شنبه ۱ دي ۱۴۰۳ -
Saturday 21 December 2024
|
ايران امروز |
تصرف زندان قصر
اینان تنها به توهین و تهدید بسنده نمیکردند، بلکه با اتکاء به حمایت «برخی» از روحانیان و رجال و مطبوعات، در صورت لزوم از حمله و تجاوز به ساحت نهادهای قانونی کشور، توهین و هتک حرمت مقامات دولتی، ضرب و شتم مأموران امنیتی نیز خود داری نمیکردند. فدائیان اسلام پس از چند ماه فعالیت و تهدید و توهین، چون از آزادی رهبرشان از زندان نا امید شدند، طی یک توطئه، اقدام به تصرف زندان قصر نمودند! بدین نحو که در۲۱ دی ماه ۱۳۳۰، عدهای در حدود یکصد نفر از فدائیا ن اسلام (که قبلآ در گروههای ده نفری ثبت نام کرده بودند)، در ساعات ملاقات به بهانۀ دیدار نواب صفوی وارد زندان قصر شدند. در پایان وقت ملاقات - بر طبق برنامۀ قبلی - گروهی (بین ۵۱ تا ۶۴) نفر از آنان، از زندان خارج نشدند و در آنجا تحصن اختیار کردند. سپس به زور وارد محوطۀ زندان شدند و به قصد آزادی نواب صفوی، عملآ بند ۲ زندان سیاسی قصر را به تصرف خویش درآوردند[۳۲]:
فدائیان پس از ورود به زندان، چهار یا پنج نفر از پاسبانان را گروگان گرفته و کلید دربِ زندان سیاسی شماره ۲ را به زور از مأمورین ستاندند و سپس بین بند ۱و۲ از رفت و آمد مأمورین پلیس جلوگیری کردند[۳۵]. آنگاه آنان چهار دستۀ دوازده نفری تشکیل داده نگهبانی و حفاظت درهای «فتح» شده و نیز نظم و انضباط زندان را در اختیار گرفتند.[۳۶] و از مأموران سلب اختیار کرده و اجازۀ مداخله در امور را به آنها ندادند[۳۷]. و حتی محل پاسهای داخله را اشغال و پشت بام زندانهای قصر را از بین خودشان پاس گماردند[۳۸]. فدائیان اسلام به مدت هیجده روز کنترل زندان سیاسی شماره ۲ را در اختیار داشتند. در این مدت با تودهایهای زندانی در میافتادند و به بهانۀ «امر به معروف و نهی از منکر» به آزار و اذیت آنان میپرداختند[۳۹]. روز هیجدهم (سهشنبه ۸ بهمن)، به دنبال درگیری مجدد بین «کمونیستهای وابسته به حزب توده» و «فدائیان اسلام»، مقامات انتظامی به دو گروه درگیر اخطار میکنند که به داخل زندانهای خود برگردند. زندانیان تودهای از این دستور اطاعت مینمایند، لیکن فدائیان: «با چوب و لولۀ بخاری و چاقو به مأمورین حمله میکنند.»[۴۰]
بالاخره پلیس زندان به هر ترتیبی که بود، آنان را دستگیر و در بندهای مجزا بازداشت کردند. براساس گزارش فوق، در این درگیری، هفت نفر افسر و سی و یک نفر پاسبان به سختی مجروح، بستری و تحت درمان قرار گرفتند[۴۱]. پس از این واقعه، مسئولین زندان بنا به دستور بازپرس تصمیم به آزادی گروهی از «متصرفین» زندان گرفتند و در حقیقت بدین وسیله خواستند خود را از شرّ این گروه بلواگر و قداره بند راحت کنند. پنج روز بعد، خبر آزادی اولین گروه سی ودو نفری از متحصنین فدائی اعلام شد[۴۲].
حمله به دادگاه قاتلان دکتر برجیس
میدانیم که آنان درگذشته به حریم دادگاه تجاوز کرده و کسروی را در حین بازپرسی کشته و هیچگونه مجازاتی متحمل نشده بودند که هیچ، بلکه به شهرت و اعتبار اجتماعی نیز نائل گشته بودند! نزدیک به چهار سال پس از آن واقعه، یک بار دیگر ساحت دادگستری را در حین محاکمۀ قاتلانی از هم مسلکان خویش، مورد حمله و تجاوز قرار دادند و تمام قضات و مأمورین دولتی حاضر در آن دادگاه را به توهین و تحقیرکشیده و بار دیگر بدون مجازات از همان راهی که آمده بودند، بازگشتند. و آن در دادگاه قاتلان دکتر برجیس بود.
«دکتر سلیمان برجیس» یکی از پزشکان خیّر و خوشنام کاشان، بهجرم اعتقاد به مذهب بهائیت، بوسیلۀ عوامل فدائیان اسلام و با همکاری روحانیان، در تاریخ (۱۴ بهمن۱۳۲۸) بطرز نامردانه و فجیعی به قتل میرسد [۴۳] و به همین دلیل قاتلین وی در دادگاه تهران تحت محاکمه قرار میگیرند. روزی که دادگاه برای اعلام رأی تشکیل شده بود، سه نفر از اعضای فدائیان اسلام - نواب صفوی، سید عبدالحسین واحدی و امیرعبدالله کرباسچیان - برای حمایت از قاتلین، با جبر و عنف وارد دادگاه شده و نظم آنجا را بهم میریزند. وکیل خانوادۀ برجیس را تهدید به مرگ میکنند. و نواب صفوی خطاب به قاتلین برجیس فریاد میزند:
جالب است خواننده بداند که این گستاخی در حالی اتفاق میافتاد که نواب تحت تعقیب مأموران شهربانی قرار داشت و علیرغم محاصره شدن دادگستری بوسیلۀ مأمورین پلیس جهت دستگیری وی، او از مهلکه بدر میرود! جالبتر از آن این مطلب است که مدتی بعد، قاتلان دکتربرجیس، بدون مجازات از زندان آزاد میشوند[۴۵] و یک بار دیگر خاطرۀ جنایات کسروی و «روسفیدی» قاتلان وی در جامعۀ فلک زدۀ ما تکرار میشود.
رضا علامه زاده، سناریو نویس و تهیه کنندۀ فیلمهای سینمائی، در رثای قتل برجیس اصل مطلب را اَدا کرده است:
ترورها و قتلها بوسیلۀ فدائیان اسلام
- میدانیم که اولین عمل آدمکشی این جمعیت، قتل کسروی در۲۰ اسفند ۱۳۲۴ بود. و آدمکشان بدون مجازات آزاد گشتند.
- عبدالحسین هژیر، نخست وزیر سا بق، زمانی که وزیر دربار بود، در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۲۷به قتل رسید. «سید حسین امامی» که یکی از قاتلان کسروی نیز بود، بلافصله در یک دادگاه صحرائی محکوم به مرگ شد و در ۱۸ همان ماه اعدام گردید.
- دکترسلیمان برجیس در۱۴ بهمن ۱۳۲۸ در شهرستان کاشان، بوسیلۀ شخصی بنام «رسول زاده» و هفت تن دیگر- که از عوامل فدائیان اسلام بودند - کشته شد و قاتلان بدون مجازات آزاد گشتند.
- سپهبد رزم آرا نخست وزیر مقتدر کشور، در۱۶ اسفند ۱۳۲۹ توسط شخصی بنام «خلیل طهماسبی» از اعضاء فدائیان اسلام، کشته شد. لیکن قاتل بدون مجازات ماند و بوسیلۀ گروهی از نمایندگان مجلس شورای ملی، به خاطر برخی از ملاحظات سیاسی بخشیده شد. بدین ترتیب که آنان طیّ نشستی «مادۀ واحدهای»[۴۷] را تصویب نمودند و او را شامل عفّو و بخشودگی قرار دادند.
- دکترحسین فاطمی در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۳۳۰ در سالگرد قتل محمد مسعود در مقبرۀ ظهیرالدوله بوسیلۀ «محمد مهدی عبد خدائی» چهارده ساله - یکی از اعضاء فدائیان اسلام - ترور شد ولی زنده جان بدر برد.
- در سال ۱۳۳۰ سید حسن امامی، امام جمعۀ تهران مورد سوء قصد قرار گرفت و صورت وی با چاقو زخمی گردید لیکن او نیز جان سالم بدر برد.
- آخرین ترور فدائیان اسلام بوسیلۀ «مظفرذوالقدر»، در ۲۵ آبان ماه ۱۳۳۴ در مسجد شاه برعلیه حسین علاء نخست وزیر وقت انجام گرفت که او نیز از خطر مرگ جان بدربرد.
سوء قصد اخیر، آخرین تیری بود که از ترکش فدائیان اسلام خارج شد. آنان به گمانشان، هنوز میتوانستند کرّوفرّی در پهنای جامعه داشته باشند. لیکن دگرگونی و چرخش سیاست حکومتگران آن روز را درک نکردند. کودتائی انجام شده بود و نطفۀ دیکتاتوری در شُرُف پای گرفتن بود. شرایط استقرار چنین حکومتی نیز آغاز شده بود. نیروهای مسلح و امنیتی نیز هر روز بیشتر از قبل تقویت میشدند. دکتر وحید سینائی در این باره مینویسد:
خاصیت چنین حکومتها، استقرار نظم و انظباط و حذف کلیۀ عواملی است که سد راه امیال حکومتگران قرار میگیرند. حکومت جدید، نه تنها مخالفان سیاسی گذشته، بلکه پشتیبانان «منافقی» را که - بنا به مصلحت روز از ریسمان قدرت آویخته بودند - به زوال کشانید.
فدائیان اسلام با این سوء قصد، در حقیقت حکم نابودی خود را بدست خویش امضاء کردند. این عمل، بهانهای بدست دولت داد تا به موجودیت این جمعیت پایان بخشد. ابتدا مجلس شورای ملی در روز ۱۶ آذر ۱۳۳۴، قانون مربوط به عفّو و آزادی خلیل طهماسبی (قاتل رزم آرا) را که قبلاً تصویب شده بود، لغو کرد[۴۹]. آنگاه پلیس کلیۀ اعضای آن جمعیت را دستگیر نمود. از این میان، سید عبدالحسین واحدی بدنبال مشاجرۀ لفظی با تیموربختیار - فرماندارنظامی تهران - بدست وی و در حضور اسدالله علم وزیر کشور و حسین آزموده دادستان ارتش (در تاریخ ۷ آذر ۱۳۳۴)، به قتل رسید[۵۰]. سپس طی محاکماتی در دادگاه نظامی، چهار نفر از سران مؤثر آن جمعیت را [۵۱] در سحرگاه ۲۷ دی ماه به جوخۀ آتش سپرد و بقیۀ اعضای آن را هر یک به زندانهای طولانی محکوم کرد و بدین ترتیب به عمر ده سالۀ این جمعیت پایان بخشید. ولی اگر تصور کنیم که با از بین رفتن اعضاء مؤثر این جمعیت، افکار آنان نیز نابود شد، اشتباه محض است. این کیفیتِ فکری که شروع آن را میتوانیم «لا اقل» از زمان شیخ فضل الله نوری در دوران مشروطیت حساب کنیم، پس از انحلال این جمعیت نیز به زندگانی خود ادامه داد. و طولی نکشید که در شکل دیگر - ولی به صورت زیر زمینی- به مبارزه پرداخت. و ادامۀ همین خط بود که به عنوان یکی از بازوان مسلح انقلاب در پیروزی حکومت اسلامی مؤثّر شد.
علی رهنما در بارۀ این گروه و نتیجۀ رفتار آنان بخوبی ادای مطلب کرده است. او مینویسد:
ادامه دارد
—————————
[۳۲] - و این عمل در حالی انجام گرفت که انتخابات مجلس شورای ملی در شهرستانها برقرار بود و نیز کشمکش مصدق و شپرد - سفیرانگلستان در ایران - بر سر بستن کنسولگریهای آن کشور در ایران، مرد م را نگران آیندۀ کشور ساخته بود.
[۳۳]- رهنما، همان بالا، ص۳۱۱. به نقل از «تاریخ و فرهنگ معاصر»، سال ششم، شماره ۱و۲، بهار و تابستان ۱۳۷۶، ص۹۴.
[۳۴] - رهنما، همان بالا، به نقل از تاریخ و فرهنگ معاصر، شمارۀ ۳ و۴، پائیز و زمستان ۱۳۷۶، ص۱۴۲.
[۳۵] - رهنما، همان گذشته، به نقل از نشریۀ آتش، ۲۳ دی ۱۳۳۰.
[۳۶] - رهنما، همان بالا، به نقل از اطلاعات، ۲۳ دی ماه ۱۳۳۰. و نیز نبرد ملت، ( آئینۀ زندگی )، ۲۶ دی ۱۳۳۰. و نیزعراقی، مهدی، ناگفتهها.
[۳۷] - رهنما، همان، به نقل از آتش، ۲۳ دی ۱۳۳۰.
[۳۸] - رهنما، همان، به نقل از تاریخ و فرهنگ معاصر، سال ششم، شمارۀ ۳ و۴، پائیز و زمستان ۱۳۷۶، ص۱۴۲.
[۳۹] - مهدی عراقی دراین باره مینویسد که تودهایها با ملاقات کنندگانشان – چه مرد و چه زن – روبوسی میکردند و این عمل البته از نظر فدائیان مغایر سنت اسلامی بود و لذا آنان نیز صلوات میفرستادند و تکبیر میگفتند. ن – ک: ناگفته ها، ص۱۱۱.
[۴۰] - رهنما، همان گذشته، ص۳۱۸، به نقل از: گل محمدی، احمد، «جمعیت فدائیان اسلام به روایت اسناد »، ج۱، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲، ص۳۴۵.
[۴۱] - رهنما، همان، به نقل از: تاریخ و فرهنگ معاصر، سال ششم، شماره ۳و۴، پائیز و زمستان ۱۳۷۶، ص۱۴۳.
[۴۲] - رهنما، همان گذشته، ص۳۲۴.
[۴۳]- در گزارش مجلۀ فردوسی (سال ۱۳۲۸، شمارۀ ۲۳) در بارۀ این قتل، آمده است که: «حوالی ساعت یازده صبح ۱۴ بهمن دو نفر بنام عباسعلی توسلی و علی نقیپور به مطب دکتر برجیس (پیرمرد بهائی از اهالی کاشان که در مطب شخصی خود طبابت میکرد، داروخانهای هم داشت که از بیماران بیبضاعت بطور رایگان طبابت میکردند [میکرد] و به آنها داروی مجانی میدادند [میداد] و حتی به بیماران تنگدست پول هم میدادند [میداد]. و روی این اصل اهالی آن شهرستان از ایشان به نیکی یاد مینمودند. و مورد احترام مردم بودند [بود] آمده اظهار میدارند آقای دکتر دست ما و دامن شما مریضی داریم که حالش خیلی بد است. خواهشمندیم قدم رنجه بفرمائید و به عیادت او بیائید ... دکتر با آنها میرود و در منزل اثری از بیمار نبوده است. ایشان را با ۸۱ ضربۀ مهلک از پای درمیآورند. شخصی بهنام رسولزاده گلوی دکتر را میبرد و بعد از این عمل فجیع که در کمتر جائی از جهان سابقه داشته قاتلین در بازار فریاد میکنند، ما یک نفر کافر را کشتیم و خود را به شهربانی تسلیم میکنند . ن- ک، سهیلا ابوذرجانی، «پاسخ به اتهامات روزنامۀ کیهان در رابطه با دیانت بهائی» گروه انترنتی ایران گلوبال.
[۴۴] - امینی، داوود، جمعیت فدائیان اسلام و نقش آن در تحولات سیاسی – اجتماعی ایران، ص۱۸۷. به نقل از: سید رضا سید کباری، نواب صفوی سفیر سحر، صص۱۹۲. و نیز ن- ک: فصلنامۀ تاریخ و فرهنگ معاصر، ج۵، صص۳۶- ۳۵.
[۴۵] - همنشین بهار، در تارنمای اینترنتی «دیدگاهها»، طی مقالهای بنام « داستان غمبار دکتر برجیس »، در مورد آزادی این قاتلان چنین مینویسد: «شماری از روحانیان از قبیل آیتالله بهبهانی، آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی، آیتالله میرزا محمد فیض، آیت الله احمد علی احمدی، محمد تقی فلسفی جانب دستگیر شدگان را می گیرند و از آنان به عنوان مردان ایمان و عمل یاد می کنند.
گفته شده که آیت الله سید حسین طباطبائی بروجردی در رابطه با قتل سلیمان برجیس، نامهای برای محمد تقی فلسفی نوشتند و در آن از قتل برجیس حمایت و خواستار آزادی متهمان شدند .... علما نامهای هم به محمد رضاشاه پهلوی در مورد آزادی قاتلین برجیس مینویسند. دادگاه عاملین قتل ... در تهران تشکیل شد و از ۵ شهریور ۱۳۲۹ تا ۲۲ شهریور همان سال ... طول کشید. با تلاش علما و عوامل سنتی آنان در بازار، وکلای برجستۀ کشور ... وکالت حاج محمد رسولزاده و دوستانش را بعهده گرفتند. آیتالله غروی، آیتالله راستی، حجتالاسلام حلیمی، سید اصغر ابنالرسول و دیگر طلاب برای رهائی عاملین قتل سلیمان برجیس تلاش زیادی کردند ... و همه با هایهوی خواهان تبرئۀ مسببین حادثه شدند. بعد از آنکه دادگاه جنائی برای رسیدگی به پرونده به صورت علنی تشکیل شد، دکتر عبدالله رازی (وکیل خانوادۀ سلیمان برجیس) گفت: فدائیان اسلام مرا تهدید به قتل کردهاند.
در نهایت، مقامات دادگاه، عاملین قتل سلیمان برجیس را تبرئه نمودند و آنان با سلام و صلوات به خیابان آمدند و جلوی پایشان گاو و گوسفند قربانی سر بریدند و چراغانی شد.
[۴۶] - تارنمای انترنتی «از دور بر آتش»، گاه نوشتههای رضا علامهزاده. از دور بر آتش: صد و شصت سال تجاوز
[۴۷] - در تاریخ ۱۶ مرداد۱۳۳۱، طرحی با قید سه فوریت به پیشنهاد شمس قنات آبادی از تصویب مجلس گذشت و برطبق آن طهماسبی بخشوده شد. این طرح به شرح زیر بود:
«چون خیانت حاج علی رزم آرا و حمایت او از اجانب بر ملت ایران ثابت است، بر فرض آنکه قاتل استاد خلیل طهماسبی باشد از نظر ملت بیگناه و تبرئه شناخته میشود.» ن – ک: رهنما، همان گذشته، ص۳۹۱. به نقل ازاطلاعات، ۱۶ مرداد۱۳۳۱.
[۴۸] - دولت مطلقۀ نظامیان و سیاست در ایران، ص۴۶۲.
[۴۹] - ر. ن. بوستن، شیعه در دوران پهلوی ها، نشریۀ ره آورد،شماره ۴۳.
[۵۰] - امینی، داوود، جمعیت فدائیان اسلام، ص ۳۲۸. به نقل از: سید حسین خوش نیت، «سید مجتبی نواب صفوی، اندیشهها، مبارزات و شهادت او»، ص ۱۷۱.
[۵۱] - اسامی آنان عبارتند از: نواب صفوی، سید محمود واحدی، خلیل طهماسبی و مظفرذوالقدر.
[۵۲] - نیروهای مذهبی بر بسترحرکت نهضت ملی، صص۱۸۳- ۱۸۲.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|