شنبه ۱ دي ۱۴۰۳ -
Saturday 21 December 2024
|
ايران امروز |
مترجم: غنی مجیدی
۱۰ جولای ۲۰۲۴
چپ نو در حال ظهور در ایالات متحده و اروپا بایستی خود را برای مواجه هم با ساختار جدید اقتصاد و هم با الزامات بهرهوری آماده سازد. تنها در این صورت است که چپ نو میتواند به جنبش سیاسی واقعی در آینده و نیز آلترناتیوی معتبر علیه راست افراطی پوپولیستی کنونی تبدیل خواهد شد.
انتخابات اخیر فرانسه و بریتانیا، همراه با مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا، منعکس کننده معضلاتی است که احزاب چپ در تلاش برای ایجاد هویت جدید خود و نیز ارائه جایگزینی معتبر برای راست افراطی با آن مواجهاند. این راست افراطی بود که برای اولین بار از بحران و عقبنشینی نئولیبرالیسم و نیز نگرش فراجهانی شدن اقتصاد که پس از بحران مالی جهانی سال ۲۰۰۸ رخ داد، استفاده نمود، در حالی که از یک دهه پیشتر پسرفت و عقبنشینی چپها آغاز شده بود. اما اکنون احزاب چپ در موقعیت بهتری قرار دارند.
حزب کارگر بریتانیا به تازگی پیروز شده و به ۱۴ سال حکومت محافظهکاران پایان داده است. در فرانسه ائتلاف چپگرای جبهه مردمی جدید در قیاس با نیروهای متحد میانه رو به رهبری امانوئل ماکرون، شانس بسیار بیشتری برای جلوگیری از گسترش راست افراطی دارد. جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده، هرچند در نظرسنجیها از دونالد ترامپ عقبتر است، اما با سیاستهای صنعتی و نیز اقتصادی سبز، کشور را در مسیر نوینی قرار داده است.
در ایالات متحده چپ با مشکلات فراوانی درگیر است و حزب دموکرات نیز با مشکلات فراوانی روبروست. یکی از مشکلات اساسی دموکراتها اینکه کدام اقشار اجتماعی را نمایندگی کرده و دیدگاهشان در مورد مسائل سیاسی و اقتصادی چیست. سایر احزاب چپ نیز با این مشکل دست به گریبان هستند.
همانطور که توماس پیکتی نشان داده، احزاب چپ از پایگاه سنتی خود یعنی حمایت از طبقه کارگر و اقشار محروم دورافتاده و به سمت نخبگان تحصیل کرده گرایش پیدا کردهاند. چپ هنوز نتوانسته هویتی متناسب با واقعیتهای کنونی برای خود دست و پا کند. سئوال پیش رو این است که چپ چگونه باید جایگاه خود را با توجه به شرایط کنونی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تعریف کند؟ آیا چپ باید همچون سیاستهای ائتلاف چپگرای جبهه مردمی جدید در فرانسه بر توزیع مجدد ثروت تمرکز کند؟ یا اینکه چپها باید مانند حزب کارگر بریتانیا بر مسئولیت مالی (مترجم: انضباط بودجه دولت، پاسخگویی مالی، کنترل مالی) تاکید کنند؟ یا اینکه اگر چپها سیاستهای صنعتی بایدن را میپسندند، با این کار خود چه هدف سیاسی را دنبال مینمایند؟
دیگر اینکه چپها چگونه باید با مسائلی مانند مهاجرت، محیط زیست یا حقوق تراجنسیتیها برخورد کنند؟ این درحالیست که نخبگان فرهنگی جامعه دیدگاههای متفاوتی نسبت به این مسائل در قیاس با مردم عادی دارند؟
اکنون مشکل این است که استراتژیهای قدیمی دیگر کارساز نیستند. در دهههای پس از جنگ جهانی دوم کارگران صنعتی عضو اتحادیههای کارگری، هسته اصلی حامی احزاب چپ را تشکیل میدادند. آنها همچنین سبب شکلگیری طبقه متوسط شدند. امروزه در ایالات متحده و اروپا تولید صنعتی سهم کمتری از نیروی کار را دربرمی گیرد. بخش عمدهای از نیروی کار در بخش خدمات اشتغال دارد. زمانی که بایدن در ژانویه ۲۰۲۱ به قدرت رسید، سهم بخش تولید صنعتی از اشتغال در ایالات متحده ۸.۵ درصد بود. اما اکنون علیرغم تمام تلاشهای دولت او برای احیای تولید صنعتی، سهم بخش تولید صنعتی زیر ۸.۲ درصد است.
برخی از کشورهای اروپایی، مانند آلمان، سهم بیشتری از نیروی کار در بخش تولید صنعتی دارند، اما با این همه در طی سالهای متمادی، هیچ یک از این کشورها نتوانستهاند از کاهش نیروی کار در بخش صنعتی جلوگیری کنند.
احزاب چپ هنوز کاملا واقعیت تغییر ساختاری و کاهش اشتغال در بخش صنعتی را درک نکردهاند. هیچیک از سیاستهای این احزاب در مورد اشتغال و نیز بازسازی اقتصاد، رقابتپذیری، دیجیتالیسازی و گذار به اقتصاد سبز، واقعبینانه به نظر نمیرسد. افزون بر این سیاست حمایتگرایی اقتصادی برای مقابله با چین نیز واقعبینانه نیست. هنگامی که اکثر کارگران در تولید نیستند و چشماندازی برای اشتغال نیروی کار در بخش صنعتی ناممکن شده، اصرار بر استراتژیهای اقتصادی مبنی بر تولید بخش صنعتی، فاقد هرگونه جذابیت سیاسی است.
در پیش گرفتن سیاستهای بازتوزیع اقتصادی نیز با مشکلاتی روبروست. بحثهای فراوانی برای مترقی نمودن سیستمهای مالیاتی و نیز افزایش نرخ مالیات بر درآمدهای بالا در جریان است. و افزایش حمایت اجتماعی دولت و نیز بیمه اجتماعی بهتر ضرورت اساسی دارند، آنهم به ویژه در ایالات متحده، که شبکههای حمایت اجتماعی دولتی بسیار ضعیف هستند. اما باید در نظر داشت که توزیع درآمد به کارگران، حیثیت و اعتبار اجتماعی آنان را که با ازبین رفتن کار مفید صورت میگیرد، را جبران نمیسازد.
همچنین سیاست بازتوزیع صرف، نابودی زندگی اجتماعی کارگران را که ناشی از بستن و نقل مکان کردن کارخانهها به جای دیگر است را ترمیم نمیسازد. پس آنچه که چپ به آن نیازمند است، برنامهای معتبر برای ایجاد مشاغل مفید و مولد در همه اقتصاد کشور آنهم به ویژه در مناطق توسعه نیافته و نیز برای نیروی کاری است که از تحصیلات دانشگاهی برخوردارنیست. هدف چنین برنامهای ایجاد اشتغال در صنایع خودرو سازی و صنایع فولاد نیست، بلکه هدف آن ایجاد اشتغال در بخش خدمات همچون بخش مراقبتهای بهداشتی و تجارت خرده فروشی است.
و مهمتر اینکه برنامه احزاب چپ باید بر نوآوریهایی که اشتغال زایی را افزایش داده، متمرکز باشد. افزایش همزمان دستمزدها ونیز مشاغل خود نیازمند نوآوری در سازمانها و فن آوریهای نوین است. این امر بنوبه میتواند بهره وری کارگران کم سواد را افزایش دهد. برخلاف اتوماسیون و دیگر اشکال فناوریهایی که اشتغال را کاهش میدهند، نوآوریهای که موجب اشتغالزایی میگردند، به کارگران عادی و کم سواد کمک خواهند کرد، تا طیف وسیعتری از وظایف پیچیده تر را برعهده بگیرند.
برای مثال نوآوری در بخش ابزارهای دیجیتالی را میتوان از جمله این نوآوریها دانست. نوآوری و بهرهوری باید نقش اساسی در این برنامه داشته باشد. سیاست افزایش بهره وری و نیز نوآوریهای نوین بسیار شبیه سیاستهای صنعتی موفق گذشته هستند. از اینرو میتوان آن را سیاستهای صنعتی در بخش خدمات و یا اینکه آنرا سیاستهای مولد سازی نیروی کار نامید. این سیاستها با همکاری بین بخش منطقهای و بخش برنامههای نوآوری ملی، نوآوری و اشتغالزایی در بخش خدمات را موجب گشته و نیروی کار با تحصیلات پایین را جذب نماید.
من و همکارانم در این خصوص برنامههای متنوعی برای ایالات متحده، فرانسه و بریتانیا ترسیم کردهایم. چپ نوین باید هم ساختار جدید اقتصاد و هم ضرورت بهرهوری را درک نماید. نیروی چپ تنها در این صورت است که میتواند به جنبش سیاسی واقعی آینده ونیز جایگزینی معتبر برای راست افراطی تبدیل گردد.
———————
* دنی رودریک، استاد اقتصاد سیاسی بینالملی در مدرسه کندی هاروارد، رئیس انجمن بینالمللی اقتصاد و نویسنده کتاب گفتگوی مستقیم در مورد تجارت: ایدههایی برای اقتصاد جهانی سالم (انتشارات دانشگاه پرینستون، ۲۰۱۷) است.
منبع اصلی مقاله:
https://www.project-syndicate.org/commentary/economic-program-that-can-beat-the-populist-right-by-dani-rodrik-2024-07
■ با سلام و با تشکر از غنی مجیدی برای ترجمه این متن از دنی رودریک. برای کسانی که مایل به جستجوی بیشتر در بار او هستند، نام او را به لاتین چنین مینویسند: Dani Rodrik
با احترام - حسین جرجانی
■ مرسی آقای جرجانی که به فکر بودید و اسم نویسنده را به لاتین ذکر کردید. منبع این مقاله نیز معلوم نیست. نویسنده مقاله معتقد است که «سیاست حمایتگرایی اقتصادی برای مقابله با چین نیز واقعبینانه نیست». اما راهحل آلترناتیو چیست؟ مثلأ آمریکا و آلمان، دولت چین را متهم میکنند که با دادن سوبسید، کالاهای صادراتی خود را در موقعیت بهتری نسبت به رقبا قرار میدهد. اما مذاکرات در سفر اخیر صدراعظم آلمان و پس از او وزیر اقتصاد آلمان به چین، در این زمینه نتایج چندانی نداشت. راهی جز حمایتگرایی میماند؟!
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان
■ با درود بر شما حسین جرجانی: برای یافتن نام نویسنده. اگر نام نویسنده را در جستجوگر گوگل به فارسی نوشته، نام نویسنده را به لاتین مییابید. اما تشکر از یادآوری شما.
رضا قنبری از آنجاییکه این مقاله در دو جای متفاوت منتشر شده بود از ذکر منبع خودداری گردید. اما شما میتوانید به پروجکت سندیکت مراجعه نمایی. اما در مورد حمایت گرایی، این سیاست نوی نیست که چین اتخاذ کرده و یا می کند، همه کشورهای توسعه یافته این استراژی را دنبال نموده و هم چنان به این سیاست ادادمه میدهند برای نمونه در کشور آلمان، ایالات متحده و سوئد و دیگران این استراتژی ادامه دارد.
غنی مجیدی
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|