موقت صادر شده است، اعلام کرد: آقای صالحی بعد از آزادی در یکی از شهرستان های استان شمالی نکاتی را گفت که دادسرا این فرد را احضار و اتهامات جدید را به او تفهیم و قرار قانونی وثیقه نسبت به اتهامات جدید صادر کرد. همچنین قرار پرونده پیشین وی نیز تشدید شده است.
توماج صالحی، اوایل آبان ماه ۱۴۰۱، در ارتباط با اعتراضات سراسری نیز توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. خبرگزاری های رسمی مدعی شدند، بازداشت وی در هنگامی که او قصد خروج غیرقانونی از مرزهای غرب کشور را داشته، صورت گرفته است. ادعایی که توسط نزدیکان او تکذیب شد.
توماج صالحی، خواننده رپ اعتراضی و شهروند اهل شاهین شهر واقع در استان اصفهان است که در پرونده قبلی خود در سال ۱۴۰۰ از بابت اتهامات «توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام» به ۶ ماه حبس و جزای نقدی محکوم شده بود.
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
بیانیه ۵۲۰ تن از فرهنگیان ایران درباره دلایل عدم شرکت در انتخابات
با درود به هموطنان عزیز و گرامی
با توجه به شرایط روز جامعه و برگزاری انتخابات دوره چهاردهم ریاست جمهوری لازم دیدیم تا برای دفاع از جمهوریت و براساس حقوق شهروندی همانند کسانی که برای شرکت در انتخابات و حمایت از کاندیدای مورد نظر خود تلاش میکنند ما نیز اگرچه برخلاف آنها از هیچ امکاناتی برای برپایی «ستاد مخالفان شرکت در انتخابات» برخوردار نیستیم اما از طریق نوشتن این بیانیه نظر خود را با شما در میان بگذاریم.
برکسی پوشیده نیست که وقوع انقلاب و حوادث بعد از آن و جنگ ۸ ساله پیامدهای منفی فراوانی به همراه داشت که ناخواسته گریبانگیر همه ما شد. برای حل مشکلات پذیرفتیم که راه اصلاحات تدریجی را پیش بگیریم. اما بخش قدرتمندتر حاکمیت به طرق مختلف در مقابل خواست اکثریت مردم ایستاد. با این وجود مردم ناامید نشدند و حماسه حضور واقعی در انتخابات را در سال ۸۸ رقم زدند اما نتیجه آن شد که همه میدانیم. ولی باز هم مردم به سیاستمداران اعتماد کرده و سال ۹۲ هم برای اعتراض به نتیجه انتخابات قبل و هم امید به اصلاح پای صندوق آمدند.
نتیجه نسبتا رضایت بخش بود. بخصوص با انعقاد برجام، از بین رفتن تحریمها و دفع خطر جنگ. اما وقایع تلخ سال ۹۶ و ۹۸، شلیک به هواپیمای اکراینی و کتمان آن، تورم افسار گسیخته، آتش زدن برجام در مجلس و فرمان ممنوعیت ورود واکسن آمریکایی و انگلیسی نشان داد که مسئله صرفا به ناتوانی رئیس دولت و کابینه باز نمیگردد. اینجا بود که مردم از سال ۹۸ به این باور رسیدند که دیگر به هیچ وجه اصلاحات ممکن نیست و شرکت در انتخابات و تعویض بازیگران قدرت نه تنها هیچ تاثیر مثبتی در زندگی آنها ندارد بلکه با مشروعیت بخشیدن به حکومت به سرکوبگری آن مشروعیت میبخشند.
از ۹۸ تا امروز بخصوص با ورود نسل موسوم به Z به عرصه اجتماعی و فشار ناشی از حضور جمعیت بیش از ۱۵ میلیونی این نسل که در بیان و پیگیری مطالبات خود از نوعی صراحت و شجاعت بیشتر و شاید بردباری کمتر برخوردارند مردم با عدم مشارکت در سه انتخابات متوالی با صدای رسا یک «نه» بزرگ به حکومت گفتند.
اما اتاق فکر حکومت به خوبی میداند که گسترش عدم مشارکت میتواند به عامل همگرایی و انسجام بخشی مخالفان تبدیل شود. و به دلیل بروز مشکلات اقتصادی بویژه در صورت افزایش قیمت بنزین، اعمال محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی بویژه بر همان نسل Z و بازگشت تحریمها احتمال وقوع اعتراضات گسترده تر از دورههای قبل وجود دارد. به همین دلیل تصمیم گرفتند با تایید صلاحیت مسعود پزشکیان که چند ماه قبل صلاحیتش برای کاندیداتوری مجلس در ابتدا رد شده بود _به اقرار خودش_ آمار مشارکت را بالا ببرند. از اینرو وی و هواداران محافظهکارش در تلاشند تا کور سوی امیدی در ذهن و دل مردم خسته و سرخورده از تحقیر، تهدید و سرکوب ایجاد نمایند. اما آنچه او و دیگر اصلاح طلبان ولو دلسوزانه وعده میدهند حتی اگر پیروز انتخابات باشند سرابی بیش نیست.
از اینرو ما تصمیم گرفتیم با انتشار این بیانیه دلایل عدم مشارکت خود در انتخابات را با مردم عزیز و فهیم در میان بگذاریم و تلاش کنیم تا با تکیه بر راهبرد مقاومت مدنی مسیر سخت و ناهموار تغییر و تحول بنیادین را با همراهی هم و دست در دست هم تا رسیدن به مقصود سپری نماییم.
دلایل ما برای عدم مشارکت در انتخابات:
۱- انتخابات در جمهوری اسلامی از معنای حقیقی که همان اعمال اراده و خواست مردم است خالی شده و صرفا به یک مناسک سیاسی برای معرفی افراد مورد تایید حاکمیت تبدیل شده است. حضور در چنین انتخاباتی فارغ از اینکه نام کدام کاندیدا به عنوان فرد پیروز اعلام میشود معنایی جز پذیرش و تایید وضع تحمیلی کنونی و توهین به شعور اجتماعی مردم ندارد.
۲- دولتها در ایران از دو حالت خارج نبوده و نیستند یا اراده و میل به تغییر براساس خواست و رویکرد اکثریت مردم را دارند اما از توان لازم برای انجام آن برخوردار نبوده و نیستند. یا هدفشان حفظ حکومت طبق خواست و اراده همان هسته سخت قدرت است. در هر دو حالت نتیجه و پایان عملکرد آنها برای مردم یکسان است و از این جهت انتخاب ما تفاوتی در وضعیت زندگی ما ندارد.
۳- اگر چه منکر تفاوتهای فردی در منش و نگرش کاندیداها نیستیم اما تنها کاندیدایی که شاید انتظار تغییر از او میرود دو گزاره کلیدی، مهم و البته همراه با بیان صادقانه دارد. “برنامه ندارم و همان برنامه دولت قبل که مصوب شده را طبق قانون اجرا میکنم. در جهت اجرای سیاستهای کلی نظام و اجرای منویات مقام معظم رهبری تلاش میکنم” خب سوالی که باید حامیان و مبلغان تنها کاندیدای با منش و نگرش تاحدودی متفاوت از دیگر کاندیداها پاسخ دهند این است که آیا مشکل اکثریت مردم که مخالف وضع موجود هستند اجرا نشدن و بی توجهی رؤسای دولت قبل به سیاستهای کلی نظام بوده است که این وعده موجب بازگشت دوباره مردم معترض و ناراضی به پای صندوق رای شود؟
۴-هر عقل سلیمی قبول دارد که بخشی از مشکل کشور معلول ناتوانی و ناکارآمدی مدیران و انتخاب جناحی و ایدئولوژیک بجای انتخاب براساس شایستگی و تخصص و تجربه لازم است. اما تجربه دولت خاتمی و دولت روحانی نشان داد که حتی اگر تا حدودی امکان انتخاب مدیران متخصص و شایسته تر وجود داشته باشد که مانند طبیبی حاذق تشخیص دهند که عامل و ریشه مشکلات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کجاست اما ساختار حقوقی و حقیقی قدرت(اختیارات قانونی و عملکرد فراقانونی دیگر نهادها)ذرهای اجازه درمان نمیدهد.
۵- مشارکت در انتخابات نادیده گرفتن تمام هزینههایی است که در طول این سالها به مردم تحمیل شده از عقب ماندگی شدید در توسعه گرفته تا هزینههایی چون اخراج از کار، مهاجرت اجباری، زندان و حتی متاسفانه و ناباورانه کشتار مردم به دلیل اعتراضات خیابانی. زیرا آشکارا این پیام را برای هسته سخت قدرت دارد که “تو هر بلایی بر سرمان بیاوری ما چارهای جز بازی در زمین تو و طبق قواعدی که تو تعریف میکنی نداریم. ” به همین دلیل ما به هیچ عنوان در زمینی که کمترین قدرتی برای تعیین قواعد در آنرا نداریم بازی نخواهیم کرد.
۶- برخی بر این باورند که هم میشود در انتخابات شرکت کرد و هم به اعتراضات با راهبرد مقاومت مدنی ادامه داد. اما این ادعا اگر برای فریب مردم نباشد باید گفت ادعایی است بسیار نادرست. زیرا منطق مقاومت مدنی یعنی اینکه حکومت طبق قواعد رسمی اجازه تغییر و مطالبه گری نمی دهد و شهروندان ناچار میشوند خارج از قواعد رسمی و با تکیه بر قدرت حاصل از همگرایی و انسجام به خواست و مطالبه خود دست پیدا کنند. اما مشارکت در انتخابات یعنی پذیرش این موضوع که راه قانونی و رسمی اعمال نظر و مطالبه گری باز است. به همین دلیل مشارکت در انتخابات بدون اینکه هیچ دستاوردی داشته باشد به شدت موجب تضعیف و شکاف در صفوف معترضان میشود.
۷- این دلیل آخر کاملا معطوف به این نظر اصلاح طلبان است که پزشکیان در مقاطع حساس که مردم سرکوب شدند از مردم حمایت کرده است. و برای اثبات این مدعا به نطق ۵ دقیقهای هفتم تیر ۸۸ پزشکیان در مجلس و نامه اول مهر ۱۴۰۱ درباره مرگ مرحوم مهسا امینی و چند برنامه تلویزیونی و مصاحبه با خبرگزاریها اشاره میکنند. در حالیکه اگر فیلم آن سخنرانی را مشاهده کنید و یا نامه اول مهر را بخوانید حتی در یک جمله آن به کشته شدن مردم در خیابان اشاره نمیشود. اما بر فرض قبول این مدعا آیا در طول ۱۶ سال نمایندگی مجلس وقتی طبق اصل ۸۴ “هر نماینده در برابر تمام ملت مسئول است و حق دارد در همه مسائل داخلی و خارجی کشور اظهار نظر نماید” آیا ایشان در طول همه این سالها از اخراج کارگران، معلمان، اساتید و دانشجویان معترض بی اطلاع بودند؟آیا در طول همه این سالها از زندانی شدن فعالان صنفی، سیاسی، رسانهای و دانشجویی بی اطلاع بودند؟آیا بعنوان یک نماینده مجلس و پزشک متخصص علت مرگ مهسا امینی که خودشان شفاف سازی درباره آنرا ضروری و منتج به جلوگیری از هزینههای بیشتر عنوان کردند را پیگیری کردند؟ اگر مردمی بودن یعنی یک سخنرانی، یک نامه، یک برنامه تلویزیونی و مصاحبه با یک خبرگزاری که نتیجه مردمی بودن ایشان در دولت هم از هم اکنون مشخص است.
ما امضا کنندگان این بیانیه براساس این ۷ دلیل شرکت در انتخابات را ولو با فرض پیروزی کاندیدای اصلاح طلب اشتباه، بدون نتیجه در حل مشکلات و از همه بدتر عامل افزایش مشروعیت و انگیزه سرکوب بیشتر مطالبه گران و معترضان میدانیم و از این طریق اعلام مینماییم که در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نخواهیم کرد.
امضا کنندگان به ترتیب حروف الفبا (براساس نام):
۱. ابراهیم حسینی، ۲. ابراهیم خدادادی، ۳. ابراهیم طاهری، ۴. ابراهیم فضلی، ۵. ابراهیم یگانه فتحی، ۶. ابوالفضل رحیمی شاد، ۷. احمد آسوده، ۸. احمد حیدری، ۹. احمد شکوری، ۱۰. احمد طهماسبی، ۱۱. اردشیر نوروزی، ۱۲. اسفندیار بهرامی، ۱۳. اسفنديار اسماعيلزاده، ۱۴. اسماعیل خلیلی، ۱۵. اسماعیل خدایاری، ۱۶. اسماعیل طاهری، ۱۷. اسماعیل کلهر، ۱۸. اسمعیل صدیق، ۱۹. اصغر امیرزادگان، ۲۰. اصغر امیری، ۲۱. اصغر حاجب، ۲۲. اطهره جلال کمالی، ۲۳. اعظم قافله باشی، ۲۴. اکبر جوادی، ۲۵. اکرم صادقی، ۲۶. الدوزهاشمی، ۲۷. الهه عسکرزاده، ۲۸. الهه کریمی، ۲۹. الهام رجبی، ۳۰. الهام رسولزاده، ۳۱. الهام نوذری، ۳۲. ام البنین علیآبادی، ۳۳. امید ناصحی فر، ۳۴. امیر حسنزاده، ۳۵. امیرحسین انصاری، ۳۶. امیرحسین انصاری فر، ۳۷. امیرحسین مردانی، ۳۸. امین حیدری، ۳۹. امین رحمانی، ۴۰. ایرج رحمانی، ۴۱. ایرج رهنما، ۴۲. ایمان زندی، ۴۳. ايراندخت بدرى، ۴۴. آذر رضازاده، ۴۵. آرام ابراهیمی، ۴۶. آرزو مکوندی، ۴۷. آرش زنگنه، ۴۸. آزیتا طاهرخانی، ۴۹. آزیتا کریمی، ۵۰. آسیه سهیلینیا، ۵۱. آسیه صالحون، ۵۲. بانو صالحون، ۵۳. بتول عوضزاده، ۵۴. بنفشه امیدوار، ۵۵. بهاران زارعی، ۵۶. بهجت نورینژاد، ۵۷. بهرام مجیدی، ۵۸. بهزاد متینفر، ۵۹. بيژن پولادوند، ۶۰. بیگم جان موسوی، ۶۱. پرستو رضایی، ۶۲. پروانه کرد، ۶۳. پرویز رحمانی، ۶۴. پری زراسوند، ۶۵. پری شمس هفشجانی، ۶۶. پریسا باوادی، ۶۷. پريوش مرداى، ۶۸. پوران بویر، ۶۹. پوران قاسمی، ۷۰. تاجی شینی، ۷۱. توران سلیمانی، ۷۲. توران قنبری، ۷۳. تورج شكرانى، ۷۴. ثریا نور، ۷۵. جبار رحمانی، ۷۶. جمشید نظری، ۷۷. جواد حسامی، ۷۸. جواد رحمانی، ۷۹. چنگیز شعاعی، ۸۰. حامد محمودی، ۸۱. حامد موسوی، ۸۲. حبیب کیایی، ۸۳. حسن احمدی، ۸۴. حسن اکبری، ۸۵. حسن رحمانی، ۸۶. حسن طاهرخانی، ۸۷. حسن عباسیزاده، ۸۸. حسن محمدی، ۸۹. حسن نظريان، ۹۰. حسین حیدری، ۹۱. حسین رضازاده، ۹۲. حسین سیفی، ۹۳. حسین طاهرخانی، ۹۴. حسین فرمنش، ۹۵. حسین محمدی، ۹۶. حسین منصوری، ۹۷. حسین نوروزی، ۹۸. حسین یزدانی، ۹۹. حمید اصغری، ۱۰۰. حمید خداوردی، ۱۰۱. حمید طالبی، ۱۰۲. حمید علیمردانی، ۱۰۳. حمید قاسمی، ۱۰۴. حمیدرضا شریفی، ۱۰۵. حمیده ظهیری، ۱۰۶. حنانه محمدی، ۱۰۷. حوری دژ، ۱۰۸. خدیجه پیام، ۱۰۹. خدیجه سمالی زاده، ۱۱۰. خلیل بوتگی، ۱۱۱. خلیل جیرانی، ۱۱۲. داریوش محمودی، ۱۱۳. داود محمدی، ۱۱۴. داود یاوری، ۱۱۵. راحله حسین زاده، ۱۱۶. راضیه اسماعیل زاده، ۱۱۷. راضیه خادمی، ۱۱۸. راضیه رستمی، ۱۱۹. رباب قريشی، ۱۲۰. ربابه احمد نژاد، ۱۲۱. رحمان عابدینی، ۱۲۲. رحیم امیری، ۱۲۳. رستا یزدانی، ۱۲۴. رسول زمانی، ۱۲۵. رسول یگانه، ۱۲۶. رضا احمدی، ۱۲۷. رضا انصاری، ۱۲۸. رضا بخش رحمانی، ۱۲۹. رضا بیات، ۱۳۰. رضا جلیل زاده، ۱۳۱. رضا حداد، ۱۳۲. رضا طاهرخانی، ۱۳۳. رضا غضنفری، ۱۳۴. رضا کلهر، ۱۳۵. رضا مرادی، ۱۳۶. رضا موسوی، ۱۳۷. رضا میرزایی، ۱۳۸. رضوان اسماعیلی، ۱۳۹. رضوان شکوهی، ۱۴۰. رقیه احمدنژاد، ۱۴۱. روح اله مردانی، ۱۴۲. ریحانه رضوی، ۱۴۳. زاهد مجیدی، ۱۴۴. زهرا احمدیان، ۱۴۵. زهرا اسفندیاری، ۱۴۶. زهرا پیرمردوند چگینی، ۱۴۷. زهرا حیدری، ۱۴۸. زهرا خماریان، ۱۴۹. زهرا ربیعپور، ۱۵۰. زهرا سادات موسوی، ۱۵۱. زهرا صادقی، ۱۵۲. زهرا عابدینی، ۱۵۳. زهرا عباسی، ۱۵۴. زهرا عوضزاده، ۱۵۵. زهرا نصرتی، ۱۵۶. زهراسادات موسوی، ۱۵۷. زهره اسکندری، ۱۵۸. زهره چگینی، ۱۵۹. زهره خوشکار، ۱۶۰. زهره رحیمی، ۱۶۱. زهره رستمنژاد، ۱۶۲. زیبا حسنی، ۱۶۳. زیبا غریبی، ۱۶۴. زینب باقری ۱۶۵. زینب سلیمانی، ۱۶۶. زینب عزیزی، ۱۶۷. زینب مرادی، ۱۶۸. زینب نظری نژاد، ۱۶۹. زینت بندانی، ۱۷۰. زينب خاتمى، ۱۷۱. ژیلا خیر، ۱۷۲. ژیلا دلوری، ۱۷۳. ژیلا رحیمی، ۱۷۴. سارا سیاهپور، ۱۷۵. سارا کریمی ر ۱۷۶. سارا کریمیپور، ۱۷۷. سارا مرداسی، ۱۷۸. ساردان شمس، ۱۷۹. ساغر رضایی، ۱۸۰. سجاد کریمی، ۱۸۱. سروگل شاهلوزاده، ۱۸۲. سعید ابراهیمی، ۱۸۳. سعید خانی، ۱۸۴. سعید زارع، ۱۸۵. سعید طاهرخانی، ۱۸۶. سعید کاظمی، ۱۸۷. سعيد آرش، ۱۸۸. سکینه احمدی، ۱۸۹. سکینه سادات، ۱۹۰. سکینه فتحی، ۱۹۱. سکینه قربانی، ۱۹۲. سلطنت سواری، ۱۹۳. سلطنت صادقی، ۱۹۴. سمیه رحیمی، ۱۹۵. سمیه زکیپور، ۱۹۶. سمیه طولابی، ۱۹۷. سمیه نوذریپور، ۱۹۸. سودابه یوسفی، ۱۹۹. سوره عاطفی، ۲۰۰. سولماز فیض الهزاده، ۲۰۱. سهراب فرخزاد، ۲۰۲. سهیلا میرغفاری، ۲۰۳. سیامک امرائی، ۲۰۴. سیامک صادقی چهرازی، ۲۰۵. سیاوش اعظمی فرد، ۲۰۶. سیاوش محمدی، ۲۰۷. سید بهاء حسینیان، ۲۰۸. سید حسین حسینی، ۲۰۹. سید صادق بابایی، ۲۱۰. سید مجیب آزاد، ۲۱۱. سید محمد کاظمی، ۲۱۲. سیفاله رضاپور، ۲۱۳. سیما ایزدفر، ۲۱۴. سیما سعیدی، ۲۱۵. شاپور سلیمانی، ۲۱۶. شاپور سلیمانیپور، ۲۱۷. شبنم بهارفر، ۲۱۸. شکراله احمدی، ۲۱۹. شمایل مرادی، ۲۲۰. شوکت نجفی، ۲۲۱. شهرام عسگری، ۲۲۲. شهربانو اسدى، ۲۲۳. شهربانو موسوی، ۲۲۴. شهرزاد قدیری، ۲۲۵. شهلا احمدی، ۲۲۶. شهلا رحمانی، ۲۲۷. شهلا رستمى، ۲۲۸. شهلا سیروس، ۲۲۹. شهلا عسگری، ۲۳۰. شهلا کریمی، ۲۳۱. شهلا مظاهری، ۲۳۲. شیوا حسینی، ۲۳۳. صباهاشمی، ۲۳۴. صحبتالله فراهانی، ۲۳۵. صدیقه زارعی، ۲۳۶. صدیقه قاسمی، ۲۳۷. صديقه فرشاد، ۲۳۸. صغری رئیسی اردلی، ۲۳۹. صفدر براتی، ۲۴۰. صفیه بسیم، ۲۴۱. صفیه نوروزی، ۲۴۲. صلاح آزادی، ۲۴۳. صنم نوروزی، ۲۴۴. ضیاء اله بیداردل، ۲۴۵. طاهره رحمانی، ۲۴۶. طاهره عظیمی، ۲۴۷. طاهره مهدوی، ۲۴۸. طوبی شاهسوند، ۲۴۹. طیبه احمدی، ۴۵۰. مسلم سعادتمند، ۴۵۱. مصطفی رباطی، ۴۵۲. مصطفی رمضانی، ۴۵۳. مصطفی یگانه، ۴۵۴. معصومه احمدی، ۴۵۵. معصومه اختیاری، ۴۵۶. معصومه خلیلزاده، ۴۵۷. معصومه رضا پور، ۴۵۸. معصومه مرادپور، ۴۵۹. معصومه میرزایی، ۴۶۰. منصور زارعی، ۴۶۱. منصوره کریمی، ۴۶۲. منوچهر مرادی، ۴۶۳. موسیالرضا جلیلی جشن آبادی، ۴۶۴. مهدی توسلی، ۴۶۵. مهدی جباری، ۴۶۶. مهدی حسینی، ۴۶۷. مهدی خلیلی، ۴۶۸. مهدی طاهرخانی، ۴۶۹. مهدی عسکری، ۴۷۰. مهدی غیبی، ۴۷۱. مهدی قاسمی، ۴۷۲. مهدی قلندری، ۴۷۳. مهدی قهری، ۴۷۴. مهدی میانجی، ۴۷۵. مهدی یوسفی، ۴۷۶. مهری رضایی، ۴۷۷. مهری مرادی، ۴۷۸. مهشيد كريمى، ۴۷۹. مهناز ابراهیمی، ۴۸۰. مهناز امامی، ۴۸۱. مهناز تقی زاده، ۴۸۲. مهناز حسینی، ۴۸۳. مهناز خیر، ۴۸۴. مهناز شفيع، ۴۸۵. مهناز طالبی، ۴۸۶. مهوش رهدار، ۴۸۷. مهین قاسمی، ۴۸۸. میترا سالاری، ۴۸۹. میترا ندری، ۴۹۰. میثم شریف، ۴۹۱. نازنین حسنی، ۴۹۲. ناصر سرچمی، ۴۹۳. ناهید شمسیزاده، ۴۹۴. نجف علیجانی، ۴۹۵. نرگس احمدی، ۴۹۶. نرگس حاج محمدی، ۴۹۷. نسترن حسن ابادی، ۴۹۸. نسرین بهمنپور، ۴۹۹. نسرین جهانگیری فرد، ۵۰۰. نسرین حیدریزاده، ۵۰۱. نسرین رضازاده، ۵۰۲. نسرین علاسوند، ۵۰۳. نصرت خرمایی، ۵۰۴. نضال صفیزاده، ۵۰۵. نعیم سرخی، ۵۰۶. نیلوفر حسینی، ۵۰۷. نیلوفر فاضلی، ۵۰۸.هادی عابدینی، ۵۰۹.هادی محسنی، ۵۱۰.هایده اخوان، ۵۱۱. هدیه هدیهلو، ۵۱۲. هما صادقی، ۵۱۳. همایون گشتاسب، ۵۱۴. هنگامه احمدی، ۵۱۵. هوشنگ میرزایی، ۵۱۶. هومن عدالتی، ۵۱۷. یاسر حزباوی، ۵۱۸. یداله ویژه، ۵۱۹. یوسف رحمانی، ۵۲۰. یوسف علی نوری.
منبع: کلمه
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
سعید جلیلی، در سومین مناظره تلویزیونی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، در بخشی که به مسائل زنان اختصاص داشت در دفاع از حجاب اجباری از مورگان شوستر مستشار آمریکایی نقل قولی مطرح کرد که گمراه کننده به نظر می رسید.
شوستر که در سال ۱۹۱۱ به مدت هشت ماه به عنوان خزانهدار کل به استخدام دولت ایران درآمده بود، تجربه خود از این ماموریت را در کتاب «اختناق در ایران» شرح داده است.
سعید جلیلی در نقل قولی مستقیم از این کتاب گفت: «من وقتی عزم و نفوذ زنان مسلمان را به چشم میبینم آیا جا ندارد که بر عزت زن محجبه ایرانی درود بفرستیم؟»
این در حالی است که به نظر میرسد منظور نویسنده در استفاده از واژه «محجبه» نه در ستایش حجاب بلکه در توصیف محدودیتهای گریبانگیر زنان در ایران بوده است.
بخشهای بعدی این کتاب که سعید جلیلی به آن اشارهای نکرد این منظور نویسنده را بیشتر نمایان میکند.
مورگان شوستر در بخشی از روایت مبارزه زنان ایران برای آزادی در مقابل قرنها نظام مردسالار، به داستانی درباره «شایعات تن دادن مجلس به مطالبات روسها» اشاره میکند.
روسها برای اخراج «مورگان شوستر» به دولت ایران اولتیماتوم نظامی داده بودند و دولت هم پذیرفتهبود، چون در آن شرایط آشفتهی کشور، ایران امکان و زور جنگ با روسها را نداشت. در آن حال، برخی از زنان وطنپرست اقدامی تاریخساز کردند که «شوستر» در مورد آن مینویسد.
او مینویسد: «در روزهای تاریکی که شایعات زیادی درباره موضوع مجلس راجع به اولتیماتوم بر سر زبانها بود، زنان ایران با شور آزادیخواهی و عشق غیورانه خود به وطن، آخرین موانع جنسیتی را هم فروریختند و جلوههای خیره کنندهای از شهامت سیاسی خود به منصه ظهور رساندند.»
«در این موقع زنانِ ایران جوابی مهیا نموده و ۳۰۰ نفر از آنها، از خانه و حرمسراهای محصور، با افروختگی زیاد که از عزم ثابتشان خبر میداد، بیرون آمده در حالیکه در چادرهای سیاه و نقابهای سفيد مستور بودند، و حرکت نظامی مینمودند و طپانچهها پنهان داشتند، يكسره به مجلس رفته و در آنجا جمع شده و از «رئیس مجلس» خواهش نمودند که تمام آنها را اجازۀ دخول دهد. «زنان» در اتاق ملاقات با رئیس مقابله کرده و طرف مذاکره شدند، و به این خیال که مبادا مجلسیان، مطلب و مقصودشان را درست ملتفت نشوند، «طپانچههای خود را برای تهدید، نمایش داده» و «نقابها را پاره کرده و دور انداخته» و اراده و عزمِ آخری خود را اظهار و اعتراف کردند، که اگر وكلاء مجلس در انجام فرائض خود و محافظت و بر قرار داشتن «شرف ملت ایران» تردید نمایند، مردان و فرزندان و خودمان را میکشیم».
«شوستر» که از این وطنپرستیِ «زنان» حیرت کرده، در ادامه مینویسد:
«آیا جا ندارد که بر عزت زن محجب ایرانی درود بفرستیم؟ زنی که همچنان اسیر سنتهای دست و پا گیر است. زنی که هنوز بازیچهی میل و هوس مردان است. زنی که از همهی فرصتهای تحصیلِ متناسب با آرمانهای امروزی محروم است. زنی که هنوز پاییده میشود و تودهنی میخورد و رانده میشود. با اینهمه، از جام آزادیخواهی سیر مینوشد و سهم خود را به وطنش ادا میکند و با حسادت مادرانه، خادمانش را میپاید و حتی در لحظه ناگوار فاجعه خود را نمیبازد، لحظهای که دل مردان از ترس فلجکنندهی زندان و شکنجه و گلوله و طنابی که گریبانگیر دلیرترین مردان وطن شده بود میلرزید.
[زنانی که] بهواسطۀ اوهامِ مردان که همیشه در مقابل نظرشان مجسم بود، «فرصت تعلیم» علوم و خیالات جدید را از دست داده و محروم گردیده، و نتوانستند از آن اقداماتِ خود فایدهی صحیحی ببرند، با اینحال و با توجه به ممانعتِ مردان، «از پیمانهی آزادیخواهی سیر مینوشند» و همه روزه پولهای خود را برای اعانهی مملکت خود میدادند. [اشاره به تاسیس بانک ملی و ماجرای زنانی که دارو ندار خود را تقدیم بانک کردند].
زنانی که در لحظاتِ ناگوار، آنهنگام که دلهای مردان ضعیف شده و ترس حبس و زجر و دار و گلوله ریز شدن بر شجاعترین اهل مملکت راه یافته و باعث خفقان قلبشان شده، کوتاهی نکرده و از دیگران عقب نماندند و خود را نباختند».
جناب جلیلی منظورِ شوستر از زنانِ «نقابدار» [که نقابشان را هم پاره کردند! و بنا به آنزمانه، نوعی کشف حجاب جدی]، زنِ «حجاببان/ارشادیِ» معیارِ ذهنِ عقبماندۀ تو نیست.
منابع: بیبیسی، کانال تلگرام «نقدآگین»
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
در انتخابات غیر قانونی حکومت سرگوبگر و نامشروع شرکت نخواهم کرد.
چطور میتوانید در حالی که با یک دست تیغ و دار و اسلحه و زندان را علیه مردم گرفته اید، با دستی دیگر صندوق رأی را پیش روی همان مردم بگذارید و با زبانی فریبکار و دروغ پرداز آنها را به پای صندوق رأی فرا خوانید؟
یگانه آماج برگزاری انتخابات برای رژیمی که به سرکوب، وحشت و خشونت به عنوان یگانه نگهدار قدرت باور دارد، نه پاسداشت دموکراسی و حقوق مردم، بلکه تحکیم قدرت و استبداد است. چنین انتخابات هایی برای جمهوری اسلامی مشروعیت نخواهد آورد.
نرگس محمدی
خرداد ۱۴۰۳
اوین
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
زهرا جعفرزاده / روزنامه هممیهن
گزارش میدانی هممیهن از آتشسوزی بیمارستان قائم رشت و جزئیات جدید درباره آن
بررسیهای هممیهن نشان میدهد، اتاق یوپیاس در زیرزمین ساختمان بوده، در همان طبقه اتاق آیسییو قرار داشته است؛ جایی که به گفته یک منبع آگاه بالای ۴۵ درجه گرما داشته. آتشنشانی چندینبار به آنها گفته بود که باید تهویه خوبی داشته باشید. باید باتریها را تعویض میکردند که نکرده بودند. با اتصالی سیم برق و آتشسوزی، دستگاه برق اضطراری از کار میافتد؛ دستگاهی که باید به بخشهای ضروری مثل آسانسور، دستگاههای تنفسی و اتاق عمل متصل باشد. تیمهای بررسی از محل حادثه اعلام کردهاند که فن فشار مثبت بیمارستان موقع حادثه، کار نکرده است؛ این بیمارستان دو ژنراتور داشت که هیچیک وارد مدار نشدهاند، چون اساساً برقی در آنها جریان نداشت.
حدود ساعت ۱:۳۰ بامداد سهشنبهای که گذشت، بلوار افتخاری رشت، پردود شد؛ دود از بخش زیرین ساختمان بالا آمد و تمام منطقه را گرفت. آنها که در محل حادثه بودند میگویند که صحنه، شبیه میدان جنگ بود؛ آدمها وحشتزده از بیمارستان خارج میشدند، با جیغ و فریاد. آمبولانسها، خودروهای هلالاحمر، شهرداری و... خیابان را قرق کرده بودند. جنازه یکبهیک از در ورودی ساختمان بیرون میآمد؛ آنها بیماران بخش آیسییو بودند که جان باخته بودند. پنج روز از حادثه میگذرد و حالا حادثه جنبههای امنیتی به خود گرفته. هیچکس اطلاعاتی نمیدهد. ورود خبرنگار به همهجا ممنوع است.
بسیاری از مسئولان امدادی و شهری رشت میگویند که برای اطلاعرسانی معذوریت دارند. یک منبع آگاه به «هممیهن» میگوید، در بیمارستان خصوصی قائم عده زیادی ذینفع وجود دارد. این بیمارستان در زمینه درمان ناباروری فعالیت گستردهای داشته است؛ آن هم بهدلیل حضور دکتر مرضیه مهرافزا؛ کسی که در بلوار انصاری رشت هم کلینیک بزرگی به اسم مهر دارد. او و علیرضا کریمزاد حق، رئیس بیمارستان قائم، درآمد زیادی دارند و کمک مالی زیادی به شهر میکنند. سازمان آتشنشانی کانون حادثه را اتاق یوپیاس بیمارستان اعلام کرده و چهار روز پس از حادثه تاکید میکند که دلیل، اتصالی سیم برق است. اما مشخص نیست که چرا سیم برق اتصالی کرده.
پس از ورود دادگستری گیلان به ماجرا، تاکنون پنج نفر دستگیر شدهاند؛ عوامل فنی و مسئول برق بیمارستان. کسانی که شب حادثه سر پُست خود نبودهاند و هشدار آتشسوزی را نگرفتهاند. بررسیها نشان میدهد که آتشسوزی دیر به آتشنشانی گزارش شده است؛ حدود ۱۲دقیقه بعد. بررسیهای هممیهن نشان میدهد، اتاق یوپیاس در زیرزمین ساختمان بوده، در همان طبقه اتاق آیسییو قرار داشته است؛ جایی که به گفته یک منبع آگاه بالای ۴۵ درجه گرما داشته.
آتشنشانی چندینبار به آنها گفته بود که باید تهویه خوبی داشته باشید. باید باتریها را تعویض میکردند که نکرده بودند. با اتصالی سیم برق و آتشسوزی، دستگاه برق اضطراری از کار میافتد؛ دستگاهی که باید به بخشهای ضروری مثل آسانسور، دستگاههای تنفسی و اتاق عمل متصل باشد. تیمهای بررسی از محل حادثه اعلام کردهاند که فن فشار مثبت بیمارستان موقع حادثه، کار نکرده است؛ این بیمارستان دو ژنراتور داشت که هیچیک وارد مدار نشدهاند، چون اساساً برقی در آنها جریان نداشت.
یک منبع آگاه به هممیهن میگوید که با رئیس بیمارستان بهدلیل موقعیت و کمکهای مالی، مماشات زیادی میشد. آخرین بازدید در سال ۱۴۰۳ صورت گرفته بود و بیمارستان اعلام کرده بود تغییراتی ایجاد کرده اما هنوز تیمهای بازرسی آتشنشانی این تغییرات را تایید نکرده بودند. همان شخص تاکید میکند: «بازرسیهای آتشنشانی از سال ۹۸ بهدلیل شیوع کرونا متوقف شد و دوباره از سال ۱۴۰۱ از سر گرفته شد.»
چهارشنبه؛ ساعت یک ظهر: بیمارستان قائم رشت
دو روز پس از حادثه هنوز از بیمارستان قائم بوی دود میآید. بالای پلهها جایی که درهای ورودی اورژانس و بخش اصلی بیمارستان است، افراد زیادی مشغول نظافت و رفتوآمدند. بیرون از بیمارستان هم چندین خودرو مخصوص نظافت کف زمین، در حرکتاند. نیروهای خدمات با پایان ساعت کاری، مقابل در منتظرند: «فوتیها همان ۹ نفر بودند، هیچ کدام از جسدها هم دچار سوختگی نشده بودند، ما امروز برای نظافت آمدهایم.» این را یکی از نیروهای خدمات بیمارستان میگوید و به سوپروایزری که همان نزدیکیاش روی نیمکت نشسته، اشاره میکند که نمیخواهد جلوی او حرف بزند.
وضعیت امنیتی است و هیچکس حق حرف زدن از حادثه را ندارد. با این حال این زن جوان که دو سال است در بخش ریکاوری اتاق عمل فعالیت میکند از حالوهوای آن شب میگوید: «خیلی صحنههای عجیبی بود، ما آتش ندیدیم، فقط بوی دود کل ساختمان را گرفته بود. وحشتزده فرار کردیم، همه فرار کردند و به خیابان رفتند. تا ساعت ۶ صبح همینجا بودیم.» آنها برای نظافت بعد از آتشسوزی به بیمارستان رفته بودند، با این حال اطلاعی از زمان فعالیت دوباره بیمارستان ندارند: «به ما گفتند تا وقتی برق وصل شود، بیمارستان تعطیل است.»
جلوتر اما بخش پذیرش است. چندین زن جوان با لباسهای فرم سورمهای پشت میزی نشستهاند و رفتوآمدها را کنترل میکنند. حتی به کسی اجازه ورود به محوطه داخلی بیمارستان را نمیدهند: «احتمالاً بیمارستان از شنبه باز میشود. اگر مورد بستری دارید، شنبه تماس بگیرید.» بوی دود از داخل همان محوطه میآید؛ حالا نزدیک دو روز از آتشسوزی گذشته است. یکی از پرستاران بیمارستان قائم به یکی از خبرگزاریها درباره حادثه آتشسوزی گفته که صحنه آن شب، درست مانند جنگ بود؛ غیرقابل توصیف، پر از دود و وحشت: «دود آنقدر غلیظ بود که حتی برخی از نیروهای آتشنشانی هم دچار آسیب شدند.»
زنی میانسال روی نیمکت محوطه بیرون بیمارستان نشسته به انتظار. میگوید که منتظر است خانم دکتر مهرافزا بیاید و با هم برای عیادت از بیماران به بیمارستانها بروند. دو زن جوان که پرستارند از مقابلش رد میشوند: «ما آن ساعت در بیمارستان نبودیم، صبح که برای شیفتمان آمدیم، دیدیم تمام بیماران منتقل شدهاند.» یکی از آنها سرپرستار بخش انآیسییو نوزادان است و تاکید میکند که تعداد نوزادان بستریشده در آن بخش ۵ نوزاد بود که همهشان به بیمارستانهای دولتی منتقل شدهاند: «ما نشنیدیم کسی در این حادثه سوخته باشد.»
بیرون از بیمارستان، زنی که در کیوسک نزدیک بیمارستان خوراکی و تنقلات میفروشد، صبح چهارشنبه شاهد حضور تعداد زیادی از مسئولان، خبرنگاران، نیروهای آتشنشانی و افراد دیگری در مقابل بیمارستان بوده است: «خیلی شلوغ بود، امروز – چهارشنبه – هم استاندار و مسئولانی آمده بودند، اما مثل دیروز ـ یعنی سهشنبه ـ شلوغ نشده بود.» او میگوید که یکی از خانوادهها وقتی از او آبمعدنی خریده، گفته که موقع حادثه پدربزرگش در این بیمارستان بستری بود و حالا به بیمارستان رازی منتقل شده است؛ او گفته که نزدیک به ۳۰ بیمار در همان بیمارستان رازی بستریاند.
بیمارستان متعلق به چه کسی است؟
بزرگ نوشته شده؛ «بیمارستان بینالمللی قائم». از خیلی قبلتر از اینکه به بلوار شهید افتخاری برسیم، میتوان ساختمان قهوهای و سفید این بیمارستان تقریباً جدید را دید که بر خیابان از روی زمین بلند شده است. کمی پایینتر از سردر، تابلویی قرار گرفته شده؛ «بیمارستان ایمن» و به انگلیسی نوشته شده؛ «اینجا جای امنی است.» رئیس سازمان آتشنشانی رشت اما به هممیهن میگوید که هر کسی میتواند چنین چیزی روی ساختمانش بنویسد. بیمارستان قائم در سال ۸۷ ساخته شد و در سال ۹۲ با ۲۷ هزار متر زیربنا در ۶ طبقه افتتاح شد.
رئیس بیمارستان علیرضا کریمزاد حق است و با همسرش مرضیه مهرافزا، فلوشیب لاپاراسکوپی و آیویاف، در این بیمارستان فعالیت میکنند. مهرافزا جزو پزشکان شناختهشدهای است که از کشورهای همسایه ازجمله آذربایجان و کشورهای عربی، مراجعان زیادی دارد. او را بهعنوان یکی از خیران رشت هم میشناسند. او و کریمزاد در زمینه آزادی زندانیان هم فعالیت زیادی میکنند و از سوی مسئولان، بسیار خوشنام هستند.
چهارشنبه؛ ساعت ۲ ظهر بیمارستان رازی رشت
بیمارستان رازی در خیابان سردار جنگل است و با خودرو حدود ۳۰ دقیقه از بیمارستان قائم تا این بیمارستان فاصله است. گفته میشود تعدادی از بستریشدههای بیمارستان قائم را به این بیمارستان منتقل کردهاند. برای ورود به بخش اورژانس بیمارستان، باید از ورودی که نزدیک ۶ نفر کارمند دارد، عبور کرد. مامور حراست و نیروی انتظامی جزو همین کادرند که تمام رفتوآمدها را کنترل میکنند و بهمحض اطلاع از حضور خبرنگار در این بخش، جلوی ورود او گرفته میشود و اجازه داده نمیشود حتی با یکی از پرستاران صحبت کند. دانشگاه علوم پزشکی گیلان هم ملاحظات امنیتی دارد و اجازه مصاحبه با هیچیک از مسئولان این دانشگاه را نمیدهد.
جداشدن از دستگاه و مرگ بیماران
با این همه سرپرستار تاکید میکند که تعدادی را از بیمارستان قائم به این بیمارستان منتقل کردهاند. یکی از پرستاران بیمارستان که نخواست نامش در گزارش بیاید به «هممیهن» میگوید که از ساعت ۳ بامداد سهشنبه بیماران به این بیمارستان منتقل شدند و آنهایی که فوت کردند، کیسهای اینتوبه (Intubation) بودند. اینتوبه، یا لولهگذاری در نای زمانی استفاده میشود که بیمار نیاز به راه هوایی مصنوعی دارد، مثل نارسایی تنفسی شدید، عمل جراحی در ریه و مجاری هوایی یا تهویه مکانیکی.
او تاکید میکند که هیچیک از بیماران بهدلیل آتشسوزی جانشان را از دست ندادهاند و به هر حال بعد از جداکردن از دستگاه، جانشان را از دست میدادند: «وقتی بیمارستان دچار آتشسوزی شد، دستگاههای اتاق آیسییو هم از کار افتاده بود، برای خارج کردن این افراد هم باید آنها را از دستگاه جدا میکردند، اما این بیماران نیاز به تنفس مصنوعی داشتند و در همین جابهجایی جانشان را از دست دادند.»
او از تعداد بیمارانی که به این بیمارستان منتقل شدهاند اطلاع دقیقی ندارد، اما میگوید کسانی که بدحال بودند به بخش آیسییو منتقل شدند. بیمارستان رازی، یک بیمارستان آموزشی دولتی است. این پرستار میگوید که وقتی این حادثه رخ داد، رئیس بیمارستان به همه دستور آمادهباش داده بود. استاندار و سایر مسئولان هم به بیمارستان رازی آمدند و بخش اورژانس برای بیماران جدید خالی شد؛ البته تعدادی از بیماران را هم به بیمارستانهای پورسینا و ولایت منتقل کردند و گروهی هم با رضایت شخصی، مرخص شدند.
به گفته او، در این حادثه بیشترین شوک به همراهان بیماران داده شده بود، چون نگران وضع بیمارشان شده بودند. بیمارستان پورسینا در خیابان نامجوی این شهر قرار دارد؛ بیمارستانی قدیمی و دولتی. بیمارستان بلوکهای مختلفی دارد که در اطراف محوطه سرسبزی قرار گرفته شده است. اطلاعات بلوک ۵ تاکید میکند که بیشتر بیماران مرخص شدهاند. تعدادشان هم زیاد نبود. برخی هم به بیمارستانهای دیگر رفتهاند. بلوک ۶ بیمارستان مسیر بعدی است. مسئول بخش میگوید که یکی دو نفر از بیماران در این بخش بستری بودند که ترخیص شدند.
حادثه دیر اعلام شد
سه روز پس از آتشسوزی بیمارستان قائم، شهرام مومنی، رئیس سازمان آتشنشانی رشت، جزئیات تازهای از این حادثه را اعلام میکند. به گفته او، با اینکه قبلاً گفته شده بود اتاق یوپیاس بیمارستان کانون آتشسوزی بود، حالا بررسیها نشان میدهد که اتصالی سیم برق عامل این آتشسوزی بوده است؛ اما اینکه این اتصالی به چه دلیل رخ داده، موضوعی است که هنوز باید روی آن کار شود. مومنی قبلاً آتشنشان بوده و شب حادثه ۶ دقیقه پس از آتشسوزی در محل بوده است؛ او فرماندهی عملیات را بهعهده داشت.
نکته قابلتوجهی که از سوی او مطرح میشود، اطلاع دیرهنگام حادثه به آتشنشانی، مشخص نکردن محل وقوع حادثه بهطور دقیق و مشکلات فنی و ایمنی بیمارستان است. او در روز حادثه اعلام کرد که کانون آتشسوزی اتاق یوپیاس بیمارستان در طبقه منفییک بود و حالا بعد از چند روز بررسی به هممیهن میگوید که علت، اتصال سیم برق بود اما اینکه چرا این اتفاق افتاده، آیا بار اضافهای به آن وارد شده یا باتریهایش غیراستاندارد بوده، بعداً اعلام میشود.
مومنی ماجرای شب حادثه را اینگونه روایت میکند: «تنها یک تماس از سوی بیمارستان با ۱۲۵ برقرار شد. یکی از کارکنان بیمارستان بود که اصلاً نمیدانست کجای بیمارستان آتش گرفته. فقط گفت که بوی دود آتش میآید. بعد از این تماس بود که ایستگاه ۱۳ آتشنشانی رشت که شامل یک تیم ۷ تا ۸ نفره است به محل اعزام شد. فاصله این ایستگاه تا بیمارستان، ۴۰۰ متر از روی نقشه است. اما خودرو برای رسیدن به بیمارستان باید دو بریدگی را رد کند؛ یکی بریدگیای که جلوی کارخانه دخانیات است و بریدگی دیگر، کنار یک پل است. بنابراین حدود ۴ دقیقه از زمانی که با ما تماس گرفته شد تا وقتی ایستگاه به محل رسید، زمان برد. با در نظر گرفتن این مسافت حدود ۱۴۰۰ متر راه برای رسیدن به بیمارستان است. در تماس تلفنی به ما گفتند که باید از کوچه کنار بیمارستان وارد شویم، آنها حتی نمیدانستند که حریق در داخل یا خارج از بیمارستان رخ داده است. فقط گفتند که بوی سوختگی میآید. تیم آتشنشانی هم درست همان مسیری که به ما اعلام شده بود را رفتند. فرمانده تیمها بهمحض حضور در محل حادثه، اعلام وضعیت اضطراری میکند و در ادامه ۱۵ ایستگاه به محل اعزام میشوند. تعدادی هم از شهرستانهای اطراف میآیند. در کل، ۳۶ خودرو بهجز خودروهای آبرسان شهرداری و ۱۳۶ نیرو در محل حاضر میشوند.»
زمانی که ماموران آتشنشانی به محل رسیدند، دود تمام منطقه را گرفته بود. معاون استاندار، فرماندار، شهرداری و... هم در محل حاضر شدند، همچنین درخواست خودرو و تجهیزات بیشتری هم شد. دود آنقدر زیاد بود که از طریق سقف کاذب و دریچهها به طبقات بالا رسیده بود. افسر ارشد، آتشنشانها را گروهبندی کرد، آنها در قالب تیمهای ۵ نفره با طناب به هم وصل شدند و به داخل ساختمان رفتند. تنها جایی که دود غلیظ بود، طبقه منفییک بود و آنقدر وضعیت وخیم بود که به سادگی نمیشد به کانون آتشسوزی رسید.
براساس اعلام مومنی، تیمهای امدادی ۱۴۲ بیمار بستریشده را از کل بیمارستان خارج میکنند. پرسنل و خانواده بیماران خودشان به خارج از بیمارستان آمده بودند: «وقتی فیلمها را بازبینی کردیم، مشخص شد که سیستم اعلام حریق، هشدار آتشسوزی را داده بود اما ظاهراً متوجه نشده بودند و دیر به آتشنشانی اطلاع دادند. درنهایت هم تنها یکنفر تماس گرفت و اصلاً اعلام نکرد که وضعیت بحرانی است. تمام مکالمات ضبط شده است. حتی اگر یک کارشناس بیاید و بررسی کند، متوجه میشود که تاخیر در اعلام حریق صورت گرفته است.» به گفته او، نوع و حرکت آتش نشان میدهد که تا رسیدن نیروهای آتشنشانی زمان زیادی گذشته است: «بررسیهای ما حکایت از تاخیر ۱۲ تا ۱۳ دقیقهای را در اعلام حریق نشان میدهد.»
بازداشت عوامل فنی و مسئول برق بیمارستان
محمد مخبر، سرپرست ریاستجمهوری، در روز حادثه، استاندار را مکلف کرده بود تا علت وقوع حادثه بهطور جدی پیگیری و با خاطیان برخورد شود. حالا یک قاضی ویژه هم برای رسیدگی به این حادثه تعیین شده است. پس از این دستور، روز گذشته، رئیس دادگستری گیلان از دستگیری ۵ نفر در ارتباط با آتشسوزی بیمارستان قائم رشت خبر داد. اما این دستگیرشدهها چه کسانیاند؟
آنطور که رئیس سازمان آتشنشانی رشت و سایر منابع اطلاعی در این شهر به هممیهن گفتند، این افراد از عوامل فنی بیمارستان، به همراه مسئول برقاند. رئیس سازمان آتشنشانی تاکید میکند که بخشی از بیتوجهی از سوی سوپروایزر و بخشی هم از سوی تکنیسین برق صورت گرفته است. آنها باید با وظایف خودشان آشنا باشند. وقتی یک بیمارستان این تعداد بیمار دارد، باید هشدارها را جدیتر بگیرد.
بررسیها نشان میدهد این حادثه در شرایطی رخ داد که بیمارستان مجهز به یک تیم امدادی بود؛ یعنی تیم آتشنشانی. اما به گفته مومنی، آن شب آتشنشان یا تکنیسین امدادی در پست خود حضور نداشتند: «اگر این افراد حضور داشتند و متوجه حریق میشدند، با یک خاموشکننده معمولی میتوانستند آتش را خاموش کنند.»
بیمارانی که از سوی ماموران آتشنشانی از بیمارستان خارج شدند، ۱۴۲ نفر بودند؛ از این تعداد ۵ نوزاد در بخش انآیسییو بودند و ۹ نفر هم در بخش آیسییو. نوزادان تازهبهدنیاآمده بدون آسیب از بیمارستان خارج شده و آنطور که شنیده میشود به بیمارستان ۱۷ شهریور رشت منتقل شدهاند، اما ۹ نفر از بیماران آیسییو که جزو بیماران بدحال بودند همه فوت کردند. با اینکه رئیس دادگستری گیلان اعلام کرده که اجساد در همان روز آتشسوزی به خانوادهها تحویل داده شده اما بررسیهای میدانی هممیهن از آرامستان باغ رضوان رشت، حکایت از این دارد که تا روز چهارشنبه، یعنی یک روز پس از حادثه، هیچ جسدی به آنها تحویل داده نشده است. هرچند باغ رضوان تنها آرامستان این شهر نیست اما اغلب اجساد به آنجا منتقل میشوند.
درباره فوت این بیماران حرفهای زیادی شنیده میشود. اما اظهارات پرتکرار از سوی مسئولان امدادی این است که این بیماران بدحال بودهاند که با دستگاه زنده نگه داشته شده بودند. با اتصالی برق، آتشسوزی رخ داده و در ادامه آن، از کار افتادن دستگاه برق اضطراری؛ دستگاهها هم از کار افتاده است. ماموران آتشنشانی وقتی به محل رسیدند، برای جلوگیری از سوختن، آنها را از دستگاه جدا کرده و بیرون بردند. اول شایع شد که این افراد در آتش سوختهاند. بعد هم گفتند که دچار دودگرفتگی شدهاند؛ اما دلیل اصلی فوت آنها قطع برق و از کار افتادن دستگاه بود. وقتی آتشنشانها رسیدند بیماران را از دستگاه جدا کردند و به بیرون بردند. بیماران احتمالاً در همین جابهجایی جانشان را از دست دادند.
مومنی میگوید، وضعیت آن افرادی که در بخش آیسییو بستری بودند وخیم بوده و همهشان به دستگاه وصل بودند: «ما وقتی آنها را به بیرون از بیمارستان منتقل کردیم، متوجه شدیم که فوت کردهاند. این افراد با دستگاه زنده بودند.» او در پاسخ به شایعاتی درباره مرگ ۳۰ نوزاد هم تاکید میکند که در بخش نوزادان تنها ۵ نوزاد حضور داشتند که یکی، دو روزه بودند و همهشان سالم بیرون آورده شدند: «در این حادثه یکنفر هم دچار سوختگی نشد.»
فعال نشدن فن فشار مثبت و برق اضطراری
آتشسوزی از اتاق یوپیاس شروع شد؛ یوپیاس، اتاقی خاص در دیتاسنترها و مراکز داده است که منبع تغذیهای بدون وقفه براساس استاندارد اتاق یوپیاس در آن قرار میگیرد. در این اتاق علاوه بر UPS، باتری و تجهیزات جانبی آن نگهداری میشود. این اتاق در طبقه منفییک قرار گرفته بود. درست در کنار آیسییو بیمارستان: «پروانه ساخت این بیمارستان در سال ۸۷ صادر شد. با توجه به ضوابط آن سال، استانداردها رعایت شده بود، البته پایان کار این ساختمان چند سال بعد گرفته شد و سال ۹۲ هم تاییدیه گرفت و با ایجاد تغییراتی، برایش پایان کار گرفته شد. آن سالها ایمنیها از سوی مسئولان بیمارستان رعایت شده بود، البته با توجه به ویرایش جدید مبحث استانداردهای ملی ساختمان، این ساختمان باید شبکه بارنده خودکار داشته باشد، اما به هر حال دارای سیستم اعلام حریق آدرسپذیر بود، لوله خشک آتشنشانی و خاموشکنندههای ۴ تا ۵۰ کیلوگرمی پودری و co۲، همچنین درهای ضدحریق داشت.»
آنچه برای این بیمارستان رخ داد و منجر به آتشسوزی شد، فن فشار مثبت این بیمارستان کار نکرد که البته باید دلیلش مشخص شود. این سیستم به ژنراتور برق اضطراری وصل است اما به گفته رئیس سازمان آتشنشانی، وصل نبود. اگر همین فنها کار میکرد، اپراتور دستگاه زودتر متوجه آتشسوزی میشد و کسی که تکنیسین برق بود، خیلی سریع میتوانست بالای سر آتش برود و در نطفه خاموشاش کند. بیمارستان دو ژنراتور داشت که هیچیک وارد مدار نشدند؛ چراکه برق در آن جریان نداشت. اگر ژنراتور در مدار بود، فن کار میکرد و میتوانست دود را خارج کند. عملاً برق اضطراری هیچ فایدهای نداشت. به این بیمارستان اخطارهای زیادی داده شده بود، در سالهای ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ این تذکرها اعلام شده بود. در سال ۱۴۰۲ رفع ایرادها فازبندی شده بود. در سال ۱۴۰۳ در نامهای از سوی بیمارستان به آتشنشانی اعلام شده بود که این نواقص برطرف شده است و خواستار بازبینی و تایید شده بودند. رئیس سازمان آتشنشانی میگوید که این بیمارستان در نوبت بازبینی کارشناسان آتشنشانی بود و هنوز به آنها تاییدیه داده نشده بود.
ژنراتور باید ۵ ثانیهای کار میکرد
محمد جعفرزاده، مهندس طراحی تاسیسات مکانیک ساختمان است و تاکید میکند که اتاق یوپیاس باید حتماً سیستم خنککننده داشته باشد و در تابستان و زمستان هم فعال باشد. دستگاه برق اضطراری هم نباید در این اتاق باشد، چراکه این دستگاه دود دارد و باید در مکان جداگانهای قرار گیرد. اینکه در این حادثه، دستگاه برق اضطراری از کار افتاده اتفاق عجیبی است.
او در توضیح بیشتر به هممیهن میگوید: «چرا برق اضطراری خاموش شده؟ باید گفت که شاید از همان ابتدا هم این دستگاه فعال نبوده است. دستگاه ژنراتور اتوماتیک است، وقتی برق قطع میشود این دستگاه ۵ تا ۶ ثانیه بعدش باید روشن شود؛ البته درصورتیکه به درستی کار کند. این دستگاهها باید بهصورت سالانه بررسی شوند و هر ششماه یکبار هم روشن شوند تا از عملکردشان مطمئن شوند. این برق تنها برای بخشهای ضروری یک ساختمان مورد استفاده قرار میگیرد، چون نمیتواند کل یک ساختمان را پوشش دهد.» به گفته او، پمپهای آتشنشانی، آسانسورها و بخشهای ویژه بیمارستانها و اتاق عملها جزو بخشهای مهمی است که باید به دستگاه برق اضطراری وصل باشد؛ چراکه تصور کنید وسط عمل، برق قطع شود. بیمار قطعاً جانش را از دست میدهد.»
لابیگری برای گرفتن مجوز
ماجرای مشکلات فنی این ساختمان، گلایه تعداد زیادی از مسئولان است. مجید عزیزی، رئیس شورای شهرستان رشت یکی از آنهاست که به هممیهن میگوید؛ این اتفاق بهدلیل سوءمدیریت در سطح استان رخ داده و عقبهای دارد: «این حوادث بهدلیل تعارفاتی که بین مدیران وجود دارد، رخ میدهد. ما یک استان عقبافتاده در صنعت، محیطزیست و... هستیم؛ چراکه همهچیز با تعارفات اداره میشود. نتیجه همه اینها، اتفاقات ناگوار مانند بیمارستان قائم میشود.»
به گفته او، این بیمارستان در شرایط خاصی مجوز گرفته و بعداً بخش آیسییو را در زیرزمین میسازد؛ این بخش در دوران کرونا بهدلیل ضرورتی که وجود داشت، ساخته شد، اما با پایان کرونا همچنان فعال بود، منشأ این اتفاقات هم همان بخش بود: «نظارت بر عملکرد تمام دستگاهها بهویژه در بخش خصوصی، باید از تعارفات خارج شود. باید یکسری بازبینیهایی برای این بیمارستان انجام میشد که نشده بود. آنطور که شنیده میشود تاریخ مصرف سیستمی که منجر به آتشسوزی شده، گذشته بود که اگر چنین مسئلهای تایید شود، واقعاً جنایتی رخ داده و گناه نابخشودنی است. دستگاه قضا باید بهصورت جدی این مسئله را پیگیری کند. باید این مسئله روشن شود که بیمارستان قائم براساس ضوابط و استانداردها ساخته شده یا خیر. گاهی آنقدر لابیگری میکنند که بهراحتی مجوزها را میگیرند. باید این مسائل واضح شود.»
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
بیانیه نهضت آزادی ایران
رای اعتراضی به نام دکتر مسعود پزشکیان برای پیگیری مطالبات ملی:«آزادی و حاکمیت ملت»
مردم ایران برای پیمودن گام به گام راه دشوار آزادی، جانفشانیها کردهاند و هزینههای زیادی متقبل شدهاند؛ پاسخ حکومت نیز درمقابل اعتراضات و مطالبات، چیزی جز خشونت و سرکوب بیپروا نبوده است. بسیاری از مردم جان و مال و زندگی خود را به خاطر یک اعتراض از دست دادهاند و بسیاری از فعالین و شخصیتهای سیاسی و مدنی در حبس و حصر هستند. به نظر میرسد برای خروج از چرخه خشونت و پرهیز از افزایش آسیبهای ملی، باید از چنین فرصت انتخاباتی در راستای راهبرد اصلاحات جامعه محور البته بصورت مسالمتجویانه و خشونتپرهیز بهره گرفت، راهبردی که بتوان درسایه وفاق ملی و با مشارکت حداکثر نیروهای اجتماعی پیموده و به یک توافق جمعی میان آحاد ایرانیان برای گذار به دموکراسی و حاکمیت ملت رسید.
برای تغییر و اصلاح شرایط کنونی، راهی کمهزینهتر و مطمئنتر از برگزاری انتخابات آزاد و سالم وجود ندارد. حکومت نیز برای دوام و ثبات خویش، راهی جز برگزاری انتخابات آزاد و انجام اصلاحات در ساختار حقیقی و حقوقی خود ندارد. با این حال، همچنان شاهد رفتار غیرقانونی شورای نگهبان در ردصلاحیت بسیاری از افراد شایسته در انتخابات حاضر هستیم و لذا لازم میدانیم تا هرگونه تصمیم و اقدام خود در این انتخابات را با اعتراض به این رفتارهای غیردموکراتیک همراه کنیم.
نهضت آزادی ایران طی چند دهه فعالیت خود، همواره بر حفظ و احیای نهاد انتخابات تاکید داشته و بر این باور بوده است که راهبرد اصلاحطلبی در نهایت باید به برگزاری انتخابات آزاد، سالم و رقابتی منجر شود. آنچه این روزها در حال برگزاری است، اگرچه با یک انتخابات استاندارد فاصله دارد اما میتوان به آن از زاویه یک امکان و فرصت برای جایگزینی نیروهای توسعهگرا، توانمند و صاحب دانش در دستگاه دولت نگاه کرد.
استقرار نیروهای ضدتوسعه و ضدملی در دستگاههای دولتی علاوه بر اینکه سرمایههای ملی را بر باد میدهد و فرصتهای پیشرفت و توسعه را از کشور میرباید، به تضعیف هرچه بیشتر جامعه و نهادهای مدنی نیز منجر میشود. بنابراین؛ نهضت آزادی ایران وظیفه ملی و دینی خود میداند تا از این فرصت هرچند محدود، در جهت استقرار یک دولت کارامد و قابل قبول و تحصیل هرچه بیشتر خیرعمومی در راستای منافع ملی و منافع ملت بهره جوید.
با توجه به ضرورت انجام اعتراض جمعی و مدنی به رفتارهای غیردموکراتیک حاکمیت و نیاز کشور به وجود دولتی مردمی، ضدتبعیض و عدالتجو برای گشایش و توسعه سیاسی که منجر به حل بحرانهای اقتصادی و خروج مردم از شرایط دشوار زندگی میشود، نهضت آزادی ایران نهایتاً به این جمع بندی رسیده است تا در این انتخابات مشارکت و حضوری اعتراضی داشته باشد.
نهضت آزادی ایران ضمن تحلیل شرایط حاکم بر کشور و بررسی کاندیداهای حاضر در صحنه، به این نتیجه رسید که دکتر مسعود پزشکیان، کاندیدایی قابل قبول و مناسب بوده و شهرت ایشان در سلامت و پاکدستی و اعتقادشان به مبارزه با فساد و تبعیض، حائز اهمیت است؛ لذا دادن رای به ایشان، هم میتواند به عنوان یک رای معنادار اعتراضی به عملکرد حاکمیت انحصاری و ردصلاحیت گسترده کاندیداها و هم در جهت حرکت به سوی دموکراسی و استقرار یک دولت مردمی و تقویت حاکمیت قانون تلقی شود.
نهضت آزادی ایران ضمن اعلام حمایت از دکتر پزشکیان در این انتخابات، انتظارات خود را از ایشان در صورت موفقیت به شرح زیر اعلام میدارد:
۱- تلاش در جهت تحقق اصول مغفول مانده قانون اساسی به ویژه مفاد فصول سوم (حقوق ملت) و پنجم (حاکمیت ملت) برای دستیابی هرچه بیشتر شهروندان به آزادیهای مدنی و سیاسی.
۲- تلاش درجهت رفع فساد و تبعیض در تمام عرصههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی.
۳- تلاش درجهت تحقق حاکمیت قانون و احیای جایگاه نهادهای انتخابی در قانونگذاری و سیاستگذاریهای عمومی.
۴- تلاش در جهت حفظ یکپارچگی سرزمینی و تمامیت ارضی و کاهش شکاف و تبعیض میان اقوام و گروههای اجتماعی مختلف به منظور وحدت ملی.
برای دکتر پزشکیان، پیروزی و موفقیت در انتخابات را آرزو میکنیم و به ایشان توصیه میکنیم همواره تمام اقدامات خود را با توسل به حق و با اتکا به مردم و به پشتوانه رای ملت انجام دهند. از خداوند منان میخواهیم ملت ایران را در گذار از این مسیر دشوار به سوی آزادی و دموکراسی یاریگر باشد.
نهضت آزادی ایران
۲ تیرماه ۱۴۰۳
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
روزنامه شرق
محمد درویش، پژوهشگر و فعال محیطزیستی در حزب ندای ایرانیان: ایرانیان ذخیره هزارساله آب را در طول ۳ دهه اخیر مصرف کردهاند
«فرونشست زمین» پدیده شوم محیطزیستی است که به دلیل برداشت بیش از اندازه و غیرمجاز آب از سفرههای زیرزمینی در کشور رخ داده و گفته میشود با ادامه روند کنونی برداشت آب در آینده نزدیک، نه دیگر آب کافی برای مصرف داریم و نه برای کشاورزی؛ یعنی با وجودی که حد معقول و مجاز برداشت از منابع آب زیرزمینی ایران ۲۷ میلیارد مترمکعب در سال است، اکنون بالغ بر ۴۲ میلیارد مترمکعب آب برداشت و بهصورت بیرویه مصرف میشود. حتی گفته شده است «ایرانیان ذخیره هزارساله آب را در طول سه دهه اخیر مصرف کردهاند...» مسئلهای که امروزه به یکی از چالشها و دغدغههای جدی فعالان محیطزیستی بدل شده است. ازاینرو، شورای سیاستگذاری حزب ندای ایرانیان، با دعوت از محمد درویش، فعال محیطزیستی و پژوهشگر دلایل فرونشست زمین را به صورت علمی بررسی کرد.
درویش در این گفتوگو، فاضلابهای شهری را نیز علاوه بر برداشت بیرویه از سفرههای آب زیرزمینی، از عمده دلایل فرسایش خاک در کلانشهرها دانست و گفت که بعد از تکمیل شبکه فاضلاب تهران، شاهدیم هرچه شبکه فاضلاب تکمیلتر میشود، روند فرونشست زمین در تهران هم افزایش مییابد.
او همچنین نرخ فرسایش خاک در ایران را هشت برابر متوسط جهانی دانست و تأکید کرد که متأسفانه سالانه ۵۶ میلیارد دلار ارزش خاکمان را از دست میدهیم و بر اساس گزارشهای موجود، مساحت بخشی از ایران که بیش از دو سانتیمتر در سال دچار فرونشست است، به بیش از ۵۰ هزار کیلومترمربع رسیده است.
باید چیدمان توسعه را تغییر دهیم و از اقتصاد آبمحور فاصله بگیریم
محمد درویش، پژوهشگر و فعال محیطزیستی درخصوص دلایل فرونشست زمین بیان کرد: خوشحالم که حزب ندای ایرانیان به موضوع محیط زیست به شکل جدی ورود کرده و تلاش میکند اعضای خودش را نسبت به چیزی که من «فهم بومشناسی» یا «سواد محیطزیستی» میگویم، اقناع و تغذیه کند. زمان ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی، در سالی که انتخابات مجلس برگزار شد، یکی از سؤالهای قبل و بعد از انتخابات که رؤسای احزاب سیاسی شرکتکننده در انتخابات مجلس میپرسیدند، این بود که شما برنامهای برای مقابله با جهانگرمایی، گلوبالوارمینگ و کلایمتچنج دارید یا خیر. پاسخ آن زمان اغلب فعالان سیاسی در سال ۱۳۸۲ این بود که اصلا این حرف یعنی چه و زمانی که خبرنگاران توضیح میدادند همهشان بدون استثنا میگفتند اینها چه ربطی به انتخابات دارد؟ اما خوشبختانه اکنون میبینیم کمتر جناح سیاسی در کشور است که به موضوع محیط زیست توجه نمیکند و کسانی که پرچمدار به سخره گرفتن ملاحظات محیطزیستی بودند، حداقل در ظاهر سعی میکنند به محیط زیست توجه کنند. به عبارتی مملکت با نوع چیدمانی که برای توسعه خود انتخاب کرده، بیماری سرطانش را انکار میکند و کسی که بیماری سرطانش را انکار کند، شانسی برای درمان و شفا ندارد، اما اکنون بارقههایی وجود دارد که نشان میدهد این بیماری را به رسمیت شناخته است.
او ادامه داد: همین که سال گذشته این موضوع در سند امنیت غذایی ایران قرار گرفته و بعد از تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی به امضای رئیسجمهور رسیده است که باید طبق این سند تا سال ۱۴۱۱ دستکم ۳۰ میلیارد مترمکعب در مصرف آب در بخش کشاورزی کاهش ایجاد کنیم و از ۸۱ میلیارد مترمکعب به ۵۱ میلیارد مترمکعب برسیم، جای خوشحالی است. همچنین در این سند آمده است که ناترازی آبخوانها باید در ۱۴۱۱ به منفی ۱۰۵ میلیارد مترمکعب برسد؛ درحالیکه اکنون ۱۵۰ میلیارد مترمکعب است. در واقع پذیرفتهاند که نه تنها باید ۳۰ میلیارد مترمکعب مصرف آب در بخش کشاورزی کاهش یابد، بلکه در مجموع باید ۴۵ میلیارد مترمکعب از ناترازی هم کم شود و ۱۵ میلیارد مترمکعب هم باید مصرف در بخش صنعت، شرب و خانگی و خدمات کاهش پیدا کند. این اقدام کمتر از یک جراحی بزرگ نیست و قطعا درد دارد؛ یعنی باید حتما چیدمان توسعهمان را تغییر بدهیم و از اقتصادی که به شدت آبمحور است، فاصله بگیریم.
درویش با تأکید بر اینکه در دولت دوم حسن روحانی بیش از ۱۵۰ کارشناس سند امنیت غذایی را تدوین کردند اما درنهایت در آن دولت به نتیجه نرسید، اظهار کرد: این چیزی بود که ما در دولت دوم حسن روحانی بسیار تلاش کردیم به نتیجه برسانیم و ۱۵۰ کارشناس هم پیشنویس سند امنیت غذایی را نوشتند؛ اما پس از رفت و برگشت بسیار در نهایت در دولت دوم حسن روحانی به نتیجه نرسید؛ اما در دولت سیزدهم با وجودی که حتی فکرش را هم نمیکردیم این سند تصویب شد و تیرماه سال گذشته در ساختمان مشروطه در حضور رئیسجمهور و رئیس مجلس و بسیاری از بلندپایگان نظام ابلاغ شد؛ بنابراین امسال اولین سال اجرای این سند است. مدام باید آن را مطالبه کنیم و از احزاب سیاسی، رسانهها، دانشگاهیان و فعالان محیط زیست هم میخواهیم که مطالبهگر باشند تا هر سال اعلام شود این سند چقدر پیشرفت داشته است.
او افزود: مطابق سند فوق باید سالانه دستکم سه میلیارد مترمکعب مصرف آب در بخش کشاورزی کاهش یابد و پنج میلیارد مترمکعب ناترازی کم شود. به دلیل پیگیریهای فراوان اخیرا با حکم دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی آقای دکتر خیامینکویی به عنوان مسئول ارائه گزارش عملکرد سالانه سند منصوب شد و اکنون منتظریم در تیرماه اعلام شود که آیا در سال اول به اهداف سند دست پیدا کردهایم یا خیر؟ اگر به هدف نرسیدهایم چه دستگاههایی مقصر بودند و چطور قرار است با این مقصرین برخورد شود تا این سند به سرنوشت سند چشمانداز ۲۰ساله کشور دچار نشود؟ البته اکنون به جایی رسیدهایم که برای نجات کشور از خطر فرونشست زمین، به اجرای قوانین اتحادیه اروپا نیاز نداریم، بلکه فقط خواهان اجرای سند امنیت غذایی هستیم که پس از امضای ابراهیم رئیسی ابلاغ شده و همه موظف هستند هر قانونی که مفادش با روح این سند در تضاد باشد را کأن لم یکن فرض کرده و از اجرای این سند تبعیت کنند؛ بنابراین احزاب سیاسی کشور باید در زمینه این سند بسیار جدی ورود کنند.
نرخ فرسایش خاک در ایران ۸ برابر متوسط جهانی است
این کنشگر محیط زیست با بیان اینکه نرخ فرسایش خاک در ایران هشت برابر متوسط جهانی است، اظهار کرد: متأسفانه سالانه ۵۶ میلیارد دلار ارزش خاکمان را از دست میدهیم. باید جزئیات اجرائی سند را مطالبه کنیم. دقت کنید که در طول یک سال اخیر شهید ابراهیم رئیسی جلسات زیادی سخنرانی کرد و از دستاوردهای دولت خودش گفت، اما حتی یک بار هیچ اشارهای به امضای این سند نکرد. چرا؟ حتی وزرای نیرو و جهاد کشاورزی که مستقیم در اجرای این سند نقش دارند، مطلقا هیچ اشارهای به این سند نمیکنند گویا این سند به آنها تحمیل شده و نمیخواستند آن را امضا کنند. ازاینرو به نظر میرسد بدشان نمیآید افکار عمومی، دانشگاهیان و احزاب این سند را فراموش کنند تا مجبور نباشند مطابق مفاد آن حرکت کنند.
او اضافه کرد: این نقش کلیدی ماست که اجازه ندهیم آنها دچار فراموشی و آلزایمر شوند. باید آنها را موظف کنیم که مطابق برنامههایی که در این سند دیده شده و مطابق گزارشی که سازمان زمینشناسی کشور منتشر کرده، حرکت کنند. گزارشی که به دلیل نگرانیهای شدیدی که ممکن است در سطح جامعه ایجاد کند، عملا محرمانه نگه داشته شود.
فرونشست ۲ سانتیمتری سالانه بیش از ۵۰ هزار کیلومتر خاک کشور
طبق این گزارش، مساحت بخشی از ایران که بیش از دو سانتیمتر در سال دچار فرونشست زمین است، به بیش از ۵۰ هزار کیلومترمربع رسیده است. پژوهش دیگری که در آلمان انجام شده و برخی از محققان ایرانی از جمله دکتر مهدی معتق در آن نقش داشتند، میگوید اگر فقط با توجه به سنجندهها این را بررسی کنیم دستکم ۵۷ هزار کیلومترمربع از خاک ایران فرونشستی بیش از یک سانتیمتر در سال را تجربه میکند و چون نتوانستند مشاهدات میدانی داشته باشند و پروفیلبرداری کنند، طبیعی است که نتوانستند به عمق خطری که سازمان زمینشناسی با مطالعات میدانی به آن رسیده، دست یابند. درحالیکه میدانید چهار میلیمتر نشست زمین، آستانه حد بحرانی است و اگر از این میزان عبور کند، شرایط سخت میشود.
او در ادامه تصریح کرد: همانطور که گفته شد، مطابق گزارش سازمان زمینشناسی ۵۰ هزار کیلومترمربع از خاک ایران نشست بیش از دو سانتیمتر را تجربه میکند که پنج برابر حد مجازی است که به عنوان حد بحرانی از آن یاد شده است. بخشهایی از ایران در جنوب غربی تهران در دشت شهریار، فرونشست نقطهای آن در سال ۲۰۱۰ طبق گزارش سازمان زمینشناسی به ۳۶ سانتیمتر در سال ذکر شد؛ یعنی ۹۰ برابر شرایط بحرانی بوده است. همچنین در سال ۲۰۱۵ در فاصله بین دشت فسا و جهرم در استان فارس این رقم به ۵۴ سانتیمتر در سال افزایش پیدا کرد. به عبارتی ۱۴۰ برابر شرایط بحرانی بوده، درحالیکه تاکنون در کل دنیا چنین چیزی گزارش نشده است.
درویش ادامه داد: البته در گزارش سال ۲۰۲۰ این رقمها کاهش پیدا کرد و دیگر در هیچ نقطهای شاهد چنین رکوردشکنی نبودهایم؛ اما دلیل اینکه از مرز چهار سانتیمتر افزایش پیدا نکرده به خاطر این است که در سفرههای زیرزمینی ما آبی وجود ندارد و به شدت کفگیر این سفرهها به ته دیگ خورده و دیگر آبی نیست که کشیده شود. به همین خاطر میزان فرونشست نسبت به دهه قبل کاهش پیدا کرده است که اصلا خبر خوبی نیست. برخی تصور میکنند این اتفاق یکی از دستاوردهای مثبت دولت است و کار خاصی انجام دادند که اجازه ندادهاند فرونشست از ۵۴ سانتیمتر در سال بیشتر شود؛ درحالیکه نتوانستند هیچ چاهی را پلمب کنند.
طرح تعادلبخشی سفرههای آب زیرزمینی شکست خورده است
این پژوهشگر حوزه محیطزیستی با اشاره به شکست طرح تعادلبخشی سفرههای آب زیرزمینی یادآور شد: طبق طرح تعادلبخشی سفرههای آب زیرزمینی که قرار بود در طول برنامه ششم اجرا شود و تراز منفی به صفر برسد اما با شکست مواجه شد و مجری طرح رسما شکست طرح را اعلام کرده است. طرحی که قرار بود در پایان سال ۱۴۰۱ ناترازی را به صفر برساند، اما ناترازی را به ۱۴۵ میلیارد مترمکعب رساند. در واقع از موارد نادری بود که یک مسئول به دلیل عدم تحقق برنامههای سازمان متبوعش استعفا داد.
این پژوهشگر ادامه داد: بنابراین وضعیت بسیار بسیار خطرناکی است و ما از مجموع ۲۵۰ میلیارد مترمکعب آبی که در اختیار داریم و پیشبینی میکنیم در سفرههای آب زیرزمینیمان باشد و این آب را عمدتا در طول سه دهه اخیر مصرف کردیم یعنی ایرانیان ذخیره هزارساله آب را در طول سه دهه اخیر مصرف کردهاند، این مهمترین شاخص امنیت زیستی است. در واقع وقتی آبی در مرکز ایران نباشد عملا همه دستاوردها و تلاشها تحتالشعاع قرار میگیرد. به همین دلیل بخش خردمند حاکمیت برخلاف میل باطنی خود، دولت را وادار کردند که این سند را امضا کند.
احزاب باید مطالبهگر باشند
او در ادامه با تأکید بر اینکه تاکنون هیچیک از احزاب چپ و راست درباره جزئیات این سند مهم غذایی صحبتی نداشتهاند، بر برگزاری کرسیهای آزاداندیشی دراینباره تأکید کرد و گفت: نباید احزاب سیاسی در این زمینه کمکاری کنند، بلکه باید کرسیهای آزاداندیشی برگزار شود و درباره جزئیات سند صحبت کنند. هرچند تاکنون هیچیک از احزاب چپ یا راست دراینباره صحبت نکرده و جزئیاتش را بررسی نکردهاند تا شیوههای تحقق و احیانا مشکلاتی را که در اجرای سند وجود دارد، مشخص کنند. ازاینرو اگر خودمان پیشگام نشویم، ممکن است شرایط به جایی برسد که عملا امکان جبران وجود نداشته باشد. بهجرئت میگویم در طول ۴۵ سالی که از پیروزی انقلاب میگذرد، اگر از من بهعنوان یک متخصص محیط زیست بپرسند که امیدبخشترین قانونی که در جمهوری اسلامی تصویب شده، چیست؟ با فاصله میگویم سند امنیت غذایی ایران است که متأسفانه به اندازهای که این سند میتواند امیدبخش باشد، دربارهاش در محافل رسانهای هیچ بحثی نمیشود.
شبکه فاضلاب شهری فرونشست زمین را تشدید میکند
درویش در بخش دوم صحبتهای خود به بررسی ابعاد دیگر محیط زیست پرداخت و با تأکید بر اینکه تا طرح مسئله بهدرستی انجام نشود، نمیتوانیم مسئله را بهخوبی حل کنیم، گفت: طرح درست صورتمسئله مهمتر از حل مسئله است و تا زمانی که مسئله را در ابعاد مختلف مداقه و بررسی نکرده باشیم، ضرورتی برای حل آن مسئله احساس نمیکنیم. پس تا زمانی که حکومت در موضوعات مختلف متوجه ابعاد پیچیده ماجرای محیط زیست و برایندهای کاهنده کارایی سرزمین نباشد، عبارت کلیشهای «سریع، زود و انقلابی» نمیتواند همه مشکلات را حل کند و با مشکلات جدیتری مواجه میشویم. علاوهبرآن، نگرانیهایی درباره فاضلابها وجود دارد و ممکن است شبکه فاضلابهای شهری خودش منجر به تشدید فرایند فرونشست زمین در سکونتگاهها و کلانشهرها شود. این مسئله واقعا جای نگرانی دارد. در حقیقت بعد از تکمیل شبکه فاضلاب تهران، شاهدیم که هرچه شبکه فاضلاب تکمیلتر میشود، روند فرونشست زمین در تهران افزایش مییابد؛ چراکه بخشی از چاههای جذبی که در تهران بودند، به صورت طبیعی آبهای خاکستری را به لایههای زیرین منتقل میکردند و در این غربالبندی که اتفاق میافتاد، بخش درخورتوجهی هم تصفیه میشود. در نهایت مقداری از شتاب ناترازی آبخوان تهران را در این مخروط افکنه ۷۵۰ کیلومتری جبران میکرد؛ اما دیگر این اتفاق نمیافتد.
این عضو هیئت علمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و کشور در ادامه با اظهار نگرانی از خشکشدن دو چاه باغ گیاهشناسی گفت: من بهعنوان عضو هیئت علمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و کشور که ۳۴ سال در باغ گیاهشناسی ملی ایران در غرب تهران کار کردم، میگویم این باغ چهار چاه داشت که سال ۱۳۴۵ حفر شد و در عمق ۸۰متری به آب میرسید؛ اما حالا تا ۲۳۰ متر کفشکنی کردهاند و دوتایشان کلا خشک شده و به آب نرسیده است و دوتای دیگر آب کمی دارد که با گودسازیهایی که در شمال باغ افزایش یافته، احتمالا آن دو چاه را هم خشک میکند. در غرب تهران که اتفاقا قرار بود شهر سالم باشد و تمرکز جمعیتی و ساختوسازش به نسبت دیگر مناطق تا یک دهه پیش خیلی درخورتوجه نبود، نزدیک به ۱۵۰ متر افت سطح آب زیرزمینی دارد، درحالیکه هنوز شبکه فاضلابش کامل نشده است و اگر کامل شود و یک قطره آب هم مجال فرورفتن پیدا نمیکند که معلوم نیست چه فاجعهای دراینصورت رخ دهد.
او ادامه داد: شبکههای فاضلاب معمولا در سکونتگاههای دشتی در مناطقی مثل پاریس و آمستردام و خیلی شهرهای اروپایی که به جای افت آب با خیز آب روبهرو هستیم، برای مدیریت و بازچرخانی آب کمککننده است؛ اما در شهرهایی که به صورت طبیعی شیب زیادی دارند، شرایط متفاوت است. تهران از تراز ارتفاعی نزدیک به هزارو ۴۰۰ متر برخوردار است و این تراز هزارو ۴۰۰ متر، یعنی ۱۴ درجه اختلاف گرادیون حرارتی. پس براساس قله توچال، تهران که یکی از معدود کلانشهرهای جهان است که در کنار یک قله چهار هزارمتری بنا شده است، عملا با ساختوسازهایی که در شمال تهران انجام دادیم، تمام شبکه زهکشی سطحی و زیرسطحی را از حیز انتفاع خارج کردهایم. با توجه به اینکه این برجها اغلب هم در مناطق ۱، ۲ و ۳ تهران که قیمت زمین بالاتر است ساخته شدهاند، برای اینکه استحکام خودشان را حفظ کنند، حدود ۳۰ متر و گاهی ۵۰ متر پایینتر از سطح رفتهاند و طبقات زیرزمینی و پارکینگ هم دارند. به عبارتی تمام شبکه قناتها و میزان آبشناختی جنوب تهران را منهدم کردهاند و همچنان این روند ادامه دارد.
۱۰۰ درصد شبکه فاضلاب تهران فرونشست خاک را تشدید میکند
درویش در ادامه شبکههای فاضلاب کلانشهرها را عامل دیگر فرونشست زمین دانست و افزود: به اعتقاد من صددرصد شبکه فاضلاب تهران بحث فرونشستها را تشدید میکند. دقت کنید تهران شهری است که منابع آبش را عمدتا از حوزههای دیگر وارد میکند؛ یعنی رودخانه کرج از البرز و همچنین حتی از سرشاخههایی در کردستان. یکی از سرشاخههای سفیدرود و قزلاوزن که برای طالقان میآید، از آنجا آب وارد تهران میشود. یا سرشاخهای را که به سمت خزر و لار میرود، به سمت تهران برگرداندهایم. قاعدتا تهران باید همیشه با خیز آب مواجه باشد اما به دلیل ورود این آبها و با توجه به اینکه حدود ۱.۱ میلیارد مترمکعب از آبی که وارد تهران میشود، به مصرف شرب و خانگی و مصارف وابسته میرسد، برخلاف بسیاری از استانها که بزرگترین مصرفکننده آن استانها بخش کشاورزی، صنعت و بعد شرب است، تهران بزرگترین مصرفکننده آب شرب است. باز هم انتظار میرود که این آبها باعث شوند پدیده فرونشست اتفاق نیفتد؛ اما سؤال اینجا است که چرا چنین اتفاقی با این شدت رخ داده و در حال افزایش است؟ دلیل عمدهاش بحث فاضلاب است و امیدواریم روزی وزارت نیرو، سازمان آب و فاضلاب، سازمان زمینشناسی کشور و سازمان نقشهبرداری ملاحظات را کنار بگذارند.
او در ادامه بیان کرد: چهار سال پیش، قبل از کرونا مدیرکل سازمان زمینشناسی به من گفت هرچه فریاد میزنیم فرونشست خطر دارد، کسی ماجرا را جدی نمیگیرد. ما نیاز به کار رسانه قوی داریم. ازاینرو ما تیم رسانهای تشکیل دادیم که هر هفته به یکی از استانهای بحرانی سرکشی کرده و گزارش آن را در رسانهها و شبکههای اجتماعی منتشر میکند تا دیده شود. شاید به این واسطه بتوانیم حساسیتها را افزایش بدهیم. بههمیندلیل با مدیران کل در استانهای مختلف صحبت کردیم. اول هم از اصفهان شروع کردیم که خیلی هم سروصدا کرد؛ اما بعد از آن تماس گرفتند و گفتند دیگر نمیخواهد ادامه بدهید، دراینباره دهها تلفن داشتهایم. حتی دراینباره مدیرکل زمینشناسی اصفهان برکنار شد که چرا باعث بروز نگرانی شده است؟ حتی گزارش آخرشان را هم نتوانستند منتشر کنند. درباره تهران هم متأسفانه این مسائل وجود دارد.
سالانه بیش از ۵۰ هزار نفر در کشور و ۹ هزار نفر در تهران از آلودگی هوا میمیرند!
این فعال محیطزیستی در ادامه به میزان آلودگی هوا بهعنوان مشکل جدی دیگر اشاره کرد و گفت: درباره بحث آلودگی هوا هم همین مسئله مطرح است. روزی نزد معاون وزیر بهداشت که زمانی معاون آقای قالیباف در شهرداری بود، رفتم. در دولت اول حسن روحانی ایشان معاون وزیر بهداشت و معاون اجتماعی بود. به ایشان گفتم ۳۰ سال است در این حوزه فعالیت دارم و مدام میگویند که در تهران پنج هزار نفر بر اثر آلودگی هوا کشته میشوند و عجیب است که این عدد تغییر نمیکند. درحالیکه جمعیت زیاد شده و شاخص آلودگی هوا افزایش یافته است، چرا این عدد تغییری نمیکند؟ ایشان خندید و گفت چه فایده دارد که این عدد و رقمها را بهروز بکنیم. جز اینکه نگرانی مردم افزایش پیدا میکند، مگر فایده دیگری هم دارد؟ گفتم فایدهاش همین است که میگویم؛ زمانی در مجلس قرار بود بودجه حملونقل ریلی را حدود چهار هزار میلیارد تومان افزایش بدهند؛ اما در نهایت نمایندهها به این جمعبندی رسیدند که ۱۷، ۱۸ هزار نفر در جادهها کشته میشوند، پنج هزار نفر هم در تهران بمیرند و مسئلهای نیست. در نهایت هم ۴۰۰ میلیارد تومان تصویب شد. دلیل آن هم این است که اطلاعات بهروز در اختیار مسئولان و جامعه قرار نمیگیرد تا ابعاد فاجعه مشخص شود.
عضو هیئت علمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و کشور افزود: سال ۱۴۰۲ برای اولین بار وزیر بهداشت بهعنوان مقام رسمی کشور اعلام کرد که در تهران هفت هزار نفر به دلیل آلودگی هوا میمیرند، نه پنج هزار نفر. شگفتانگیز بود که وزیر بهداشت این رقم را اعلام کرد و بلافاصله یکی از مقامات سازمان محیط زیست جرئت پیدا کرد و گفت اتفاقا این عدد ۹ هزار نفر است، نه هفت هزار نفر و ما هشت درصد مردهزایی جنین داریم. نکته اینجاست که یکی از بالاترین نرخهای مردهزایی جنین در ایران گزارش میشود و آشکارا با سیاستهای افزایش جمعیت هم زاویه دارد؛ بنابراین اگر دوستان نگران این سیاستها هستند، باید به موضوع آلودگی هوا خیلی جدیتر ورود کنند، نه اینکه به مرکز پژوهشهای مجلس تشر بزنند که چرا در آمارها سیاهنمایی میکند. مرکز پژوهشهای مجلس بهتازگی اعلام کرده که ۱۱.۲ میلیارد دلار، خسارت درمان بیماریهای ناشی از آلودگی هواست و تقریبا پنج برابر بودجه بزرگترین وزارتخانه (آموزش و پرورش) است.
قانون هوای پاک را هم نادیده گرفتهایم
او با انتقاد از اجرانشدن برخی قوانین در کشور گفت: بنابراین مهمترین دلیل افزایش مرگومیر سالانه که بیش از ۵۰ هزار نفر در کشور و ۹ هزار نفر در تهران است، همین آلودگی هواست. فاجعه عدم توجه به بحران آلودگی هوا علاوه بر تأثیر روی سلامتی، اثر بر روان مردم است. متأسفانه از زمان تصویب قانون هوای پاک در سال ۱۳۹۶ اگر گراف روزهای سالم، ناسالم و خطرناک را ببینید، هر سال تعداد روزهای ناسالم و خطرناک در تهران و خیلی از کلانشهرهای دیگر مثل اصفهان، اردکان، اراک، مشهد و تبریز بیشتر شده است و این امر نشان میدهد ما به قانون هوای پاک هم توجه نکردیم. سند امنیت غذایی هم اگر مورد توجه واقع نشود، چه تضمینی وجود دارد که به سرنوشت دیگر قوانین دچار نشود؟
درویش بیان کرد که درباره جزئیات قانون هوای پاک اطلاعات کمی در دسترس است و با انتقاد از این موضوع گفت: درباره جزئیات قانون هوای پاک اطلاعات بسیار اندکی داریم. وقتی نمیدانیم چه قوانینی در اختیارمان هست، چطور قرار است آنها را مطالبه کنیم؟ در قانون هوای پاک مثلا سازمان منابع طبیعی موظف بوده سالانه ۳۰۰ هزار هکتار چشمههای تولید گردوخاک را مهار کرده و به جنگلکاری اقدام کند؛ یعنی در طول نزدیک به هفت سال گذشته باید یکمیلیاردو ۸۰۰ میلیون درخت میکاشتیم. گفتند چون تحریم هستیم، نکاشتیم! کجای این قضیه به تحریم ربط دارد؟ مدام شعار یک میلیارد درخت میدهند. شما قانون موظفتان را انجام ندادهاید. سازمان حفاظت محیط زیست موظف بوده حد مجاز آلایندگی را تعیین کند. موظف بوده است سن فرسودگی خودروها را اعلام کند اما به بهانه تحریم این کار را انجام نداده است. در این راستا، معاونت انسانی سازمان محیط زیست به دلیل ترک فعل اجرانکردن قانون هوای پاک سه سال انفصال خدمت گرفت. همچنین شاهدیم معاون وزیر نیرو که قرار بود ۳۰ درصد سرمایهگذاریها طبق قانون هوای پاک، روی استحصال انرژیهای نو و خورشیدی باشد که دراینصورت حدود ۱۸ هزار مگابایت برق میتوانستیم تولید کنیم و ناترازیمان و اجبار در مصرف مازوت را کم کنیم، این کارها را انجام نداده است.
این کنشگر محیطزیستی با بیان اینکه درباره سند امنیت غذایی هم مشکلاتی وجود دارد، تأکید کرد: با وجودی که در سال اول دراینباره پیگیریهایی داشتیم، اما دکتر خیامنکویی را که بهشدت برای اجرای سند امنیت غذایی سنگ میاندازد و بدنه وزارت جهاد کشاورزی با این سند زاویه جدی دارد، بهعنوان مقام مجاز معرفی کردند؛ چراکه بدشان نمیآید زیر میز بزنند. بنابراین خیلی مهم است که احزاب سیاسی قوانین مترقی، دقیق و درست را پیدا کنند و کارگروه تشکیل بدهند و فرازها و فرودهایش را بررسی و حل کنند. در نتیجه اگر بخواهیم با بحران بزرگ فرونشست مواجهه خردمندانه داشته باشیم، حتما باید اقتصادی را تعریف کنیم که آبمحور نباشد. ما باید سراغ بالفعلکردن پتانسیلهای بالقوه کشور در حوزههایی که برای تولید پول و ثروت نیاز به مصرف آب، گرمشدن میانگینهای حرارتی کشور و همچنین تحریک پدیده جزیره گرمایی نداشته باشند، برویم. درعینحال نباید کلکسیونی از صنایع آببر و انرژیبر را در کشور مستقر کنیم و مهمترین منابع تولید آب شیرین یعنی کوهستانها را فدای خامفروشی و فعالیتهای معدنی کنیم.
او افزود: خوشبختانه اولین صداهای مثبت در سند امنیت غذایی شنیده شده است، اما هنوز بسیاری از خبرنگاران نام سند امنیت غذایی را هم نشنیدهاند؛ درحالیکه در مراسم بسیار پرشکوهی در ساختمان مشروطه، سال گذشته این سند ابلاغ شد. متأسفانه شرایط بحرانی است و ناترازی به ۱۵۰ میلیارد رسیده و هر سال ۴.۴ میلیارد مترمکعب ناترازی افزایش مییابد.
اخیرا مشاور رسانهای وزیر نیرو شخصا با من تماس گرفت و با بیان نگرانی خود گفت سه درصد از کل مشترکین کشاورزی کشور در استانهای خراسان رضوی، خراسان جنوبی، اصفهان و کرمان معادل ۳۰ درصد بقیه آب مصرف میکنند و آنچنان قلدر هستند که ما نمیتوانیم جلوی آنها را بگیریم و از من درخواست کمک کرد. طبق آمار در سال جاری همچنان ۴.۴ میلیارد تراز منفی داریم، اما منتظریم بهطور رسمی خودشان اعلام کنند که در سال اول اجرای سند امنیت غذایی، مطلقا با شکست روبهرو بودند.
اجرای سند امنیت غذایی در سال اول مطلقا با شکست روبهرو شده است
این کویرشناس ادامه داد: البته خوشبختانه امسال با یک بارندگی فوقالعاده روبهرو بودیم که تاکنون سه درصد بالاتر از میانگین ۵۵ساله اخیر است. حتی پیشبینیهای اقلیمی میگوید در تابستان امسال هم بارندگیهای شگفتانگیزی خواهیم داشت؛ اما با وجود بارندگیها، تراز ناترازی سفرههای آب زیرزمینی ما متأسفانه کمتر نشده و همچنان مصرف آب در بخش کشاورزی کاهش نیافته است. علاوه بر آن، در کمال تعجب، میزان صادرات بخش کشاورزی ۱۲ برابر افزایش یافته است. مثل این است که اندامی دچار خونریزی شده و ما بگوییم اشکالی ندارد، حدیثی است که میگوید اهدای خون مستحب است و دست دیگرت را هم بیاور که ما خونش را بگیریم.
او با طرح سؤالی از مسئولان مربوطه دراینباره بیان کرد: سؤالم از مسئولان این است چطور کشوری که دچار دریوزگی آبی است و بالاترین نرخ فرونشست زمین را دارد، با صادرات آب مجازی و محصولات کشاورزی و لبنیتان تولید پول و ثروت میکنید و به آن افتخار هم میکنید؟ لازم است یادآور شوم یک کیلو برنج پنج برابر گندم آب مصرف میکند و یک کیلو پنیر ۱۵ برابر یک کیلو برنج آب مصرف میکند. پس اگر میخواهید کاری کنید، روی کشت فراسرزمینی تمرکز کنید؛ مثلا واحدهای دامداری صنعتی به کشورهایی مثل تاجیکستان که صادراتمان به آنجا میرود و آب هم دارند، منتقل شوند.
علاوه بر آن، کشور امارات متحده عربی در پاییندست ما مساحتش ۳۰ هزار کیلومترمربع و کمتر از سمنان است، حتی یک هکتار جنگل ندارد، هیچ تنوع زیستی ندارد و هیچکدام از منابع خدادادی ما را هم ندارد؛ اما در سال ۲۰۲۳ ارزش تجارت غیرنفتیاش ۹۵۳ میلیارد دلار بوده است. این میتواند خبر خوشی برای ما باشد؛ یعنی اگر نظام حاکم بر کشور ما مدبرانه و با تدبیر عمل کند، دستکم ۱۰ برابر امارات متحده عربی میتوانیم از تجارت غیرنفتی سود ببریم. میتواند چراغی برای ما باشد که اگر مسیر توسعه را تغییر بدهیم و سراغ اقتصادی که آبمحور نباشد برویم و همچنین به سراغ استحصال انرژیهای نو، انرژی خورشیدی، زمینگرمایی، جزرومدی و بادی و توسعه زیرساختهای گردشگری طبیعی، تاریخی، فرهنگی و بهخصوص توریسم سلامت برویم و از طریق راهها و شاهراههای اصلی که برای آسیای میانه از طریق آبهای آزادی که در اختیار داریم برویم، موفق میشویم.
درویش همچنین تصریح کرد: سال گذشته از محل توریسم سلامت یکمیلیونو ۲۰۰ هزار نفر وارد کشور شدند و یک میلیارد دلار درآمد داشتیم. مسعود صرامی، مالک شهرک سلامت اصفهان میگوید اگر دست و پای من را باز بگذارید، از محل توریسم سلامت در اصفهان به تنهایی میتوانم چهار میلیارد دلار درآمد برای ایران بیافرینم؛ یعنی عددی بیش از ارزش کل کشاورزی، دام، طیور و شیلات کل استان اصفهان که چنین فاجعهای را در زایندهرود به وجود آورده است. اینها رویکردهای دقیق و جدی است که باید دنبال کنیم. امروز باید مسئولان مربوطه را متوجه کنیم چاهی که دچار فرونشست میشود، دستکم باید ۵۰ هزار سال صبوری کنید تا تابآوریاش را به دست بیاورد. اینها واقعیتهایی است که باید برای مردم و حاکمیت شرح بدهیم و بگوییم در چه شرایط دشواری قرار داریم.
کمپین قیطریه موفق عمل کرد و مانع از قطع درختان شد
این پژوهشگر و فعال محیطزیستی در بخش پایانی سخنان خود به کمپین و کارزار قیطریه اشاره کرد که با امضای مردمی توانست مانع از قطع درختان و ساخت مسجد بزرگ در این پارک شود. درویش در انتقاد به اینگونه رفتارها که سلامت مردم را هدف قرار میدهد، گفت: اصل ماجرایی که ما فریاد میزنیم، امسال در چیدمان بودجه ۲۱ وزارتخانه و سازمانی که در رأسش معاون رئیسجمهور حضور دارد، خودش را نشان میدهد. امسال بودجه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی برای اولین بار از مرز ۴۰۰ هزار میلیارد تومان هم گذشت؛ درحالیکه بیش از ۹۰ درصد این بودجه در بخش درمان هزینه میشود. چرا چاه ویل ایران درمان است و با این شتاب مردم ایران درگیر بیماریهای مختلف میشوند و بخش درخور توجهی از GDP کشور برای درمان هزینه میشود، اما بخش قابل توجهی از این هزینهها به هدف نمیرسد و متأسفانه هموطنانمان را از دست میدهیم؟ اگر روی همین مسئله بتوانیم تمرکز کنیم که دستگاههایی که در کشور مسئول پیشگیری و سلامت کیفیت زندگی ایرانیان هستند و دستگاههایی که مطابق اصل ۵۰ قانون اساسی باید تلاش کنند تا لازمه حیات اجتماعی رو به رشد مردم ایران با حق برخورداری از هوا، آب و خاک سالم تأمین شود، در فشلترین شکل ممکن هستند و کمترین اعتبارات ممکن را میگیرند، حاصلش میشود چنین فاجعهای. حاصلش میشود اینکه فقط ترنور داروهای ضدسرطان ممکن است از بودجه چند وزارتخانه بیشتر شود و آن وقت مافیایی که شکل میگیرد شاید اصلا بدش نیاید این اتفاق تداوم داشته باشد، چون سود خودش را میگیرد.
این فعال محیطزیستی بیان کرد: بهعنوان مثال استان گیلان که میزان ریزشهای آسمانی آن دستکم چهار برابر نیازهای مردمش است، اکنون با بحران آب باکیفیت در بخش شرب و کشاورزی مواجه شده است؛ به حدی که آب جیرهبندی شده و حتی در رودبار مردم آب ندارند! چرا باید در استانی که اگر چهار متر زمین را بکنیم به آب میرسیم و در غربش تا دو هزار میلیمتر ارتفاع بارندگی است، با کمبود آب روبهرو باشیم؟ البته میگویند آب هست اما کیفیت لازم را ندارد. سؤال اینجاست که چرا کیفیت ندارد؟ پاسخ اینکه فاضلاب و شیرابه وارد آبهای سطحی زیرزمینی میشود. سؤالهای دیگر اینکه چرا تصفیهخانه نمیزنید و شیرابهها را مهار نمیکنید؟ چرا مدیریت پسماند از برنامه پنجساله چهارم روی هوا نگه داشته شده است؟ پاسخ میدهند پول نداریم و باید برای پنج سال، هزار میلیارد تومان هزینه کنیم تا بتوانیم مشکل زباله، پسماند و شیرابه کوه سراوان و کوه عمارت را حل کنیم. پاسخ اینکه اگر پول نداریم چرا سدسازی میکنیم؟ کل استانهای گیلان و مازندران را به کارگاه سدسازی تبدیل کردهاید، برای این موارد چقدر هزینه میکنید؟
تنها در استان گیلان که ادعا میکنید هزار میلیارد تومان ندارید، ششهزارو ۵۰۰ میلیارد تومان برای سدسازی هزینه کردهاید. میلیونها درخت را قطع میکنید و نرخ فرسایش خاک را افزایش میدهید و ریه کشور را از بین میبرید و در نهایت ما فقیر میشویم. چقدر این حرفها میتواند بار سیاسی خردمندانه داشته باشد و هرکسی که کشور را دوست دارد، به فکر فرو ببرد؟ فراتر از مرزهای سیاسی و جناحها، اگر خردمندانه از محیط زیست استفاده شود، میتواند همه ما را نجات دهد. او تأکید کرد: در جنبش قیطریه همین اتفاق افتاده است. بسیاری معتقد بودند این همه معضل در این کشور وجود دارد، حالا چهار درخت در یک پارک محلی در تهران باشد یا نباشد مگر چه مشکلی را حل میکند؟ مسئله این است که شما با شرایطی که اعمال کردهاید، یک روحیه وندالیسم در جامعه ایجاد کردهاید. سؤال اینکه مردم ما چرا در انتخابات شرکت نمیکنند؟ به همان دلیل هم دیگر در کارزارها شرکت نمیکنند، چون میگویند صدای ما شنیده نمیشود. اگر به جای صد هزار امضا، این کارزارها را یک میلیون نفر هم امضا کنند، آقای زاکانی کار خودش را میکند. این بدترین افیون برای تابآوری یک جامعه است و باید این طلسم را بشکنیم و خوشبختانه در پارک قیطریه بالاخره این طلسم شکسته شد. مجموعه کارزارهایی که در انتقاد به مدیریت شهر تهران راه افتاد، بیشتر از ۲۱۰ هزار امضا جمع کرده که بیش از ۴۶ هزار نفر خواهان عزل زاکانی از شهرداری تهران شدند. کسی که اکنون خودش را در هیبت ریاستجمهوری میبیند. اینها نشانههای مثبتی است که اگر مردم احساس کنند دیده میشوند، دوباره برمیگردند.
او در پایان تأکید کرد: مسجدی که قرار بود با سطح اشغال ۸۰۰ متر، با عمق ۲۰ متر و ارتفاع ۲۸ متر، با زیربنای سههزارو ۵۰۰ متر در پارک قیطریه ساخته شود و آقای نقرهکار معروف قرار بود این سازه را بسازد، الان به یک سازه ۲۰۰متری تبدیل شده که همان خیّر اعلام کرده ساخت آن برایش صرف ندارد و این حرف جای تعجب دارد که ساخت مسجد که قرار بوده وقف شود، چه صرفهای باید داشته باشد؟ مگر اینکه از قبال آن قرار باشد کارهای دیگری انجام شود. اما با همین امضاهای مردم از طریق کارزار، جلوی ساخت این سازه را گرفتیم و علامتسؤالی جدی در مقابل همه سازههایی که شهرداری قصد داشت در شهر درست کند، ایجاد کردیم. درست است که آنها رسما عذرخواهی و عقبنشینی نکردند، اما عملا این کار را انجام دادند. از اینرو، همه شهر پر شده از بنر زندهباد درخت و ما ۶۳۶ هکتار فضای سبز ایجاد کردیم. البته معلوم شد که حرفها در حد ادعا بوده است، اما همین که شهرداری چنین واکنشی نشان داد، یعنی جنبش قیطریه موفق بوده است.
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
کسری نوری، روزنامهنگار و فعال رسانهای در پاسخ به پرسش باشگاه روزنامهنگاران ایران پیشبینی میکند انتخابات ریاست جمهوری دو مرحلهای شود و رقابت در مرحله دوم بین آقایان پزشکیان و جلیلی خواهد بود، مگر اینکه در مرحله اول بین قالیباف و جلیلی ائتلاف شود.
آقای نوری همچنین دلیل سردی فضای انتخابات را ناامیدی مردم از اصلاحات در ساختارهای موجود و پیشرفت کشور میداند و بعید میداند در فرصت باقی مانده شور و هیجان انتخابات بیشتر شود.
پاسخهای کسری نوری روزنامهنگار به ۱۰ سئوال باشگاه روزنامهنگاران ایران را در زیر بخوانید:
۱- این روزها به نظر شما کدامیک از کاندیداها نزدیک به حقیقت صحبت کرد و شرایط موجود را توضیح داد؟
◾️ در بیان مشکلات موجود حقیقت را میگویند اما تفاوت بین آنها در بیان ریشه مشکلات است. به نظرم نامزدهایی که در بیان راهحل لزوم تغییر جدی در سیاست خارجی را در اولویت قرار ندادهاند، گره ای از مشکلات جامعه باز نخواهند کرد.
۲- کدام یک از کاندیداها صداقت بیشتری از خود نشان داد؟
◾️ قطعا در کلام دکتر پزشکیان صداقت وجود دارد.
۳- برنامه کدام یک از کاندیداها کاملتر بود؟
◾️ بالاخره آنهایی که به نامزد حرفهای تبدیل شدهاند در ظاهر حرف بیشتری برای گفتن دارند ولی مساله این است که آیا برنامههای اعلامی آنها دردی از مردم دوا خواهد کرد؟ مشخصا باید بگویم که آقایان زاکانی و قاضی زاده هاشمی را خیلی نباید جدی گرفت. آقای جلیلی هم که سالهاست تمرین ریاست جمهوری میکند و اساسا معلوم نیست چه میگوید. آقای قالیباف برنامههایی دارد اما مساله این است که ایشان ریاست جمهوری و توسعه کشور را با پروژه ساخت سینما آزادی که برایش روز شمار گذاشته بودند، اشتباه گرفته است. واقعیت این است بعضی از آقایان دنیایشان بزرگ نیست.
۴- کارشناسان یک کاندیدا و ستاد انتخاباتی او در رای شما موثر است؟
◾️ بله قطعا این که چه افرادی در کنار یک نامزد هستند در رای من اثر خواهد گذاشت.
۵- چه موضوعاتی در سخنان کاندیداها غایب بود؟
◾️ به نظرم هیچکدام نمیگویند اگر در عمل پی بردند که با ساختارهای فعلی نمیشود کشور را نجات داد، چه خواهند کرد.
۶- دلیل سردی این انتخابات چیست و فکر میکنید این یخ میشکند یا نه؟
◾️ مردم از اصلاحات در ساختارهای موجود و پیشرفت کشور ناامید شدهاند و با این وضعیت و در این فرصت اندک تا انتخابات بعید میدانم بیشتر از این شور و هیجانی ایجاد شود.
۷- نظرسنجیهایی که این روزها منتشر میشود را باور دارید یا خیر؟ چرا؟
◾️ به نظرم اغلب نظر سنجی های مراکز شناخته شده به حقیقت نزدیک هستند.
۸- کمپین انتخاباتی کدام کاندیدا را پسندید و چرا؟
◾️ کمپین دکتر پزشکیان را به طور نسبی بیشتر پسندیدم. به نظرم تا حد قابل قبولی موفق شدند کاستیهای ایشان را جیران کنند.
۹- چرا هیچ کاندیدایی دولت رئیسی را نقد نکرد؟
◾️ فکر میکنم هم به ایشان توصیه شده هم زمان زیادی از درگذشت آقای رییسی نگذشته و ایرانیها هم کلا عادت دارند حداقل تا مدتی حرمت متوفی را حفظ کنند و حتی در وصفش غلو کنند. البته معتقدم اگر آقایان پزشکیان و پور محمدی زیادی ملاحظه مرحوم را بکنند اشتباه بزرگی مرتکب میشوند و باعث میشوند آن ۴ نفر مشکلاتی را که در این ۳ سال برای کشور درست کردهاند توجیه کنند.
۱۰- فکر میکنید نتیجه انتخابات در مرحله اول مشخص میشود یا به مرحله دوم میرود؟ (دو کاندیدایی که به مرحله دوم میروند چه کسانی هستند؟)
◾️ به نظرم انتخابات دو مرحله ای می شود و رقابت در مرحله دوم بین پزشکیان و جلیلی خواهد بود. مگر این که یا در مرحله اول بین قالیباف و جلیلی ائتلاف شود یا این که میزان مشارکت زیاد شود.
کانال تلگرام باشگاه روزنامهنگاران ایران
@journalistsclub1
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
آبرام پیلی، معاون فرستاده ویژه دولت آمریکا در امور ایران، در شبکه ایکس، ضمن حمایت از تصمیم کانادا علیه سپاه پاسداران گفته است: «ما از تلاشها در سراسر جهان برای تروریستی خواندن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حمایت میکنیم.» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز موضع مشابهی اتخاذ کرده است.
این موضع دولت بایدن در حالی است که دستکم تا یک سال قبل با این اقدام متحدان خود مخالفت میکرد؛ تا جایی که روزنامه تلگراف چاپ لندن در اسفند ۱۴۰۱ از توصیه دولت بایدن به انگلیس برای خودداری از قرار دادن نام سپاه در لیست سیاه خود خبر داد.
کما این که گویا دولت بایدن در مقطعی در جریان مذاکرات احیای برجام پذیرفته بود تحت شرایطی نام سپاه را از این لیست حذف کند. این رفتار دولت بایدن و توصیهاش به متحدان آمریکا، معطوف به عدم تمایل آن به برهم خوردن شرایط توافق احتمالی و پرهیز از خلق موانع جدید فراروی دستیابی به آن بود.
اما حمایت آمریکا از اقدام کانادا و قلمداد کردن سپاه به عنوان «تهدیدی جهانی» و همچنین دعوت از بقیه کشورها برای اتخاذ تصمیمی مشابه واجد دلالتهای معناداری در جهت چرخش ترامپگونه در سیاست دولت بایدن در قبال ایران است.
این موضع جدید دولت بایدن بازگشت به همان رویکرد ترامپ است که در فروردین ۱۳۹۸ نام سپاه را در لیست سیاه آمریکا قرار داد. همین بازگشت و در واقع ترامپی شدن سیاست بایدن در قبال ایران خود میتواند به این معنا باشد که کاخ سفید دیگر خود را در قید و بند احتمال توافق با ایران نمیداند و به دنبال آن هم نیست و به همین خاطر دیگر چون قبل نه تنها خود را در بند توصیه به کشورهای دیگر برای خودداری از اتخاذ چنین تصمیمی علیه سپاه نمیبیند، بلکه از آن هم حمایت میکند و خواستار جهانی شدن آن میشود.
در حقیقت این رویکرد جدید آمریکا بخشی از الزامات راهبرد این کشور در مواجهه با پیامدهای حمله هفتم اکتبر، جنگ غزه و عبور از شرایط توافق احتمالی است که در یادداشت قبلی به آن اشاره شد.
کما این که این رویکرد جدید تا حدودی دورنمای سیاست بایدن در دور دوم ریاست جمهوریاش را در قبال ایران در صورت پیروزی در انتخابات نوامبر آتی نشان میدهد.
تلگرام نویسنده
@Sgolanbari
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
به دنبال اعلام مرگ و مفقودی شماری از پناهجویان ایرانی عازم ایتالیا بر اثر واژگونی دو قایق در آبهای آزاد، یک عضو وبسایت ههنگاو در گفتوگو با رادیوفردا نحوه جان باختن شماری از این پناهجویان را تشریح کرد.
آن طور که ژیلا مستأجر، عضو هیئت مدیره ههنگاو، به رادیوفردا گفته، بعد از واژگونی این دو قایق، افرادی که زنده مانده بودند، به دلیل گرسنگی و تشنگی شدید قصد داشتند از مواد غذایی و آشامیدنی ذخیره در تیوبی در قایق استفاده کنند که تیوب منفجر میشود.
او با بیان اینکه این حادثه نشان میدهد قایقها فاقد استاندارد لازم بودند، افزود که انفجار تیوب منجر به سوراخ شدن قایق و غرقشدن ۳۰ پناهجو میشود.
افراد زندهمانده به ههنگاو گفتهاند که به دلیل حضور در آبهای آزاد، دسترسی به اینترنت نداشتند و با وجود شلیک چندین منور، کسی به کمک آنها نشتافته است.
به گفته خانم مستأجر، این قایق سه روز به صورت واژگون روی آب میماند، در حالی که ۲۰ پناهجو روی آن بودند. شماری از این افراد طی این مدت بر اثر گرسنگی و تشنگی جان میبازند و برخی در دریا «دچار توهم ذهنی شده و خود را به آب پرت کردهاند».
درنهایت یک کشتی تفریحی متعلق به فرانسه متوجه حضور این پناهجویان میشود و به کمک آنها میآید.
بازماندگان به ههنگاو گفتهاند که شرایط جسمی خود آنها به اندازهای وخیم بود که قادر به کمک کردن به دیگران نبودند.
خانواده شش نفری سردشتی که گفته میشود همگی قربانی فاجعه شدهاند
هنوز هویت همه کشتهشدگان به طور دقیق مشخص نیست و نجاتیافتگان نیز «در شرایط جسمی و روحی مناسبی نیستند» که در این زمینه اطلاعاتی ارائه کنند.
مشخص نیست چند کودک داخل این قایق بوده، اما بر اساس اظهارات عضو هئیت مدیره ههنگاو، یک کودک زنده مانده و اسامی ده کودک که در این ماجرا کشته شدند نیز در اختیار این وبسایت قرار دارد.
در این کشتی مسافرانی از کردستان ایران، اقلیم کردستان عراق، افغانستان و سوریه سوار بودند که از ۷۶ نفر، ۶۶ نفر جان باختهاند و ده نفر به ایتالیا رسیدهاند و حال ۹ نفر از آنها وخیم گزارش میشود.
۲۰ نفر از جانباختگان از کردهای ایران چون پیرانشهر، سردشت، ارومیه، سنندج و بوکان هستند که ههنگاو اسامی آنها را احراز کرده است.
به گفته ژیلا مستأجر، شماری از شهروندان کرد ایرانی جانباخته در این قایق، بهدلیل نگرانی از سرنوشت خود بهخاطر پروندههای امنیتی سیاسی به کردستان عراق رفته بودند، اما بهدلیل قرارداد امنیتی میان ایران و عراق و امکان استرداد آنها، تلاش داشتند خود را به یک کشور ثالث امن برسانند.
۲۸ خردادماه، گارد ساحلی ایتالیا و یک نهاد خیریه امدادرسانی به مهاجران خبر دادند که بر اثر واژگونی دو قایق در آبهای نزدیک به سواحل جنوبی ایتالیا دستکم ۱۱ پناهجو کشته و دهها نفر دیگر مفقود شدهاند.
به گزارش رسانههای ایتالیایی در همان زمان، اکثر مهاجران مفقود شده در یکی از دو قایق اهل ایران و افغانستان بودهاند.
گارد ساحلی ایتالیا گفت: «عملیات تجسس و نجات پس از دریافت هشدار خطر از سوی یک قایق تفریح فرانسوی که در منطقه در تردد بود آغاز شد.»
این قایق فرانسوی ضمن ارسال هشدار در مورد «مشاهده قایقی که نیمه واژگون شده» توانسته بود ۱۲ نفر از سرنشینان را نجات دهد.
این افراد سپس به قایق گارد ساحلی ایتالیا تحویل داده شده و از محل حادثه به یکی از بنادر جنوب این کشور منتقل شدند.
رادیو فردا
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|
چهارشنبه ۶ تير ۱۴۰۳ -
Wednesday 26 June 2024
|