شنبه ۴ اسفند ۱۴۰۳ - Saturday 22 February 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 01.02.2025, 15:52

خودکامگی با مسئولیت محدود - فصل چهارم


آن اَپِل‌باوم / ترجمه:‌ فرهاد سلمانیان


  اشاره: نوشته زیر ترجمه کتاب «خودکامگی با مسئولیت محدود» (Autocracy inc) نوشته «آن اپل‌باوم» است. «آن الیزابت اپل‌باوم» روزنامه‌نگار، نویسنده و تاریخ‌نگار آمریکایی-لهستانی است. آثار او در مورد تاریخ اخیر اروپای شرقی جوایز متعددی دریافت کرده است. اپل‌باوم در سال ۲۰۲۴ جایزه صلح ناشران آلمان را دریافت کرد.
بخش‌های مختلف این کتاب به مرور در ایران امروز منتشر می‌شود.

فصل چهارم
تغییر نظام ساماندهی جهان

پیش از آن‌که توضیح دهم حکومت‌های خودکامه چگونه می‌کوشند به نظام کنونی بین‌الملل پایان بدهند، یادآوری چگونگی پیدایش این نظم راهگشا است.

در سال ۱۹۴۶، در دوره‌ی آغازین و همچنان خوش‌بینانه در جهانِ پس از جنگ جهانی دوم، سازمان تازه‌تاسیسِ مللِ متحد، کمیسیون حقوق بشر را پدید آورد. ریاست آن کمیسیون را الونور روزوِلت[۱]، همسر فرانکلین روزولت، رئیس جمهوری پیشین ایالات متحده بر عهده داشت که در آن زمان درگذشته بود. در این دوره، کمیسیون، نگارش پیش‌نویس متنی را آغاز کرد که بعدها اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر نام گرفت. هیئتِ نخستینِ تهیه‌ی پیش‌نویس، حقوق‌پژوهی کانادایی، حقوقدانی فرانسوی، الاهیات‌دانی لبنانی و فیلسوفی چینی را دربرمی‌گرفت. نمایندگانی از اتحاد جماهیر شوروی، بریتانیا، شیلی و استرالیا نیز به آن گروه پیوستند. در مرحله‌ای بعد از پیوستن شرکت‌کنندگان، نماینده‌‌ای از هند با نام هانسا مِهتا[۲] استدلال موفقی را با این مضمون پیش کشید که ماده‌ی نخست آن سند باید به‌جای محدودیت به «همه‌ی مردمان آزاد و برابر زاده می‌شوند»[۳]، اعلام کند: «همه‌ی افراد بشر آزاد و برابر زاده می‌شوند.»[۴] نگارندگان پیش‌نویس، از جنبش دموکراسی‌خواهیِ مسیحی، آیین کنفوسیوس‌[۵]، سنت‌های حقوقی لیبرال و گستره‌ی روبه‌رشد حقوق بین‌الملل تاثیر پذیرفته بودند. نکته‌ی چشمگیر آن‌که آنها در باور به وجود واقعی پدیده‌ای به نام حقوق جهانی بشر هم‌رای بودند؛ مجموعه‌ای از اصل‌های مشترک‌ برای همه‌ی فرهنگ‌ها و نظام‌های سیاسی.

اتحاد جماهیر شوروی هنگام تصویب آن سند در نشست مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۱۹۴۸، همراه با چند کشور اقماری خود به آن رای منفی داد. اما اکثریت اعضای تازه‌ی سازمان ملل متحد، از جمله، کشورهای آفریقایی‌، آسیایی، آمریکای لاتین و همچنین آمریکای شمالی‌ و اروپا - رای مثبت دادند. آن سند تازه اعلام کرد «که به رسمیت شناختن منزلت ذاتی و حقوق یکسان و چشم‌پوشی‌ناپذیر همه‌ی اعضای خانواده‌ی بشر، اساس آزادی، عدالت و صلح در جهان است.» همچنین، این واقعیت را به رسمیت شناخت که «نادیده‌‌انگاری و تحقیر حقوق بشر به کارهای وحشیانه‌ای انجامیده است که وجدان بشر را برآشفته‌اند.» در میان بسیاری اصل‌های دیگر، ماده‌ی سوم آن اعلامیه تاکید می‌کرد که «هر فرد حق برخورداری از زندگی، آزادی و امنیت شخصی را دارد». ماده‌ی نهم آن تصریح می‌کرد که هیچ‌کس نباید «بازداشت، حبس یا تبعید خودسرانه» را از سر بگذراند. ماده‌های چهارم و پنجم آن نیز بر لزوم ممنوعیت برده‌داری و شکنجه تاکید داشتند. ماده‌ی دوازدهم اعلامیه حتی مژده می‌داد که «ورود خودسرانه به حریم خصوصی، خانواده، خانه یا مکاتبات و همچنین، خدشه به آبرو و اعتبار هیچ‌کس روا نیست. هر کس حق دارد در برابر چنین دخالت‌ها یا حمله‌هایی از پشتیبانی قانون برخوردار باشد.»[۶]

این فکرآوردها بنیان نظری‌ چندین پیمان دیگر و مبنای کار بسیاری از نهادهای چندجانبه‌ی جهانی را نیز پدید آوردند. یکی از آنها، پیمان نهایی هلسینکی یا همان عهدنامه‌ای بود که بر خدشه‌ناپذیری مرزهای اروپا تاکید کرد و سرانجام، رسما به جنگ جهانی دوم پایان داد. در آن پیمان آمده است که امضاکنندگان آن «رعایت موثر آزادی‌ها و حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سایر حقوق و آزادی‌هایی را ترویج و تشویق خواهند کرد که همگی، از کرامت ذاتیِ شخص انسان سرچشمه می‌گیرند.»[۷] منشور سازمان کشورهای قاره‌ی آمریکا (OAS)[۸]، در پیوند با سازمان بین‌المللی چندجانبه‌‌ی دیگر، اعلام می‌کند که «دموکراسی نیابتی پیش‌زمینه‌ای جایگزین‌ناپذیر برای ثبات، صلح و توسعه‌ی منطقه است.»[۹]

در عمل، این سندها و پیمان‌های بین‌المللی که گاهی آنها را در مجموع، «نظم قانون‌محور» جهانی نیز می‌شناسیم، همیشه، توصیف کرده‌اند که کار نظم جهانی، در حالت آرمانی آن، می‌باید چگونه باشد، نه این‌که در حال حاضر چگونه است. موافقت‌نامه‌ی منع نسل‌کشی سازمان ملل متحد، مانع نسل‌کشی در رواندا نشد. موافقت‌نامه‌های ژنو نیروهای ویتنامی را از شکنجه‌ی اسیران جنگی آمریکایی بازنداشت و مانع شکنجه‌ی اسیران عراقی جنگ به‌ دست نیروهای آمریکایی‌ نیز نشد. امضاکنندگان اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر دربرگیرنده‌ی کشورهایی هستند که ناقضان شناخته‌شده‌ی حقوق بشرند؛ چین، کوبا، ایران و ونزوئلا در میان‌ آنها هستند. کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، از مدت‌ها پیش، در حد نمایشی مسخره افت کرده است.

با این همه، این اساس‌نامه‌ها و سندهای بین‌المللی بر رفتارهای واقعی در جهان تاثیر گذاشته‌اند و همچنان تاثیر می‌گذارند. در دهه‌ی ۱۹۶۰، مخالفان سیاسی در شوروی دریافتند، چگونه با اشاره به زبان حقوق بشری در پیمان‌هایی که کرملین امضا کرده بود، دولت خود را شرمسار کنند. در دهه‌ی اول قرن بیست‌ویکم، آمریکایی‌هایی که با نقض موافقت‌نامه‌های ژنو، با اسیران جنگی عراقی بدرفتاری کردند، در دادگاه نظامی محاکمه، محکوم و سرانجام، روانه‌ی زندان‌های نظامی شدند. در سال ۲۰۲۲، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل گزارشی منتشر کرد که فهرست شیوه‌های آزار اویغورها را به‌‌ دست دولت چین ارائه می‌کرد. این گزارش بازداشت‌های گروهی و شکنجه‌ی اویغورها را «جنایت علیه بشریت» توصیف کرد. واکنش چینی‌ها پیش‌بینی‌پذیر بود: آنها این سند را «سرهم‌بندی اطلاعات نادرست، مانند ابزاری سیاسی در خدمت ایالات متحده و سایر کشورهای غربی»[۱۰] نامیدند، اما نتوانستند آن را از پوشش رسانه‌های بین‌المللی حذف یا شاید، حتی از بازتاب آن درون چین جلوگیری کنند. در سال ۲۰۲۳، دیوان بین‌المللی کیفری (ICC) حکم جلب ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری و ماریا لِوُوا-بِلووا[۱۱]، کمیسر حقوق کودکان روسیه را به اتهام ارتکاب جنایت ربایش و انتقال اجباری هزاران کودک اوکراینی در پی تهاجم به اوکراین صادر کرد. اگرچه روس‌ها این پرونده را در کنار بی‌معنا خواندنش، رد کردند، اما حکم‌های بین‌المللیِ پیگرد به این معنا است که رئیس‌جمهوری روسیه، هنگام بازدید از کشورهایی که اساس‌نامه‌ی رم را در پیوند با دیوان بین‌المللی کیفری امضا کرده‌اند، با خطر بازداشت روبه‌رو است.[۱۲]

نظام‌های خودکامه که توان جلوگیری از تصمیم‌های بین‌المللی‌‌ای از این دست یا حتی، تمامی چنین تصمیم‌هایی را نداشته‌اند، اکنون، پیشگام تلاش برای حذف کامل این نوع زبان و گفتمان از گستره‌ی بین‌المللی شده‌اند. در بیش از یک دهه‌‌ی گذشته، در حالی که رهبران غربی درگیر نگرانی‌های دیگری بوده‌اند، چینی‌ها بازنویسی خاموش قانون‌های بین‌الملل را یکی از ستون‌های اصلی سیاست خارجی خود ساخته‌اند. در کنگره‌ی حزب کمونیست چین در سال ۲۰۱۷، شی جین‌پینگ آشکارا این وضع را «دوره‌ای نوین» از «دیپلماسی قدرت‌های بزرگ با ویژگی‌های چینی» معرفی کرد. همچنین، در این دوره‌ی تازه که او از آن با توصیف «چالاک‌سازی شکوهمند ملت چین» یاد کرد، چین در پی آن است که «نقش فعالی در رهبری اصلاح نظام حکمرانی جهانی» بر عهده بگیرد.[۱۳]

در عمل، چنین رویکردی به آن معنا است که چین پیشگام تلاش برای حذف زبان و گفتمان حقوق بشر و دموکراسی از نهادهای بین‌المللی شده است. همان‌گونه که آندره‌آ وُردِن، حقوق‌پژوه و کارشناس مسائل چین، می‌نویسد: «برای آن‌که حزب کمونیست چین (CCP) بتواند حقانیت اخلاقی، احترام و رسمیت لازم را برای جایگاه خود در راستای رهبری نظم نوین جهانی دیگری به دست بیاورد، باید تهدید مقوله‌ی غربی حقوق جهانی بشر را از سر راه بردارد.»[۱۴]

به‌جای حقوق بشر که سازمان‌های بیرونی و نهادهای مستقل بر رعایت آن نظارت می‌کنند و می‌توان آن را بر اساس معیارهای بین‌المللی سنجید، چین می‌خواهد به حق توسعه برتری بدهد؛ مقوله‌ای که تنها دولت‌ها امکان تعریف و سنجش آن را در کشورهایشان داشته باشند. چین همچنین بسیار بر واژه‌ی حاکمیت تکیه می‌کند؛ عبارتی که معناهای جانبی بسیاری دارد. البته، برخی از آنها مثبت‌اند. اما در بافتار نهادهای بین‌المللی، «حاکمیت» واژه‌ای است که دیکتاتورها زمانی به کار می‌برند که می‌خواهند انتقاد از سیاست‌هایشان را پس بزنند؛ حال، چه از سوی نهادهای سازمان ملل متحد باشد، چه از سوی ناظران مستقل حقوق بشر یا حتی شهروندان خودشان. هنگامی که به قتل‌های فراقضائی رژیم ایران اعتراض می‌کنند، ملایان حاکم بر ایران فریاد «حاکمیت» سر می‌دهند. هنگامی که به سرکوب مردم هنگ‌کنگ به‌ دست دولت چین اعتراض می‌کنند، چین نیز حق «حاکمیت» را پیش می‌کشد. وقتی جمله‌ی معروف ماده‌ی اول اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر را به یاد می‌آورند که «همه‌ی افراد بشر آزاد زاده می‌شوند و از نظر حيثيت و کرامت و حقوق با یکدیگر برابرند»، مدافعان اقتدارطلبِ مقوله‌ی حاکمیت، چنین زبان و گفتمانی را همچون گواهی بر سلطه‌گستری (imperialism) غربی رد می‌کنند. البته رئیس‌جمهوری روسیه نیز پیچش معنایی خاص خود را به این نوع کاربرد کلی واژه‌ی حاکمیت می‌دهد. حاکمیت، با تعریف پوتین، حق سوءاستفاده از شهروندان در داخل کشور و تهاجم به کشورهای دیگر در خارج است. این امتیاز تنها در دسترس شمار بسیار کمی از کشورهای بزرگ قرار دارد. پوتین در سال ۲۰۱۷ در این باره گفت: «کشورهای زیادی در جهان وجود ندارند که دارای حق حاکمیت باشند.»[۱۵] از بافت کلی‌ گفته‌های او روشن بود، باور دارد که روسیه دارای حق حاکمیت است، اما ملت‌های اروپایی چنین ویژگی‌ای ندارند.

اما چین برای حفاظت از حق حاکمیت خود به دنبال دگرگونی انواع دیگری از زبان و گفتمان‌ نیز هست. به جای اصطلاح‌‌هایی چون «حقوق سیاسی» یا «حقوق بشر»، چینی‌ها می‌خواهند سازمان ملل متحد و دیگر نهادهای بین‌المللی از «همکاری برد-برد» بگویند. از نظر آنها، چنین رویکردی به آن معنا است که اگر هر کشور، نظام سیاسی خود را حفظ کند، همه از این رویکرد سود خواهند برد. آنها همچنین می‌خواهند که همه به «احترام متقابل» اولویت بدهند. البته، منظور چینی‌ها این است که هیچ‌کس نباید دیگری را نقد کند. این واژگان آگاهانه بی‌طرف و بی‌خطر طراحی شده‌اند: چه کسی می‌تواند با «همکاری برد-برد» یا «احترام متقابل» مخالفت کند؟

با وجود این، چینی‌ها سرسختانه، به‌شکل فاحشی سرسختانه، می‌کوشند تا چنین زبان و گفتمانی را در اسناد سازمان ملل بگنجانند. اگر چین حرف خود را با مفهوم‌های «احترام متقابل»، «همکاری برد-برد» و «حاکمیت» در اساس‌نامه‌ی نهادهای بین‌المللی به کرسی بنشاند، دیگر جایی برای مدافعان حقوق بشر، کمیسیون‌های حقیقت‌یاب بین‌المللی یا هرگونه انتقاد علنی از سیاست‌های چین در تبت، هنگ‌کنگ، یا سین‌کیانگ باقی نمی‌ماند. با چنین زبان و گفتمانی، همان توانایی محدود کنونی سازمان ملل برای تحقیق درباره‌ی کشورهای عضو نیز کاهش بیشتری خواهد یافت.

در حالی که چین به دنبال تغییر شیوه‌ی گفتار و گفتمان دیپلمات‌ها و مقام‌ها، درون سازمان ملل است، روسیه بیشتر، تلاش خود را بر تغییر بحث‌های پرطرفدار در سراسر جهان متمرکز کرده است. اگر همکاری برد-برد زیبا به گوش برسد، نظام چندقطبی[۱۶]، اصطلاحی که اکنون شبکه‌های اطلاع‌رسانی روسیه بیشتر می‌پسندند، شاید، حتی جذابیت بیشتری نیز داشته باشد. از دید روسیه، جهان چندقطبی قرار است منصفانه و عادلانه باشد، برخلاف جهان آمریکامحور یا زیر سیطره‌ی آمریکا که روس‌ها در تلاش برای براندازی‌‌ نظام آن هستند. عبارت نظام چندقطبی، به‌ویژه سودمند است، چون اغلب به شکلی خنثی برای بیان این ذهنیت به کار می‌رود که اکنون، شمار بیشتری از کشورها نسبت به گذشته دارای نفوذ بین‌المللی هستند و این مشاهده‌ در کلیت خود درست است. آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، در سال ۲۰۲۳ گفت: «ما به سوی جهانی چندقطبی در حرکتیم.»[۱۷] این ذهنیت کمتر تازگی دارد: فرید زکریا، روزنامه‌نگار، بیش از ۱۵ سال پیش کتابی منتشر کرد که در آن از «برآمدن دیگران» و نیرومندی فزاینده‌ی قدرت‌های نوظهورِ جهانی سخن می‌گفت.[۱۸]

عبارت «جهان چندقطبی‌»، بخشی از روایت تازه‌تر روسیه از پایان ارزش‌های جهانی، نوعی پژواک نسبتا مارکسیستی نیز پیدا کرده است؛ گویی کشورهای ستم‌دیده از گذشته، اکنون، در کار کنار زدن سرکوبگران‌شان هستند. در راستای همین ذهنیت، روسیه که خود قدرتی استعماری است، خود را رهبر مستعمره‌های پیشین ابرقدرت‌ها به تصویر می‌کشد. حکومت پوتین به همان کاری فرامی‌خواند که ایوان کلیسچ[۱۹]، تحلیلگر لهستانی، آن را شکل‌دهی نظام چندقطبی منجی‌پندار توصیف می‌کند؛ به نبردی علیه تحمیل ارزش‌های «فاسد» و «جهانی‌شده» از سوی غرب.[۲۰] در ماه سپتامبر سال ۲۰۲۲، زمانی که رئیس‌جمهوری روسیه مراسمی برای اعلام الحاق غیرقانونی بخش‌هایی از جنوب و شرق اوکراین به کشورش برگزار کرد، درباره‌‌ی افرادی سخن نگفت که آنها را شکنجه کرده یا در اردوگاه‌های اقامت اجباری زندانی کرده بود. به‌جای آن، او مدعی شد، در کار حفاظت از روسیه در برابر غرب «شیطان‌صفت» و «انحراف‌هایی است که به تباهی و نابودی می‌انجامند».[۲۱] چند ماه بعد، پوتین در سخنرانی ویدیویی خطاب به گردهمایی‌ای در مسکو گفت: «ما اکنون، نه‌ تنها برای آزادیِ روسیه، بلکه برای آزادی تمام جهان می‌جنگیم… علنا می‌گوییم که دیکتاتوریِ سیطره‌ی یک قطب واحد به پایان رسیده است. ما این واقعیت را می‌بینیم، همه آن را می‌بینند. این سیطره، همان‌طور که می‌گویند، در آشفتگی فرورفته و در اصل، خطری است برای کسانی که در دنیای پیرامون ما زندگی می‌کنند.»[۲۲]

البته طعنه‌آمیزی ماجرا آنجا است که خود روسیه خطری واقعی برای همه‌ی کشورهای پیرامون خویش است. به همین علت، بیشتر همسایگان روسیه که اکنون، سوئد و فنلاند از آن جمله‌اند، در پی توانمندسازی تسلیحاتی دوباره و آمادگی برای ایستادگی در برابر اشغالگری استعمارگرانه‌ی روسیه‌اند. البته، لحن ضداستعماری روسیه در جاهای دیگری نیز طعنه‌آمیز می‌شود. از سال ۲۰۲۱، مزدوران روسی گروه واگنر به حفظ دیکتاتوری نظامی‌ای در مالی یاری رسانده‌اند؛‌ کشور آفریقایی‌ای که در آن به اعدام‌های فراقضائی، انجام جنایت‌هایی علیه غیرنظامیان و غارت دارایی‌های دیگران متهم شده‌اند.[۲۳] در مالی نیز مانند اوکراین، «نظام چندقطبی» به این معنا است که اکنون، اوباش سفیدپوست و خشن روسی نقش مهمی در زندگی اجتماعی آفریقایی‌های مالی ایفا می‌کنند. با این حال، مالی اکتو[۲۴]، وب‌سایت طرفدار روسیه، جداگانه، برای خوانندگانِ اخبار روز خود در مالی توضیح می‌دهد: «در جهانی که هر روز، چندقطبی‌تر می‌شود، آفریقا نقش مهم‌تری ایفا خواهد کرد.»[۲۵]

مفهوم جهان چندقطبی، هرچقدر هم طعنه‌آمیز یا شرارت‌آمیز باشد، اکنون مبنایی برای کارزارِ گفتمانیِ بزرگی علیه نظم جهانی شده است. این کارزار گفتمانی، نخست، به شیوه‌ای سازمان‌یافته، در شبکه‌ی آر‌تی روسیه به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و عربی انتشار می‌یابد، با بازنشر در وب‌سایت‌های اطلاعات‌شویی مانند یالا نیوز بازتاب می‌یابد و سپس، هزاران رسانه‌ی فرعی، اندیشکده‌ها، روزنامه‌نگاران هوادار روسیه (چه مزدبگیر، چه بی‌مزد) و دیگر سخنگویان محور خودکامگی، با مسئولیت محدود، بارها و بارها آن را تکرار می‌کنند. خبرگزاری شینهوا، زمانی، به نکوداشت عضویت اتحادیه‌ی آفریقا در گروه ۲۰ (G۲۰) - کشورهای دارنده‌ی بزرگ‌ترین اقتصادهای جهان - پرداخت و آن را گواهی بر «گسترش تهاجمی جهان چندقطبی» دانست.[۲۶] شبکه‌ی جهانی تلویزیون چین (CGTN) در مقاله‌ای اینترنتی، مزین به عکسی از بشار اسد، دیکتاتور سوریه - و کشتارگر مردم کشور خود - به بینندگانش اطلاع می‌دهد که «دیپلماسی چین به جهان چندقطبی سرزندگی می‌بخشد».[۲۷] نیکلاس مادورو، رئیس‌جمهوری ونزوئلا، از آرمان دیگری سخن گفته است: «جهان چندقطبی و چندمحوره‌ای که آرزویش را داریم و با پرچم‌های پیکار خود، همراه با تمامی ملت‌های جهان، برای دستیابی به آن متحد شده‌ایم.»[۲۸] او هنگام سفری به چین در توییتی نوشت که آن سفر باعث «تقویت روابط همکاری و ساخت جغرافیای سیاسی نوین جهان» خواهد شد.[۲۹] کره‌ی شمالی نیز اشتیاق خود را برای همکاری با روسیه در راستای «ایجاد نظم نوین چندقطبی در عرصه‌ی بین‌المللی» نشان داده است.[۳۰] ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهوری ایران، در سال ۲۰۲۳، هنگام دیدار از مهم‌ترین نظام‌‌های خودکامه‌‌ی آمریکای لاتین - سه کشور ونزوئلا، کوبا و نیکاراگوئه - اعلام کرد که هدف آن سفر «ایستادگی در برابر امپریالیسم و نظام تک‌قطبی» است. مقصود او از این گفته‌ها تثبیت ستیز آن کشورها با دموکراسی و حقوق جهان‌شمول بود.[۳۱]

کشورهایی که پیشگام حمله به گفتمان حقوق بشر، کرامت انسانی و حاکمیت قانون‌اند، به‌آرامی، در کار پدید آوردن نهادهای ویژه‌ی خود هستند. اعضای سازمان همکاری‌ شانگهای، همگی، توافق دارند که «حاکمیت» یکدیگر را به رسمیت بشناسند، از رفتار خودکامه‌ی یکدیگر انتقاد و در سیاست‌های داخلی یکدیگر نیز دخالت نکنند. این اعضا چین، هند، قزاقستان، قرقیزستان، روسیه، پاکستان، تاجیکستان و ازبکستان را دربرمی‌گیرند؛ (در کنار افغانستان، بلاروس، ایران و مغولستان در جایگاه اعضای ناظر سازمان همکاری‌ شانگهای). گروه کشورهایی که بریکس (BRICS) نام گرفته‌اند نیز در فرایند دگرگونی به یک نهاد بین‌المللی جایگزین‌اند، با برگزاری نشست‌های منظم و پذیرش اعضای تازه. (واژه‌ی بریکس مخفف نام کشورهای برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی است و نخستین بار، اقتصاددانی از شرکت بانکداری گلدمن ساکس[۳۲] آن را برای توصیف فرصت‌های کسب‌وکار در بازارهای نوظهور ساخت.) در ژانویه‌‌ی سال ۲۰۲۴، بریکس پذیرای عضویت ایران، عربستان سعودی، مصر، امارات متحده‌ی عربی و اتیوپی شد تا رنگ دلپذیرتری از نظم نوین جهانیِ مسکومحور و پکن‌‌‌محور به آن بدهد.

گاهی، گروه‌هایی مانند بریکس و سازمان همکاری شانگهای را با این توصیف‌‌ها دست می‌اندازند که بیشتر در جایگاه حرف‌‌اند تا عمل یا بهانه‌ای هرساله برای گرفتن عکس‌های تبلیغاتی‌. اما این نهادها نمایانگر امری واقعی هستند. همه‌ی رهبران سیاسی‌ای که در دیدارهای آنها شرکت می‌کند، خودکامه نیستند، به‌ویژه که اعضای گروه بریکس رویکردهای سیاسی یکپارچه‌ای ندارند. اما بسیاری از سران کشورهای سهیم می‌خواهند این نهادها را برای گسترش همان نوع قدرتِ بی‌قیدوبندی در سراسر جهان نیز به کار بگیرند که درون کشورشان از آن برخوردارند. اگر نظام قدیمی امور بین‌الملل برای گسترش «حاکمیت قانون» طراحی شده بود، هدف این نهادهای ‌نورسیده با محوریت خودکامگان ترویج سلطه و «حاکمیت به بهانه‌ی قانون» است؛ باوری که بر پایه‌ی آن، «قانون» هر آن چیزی است که خودکامه‌ی کنونی یا رهبر حزب حاکم می‌گوید؛ چه درون ایران و کوبا یا هر جای دیگری در جهان. افزون بر این، درست همان‌گونه که نظام قدیمِی حقوقِ جهان‌شمول بر رفتار واقعی کشورها تاثیر می‌گذاشت، این نظام جدید نیز تاثیرهای واقعی بر رفتار آنها به‌همراه دارد.

*

مردم جهان دموکراتیک هنگام خواندن درباره‌ی «حقوق بین‌الملل» یا «حقوق بشر» شاید، همچنان دستخوش احساس دوری از آن مفهوم‌ها یا نبود تهدید مستقیم برای آنها باشند. بی‌گمان، در چنین حالتی آنها تصور می‌کنند که نظام‌های سیاسی‌ دموکراتیک‌شان از هر کسی که در سایه‌ی‌شان زندگی می‌کند، در برابر قانون‌شکنی حاکم بر کشورهایی چون روسیه یا کوبا پاسداری خواهد کرد؛ بی‌گمان، تصور می‌کنند برخی قانون‌ها و مقررات همیشه در جامعه‌ی بین‌المللی مشترک خواهند بود؛ برای نمونه، قوانین دریاها یا هنجارهای حاکم بر رفتار مراقبان هوانوردی و پروازها، از جمله، معیارهای سازمان بین‌المللی هوانوردی غیرنظامی (ICAO). با وجود چنین خوش‌بینی‌‌ای، در سال ۲۰۲۱ الکساندر لوکاشنکو، دیکتاتور بلاروس، آن فرض بنیادین را با شیرین‌کاری بی‌سابقه‌ای کاملا درهم‌ شکست. او از مسئولان هوانوردی بلاروس خواست تا هواپیمایی از شرکت هوایی ایرلندی رایان‌ایر را به مسیر دیگری هدایت کنند. آن هواپیمای مسافربری از حریم هوایی بلاروس می‌گذشت و در مسیر پرواز از آتن، پایتخت یونان، به ویلنیوس، پایتخت لیتوانی، بود؛ پروازی میان دو شهر در دو بخش از اتحادیه‌ی اروپا. مراقبان هوانوردی بلاروس، به‌دروغ، به خلبانان اعلام کردند که در هواپیما بمب کار گذاشته‌ شده است. بر پایه‌ی گزارش رسانه‌های دولتی بلاروس، پس از اعلام خطر، یک جنگنده‌ی میگ (MiG) هواپیما را به سوی مینسک، پایتخت بلاروس، «همراهی کرد».

در واقع، بمبی در کار نبود. تهدید اعلام‌شده ساختگی بود و حتی فرودگاه مینسک نیز در نزدیک‌ترین فاصله برای فرود اضطراری قرار نداشت. پس از فرود هواپیما، هیچ‌کس برای ایمنی مسافران در برابر انفجار احتمالی شتاب به خرج نداد. هدف واقعی آن شیرین‌کاری، زمانی آشکار شد که دو سرنشین از هواپیمای مسافربری خارج شدند: رومَن پروتاسِویچ[۳۳]، وبلاگ‌نویس و روزنامه‌نگار بلاروسی مخالف دولت و سوفیا ساپِگا[۳۴]، دوست‌ دختر او. پروتاسِویچ یکی از دبیران اصلی نِکستا[۳۵] بود؛ کانالی تلگرامی که در روند برگزاری تظاهرات گسترده‌ی ضدحکومتی در سال ۲۰۲۰ در مینسک، یکی از مهم‌ترین منابع اخبار شهروندان شد.[۳۶] او از کشور گریخته بود و از آن زمان به بعد، در تبعید زندگی می‌کرد. دولت بلاروس او را در پرونده‌ای غیابی «تروریست» خوانده بود و تا هواپیما فرود را آغاز کرد، پروتاسِویچ می‌دانست که هدف این عملیات خود او است.[۳۷] او به یکی از همسفران دیگرش گفت: «می‌خواهند اعدامم کنند.»[۳۸] در پایان، حکومت بلاروس او را نکشت، اما پروتاسِویچ با بازجویی‌های خشونت‌آمیز، زندان انفرادی و شکنجه روبه‌رو شد؛ درست مانند بسیاری دیگر از زندانیان سیاسی در بلاروس.[۳۹] سرانجام، در اعتراف تلویزیونی مسخره‌ای شرکت کرد، دوستانش را محکوم و جدایی‌اش را از ساپِگا اعلام کرد تا جان خود را نجات بدهد.[۴۰]

لوکاشنکو حاضر شد هواپیمایی را با دروغ توقیف کند و احتمالا آن را به خطر بیندازد. آن هواپیما دارایی اروپایی و ثبت‌شده در اروپا بود و شهروندانی اکثرا اروپایی را از کشوری اروپایی به کشور اروپایی دیگری می‌برد. این کار لوکاشنکو دو معنا داشت: او هم آماده‌ی قطع رابطه‌ی کامل با اروپا بود و هم کاملا اطمینان داشت که از پشتیبانی اقتصادی و سیاسی جهان خودکامگان برخوردار است. اطمینان او بجا بود. اگرچه آن هواپیماربایی با اعتراض‌های رایج غرب روبه‌رو و پروازهای شرکت ملی هواپیمایی بلاروس در حریم هوایی اروپا ممنوع شد، اما لوکاشنکو هزینه‌ی بالاتری نپرداخت. هیچ نهاد بین‌المللی‌ای با بُرَندگی کافی در کار نبود که او را مجازات یا پروتاسِویچ را آزاد کند. توجیه «حاکمیت» و دوستان لوکاشنکو، در کنار یکدیگر، بَلاگردان دیکتاتور بلاروس شدند. درست در پی همین رویداد، سردبیر شبکه‌ی آرتی روسیه در توییتی گفت که آن هواپیماربایی باعث «رشک» بردن او به بلاروس شده است.[۴۱] او نوشت: «لوکاشنکو کاری زیبا به نمایش گذاشت.» مقام روسی بلندپایه‌ی دیگری نیز آن هواپیماربایی را «کارآمد و ضروری» توصیف کرد.[۴۲]

هرچند، این احتمالا نخستین بار بود که در آن، رژیمی خودکامه از مقررات و فرایندهای مراقبت هوانوردی برای ربودن مخالفی سیاسی سوءاستفاده می‌کرد، اما در اصل، نخستین بار نبود که نظام‌های خودکامه فراتر از مرزهای‌شان دست به آزار، دستگیری یا کشتن شهروندان خود زده بودند. سازمان حقوق بشری خانه‌ی آزادی این کار را «سرکوب فراکشوری» می‌نامد و بیش از ۶۰۰ نمونه از آن را گرد آورده است.[۴۳] گاهی، ماموران اطلاعاتی یا آدم‌کشان حرفه‌ای این جنایت‌ها را انجام می‌دهند. ماموران سازمان اطلاعات نظامی خارجی روسیه (GRU) سم‌های رادیواکتیو و عامل‌های عصبی علیه دشمنان کرملین در شهرهای لندن و سالزبری انگلستان به کار گرفته‌اند، جایی که هدف ترور آنها زنده ماند، اما تصادفی، زنی بریتانیایی در آن سوءقصد کشته شد. آدم‌کش دیگری که حکومت روسیه او را فرستاده بود، زلیم‌خان خانگوشویلی[۴۴]، مبارز پیشین چچنی را در مرکز شهر برلینِ آلمان به قتل رساند.[۴۵] منتقدان و مدیران بازرگانی روسیه نیز گرفتار مرگ‌های اسرارآمیزی با سقوط از پله‌ها یا پنجره‌ها در هند[۴۶]، جنوب فرانسه[۴۷] و واشینگتن دی‌سی[۴۸] شده‌اند. در بیش از چهار دهه‌ی گذشته، جمهوری اسلامی ایران نیز ایرانیان تبعیدی را در کشورهای اروپا - مانند دانمارک، فرانسه، آلمان، هلند، سوئد، بریتانیا - و همچنین، در خاورمیانه، آمریکای لاتین و ایالات متحده به قتل رسانده یا کوشیده است، آنها را به قتل برساند.[۴۹] در دهه‌ی گذشته، شمار این دسیسه‌ها افزایش پرشتابی داشته است. در ماه ژانویه‌ی سال ۲۰۲۳، دولت ایالات متحده علیه سه عضو دسته‌ی تبهکاری اقامه‌ی دعوا کرد، آن هم به ظن برنامه‌ریزی با ماموریت حکومت ایران برای قتل مسیح علی‌نژاد[۵۰]، یکی از منتقدان بی‌پرده‌ی رژیم آن کشور و شهروند آمریکا، در خانه‌اش در منطقه‌ی بروکلینِ ایالت نیویورک.[۵۱] مظنونان، در اصل، شهروندان جمهوری آذربایجان، روسیه و گرجستان بودند.

گاهی، نظام‌های خودکامه با کمک به ایجاد ظاهری شبه‌حقوقی برای این نوع تلاش‌ها از یکدیگر حمایت می‌کنند. اعضای سازمان همکاری شانگهای توافق کرده‌اند که در مبارزه‌ی مشترک با تروریسم، جدایی‌طلبی و افراط‌گرایی همکاری کنند. برای نمونه، هر کشور الزاما موافقت کرده است که تعریف‌های دیگر اعضا را از آن واژه‌ها به رسمیت بشناسد. در عمل، این موافقت به آن معنا است که اگر چین بگوید یکی از شهروندان تبعیدی‌اش را مجرم می‌داند، به پیروی از آن، روسیه، قزاقستان یا هر یک از اعضای دیگر، آن فرد را به چین بازخواهدگرداند. اما پذیرش این تعریف‌ها و سازوکارها، در حال حاضر، در کشورهای بیشتری آغاز شده‌ است، از جمله، در برخی دموکراسی‌های ترکیبی که زیر فشار روسیه و چین قرار دارند. تایلند که عضو سازمان همکاری شانگهای نیست، مخالفان روسی را دستگیر کرده و اعضای اقلیت اویغور را به چین بازگردانده است. ترکیه، کشوری که تا مدتی پیش از اویغورهای مسلمان و ترک‌زبان بر مبنای احساس خویشاوندی با آنها حمایت می‌کرد نیز دستگیری و اخراج آنها را آغاز کرده است. یکی از مخالفان اویغور گفته است: «وقتی در برابر چین می‌ایستید، هر کجا باشید، تهدید به شمار می‌روید.»[۵۲]

دولت چین جامعه‌ی مهاجران چینی را نیز هر کجا باشد، از نزدیک زیر نظر دارد. ماموران امنیتی چین به دیدار فعالان دموکراسی‌خواه چینیِ ساکن در ایالات متحده و کانادا رفته‌ و کوشیده‌اند، آنها را متقاعد یا با باج‌خواهی وادار کنند تا به کشورشان برگردند.[۵۳] برخی از آنها تهدیدهای تلفنی یا اینترنتی دریافت کرده‌اند.[۵۴] سیپینگ هوانگ[۵۵]، مدیر اجرایی بنیاد وِی جینگ‌شِنگ[۵۶] که به یاد یکی از مشهورترین فعالان دموکراسی‌خواه چین نام‌گذاری شده است، به من گفت که دفترهای گروهش در منطقه‌ی واشینگتن دی‌سی، در دهه‌ی گذشته، بیش از ۱۲ بار هدف دستبرد افراد ناشناس بوده‌اند. رایانه‌های قدیمی ناپدید شده‌اند، سیم‌های خط‌ تلفن قطع شده‌اند و نامه‌های آن دفترها را درون دستشویی ریخته‌اند. گویا فقط برای آن‌که به فعالان دموکراسی‌خواه بفهمانند کسی آنجا بوده است. در سال ۲۰۲۳، پلیس فدرال آمریکا، اف‌بی‌آی (FBI)، دو نفر را به اتهام راه‌‌اندازی غیرقانونی «اداره‌‌ی پلیس» چین در شهر نیویورک بازداشت کرد.[۵۷] موضوع مجموعه‌ای از دفترها در میان بود که ماموران امنیتی چین برای رصد شهروندان و مخالفان چینی از آنها استفاده می‌کردند. دولت هلند نیز می‌گوید دو اداره‌ی غیرقانونی پلیس چین را در آن کشور یافته و گزارش‌ها و شایعه‌هایی نیز دربار‌ه‌ی وجود اداره‌های دیگری در میان است.[۵۸]

نظام‌های خودکامه‌ی کوچک‌تر نیز دنباله‌رو این رفتارها بوده‌اند. در ماه فوریه‌ی سال ۲۰۲۴، چهار مرد که خود را کارآگاهان پلیس شیلی جا زده بودند، رونالد اُخِدا[۵۹]، مامور نظامی پیشین ونزوئلایی را در تبعید، از خانه‌اش در سانتیاگو، پایتخت شیلی، ربودند و کشتند.[۶۰] جسد او ۹ روز بعد در حالی پیدا شد که آن را تکه‌تکه‌ و زیر یک و نیم متر بتن دفن کرده بودند. دولت رواندا نیز مخالفان تبعیدی آن کشور را در دست‌کم ۶ کشور گوناگون آزار داده، به آنها حمله کرده یا آنها را به قتل رسانده است؛ از جمله در بلژیک، جایی که جسد سیاستمدار پیشینی از رواندا را شناور در آبراهه‌ای یافتند؛ همچنین در آفریقای جنوبی، جایی که یک فرمانده‌‌‌ی نظامی پیشین از ناحیه‌ی شکم گلوله خورد. پُل روسِساباگینا[۶۱] کسی بود که بیش از ۱۰۰۰ نفر را در روند نسل‌کشی رواندا در سال ۱۹۹۴ پناه داد. سرگذشت او دستمایه‌ی ساخت هتل رواندا، فیلمی نامزد جایزه‌ی اسکار، شد. روسِساباگینا پس از کشمکش با پل کاگامه[۶۲]، رئیس‌جمهوری رواندا، از کشورش مهاجرت کرده بود. با وجود آن‌که او در ایالات متحده زندگی می‌کرد، در سال ۲۰۲۰ با فریب در دبی او را سوار هواپیمایی خصوصی کردند و به کیگالی، پایتخت رواندا، انتقال دادند؛ جایی که بی‌درنگ به زندان افتاد.[۶۳] گذشته از این، حتی هند، کشوری با دموکراسی ترکیبی نیز پیگرد مخالفان سیاسی خود را در سراسر جهان آغاز کرده است. گمان می‌رود که در سال ۲۰۲۳ ماموران امنیتی هند، هاردیپ سینگ نیجار[۶۴]، از رهبران آیینی جامعه‌ی سیک در کانادا را به قتل رسانده‌اند و دسیسه‌ی قتل فرد دیگری را نیز در ایالات متحده چیده‌اند. [۶۵]

البته، هدف نخست چنین حمله‌هایی نابودی، هراس یا از کار انداختن مخالفان سیاسی تبعیدی است. امروزه، منتقدی سخنور حتی از راه دور نیز می‌تواند تاثیرگذار باشد؛ خواه از راه یک کانال یوتیوب، گروهی واتس‌اپی یا تنها به این علت که با وجود تلاش‌های سرکوبگرانه‌ی رژیم خودکامه به باورهای خود پایبند می‌ماند و نماد امید می‌شود. سرکوب فراکشوری، همچنین، باعث فرسایش حاکمیت قانون در کشورهای مقصدی می‌شود که جنایت‌ها در آنها رخ می‌دهند. رفته‌رفته، پلیس کشور هدف به چنین خشونت‌هایی عادت می‌کند، چرا که به هر حال، بیشتر متوجه بیگانگان‌‌ است. مقام‌های دولتی‌ای که با تبعیدیان یا آرمان‌های آنها همدل بوده‌اند نیز نسبت به آزارشان بی‌تفاوت یا بی‌علاقه می‌شوند، چون به هر حال، باید کارهای مهم‌ دیگری انجام بدهند. مطبوعات محلی نیز رویدادهای تبعیدیان را پوشش نمی‌دهند یا اگر هم بدهند، جسته‌وگریخته خواهد بود. کم‌کم، این ذهنیت، بخشی از فرهنگ کشورهای دموکراتیک می‌شود که چین، رواندا یا ایران را قطعا نمی‌توان از خشونت بازداشت، چون این رویکرد، طبیعت آنها و شیوه‌ی وجودی‌شان است. به این ترتیب، دموکراسی‌ها به‌سادگی در فرایند پذیرش قانون‌شکنی، حتی درون مرزهای خود، پیش می‌روند. این وضعیت چندان شگفت‌آور نیست، چرا که آنها در فرایند پذیرش خشونت در مقیاسی بسیار گسترده‌تر نیز پیش می‌روند.

*

در ماه سپتامبر سال ۲۰۱۸، سازمان ملل متحد برای تنش‌زدایی  از وضعیت ادلب، منطقه‌ی ‌شمال غربی سوریه، پا به میدان گذاشت. «تنش‌زدایی» نوعی واژه‌‌آرایی[۶۶] است. این رفتار زمانی در کار دیپلمات‌ها به چشم می‌خورد که نمی‌توانند جنگ را مهار کنند، اما می‌کوشند، به هر قیمتی، جان انسان‌ها را نجات بدهند. سوریه منطقه‌ای درگیر جنگ بود که از سال ۲۰۱۱ گرفتار خشونت شده بود. در همان سال، دیکتاتور سوریه برخورد با تظاهرات‌کنندگان مسالمت‌جویی را آغاز کرد که به پایان رژیم بی‌رحم او امید بسته بودند. اگر دولت ایران نیروها، مستشاران، اطلاعات نظامی و جنگ‌افزارهایش را به سوریه نمی‌فرستاد و ارتش روسیه نیز در سال ۲۰۱۵ برای پشتیبانی از رژیم سوریه وارد این درگیری نمی‌شد، اسد احتمالا در جنگ داخلی‌ای که در پی سرکوب معترضان آغاز شد، شکست خورده بود. اگر دیکتاتورهای ونزوئلا، زیمبابوه و بلاروس را با تکیه بر تبلیغات سیاسی، فناوری‌های رصد امنیتی و کمک‌های اقتصادی جهان خودکامگان پابرجا نگه داشتند، اسد به شیوه‌ای نه چندان پرظرافت، با گلوله‌باران‌‌های نظامیان روسیه و ایران جان سالم به در برد.

نیروهای نظامی این دو کشور هدف‌های متفاوتی داشتند. ایران به قلمرو سوریه نیاز داشت، زیرا از آن راه برای فرستادن جنگ‌افزار و نیرو برای گروه‌های نیابتی خود در نزدیکی مرزهایش، مانند حزب‌الله لبنان، حماس و گروه‌های کوچک دیگر در فلسطین، عراق و خود سوریه، استفاده می‌کرد. دشمنی سوریه با اسرائیل نیز برای مقام‌های ایرانی خوشایند بود. حتی اگر اسد کاملا با نبرد مذهبی جمهوری اسلامی با اسرائیل همسو نبود، اما اهرمی دیگر، تهدیدی دیگر و متحدی دیگر علیه اسرائیل در منطقه بود.[۶۷]

منطق پوتین مطمئنا گسترده‌تر از این بود و او احتمالا به این علت به سوریه پا گذاشته بود که بهار عربی، پیش از خیزش مردم سوریه، او را ترسانده بود؛ زیرا بیش از حد با «انقلاب رنگی»‌ای شباهت داشت که او هنوز هم از رخداد آن در روسیه وحشت دارد. پوتین، همچنین، می‌خواست به مردم روسیه نشان بدهد که بسیج سیاسی و اعتراض سیاسی به فاجعه‌ای خونین خواهد انجامید. او همچنین می‌خواست پیوندهای دیرینه‌ی روسیه با سوریه را حفظ و ثابت کند که می‌تواند در خاورمیانه رقیبی برابر با ایالات متحده باشد. [۶۸]دو سال پیش از آن، باراک اوباما، رئیس‌جمهوری وقت ایالات متحده، پس از کاربرد سلاح‌های شیمیایی از سوی دولت سوریه - که با کمک ایران[۶۹] ساخته شده بودند - از مداخله‌ی نظامی خودداری کرده بود، حتی پس از وعده‌ای که درباره‌ی برخورد با کاربرد سلاح شیمیایی داده بود.[۷۰] پوتین این فرصت را مناسب دید تا اوباما را از میدان بیرون براند و نشان بدهد که منظور واقعی‌اش از نظام چندقطبی و نظم نوین جهانی چیست. در گذر چند سالِ بعدیِ درگیری‌های سوریه، نیروهای روسی، سوری و ایرانی، همراه با هم، به راه خود برای نقض هر هنجار ممکن در سوریه ادامه دادند؛ نقض هر عنصر حقوق بین‌الملل که احتمالا در توان‌شان بود.

یکی از آن زورآزمایی‌ها در ادلب رخ داد. در آن زمان، آن استان یکی از معدود منطقه‌ها در دست مخالفان سوری دولت بشار اسد بود. در راستای بخشی از تدابیر «‌تنش‌زدایی»، سازمان ملل از همه‌ی طرف‌های سهیم در درگیری خواست که از حمله به بیمارستان‌ها و مرکزهای درمانی بپرهیزند. آن سازمان حتی مختصات دقیق بیمارستان‌ها و مرکزهای درمانی در ادلب را با هدف محافظت از آنها در اختیار دولت روسیه گذاشت. اما به‌جای پاسبانی، خلبانان روسی و سوری همان مختصات دریافتی از سازمان ملل متحد را برای هدایت موشک‌های‌شان به سوی بیمارستان‌ها به کار بردند. پس از یک رشته حمله‌های مستقیم، گروه‌های درمانی در منطقه از فرستادن اطلاعات‌شان به سازمان ملل دست کشیدند.[۷۱]

این واقعیت نفس‌گیر باید زنگ خطر را برای جهان به صدا درمی‌آورد. ژوان لیو، رئیس سازمان غیردولتی پزشکان بدون مرز، خیریه‌ای درمانی، در این باره گفت: «امروز، در سوریه پدیده‌های غیرعادی عادی شده‌اند. پدیده‌های ناپذیرفتنی، پذیرفته شده‌اند. عادی‌سازی حمله‌های نظامی به مراکز درمانی تحمل‌ناپذیر است.» [۷۲]با وجود این، عادی‌سازی حمله‌ها ادامه یافت. هیچ اقدام ویژه‌ای علیه آنها انجام نگرفت. در عمل، کشورهای اروپا و آمریکای شمالی نیز حمله‌ی نظامی روسیه به بیمارستان‌ها را پذیرفتند. در عمل، جهان حمله‌ی جداگانه‌ی نیروی هوایی سوریه به کاروان سازمان ملل متحد را نیز پذیرفت. سازمان ملل در گزارشی آن حمله را دارای ویژگی «برنامه‌‌ریزی دقیق و اجرای بی‌رحمانه برای حمله به امدادگران و جلوگیری هدفمند از فرستادن کمک‌های بشردوستانه»[۷۳] توصیف کرد. حجم خشونت در سوریه به زمینه‌سازی برای پیدایش دولت اسلامی عراق و شام (ISIS) یا داعش، فرقه‌ی تندروی اسلامگرا، کمک کرد؛ همچنین، به حمله‌ی بی‌رحمانه‌‌ی حماس به اسرائیل در روز هفتم اکتبر سال ۲۰۲۳، به استفاده‌ی حماس از بیمارستان‌ها به‌‌جای پناهگاه در غزه و حمله‌های اسرائیل به بیمارستان‌ها و همچنین، دیگر هدف‌های غیرنظامی در غزه. زمانی که آشکار شد، نمایندگی امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی در خاور نزدیک (UNRWA)، آنروا، از جنگجویان حماس پشتیبانی می‌کند، هیچ‌کس شگفت‌زده نشد: سازمان ملل متحد، ناتوان از جلوگیری از نقض قوانین خود از سوی روسیه، عضو شورای امنیت، دیگر توانایی جلوگیری از همدستی کارکنان نمایندگی‌های خود مانند آنروا را با خشونت‌های قانون‌شکنانه نیز نداشت.

جنگ داخلی سوریه نوع دیگری از پیش‌زمینه‌‌ها را نیز فراهم کرد. برای نخستین بار، یکی از طرف‌های درگیر جنگ، آگاهانه، نهادهای بین‌المللی و امدادگران امور بشردوستانه را محور جنگ تبلیغاتی خود ساخت. ترفند آتش‌بار دروغ‌ها، نویسندگان وابسته به کرملین که خود را روزنامه‌نگار جا می‌زدند و هزاران حساب کاربری ساختگی در رسانه‌های اجتماعی که با فعالیت در کارزارهای تبلیغاتی دیگر شناخته‌شده بودند، بارها در خدمت بی‌اعتبارسازی سازمان منع تسلیحات شیمیایی قرار گرفتند. زمانی، همین سازمان در کار تحقیق درباره‌ی استفاده‌ی حکومت سوریه از گاز سارین و دیگر مواد شیمیایی در درگیری‌ها بود و در مقابل، همان کارزار تبلیغاتی می‌کوشید، فیلم‌ها یا شواهد آن حمله‌ها را دروغین یا صحنه‌سازی جلوه بدهد.[۷۴]

همان شبکه‌ی تبلیغاتی، با پشتیبانی دانشگاهیانِ دو طیفِ چپ افراطی و راست افراطی در بریتانیا و آمریکا، بعضی کارشناسان، ترول‌ها و وبلاگ‌نویسان موفق شد کلاه‌سفیدها را نیز بدنام کند؛ گروهی دربرگیرنده‌ی ۳۳۰۰ نفر از داوطلبان امدادگر و غیرنظامیان سوری که در بهبود وضع ده‌ها هزار تن از جنگ‌زدگان سوری در پی سلسله‌‌بمباران‌های ارتش اسد کمک می‌کردند و در عمل، آسیب‌دیدگان را با آواربرداری بیرون می‌آوردند. کلاه‌سفیدها که بیشتر آنها را با نام رسمی دفاع مدنی سوریه می‌شناسند، حمله‌های نیروهای دولتی سوریه را نیز با عکس‌ها، ویدئوها و شهادت‌های شخصی مستند کردند. در پی حمله‌ی نیروهای دولتی سوریه با گاز سارین در سال ۲۰۱۷، یکی از داوطلبان کلاه‌سفید شهادت داد که شخصا دیده است افراد بر اثر آن «کاملا بی‌هوش می‌شوند... موردهایی از لرزش و تشنج، کف کردن دهان و التهاب مجرای تنفس»[۷۵] نیز وجود داشت. دیگران نیز گفته‌های او را باور کردند، چون کلاه‌سفیدها مردم عادی‌ای بودند که به مردم عادی دیگر کمک می‌کردند و کار آنها اعتماد به وجود می‌آورد. روس‌ها این واقعیت را می‌دانستند و درست به همین علت، کوشیدند اعتماد به کلاه‌سفیدها را تضعیف کنند. آنها کلاه‌سفیدها را گاهی به جورج سوروس[۷۶] و گاهی به القاعده مرتبط اعلام کردند، عملیات نجات آنها را «صحنه‌سازی» خواندند و به پشتیبانان مالی‌شان نیز اتهام حمایت از تروریسم زدند.

کارزار روسیه علیه کلاه‌سفیدها در دسترس میلیون‌ها نفر بازدیدکننده قرار گرفت، زیرا تبلیغاتچیان روسی توانسته بودند الگوریتم‌های رسانه‌های اجتماعی را پیش از آن‌که شرکت‌های مادر آنها متوجه شوند، تحت تاثیر قرار دهند. در ماه آوریل سال ۲۰۱۸، زمانی که عبارت «کلاه‌سفیدها» را در جست‌وجوگر یوتیوب تایپ کردم، هفت یافته از ده نتیجه‌‌ی نخست جست‌وجو لینک‌هایی به ویدیوهای تولیدی شبکه‌ی‌ آرتی بودند.[۷۷] آن ویدیوها این شبهه را برمی‌انگیختند که آیا اصلا سلاح‌‌های شیمیایی در جنگ سوریه به کار رفته‌اند یا نرفته‌اند و حتی اگر هم به کار رفته باشند، طبق استدلال آن ویدیوها، مخالفان حکومت سوریه و نه خود حکومت، مسئول آن بودند. انبوهی از محتوا با روایت‌های ضدونقیض بار دیگر در آن راستا بود که به مخاطبان بقبولاند، یافتنِ حقیقتِ رویدادهای سوریه ناممکن است. اما گذشته از این، هدفی فراتر در میان بود. کلاه‌سفیدها احساس همبستگی، انسانیت و امید در جامعه پدید آوردند. برای پیروزی در جنگ، روسیه و ایران نیاز داشتند که احساس ناامیدی و بی‌تفاوتی بر مردم عادی سوریه و احساس ناتوانی در برابر آن جنگ، بر مردم کشورهای دیگر جهان چیره شود. خودکامگان موفق شدند.

با گذشت زمان، اروپایی‌ها دیگر درباره‌ی جنگ حرف نمی‌زدند. در عوض، توجه آنها به موج بی‌سابقه‌ای از پناهجویان سوری جلب شد؛ موجی آن‌چنان بزرگ که توانست سیاست اروپا را بی‌ثبات کند و بر مجموعه‌ای از انتخابات اروپا تاثیر بگذارد: از انتخابات لهستان در سال ۲۰۱۵ گرفته تا همه‌پرسی خروج بریتانیا از اتحادیه‌ی اروپا، برگزیت، در سال ۲۰۱۶ و حتی انتخابات پارلمان اروپا در سال ۲۰۲۴. نگرانی‌ها درباره‌ی شمار مهاجران بالا گرفت؛ با یاری عملیات سایبری ترول‌های راست افراطی که ریشه‌‌ها یا پشتیبانان مالی‌ای در جهان خودکامگان داشتند. جهان عرب نیز خشونت در سوریه را پذیرفت. اتحادیه‌ی عرب که در سال ۲۰۱۱ اسد را به‌علت تیراندازی نیروهایش به تظاهرا‌ت‌کنندگان غیرمسلح سوری از نشست‌ها اخراج کرده بود، سرانجام، در سال ۲۰۲۳ بازگشت او را به جمع خود خوشامد گفت. دیکتاتوری که روسیه و ایران رژیمش را نجات داده بودند، با چهره‌ای جدی، پذیرش دوباره‌ی خود را در جمع کشورهای عربی با فراخوانی برای «دخالت‌پرهیزی» در پیوند با امور سوریه همراه کرد. او گفت: «مهم است که امور داخلی را به مردم همان کشور بسپاریم، چون آنها بهتر از هر کس دیگری توانایی مدیریت امور خود را دارند.»[۷۸] شی جین‌پینگ نیز به پیشواز نتیجه‌ی جنگ سوریه رفت و حتی در سال ۲۰۱۶ به ایران سفر کرد تا مژده‌ی شراکتی تازه با رژیمی را بدهد که به ویرانی سوریه کمک کرده بود. او در روند دیدارش اعلام کرد: «ما تصمیم گرفتیم مناسبات دوجانبه‌ی خود را به پیوندهای استراتژیک ارتقا بدهیم.»[۷۹] در این میان، ایران نیز شعار تازه‌ی «نگاه به شرق» را در سیاست خارجی خود پدید آورده بود. ایران توافق‌نامه‌ای با چین امضا کرد که به آن کشور امکان بهره‌مندی از نفت تخفیفی ایران و همچنین، بازارهای پتروشیمی، زیرساخت‌ها، مخابرات و صنعت بانکداری‌اش را می‌داد. این توافق‌ها سختی تحریم‌هایی را می‌کاستند که دولت ترامپ علیه ایران به کار بسته بود. همین ویژگی نیز بخشی از هدف شراکت بود.[۸۰]

سرانجام، جنگ سوریه زمینه‌ای برای شکل‌های تازه‌ای از مشارکت نظامی نیز پدید آورد. افزون بر نیروهای نظامی معمولی روسیه و مستشاران ایرانی، انبوهی از نیروهای نیابتی و مزدوران، بخش‌هایی از میدان نبرد سوریه را در دست داشتند؛ جنگجویان مزدبگیری که با دولت‌های رسمی برخی کشورها هم‌پیوند بودند، اما منبع‌های مالی (و گاهی، انگیزه‌های) خاص خود را داشتند. در راس این نیروهای نیابتی گروه واگنر قرار دارد؛ نام شراکتی از چند گروه مزدور که نخست، در سال ۲۰۱۴، برای جنگ در شرق اوکراین پدید آمد و سپس، جنگجویان آن را به لیبی و سوریه فرستادند. از آغاز، حکومت روسیه تامین مالی و تجهیز واگنر را بر عهده داشت؛ هم مستقیم، هم از راه قراردادهای دولتی‌ای که با هماهنگی یِوگِنی پریگُژین، مدیرعامل عملیاتی واگنر، می‌بستند.[۸۱] از آنجا که واگنر خود را همچون مجموعه‌ای «خصوصی» تبلیغ می‌کرد، حکومت روسیه می‌توانست خود را با فعالیت‌ها و افراد سهیم در آن گروه بی‌ارتباط نشان بدهد. اگر آنها در مبارزه کشته می‌شدند، «سربازان ارتش روسیه» نبودند و حکومت پوتین مجبور نبود، مسئولیت‌شان را بپذیرد. برخلاف سربازان معمولی، فرماندهان واگنر می‌توانستند در مکان‌های عملیات‌شان، به توافق‌های تجاری برسند؛ برای نمونه، با گرفتن امتیازهای دسترسی به معدنی خاص یا صادرات مواد معدنی و دیگر کالاها؛ هم برای سود شخصی، هم برای تامین هزینه‌ی جنگ‌افزار و مهمات‌شان.

نیروهای نیابتی ایران نیز نقشی شبیه گروه واگنر بازی می‌کنند. معمولا حزب‌الله و حماس را مانند حوثی‌های یمن و بسیاری از گروه‌های کوچک‌تر، سازمان‌های تروریستی توصیف می‌‌کنند، نه گروه‌های مزدور، اما برخی از روش‌های عملیاتی آنها شبیه‌اند. درست همان‌گونه که کشورهای شرکت سهامی خودکامگی، با مسئولیت محدود، هیچ ایدئولوژی مشترکی ندارند، نیروهای نیابتی ایران نیز هیچ ایدئولوژی مشترکی با مزدوران واگنر یا حتی گاهی با یکدیگر ندارند.[۸۲] آنها در جنبه‌های دیگری با همتایان روسی خود شباهت دارند. مانند گروه واگنر، گروه‌های وابسته به ایران نیز سربازان حرفه‌ای استخدام می‌کنند، صاحب منافع تجاری گسترده‌ای هستند و کارزارهای تبلیغاتی به راه می‌اندازند. همه‌ی این‌ فعالیت‌ها با درجه‌های گوناگونی از پشتیبانی ایران انجام می‌گیرند. حزب‌الله لبنان حزبی سیاسی را در آن کشور می‌گرداند و سریال‌ها و برنامه‌های تلویزیونی تولید می‌کند.[۸۳] حماس پیش از حمله‌ی بی‌رحمانه‌ی هفتم اکتبر سال ۲۰۲۳ به اسرائیل، غزه را مانند مُلک سلطانی خود با خرده‌حکومتی خودکامه اداره می‌کرد. در نمونه‌ای دیگر، حوثی‌ها، با افرادی آموزش‌دیده‌ نزد حزب‌الله لبنان، تنها بخشی از یمن را در دست دارند، اما خود را بازیگرانی در درگیری‌ای جهانی با اسرائیل و ایالات متحده، به‌مثابه‌ی دشمنان اصلی‌شان نیز می‌بینند. این گروه‌ها، همگی مانند یکدیگر، قانون‌های بین‌المللی از هر نوع‌شان را تحقیر می‌‌کنند؛ بنیادگرایی‌ای‌‌ که گاه چنان نیرومند است که حتی بر وابستگی به شیعه و سنی یا دیگر مرزبندی‌های مذهبی نیز چیره می‌شود.

اکنون، بسته‌های نظامی-مالی مشابهی دربرگیرنده‌ی جنگ‌افزارها، سربازان غیررسمی، تبلیغاتچیان و مستشاران به نظام‌های خودکامه‌ی دیگر نیز ارائه می‌‌کنند. مزدوران گروه واگنر در سال ۲۰۲۱ وارد مالی شدند؛ آن هم به دعوت رژیمی نظامی که در پی کودتا در آن کشور آفریقایی به قدرت رسید تا جایگزین نیروهای بین‌المللی‌ای از فرانسه و دیگر کشورها شود که نزدیک به یک دهه، از مبارزه با شورشیان اسلامی در آن کشور پشتیبانی کرده بودند. حتی پیش از کودتا، رسانه‌های طرفدار روسیه، سازمان‌های طرفدار روسیه و کارزارهای دروغ‌پراکنی به سبک روسیه، علیه فرانسه و سازمان ملل در مالی پدیدار شدند.[۸۴] از زمان کودتا تاکنون، روس‌ها در کنار دارایی‌های دیگر، اجازه‌ی دسترسی به سه معدن طلای مالی را نیز دریافت کرده‌اند.

داستان مشابهی در جمهوری آفریقای مرکزی رخ داد، پس از آن‌که رئیس‌جمهوری آن کشور نیز نیروهای واگنر را دعوت کرد تا از او در رویارویی با شورشی پشتیبانی کنند. اکنون، مزدوران واگنر از رئیس‌جمهوری آفریقای مرکزی محافظت و دشمنان او را بی‌رحمانه سرکوب می‌کنند. آنها ایستگاهی رادیویی راه‌اندازی کرده‌اند که تبلیغات روسیه و دولت میزبان‌شان را پخش می‌کند و «روش‌های تازه‌ی استعمار نوین» را می‌کوبد.[۸۵] در ماه مارس سال ۲۰۲۲، دیپلماتی روسی از دیوان عالی جمهوری آفریقای مرکزی خواست قانون اساسی آن کشور را تغییر بدهد تا رئیس‌جمهوریِ طرفدار روسیه در آن بتواند ورای محدودیت دودوره‌ای ریاست‌جمهوری در قدرت باقی بماند.[۸۶] وقتی رئیس دیوان عالی مخالفت کرد، او را برکنار کردند. در ازای این خدمات حمایتیِ گروهِ واگنر، روس‌ها مجوزهای استخراج معادن را دریافت کردند - گاهی با ترساندن دارندگان پیشین آنها - و همچنین حق صادرات الماس، طلا و الوار، بدون پرداخت مالیات را به دست آوردند.[۸۷]

مانند بنیانگذاران بسیاری از شرکت‌های نوپای موفق دیگر، به نظر می‌رسد، سرمایه‌گذاران نخست عملیات آفریقای گروه واگنر نیز در فکر ایجاد نوعی حق‌امتیازند. کارگروهی از موسسه‌ی خدمات متحد سلطنتی بریتانیا (RUSI)، اندیشکده‌ای دفاعی در لندن، پیشکش‌های کنونی روسیه برای دیکتاتورهای حاکم و آینده را «بسته‌ی نجات رژیم» توصیف کرده است.[۸۸] این بسته‌ی کمکی ممکن است دربرگیرنده‌ی خدمتگزاری‌های گوناگونی باشد: محفاظت شخصی از دیکتاتور، حمله‌های خشونت‌بار به دشمنان سیاسی او، کمک به سرکوب شورش‌ها علیه او، کارزارهایی در رسانه‌ها یا شبکه‌های اجتماعی که محتواهایی چون نظام چندقطبی و استعمارستیزی را تکرار می‌کنند و همچنین، ایجاد پیوندهای دزدسالارانه در راستای کمک به خواص حاکم برای پنهان‌سازی پول (و احتمالا سودرسانی به روس‌ها). با پذیرش این بسته، دیکتاتور منطقه از متحدان دموکراتیک خود نیز جدا خواهد شد؛ یا به این علت که خشونت و سرکوب لازم برای حفظ قدرت، او را تحمل‌ناپذیر می‌کند یا به این علت که متحدان روسی تازه‌ی او پافشاری می‌کنند که روابطش را با دوستان قدیمی‌اش در آمریکا و اروپا قطع کند.

شاید در آینده، نظام‌های خودکامه‌ی دیگر نیز در ارائه‌ی این نوع بسته‌های نجات سهیم شوند. سرمایه‌گذاری چین ممکن است در اختیار رژیم‌های مناسب آن قرار بگیرد تا به تضعیف تحریم‌های بین‌المللی علیه آنها کمک کند. ایران می‌تواند دست به طراحی شورشی اسلامی بزند تا دولت دموکراتیک متزلزلی را به زیر بکشد. ونزوئلا می‌تواند خبرگی خود را در تجارت بین‌المللی مواد مخدر به کار بگیرد و زیمبابوه‌‌ نیز می‌تواند در قاچاق طلا با خودکامگان دیگر همکاری کند.

اگر همه‌ی این‌ گزینه‌ها دور از ذهن به نظر می‌رسند، لزوما نباید آن‌چنان دور نیز بمانند. جهانی که در آن نظام‌های خودکامه برای حفظ قدرت، تبلیغ دستگاه سیاسی خود و آسیب رساندن به دموکراسی‌ها با یکدیگر همکاری می‌کنند، ویران‌شهری دوردست نیست. چنین حرمان‌شهری، همین جهانی است که ما ‌‌هم‌اکنون در آن زندگی می‌کنیم.

ادامه دارد

بخش‌های پیشین:
خودکامگی با مسئولیت محدود - یک
خودکامگی با مسئولیت محدود - دو
خودکامگی با مسئولیت محدود - سه
خودکامگی با مسئولیت محدود - چهار

—————————————-

[1] Anna Eleanor Roosevelt
[2] Hansa Mehta
[3] “All men are born free and equal.”
[4] “All human beings are born free and equal.”
[5] Confucianism
[6] “Universal Declaration of Human Rights,” http://www.UN.org.
[7] Helsinki Final Act, Conference on Security and Co-operation in Europe, OSCE, Aug. 1, 1975, http://www.osce.org.
[8] The Charter of the Organization of American States
[9] “Charter of the Organization of American States,” http://www.cidh.oas.org.
[10] Ken Moritsugu and Jamey Keaten, “To China’s Fury, UN Accuses Beijing of Uyghur Rights Abuses,” AP News, Sept. 1, 2022, http://www.apnews.com.
[11] Maria Lvova-Belova
[12] “Situation in Ukraine: ICC Judges Issue Arrest Warrants Against Vladimir Vladimirovich Putin and Maria Alekseyevna Lvova-Belova,” International Criminal Court, March 17, 2023, http://www.icc-cpi.int.
[13] “Full Text of Xi Jinping’s Report at 19th CPC National Congress,” China Daily, Nov. 4, 2017, http://www.chinadaily.com.cn.
[14] “Andréa Worden, “China at the UN Human Rights Council: Conjuring a ‘Community of Shared Future for Humankind’?,” in An Emerging China-Centric Order: China’s Vision for a New World Order in Practice, ed. Nadège Rolland, National Bureau of Asian Research, NBR Special Report 87, Aug. 2020, http://www.nbr.org.
[15] RG.RU, “О чем рассказал Владимир Путин на пленарном заседании ПМЭФ,” Российская газета, June 2, 2017, http://www.rg.ru.
[16] multipolarity
[17] António Guterres, Instagram, 31. August 2023, http://www.instagram.com.
[18] Fareed Zakaria, The Post-American World and the Rise of the Rest (London: Penguin Books, 2008).
[19] Ivan Klyszcz
[20] “Messianic Multipolarity: Russia’s Resurrected Africa Doctrine,” Riddle, April 6, 2023, http://www.ridl.io.
[21] Mark Trevelyan, “As He Seizes Ukrainian Lands, Putin Is Silent on War Failings,” Reuters, Sept. 30, 2022.
[22] “Путин заявил, что Россия находится в авангарде создания справедливого мироустройства,” Tass, Nov. 28, 2023, http://www.tass.ru.
[23] “Mali: New Atrocities by Malian Army, Apparent Wagner Fighters,” Human Rights Watch, July 24, 2023, http://www.hrw.org.
[24] Mali Actu
[25] Mamadou Makadji, “L’Afrique revendique un monde multipolaire lors de la Semaine Russe de l’Énergie,” Mali Actu, Oct. 15, 2023, http://www.maliactu.net.
[26] “Xinhua Commentary: This Time for Africa and a Multipolar World,” Xinhua, Sept. 11, 2023, http://www.english.news.cn.
[27] Danny Haiphong, “China’s Diplomacy Injects Vitality into the Multipolar World,” CGTN, Sept. 27, 2023, http://www.news.cgtn.com.
[28] Ben Norton, “Venezuela at UN: We Must Build Multipolar ‘World Without Imperialism,’ ” Geopolitical Economy Report, Sept. 22, 2021, http://www.geopoliticaleconomy.com.
[29] Nicolás Maduro, Twitter, Aug. 8, 2023, x.com/NicolasMaduro.
[30] Kim Tong, “North Korea Stresses Alignment with Russia Against US and Says Putin Could Visit at an Early Date,” AP News, Jan. 21, 2024, http://www.apnews.com.
[31] Maziar Motamedi, “Iran’s Raisi After ‘Strategic’ Ties in South America Tour,” Al Jazeera, June 12, 2023, http://www.aljazeera.com.
[32] Goldman Sachs
[33] Roman Protasevich
[34] Sofia Sapega
[35] Nexta
[36] Anne Applebaum, “The 22-Year-Old Blogger Behind Protests in Belarus,” Atlantic, Aug. 21, 2020, http://www.theatlantic.com.
[37] Ivan Nechepurenko and Neil Vigdor, “Who Is Roman Protasevich, the Captive Journalist in Belarus?,” New York Times, June 14, 2021.
[38] Chas Danner, Matt Stieb, and Eve Peyser, “European Union Bans Its Airlines from Flying over Belarus,” New York, May 24, 2021, http://www.nymag.com.
[39] Michelle Bachelet, “Belarus: ‘You Are Not Human Beings,’ ” Amnesty International, Jan. 18, 2021, http://www.eurasia.amnesty.org.
[40] Andrew Higgins, “With Pardon of Roman Protasevich, Belarus Fuels a Tale of Betrayal,” New York Times, May 23, 2023.
[41] Alexey Kovalev (@Alexey__Kovalev), Twitter, May 23, 2021, 9:56 a.m., twitter.com/​Alexey__Kovalev.
[42] “Russia Defends Belarus over Plane Diversion,” Moscow Times, May 24, 2021.
[43] “Transnational Repression: Understanding and Responding to Global Authoritarian Reach,” Freedom House, 2024, accessed Feb. 18, 2024, http://www.freedomhouse.org/​report/​transnational-repression.
[44] Zelimkhan Khangoshvili
[45] Vanessa Guinan, “Russian Vadim Krasikov Convicted of Assassinating Chechen Tornike Khangoshvili in Tiergarten,” Washington Post, Dec. 15, 2021.
[46] Paul Kirby, “Russian Sausage Tycoon Pavel Antov Dies in Indian Hotel Fall,” BBC, Dec. 27, 2022, http://www.bbc.com/news.
[47] Amit Chaturvedi, “Russian Businessman Dmitry Zelenov Dies Under Mysterious Circumstances,” NDTV, Dec. 19, 2022, http://www.ndtv.com.”
[48] Michael Schaffer, “A Putin Critic Fell from a Building in Washington. Was It Really a Suicide?,” Politico, Aug. 26, 2022.
[49] Matthew Levitt, “Trends in Iranian External Assassination, Surveillance, and Abduction Plots,” Combating Terrorism Center at West Point, Feb. 8, 2022, http://www.ctc.westpoint.edu.
[50] Masih Alinejad
[51] “U.S. Attorney Announces Charges and New Arrest in Connection with Assassination Plot Directed from Iran,” Department of Justice, Feb. 27, 2023, http://www.justice.gov.
[52] Joanna Kakissis, “Uighurs in Turkey Fear China’s Long Arm Has Reached Their Place of Refuge,” NPR, March 13, 2020, http://www.npr.org.
[53] FBI, DOJ Announce Indictment Against 8 Chinese Operatives,” Fox News, Oct. 28, 2020, http://www.foxnews.com.
[54] Teng Biao, “No Escape: The Fearful Life of China’s Exiled Dissidents,” Al Jazeera, April 9, 2018, http://www.aljazeera.com.
[55] Ciping Huang
[56] Wei Jingsheng
[57] “Two Arrested for Operating Illegal Overseas Police Station of the Chinese Government,” Department of Justice, April 19, 2023, http://www.justice.gov.
[58] Anna Holligan, “China Accused of Illegal Police Stations in the Netherlands,” BBC, Oct. 26, 2022, http://www.bbc.com/news.
[59] Ronald Ojeda
[60] “Venezuelan Military Refugee in Chile Is Abducted from His Home in an Apparent Commando Operation,” MercoPress, Feb. 22, 2024, en.mercopress.com; Catalina Batarce and Gianluca Parrini, “El inédito diario de torturas del teniente Ojeda,” March 3, 2024, La Tercera, http://www.latercera.com.
[61] Paul Rusesabagina
[62] Paul Kagame
[63] Ruth Maclean, “How a Savior of Rwanda, Paul Rusesabagina, Became Its Captive,” New York Times, Sept. 20, 2021.
[64] Hardeep Singh Nijjar
[65] Nadine Yousif and Neal Razzell, “Who Was Canadian Sikh Leader Hardeep Singh Nijjar?,” BBC, Oct. 2, 2023, http://www.bbc.com/news.
[66] euphemism
[67] Will Fulton, Joseph Holliday, and Sam Wyer, “Iranian Strategy in Syria,” Institute for the Study of War, 2013, accessed Feb. 20, 2024, http://www.understandingwar.org.
[68] Anna Borshchevskaya, “Russia’s Strategic Success in Syria and the Future of Moscow’s Middle East Policy,” Lawfare, Jan. 23, 2022, http://www.lawfaremedia.org.
[69] James Ball, “Syria Has Expanded Chemical Weapons Supply with Iran’s Help, Documents Show,” Washington Post, July 27, 2012.

[۷۰] دولت سوریه در جنگ داخلی آن کشور چند بار سلاح‌های شیمیایی به کار برد: حمله با گاز سارین به غوطه‌ی شرقی، در نزدیکی دمشق، پایتخت سوریه، در سال ۲۰۱۳ بیش از ۱۴۰۰ کشته بر جا گذاشت. همچنین، حمله‌ به خان شیخون در استان اِدلِب در سال ۲۰۱۷ و دوما در نزدیکی دمشق در سال ۲۰۱۸ با گاز کلر از رویدادهای تاییدشده‌ی «سازمان منع سلاح‌های شیمیایی» (OPCW) بوده‌اند. این منطقه‌ها اهمیت راهبردی داشتند و گاهی، در دست مخالفان بشار اسد بودند. این حمله‌های شیمیایی نقض آشکار قوانین بین‌المللی به شمار می‌روند و واکنش‌های گسترده‌ای را برانگیخته‌اند. م.

[71] Kareem Shaheen, “MSF Stops Sharing Syria Hospital Locations After ‘Deliberate’ Attacks,” Guardian, Feb. 18, 2016.
[72] “Syria Hospital Bombings Destroy Health Care, MSF Says,” CNN, Feb. 18, 2016, http://www.cnn.com; Pamela Engel, “Russia Attacking Hospitals in Syria,” Business Insider, Feb. 21, 2016, http://www.businessinsider.com.
[73] Independent International Commission of Inquiry on the Syrian Arab Republic, “13th report of the Commission of Inquiry on the Syrian Arab Republic,” Feb. 2, 2017, OHCHR, http://www.ohchr.org.
[74] “The Kremlin’s Chemical Weapons Disinformation Campaigns,” U.S. Department of State, May 1, 2022, http://www.state.gov.
[75] Scott Pelley, “What a Chemical Attack in Syria Looks Like,” CBS News, Feb. 25, 2018, http://www.cbsnews.com.
[76] George Soros
[77] Anne Applebaum, “Opinion: Russia Is Lying About Syria. But Trump Has No Credibility to Counter It,” Washington Post, April 13, 2018.
[78] “Assad Gets Warm Reception as Syria Welcomed Back into Arab League,” Al Jazeera, May 19, 2023, http://www.aljazeera.com.
[79] Nike Ching, “Khamenei: Iran Never Trusted West, Seeks Closer Ties with China,” Voice of America, Jan. 23, 2016, http://www.voanews.com.
[80] Reuel M. Gerecht and Ray Takeyh, “The Mullahs and the Dragon,” National Review, Dec. 21, 2023, http://www.nationalreview.com.
[81] Jack Watling, Oleksandr V. Danylyuk, and Nick Reynolds, “The Threat from Russia’s Unconventional Warfare Beyond Ukraine, 2022–24,” Royal United Services Institute, Feb. 20, 2024, http://www.static.rusi.org.
[82] Bruce Riedel, “Hezbollah and the Axis of Resistance in 2024,” Brookings Institution, Jan. 16, 2024, http://www.brookings.edu.                       
[83] Nicholas Frakes, “How Hezbollah Uses Ramadan TV Shows to Bolster Its Image,” New Arab, April 19, 2023, http://www.newarab.com.
[84] Kirsten Anna and Mohamed Keita, “Russia’s Influence in Mali,” Human Rights Foundation, Aug. 11, 2023, http://www.hrf.org.
[85] Auric J. Ouakara, Radio Lengo Songo, Feb. 13, 2024, http://www.lengosongo.cf.
[86] Roger Cohen, “Putin Wants Fealty, and He’s Found It in Africa,” New York Times, Dec. 27, 2022.
[87] “Wagner Group Uses Mafia-Style Tactics to Dominate CAR’s Diamond Sector,” Africa Defense Forum, Aug. 1, 2023, http://www.adf-magazine.com.”
[88] Watling, Danylyuk, and Reynolds, “Threat from Russia’s Unconventional Warfare Beyond Ukraine.”






نظر شما درباره این مقاله:








 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net