سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
باراک راوید / آکسیوس
دو منبع مطلع به آکسیوس گفتند که رئیسجمهور دونالد ترامپ روز سهشنبه صبح نشستی را در اتاق بحران کاخ سفید درباره مذاکرات جاری بر سر توافق هستهای با ایران برگزار کرد.
چرا این موضوع اهمیت دارد: به گفته منابع، این نشست سطح بالا با حضور تمامی مقامات ارشد امنیت ملی و سیاست خارجی دولت ترامپ برگزار شد و تمرکز اصلی آن بر بررسی موضع ایالات متحده در دور بعدی مذاکرات که قرار است روز شنبه برگزار شود، بود.
پیش از این نشست، ترامپ با سلطان عمان، هیثم بن طارق، تلفنی گفتوگو کرد و درباره نقش میانجیگری عمان میان آمریکا و ایران صحبت کردند.
به گفته خبرگزاری رسمی عمان: «دو رهبر درباره راههایی برای حمایت از این مذاکرات بهمنظور دستیابی به نتایج مطلوب گفتوگو کردند.»
کارولین لویت، سخنگوی کاخ سفید، اعلام کرد که ترامپ «بر ضرورت پایان دادن به برنامه هستهای ایران از طریق مذاکرات» به سلطان عمان تأکید کرد.
پشت پرده: معاون رئیسجمهور جیدی ونس، وزیر خارجه مارکو روبیو، وزیر دفاع پیت هگزث، مشاور امنیت ملی کاخ سفید مایک والتز، فرستاده ویژه ترامپ استیو ویتکاف، مدیر سازمان سیا جان رتکلیف و سایر مقامات ارشد در این نشست اتاق بحران حضور داشتند.
این نشست در بحبوحه بحثهای جدی درون دولت درباره مسیر پیشرو در مذاکرات و اینکه آمریکا چه مصالحههایی را باید یا نباید بپذیرد، برگزار شد.
ونس و ویتکاف معتقدند دیپلماسی میتواند به توافق هستهای منجر شود و بر این باورند که آمریکا باید آمادگی پذیرش برخی مصالحهها را برای دستیابی به توافق داشته باشد.
در مقابل، دیگر اعضای ارشد دولت مانند روبیو و والتز نسبت به این روند بسیار بدبین هستند و از رویکرد حداکثری در مذاکرات حمایت میکنند.
خود ترامپ نیز پیامهای متناقضی ارسال کرده است. او گفته خواهان دستیابی به توافق است و معتقد است بحران هستهای از طریق دیپلماسی قابل حل است، اما همزمان ایران را به اقدام نظامی نیز تهدید کرده است.
کاخ سفید از اظهارنظر درباره این نشست خودداری کرد.
لویت به خبرنگاران گفت: «کمپین فشار حداکثری بر ایران ادامه دارد، اما رئیسجمهور بهصراحت اعلام کرده که خواهان گفتوگو و تعامل با ایران است، در حالی که روشن ساخته ایران نباید به سلاح هستهای دست یابد.»
زمینه خبر: ترامپ روز دوشنبه در دفتر بیضی به خبرنگاران گفت که ایران باید در مذاکرات با سرعت بیشتری عمل کند و تأکید کرد که ایران «ممکن است فقط ما را سر کار گذاشته باشد» در این گفتوگوها.
ترامپ بار دیگر ایران را به استفاده از قدرت نظامی تهدید کرد و گفت: «اگر لازم باشد اقدامی بسیار سخت انجام دهیم، این کار را خواهیم کرد.»
عصر دوشنبه، استیو ویتکاف در مصاحبهای با شان هَنیتی در شبکه فاکسنیوز گفت که دور اول مذاکرات با ایران که روز شنبه گذشته در عمان برگزار شد، مثبت بوده است.
جزئیات بیشتر: ویتکاف گفت موضع ایالات متحده این است که ایران باید غنیسازی اورانیوم تا سطح ۲۰ درصد و سطح نزدیک به درجه تسلیحاتی ۶۰ درصد را متوقف کند، اما این احتمال را رد نکرد که ایران بتواند غنیسازی اورانیوم تا سطح ۳.۶۷ درصد مورد نیاز برای برنامه انرژی هستهای غیرنظامی را ادامه دهد.
ویتکاف افزود هرگونه توافق هستهای باید شامل سازوکاری برای راستیآزمایی سطح غنیسازی ایران باشد و اطمینان حاصل کند که ایران موشکهای بالستیکی که توانایی حمل سلاح هستهای دارند یا مکانیزمهای انفجاری برای بمبهای اتمی تولید نمیکند.
اظهارات ویتکاف بسیار متفاوت از سخنان اخیر مایک والتز بود که بر ضرورت برچیدن کامل برنامه هستهای ایران تأکید داشت.
سخنان ویتکاف همچنین با گفتههای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در دیدار هفته گذشتهاش با ترامپ نیز تناقض داشت. نتانیاهو خواهان انهدام کامل برنامه هستهای ایران شده بود، مشابه آنچه مدعی است در لیبی در سال ۲۰۰۳ اتفاق افتاد.
صبح سهشنبه، ویتکاف در پیامی در شبکه X (توییتر سابق) اظهارات خود را شفافسازی کرد و نوشت: «هرگونه توافق نهایی باید چارچوبی برای صلح، ثبات و شکوفایی در خاورمیانه تعیین کند — به این معنا که ایران باید برنامه غنیسازی و تسلیحاتی هستهای خود را متوقف و حذف کند.»
از سوی دیگر: رهبر ایران، آیتالله علی خامنهای، روز سهشنبه در دیدار با مقامات ارشد دولتی در تهران گفت دور اول مذاکرات با آمریکا «رضایتبخش» بوده است.
خامنهای گفت: نسبت به مذاکرات «نه خوشبینی زیاد دارم و نه بدبینی زیاد» و تأکید کرد: «به طرف مقابل بسیار بدبین هستم، اما به تواناییهای خودمان کاملاً اعتماد دارم.»
نکتهای برای پیگیری: قرار بود دور بعدی مذاکرات میان آمریکا و ایران روز شنبه در شهر رم برگزار شود.
ایالات متحده، ایران و دولت ایتالیا این موضوع را تأیید کردهاند و برای هیأت ایرانی روادید صادر شده است.
اما دوشنبهشب، وزارت خارجه ایران اعلام کرد که محل مذاکرات به مسقط بازگردانده شده است. مقامات آمریکایی هنوز این تغییر محل را تأیید نکردهاند.
منابع مطلع از موضوع گفتند یکی از دلایل تغییر مکان مذاکرات این است که جیدی ونس قرار است آخر هفته در رم حضور داشته باشد و کاخ سفید نمیخواست این دو برنامه همزمان شوند.
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
فرانسوا مورفی و جان آیریش / خبرگزاری رویترز
استقرار اخیر بمبافکنهای B-2 آمریکا – تنها هواپیماهایی که قادر به پرتاب قویترین بمبهای نفوذکننده در پناهگاهها هستند – در محدودهی دسترسی به ایران، پیامی قدرتمند به تهران است دربارهی آنچه ممکن است در انتظار برنامه هستهایاش باشد، اگر توافقی برای مهار آن حاصل نشود.
اما کارشناسان نظامی و هستهای میگویند حتی با چنین قدرت آتش عظیمی، اقدام نظامی آمریکا و اسرائیل احتمالاً تنها بهطور موقتی برنامهای را عقب میاندازد؛ برنامهای که غرب نگران آن است که با هدف تولید بمب اتمی دنبال میشود – هرچند ایران این موضوع را رد میکند.
بدتر آنکه، یک حمله ممکن است ایران را وادار کند که بازرسان هستهای سازمان ملل را اخراج کند، برنامهای را که هماکنون تا حدی به زیرزمین منتقل شده، کاملاً زیرزمینی کند و با شتاب به سوی تبدیل شدن به یک کشور مسلح به سلاح هستهای پیش برود – و در نتیجه، تحقق همان نتیجهای را که غرب از آن بیم دارد، تضمین و تسریع کند.
جاستین برانک، پژوهشگر ارشد قدرت هوایی و فناوری در اندیشکده دفاعی سلطنتی بریتانیا (RUSI) میگوید: «بهسختی میتوان تصور کرد که حملات نظامی بتوانند مسیر ایران بهسوی دستیابی به سلاح هستهای را نابود کنند، در نهایت، مگر با تغییر رژیم یا اشغال نظامی.»
او افزود: «در واقع، چنین حملاتی تنها میتوانند بهطور موقت بازدارندگی نظامی را بازگردانند، هزینههایی تحمیل کنند و زمان گریز را به عقب بازگردانند؛ یعنی به همان جایی که چند سال پیش بودیم.»
منظور از «زمان گریز»، مدت زمانی است که برای تولید مقدار کافی مواد شکافتپذیر جهت ساخت یک بمب اتمی لازم است – که اکنون برای ایران تنها چند روز یا هفته طول میکشد. ساخت واقعی یک بمب – اگر ایران تصمیم به این کار بگیرد – مدت بیشتری زمان میبرد.
توافق هستهای تاریخی سال ۲۰۱۵ میان ایران و قدرتهای بزرگ، محدودیتهای سختی بر فعالیتهای هستهای ایران اعمال کرد که زمان گریز آن را دستکم به یک سال افزایش داد. اما پس از آنکه دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا، در سال ۲۰۱۸ از این توافق خارج شد، آن توافق از هم فروپاشید و ایران نیز بسیار فراتر از محدودیتهای آن پیش رفت.
اکنون ترامپ خواهان مذاکره برای اعمال محدودیتهای جدید هستهای در مذاکراتی است که از آخر هفته گذشته آغاز شدهاند. او همچنین دو هفته پیش گفت: «اگر توافقی حاصل نشود، بمباران خواهیم کرد.»
اسرائیل نیز تهدیدات مشابهی مطرح کرده است. وزیر دفاع این کشور، اسرائیل کاتز، پس از آغاز به کار خود در ماه نوامبر گفت: «ایران بیش از هر زمان دیگری در برابر حمله به تأسیسات هستهایاش آسیبپذیر است. ما این فرصت را داریم که مهمترین هدف خود را محقق کنیم – یعنی خنثیسازی و نابودی تهدید وجودی علیه کشور اسرائیل.»
بزرگ و پرریسک
برنامه هستهای ایران در مکانهای متعددی پراکنده شده است، و یک حمله باید احتمالاً اکثر یا تمام این سایتها را هدف قرار دهد. حتی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، نهاد نظارتی هستهای سازمان ملل، نمیداند ایران برخی از تجهیزات حیاتی – مانند قطعات سانتریفیوژها، ماشینهایی که اورانیوم را غنیسازی میکنند – را کجا نگهداری میکند.
کارشناسان نظامی میگویند اسرائیل میتواند بیشتر این سایتها را بهتنهایی از بین ببرد، اما این عملیاتی پرریسک خواهد بود که نیاز به حملات مکرر دارد و باید با سامانههای ضدهوایی تأمینشده توسط روسیه مقابله کند – اگرچه اسرائیل سال گذشته توانست در حملاتی محدودتر علیه ایران از پس آنها برآید.
غنیسازی اورانیوم در قلب برنامه هستهای ایران قرار دارد، و دو سایت اصلی غنیسازی آن، تأسیسات غنیسازی سوخت در نطنز است که حدود سه طبقه زیر زمین قرار دارد – ظاهراً برای محافظت در برابر بمباران – و سایت فردو که در عمق بسیار بیشتری در دل کوه حفر شده است.
ایالات متحده برای از بین بردن این اهداف سختدسترس، بسیار مجهزتر است؛ آنهم با قویترین بمب نفوذکننده در پناهگاهها، یعنی «بمب نفوذی عظیمالجثه» (Massive Ordnance Penetrator) به وزن ۳۰ هزار پوند (۱۴ هزار کیلوگرم) که تنها بمبافکنهای B-2 – مانند آنهایی که اخیراً به دیهگو گارسیا در اقیانوس هند منتقل شدهاند – قادر به پرتاب آن هستند. اسرائیل چنین سلاحی را در اختیار ندارد.
ژنرال بازنشسته نیروی هوایی آمریکا، چارلز والد، که اکنون برای «مؤسسه یهودی امنیت ملی آمریکا» (نهادی که از روابط دفاعی نزدیک میان آمریکا و اسرائیل حمایت میکند) فعالیت میکند، گفت: «[اسرائیل] بمبهای پنج هزار پوندی کافی برای از بین بردن فردو و نطنز را ندارد.»
او به قویترین بمب نفوذی موجود در زرادخانه اسرائیل اشاره داشت. با مشارکت ایالات متحده، حمله سریعتر و احتمال موفقیت آن بیشتر خواهد بود – هرچند والد برآورد کرد که این عملیات باز هم چند روز طول خواهد کشید.
سپس چه خواهد شد؟
اریک بروئر از «ابتکار تهدید هستهای» (Nuclear Threat Initiative) که پیشتر تحلیلگر اطلاعاتی آمریکا بوده، گفت: «حملهای از سوی ایالات متحده احتمالاً خسارات بیشتری نسبت به حمله اسرائیل وارد خواهد کرد، اما در هر دو حالت، هدف فقط خرید زمان است و خطر واقعی آن است که این اقدام ایران را به سوی بمب سوق دهد، نه از آن دور کند.»
او افزود: «حمله میتواند برنامه را مختل و به تعویق بیندازد، اما نمیتواند آن را نابود کند.»
در حالی که میتوان سایتها را از بین برد، دانش پیشرفته ایران در زمینه غنیسازی اورانیوم را نمیتوان از بین برد. به گفته تحلیلگران و مقامها، جلوگیری از بازسازی سایتها، کاری مستمر و بسیار دشوار خواهد بود.
کِلسِی داونپورت از «انجمن کنترل تسلیحات» گفت: «روز بعد از حمله چه اتفاقی میافتد؟ ایران در واکنش به حملات به برنامه هستهایاش، سایتهای خود را مستحکمتر میکند و برنامهاش را گسترش میدهد.»
ایران پیشتر نیز نظارتهای اضافی آژانس بینالمللی انرژی اتمی را که طبق توافق ۲۰۱۵ اعمال شده بود، لغو کرده است. بسیاری از تحلیلگران اکنون نگراناند که در صورت حمله، ایران بازرسان آژانس را – که مانند چشمهای جهان در سایتهایی چون نطنز و فردو عمل میکنند – اخراج کند.
علی شمخانی، مقام ارشد امنیتی پیشین ایران و مشاور کنونی رهبر عالی، هفته گذشته در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «ادامه تهدیدات خارجی و قرار گرفتن ایران در وضعیت حمله نظامی ممکن است منجر به اقدامات بازدارندهای شود، از جمله اخراج بازرسان آژانس و توقف همکاریها.»
تنها کشوری که پیشتر چنین اقدامی کرده، کره شمالی بود که سپس نخستین بمب هستهای خود را آزمایش کرد.
جیمز اکتون از بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی میگوید: «اگر به ایران حمله کنید، به نظر من تقریباً با قطعیت، ایران بازرسان بینالمللی را اخراج خواهد کرد و با شتاب بهسوی بمب حرکت خواهد کرد.»
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
خبرگزاری رویترز
علی خامنهای روز سهشنبه اظهار داشت که درباره مذاکرات با ایالات متحده در مورد برنامه هستهای ایران نه “بیش از حد خوشبین” است و نه “بدبین”. این اظهارات ظاهراً تلاشی از سوی تهران برای کاهش انتظارات عمومی فزاینده نسبت به دستیابی به توافق است.
سیاستمداران و منابع داخلی ایران گفتهاند که ناکامی در رسیدن به توافق با دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، برای پایان دادن به مناقشه چندین دههای ایران با غرب میتواند به شدت به جمهوری اسلامی آسیب برساند، حتی اگر تهران بعداً واشنگتن را مقصر جلوه دهد.
پس از مذاکرات آخر هفته گذشته بین تهران و واشنگتن در عمان، که هر دو طرف آن را مثبت توصیف کردند، انتظارات ایرانیان برای بهبود وضعیت اقتصادی به شدت افزایش یافته است. این موضوع بر اساس تماسهای تلفنی با ایرانیان و پیامهایی که در شبکههای اجتماعی منتشر شده، مشخص است. دو طرف توافق کردهاند که مذاکرات بیشتری در ۱۹ آوریل در عمان برگزار کنند.
ارزش پول ملی ایران، ریال، که به شدت تضعیف شده بود، در روزهای اخیر حدود ۲۰ درصد در برابر دلار تقویت شده است. بسیاری از ایرانیان امیدوارند که توافقی برای پایان دادن به انزوای اقتصادی ایران در دسترس باشد.
طبق گزارش رسانههای دولتی، خامنهای در دیدار با نمایندگان مجلس گفت: “ما نه بیش از حد خوشبین هستیم و نه بدبین. به هر حال، این یک فرآیند است که تصمیمگیری شده و گامهای اولیه آن به خوبی اجرا شده است.”
تهران با احتیاط به این مذاکرات نزدیک شده و نسبت به احتمال دستیابی به توافق تردید دارد. همچنین به ترامپ، که در دوره اول ریاستجمهوری خود در سال ۲۰۱۸ از توافق هستهای سال ۲۰۱۵ ایران با شش قدرت جهانی خارج شد و بارها تهدید به بمباران ایران در صورت عدم توافق کرده، بدبین است.
خامنهای افزود: “از این پس، باید این مذاکرات با دقت دنبال شود و خطوط قرمز برای هر دو طرف و برای ما به وضوح مشخص شود. مذاکرات ممکن است به نتیجه برسد یا نرسد.” وی همچنین هشدار داد: “از گره زدن سرنوشت کشور به این مذاکرات خودداری کنید.”
از زمان فروپاشی روابط با واشنگتن پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ که شاه مورد حمایت آمریکا را سرنگون کرد، دشمنی با ایالات متحده همواره نقطه اتحاد حاکمان مذهبی ایران بوده است.
اما تورم، بیکاری و کمبود سرمایهگذاری ناشی از تحریمهای فلجکننده، که پس از خروج ترامپ از توافق هستهای ۲۰۱۵ دوباره اعمال شدند، خامنهای را متقاعد کرد که از مذاکرات با دولت ترامپ حمایت کند.
ایالات متحده، اسرائیل و قدرتهای غربی، تهران را متهم به تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای میکنند، اما ایران تأکید دارد که برنامه هستهایاش صرفاً برای اهداف غیرنظامی است.
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
از خرداد ۱۳۶۸ که رهبر دوم به قدرت مطلق رسید، خود را رهبر “استاده” نامید. در ابتدا این داوری درست مینمود که “رهبر فقید نشسته حکم میراند” ولی هر چه جلو آمدیم معنای آن جمله درستتر شد، یعنی دخالت در همه امور کشورداری از تعیین وزیر تا مدیرکل و سردبیر روزنامه. خدا به دوست شفیق عزیزمان-احمد آقا ستاری- سلامتی دهد که از نخستین قربانیان آن جاهطلبی بود یا مرحوم احمد جان بورقانی که وقتی در دیدار خصوصی (همراه احمد مسجدجامعی وزیر وقت ارشاد) از عضویتش در شورای عالی خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) گفتم چهره برافروخت. این خاطره را هم نقل کنم که یکی از پیشنهادهای آقای محمد خاتمی برای تصدی وزارت اطلاعات در سال ۷۶، مرحوم هادی مروی بود، مردی که برای ترویج مرجعیت علی خامنهای فعال بود ( البته بعدا پشیمان و مستبصر شد). رهبر نپذیرفت و گفته بود او روضهخوان خوبی است.
اینها را نوشتم تا تأکید کنم بعد از شکستاش در جنبش دوم خرداد، او (رهبر) همه امور را به دست گرفت و همهکاره حکومت شد. علی خامنهای بعد از جنبش سبز بارها تأکید کرد چهار خط قرمز دارد: رابطه با آمریکا، حجاب، شورای نگهبان و حصر سبز. حصر با آزادی شیخ مجاهد- آقای کروبی- معلق شد. حجاب اجباری با انقلاب “زن، زندگی، آزادی” هو و هوا. و به نظرم با مشارکتهای انتخاباتی مفتضح، شورای نگهبان هم در محاق شد. شبح آمریکا هم پس از سالها که به قول عربها “معدلجه” (ایدئولوژیک) بود، با آمدن دوباره دونالد ترامپ سیاهتر شد.
اشتباه راهبردی ولی فقیه این بود که نخواست فهم کند که “جهان شورای نگهبان دارد”. جنتی شورای نگهبان جهان، رئیس جمهور آمریکا است. بدشانسی رهبر حکومت این است که رئیس “ش ن” جهان، اکنون ترامپ است. او با زوری که دارد صلاحیت علی خامنهای را در داشتن اورانیوم بالا و موشک دوربرد احراز نکرده و این امری بدیهی است.
ظاهرا تقدیر الهی هم همین است که «از برای هر جبار، جباری هست» مردم ایران پذیرفتهاند این آخرین تصمیم رهبر است که باید مذاکره کند با آمریکا. تصمیم در اینباره، دوگانه نیست، یگانه است. رهبر مجبور شده که مذاکره کند. راه پس و پیش ندارد. رهبر ایستاده! خود وسط گفتگوهاست. سخت است که از تسلیم رهبر در برابر ظالم دیگری بگویم، ولی حیلهای برای مردم جز این نیست. رهبر ستمگر ابرمتوهم مغرور، طوری عمل کرده که خدا صلاح را جز بر نزول “استدراج” نداند.
نتیجه مذاکره خامنهای و ترامپ هر چه باشد، جز خرسندی و تقویت اراده مردم برای گذار از جمهوری اسلامی نخواهد بود. قبول ندارم که رفع معضلها با ترامپ، سرکوبی اجتماعی در ایران را تشدید خواهد کرد. پارهگیهای حکومت وسیع شده است. این که رئیس جمهور در برابر اجرای قانون مهمل حجاب، تهدیدکنان مقاومت میکند، خبر خوبی است. رهبر حکومت ضعیفتر و تنهاتر از همیشه است. “الحمدلله رب العالمين “. با پوزش از استاد شعر، شفیعی کدکنی: «باید بچشد عذاب تنهایی را, مردی که ز عصر خود فروتر باشد»
قبلا نوشتهام: “اکنون وقت خوش خیابان است.” به هر بهانهای. با عزیز محبوس ظلم -آقا مصطفی تاجزاده- همدل هستم که آرامش فعلی مردم، از هارت و پورت حاکمان نیست. ولی باور دارم سال جاری، به رغم سختیهای شدیدتر، خوشیهای غیرمترقبه نیز خواهد داشت.
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
دانشگاه هاروارد روز دوشنبه خواستههای متعدد دولت ترامپ را که به گفتهٔ این دانشگاه منجر به واگذاری کنترل مؤسسه به دولتی محافظهکار میشد، رد کرد؛ دولتی که دانشگاهها را بهعنوان مراکزی خطرناک با گرایشهای چپگرایانه معرفی میکند.
تنها ساعاتی پس از اعلام موضع هاروارد، دولت دونالد ترامپ اعلام کرد که مبلغ ۲.۳ میلیارد دلار از بودجهٔ فدرال اختصاصیافته به این دانشگاه را مسدود میکند.
این تعلیق بودجه پس از آن صورت میگیرد که دولت ترامپ ماه گذشته اعلام کرده بود در حال بررسی قراردادها و کمکهای فدرالی به ارزش ۹ میلیارد دلار برای هاروارد است؛ اقدامی که بخشی از کارزار مقابله با آن چیزی است که دولت آن را «یهودستیزی» ناشی از اعتراضات طرفدار فلسطین در دانشگاهها طی هجده ماه گذشته میداند.
روز دوشنبه، یک کارگروه وزارت آموزش ایالات متحده که مسئول مقابله با یهودستیزی است، قدیمیترین دانشگاه آمریکا را به داشتن «ذهنیتی نگرانکننده و خودمحقپندار» متهم کرد؛ ذهنیتی که به گفتهٔ این کارگروه در معتبرترین دانشگاهها و کالجهای کشور ریشهدار است — این باور که سرمایهگذاری فدرال، مسئولیتی برای پایبندی به قوانین حقوق مدنی به همراه ندارد.
این مجادله، تنش پرمخاطرهای را میان دولت ترامپ و برخی از ثروتمندترین دانشگاههای جهان تشدید کرده است؛ تنشی که نگرانیهایی درباره آزادی بیان و آزادی دانشگاهی برانگیخته است.
دولت تاکنون صدها میلیون دلار از بودجهٔ فدرال مربوط به چندین دانشگاه را مسدود کرده است، و با استناد به آنچه که آن را ناتوانی این مؤسسات در مقابله با یهودستیزی در محیط دانشگاهی مینامد، این نهادها را تحت فشار قرار داده تا سیاستهای خود را تغییر دهند.
برای برخی از دانشجویان خارجی که در تظاهرات طرفدار فلسطین شرکت کرده بودند، روند اخراج از کشور آغاز شده، و ویزای صدها دانشجوی دیگر نیز لغو شده است.
رئیس دانشگاه هاروارد، آلن گاربر، روز دوشنبه در نامهای علنی نوشت که خواستههای هفتهٔ گذشتهٔ وزارت آموزش به دولت فدرال اجازه میدهد «کنترل جامعهٔ دانشگاهی هاروارد را در دست بگیرد» و ارزشهای این دانشگاه بهعنوان نهادی خصوصی با هدف «جستوجو، تولید و انتشار دانش» را تهدید میکند.
گاربر نوشت: «هیچ دولتی — فارغ از اینکه چه حزبی در قدرت باشد — نباید تعیین کند که دانشگاههای خصوصی چه چیزی را میتوانند آموزش دهند، چه کسانی را میتوانند پذیرش یا استخدام کنند، و در چه حوزههایی میتوانند مطالعه و تحقیق کنند.»
مسئلهٔ یهودستیزی در دانشگاهها پیش از آنکه ترامپ برای دومین دوره ریاستجمهوریاش به قدرت برسد، و در پی اعتراضات دانشجویان طرفدار فلسطین پس از حملهٔ حماس در سال ۲۰۲۳ به داخل اسرائیل و سپس حملات متقابل اسرائیل به غزه، شکل گرفت.
سخنگوی کاخ سفید، هریسون فیلدز، روز دوشنبه در بیانیهای گفت که ترامپ «در تلاش است تا آموزش عالی را دوباره به اوج برساند، با پایان دادن به یهودستیزی افسارگسیخته و اطمینان از اینکه دلارهای مالیاتی فدرال صرف حمایت هاروارد از تبعیض نژادی خطرناک یا خشونتهای ناشی از انگیزههای نژادی نمیشود.»
در نامهای که روز جمعه ارسال شد، وزارت آموزش ایالات متحده اعلام کرد که هاروارد «در تحقق شرایط فکری و حقوق مدنی که سرمایهگذاری فدرال را توجیه میکنند، ناکام مانده است.»
این وزارتخانه از هاروارد خواست تلاش کند تا نفوذ اعضای هیئت علمی، کارکنان و دانشجویانی را که «بیشتر به کنشگری پایبندند تا پژوهش علمی» کاهش دهد و همچنین هیئتی مستقل، عملکرد اعضای هیئت علمی و دانشجویان هر دانشکده را مورد بررسی قرار دهد تا از «تنوع دیدگاهها» اطمینان حاصل شود.
در این نامه همچنین آمده بود که دانشگاه هاروارد باید تا ماه اوت امسال، صرفاً براساس شایستگی، اعضای هیئت علمی را استخدام و دانشجو بپذیرد و هرگونه اولویتدهی براساس نژاد، رنگ پوست یا ملیت را متوقف کند. همچنین این دانشگاه باید دانشجویان بینالمللی را به دقت بررسی کند تا از پذیرش افرادی که «با ارزشهای آمریکایی دشمنی دارند» جلوگیری کند و دانشجویان خارجیای را که قوانین رفتاری دانشگاه را نقض میکنند، به مقامات مهاجرتی فدرال گزارش دهد.
هفتهٔ گذشته، گروهی از استادان دانشگاه هاروارد برای جلوگیری از بررسی حدود ۹ میلیارد دلار قرارداد و کمک مالی فدرال اختصاصیافته به این دانشگاه از سوی دولت ترامپ، شکایتی علیه این دولت تنظیم کردند.
گزارشها حاکی از آن است که دولت ترامپ در حال بررسی الزام دانشگاه کلمبیا – دیگر عضو دانشگاههای آیویلیگ – به پذیرش یک توافق قانونی (تحت عنوان consent decree) است؛ توافقی که دانشگاه را به تبعیت از دستورالعملهای فدرال در مقابله با یهودستیزی ملزم میکند. برخی از استادان دانشگاه کلمبیا نیز، همانند همتایان خود در هاروارد، در واکنش به این اقدام از دولت فدرال شکایت کردهاند. دولت تاکنون ۴۰۰ میلیون دلار از بودجه و کمکهای فدرال به دانشگاه کلمبیا را تعلیق کرده است.
رئیس دانشگاه هاروارد، آلن گاربر، گفت که درخواستهای دولت فدرال برای «ممیزی دیدگاههای» دانشجویان، اعضای هیئت علمی و کارکنان بهمنظور شناسایی اندیشهورزان چپگرایی که اصولاً مخالف دولت ترامپ هستند، بهوضوح ناقض حقوق دانشگاه در چارچوب متمم اول قانون اساسی ایالات متحده در زمینهٔ آزادی بیان است.
گاربر نوشت: «دانشگاه هرگز استقلال خود را واگذار نخواهد کرد یا از حقوق قانون اساسیاش چشمپوشی نخواهد کرد.»
او همچنین افزود که هرچند دانشگاه هاروارد اقداماتی را برای مقابله با یهودستیزی در محیط دانشگاهی آغاز کرده است، «این اهداف از طریق تحمیل قدرت، بیارتباط با قانون، برای کنترل آموزش و پژوهش در هاروارد و دیکته کردن نحوهٔ عملکرد ما، محقق نخواهند شد.»
دانشگاه هاروارد در ماه ژانویه، طی توافقی که به دو شکایت علیه این دانشگاه رسیدگی میکرد – شکایاتی که هاروارد را به تبدیل شدن به کانونی برای یهودستیزی متهم کرده بودند – موافقت کرد تا حمایتهای بیشتری از دانشجویان یهودی به عمل آورد.
برای جبران کمبود احتمالی بودجه ناشی از قطع کمکهای فدرال، دانشگاه هاروارد در حال تلاش برای گرفتن وامی به ارزش ۷۵۰ میلیون دلار از بازار وال استریت است.
خبرگزاری رویترز
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
انتظار میرود ایران با پیشنهاد ایالات متحده برای انتقال ذخایر اورانیوم با غنای بالا به کشور ثالث — مانند روسیه — به عنوان بخشی از تلاش واشنگتن برای کاهش برنامه هستهای غیرنظامی تهران و جلوگیری از استفاده آن برای توسعه سلاح هستهای، مخالفت کند.
این موضوع، که یکی از موانع کلیدی در مسیر توافق آینده قلمداد میشود، در دور اولیه مذاکرات که عمدتاً بهصورت غیرمستقیم در مسقط، عمان، بین وزیر امور خارجه ایران، عباس عراقچی، و نماینده ویژه دونالد ترامپ، استیو ویتکوف، برگزار شد، مطرح گردید.
ایران استدلال میکند که ذخایر اورانیومی که در چهار سال گذشته انباشته شده باید تحت نظارت شدید آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل، در داخل کشور باقی بماند. تهران این موضوع را بهعنوان یک اقدام احتیاطی، یا شکلی از بیمه تلقی میکند تا در صورت خروج احتمالی دولت آینده آمریکا از توافق — همانطور که دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۸ از توافق سال ۲۰۱۵ که با میانجیگری باراک اوباما حاصل شده بود، خارج شد — در برابر آن مصون بماند.
تهران میگوید اگر این ذخایر از کشور خارج شوند و آمریکا از توافق خارج شود، ایران مجبور خواهد شد از صفر شروع کند و فرآیند غنیسازی با درجه بالا را از نو آغاز کند — که در واقع به معنای تنبیه ایران بهخاطر نقضی است که توسط واشنگتن انجام شده است.
گرچه بیشتر گفتوگوها در مسقط بهصورت غیرمستقیم میان هیئتهای ایرانی و آمریکایی و با میانجیگری عمان صورت گرفت، دیدارهایی مستقیم نیز بین ویتکوف و عراقچی برگزار شد.
ایران در حالی پای میز مذاکره آمده که نهتنها تهدید به اعمال تحریمهای بیشتر، بلکه حتی تهدید حمله نظامی به تأسیسات هستهایاش از سوی آمریکا وجود دارد.
با توجه به وضعیت رو به افول اقتصاد ایران، تهران مشتاق به جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی از طریق لغو تحریمهای آمریکا است. گفتوگوهایی نیز در خصوص گزینههای بیمهای برای شرکتهایی که قصد سرمایهگذاری در ایران را دارند، آغاز شده، تا در صورت تنش دوباره در روابط با آمریکا، این شرکتها متضرر نشوند. پس از خروج آمریکا از توافق در سال ۲۰۱۸ و اعمال تحریم علیه شرکتهای خارجی طرف معامله با ایران، اتحادیه اروپا نتوانست راهکاری عملی برای محافظت از این شرکتها ارائه دهد.
ترامپ تاکنون دیگر جنبههای روابط ایران و آمریکا را از مذاکرات کنار گذاشته است؛ از جمله آنچه واشنگتن «رفتار بیثباتکننده منطقهای» تهران مینامد؛ تصمیمی که باعث سردرگمی اسرائیل و جنگطلبان ضد رژیم در واشنگتن شده است. ممکن است آمریکا در آینده خواستار نوعی تضمین از سوی ایران شود مبنی بر اینکه از نفوذ خود برای دخالت در حاکمیت کشورهای دیگر استفاده نکند. اما ایران در مقابل میگوید این اسرائیل است که در حال اشغال اراضی در سوریه، لبنان و فلسطین است.
نفوذ منطقهای ایران بر اثر سقوط دیکتاتور سوریه، بشار اسد، حملات اسرائیل به حماس در غزه و حزبالله در لبنان، و حملات آمریکا به یمن، تضعیف شده است. ناوگان صادرات نفت ایران نیز با فشار فزاینده تحریمهای رئیسجمهور آمریکا روبهروست.
خلاصهای از گزارش گاردین
سهشنبه، ۱۵ آوریل ۲۰۲۵
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
نامه نرگس محمدی به سازمان ملل متحد در مورد ترورهای جمهوری اسلامی علیه مخالفان خود در طول ۴۶ سال گذشته
آقای فولکر ترک، کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد،
خانم سارا حسین، رئیس محترم کمیته حقیقتیاب سازمان ملل،
خانمها شهین سرداری علی و ویویانا کرستیچویچ، اعضای محترم این کمیته،
خانم مایی ساتو، گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران،
در تاریخ ۳ آوریل، با تصویب قطعنامهای بیسابقه، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، ماموریت کمیته حقیقتیاب مستقل و گزارشگر ویژه مسئول مستندسازی و جمعآوری شواهد نقض حقوق بشر توسط مقامات جمهوری اسلامی ایران را بدون محدودیت زمانی تمدید کرد.
این تصمیم، به دو جهت تاریخی و سرنوشتساز است.
اولاً، پیامی مهم از سمت جامعه جهانی است که نشان میدهد دادخواهی، حق همه انسانهایی است که در طی بیش از ۴۶ سال به دلیل بیان آزادانه افکار و عقاید خود و مخالفت خود با این حکومت، به طور خودسرانه بازداشت، اعدام, ناپدید یا کشته شدهاند.
دوم آن که، در شرایطی که جهان با جنگ و خشونت رو به روست، این تصمیم نماد ایستادگی بر اصول حقوق بینالملل و حقوق بنیادین تمامی ملت ها از جمله مردم ایران است؛ اصولی که در برابر قانون زورگویی قرار دارند.
کم نیستند فعالان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی و زندانیان عقیدتی که در سلول های بازجویی، تهدید به «مرگ بدون برجای ماندن اثری» شدهاند. بیشمارند قتل هایی در داخل کشور که علی رغم وجود شواهدی مبنی بر نفوذ و دخالت عوامل حکومتی، در هیچ دادگاهی ره به سرانجامی نبردهاند. پرشمارند ایرانیان مخالف رژیم که مورد سو قصد و ترور توسط عوامل رژیم قرار گرفته اند و بنا به دلایلی، بسیاری از آنها هنوز هم افشا نشدهاند.
جمهوری اسلامی از بدو تاسیس تاکنون، نه تنها هزاران زندانی سیاسی را با اجرای گسترده مجازات اعدام؛ مجازاتی غیرانسانی، ظالمانه و تحقیرآمیز بر اساس قوانین غیرانسانی و ناعادلانه اعدام کرده است، بلکه با رویکردی امنیتی و سرکوب گرانه، جان بسیاری از معترضان را در داخل و خارج از کشور به خطر انداخته و یا جان آنها را گرفته است.
این سیاست به روشنی نشان دهنده سرکوب فرامرزی رژیم جمهوری اسلامی است که حتی به خاک اروپا و آمریکا نیز رسیده است.
بدیهی است که چنین اقداماتی در چارچوب حقوق بینالملل، جنایت محسوب میشود و باید در اولویت بررسی و اقدام نهادهای بینالمللی حقوق بشری قرار گرفته و در دادگاه بین المللی رسیدگی شود.
بر همین اساس، از شما تقاضا دارم مسئله اعدام، ترور، قتل و ناپدیدسازی مخالفان جمهوری اسلامی توسط عوامل رژیم را مورد بررسی و توجه ویژه قرار دهید.
همانطور که مطلع هستید به تازگی، دادگاهی در ایالات متحده آمریکا دو فرد را به جرم تلاش برای ترور مسیح علینژاد، روزنامهنگار و فعال سیاسی ایرانی-آمریکایی، در تمامی اتهامات از جمله قتل سفارشی، نگهداری غیرقانونی سلاح گرم و توطئه برای پولشویی، مجرم شناخته است.
در گزارشات اشاره شده که دادستانها اعلام کردهاند که دولت ایران برای خاموش کردن مسیح علینژاد، که در بروکلین زندگی میکند، مبلغ ۵۰۰ هزار دلار جایزه تعیین کرده و پیشتر نیز او هدف چندین توطئه، از جمله آدمربایی، قرار گرفته است.
مستندسازی این ترورها و تلاشها برای قتل مخالفان، شرطی ضروری برای گذار دموکراتیک و مسالمتآمیز و پایان دادن به ۴۶ سال استبداد دینی و زنستیز است.
گردآوری شواهد و شناسایی عاملان این جنایات، تنها راه ممکن برای پیگیری قضایی در دادگاههای بینالمللی و شاید روزی در دیوان بین المللی کیفری است.
این به معنای همکاری تنگاتنگ با جامعه مدنی ایران است که در تلاش برای پایان دادن به مصونیت آمران و عاملان سرکوب است.
دیر یا زود، حقیقت و عدالت برای مردم ایران، در مبارزه مشروعشان با استبداد، محقق خواهد شد.
نرگس محمدی
۲۶ فروردین ۱۴۰۴
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
شنبه گذشته نمایندگان جمهوری اسلامی و فرستاده ویژه کاخ سفید در حالی از محل مذاکره در مسقط خارج میشدند که گفتگوها را سازنده و در احترام متقابل ارزیابی کردند.
به گزارش خبرآنلاین؛ این نخستین بار است که بین تهران و واشنگتن، آن هم در دولت دونالد ترامپ، فضای تفاهم حاکم میشود. شنبه گذشته اما تازه آغاز راه بود. اینکه سرنوشت این مذاکرات چه خواهد شد هنوز قابل پیش بینی نیست. اما همانطور که پس از اولین مذاکره کوتاه شاخص های اقتصادی سیگنال مثبت نشان دادهاند، ناظران و تحلیلگران سیاسی نیز برای دستیابی به یک توافق امیدوارند.
علی شکوری راد، تحلیلگر سیاسی با بیان اینکه «تهران و واشنگتن به دنبال جنگ نیستند» صدور مجوز گفتگوی وزیر خارجه ایران با فرستاده ویژه ترامپ را مترادف با «اراده برای دستیابی به توافق» میداند. این فعال سیاسی اصلاحطلب، استیو ویتکاف که در مورد ایران پیشینهای منفی ندارد را «واقع گرا» و «برای دستیابی به توافق مصمم» میداند.
«رئیس جمهور آمریکا شعار «یا جنگ یا صلح» را دنبال میکند و به شعار «نه جنگ نه صلح» رضایت نمیدهد»؛ شکوری راد با بیان این مطلب میگوید صفر و صدی بودن ترامپ تکلیف را روشنتر میکند. به باور این فعال سیاسی فقط اسرائیل از شکل گیری این توافق ناراحت است که آن هم نخست وزیرش پیش از مذاکرات به کاخ سفید احضار و «ضمن ملاطفت ظاهری گوشش پیچانده شده است».
شکوری راد در مورد تندروهای داخلی هم میگوید که آنها به شدت تخفیف پیدا کردهاند؛ ریاست جمهوری پزشکیان محصول بیاعتمادی نظام به آنهاست، اکنون نیز نظام در عبور از این «هسته سخت» حرکت شتابانی به خود گرفته است.
* آقای شکوری راد! دور اول مذاکرات ایران و آمریکا در عمان برگزار شد. آقای عراقچی بعد از مذاکره، آن را سازنده و در فضای احترام متقابل ارزیابی کردند. شما این مذاکرات را چطور میبینید؟
این مذاکرات بر مبنای تمایل دو طرف به رسیدن به یک تفاهم شکل گرفته است. طبیعتا انتظار میرود که در گام اول راه برای گفتگو باز باشد و هردو طرف سعی کنند این راه را باز نگه دارند. همین اتفاق هم افتاده است. اما علیرغم فضای سیاسی خیلی بدبینانهای که وجود داشت و قبلا بر اساس گفتهها دستیابی به این گفتگوها بعید تلقی میشد، مذاکره انجام شد و ظاهرا اختلافی هم پیش نیامد. به نظر میرسد دو طرف در تلاشند که این راه و مسیر کنونی را مسدود نکنند.
اسرائیل قبل از مذاکرات، گوشش پیچانده شد
* این اولین بار نیست که ایران و آمریکا چه مستقیم و چه غیر مستقیم وارد مذاکره میشوند. اما به نظر میرسد که مذاکرات کنونی یک مقدار با دفعات قبل متفاوت است. به نظر شما این تفاوت در چیست؟
طرفین ارزیابی نسبتا دقیقی از همدیگر دارند و هریک از طرفین میتواند توانمندیها، امکانات، خواستهها و نیازهای خود را در نظر بگیرند و براساس آن گفتگو کند. بنابراین گفتگوها در زمین واقعیات صورت میگیرد و نه بلوف و رجزخوانی. تفاوت دیگر «بیرونی» است. در این دور از مذاکرات همه طرفهایی که میتوانند در این مذاکرات تحت تاثیر قرار بگیرند، به غیر از اسرائیل خواهان موفقیت این مذاکرات و دستیابی به یک توافق هستند.
این اشتیاق فراگیر را پس از اولین دور مذاکرات که دولتهای دیگر پیامهایی صادر کردند میشود دید. از اظهار نظرهایی هم که در این مدت صورتگرفته این تفاوت را میشود فهمید. یعنی علاوه بر طرفین، همه ذینفعان ثالث میخواهند این گفتگوها به نتیجه برسد. اسرائیل، تنها مخالف است؛ که به نظر میرسد برای آنکه کارخرابی نکند قبل از مذاکرات به امریکا احضار شده و ضمن ملاطفت ظاهری گوشش پیچانده شده است.
مذاکرات برجام با هنرمندی ظریف پیش رفت
* چه شباهتها و تفاوتهایی بین این دور از مذاکرات و مذاکرات برجام وجود دارد که ۱۰ سال پیش بین ایران و آمریکا حتی به صورت دو جانبه و مستقیم در جریان بود؟
برجام مذاکراتی چندجانبه بود و طرفهای مختلف داشت. هرکدام از آنها هم منافع خاص خود را دنبال میکردند. آن مذاکرات خیلی هنرمندانه و با هنرمندیهای «ظریف» به سرعت پیشرفت. در مدت دو سالی هم که این توافق اجرا شد تاثیر شگرفی بر فضای عمومی و اقتصادی کشور گذاشت. اما این دوره از مذاکرات دوجانبه است؛ هم اروپا و هم روسیه و چین غایباند. به همین دلیل به نظر میرسد که امکان توافق مقداری بالا رفته است.
از یک سو، ترامپ در این مدت اظهارنظرهایی کرده و افقها را برای رسیدن به توافق روشن نگه داشته است. به خصوص آقای ویتکاف فرستاده ویژهای ترامپ «پیشینه بدی» در مورد ایران ندارد و اظهارنظرهای منفی نداشته است. این، برخلاف اظهار نظرهای تند و تیز و حداکثری برخی از اعضای کابینه ترامپ است. در مورد ویتکاف به نظر میرسد که او بسیار واقعگراتر و عزم او برای دستیابی به توافق جزمتر است.
از سوی دیگر ترامپ همه تندروها را در دولت خود جمع کرده تا خود او رئیس آنها باشد و بتواند آنها را هدایت و کنترل کند و همزمان با مذاکرات دارد این کار را انجام میدهد. به نظر میرسد که ترامپ در این مذاکرات در حال پیشبردن اراده خود برای ثبت یک توافق مهم با ایران در کارنامهاش است تا ضمن تفاخر به آن بتواند نگرانیهایش را در خاور میانه کاهش دهد.
صدور مجوز مذاکره یعنی اراده برای دستیابی به توافق
* چقدر این اراده را در جمهوری اسلامی میبینید که به یک توافق با آمریکا دست پیدا کند؟
اگر منظور دولت و رئیسجمهور باشد، عزم اینها برای دستیابی به یک توافق جزم است. از طرف دیگر وقتی رهبری اجازه این نوع مذاکرات را دادند، معنایش این است که قبول کردند که این مسیر طی شود. بالطبع چون کارگزار این مذاکرات وزارت خارجه به عنوان جزئی از دولت است، میشود پیشبینی کرد وقتی هزینههای یک کار پرداخته میشود از نفع آن هم حداکثر بهره برده شود. به این ترتیب معنای صدور مجوز مذاکره و مذاکره دوجانبه این است که ارادهای برای دستیابی به توافق وجود دارد.
اگر در زمان برجام تاحدی مثلا میشد این را فهمید، الان با توجه به تجربه بعد از برجام کاملا مشخص است که ما بدون داشتن یک توافق با آمریکا نمیتوانیم مسیر پیشرفت و توسعه را برای ایران هموار کنیم. معنای این حرف سرسپردگی و دلسپردگی و این حرفها نیست. واقعیتها امروز برای همه مکشوف است.همه میدانند که اگر قرار باشد از این نابسامانی، که شایسته کشور ایران و مردم آن نیست، خارج شویم باید مسیر آن را هموار کنیم. اولین قدم در هموار کردن مسیر، رفع تنش با آمریکا است که به هرحال در همهجای این کره برای خود جایگاه و پایگاه دارد.
جمهوری خواهان روراستتر از دموکراتها هستند
* فکر میکنید برای دستیابی به این “مسیر هموار” به تعبیر شما یا “توافق پایدار”، کار با جمهوریخواهان راحتتر است یا دموکراتها؟
دموکراتها در صحنه مذاکره مقداری از جمهوریخواهان معتدلتر بودند اما به نظر میرسد که جمهوریخواهها یک مقداری روراستتر هستند و پیچیدگی زیادی ندارند؛ به خصوص شخص ترامپ دارد خیلی رو “بازی” میکند و پیچیده نیست. در حرفهایی که میزند منویاتش را، خیلی پنهان نمیکند. به این ترتیب هم دموکراتها و هم جمهوریخواههان نکات مثبت و منفی داشتهاند. اما امروز مذاکرات با جمهوریخواهان در حال انجام است و ما از ترامپ شناختی داریم و میدانیم که شعار او «یا صلح یا جنگ» است و به وضعیت «نه جنگ، نه صلح» رضایت نمیدهد. بنابراین میتوان این اطمینان را داشت که اگر بهانه جنگ را از ترامپ بگیریم، مسیر هموارتری برای توسعه و پیشرفت پیش روی ما قرار خواهد داشت.
نه ما و نه ترامپ به دنبال جنگ نیستیم
* ترامپ دردسرهای زیادی را برای ایران ایجاد کرده است. وقتی شما میگویید اگر با او بتوان به توافق دست پیدا کرد پس در واقع بخش بسیار زیادی از مشکلات ایران با آمریکا حل میشود. این طور نیست؟
تکلیف روشنتر میشود. به دلیل پیچیدگی رفتاری دموکراتها همیشه یک شرایط بینابینی فرساینده پیش روی ما بوده است. این شرایط بینابینی نه آن غلظت و شدت دوران ترامپ را و نه شرایط یک صلح را داشته است اما طولانی و فرساینده بوده است. دموکراتها پیچیدگیهای خاص خود را دارند. از این نظر فکر میکنم با ترامپ زودتر میتوانیم تکلیف را روشن کنیم. یعنی این صفر یا صد بودن او این مزیت را ایجاد میکند که بالاخره تکلیف بین جنگ یا صلح کاملا روشن می شود. نه ما، نه ترامپ به دنبال جنگ نیستیم پس گزینهای که باقی میماند همان صلح است. بنابراین به نظر میرسد در این شرایط اگر صلحی اتفاق بیفتد جامعتر و پایدارتر خواهد بود.
فرآیند بیاعتمادی به “هسته سخت” در حال تشدید است
* حالا که مذاکرات با آمریکا آغاز شده تندروها هم وارد صحنه شدهاند و مدام مخالفتهای مسبوق به سابقه خود را اعلام میکنند. به نظر شما آنها چقدر میتوانند در تصمیمی که حاکمیت گرفته و شما آن را «اراده برای دستیابی به توافق» ارزیابی کردید موثر واقع شوند؟ آیا ممکن است باعث به بنبست رسیدن مذاکرات شوند؟
اولا تندروها خیلی تقلیل و تخفیف پیدا کردهاند. حتی جبهه پایداری و دیگر تندروها - که تفکرات آخرالزمانی دارند و دنبال پیروزی موهوم هستند و در نتیجه مسیر مذاکره را نمیپسندند - اعتبارشان را از دست دادهاند. ثانیا اگر ما امروز در جایی هستیم که پزشکیان رئیس دولت شده دقیقا به خاطر عملکرد تندروها و رویگردانی نظام از آنها بوده است. اینطور نبود که مثلا در انتخابات ریاست جمهوری پزشکیان خیلی راحت تأیید و برنده شده باشد ...
بیاعتمادیای نسبت به “هسته سخت” ادعایی تندروها به وجود آمده و رهبری نسبت به آنها بیاعتماد شدهاند و به نظر من این فرآیند بیاعتمادی همچنان در حال تشدید است. دور نخواهد بود که آنها از صحنه سیاسی کشور توسط حاکمیت طرد و رانده شوند.
به نظر من اگرچه آنها خیلی حرف میزنند و سروصدا میکنند اما این حرفها و سروصداها نتیجهای ندارد و نخواهد داشت. البته اگر هم نتیجهای بخواهد بدهد فردای آن روز، روز خیلی تاریکی خواهد بود؛ چرا که الان برای مردم کاملا روشن است که کدام مسیر درست است و هرکسی که این مسیر را مسدود کند در مقابل تودههای مردم قرار میگیرد و توسط آنها از صحنه طرد و حذف خواهد شد. به طور کلی، تقریبا اجماع کاملا روشنی وجود دارد که باید از مسیر مذاکره و تفاهم به نتیجه رسید و مردم را از وضعیت تنش، مخاطره، رنج ونگرانی که سالهای سال در آن قرار داشتند خارج کرد. هرکسی که این مسیر را مسدود کند توسط ملت پایکوب خواهد شد.
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
طی سال گذشته حوادثی رخ داده که «اعتماد» در این گزارش به مهمترین آنها پرداخته است.
خودکشی سارق بانک ملی
۱۰ تیر ماه ۱۴۰۳ حدود ساعت ۳ بعدازظهر «آرمین» سارق اصلی بانک ملی در یکی از بندهای زندان تهران بزرگ با مصرف زیاد قرص اقدام به خودکشی کرد. «اعتماد» در شماره ۵۸۰۴ گزارشی تحت عنوان «سارق اصلی بانک ملی اقدام به خودکشی کرد» منتشر کرد. یک منبع آگاه در این راستا به «اعتماد» گفته بود: «همبندی او وقتی وارد اتاق شده آرمین را دیده که روی زمین افتاده است، اما چیزی که توجه او را جلب کرده قوطی خالی قرصهایی بوده که روی تخت آرمین قرار داشته. همبندی آرمین سریع ماجرا را به افسر نگهبان اطلاع داده و آرمین به بهداری زندان تهران بزرگ منتقل شده، اما پزشک بهداری تشخیص داده که وضعیت آرمین وخیم و اورژانسی است، به همین خاطر خیلی سریع آرمین را به بیمارستان لقمان حکیم منتقل و پزشکان معالج اقدامات لازم را آغاز کردند. آرمین حدود ساعت ۷ شب پس از اینکه سموم از بدنش خارج شد در بخش این بیمارستان بستری و دو روز بعد به زندان تهران بزرگ منتقل شد.»
یک منبع آگاه در مورد این حادثه به «اعتماد» میگوید: «آرمین از همان ابتدا با صدور کیفرخواست و مواجهه با اتهام افساد فیالارض خود را در بنبست دید. همچنین مدت زمان بازداشت موقت این متهمان نیز طولانی شد و آرمین هم به دلیل همین موضوع و عدم رسیدگی به پروندهشان دست به خودکشی زد که البته با اقدام بهموقع افسر نگهبان نجات پیدا کرد.»
۱۶ خرداد ماه سال ۱۴۰۱، هنگامی که کارمندان خدمات بانک ملی شعبه دانشگاه تهران، در اصلی شعبه را باز و وارد آن شدند با تعجب مشاهده کردند؛ قفل کتابی پارکینگ، شکسته و تمامی سیمهای تلفن و دوربینهای مداربسته قطع و از کار افتاده است. کارمندان موضوع را به رییس شعبه و پلیس ۱۱۰ اطلاع دادند. ماموران پس از بررسی صحنه جرم متوجه میشوند؛ سارقان از در پارکینگ ساختمان وارد محوطه شدند و از طریق آب کردن در خزانه با دستگاه ذوب فلزات (هوا برش) مبادرت به شکستن قفل 250 فقره صندوق امانات کردند و سپس تمامی اموال موجود در 155 فقره صندوق را ربودند. «اعتماد» همچنین در شماره ۵۶۲۵ طی گفتوگو با سارق اصلی بانک ملی گزارشی با عنوان «من، آرمین سارق اصلی بانک ملی هستم» منتشر کرده و در آن به جزییات سرقت و انگیزه متهمان از زبان خود آنها پرداخته است.
قتل استاد موسیقی دانشگاه تهران با اسلحه صداخفهکن
۱۷ شهریور ماه ۱۴۰۳، «یاسمین رحمتی»، استاد موسیقی دانشگاه تهران به همراه نامزدش در خانهای اجارهای در روستای پیربازار شهرستان رشت با اسلحه به قتل رسید. یکی از اقوام نزدیک یاسمین به «اعتماد» گفته بود: «تلفنهای همراه یاسمین و نامزدش در دسترس نبوده و به همین خاطر خانواده یاسمین نگران شدهاند. مادر یاسمین از دوست صمیمی او خواسته به خانه آنها مراجعه کند، اما وقتی دوست یاسمین به خانه آنها رفته، راز این جنایت برملا شده است. قاتل یا قاتلان کارشان را خوب بلد بودهاند، چون همسایه مجاور خانه یاسمین هیچ صدایی از تیراندازی نشنیده است.» با اینکه حدود هفت، هشت ماه است که از این حادثه گذشته، اما خبری از دستگیری قاتل یا قاتلان آنها منتشر نشده است.
فاجعه معدن زغالسنگ طبس
انفجار معدن زغالسنگ طبس پرتلفاتترین حادثه مربوط به معادن در ایران بود که در ۳۱ شهریور ماه ۱۴۰۳ در یکی از کارگاههای شرکت زغالسنگ معدنجوی طبس رخ داد. این حادثه که ناشی از نشت گاز متان بود منجر به انفجار در بلوک سی این معدن شد که بیش از ۵۰ کارگر جان خود را در این حادثه از دست دادند.
«اعتماد» در شماره ۵۸۶۶ گزارشی با عنوان «قتلگاهی در ۱۰۰۰ متر زیرزمین» منتشر کرده و به جزییات حادثه پرداخته است. یکی از کارگران در این راستا به «اعتماد» گفته بود: «آن شب آنجا بودم. شب وحشتناکی بود. آخرین شیفت کارگران بود. قرار بود بعد از کار به خانههایشان بروند، اما جسد آنها به خانوادههایشان تحویل داده شد. یکی، دو هفته قبل از حادثه اکثر کارگران متوجه نشت بیش از اندازه گاز متان در معدن شده، اما نماینده پیمانکاران به آنها گفته بودند؛ اگر نمیخواهید کار کنید تشریف ببرید حسابداری. تا اینکه آن شب در بلوک سی انفجار رخ داد، اما چون کارگاهها به هم متصل بودند کارگران بخشهای دیگر هم خفه و کشته شدند. ایمنی و تهویه معدن به شدت ضعیف بود. کارگران متوجه نشت گاز شده بودند، اما اجازه نداشتند آنجا را ترک کنند. مجبور شدند بمانند و بمیرند. دو، سه روز قبل از انفجار، کارگاه به خاطر نشت گاز ریزش کرد، اما بعد از ریزش نماینده پیمانکاران به کارگران گفتند؛ بروید آنجا و از اول شروع کنید. کارگران مشغول به کار شدند تا اینکه آن شب انفجار رخ داد. انفجار مهیبی بود و گاز بسیار زیادی بعد از این انفجار پخش شد.»
درحالی که گزارشهای متعددی پیرامون ایمن نبودن معدن و قصور شرکت معدنجو منتشر شده است، وزیر صنعت ، معدن و تجارت، محمد اتابک که در محل حاضر شده بود، گفت: «هزینه کفن و دفن و بیمه متوفیان را تا رسیدن به نتیجه دنبال میکنیم.» این درحالی بود که صحبتهای وزیر صنعت ، معدن و تجارت با واکنشهای منفی در فضای مجازی مواجه شد.
آزادی کیوان اماموردی
کیوان اماموردی، فارغالتحصیل رشته باستانشناسی از دانشگاه تهران، تابستان سال ۱۳۹۹ به اتهام آزار جنسی بعضی زنان و دختران، توسط مقامات قضایی بازداشت و با اتهام افسادفیالارض مواجه میشود. او در سال ۱۴۰۲ از اتهام افسادفیالارض تبرئه و پرونده او درخصوص اتهام تجاوز به عنف به دادگاه یک کیفری استان تهران ارسال و ۱۵ آذر ماه ۱۴۰۳ با «قید وثیقه ۲۰ میلیارد تومانی» از زندان آزاد میشود. «اعتماد» در شماره ۵۹۳۷ گزارشی با عنوان «آزادی کیوان اماموردی با وثیقه ۲۰ میلیارد تومانی» منتشر و در گفتوگو با وکلای شکات و متهم گفتوگو کرده است.
مهدی حجتی، وکیل کیوان اماموردی در بخشی از صحبتهایش گفته بود: «شعبه ۳۲ دیوان عالی کشور به اعتراض هر دو فرجامخواه رسیدگی کرد و در نهایت با رد اعتراض فرجامی وکیل شکات و نماینده دادستان، رای برائت آقای اماموردی را ابرام کرد. پرونده به دادگاه انقلاب بازگشت و آنجا جهت رسیدگی به ادعای شکات درخصوص تجاوز به عنف، به دادگاه کیفری یک تهران ارسال شد که شعبه ۵ همین دادگاه تحقیقات مقدماتی درخصوص شکایت تجاوز به عنف را آغاز کرد؛ چراکه پروندههایی که موضوع آنها جرایم منافی عفت است باید مستقیما در دادگاه مطرح شود و دادسرا صلاحیت انجام تحقیقات درخصوص چنین پروندههایی را ندارد و مطابق با مقررات قانون آیین دادرسی کیفری، دادگاه باید اقدامات لازم را برای تحقیقات مقدماتی انجام دهد. در حال حاضر شعبه ۵ دادگاه کیفری یک، مشغول انجام تحقیقات مقدماتی است و طبیعتا با حکم برائت آقای اماموردی باید از قرار وثیقه ایشان در دادگاه انقلاب رفع اثر میشد، اما دادگاه انقلاب در رفع اثر از وثیقه بعد از صدور حکم اولیه خیلی تاخیر کرد و موکل حتی تا مدتی پس از ابرام رای برائت خویش به لحاظ عجز از تودیع وثیقه، بازداشت بود و پیگیریهای ما هم به نتیجهای نرسید.
در نهایت پس از آنکه دادگاه کیفری یک مبادرت به تفهیم اتهام تجاوز به عنف به موکل و برگزاری جلسه مواجهه حضوری با شکات کرد، قرار وثیقه ۳۰ میلیارد تومانی برای موکل صادر شد که مورد اعتراض ما قرار گرفت و پرونده جهت رسیدگی به این اعتراض به دادگاه تجدیدنظر استان ارجاع شد. دادگاه تجدیدنظر میزان وثیقه را نامتناسب تشخیص داد، اما ما معتقدیم باتوجه به اینکه شکات در جلسه مواجهه حضوری به صراحت اعلام کردند که دلیلی بابت اثبات صحت ادعای خویش دایر بر ارتکاب تجاوز به عنف توسط آقای اماموردی دراختیار ندارند، اصولا نباید فعلا برای موکلم قرار تامین صادر میشد. دادگاه تجدیدنظر در راستای رسیدگی به اعتراض ما به قرار وثیقه منتهی به بازداشت موکل، مبلغ ۱۰ میلیارد تومان از قرار وثیقه را کاهش و قرار وثیقه را به ۲۰ میلیارد تومان کاهش داد. پس از اعاده پرونده به شعبه ۵ دادگاه کیفری یک، وثیقه توسط خانواده موکل تامین شد و ایشان طی هفته گذشته از بازداشت رها شدند تا تحقیقات مقدماتی دادگاه به اتمام برسد؛ اگر تحقیقات به کیفیتی باشد که ادعای شکات به اثبات نرسد قرار منع تعقیب صادر خواهد شد و اگر مواردی کشف شود طبیعتا دادگاه با صدور قرار رسیدگی، جلسه رسیدگی برگزار میکند.»
واژگونی اتوبوس دانشآموزان نخبه در کرمان
۱۸ بهمن ماه ۱۴۰۳، رسانهها خبر واژگونی یک دستگاه اتوبوس حامل دانشآموزان نخبه کرمانی را منتشر کردند. چهار دانشآموز و دو نفر ازجمله همسر سرایدار مدرسه و پسر ۷ سالهاش جان خود را از دست دادند. ۳۵ دانشآموز هم مصدوم شدند. اتوبوس ولوو بی۱۲ مدل ۱۳۸۲ فرسوده بدون صورت وضعیت راهی اردویی شد که در راه بازگشت به دلیل نقص فنی ترمز برید و حادثه تلخی را رقم زد. یکی از اقوام پریناز بحرینیپور، یکی از دانشآموزان جانباخته در مورد این حادثه به «اعتماد» گفته بود: «اتوبوس فرسوده مدل بی۱۲ که برای دانشآموزان نخبه مدرسه فرزانگان کرایه کرده بودند، صورت وضعیت آن صوری تهیه شده بود. مسوولان مدرسه اتوبوس را بهطور مستقیم از شرکت تعاونی اجاره نکرده بودند. این اتوبوس کارگران معدن را جابهجا میکرده و معدنچیان را از شهرستان زرند به سمت معدن میبرده است. مدیر مدرسه به خاطر هزینه کمتر این اتوبوس را کرایه و دانشآموزان را با آن راهی اردو کرده است.» این فرد در ادامه میگوید: «تمام دانشآموزانی که داخل اتوبوس بودهاند ۱۸ سال داشته و دانشآموزان رشته ریاضی فیزیک بودهاند. مدرسه بدون رعایت آییننامه اجرایی اردوهای دانشآموزی، این دانشآموزان را به اردوی یک روزه برده، اما موقع برگشت در سراشیبی اتوبوس ترمز بریده و چپ شده است. ما تقاضا داریم که مسببان این حادثه مجازات شوند تا دیگر هیچ کدام از مسوولان مدارس به طور غیرقانونی اتوبوس کرایه نکنند.»
قتل دانشجوی نخبه دانشگاه تهران
در شامگاه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳، امیرمحمد خالقی درمیان، دانشجوی ۱۹ ساله رشته مدیریت دانشگاه تهران بود که هنگام مراجعه به خوابگاه دانشگاه توسط دو سارق موتورسوار مورد حمله قرار گرفت و صبح روز بعد درگذشت. در پی این حادثه، رییسجمهور، مسعود پزشکیان به حسین سیمایی صراف، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری ماموریت داد که موضوع قتل این دانشجو را به طور جدی پیگیری کند. در ۳۰ بهمن اعلام شد که عاملان قتل خالقی دستگیر شدند.
امیر محمد خالقی حوالی ساعت ۹ شب ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ در مسیر بازگشت به خوابگاه، مورد حمله دو سارق موتورسوار قرار گرفت. شاهدان عینی اعلام کردند که او در تلاش برای دفاع از خود، با زورگیران درگیر و بهشدت مجروح شد. ضربه چاقو به کتف، پهلو و قفسه سینه او وارد شده بود. بلافاصله او به بیمارستان شریعتی منتقل شد، اما به دلیل شدت جراحات وارده، حوالی ساعت هفتونیم روز بعد جان خود را از دست داد. مراسم تشییع پیکر خالقی در ۲۷ بهمن در شهرستان درمیان برگزار شد. کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران در بازبینی فیلم دوربینهای مداربسته پی بردند خالقی درحالی که کولهپشتی بر دوش داشته و در نزدیکی ورودی خوابگاه بوده، دو مرد سوار بر موتوسیکلت به سمت او رفته و وقتی با مقاومت او مواجه شدهاند یکی از آن دو از موتور پیاده شده و به سمت او حمله کرده است، اما وقتی خالقی کولهپشتی را از آنها گرفته، آنها با چاقو به او ضربه وارد کرده و سپس از محل جرم گریختند. مرکز اطلاعرسانی فراجا اعلام کرد که تعدادی از مظنونان شناسایی و بازداشت شدند، اما اخبار در مورد دستگیری قطعی قاتلان را تکذیب کرد. قوه قضاییه و پلیس ایران در ۳۰ بهمن اعلام کردند عاملان قتل خالقی دستگیر شدند. «اعتماد» در شماره ۵۹۸۴ گزارشی تحت عنوان «فرزندم نخبه بود» منتشر و در آن با پدر امیرمحمد خالقی گفتوگو کرده است.
آزار جنسی و شکنجه دختر خردسال که منجر به مرگ او شد
۲۷ دی سال ۱۴۰۳، رسانههای محلی شهرستان بوکان واقع در آذربایجان غربی اعلام کردند که دختربچه ۷ سالهای به نام «نیان» بر اثر آزار جنسی و و شکنجه جان خود را از دست داده است. در اخبار اولیه این خبر اعلام شده بود که پدر این دختر و دو زن دستگیر شدند، اما پس از تشکیل پرونده و اعترافات متهمان مشخص شد پسر ۱۹ سالهای که به واسطه خواهرش پایش به خانه پدر این دختربچه باز شده، آزار جنسی را مرتکب شده است. «اعتماد» در گزارش ۵۹۶۶ گزارشی با عنوان «متهم اصلی تعرض به نیان و مرگ او کیست؟» منتشر و در آن با مادر این کودک گفتوگو کرده.
او در بخشی از صحبتهایش گفته بود: «من از همسرم شکایت کردم. تمام بدن نیان زخم بوده و کبود؛ یعنی پدر نیان در این مدت متوجه این زخمها و کبودیها نشده! حالا هم آمدند و پسر 19 سالهای را معرفی کردند و گفتند آزار جنسی و شکنجهها توسط این پسر صورت گرفته، اما من چنین چیزی را قبول ندارم. حتی همسرم آن شب نیان را پیش پزشکی به نام [...] در بوکان برده و به آن پزشک گفته دخترم اشتباهی قرص خورده، اما پزشک به ماجرا مشکوک شده و به همسرم گفته باید حتما دخترتان را به بیمارستان برسانید. آنها هم نیان را به بیمارستان رسانده و فرار کردهاند. وقتی همسرم برای بار دوم که نمیدانم به چه علت بوده به بیمارستان مراجعه کرده کادر درمان به او مشکوک شده و او را تحویل پلیس دادهاند. آن خانم به همراه مادرش هم دستگیر شده، اما اعلام کردهاند برادر خانمی که با همسرم رابطه داشته مرتکب این جنایت شده که البته ما این موضوع را قبول نداریم. بعد از این ماجرا زمانی که شناسنامه دخترم را خواستند، مرا به جایی بردند تا آنجا را بگردم و شناسنامه را پیدا کنم. جایی که رفتیم واحدی از یک آپارتمان بود و غیر از یک موکت و وسایل نیان هیچ وسیله دیگری داخل خانه نبود؛ شبیه جایی بود که انگار محل زندگی اعضای یک باند بوده است. شنیدم اینها چند خانه کرایه کرده بودند. نمیدانم اینها شغلشان چه بوده و چه کار میکردند.»
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
مقدمه مترجم: ماریو بارگاس یوسا، نویسنده پرویی که قلمش مرزهای جغرافیا و ایدئولوژی را درنوردید، چشم از جهان فروبست. او نهتنها یکی از درخشانترین چهرههای ادبیات آمریکای لاتین بود، بلکه صدایی جهانی برای آزادی اندیشه، نقد قدرت، و کاوش در پیچیدگیهای روح انسان به شمار میرفت.
یوسا، که در دهههای پرآشوب سیاسی و فرهنگی رشد کرد، ادبیات را تنها وسیلهای برای روایت داستان نمیدانست؛ برای او، نوشتن، نوعی مقاومت علیه فراموشی و قدرتهای سرکوبگر بود. از «گفتوگو در کاتدرال» تا «خاله جولیا و نویسنده»، او مرز میان واقعیت و خیال، سیاست و شهوت، نظم و آشوب را بارها در هم شکست.
با اینحال، زندگیاش نیز همچون آثارش، پر از تضاد بود: از نامزدی ریاستجمهوری در پرو گرفته تا مشاجرات علنی با همنسلانش چون گارسیا مارکز. او مدتی در لندن و مادرید زیست و همچون یک جهانوطن واقعی، ریشه در زبان اسپانیایی داشت، اما شاخههای فکر و ادبیاتش در جهان گسترده بود.
دریافت جایزهی نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۰، اوج پنجاه سال فعالیت ادبی ماریو بارگاس یوسا تا آن زمان بود.
او هنگام دریافت جایزه خود در استکهلم گفت: «اینجا در سوئد، آکادمی از اثری تجلیل میکند که زندگی را به ادبیات تبدیل کرده و ادبیات را به دل زندگی برده است. به سلامتی. با سپاس فراوان.» با این حال، بارگاس یوسا تاکید کرد که از این پس نیز به مجسمهای تبدیل نخواهد شد و تا چند سال پیش از مرگش همچنان فعال باقی ماند — به عنوان رماننویسی توانا، اما نه فقط آن. او جهانگردی پرشور، ناظر سیاسی، روزنامهنگار، فعال اجتماعی — و مدتی حتی سیاستمدار بود.
سرکوبها، نقش عمیقی بر تار و پود تجربههای زندگیاش حک کردند. مجموعهای از تجربههایی که نهتنها آثار او را غنا بخشیدند، بلکه اصولاً امکان خلق آنها را فراهم آوردند. او در یکی از مصاحبههایش گفته بود «تقریباً تمام رمانهایی که نوشتهام، از تجربیات و تجربههای من تغذیه میکنند، و در ذهنم تصاویری باقی ماندهاند که منبع الهام داستانهای خیالی من شدهاند». این تصاویر «خمیرمایه» داستانهای تخیلی او بودند.
مبارزه علیه رژیمهای اقتدارگرا، علیه دیکتاتوریها و برای دموکراسی به یک تم مکرر در آثار ماریو بارگاس یوسا تبدیل شد. این موضوع نه تنها در پرو بلکه در سرتاسر آمریکای لاتین مطرح بود. مثلاً، رمان «جشن بز» که دربارهی سرکوبها در جمهوری دومینیکن است. و این موضوع به او شهرت جهانی بخشید.
بارگاس یوسا گفته بود: «در کشورهای آمریکای لاتین، نمیتوان به هیچ چیزی اعتماد کرد»، و این وضعیت «مادهی فوقالعادهای برای رمانها» است، «کاملاً بر خلاف کشورهای با ثبات اجتماعی که بهطور کامل در یک مسیر مشخص حرکت میکنند، مثل سوئیس و سوئد». این کشورها عالی هستند، اما به ندرت سوژهای برای رمان ارائه میدهند.
وقتی در دهه ۱۹۸۰، در زادگاهش پرو، گروه چپگرای «راه روشن» مردم را ترور میکرد و همزمان کشور با بحران اقتصادی دست و پنجه نرم میکرد، ماریو بارگاس یوسا تصمیم گرفت وارد سیاست شود. او در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کرد در حالی که از یک کمونیست پیشین، به یک لیبرال اقتصادی تبدیل شده بود. این نویسندهی معروف جهانی با برنامهای برای اقتصاد آزادتر، در دور دوم انتخابات در برابر آلبرتو فوجیموری، سیاستمدار تازهوارد و ناشناخته، شکست خورد. فوجیموری به سرعت، با بهت و حیرت بارگاس یوسا، دستگاه سرکوبگر وحشیانهای را برپا کرد، پارلمان را منحل کرد و قانون اساسی را به حالت تعلیق درآورد.
بارگاس یوسا در طول سالها به تدریج به یک اندیشمند مبارز و پرشور تبدیل شد و هیچگاه در بیان نظرات خود ملاحظهای به خرج نداد. او رئیس جمهورهای اقتدارگرا مانند فوجیموری و هوگو چاوز، پوپولیست ونزوئلایی را مورد انتقاد قرار داد و آنها را متهم کرد که مسئول مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در آمریکای لاتین هستند. بارگاس یوسا در سال ۲۰۱۷به یکی از منتقدان سرسخت استقلال کاتالونیا تبدیل شد، از لیبرالیزه کردن مواد مخدر حمایت کرد و همواره به دنیای فرهنگی معاصر نیز با دیدگاهی انتقادی نگاه میکرد.
در جشن تولد هشتاد سالگی خود گفته بود: «من توهمات و پروژههای بسیاری دارم که از حالا میدانم دیگر قادر به انجام آنها نخواهم بود. اما تا آخرین لحظه عمرم به کار ادامه خواهم داد. پیر شدن نباید انسان را غمگین کند. باید تا پایان فعال ماند.»
ماریو بارگاس یوسا ضمیر بیدار و فکری آمریکای لاتین، اندیشمندی تیزبین و تا پایان عمر انسانی آزادیخواه و ثابتقدم بود. با رفتن او، نه فقط نویسندهای بزرگ، بلکه وجدان بیداری از نسل طلایی ادبیات لاتین از میان رفت.
اما کتابهایش خواهند ماند — به مانند آینههایی برای فهم انسان، قدرت، و رویاهایی که اغلب به کابوس تبدیل میشوند.
در زیر ترجمه نوشته سباستیان شوپ از زوددویچه تسایتونگ در یادبود ماریو بارگاس یوسا.
یادبود: ماریو بارگاس یوسا؛ یک جهانوطنِ واقعی
ترجمهی جمشید خونجوش
او همواره علیه صاحبان قدرت نوشت — و در نهایت خودش به یکی از چهرههای مقتدر تبدیل شد: ماریو بارگاس یوسا، نویسنده پرآوازهی پرو و برندهی جایزه نوبل ادبیات، درگذشت. او در زندگیاش بزرگترین افتخارات را تجربه کرد، اما همچنین با انتقادات تندی مواجه شد، بهویژه زمانی که در برابر پوپولیستهای چپگرا ایستاد.
در مصاحبهای با روزنامه زوددویچه تسایتونگ در سال ۲۰۱۶، ماریو وارگاس یوسا که در آن زمان ۸۱ سال داشت، نگرانی عمیقی را ابراز کرد: «مطمئنم که پس از مرگم درباره من چیزهای بدی خواهند گفت.» اما این چیزهای بد چه میتوانند باشند؟ آیا بد است اگر پس از مرگ یک نویسنده بگویند که او کتابهای بسیار خوبی و فقط تعداد کمی کتاب ضعیف نوشته است؟ آیا میتوان کسی را به این خاطر که در طول بیش از هشت دهه زندگیاش دیدگاه سیاسیاش را به طور کامل تغییر داده، سرزنش کرد؟ آیا میتوان از نظر اخلاقی ایراد گرفت که او در سنی بیش از ۸۰ سال همسرش را ترک کرده تا با فرد دیگری زندگی کند؟ آیا هر انسانی حق ندارد که از نارضایتی شخصی خود نتیجهگیریهای رادیکال داشته باشد؟
ماریو بارگاس یوسا گفته بود که «ادبیات از نارضایتی عمیق نسبت به زندگی شخصی پدید میآید». اگر کسی مثل ماریو بارگاس یوسا تعداد زیادی آثار ادبی خلق کرده باشد — بیش از دو دوجین رمان، به علاوه صدها مقاله و نوشتهی جدلی — میتوان نتیجه گرفت که او بسیار ناراضی بوده است. اما چنین نتیجهگیریای سطحی خواهد بود. چون یوسا پادزهری برای آن داشت. او گفته بود که بسیار خوشحال است که «از طریق ادبیات، مکانیزمی برای کنار آمدن با چیزهای ناخوشایند پیدا کرده است».
چیزهای ناخوشایند، دستکم در نگاه اول، از همان ابتدا در سرنوشت او نوشته نشده بودند. ماریو بارگاس یوسا که در ۲۸ مارس ۱۹۳۶ در آرکیپا، شهری در پرو که به «شهر بهار ابدی» معروف است، به دنیا آمد، از خانوادهای مرفه و متعلق به طبقه بالای جامعه آمریکای لاتین بود و در ابتدا از نظر مادی هیچ کمبودی نداشت. افزون بر آن، او از استعدادی خارقالعاده برخوردار بود، تا آنجا که توانست در جوانی آزادانه تصمیم بگیرد که نویسنده شود. ماریو بارگاس یوسا کسی بود که توانست همان فردی باشد که میخواست — و این چیزی است که خیلیها نمیتوانند درباره خود بگویند. شاید به همین دلیل است که او بعدها «انتخاب آزادانه» را به یکی از مضامین اصلی آثار خود تبدیل کرد.
نوشتن برای او «اعتراض به زندگی واقعی» بود — و همچنین اعتراض به پدر
اما آدم به سادگی نویسنده نمیشود. همانطور که یوسا نیز گفته است، انسان برای نویسنده شدن به «نوعی حساسیت و تخیل» نیاز دارد، و اگر کسی این ویژگیها را داشته باشد، نمیتواند «از این جهان چندان راضی و خوشحال باشد». این بهای آن است. تنهایی، ترس — مضامینی که بسیاری را به سوی نوشتن میکشانند — بارگاس یوسا آنها را از طریق یک اتفاق مهم در دوران جوانیاش تجربه کرد. او نوشته است که وقتی کودک بود، گویی در «بهشت» زندگی میکرد: «من نزد خانواده مادرم بزرگ شدم، مورد محبت قرار میگرفتم و زندگیام در دنیایی ایدهآل کامل بود.» اما بازگشت پدرش همهچیز را تغییر داد. «پدرم مردی بسیار خشن بود.»
از این رو، بخش مهمی از آثار بارگاس یوسا رویارویی با تصویر پدری مستبد است؛ الگویی که برای دنیایی که او در آن رشد کرد، بسیار رایج بود — نوعی طغیان، مرز گذاری و استقلال. «پدرم از کتاب متنفر بود. من فقط یک راه برای مقابله با سلطهاش میدیدم: بهطور پنهانی شروع به خواندن و نوشتن کردم.» خیلی بعدتر، در نامههایی به یک نویسنده جوان — که در واقع خطاب به خود اوست — نوشت: نوشتن برایش «اعتراض به زندگی واقعی» بوده است.
شاید همین روحیهی طغیان بود که ابتدا از ماریو بارگاس یوسا یک نویسندهی منتقد اجتماعی ساخت. آثار اولیهاش «شهر و سگها»، «گفتوگو در کاتدرال»، «خانه سبز»، به نقد واقعیت خشن اجتماعی میپرداختند که او در کشور زادگاهش شاهدش بود. او که خود از طبقهی بالای جامعه آمده بود، همچنان ناظر باقی ماند و در توصیف طرد شدگان و شکستخوردگان نوعی نگاه پدرسالارانه داشت؛ شاید همان عقدهی پدر را در خود حمل میکرد.
او از آوانگارد به سوی اروتیسم روی آورد و از چپگرایی به لیبرالیسم گرایش پیدا کرد
او با خوانندگانش مدارا نمیکرد، و آنها هم نمیخواستند باهاشون مدارا شود — در اوایل دهه ۱۹۶۰، زمانی که رمان تجربی مد روز بود و داستانگویی سنتی بهعنوان امری واپسگرایانه تلقی میشد، او نظریه ادبی خاص خود را طراحی کرد: نظریهای برای رمان جامع (novela total)، که باید واقعیت را همانگونه آشفته و پرپیچ وخم بازنمایی میکرد که شخصیتهایش آن را تجربه میکردند. این گاهی در خواننده به همان اندازه سردرگمی ایجاد میکرد که در قهرمانان داستان، و دقیقاً همین هدف ماریو بارگاس یوسا بود. او همراه با دوستش گابریل گارسیا مارکز، که به «گابو» معروف بود، ادبیات آمریکای لاتین را به نقشه ادبیات جهان آوردند — به طوریکه از رونق (Boom) سخن میرفت.
در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، او آرامتر و خواندنیتر شد. در «خاله جولیا و نویسنده» یا «سروان و گردان زنانش»، بارگاس یوسا گاه به قلمروی سبکسرانه و شهوانی قدم میگذاشت؛ به سبکی اروتیک و اغواگر، سرشار از خیالپردازیهایی گاه گمراهکننده و در مواردی برگرفته از زندگی شخصی خودش. اما اروتیسم برای او اهمیتی اساسی داشت — با همهی شکلها و دگردیسیهای آن. او بعدها در نقدی فرهنگی نوشت: «سکس نرمال و سالم فقط در میان حیوانات ممکن است — و علاوه بر آن، فوقالعاده کسلکننده است.» از نظر او، آیینها و رمز و رازها بودند که سکس را انسانی و متمدن کردهاند. به نظرش اروتیسم، انسان را از حیوان بودن دور میکند، لذت را امتداد میبخشد و سکس را به اثر هنری پوشیده و رمزآلود بدل میسازد.
شاید باید در فضای بسته و محدود لیما در دهه ۱۹۵۰ بزرگ شده باشی تا بتوانی آن طور احساس کنی که نویسنده احساس میکرد — نویسندهای که خودش نوشته است، همیشه آمیزهای از «شیفتگی و وحشت» را تجربه میکرد وقتیکه کسی واژهی «فاحشه» را به زبان میآورد.
فرآیند طغیان سیاسی بارگاس یوسا از اواخر دهه ۱۹۶۰ وارد مرحلهای تازه شد. او بعدها در کتاب «ندای جمع»، که نوعی «زندگینامه فکری» اوست، جداییاش از چپگرایی و مسیرش به سوی لیبرالیسم را توصیف کرد. بارگاس یوسا سالهای مارکسیستی خود را همچون نوعی گمراهی جوانی به تصویر میکشد. او شرح میدهد که چگونه بهعنوان خبرنگاری جوان که به کوبا سفر کرده بود، مجذوب کاریزمای «ریشدارها» شد — همان انقلابیونی که قدرت را آنجا به دست گرفته بودند: «عمیقاً تحت تأثیر قرار گرفته بودم.»
اما این شور و شوق زمانی فروکش کرد که انقلاب به نهادی فرسوده بدل شد و فیدل کاسترو شروع به سرکوب نویسندگان کرد. سفر به اتحاد جماهیر شوروی برای او «تجربهای تکاندهنده (تراوماتیک)» بود. یوسا نوشت: «آیا میتوانستم همچنان از مدلی اجتماعی دفاع کنم، وقتی که اکنون میدانستم، خودم هرگز نمیتوانستم در چنین شرایطی زندگی کنم؟»
به ریاستجمهوری پرو نرسید، پس توانست نویسنده بماند
بارگاس یوسا شروع به خواندن اندیشمندان انقلاب بازار محور کرد، انقلابی که پس از سال ۱۹۸۹ جهان را فراگرفت. او به آدام اسمیت و فریدریش آگوست فون هایک روی آورد، کسانی که بر مارگارت تاچر و رونالد ریگان تأثیر گذاشته بودند. در لندن، او تحت تأثیر تاچریسم قرار گرفت؛ بازی آزاد نیروهای بازار با تصور او از ارادهی آزاد انسان همخوانی داشت.
به همین دلیل بود که رابطهاش با گابریل گارسیا مارکز به تیرگی کشید — کسی که همچنان یک مارکسیست باقی ماند و مدتی نیز در هاوانا زندگی کرد. در میانهی دههی هفتاد، در جریان این تغییر ایدئولوژیک، بارگاس یوسا در یک سینمای مکزیکی مشتی به صورت رفیق قدیمیاش زد؛ و عکسهای کبودی معروف روی صورت گابو به صورت افسانهای در حافظهی فرهنگی ثبت شدند. آیا ماجرا بر سر سیاست بود یا بر سر یک زن؟ بارگاس یوسا در مصاحبهای با زوددویچه در سال ۲۰۱۶، با لحنی شرافتمندانه به سبک یک شوالیه قدیمی گفت: «هیچگاه دربارهاش صحبت نخواهم کرد».
در اواخر دههی هشتاد میلادی، بارگاس یوسا خود وارد عرصه سیاست شد. او در کشور زادگاهش، پرو، به عنوان نامزد ریاستجمهوری از جبهه دموکراتیک لیبرال–محافظهکار در برابر پوپولیست معروف آلبرتو فوجیموری رقابت کرد — و شکست خورد. او بعدها گفت که از این شکست خوشحال است، چرا که اینگونه توانست همچنان نویسنده بماند. همسر دیرینهاش، پاتریشیا، معتقد بود که انگیزه نویسندگی در واقع دلیل اصلی نامزدی او بوده است؛ شوهرش میخواسته «در زندگی واقعی هم یکبار مانند یک رمان زندگی کند».
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
اوایل ماه آپریل بود که ایمیلی دریافت کردم و در آن خبر استعفای خامنهای و شروع کار یک گروه جانشین، برای تشکیل دولت جدید درج شده بود. خامنهای از ملت ایران به خاطر خطاها، سرکوبها و اعدامها عذرخواهی نموده و قول داده بود که دولت جدید اجرا کننده خواستهها و نظریات مردم باشد. با کمال تعجب به جستجو در خبرگزاریها و نشریات پرداختم و در هیچ کجا خبری در این مورد نخواندم. ناگهان متوجه شدم که این خبر از زمره دروغهای اول آپریل میباشد. پیش خودم فکر کردم چه میشد اگر واقعا این خبر صحت میداشت.
همزمان از درون اصلاحطلبان خبر دریافت کردم که آنها علاقهای به تحویل گرفتن حکومت و جانشینی خامنهای ندارند چون خرابهای را تحویل خواهند گرفت که ترمیم و اصلاح آن، در کوتاه مدت، تقریبا غیر ممکن است لذا ترجیح میدهند فشار را متوجه دولت و رهبری برای اصلاح و تغییر وضع موجود بنمایند تا اقلا در شرایط بهتری قادر به تحویل گرفتن دولت باشند.
رژیم جمهوری اسلامی، همزمان با به قدرت رسیدن ترامپ، با بزرگترین چالش تاریخ ۴۷ ساله خودش روبرو شده که یا باید، برای اولین بار، به مذاکره با آمریکا تن دهد یا باید متحمل گزینه “ماشه” باشد. نتیجتا اینبار زور تدبیر و صلاحاندیشی، به هارت و پورت بینتیجه چربید و حتی غیر مستقیم به مستقیم تبدیل شد، هر چه هم که حاکمیت سعی در تبلیغ کلمه غیر مستقیم دارد، تصویرهای تلویزیونی در جهان آزاد و چهره خندهرو و بینهایت مهربان و مودبانه عراقچی حکایت از “مستقیم” دارد.
من این را به فال نیک میگیرم، زیرا شاید این اولین بار بود که رهبری به ندای رسائی که از درون جامعه، خواهان صلح و مذاکره با آمریکا بود جواب مثبت داد. البته چاره دیگری هم نبود. اقتصاد درمانده مملکت، انزوای بینالمللی و درک این واقعیت که باید کر یا کور باشی که نارضایتی عمیق جامعه را نبینی و نشنوی، از جمله عوامل قبولی این مذاکره بود. البته حضور اصلاحطلبانی مانند ظریف و پزشکیان و اصولگرایان نیکاندیشی مانند عراقچی در صحنه را نباید دستکم گرفت. باید اذعان کنم این از معدود موارد و شاید هم تنها موردی بود که صلاح رژیم و صلاح مملکت به هم گره خورده بود.
البته هنوز از نتیجه نهائی بیخبریم ولی علائم نشان از آن دارد که میتوان امیدوار بود. فرض را بر این میگذاریم که نتیجه مثبت باشد، تحریمها برداشته شوند و برجام جدیدی به وجود آید، در به روی سرمایهگذاران خارجی و خریداران کالاهای ایرانی باز شود و پول وارد جامعه گردد. من خوشحال خواهم شد ولی ذوق زده نخواهم شد، چون در این صورت ما فقط در آغاز مسیر به سوی پیشرفت قرار گرفتهایم. فقط آغاز مسیر و نه خود مسیر. مسیری بسیار طولانی با فراز و نشیبهای فراوان.
نمیدانیم آیا شرط و شروطی هم برای خرج و مصرف منابع مالی جدید بوجود خواهد آمد یا خیر؟ آیا ضمانتی هم وجود دارد که پولها به سوی غزه یا حسابهای شخصی یا ساخت بهپاد برای حمله به اوکرائین نگردد؟ چالش زیاد خواهیم داشت. هنوز معاهدهای به وجود نیامده که محسن رضایی علنا میگوید ما شرایط معاهده را قبول خواهیم کرد ولی انجام نخواهیم داد. تاریکخانهها تعطیل نشدهاند، جلیلی از مدتی پیش از مذاکرات ایران و امریکا شروع به تجدید سازماندهی نموده و در انتظار فرصت است.
اینبار هم تندروهای داخل کشور و تندروهای خارج کشور، با وجود اختلاف مواضعی که با هم دارند در مخالفت با توافق با آمریکا دارای زبان مشترک میباشند.
رضا علیجانی به درستی میگوید “گفتمان سرنگونی تبدیل به گفتمان تغییر گردیده”. بعد از این توافق تاریخی، به جای به سخره گرفتن رژیم باید از فرصت استفاده کرده به تجلیل از نرمش در مقابل آمریکا بپردازیم و کوشش و فشار به سوی تغییرات تدریجی را آغاز کنیم.
میدانم خواهید گفت تا خامنهای در راس قدرت است و تا این رژیم سرنگون نشود تغییرها جزئی و بدون تاثیر خواهند بود.
شاید واقعیت من متفاوت با واقعیت شما باشد. من باور به امکان سرنگونی این رژیم ندارم چون نه آن نیرو، نه آن سازماندهی و نه آن پایگاه و جایگاه مردمی را میبینم که قادر به سرنگونی باشد. مگر این که یک جنگ یا قیام وسیع مردمی صورت گیرد که هر دو را خوشبختانه محتمل نمیبینم. در همین صفحه دوستانی معتقد بودند که میتوان آلترناتیوی برای جانشینی این رژیم به وجود آورد، ولی زمینه و زیربنای آلترناتیو یا جانشین، نتیجه یا ثمره یک پروسه طبیعی میباشد که در سرزمین ما هنوز به وجود نیامده. پیشرفت جامعه فرهنگی و مدنی میتواند پیش درآمد ظهور چنین زمینهای باشد.
آقای رضا پهلوی هم در مصاحبه با فاکس نیوز گفتند مخالف جنگ با اسرائیل و آمریکا میباشند و اظهار امیدواری نمودند که آمریکا بیشتر روی مردم ایران حساب کند. بیاناتی که متفاوت با شعارهای بخشی از هوادارانشان میباشد و فورا هم مورد حمله و انتقاد آنها قرار گرفتند.
تحولات در روابط بینالمللی ایران، بدون تاثیر در تحولات داخل کشور نخواهد بود به همین دلیل هم امیدواریم چنانچه مذاکرات با آمریکا دارای نتایج مثبتی بود، نوبت صلح و دوستی بین اسرائیل و ایران باشد که بسیار صعبتر و مشکلتر خواهد بود و دوستداران زیادی هم در درون رژیم نخواهد داشت ولی در صورتی که روزی تحقق یافت دارای نتایج مثبت، نه فقط برای دو کشور، بلکه برای کل منطقه خواهد داشت.
داریوش مجلسی آپریل ۲۰۲۵
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
دومین فایل صوتی جلسه آیتالله منتظری با هیئت اعدامهای ۱۳۶۷ - اختصاصی بیبیسی فارسی
بیبیسی فارسی به یک فایل صوتی دست یافته است که در آن آیتالله حسینعلی منتظری برای دومین بار با سه عضو اعدامهای تابستان ۱۳۶۷ ملقب به «هیئت مرگ» صحبت میکند.
این نخستین بار است که این فایل و محتوای آن فاش میشود. در این فایل قائم مقام وقت رهبری ایران در جلسهای سه ماه پیش از برکناریاش، با انتقاد شدید از اعدام زندانیان سیاسی میگوید که ولایت فقیه «چندشآور» شده است.
در فایل صوتی جدید جزئیاتی از اعدام گسترده زندانیان سیاسی چپ مطرح میشود که در ۳۶ سال گذشته در هالهای از ابهام قرار داشت.
این جلسه ۹ دی ماه ۱۳۶۷ در بیت آیتالله منتظری در قم برگزار شد.
علاوه بر آیتالله منتظری، دیگر حاضران این جلسه مسئولان قضائی وقت هستند: حسینعلی نیری (حاکم شرع)، مرتضی اشراقی (دادستان تهران) و ابراهیم رئیسی (معاون گروهکی دادستان). جانبهدربردگان و خانواده زندانیان سیاسی دهه شصت از این افراد با عنوان «هیئت مرگ» یاد میکنند.
در جریان جلسه، نام مسئولان ارشد حکومت و همچنین نقش و موضع آنها درباره اعدامهای تابستان در سال ۱۳۶۷ مطرح میشود: آیتالله علی خامنهای، رئیسجمهور، علیاکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس، احمد خمینی، مسئول بیت رهبر وقت و عبدالکریم موسوی اردبیلی، رئیس شورای عالی قضائی.
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
هیئت تحریریه فایننشال تایمز
۱۴ آوریل ۲۰۲۵
پس از هفتهها تلاشهای دیپلماتیک آمریکا همراه با تهدیدات نظامی، دولت ترامپ و ایران بالاخره شروع به بررسی امکان حلوفصل بحران فزاینده بر سر برنامه هستهای گسترده تهران کردهاند. در آخر هفته، استیو ویتکاف، فرستاده آمریکا، و عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، مذاکرات غیرمستقیمی در عمان برگزار کردند که هر دو آن را سازنده توصیف کردند. نکته مهم این است که طرفین توافق کردند مذاکرات بعدی را در این آخر هفته برگزار کنند.
این یک گام اولیه خوشایند است که نشان میدهد هم دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، و هم رهبر ایران، آیتالله علی خامنهای، خواستار توافقی برای جلوگیری از خطر رویارویی نظامی هستند.
چالش اکنون این است که طرفین این روند را حفظ کنند و اگر میخواهند بر بیاعتمادی عمیق غلبه کرده و به توافقی پایدار برسند که پیشرفتهای خطرناک هستهای ایران را معکوس کند، بهطور جدی وارد مذاکره شوند. اهمیت موضوع نمیتوانست بیش از این باشد.
در شش سال گذشته، ایران به یک دولت در آستانه هستهای شدن تبدیل شده است، با ظرفیت تولید مواد شکافتپذیر کافی برای چندین سلاح در عرض چند هفته. در حالی که اصرار دارد برنامهاش برای اهداف غیرنظامی است، اورانیوم را تا سطوحی غنیسازی میکند که تنها برای بمبهای هستهای استفاده میشود. این مسیر، ایران را در مسیر برخورد با آمریکا و اسرائیل قرار میدهد.
خود ترامپ مسئولیت زیادی در این بحران دارد، از طریق تصمیمش در هفت سال پیش برای خروج از توافق سال ۲۰۱۵ که ایران با دولت اوباما امضا کرده بود و اعمال تحریمهای سنگین بر این کشور. همانطور که قابل پیشبینی بود، این اقدام باعث شد رژیم با افزایش فرآیند غنیسازی خود واکنش نشان دهد. ترامپ توافقی را نابود کرد که ایران به آن پایبند بود و فعالیتهای هستهایاش را به شدت محدود کرده و نظارتهای سختگیرانهای را اعمال میکرد.
اکنون ترامپ میخواهد غول را دوباره به شیشه بازگرداند. او اصرار دارد که راهحل دیپلماتیک را ترجیح میدهد و نمیخواهد آمریکا در جنگهای خاورمیانه درگیر شود. اما او بارها هشدار داده است که اگر دیپلماسی شکست بخورد، اقدام نظامی در پیش خواهد بود. اسرائیل نیز پس از وارد کردن ضربات ویرانگر به ایران و نیروهای نیابتیاش در موج حملات هوایی سال گذشته، گزینه نظامی را دنبال میکند.
تندروهای آمریکایی و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، نیز از ترامپ میخواهند که ایران را تحت فشار قرار دهد تا برنامه هستهای خود را کاملاً برچیند. این خط قرمز برای خامنهای است که نمیخواهد به نظر بیاید که تسلیم شده است. با این حال، ایران باید درک کند که ضعیف است و اسرائیل جسور و بیش از حد مطمئن شده است. ایران باید برای رسیدن به توافق جدی باشد.
تهران این فرصت را داشت که با دولت بایدن برای احیای توافقنامه ۲۰۱۵ به توافق برسد، اما این فرصت را با سرسختی هدر داد. اکنون در موقعیت بسیار ضعیفتری قرار دارد و به ندرت به اندازه امروز در برابر حملات آمریکا و اسرائیل آسیبپذیر بوده است. نارضایتی عمومی از رهبری دینی در بالاترین سطح خود قرار دارد. اقتصاد بیمار این کشور تحت فشار تحریمها خفه شده است.
تیم ترامپ باید به دنبال توافقی باشد که تهدید هستهای ایران را خنثی کند، در حالی که بپذیرد برای موفقیت، هر دو طرف نیاز به مصالحه دارند. هر توافقی باید دستاوردهای تهران را معکوس کند، محدودیتهای سختی بر برنامه غنیسازی آن برای مدت طولانی اعمال کند و شامل یک سازوکار نظارتی قوی باشد. در مقابل، باید کاهش قابل توجهی در تحریمها صورت گیرد.
هیچ زمانی برای تلف کردن وجود ندارد. یک نقطه اشتعال بالقوه در پاییز در حال شکلگیری است، زیرا قدرتهای اروپایی تهدید کردهاند که اگر دیپلماسی شکست بخورد، قبل از انقضای بندهای کلیدی توافق ۲۰۱۵ در اکتبر، فرآیند “بازگشت سریع”(snapback) تحریمها را فعال خواهند کرد. این کار تحریمهای سازمان ملل را علیه ایران باز میگرداند. تهران هشدار داده است که با خروج از معاهده منع گسترش تسلیحات هستهای تلافی خواهد کرد، که خطر حملات آمریکا و/یا اسرائیل را افزایش میدهد.
یک جنگ دیگر در خاورمیانه فاجعهبار خواهد بود. حملات ممکن است تأسیسات هستهای ایران را نابود نکند، اما میتواند برنامه آن را بیشتر به زیر زمین ببرد و خامنهای را متقاعد کند که به سمت بمب حرکت کند. این پنجره باریک برای توافق دیپلماتیک نباید هدر رود.
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
چند روز پیش مطلع شدم که ماموران شکنجهگر علی خامنهای خودکامهی قدرتپرست و جنایتپیشهی ایران به در خانهی سرکار خانم الوندی، مادر گرامی مهدی محمودیان رفته و در غیاب این بانوی شجاع، عروسش (همسر برادر مهدی محمودیان) که در دوران بارداری به سر میبرد را مورد بازجویی قرار دادهاند که: درآمد مهدی از کجاست و چگونه هزینهی زندگیش را تامین میکند و از این قبیل اباطیل و مزخرفات. ایشان که هرگز انتظار چنین رذالت و بیشرمی را نداشته گرفتار تنش و ترس شده که قطعا سلامت او را با توجه به وضعیتی که دارد به خطر انداخته است.
مستبد تبهکار و غارتگر ایران علی خامنهای و اعوان و انصار تبهکار و شرورش خوب میدانند که زندگی مهدی محمودیان عزیز که هم اکنون در زندان به سر میبرد بر خلاف زندگی سراسر آلودهی خودشان شفاف و روشن است. عجیب این است که سیاهاندیشان غارتگر مدعی روشنایی میشوند. آنها میخواهند با این ترفندهای رذیلانهی رسوا مهدی را ساکت و منفعل کنند که شاید زبان در کام بگیرد و دست از مبارزه با استبداد تاراجگر علی خامنهای بردارد. در گذشته مکرر این را آزمودهاند و نتیجهی معکوس گرفتهاند اما هنوز دست از تلاش مذبوحانه برنداشتهاند به مصداق “الغريقُ يتشبَّثُ بكُلّ حَشيش” به هر خار و خاشاکی چنگ میزنند که شاید از غرق شدن در منجلاب استبداد نجات پیدا کنند اما راه نجاتی نخواهند یافت.
البته این اقدامات شرارتبار حکومت ستمپیشه، مهدی محمودیانِ شجاع را در مبارزه با استبداد و مستبد امروز ایران علی خامنهای محکمتر و مصممتر خواهد کرد و این راه پر سنگلاخ را راسختر خواهد پیمود. خودکامهی قدرت پرست و اعوان و انصارش از مهدی کینهی دیرینهای به دل دارند. آنها میدانند که وی چه نقش مهمی در افشای جنایات هولناک آنان در زندان کهریزک ایفا کرد که موجب افشای بیش از پیش ماهیت آنان و نظام فاسد جمهوری اسلامی در نزد افکار عمومی ایران و افکار عمومی جهان شد. این موضوع و مبارزهی مستمرش با استبداد سبب شده هر فرصتی را برای آزار و اذیت او غنیمت شمارند اما دستاوردی جز حقارت و رسوایی نداشتهاند.
در هر حال در این اقدام ضد انسانی، غیرقانونی و ضد اخلاقی دستگاههای امنیتی و دستگاه قضایی مقصرند و مسئول و باید پاسخگو باشند. اما مقصر و مسئول اصلی علی خامنهای، جبار قدرتپرست ایران است که باید پاسخگو باشد چرا که تمامی این اعمال شنیع و شرارتبار به خاطر حفظ حکومت نامشروع، غیرقانونی و غاصبانهی اوست که در حق مردم تحت ستم ایران اعمال میشود. چارهی این ستمگریها و شرارتها برکناری علی خامنهای از این قدرت شیطانی و سقوط نظام فاسد و مفسد جمهوری اسلامی است که دیر یا زود رخ خواهد داد. امیدوارم که چندان دیر نپاید.
بند ۴ زندان اوین
۱۴۰۴/۰۱/۲۴
منبع: کلمه @kaleme
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
رئیسجمهور ایالات متحده میگوید تنها چیزی که از ایران میخواهد این است که نمیتواند سلاح هستهای داشته باشد «وگرنه با پاسخ سخت روبرو میشود».
دونالد ترامپ روز دوشنبه ۲۵ فروردین در دیدار با همتای السالوادوری خود در کاخ سفید گفت: ایران باید از هرگونه تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای دست بردارد، در غیر این صورت با عواقب سختی روبرو خواهد شد که میتواند شامل حمله نظامی به تاسیسات هستهای تهران باشد.
رئیسجمهور آمریکا در پاسخ به پرسش خبرنگاران که آیا پاسخ بالقوه میتواند شامل حمله به تاسیسات هستهای ایران باشد، گفت: «البته که اینطور است».
او اظهار داشت: «آنها افرادی رادیکال هستند و نمیتوانند سلاح هستهای داشته باشند».
آقای ترامپ افزود: «مشکلی با ایران داریم» که به گفته او «حل آن تقریبا آسان است و آن را حل خواهیم کرد».
رئیسجمهور آمریکا با اشاره به دور دوم مذاکرات ایالات متحده و ایران که قرار است روز ۳۰ فروردین در رم، پایتخت ایتالیا، برگزار شود، تصریح کرد: «ایران میخواهد با آمریکا معامله کند اما نمیداند چگونه».
او افزود: «آنها دارند ما را سر کار میگذارند، زیرا به مذاکره با افراد نادان در این کشور عادت داشتند».
آقای ترامپ در زمینهٔ مذاکرات تاکید کرد که جمهوری اسلامی باید سریع عمل کند، چرا که به دستیابی به سلاح اتمی نزدیک است.
رئیسجمهور آمریکا اظهار داشت: «ایران میتواند کشور بزرگی باشد مادامی که سلاح هستهای نداشته باشد».
دور اول این مذاکرات روز ۲۲ فروردین در مسقط، پایتخت عمان، برگزار شود و طرفین از آن ابراز رضایت کردند.
آقای ترامپ بعد از این نشست گفته بود که «مذاکرات خوب پیش میرود». او بامداد دوشنبه نیز به خبرنگاران گفت که با مشاوران خود درباره ایران گفتوگو کرده و انتظار دارد به زودی در این زمینه تصمیمگیری کند
او جزئیاتی در این زمینه ارائه نکرد.
ایالات متحده، اسرائیل و کشورهای غربی نگران افزایش ذخایر اورانیوم ایران و تلاش آن برای دستیابی به سلاح هستهای باشد، ادعایی که تهران آن را رد کرده و میگوید که «برنامهاش ماهیت صلحآمیز دارد».
با این حال، گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی نشان میدهد که میزان ذخایر اورانیوم آن به سطحی رسیده که در صورت غنیسازی ۹۰ درصدی، برای ساخت شش بمب اتمی کفایت میکند.
ایران و شش قدرت جهانی در تیرماه ۱۳۹۴ به توافق هستهای موسوم به برجام دست یافتند و آقای ترامپ که همواره منتقد این توافق بود در اردیبهشت ۱۳۹۷ خروج آمریکا را از آن اعلام کرد.
ایران از آن زمان از تعهدات برجامی خود عدول کرده و میزان غنیسازی اورانیوم را به ویژه در یک سال گذشته شتاب داده است.
رادیو فردا
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
خبرگزاری رویترز به نقل از سه منبع مطلع گزارش داده، عربستان سعودی قصد دارد بدهیهای سوریه به بانک جهانی را تسویه کند. این اقدام راه را برای تصویب میلیونها دلار کمک بلاعوض برای بازسازی و حمایت از بخش عمومی فلجشده این کشور هموار میکند.
این طرحها که پیشتر گزارش نشده بودند، اولین مورد شناختهشده از تأمین مالی عربستان سعودی برای سوریه از زمان سرنگونی بشار اسد، رهبر پیشین این کشور، توسط شورشیان تحت رهبری اسلامگرایان در سال گذشته خواهد بود.
این اقدام همچنین ممکن است نشانهای از آغاز حمایت حیاتی کشورهای عربی خلیج فارس از سوریه باشد، پس از آنکه طرحهای قبلی، از جمله ابتکار قطر برای تأمین حقوقها، به دلیل ابهامات مرتبط با تحریمهای ایالات متحده متوقف شده بود.
ماه گذشته، قطر طرحی را برای تأمین گاز سوریه از طریق اردن اعلام کرد تا وضعیت نابسامان برق این کشور بهبود یابد؛ اقدامی که به گفته منابع به رویترز، با تأیید واشنگتن همراه بوده است.
سخنگوی وزارت دارایی عربستان به رویترز گفت: «ما درباره گمانهزنیها اظهارنظر نمیکنیم، اما در صورت رسمی شدن، اطلاعیهای منتشر خواهیم کرد.»
دفتر رسانهای دولت عربستان، سخنگوی بانک جهانی و یک مقام دولت سوریه به درخواستها برای اظهارنظر پاسخی فوری ندادند.
سوریه حدود ۱۵ میلیون دلار بدهی معوقه به بانک جهانی دارد که باید پیش از تصویب کمکهای بلاعوض و ارائه سایر اشکال کمک توسط این نهاد مالی بینالمللی تسویه شود.
اما دمشق با کمبود ارز خارجی مواجه است و به گفته دو منبع آگاه، طرح قبلی برای تسویه این بدهیها با استفاده از داراییهای مسدودشده در خارج به نتیجه نرسید.
دو منبع مورد اشاره گفتند، مقامات بانک جهانی درباره ارائه کمک مالی برای بازسازی شبکه برق این کشور که در سالهای جنگ به شدت آسیب دیده و همچنین حمایت از حقوق بخش عمومی مذاکراتی داشتهاند.
بر اساس گزارش خبرگزاری دولتی سوریه (سانا)، هیأتی فنی از بانک جهانی روز دوشنبه با محمد یسر برنیه، وزیر دارایی سوریه، دیدار کرد.
این دیدار، که اولین دیدار عمومی بین دولت سوریه و بانک جهانی بود، شامل بحثهایی درباره تقویت روابط مالی و اقتصادی بین دو طرف بود.
برنیه همچنین به اثرات منفی تحریمهای بینالمللی اعمالشده بر سوریه و سیاستهای رژیم سابق بر بخش مالی و بانکی این کشور اشاره کرد.
رویترز روز شنبه گزارش داد که سوریه هیأتی ارشد را برای شرکت در نشستهای بهاری سالانه بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول در اواخر این ماه به واشنگتن اعزام خواهد کرد؛ این اولین سفر مقامات سوری به ایالات متحده از زمان برکناری اسد است.
مشخص نیست که آیا هیأت سوری با مقامات آمریکایی دیدار خواهد کرد یا خیر.
تحریمهای سختگیرانه ایالات متحده که در دوران حکومت اسد اعمال شدهاند، همچنان پابرجا هستند.
در ژانویه، ایالات متحده معافیتی ششماهه برای برخی تحریمها صادر کرد تا کمکهای بشردوستانه را تشویق کند، اما این اقدام تأثیر محدودی داشته است.
ماه گذشته، ایالات متحده فهرستی از شروط را به سوریه ارائه کرد که در ازای کاهش جزئی تحریمها باید رعایت شوند، اما دولت دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، بهطور کلی تعامل اندکی با حاکمان جدید این کشور داشته است.
این موضوع تا حدی به دلیل دیدگاههای متفاوت در واشنگتن درباره نحوه برخورد با سوریه است.
به گفته دیپلماتها و منابع آمریکایی، برخی مقامات کاخ سفید تمایل دارند موضع سختتری اتخاذ کنند و به ارتباطات پیشین رهبری جدید سوریه با القاعده بهعنوان دلیلی برای به حداقل رساندن تعامل اشاره میکنند.
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
اخیرا نامهای با عنوان «بیانیه جامعه مدنی ایران در واکنش به تهدیدات امریکا»(۱) با حدود ۴۰۰ امضا خطاب به دبیرکل سازمان ملل منتشر شد که واکنش نویسندگان نامه به آنچه آنها «تهدیدات آمریکا» نامیدهاند را بازتاب میدهد.
نویسندگان این نامه یا بیانیه نوشتهاند «این بیانیه از سوی صدها تن از استادان دانشگاه، حقوقدانان و وکلا، مدافعان حقوق بشر، روزنامهنگاران و فعالان سیاسی مستقل تنظیم شده است که شامل عدهای از منتقدین سیاستهای حاکمیت هم میشوند و برخی طعم حبس یا محرومیتهای گوناگون را چشیدهاند. مخاطب این نامه، ابتدا دبیرکل و مجمع عمومی و کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، سپس دولتمردان امریکا، ملت امریکا و افکار عمومی جهانیان است.»
خلاصه دیدگاههای نویسندگان نامه یا بیانیه از این قرار است:
- ما مصایب جنگ را لمس کردهایم و مایل به جنگی دوباره نیستیم... ما، با وجود انتقاداتی که به حاکمیت و سیاستهایش داریم، بر این باوریم که استقلال، امنیت و دموکراسی ایران باید توسط خود مردم و بدون مداخله خارجی شکل گیرد.
- ما امضاکنندگان این بیانیه، برای دفاع از ایران، دفاع از انسانیت، دفاع از صلح جهانی، در صورت هرگونه تعرض به ایران، فارغ از اختلاف دیدگاههای خود با حکومت، با تمام قدرت از کشورمان دفاع میکنیم.
- تجاوز به ایران و هر اقدامی علیه توان دفاعی کشور ما، دیگر اقدامی علیه حکومت نیست، بلکه اقدامی علیه ملت ایران است و منطقه را به آشوبی بزرگ کشیده و جهان را متضرر خواهد کرد.
دعوا بر سر چیست؟
آیا حمله به مراکز اتمی جمهوری اسلامی خدشهدار کردن استقلال و تمامیت ارضی کشور ماست؟
شاید قبل از هرچیز باید دید که مسئله کتونی ما بین جمهوری اسلامی و «جهان غرب» چیست؟
حسن کاظمی قمی، از فرماندهان سپاه که در سالهای گذشته درگیر مذاکرات با امریکا بوده: مسئله آمریکا «فقط توقف برنامه هستهای نیست» و خواستار «خلع سلاح مقاومت نیابتی» و انحلال همه نهادهای تاسیس شده در جمهوری اسلامی و در راس آن ولایت فقیه است.
کاظمی قمی در برنامهای در شبکه افق تلویزیون ایران گفت آمریکا میخواهد «ایران در مسائل منطقه دخالت نکند. در حوزه دفاعی و موشکی باید برد [موشکها] به ۲۰۰ کیلومتر کاهش یابد. مقاومت نیابتی باید همه از بین برود و خلع سلاح شود. و جز آن، جمهوری اسلامی باید تمام نهادهای شکل گرفته بعد از انقلاب را جمع کند و در راس آن مسئله ولایت فقیه است.»
درخواست بعدی دولت آمریکا به گفته کاظمی رعایت حقوق بشر در ایران است.
آیا تمامی این خواستهها، از سوی اکثریت عظیم مردم ایران حمایت نمیشود؟
حتی فرزندان آیتالله منتظری که در میان امضاکنندگان این بیانیه هستند، بدون شک به یاد دارند که پدرشان از گنجاندن «ولایت فقیه» در قانون اساسی جمهوری اسلامی متاسف بود. البته مسئله برای ملت ما بسیار فراتر از اینهاست و بر سر انقلابی ملی و «مدرنیته» است.
البته نویسندگان این بیانیه سعی در پاسخگویی به این انتقاد کردهاند: «ما، با وجود انتقاداتی که به حاکمیت و سیاستهایش داریم، بر این باوریم که استقلال، امنیت و دموکراسی ایران باید توسط خود مردم و بدون مداخله خارجی شکل گیرد».
روشن است که این خواست هر ایرانی، یا بهتر بگوییم هر شهروندی در چهار سوی کره خاکی است که خود سرنوشت خویش را در دست گیرد و متجاوز داخلی و خارجی را دفع کند، اما گاه بویژه در رابطه با نظامهای تمامیتخواه (۲) همچون آلمان نازی، شوروی استالینی، کامبوج پل پوتی، جمهوری اسلامی... مسئله به این سادگی نیست و ابعاد وسیعتری مییابد:
۱. این رژیمها در توحش و خشونت بسیاری از مرزها پشت سر میگذارند، از همینرو ابعاد مسائلی که ایجاد میگردد، از مرزهای ملی فراتر میرود.
۲. اینگونه رژیمها غالبا به خاطر ماهیت ایدئولوژیک خود متحدینی فرامرزی دارند و از این نیروها در سرکوب مخالفین داخلی استفاده میکنند(استالین تروتسکی را به دست یک اسپانیایی به قتل رساند، نازیها از متحدین در جنوب اروپا در جنگ استفاده کردند).
۳. برای اینگونه رژیمها تقریباً تمام روشها برای بقا آزاد است(سوزاندن انسانها در کوره، حمله به هواپیمای مسافربری با موشک، حتی سربه نیست کردن دو سوم رهبری حزب خود).
البته این سخن به هیچوجه به این معنا نیست که اینگونه رژیمها را نمیتوان خلع کرد، چنانکه شوروی، آلمان نازی، رژیم پل پوت هر کدام به شکلی سرنگون گردیدند.
اما از آنجا که رژیمهای تمامیتخواه داعیه و متحدین جهانی دارند، سرنگونی آنها نیز بیش از دیگر موارد به وحدت و اشتراک جهانی وابسته است؛ اگر جهان دندان روی جگر میگذاشت تا اتباع «رایش سوم» خود اگاه و متحد شده، سازمان یافته و بساط این امپراطوری را برچینند، شاید «رایش سوم» این امکان را مییافت که خود را مجهز به سلاح اتمی کرده با بمباران چند شهر، جهان را «متقاعد کند» که بهتر است چند دهه ان را تحمل کند.
در دوران جنگ دوم جهان به دو اردوگاه «فاشیسم» و«ضد فاشیسم» تقسیم شد
«به نظر میرسید که شب سیاه حکومت خمرها را پایانی نیست: یک چهارم جمعیت کشور در کمتر از ۴ سال نابود شدند. اما هنگامی که در دسامبر ۱۹۷۸ خمرهای سرخ دست به حمله بر علیه ویتنام زدند که با حمله متقابل ویتنامیها مواجه شد، « پنوم پن» در کمتر از یک ماه سقوط کرد... با فروپاشی رژیم، مردم آرام آرام به شهرها بازگشتند، مدارس بازگشایی شدند، بانکها، کارگاهها دوباره شروع به کار کردند و اقتصاد رونق گرفت و بالاخره پل پوت در دادگاهی محاکمه شد».(نقل به معنا از «برادر شماره یک») (۳)
روشن است همه این اقدامات بدون کمک ارتش ویتنام ممکن نبود.(۴)
در نبرد سهمناک با فاشبسم در جنگ دوم جهانی نیز همه نیروهای «ضد فاشیست» دریافتند که بدون مشارکت همگانی پیروزی بر این عفریت دست یافتنی نیست: لیبرالها، سوسیالیستها، کاتولیک و پروتستان و حتی کمونیستها، بهعلاوه دولتها با نظامهای سیاسی متفاوت که حاضر به نبرد با فاشیسم بودند.
البته بسیاری از این نیروها سر تا پا دموکرات نبودند؛ شوروی استالینی تازه تصفیههای میلیونی در میان اقشار متفاوت اجتماعی پشت سر گذارده بود، در میان دموکراسیهای غربی نیز نقاط تیرهای مشهود بود. مثلا چرچیل به هیچوجه حاضر به قبول استقلال هند نبود. اما روشن است که در سیاست انسان میبایست عملگرا بوده و مسئله اصلی را در هر زمان تشخیص دهد.
در بزیر کشیدن «فاشیسم اسلامی» که ایران ما را بیش از ۴۵ سال است به زیر سلطه خود برده و جبههای از واپسگرایی و ارتجاع را در منطقه و فراتر از آن به عنوان متحد وارد صحنه کرده، جز اتکا به جبههای از نیروهای بالنده راهی نیست.
جبهه نیروهای واپسگرا و جبهه نیروهای بالنده کدامها هستند؟
ایران ما دیر زمانی است، شاید سرآغاز آن را بتوان انقلاب مشروطه نامید، به این واقعیت رسیده که «مدرنیته» تنها با گذر و غلبه بر سکون اقتصادی، فرهنگی فکری میسر است. روشن است که مدرنیته به معنای درستی هر پدیده نویی نیست، بلکه به معنای استقبال از آنجه بر مبنای تفکر منطقی میتواند سلامت و شادکامی برای ما به ارمغان آورد، است. و نه اندیشههای خرافی که هزاران سال راه رشد و بهزیستی جامعه ما را سد کردهاند.
و ارتجاع نه به معنای بهرهوری از پارهای از مظاهر زیبا و پویای گذشته است، بلکه به معنای رجعت به افکار پوسیده کسانی همچون «کافی» برای پاسخگویی به خواستههای کنونی زنان و مردان در قرن ۲۱ است.
و بالعکس سیاستهای رضا شاه کبیر را میتوان نمونه موفق پاسخ مدرن به نیازهای اجتماعی ذکر کرد، که در زمانی کوتاه مشکلات عدیده ایران را برطرف ساخت. اگرچه شرایط زمانی فرصت پاسخگویی به پارهای دیگر از مسائل، مثلا دموکراسی، را به نحو قانع کننده برای او ممکن نساخت.
و اکنون نبرد سرنوشتساز پیش روی میهن است
در نبردی که پیش روی است قبل از همه باید صفوف رزمآوران را از هم تشخیص داد:
۱. در یک سوی اوردگاه، صف نیروهای واپسگرایی را میبینیم که با ابتداییترین الزامات زندگی مدرن آشنایی ندارند، یا بهتر بگوییم انرا نفی میکنند و با نیروهایی چون حزبالله، حماس، حشدالله شعبی و حوثیها که رو به سوی ناکجا آبادی در قرون وسطی دارند، یار و همنوا شدهاند؛ نیروهایی که جز تخریب جهان مدرنی که بشریت در چند قرن اخیر آفریده، سودایی در سر ندارند.
۲. از سوی دیگر جهان لیبرال و مدرنی است که علیرغم کاستیهایش مامن آسودهای برای خلاقیت و مبارزه در راه آزادی تقدیم ما کرده است.
میهنپرستان دموکرات جهان از دیرباز تردیدی به خود راه ندادهاند که جایگاه آنان در میان نیرو های دموکرات و جبهه جهانی «ضد فاشیست» است. چنانکه «توماس من» رمان نویس برجسته آلمانی و برنده نوبل ادبیات لحظه تردید به خود در پیوستن بدان جبهه راه نداد؛ و از ابتدا تا انتهای جنگ جهانی دوم را در رادیو لندن بر علیه فاشبستهای آلمانی آتشین نوشت و آتشین سخن راند.
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
——————————-
۱. «بیانیه جامعه مدنی ایران در واکنش به تهدیدات امریکا»
۲. Totaliter
۳. Brother Number One, political Biography, by Chandler
۴. البته در ویتنام در این زمان دمکراسی به معنای رایج ان وجود نداشت و نظامی تک حزبی حاکم بود، اما نظامی همانند شوروی دهه هفتاد به میزان قابل ملاحظه تعدیل یافته بود
■ آقای هدایی عزیز. مقاله بسیار مستدل و آموزندهای بود. اما بعید است که بشود با استدلال، این آقایان و خانمهای نویسندگان این نامه یا بیانیه را قانع کرد که ایستادن در کنار این اسلامیستها، ایستادن در سمت و سوی تاریک تاریخ است.
هرکه نامخت از گذشت روزگار / نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
ارادتمند. رضا قنبری
■ آقای قنبری عزیز، حق با شما است، در کل لحن بیانیه بیانیه تکان دهنده بود و ادعاهایی چون صلحآمیز بودن برنامه اتمی ج اسلامی تعجببرانگیز بود. من خودم امید داشتم یک مقدار مسئله را از دیدگاه دیگری در سطح جامعه باز شود، اما اینکه امضاء کنندگان واقعا این استدلالهای مرا بپذیرند، احتمالش را بسیار کم میدانم.
با مهر، پرویز هدایی
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
مینیسریال نوجوانی (Adolescence)، محصول ۲۰۲۵ نتفلیکس، اثری جسورانه و بسیار تأثیرگذار است. این سریال در چهار قسمت، بیننده را به قلب یک تراژدی مدرن میبرد. اگرچه این فیلم بر اساس یک رویداد واقعی ساخته نشده، اما در تمامیت خود واقعی به نظر میرسد؛ زیرا اجزای آن کاملاً واقعی یا با الهام از واقعیت ساخته و پرداخته شدهاند.
گفتم تراژدی مدرن! چرا تراژدی و چرا مدرن؟
داستان درباره جیمی میلر، پسر ۱۳ سالهای است که به اتهام قتل دختر همکلاسیاش، کِیتی، دستگیر میشود. این اتفاق در همان دقایق آغازین فیلم و با حمله پلیس به منزل یک خانواده کاملاً عادی به تصویر کشیده میشود. در تراژدی بودن این رویداد شکی نیست، چرا که حادثهای وحشتناک در یک خانواده بسیار معمولی رخ میدهد.
اما چرا مدرن؟ قتل در همسایگی ما اتفاق میافتد، نه در باندهای تبهکار، آنچنان که عادت به دیدن و شنیدن آن داریم. قربانی و متهم به قتل هر دو میتوانند فرزندان من و شما باشند. انگیزه قتل نیز بسیار مدرن است؛ آنقدر مدرن که پلیس حتی توان درک و حدس زدن آن را ندارد. آنقدر مدرن که به فکر مادر و پدر هم نمیرسد. آنقدر مدرن که از چشم مدرسه و جامعه نیز دور مانده است.
کودکان و نوجوانان امروزی به شکلی غیرعادی، ساعتها، روزها و سالهای متمادی را در فضایی دور از چشم دیگران، یعنی خانواده، مدرسه و کل جامعه، سپری میکنند. آنها شبکهها و گروههای خودشان را دارند، علایق، عادات، ارزشگذاریها و حتی زبان مختص به خود را دارند. در آن شبکهها به دنیا میآیند، رشد میکنند، تحقیر میشوند، تحقیر میکنند، دوست و همفکر پیدا میکنند، دشمنی میورزند، سرخورده میشوند، زنستیز/مردستیز میشوند، تهدید و تحریک میشوند و انگیزه پیدا میکنند؛ حتی انگیزه قتل!
بیدلیل نیست که بازجوی این پرونده نه زبان این نوجوانان را میفهمد و نه توان تشخیص انگیزههایشان را دارد. بزرگسالان توان درک این زبان و کدهای زندگی دیجیتالی فرزندانشان را ندارند! این یک حقیقت دردناک است.
مینیسریال نوجوانی با موفقیت چشمگیری به همین موضوع و عواقب و نتایج آن میپردازد، بدون اینکه انگشت اتهام به سوی کسی نشانه رود. البته این بدان معنا نیست که در فیلم، مقدم بر همه، خانواده به خود و تربیت خود شک نمیکند و به دنبال کاستیها نمیگردد… موضوع این فیلم گفتگوهای جدیای را در انگلستان، حتی در سطح مجلس و نخست وزیر، به راه انداخته است. “نوجوانی” فراتر از یک درام جنایی، آینهای است برابر زخمهای پنهان جامعه؛ از تأثیر مخرب شبکههای اجتماعی تا ناتوانی بزرگسالان در درک نسل جدید. موفقیت سریال در بریتانیا و دیگر کشورها و کنکاش آن درباره خشونت، نشاندهنده نزدیکی و ارتباط عمیق آن با بیننده است.
این سریال با استقبال گسترده بینندگان در سراسر دنیا روبرو شده است. تاکنون در طی دو ماه حدود ۱۲۰ میلیون نفر به تماشای این سریال نشستهاند که چهارمین سریال پربازدید انگلیسیزبان تاریخ نتفلیکس محسوب میشود.
یکی از ویژگیهای این سریال، تکنیک فیلمبرداری آن است که “تکبرداشت” (Single Shot) نامیده میشود. در این شیوه، یک سکانس بدون قطع (cut) فیلمبرداری میشود. گویی دوربین در زمان واقعی همراه شخصیتها حرکت میکند و هدف ایجاد حسی از پیوستگی زمانی و مکانی است. این شیوه، کار بازیگری را سختتر و شبیه اجرای تئاتر میکند. البته ممکن است برخی صحنهها برای برخی بینندگان قدری کند و طولانی به نظر برسد.
بازیگری هنرپیشهها خیرهکننده است. صادقانه بگویم که من کمتر تحت تأثیر بازیگری هنرپیشهها قرار میگیرم و این به توان تشخیص من برمیگردد، نه انتظارات بالای من. هنرپیشههای حرفهای در این سطح آنقدر خوب هستند که تمایز بین آنها برای من ساده نیست. اما در این سریال، از جیمی ۱۳ ساله که اولین کار هنریاش است گرفته تا روانشناس او، همه و همه تأثیرگذار و واقعی به نظر میرسند.
چه کسی باید “نوجوانی” را ببیند؟
بدون شک اولین و مهمترین پیششرط، علاقهمند به فیلم و سریال بودن است! اگر دوست دارید با دید بازتر و عمق بیشتری به زخمی مدرن و یکی از مشکلات اجتماعی-روانی جامعه و نوجوانان نگاه کنید؛ اگر بهطور مستقیم یا غیرمستقیم با کودکان و نوجوانان در ارتباط هستید؛ اگر از یک سریال که هیجان داستان را با حرکت دوربین و بازی خوب در هم میآمیزد تا پیام خود را منتقل کند، لذت میبرید؛ اگر در مورد دنیای دیجیتال میدانید اما دوست دارید بیشتر از عمق تأثیرگذاری آن، بهویژه بر جوانان و نوجوانان، بدانید…
اگر به جز شرط اول، پاسخ شما به دو یا چند مورد از “اگر”های دیگر مثبت است، حتماً از تماشای این سریال چهار قسمتی لذت خواهید برد.
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
باراک راوید / آکسیوس
به گفته دو منبع آگاه، دور دوم گفتوگوهای هستهای میان ایالات متحده و ایران قرار است روز شنبه در رم برگزار شود.
چرا این موضوع اهمیت دارد: دولت ترامپ از دور اول گفتوگوها در عمان رضایت داشت؛ گفتوگوهایی که طبق برنامه پیش رفت و هدف آن — تغییر قالب مذاکرات از غیرمستقیم (از طریق میانجیها) به مستقیم، با گفتوگوی مستقیم مقامات دو طرف — تحقق یافت.
دولت ترامپ خواهان آن است که در رم نیز همین قالب دنبال شود؛ مکانی که به پیشنهاد طرف آمریکایی انتخاب شده است.
پشت پرده: به گفته یکی از منابع آگاه، دو مذاکرهکننده ارشد، فرستاده ویژه آمریکا «استیو ویتکاف» و وزیر امور خارجه ایران «عباس عراقچی»، روز شنبه حدود ۴۵ دقیقه با یکدیگر گفتوگو کردند — مدت زمانی بیشتر از آنچه بهصورت عمومی اعلام شد.
این منبع، این گفتوگو که بالاترین سطح تماس میان مقامات آمریکایی و ایرانی در هشت سال گذشته بوده است، را «محتوایی، جدی و عالی» توصیف کرد.
با این حال: گفتوگوها آشکارا با حس بیاعتمادی آغاز شد. دو منبع گفتهاند که طرف ایرانی به خروج رئیسجمهور ترامپ از توافق قبلی ایران اشاره کرد و نگرانی خود را از احتمال عقبنشینی مجدد آمریکا ابراز کرد.
در مقابل، طرف آمریکایی نیز تردیدهایی درباره نیت ایران در خصوص برنامه هستهایاش مطرح کرد.
با این وجود، مقامات هر دو طرف گفتهاند که پس از چندین ساعت گفتوگو در روز شنبه، مسیر پیشرویی را میبینند. اما طرف ایرانی از احتمال برگزاری دور بعدی مذاکرات به صورت مستقیم، فاصله گرفته و این ایده را کماهمیت جلوه داده است.
به گفته یک منبع مطلع، ویتکاف روز یکشنبه با ترامپ دیدار کرد و او را در جریان مذاکرات قرار داد.
نقطه اصطکاک: آمریکا اکنون خواهان آن است که ایران در آینده نزدیک گامهایی بردارد تا برنامه هستهایاش را از مسیر تسلیحاتی شدن دورتر کند.
یکی از منابع گفت که یکی از این گامها میتواند «کاهش غلظت» (downblending) ذخایر اورانیوم غنیشده ۶۰ درصدی ایران باشد — میزانی که گفته میشود برای ساخت شش بمب هستهای کافی است.
سخنگوی وزارت امور خارجه ایران نیز روز یکشنبه اعلام کرد که هدف ایران رفع تحریمهاست.
جزئیات بیشتر: هرچند دور دوم گفتوگوها دیگر در عمان برگزار نمیشود، اما میانجیهای عمانی در مذاکرات حضور خواهند داشت. با این حال، این بار ممکن است مذاکرات در فضایی انجام شود که مقامات ایرانی و آمریکایی در یک اتاق حضور داشته باشند.
وضعیت فعلی: به گفته یک مقام اسرائیلی، ویتکاف علاوه بر دیدار با ترامپ، وزیر امور راهبردی اسرائیل «ران درمر» را نیز در جریان گفتوگوها قرار داده است. اسرائیل نسبت به اینکه این مذاکرات به توافق منجر شود، بسیار بدبین است و از کاخ سفید خواسته که در صورت شکست گفتوگوها، بر سر گزینه نظامی هماهنگی داشته باشند.
به گفته یک منبع مطلع، ویتکاف همچنین با چندین مقام از کشورهای خلیج فارس گفتوگو کرده و آنها از مذاکرات با ایران حمایت کردهاند.
عراقچی نیز با همتایان خود از قطر، کویت و مصر صحبت کرده و آنان را در جریان گفتوگوها قرار داده است.
نکته قابل توجه: به گفته یک منبع مطلع، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، «رافائل گروسی»، قرار است در همین هفته و پیش از دور دوم مذاکرات به تهران سفر کند.
انتظار میرود گروسی در این سفر درباره فعالیتهای نظارتی و راستیآزمایی آژانس در تأسیسات هستهای ایران گفتوگو کند.
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سیما پروانه گهر / اعتماد
وقتی در نخستین روزهای فروردینماه سال جاری بعد از نزدیک به ۵۰ روز نیروهای انتظامی با تجمعکنندگان مقابل مجلس که مطالبه ابلاغ قانون حجاب و عفاف را داشتند، برخورد کردند مشخص بود که طیفی که خود را حلقه سخت نظام یا هسته سخت نظام معرفی میکنند، ادبیات جدیدی را در پیش خواهند گرفت؛ ادبیاتی که البته ریشه در ۳ سال قبل داشت و از همان زمان «مساله حجاب» نقطهای برای خط و نشان کشیدن شده بود، وحید یامینپور مرداد سال ۱۴۰۱ در گفتوگویی تلویحا از نحوه برخورد حاکمیت با مساله حجاب و کوتاهی در برخوردهای قضایی انتقاد و البته تهدید کرد که در صورت ادامه این رویه حلقه سخت وفاداران از قطار انقلاب پیاده میشود.
در فروردینماه سال جاری نیز فیلمی از گفتوگوی سید منان رییسی نماینده مردم قم در مجلس دوازدهم منتشر شد. اگرچه تاریخ انتشار در زمان بعد از برخورد با تجمع مقابل مجلس بود اما مشخصا این گفتوگو در اسفندماه سال گذشته ضبط شده بود. رییسی که ریاست ستاد انتخاباتی سعید جلیلی در قم را بر عهده داشت، در این گفتوگو با انتقاد از شورای عالی امنیت کشور میگوید: «هسته سخت نظام که سکه ۱۰۰ میلیونی و دلار ۱۰۰ هزار تومانی را تحمل میکنند، دلشان به این خوش است که اینجا دارد احکام خدا اجرا میشود. میگوید من گرانی را تحمل میکنم، زیر بار فشار اقتصادی له میشوم و پای جمهوری اسلامی ایستادهام به خاطر انتساب جمهوری اسلامی به اسلام، به شریعت، به احکام اسلام. [هسته سخت نظام میگوید] این انقلاب اسلامی است، اگر قرار باشد از اسلام تهی شود برای چه خون بدهیم، برای چه گرانیها را تحمل کنیم؟ این نکته مهم است که مردم - مردمی که پای انقلابند، هسته سخت نظام - نباید ناامید شوند. اگر هسته سخت نظام ناامید شد و جدا شدند از بدنه انقلاب، یعنی رحمالله مِن یقرأ فاتحه معالصلوات. امیدوارم شورای عالی امنیت ملی فهم این موضوع را داشته باشد، که اگر بخواهد به این قصه [تعلیق اجرای قانون حجاب] ادامه دهد، هسته سخت نظام ناامید میشود. امیدوارم اینقدر فهم داشته باشند...»
یامینپور در ویدئویی در سال ۱۴۰۱ مستقیما به این مساله اشاره و ادبیات تهدید را آغاز میکند: «این طور نیست که شهروندان نظام جمهوری اسلامی بعد از اینکه دیدند نظام جمهوری اسلامی نسبت به مسائل اخلاقی و جنسی تلورانس دارد، بگویند خود این نظامی است که ما با آن ادامه خواهیم داد، منتقل میشوند به مرحله بعد و – خطاب به نظام- میگویند پس اورجینال سکولار شو! این نکته به لحاظ نظری است». او در ادامه رفتار عملی این حلقه سخت در قبال جمهوری اسلامی را نیز پیشبینی کرده و میگوید: «به لحاظ عملی باز هم نظام نفع خود را در این نمیبیند که اصطلاحا وا بدهد. چرا که جمهوری اسلامی میبیند قطاری سوار است که لوکوموتیو این قطار «حلقه سخت وفاداران» هستند که اتفاقا برای همین (منظور اجرای سفت و سخت شریعت) طرفدار نظام جمهوری اسلامی هستند و اگر (نظام) از چند اصل کوتاه بیاید، آن حلقه وفاداران اولین گروهی هستند که از قطار نظام جمهوری اسلامی پیاده میشوند». یامینپور همچنین تاکید و تهدید میکند: «وقتی شما نظارت و اعمال قدرت را بر میدارید، یعنی حمایت کیفری از اخلاق نمیکنی و مواضع رسمی خود را تغییر میدهید، (مثلا) روسری را آزاد میکنی، او (شهروند) به برداشتن روسری اکتفا نمیکند، الان روسری را بر سر چوب (میزند) بر روی بلندی میایستد و ...».
فاصله بین بیان این دو جمله از زبان یامینپور و رییسی حدود سه سال است . در این سه سال البته چهرههای دیگری نیز با طلبکاری خود را حلقه و هسته سخت نظام نامیدند و تهدید کردند که اگر قرار باشد مطالباتشان تامین نشود، حمایت خود را از نظام بر میدارند و دیگر در هر منازعهای پای کار نظام نیستند. صدای این تهدیدها البته مختص حجاب و قانون حجاب نبود و در موضوعات سیاستهای منطقهای و بینالمللی نیز هسته سخت تاکید داشت که اگر مطالبه ما توسط نظام پیگیری نشود، ما رویه دیگری در پیش خواهیم گرفت و به روایت یکی از چهرههای این روزهای فضای مجازی راهی یمن میشویم!
آذرماه سال گذشته فوادایزدی پای ثابت نقد مذاکرات و برجام و توافق در صداوسیما، در یک گفتوگو با برنامه یوتویوبی علی علیزاده گفت که «اگر جوانانی که باید از کشور دفاع کنند، احساس کنند حکومت خیلی اسلامی نیست، دفاع نخواهندکرد و ایران به سوریه تبدیل میشود؛ بنابراین بحث حجاب بُعد سیاست خارجی ایجاد میکند».
فرم ادبیات تهدیدگونه این طیف در سالها و البته به صورت تندتر در سالهای اخیر حتی صدای بقیه طیفهای اصولگرا را نیز در آورده است. حالا کار به جایی رسیده که روزنامه اصولگرای فرهیختگان نیز در یادداشتی از این رویه انتقاد و تاکید کرده است که این حلقه نمیتواند طلبکار باشد. در یادداشتی که هفته گذشته در این روزنامه منتشر شده تاکید شده است: «هسته سخت نظام نیازی ندارد، نظام را تهدید کند یا طلبکار نظام باشد و در برابر هزینهای که برای حفظ نظام داده است، مطالبهای داشته باشد که خلاف مصلحت کشور باشد. اویی را که برای نظام جان میدهد، نباید سپر و بهانه مطالبات خود کرد یا به مسیری هدایت کرد که برای ایستادن مقابل نظام متبوع خود تحریک شود. این قسم مواضع از سویی تهدید حاکمیت و از دیگر سو، تحریک هسته سخت است. تصویرسازی «بیتفاوت نسبت به نظام» از حامیان پروپاقرص جمهوری اسلامی در واقع نشاندادن راهی به این حامیان است که آنها برای خود محال میدانند، اما این موضع میگوید که همین محال هم میتواند مورد انتخاب قرار بگیرد و محال نباشد!».
هسته سخت چه کسانی هستند و چه سابقه سیاسی دارند؟
به نظر میرسد نقطه شروع وارد شدن نظری و عملی حلقه سخت به ادبیات و عرصه سیاسی ایران، همزمان با آغاز دولت اصلاحات است. بعد از پیروزی سیدمحمدخاتمی در انتخابات سال ۱۷۶ باز میگردد. وقتی گفتمان مقابل دولت اصلاحات و اصلاحطلبان شروع به تولید شبکهای انسانی جدید کرد که طی دو دهه به سوپرانقلابیهایی تبدیل شدند که خود را حلقه و هسته سخت میدانند.
نشریه عصر ما به عنوان ارگان رسمی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در آن زمان شروع به ترسیم آناتومی جریانهای سیاسی در کشور کرده بود و این جریان جدید که ذیل عنوان کلی حزباللهیها و با تابلو کلی اصولگرا تقسیمبندی میشدند را «چپهای جدید» نامید و آنها را اینگونه تفسیر کردند: «برداشت جریان فکری «چپ جدید» از دین و شریعت اسلامی تلفیقی از برداشتهای سنتگرایانه و نوآورانه موردی به نظر میرسد». خشن هستند و آنارشیسم و هرجومرجطلبی بر رفتار سیاسی آن سایه افکنده و بهشدت از نظر فکری متشتت و بیانسجامند». به «انقلاب دایم» باور دارند و میخواهند از تبدیل «نهضت به نظام» جلوگیری کنند. به استقلال و عدم وابستگی به خارج بهشدت حساسیت دارند و در زمینه تسلیحاتی خودکفایی کامل میخواهند و «شاید مناسبترین الگوی استقلال اقتصادی طیف مزبور، کشور آلبانی در زمان حاکمیت کمونیستها و «انور خوجه» باشد».
در شماره ۱۷ اسفند ۱۳۷۳ این نشریه در مطلبی دیگر درباره چپ جدید هشدارهای دیگری نیز داد: «اینها مانند راست سنتی اما به دلایل دیگر با آزادی مخالف هستند. این گروه، برخلاف راست سنتی که خواستار تمرکز قدرت در دست فقها هستند، «توتالیتر» است. این طیف از نظر کسب هویت سیاسی مستقل «طیفی جدید به لحاظ تاریخی است»، نه به سنت وفادار است و نه به مدرنیته. هر نوع تبادل فرهنگی را با غرب توطئه تلقی میکند و آن را مترادف «تهاجم فرهنگی» میداند و «همه دگراندیشان را دشمنان اسلام، انقلاب، نظام و در حال توطئه دانسته و آنها را بههیچوجه تحمل نمیکند».
نشریه صبح با مدیریت مهدی نصیری که آن زمان شمایل کامل راست بود مجموعه مقالاتی را منتشر میکرد که در عمل کارخانه تولید ادبیات و گفتمان سوپرانقلابیها یا همان چپهای جدید بود. در یکی از این مقالات نویسنده با استناد به آیه ۲۴۹ سوره بقره عبارت «هسته سخت» را به کار برد و غلبه این هسته ــــ که در اقلیت هستند ــــ بر اکثریت را تئوریزه کرد.
در همین مقاله در نشریه صبح، اکثریت جامعه و کسانی که به خاتمی رای داده بودند «مفتون غرب» توصیف شدند و در ادامه نویسنده تاکید کرد که حاکمیت باید هستههای سخت وفادار به خود را برای پاسداری از مرزهای ایدئولوژیک در اندیشه و سبک زندگی تئوریزه کند.
عبدالرضا داوری، فعال رسانهای و مجازی درباره این برهه زمانی تحلیل دیگری نیز ارایه میدهد. او در یکی از مطالب منتشر شده در حساب کاربری توییتر خود نوشته است که در دولت اصلاحات، محمود احمدینژاد بعد از خروج از دولت بسیج اساتید دانشگاه علم و صنعت را با تئوری ایجاد هسته سخت با محوریت موسسه محمدتقی مصباحیزدی شکل داد. این شبکه در سال ۱۳۸۴ توانست در فضای تقابلی علیه هاشمیرفسنجانی به عنوان نماد اشرافیت، محمود احمدینژاد را به پاستور بفرستد. مهمتر از فرستادن احمدینژاد به ساختمان پاستور رخدادی بود که نطفه این هسته سخت رقم زد؛ خنثی کردن فضای اصولگرایی و اصلاحطلبی و سنتز نیروهای جدید که امروز ذیل سوپرانقلابیها مدعی هستند که حلقه سخت نظام هستند و برای نظام خط و نشان میکشند».
حلقه سخت شامل چه طیفهای سیاسی میشود؟
تا پیش از انتخابات ریاستجمهوری سال گذشته به نظر میرسید که حلقه سخت ترکیبی از طیف سعید جلیلی و جبهه پایداری است اما حالا مرزبندهای شفافی ایجاد شده که نشان از شکاف در این طیف دارد و حلقه سخت از گذشته نیز در اقلیت آماری بیشتری قرار دارد.
اسفندماه سال گذشته محمود نبویان، عضو ارشد جبهه پایداری و از مطرحترین شاگردان محمدتقی مصباحیزدی و رای اول اصولگرایان در انتخابات تهران در مجلس دوازدهم در اقدامی عجیب در یک ویدئو تاکید کرده که مساله اصلی باید «اصل نظام» باشد و اگر ابلاغ قانون حجاب به صلاح نظام نیست نباید بر روی آن پافشاری کرد.
او که تا پیش از این در حوزه سیاست خارجی از تندروترین چهرههای جبهه پایداری در سالهای اخیر بوده، حالا مقابل شورش طیف دیگری در جبهه انقلاب قد علم کرد و ابهامات و شایعات مختلف در شش ماه دوم سال گذشته درباره اختلاف بین طیفی از جبهه پایداری و حلقه سعید جلیلی را عیان کرد. علی رغم ائتلاف راهبردی و استراتژیک حامیان سعید جلیلی و جبهه پایداری در سالهای اخیر، اما به نظر میرسد این ائتلاف دچار اختلافاتی جدی شده است. در این فعل و انفعالات چهرههای جبهه پایداری در یکسو و حلقه سعید جلیلی با یارگیری از اعضا و نزدیکان دولت سابق مختصات جدیدی از تقسیمبندی را در منتهیالیه جریان راست ایجاد کردهاند.
گویا انتخابات ریاستجمهوری اخیر، مواردی از قبیل قانون حجاب و موضوعات اجتماعی از قبیل فیلترینگ باعث شده تا بین علمای «خالصسازی» اختلافاتی رخ دهد. در این مسیر البته برخی روحانیون و خطبای نزدیک به جبهه پایداری نیز زمین ثابتی و رسایی را برگزیدند؛ مرتضی آقاتهرانی، محمدتقی نقدعلی و علیرضا پناهیان با لباس روحانیت خود را صاحب فتوا و حکم دانسته و با ادبیاتی دیگر به طیف دیگر جبهه انقلاب از قالیباف تا نیروهای مسکوت جبهه پایداری یادآوری میکردند که حکم آنچه ما میفرماییم.
بعد از انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۲ شکاف بین طیفهای مختلف جریان اصولگرایی رخ نمود. پیش از آن راست سنتی به حاشیه رفته بود و تکنوکراتها و اصولگرایان میانسال دیگر سبزی برای جامعتین و شیوخ خرد نمیکردند. به حاشیه رفتن شیوخ، اما میدان را برای درگیری نیروهای باقی مانده که طی یک دهه از اصولگرا به انقلابی تغییر اسم دادند، باز کرد. از انتخابات مجلس یازدهم زمین بازی کوچکتر و درگیریها بزرگتر شد؛ محمدباقر قالیباف با کادرسازی و گفتمانتراشی طیف خود را خلق کرد و در مقابلش جبهه پایداری قرار گرفتند که در عمل در زمین رقیب قدیمی قالیباف فعالیت میکردند؛ سعید جلیلی.
در این ارزیابی نباید از نظر دور داشت که سعید جلیلی هرگز عضو جبهه پایداری نبود و در دهه ۸۰ و ۹۰ زیر سایه نگاه مثبت محمدتقی مصباحیزدی او کاندیدای اصلح پایداریها بود. بعد از چند نوبت شکست پایداریها با مهره کاندیدای اصلح مصباحیزدی شاید حالا بخشی از پایداریها به این جمعبندی رسیدهاند که چرا باید روی اسبی شرطبندی کنند که نه از خانه آنها برخاسته و نه برایشان شانس برد داشته است و علاوه بر این نیروهای هوادارش نیز خود را صاحبان طلبکار انقلاب و نظام میدانند!
محمود نبویان شمایل طیفی است که اصل نظام برایش از هسته سخت نظام مهمتر است. طیفی که میگوید اولویت حفظ اصل نظام است و در مقابل احکام نهادهای داخل نظام علیرغم دلخوری و رنجوری سکوت میکنند. آذر ماه سال جاری حمید رسایی نماینده تهران در مجلس دوازدهم ــــ و البته از نیروهای جدا شده از جبهه پایداری ــــ درباره عدم ابلاغ قانون حجاب در جلسه علنی انتقادی را بیان کرد که با پاسخ سربسته محمدباقر قالیباف نیز همراه شد و به رسایی یادآوری کرد که «همان مرجعی که تاریخ ابلاغ قانونی را ۲۳ آذر اعلام کرده بود حالا نیز از عدم ابلاغ آن ذیل تصمیم شورای عالی امنیت ملی» خبر داده است. گفتوگوی بین قالیباف و رسایی شاید یکی از مهمترین دیالوگها در بررسی آناتومی سوپرانقلابیها در ماههای اخیر باشد و به خوبی نشان میدهد برای این دو طیف در گعده کوچک سوپرانقلابیها خطوط قرمز تا چه اندازه متفاوت است.
شورش اقلیت علیه اکثریت
طرز تفکر و حتی ادبیات این طیف بر این است که دهها میلیون یک طرفند و در طرف دیگر خودِ اندکشمارشان قرار دارند که نامشان هم هست «هسته سخت نظام.» توهم بزرگترشان هم این است که فکر میکنند خودشان هستند که نظام را حفظ کردهاند و از این رو میگویند نظام وامدار آنها است. اینکه یامینپور در گفتههای خود مشخصا از کلمه شهروندان استفاده میکند و میگوید: «اگر شهروندان ببینند که نظام در اجرای برخی موارد کوتاه میآید به روسری بسنده نمیکند و به نظام میگوید اورجینال سکولار شو.» نگاه او را به خوبی به مختصات و موقعیتها نشان میدهد؛ شهروندان یعنی اکثریت! چرا حلقه سخت این توهم را دارد که میتواند به جای اکثریت برای کشور تعیین تکلیف کند؟!
ایزدی نیز در گفتههای خود با تاکید بر «جوانان مومن» تفکیک کاملی بین اکثریت و اقلیت را اعمال میکند، گویی حلقه سخت در اقلیتی در مقابل شهروندان هستند و مشخصا خواستههای این دو با هم در تقابل است. در این دوگانه اگر حاکمیت گوش خود را سمت شهروندان بگیرد و بر اساس مطالبات آنها سیاستگذاری کند، حلقه سخت ممکن است علیه نظام بشورند و با برداشتن حمایت خود از حاکمیت و پیاده شدن از قطار نظام رویه دیگری در پیش بگیرند.
فارغ از بازخوردهای حقوقی چنین ادبیاتی نکته اصلی این است که به واقع این حلقه سخت از اقلیت بودن خود اطمینان دارد و بازهم در مقابل اکثریت شاخ و شانه میکشد؟ یعنی حلقه سخت به وضوح میداند جامعه و شهروندان مطالباتی خلاف دیدگاههای آنها دارند، اما با تهدید میخواهند ریل سیاستگذاری را در دست خودشان نگه دارند و اگر غیر این باشد انگشت تهدید سمت نظام میگیرند؟!
نکته دیگر اینکه تصور و بدون تعارفتر توهم سرپا ایستادن نظام بر اساس حمایت این حلقه سخت توسط چه شخص یا جریانی به این طیف تزریق میشود؟ آیا نیت حلقه سخت بیان چنین توهمی است که بدون من نابود هستی پس مطابق میل و خواسته من رفتار کن؟!
علاوه بر این بر اساس نظرسنجیها و فضای امروز جامعه میتوان به یقین گفت که برآورده کردن مطالبات این گروه محدود موجب کاهش محبوبیت اجتماعی و مشروعیت سیاسی نظام شده است. نگاهی به مطالبات و جنس اعتراضات چندساله اخیر، خود گویای این است که عملکرد این گروه محدود همواره در جهت برافروختن بیشتر اعتراضات بوده و از این گروه محدود طرفدار خبری جز سخنرانیهای تند و تحریککننده که اتفاقا آتش خشم مردم را بیشتر برافروخته میکرد، خبری نبوده است.
به بیان شفافتر حلقه سخت نظام میگوید شهروندان از جمهوری اسلامی حمایت نمیکنند بنابراین باید خواستههای این طیف محدود برآورده شود تا نظام سر پا بماند! اولین ایراد به این ادعا را میتوان در برگزیده انتخابات ریاست جمهوری اخیر دید؛ چرا کاندیدای هسته سخت در مقابل رای مردم به گزینه دیگری نتوانست به ریاستجمهوری برود؟!
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
بهاره شبانکارئیان / اعتماد
* طی سال ۱۴۰۳ دستکم ۱۳۷ زن و دختر توسط مردان نزدیک به خود به قتل رسیدهاند
توضیح «اعتماد»: گزارش مزبور با استناد به اخبار منتشر شده در رسانهها تنظیم شده و هدف از انتشار آن صرفا بررسی آمار قتل دستکم ۱۳۷ زن و دختر است که طی سال ۱۴۰۳ توسط مردان نزدیک به خود کشته شدهاند. هر چند اخبار قتل زنان و دختران در اکثر مواقع رسانهای نمیشود و بیشتر از آماری است که «اعتماد» در این گزارش به آن پرداخته، اما انتشار چنین گزارشی توسط «اعتماد» قطعا بدین جهت است که مراجع قضایی جهت کاهش این آمار در راستای نقض حقوق زنان در قانون اقدامات لازم را انجام دهند.
لازم به ذکر است؛ «اعتماد» در شماره ۵۸۸۶ خود گزارشی تحت عنوان «عروسان خانه شوربختی» منتشر کرده و در آن به آمار قتل دستکم ۷۸ زن و دختر که طی ۶ ماه نخست سال ۱۴۰۳ توسط مردان نزدیک به خود کشته شدهاند، پرداخته و حالا در این گزارش به آمار قتل ۵۹ زن و دختر که در ۶ ماهه دوم سال ۱۴۰۳ توسط مردان نزدیک به آنها به قتل رسیدهاند، پرداخته است. طبق این گزارش درصد بیشتر این زنان «توسط همسران» خود به قتل رسیدهاند و درصد کمی توسط پدر، برادر، پسر، عمو، دایی و دیگر اعضای خانواده خود کشته شدهاند.
مهر ماه؛ ۴ مورد
• اول مهر ماه یک زن ٣٣ ساله اهل شهرستان فومن استان گیلان به نام متین طیبیخواه توسط همسرش با ضربات متعدد چاقو در خانهاش به قتل رسید. طبق گزارش همشهری آنلاین؛ متهم ٣٩ ساله و کارمند یکی از بیمارستانهای رشت بوده که پس از قتل متواری شده، اما ساعاتی بعد توسط پلیس بازداشت شده است.
• ۵ مهر ماه یک زن توسط همسرش در شیروان از توابع استان خراسان شمالی به قتل رسیده است. براساس گزارش همشهری؛ متهم ساعاتی پس از ارتکاب جرم بازداشت شده و انگیزه خود از کشتن همسرش را اختلافات خانوادگی اعلام کرده است.
• ۸ مهر ماه یک زن جوان به وسیله سلاح گرم توسط داماد خانوادهشان به قتل رسیده است. انگیزه متهم از ارتکاب جرم اختلافات خانوادگی اعلام شده است. طبق گزارش رکنا؛ این زن جوان در فردیس با شلیک سلاح شکاری توسط همسر خواهرش مجروح شده و ساعاتی پس از انتقال به بیمارستان جان باخته است. بر اساس این گزارش متهم ساعاتی پس از جنایت بازداشت شده و انگیزه خود را از این جنایت اختلافات خانوادگی اعلام کرده است. او اعتراف کرده که به روی اعضای خانواده همسر خود اسلحه کشیده و در این حین قربانی برای محافظت از خانوادهاش خود را مقابل سلاح قرار داده و مورد اصابت گلوله قرار گرفته و جان باخته است.
• ۲۲ مهر ماه یک زن به همراه برادرش به وسیله سلاح گرم توسط همسر خود در شهرستان ملایر از توابع استان همدان به قتل رسیده است. انگیزه متهم از ارتکاب جرم تحت عنوان اختلافات خانوادگی ذکر شده است. براساس گزارش ایرنا؛ یک مرد ۳۳ ساله در یکی از روستاهای ملایر از طریق سلاح گرم اقدام به قتل همسر و برادرهمسر خود کرده و سپس متواری شده است. متهم در تهران به همراه فردی که در متواری دادن او دست داشته، بازداشت و به قتل این دو فرد اعتراف کرده است.
آبان ماه؛ ۱۵ مورد
• اوایل آبان ماه، فریده ماهککی ۲۵ ساله و اهل روستای رضاآباد واقع در شهرستان رامیان از توابع استان گلستان توسط نزدیکان خود از طریق ضرب و جرح و خوراندن قرص مسمومیتزا، در روستای نیلی از توابع همین شهرستان به قتل رسیده و بدون اطلاع نزدیکانش دفن شده است.
• ۲ آبان ماه عایشه میرکازهی، ۴۲ ساله اهل خاش و ساکن زاهدان، بر اثر شدت جراحات وارده در ناحیه شکم و کلیه بر اثر ضرب و شتم شدید توسط همسرش به بیمارستان خاتمالانبیای زاهدان انتقال یافته و پس از چند ساعت بر اثر خونریزی داخلی در بخش آیسییو این بیمارستان جان خود را از دست داده است. طبق گزارشات محلی؛ متهم با هویت (ی.ف) همسرش را به دلیل مخالفتش با ازدواج دوم او با زنی دیگر، مقابل چشمان دو دخترش به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده است. پس از خونریزی داخلی قربانی توسط فرزندان و بستگان خود به بیمارستان منتقل و با وخامت اوضاع او متهم متواری شده است.
• ۳ آبان ماه یک زن جوان توسط همسرش در شهرستان آمل از توابع استان مازندران به قتل رسیده است. براساس گزارش مهر، متهم بازداشت شده و انگیزه او از قتل همسرش اختلافات خانوادگی ذکر شده است.
• ۱۲ آبان ماه یک زن جوان به وسیله سلاح گرم توسط همسرش در مراغه به قتل رسیده است. براساس گزارش برنا؛ جسد یک زن جوان که توسط همسرش از طریق سلاح کلت کمری به قتل رسیده در صندوق عقب یک خودروی پژو در یکی از محلات شهرستان مراغه کشف شده است. متهم ٢٣ سال سن داشته و پس از اقدام به قتل همسرش متواری، اما توسط پلیس بازداشت شده است. متهم پس از بازداشت به قتل همسرش اعتراف و انگیزه خود از این جنایت را اختلافات خانوادگی اعلام کرده است.
• ۱۳ آبان ماه یک زن توسط همسرش و با به کارگیری سلاح سرد در هرمزگان به قتل رسیده است. هویت قربانی تاکنون احراز نشده است. براساس گزارش برنا؛ قربانی در یکی از محلات هرمزگان توسط همسرش با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده است. متهم پس از دستگیری ابتدا منکر حقیقت شده، اما در نهایت پس از اظهارات ضد و نقیض به قتل همسر خود با چاقو اعتراف کرده است. متهم انگیزه خود را از این جنایت اختلافات خانوادگی عنوان کرده است.
• ۱۹ آبان ماه منصوره قدیریجاوید از خبرنگاران خبرگزاری ایرنا، در شمال تهران توسط همسرش از طریق ضربات دمبل و چاقو به ناحیه سر به قتل رسیده است. متهم که وکیل دادگستری بوده پس از چند ساعت بازداشت شده و به قتل همسرش اعتراف کرده است. متهم در دادگاه ابراز پشیمانی نکرده و انگیزه خود از این جنایت را اختلافات خانوادگی عنوان کرده است. متهم در دادگاه با صدور حکم بدوی به قصاص محکوم شده است. او در اعترافات خود اظهار کرده که طی چند سال گذشته با همسرش اختلاف داشته و روز حادثه در جریان یک مشاجره اقدام به قتل او کرده است. همچنین متهم قصد داشته پس از ارتکاب جنایت فرزندشان را به قتل برساند و خود نیز اقدام به خودکشی کند، اما منصرف شده است.
• ۲۰ آبان ماه یک زن ۴۰ ساله توسط همسرش در یکی از محلات شهر ایلام به قتل رسیده است. طبق گزارش خبرگزاریها؛ متهم پس از ارتکاب جرم بازداشت شده و ادعا کرده که انگیزهاش اختلافات خانوادگی قبلی بوده است.
• ۲۲ آبان ماه یک وکیل دادگستری ٢٢ ساله در خیابان ساسان واقع در منطقه ولنجک تهران همسر ۴۰ ساله و پسر ١٢ سالهشان را با شلیک گلوله سلاح کلت کمری به قتل رسانده است. دختر چهارده ساله این زوج حین وقوع قتل موفق به فرار شده و به خانه همسایهشان رفته است. به گزارش ایسنا، متهم پس از اقدام به قتل همسر و فرزندش دست به خودکشی زده و خود نیز فوت کرده است. جزییاتی از انگیزه این فرد منتشر نشده است.
• ۲۳ آبان یک زن ٣٨ ساله توسط همسر خود در یکی از محلات شهر مرودشت از توابع استان فارس به قتل رسیده است. انگیزه متهم از این جنایت اختلافات خانوادگی اعلام شده است. به گفته فرمانده انتظامی شهرستان مرودشت؛ این زن پس از ضربههایی که از طریق جسم سخت به سرش وارد شده به بیمارستان انتقال یافته و با وجود تلاش پزشکان جان خود را از دست داده است.
• ۲۵ آبان ماه یک زن ۵۰ ساله که هویتش تاکنون احراز نشده در محله پیروزی تهران توسط پسرش با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده است. به گزارش رکنا، این زن روز جمعه در محله پیروزی تهران با هشت ضربه چاقو که به ناحیه گردن اصابت شده به قتل رسیده است. متهم که پسر مقتول است پس از بازداشت به قتل مادرش اعتراف کرده و انگیزه خود را از این جنایت اختلافات خانوادگی که بر سر تخلیه ساختمان با مادرش داشته، عنوان کرده است.
• ۲۵ آبان ماه سارا آبدار ۳۵ ساله توسط همسرش یوسف خازنی با ضربات متعدد چاقو در شهرستان بهمئی واقع در استان کهگیلویه و بویراحمد به قتل رسیده است. طبق این گزارش؛ این فرد به دلیل آنچه اختلافات خانوادگی اعلام شده است، اقدام به قتل همسرش کرده و سپس از طریق حلقآویز کردن اقدام به خودکشی و به زندگی خود نیز پایان داده است.
• ۲۵ آبان ماه زنی ۵۹ ساله در یکی از محلات جنوب تهران از طریق وارد آوردن یازده ضربه چاقو توسط همسرش به قتل رسیده است. متهم پس از اقدام به قتل همسرش متواری شده است. به گزارش رکنا؛ متهم ساعاتی پس از قتل همسرش با یکی از همسایگان تماس گرفته و از او خواسته به خانه آنها برود و سپس خود متواری شده است. همچنین همسایههای این خانواده گزارش دادهاند که صدای مشاجره میان این زوج را شنیدهاند. همسر فرد مقتول به عنوان مظنون اصلی پرونده تحت تعقیب قرار گرفته است.
• ۲۷ آبان ماه یک زن ۴۰ ساله توسط همسر ۴۵ سالهاش در تهران از طریق اسلحه به قتل رسیده است. به گزارش رکنا؛ این مرد که دو سال پیش همسرش را به دلیل مشکلات خانوادگی ترک کرده بود، پس از اقدام به قتل او به زندگی خود نیز پایان داده است.
• ۲۹ آبان ماه یک مرد با هویت شهروز در تهران با ضربات متعدد قندشکن خواهر ٣٥ ساله خود را به قتل رسانده است. همچنین در این حادثه دو فرد دیگر مورد حمله قرار گرفتهاند که وضعیت این دو که یکی از آنها نیز زن است، وخیم اعلام شده و در کما هستند. به گزارش رکنا؛ مقتول قصد داشته خانه پدر و مادریش را برخلاف میل برادرش شهروز برای فروش بگذارد. او به همراه کارشناس ملکی که یک زن بوده وارد خانه شده، اما شهروز پس از اطلاع از این موضوع با آنها درگیر و با قندشکن خواهرش را به قتل رسانده است. کارشناس ملکی و مستاجری که برای میانجیگری آمده بودند نیز زخمی شدهاند.
• ۳۰ آبان ماه یک زن ۴۵ ساله در همدان توسط یک مرد به شیوه فجیعی با سلاح سرد به قتل رسیده است. انگیزه متهم از ارتکاب جرم مشکلات شخصی اعلام شده است. طبق اعلام خبرگزاریها؛ متهم مردی ۳۵ ساله بوده که به دلیل اختلافات شخصی با مقتول وارد درگیری شده و با استفاده از چاقو قربانی را زخمی کرده و پس از ارتکاب جرم از محل حادثه متواری شده، اما در نهایت دستگیر شده است.
آذر ماه؛ ۶ مورد
• اوایل آذر ماه یک زن جوان در بازار شهر جهرم استان فارس و در مقابل دیدگان مردم، از طریق سلاح سرد توسط همسر سابق خود به قتل رسیده است. این متهم ۲۴ ساله پس از ساعاتی بازداشت شده و انگیزه خود را از این جنایت اختلافات شخصی اعلام کرده است.
• ۹ آذر ماه یک زن ۴۶ ساله در ایلام بر اثر جراحات وارده ناشی از سلاح سرد توسط همسرش پس از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست داده است. به گزارش ایرنا؛ متهم پس از ارتکاب جرم خود را تحویل پلیس داده و انگیزه خود را از قتل همسرش وجود اختلافات خانوادگی عنوان کرده است.
• ۱۵ آذر ماه یک مرد در خیابان جانباز میاندوآب از طریق ضربات متعدد چاقو اقدام به قتل نامزد خود؛ محدثه جدیت ١٩ ساله و خواهر نامزدش با هویت حدیثه جدیت ١٧ ساله کرده و سپس از محل متواری شده است. قابل ذکر است که فرد دیگری نیز در جریان این حادثه مصدوم شده است. طبق این گزارش؛ متهم ساعتی پس از متواری شدن دستگیر شده و انگیزه خود را از به قتل رساندن این دو خواهر درخواست جدایی نامزدش اعلام کرده است.
• ۲۴ آذر ماه قتل زنی جوان در شهرستان بردسکن از توابع استان خراسان رضوی به دادستانی گزارش شده است. جسد این زن جوان که توسط همسرش به وسیله طناب خفه و دفن شده، پشت مغازه متهم کشف شده است. طبق گزارش مهر؛ متهم پس از ارتکاب این جنایت بازداشت شده و انگیزه خود را از به قتل رساندن همسرش وجود اختلافات خانوادگی عنوان کرده است.
• ۲۶ آذر ماه یک زن باردار به نام زهرا در شهر نهاوند، توسط همسرش از طریق خفه کردن به قتل رسیده است. طبق گزارش رکنا؛ زهرا دختر ٢٣ ساله بارداریاش را از ترس واکنش همسرش حسین پنهان کرده و حسین پس از شک با اصرار از او تست بارداری گرفته است. متهم ابتدا زهرا را به سقط جنین ترغیب کرده، اما بعد وانمود کرده که با نگه داشتن کودک موافق است. در روز حادثه حسین که به خانه بازگشته در حمام با زهرا درگیر شده و او را خفه کرده است. سپس با ادعای اینکه همسرش دچار گازگرفتگی شده او را به بیمارستان رسانده، اما پس از بازداشت به قتل اعتراف کرده است. در همان دقایق ابتدایی، گزارش به دادستانی نهاوند اعلام و پرونده به شعبه بازپرسی ارجاع شده است.
دی ماه؛ ۱۰ مورد
• ۵ دی ماه غزاله حدودی ٢٧ ساله و مادر یک دختر ۱۱ ساله اهل سنندج و از قربانیان کودک همسری توسط خواستگارش در مغازه خیاطی خود واقع در منطقه نایسر این شهر به آتش کشیده شده و پس از یک هفته که در بیمارستان بستری بوده جان خود را از دست داده است. «اعتماد» در شماره ۵۹۵۵ گزارشی تحت عنوان «زنی توسط خواستگار خود به آتش کشیده و کشته شد» منتشر کرده که در بخشی از آن پدر غزاله حدودی گفته بود: «آن روز حدود ساعت 7 بعدازظهر پسرم با من تماس گرفت و گفت مغازه غزاله و خود غزاله به آتش کشیده شده؛ سریع خودم را به مغازه رساندم و غزاله را از مغازه بیرون آوردیم. غزاله حرف میزد و مرتب میگفت؛ سیروان، خواستگارم این کار را انجام داده، حقم را از او بگیرید. وقتی هم آمبولانس آمد غزاله داخل آمبولانس همان حرفها را تکرار میکرد. غزاله یک هفته در بیمارستان کوثر بستری بود و بعد از یک هفته در بیمارستان جانش را از دست داد.»
• ۱۲ دی ماه کوثر دارابی، ١٨ ساله و اهل کرمانشاه بر اثر شلیک گلوله توسط همسرش در اطراف این شهر به قتل رسیده است. طبق این گزارش؛ کوثر دارابی دو ماه قبل از حادثه مجبور به ازدواج با این فرد شده و پیش از به قتل رسیدن توسط او به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. متهم پس از این حادثه بازداشت شده است.
• ۱۸ دی ماه یک زن جوان ٢٨ ساله با هویت زهرا شهبازی در یکی از محلات شهر ایلام، مرکز استان ایلام توسط همسرش و در مقابل دیدگان فرزند ۱۴ سالهاش به دلیل اختلافات خانوادگی به قتل رسیده است. زهرا شهبازی در ١٣ سالگی ناچار به ازدواج اجباری شده و قربانی کودک همسری بوده است. قدرت حیدریزاد، فرمانده انتظامی ایلام در مورد این خبر اعلام کرده که متهم همسر ٣٢ ساله این زن بوده و پس از ارتکاب جرم متواری شده و تلاش برای بازداشت او آغاز شده است.
• ۱۸ دی ماه مردی در یکی از روستاهای لاهیجان سه عضو از اعضای خانواده همسرش شامل پدر ۷۶ ساله، مادر ۴۸ ساله و برادر ٣٨ ساله او را با استفاده از سلاح سرد به قتل رسانده است. طبق گزارش تسنیم؛ متهم که ۵۲ سال سن داشته پس از اقدام به قتل مورد بازداشت قرار گرفته و انگیزه خود از ارتکاب جرم را اختلافات خانوادگی عنوان کرده است.
• ۲۸ دی ماه یک مرد در محله ابراهیمآباد شهرستان بروجرد سه خواهر خود را با شلیک گلوله سلاح کلت کمری به قتل رسانده است. فرماندار بروجرد پس از این حادثه اعلام کرده که متهم پس از ارتکاب جرم از محل متواری شده، اما پس از ساعتی بازداشت شده است. او انگیزه خود را از این اقدام اختلافات خانوادگی اعلام کرده است.
• ۳۰ دی ماه یک مرد در ماکو همسر ٣١ ساله و پسر ۱۱ سالهاش را به قتل رسانده است. رمضان فتحالهی، فرمانده انتظامی ماکو پس از این حادثه اظهار کرده که متهم پس از اقدام به قتل همسر و فرزندش دست به خودکشی زده و خود نیز فوت کرده است. تاکنون جزییاتی از انگیزه این فرد در رابطه با این جنایت منتشر نشده است.
• اواخر دی ماه یک زن در شهرستان نیکشهر در پی آتشسوزی عمدی خانه توسط همسرش جان خود را از دست داده است. طبق گزارش رکنا؛ متهم که اخیرا مشخص شده در جریان به آتش کشیدن عمدی منزلشان همسرش را به قتل رسانده پس از این حادثه بازداشت شده است.
• اواخر دی ماه یک زن در مراغه از توابع استان آذربایجان شرقی توسط همسرش در محل کار او در کارگاه بلوکزنی به وسیله روسری خفه شده است. طبق گزارش ایسنا؛ طی تحقیقات در خصوص پرونده مفقودی یک زوج مشخص شده متهم ۳۶ ساله با بردن همسرش به محل کار خود او را به قتل رسانده است. متهم با تحویل خود به پلیس تحت بازداشت قرار گرفته و دلیل به قتل رساندن همسرش را اختلافات خانوادگی اعلام کرده است.
بهمن ماه؛ ۱۵ مورد
• ۶ بهمن ماه کانی عبداللهی، ١٧ ساله و اهل روستای ماشکان از توابع شهرستان پیرانشهر، توسط پدر خود با ضربات متعدد چاقو به شدت مجروح شده و پس از انتقال به بیمارستان این شهر جان خود را از دست داده است. طبق گزارشات؛ پدر این نوجوان بازداشت شده و انگیزه خود را از ارتکاب این جنایت رابطه عاطفی کانی با یک پسر عنوان کرده است.
• ۶ بهمن ماه سیما مرادی، ۳۵ ساله و اهل روستای چغاکبود اسلامآباد غرب و دو فرزندش به نامهای ماهور ٩ ساله و زینب ١٦ ساله با شلیک گلوله به دست پدر خانواده به قتل رسیدهاند. همسر مقتول پس از ارتکاب جرم، متواری شده و تاکنون خبری از وضعیت او در دست نیست.
• ۷ بهمن ماه یک زن ٣٧ ساله در مراغه توسط همسر ۴۳ ساله خود با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده است. بر اساس گزارش برنا؛ متهم پس از به قتل رساندن همسرش از محل حادثه متواری شده، اما در یکی از شهرستانهای همجوار بازداشت شده و انگیزه خود را اختلافات خانوادگی اعلام کرده است.
• ۷ بهمن ماه یک زن در شهرستان بروجرد در جریان یک مشاجره توسط همسرش و با استفاده از سلاح گرم به قتل رسیده است. طبق گزارش ایرنا؛ قاتل ٣٧ ساله پس از به قتل رساندن همسرش اقدام به خودکشی کرده و جان خود را از دست داده است. انگیزه این فرد از ارتکاب جرم اختلافات خانوادگی اعلام شده است.
• ۸ بهمن ماه یک زن ٢٧ ساله در اسدآباد از توابع استان همدان توسط همسرش به قتل رسیده است. طبق گزارش ایرنا؛ متهم که پس از وقوع حادثه از محل متواری، اما توسط پلیس دستگیر شده است.
• ۱۰ بهمن ماه عاطفه زغیبی، ١٧ ساله و اهل بخش شعیبیه شهرستان شوشتر توسط برادر و پدرش با شلیک شانزده گلوله کشته شده است. طبق گزارش رکنا؛ عاطفه زغیبی دو سال پیش با مردی فرار کرده و یکسال پیش پس از پرداخت مبلغ ششصد میلیون تومان به خانواده بابت رسم فصل؛ حل اختلافات و به رسمیت شناختن این ازدواج، پدرش ضمن دریافت پول تهدید کرده بود که او را خواهد کشت.
• ۱۴ بهمن ماه زنی با هویت شیوا نبوی ۴۴ ساله و دو فرزندش، کیمیا ۱۵ ساله و امیرعلی ١١ ساله، توسط همسرش؛ ابوالفضل عینعلیممقانی ۵۱ ساله به وسیله ضربات لوله آهنی و چوب در شهرستان بناب کشته شدهاند. طبق این گزارش؛ این فرد پس از قتل همسر و فرزندانش اقدام به خودکشی کرده و جانش را از دست داده است.
• ۱۴ بهمن ماه یک مرد در شهر جورقان استان همدان با استفاده از سلاح کلت کمری اقدام به قتل همسر، خواهر همسر و همچنین مادر همسر خود کرده است. برادر همسر و همسر برادرزن قاتل نیز زخمی شدهاند. عباس نجفی، دادستان همدان در مورد این خبر گفته که وضعیت عمومی برادرزن متهم نیز وخیم گزارش شده است. متهم پس از ارتکاب جرم اقدام به خودکشی کرده است.
• ۱۴ بهمن ماه یک جوان به وسیله سلاح سرد توسط همسرش در شهرستانهای کردکوی از توابع استان گلستان به قتل رسیده است. طبق گزارش عصر ایران؛ فاطمه بادلی به دلیل اعتیاد همسرش و مشکلات خانوادگی تصمیم به طلاق گرفته و از مدتی پیش به خانه پدریش بازگشته بود. او روز حادثه جهت برداشتن وسایل شخصیاش به خانه خودشان برگشته که طی مشاجره با همسرش توسط او و مقابل چشمان دو فرزندش به قتل رسیده است. متهم پس از ارتکاب جرم متواری شده و خبری از سرنوشت او در دست نیست.
• ۲۳ بهمن ماه نادیا بلوچی، اهل روستای زهک بالا واقع در شهرستان نیکشهر استان سیستان و بلوچستان بر اثر شلیک گلوله توسط برادر ٣٨ ساله خود به قتل رسیده است. طبق گزارشات محلی؛ نادیا چند سال پیش پس از به قتل رساندن همسرش بازداشت شده بود. او پس از سپری کردن یکسال ونیم بازداشت با طی کردن مراحل قضایی از زندان آزاد میشود. برادر نادیا روز حادثه پس از مورد تمسخر قرار گرفتن از این بابت توسط افراد حاضر در یک مراسم تشییع، به خانه برگشته و خواهر خود را با شلیک مستقیم گلوله به قتل رسانده و سپس از محل متواری شده است.
• ۲۸ بهمن ماه یک زن ۴۰ ساله با هویت نجیبه حسنخانی در رضوانشهر داخل اتومبیل خود توسط همسرش به آتش کشیده شده و پس از انتقال به بیمارستان به علت سوختگی شدید جان خود را از دست داده است. فرمانده انتظامی رضوانشهر در این باره گفته که متهم ۴۵ ساله بازداشت شده و انگیزه خود را از به قتل رساندن همسرش اختلافات خانوادگی اعلام کرده است.
• ۲۹ بهمن ماه دنیا حسینی، ٢٣ ساله و اهل روستای بریهخانی از توابع شهرستان دالاهو و ساکن محله دولتآباد کرمانشاه، توسط پدرش با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده است. پدر قربانی پس از ارتکاب جنایت توسط پلیس بازداشت شده و انگیزه خود از این جنایت را طلاق گرفتن دخترش عنوان کرده است. «اعتماد» در شماره ۵۹۹۶ گزارشی با عنوان «آغاز پایان قتل دنیا» منتشر کرده که در بخشی از آن خواهر دنیا گفته بود: «دنیا را 14 سالگی به عقد پسر یکی از اقوام درآوردند و 17 سالگی او را راهی خانه شوهر کردند. دنیا به قدری در خانه پدریمان آزار دید که حاضر شد تن به این ازدواج بدهد، اما چند ماه پیش به خاطر آزار و اذیتهای شوهرش تصمیم گرفت از او طلاق بگیرد. دنیا در حال تحصیل در دانشگاه تربیت معلم بود که این اتفاقات افتاد. دو شب قبل از این اتفاق، دنیا با من تماس گرفت و گفت اوضاع خانه خیلی بد است. من هم به دنیا گفتم فردا صبح حتما با اورژانس اجتماعی تماس میگیرم و ماجرا را اطلاع میدهم. دنیا گفت اینها تا فردا صبح گوشی را از من میگیرند، چون چند روز پیش هم گوشی را از من گرفته بودند. اصلا فکر نمیکردم تهدید خانوادهام به واقعیت تبدیل شود، اما وقتی صبح سر کار رفتم، شقایق خواهر دومم با من تماس گرفت؛ جیغ میکشید و میگفت دنیا را کشتند و تو نتوانستی برای ما کاری انجام بدهی.»
• اواخر بهمن ماه، کشف پیکر سوخته زنی در خیابان دانش تهران به پلیس گزارش شده است. طبق گزارش پلیس؛ خانوادهای مفقودی دختر متاهلشان را به پلیس اعلام کرده که با همسرش اختلاف داشته است. پس از کشف جسد سوخته این زن و تطابق آن با مشخصات زن گمشده معلوم میشود که این زن گمشده همان مقتول است. پس از آن متهم بازداشت شده و ضمن اعتراف به قتل همسرش انگیزه خود را اختلافات خانوادگی عنوان کرده است.
اسفند ماه؛ ۹ مورد
• ۲ اسفند ماه یک زن توسط همسرش در قزوین با اتومبیل زیر گرفته شده و پس از انتقال به بیمارستان بر اثر شدت جراحات وارده جان خود را از دست داده است. طبق گزارش همشهری؛ متهم پیکر قربانی را به بیمارستان منتقل و ادعا کرده که بر اثر تصادف زخمی شده است. متهم پس از رساندن همسرش به بیمارستان از محل متواری، اما در نهایت توسط پلیس بازداشت شده است. متهم در اعترافات خود عنوان کرده که در جریان یک مشاجره و به دلیل اختلافات خانوادگی همسرش را به قتل رسانده است.
• ۳ اسفند ماه یک زن ساکن یکی از شهرکهای مسکونی در گرگان با ضربات متعدد چاقو توسط همسر خود به قتل رسیده است. طبق گزارش پلیس؛ متهم پس از بازداشت به ارتکاب جرم خود اذعان کرده است.
• ۴ اسفند ماه آرزو کمی، مادر دو فرزند و ساکن شهرک زیتون گرگان با ضربات چاقو توسط همسرش به قتل رسیده است. ضارب پس از قتل همسرش بازداشت شده و انگیزه خود را اختلافات خانوادگی اعلام کرده است.
• ۷ اسفند ماه دلارا جهاندیده، ۳۸ ساله در شهرستان جهرم استان فارس مقابل خانه پدر و مادر خود توسط همسرش به شدت مجروح شده است. بر اثر ضربات وارده با چوب جمجمه این زن خرد و از ناحیه هر دو دست نیز دچار شکستگی شده است. این زن پس از انتقال به بیمارستان به علت شدت جراحات وارده جان خود را از دست داده است. متهم پس از ارتکاب جرم متواری شده است.
• ۹ اسفند ماه یک زن با هویت سکینه مشهور به عنبر، ۴۷ ساله در فردیس کرج توسط همسرش از طریق ضربات وارده با گوشتکوب به قتل رسیده است. فرمانده انتظامی شهرستان فردیس در مورد این حادثه گفته؛ متهم که مجروح شده بود پس از انتقال به بیمارستان و انجام مراحل درمان، ترخیص و در نهایت به قتل همسرش اعتراف کرده است. طبق این گزارش؛ در پی اعلام درگیری منجر به قتل در فردیس، پلیس آگاهی تحقیقات را آغاز کرده و متوجه شده که در صحنه حادثه مردی با جراحات سطحی در پذیرایی و زنی خونآلود در اتاق خواب افتاده است. کنار زن یک گوشتکوب چوبی خونآلود بوده است. مرد پس از انتقال به بیمارستان ترخیص شده و در نهایت به قتل همسرش اعتراف کرده است.
• ۱۶ اسفند ماه یک زن ۷۵ ساله در نقده، توسط پسر خود بر اثر ضربات وارده ناشی از جسم سخت به ناحیه سرش به قتل رسیده است. فرمانده انتظامی شهرستان نقده در این رابطه اعلام کرده که متهم بازداشت شده و انگیزه خود از به قتل رساندن مادرش را اختلافات خانوادگی اعلام کرده است.
• ۱۹ اسفند ماه زهرا رفیعی، ٣٠ ساله به همراه مادر ۵۰ سالهاش در شهر چرمهین شهرستان لنجان استان اصفهان به وسیله سلاح کلت کمری و با استفاده از صداخفهکن توسط خواستگارش به قتل رسیدهاند. طبق این گزارش؛ متهم با هویت حمیدرضا جعفریان ۳۵ ساله پس از ارتکاب جرم اقدام به خودکشی کرده و به زندگی خود پایان داده است.
• ۲۸ اسفند ماه یک زن ۴۲ ساله، مادر ٢ فرزند و ساکن شهر گلپایگان از توابع استان اصفهان توسط همسرش با استفاده از سلاح سرد به قتل رسیده است. طبق گزارش ایرنا؛ متهم پس از به قتل رساندن همسرش بازداشت شده و انگیزه خود را از این جنایت اختلافات خانوادگی عنوان کرده است.
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
استاد گروه جغرافیای انسانی دانشگاه تهران تاکید کرد: ساخت هیچ یک از شهرهای جدید با موفقیت همراه نبوده است، به این معنا که پیش بینی جمعیت در افقهای مورد نظر تحقق نیافته است.
«حسین حاتمی نژاد» استاد گروه جغرافیای انسانی دانشگاه تهران در گفتوگو با خبرنگار ایلنا به تحقیقات انجام شده در خصوص پیامدهای ساخت «شهرهای جدید» در کشور در دهههای گذشته پرداخت و گفت: ساخت شهرهای جدید یک پروژه برنامهریزی شده است که به صورت منطقی و از نوع مدرنیستی در جهان مطرح شد. دلیل این امر این است که جمعیت شهرهایی مانند لندن، به عنوان اولین شهر صنعتی و پرجمعیت جهان، بیش از حد و ظرفیت خود شده بود. در نتیجه، آنها اقدام به ایجاد «کمربند سبز» و ایجاد شهرهای جدید در فاصلههای ۴۰ تا ۶۰ کیلومتری کردند، که برخی از آنها به عنوان «ستلایت» یا شهرکهای اقماری شناخته میشوند، جایی که مازاد جمعیت کلان شهر لندن به آنها هدایت میشود.
تاسیس شهرهای جدید در ایران با اهداف لازم اجرا نشدهاند
وی افزود: اما این فرآیند شرایط و زمان خاص خود را داشت. با گذر زمان و ورود تجربیات به ایران، ما نیز اقدام به ایجاد شهرهای جدید کردیم، اما تمام اصول لازم را رعایت نکردیم. تاسیس شهرهای جدید در ایران، اگرچه ایده خوبی هستند، اما به طور کامل با اهداف لازم اجرا نشدهاند. حدود ۲۰ تا ۲۵ سال پیش آقای آتش فرهاد، مقالهای درباره ناکامی شهرهای جدید نوشت. من نیز در آن زمان این مقاله را از انگلیسی ترجمه کردم و تصور میکنم که در ماهنامه اطلاعات سیاسی اقتصادی نیز منتشر شد. در آن مقاله اشاره شده بود که شهرهای جدید در ایران موفق نبودهاند. اما اکنون با گذشت زمان، تعدیلی در نظریات آقای آتش میبینم.
هیچ یک از شهرهای جدید اطراف تهران از جمله پردیس، اندیشه، پرند و مهستان به صورت علمی انتخاب نشده است.
این استاد دانشگاه ادامه داد: نخست اینکه تحولات جمعیتی در ایران طی ۲۰ تا ۲۵ سال گذشته تغییرات زیادی کرده است. همچنین مکانیابی و استقررا صنایع در پیرامون شهرها با توجه به مدلهای مکانیابی یک تحولاتی را به همراه داشته است. بنابراین نمیتوانم به طور عام بگویم که تمام شهرهای جدید ایران اشتباه بودهاند. البته، من خود با تیمی از دانشگاه تهران که تز دکترای یک فردی بود که اکنون عضو هیات علمی یزد هستند به بررسی این موضوع پرداختم و با استفاده از سیستمهای اطلاعات جغرافیایی، تمام لایههای مختلف شامل هواشناسی، خاکشناسی، توپوگرافی، زمینشناسی، گسلها و مخاطرات را بررسی کردیم. نتایج نشان داد که هیچ یک از شهرهای جدید اطراف تهران از قبیل پردیس، اندیشه، پرند و مهستان به صورت علمی انتخاب نشده است.
شهر جدید گل بهار در خراسان، قرار بود ۴۰ هزار نفر جمعیت را جذب کند، اما به جای آن تنها ۴ هزار نفر به آنجا رفتند و عمدتاً به عنوان خانههای دوم و گاها کانون جرم و فساد و کارهای غیراخلاقی استفاده میشدند.
حاتمی نژاد با بیان اینکه موفقترین ایستگاه از بین این شهرها، شهر اندیشه و تا حدی پرند بوده است، گفت: اما در مجموع ساخت هیچ یک از شهرهای جدید با موفقیت همراه نبوده است. به این معنا که پیش بینی جمعیت در افقهای مورد نظر تحقق نیافته است. به عنوان مثال، در شهر جدید گل بهار در خراسان، قرار بود ۴۰ هزار نفر جمعیت را جذب کند، اما به جای آن تنها ۴ هزار نفر به آنجا رفتند و عمدتاً به عنوان خانههای دوم و گاها کانون جرم و فساد و کارهای غیراخلاقی استفاده میشدند.
وی افزود: از طرفی به این مسئله فکر نکردیم، زمانی که یک شهر جدید ایجاد میکنیم، باید فرصتهای اشتغال شکل گیرد نه اینکه این شهرها به خوابگاههایی تبدیل شوند که مردم پس از بازگشت از محل کار خود فقط برای خواب به آنجا میروند و در طول روز به شهر اصلی برمیگردند.
این استاد دانشگاه تهران خاطرنشان کرد: تا زمانی که فرصتهای شغلی و کانونهای فعالیت را در این شهرها مدنظر قرار ندهیم و روابط و مناسبات میان این شهرکها، آبادیها، شهر اصلی و منطقه متروپولیتن، یعنی کلان شهرها و مادرشهرها را تنظیم نکنیم و سازمان فضایی را اصلاح نکنیم، با موفقیت چندانی مواجه نخواهیم شد. یکی دیگر از افرادی که با من در این تحقیق همکاری داشت، در پایان دوره دکتری به این نتیجه رسید که برای موفقیت در ساخت این شهرهای جدید یکی از راهکارها این است که به لحاظ سیاسی، این شهرها ارتقا پیدا کنند؛ به این معنا که به عنوان مرکز شهرستان یا بعدها مرکز استان شناخته شوند تا بر اساس تصمیمات کشوری، جایگاه سیاسی مشخصی پیدا کنند و تمام زیرساختها، امکانات و اعتبارات مرتبط با فعالیتها نیز شامل حال آنها شود.
مکانیابی شهر جدید «پردیس» به هیچ وجه درست نبوده است، چون این شهرک در نزدیکی گسل زلزله قرار دارد و به لحاظ دسترسی جذابیت چندانی ندارد.
این عضو هیات علمی دانشگاه در ادامه به شهر جدید «پردیس» اشاره کرد و گفت: به عنوان مثال، پردیس در شمال شرق تهران میتواند مصداقی برای این موضوع باشد، از نظر من مکانیابی آن به هیچ وجه درست نبوده است چون این شهرک در نزدیکی گسل زلزله قرار دارد و به لحاظ دسترسی و مسائل دیگر نیز جذابیت چندانی ندارد. علاوه بر نوع ساخت و ساز، عدم حضور گیاهان و رعایت نکردن اصول در طراحی شهری نیز از دیگر مشکلاتی است که باید مورد توجه قرار گیرد. البته وجود گسل مشا به خودی خود به نظر من نشاندهنده این است که این مکان جای مناسبی نیست و اگر پیمانکاران در ساخت و سازها به اخلاق حرفهای پایبند نبوده باشند، ممکن است آسیبهایی به جامعه محلی و ساکنان آن وارد کند.
باید امتیازات و جاذبههایی در شهرهای جدید ایجاد کنیم
این استاد جغرافیای دانشگاه تهران خاطرنشان کرد: تحقیقات در آن سالها و مطالعات سایر همکاران محترم، به ما این نکته را یادآوری میکند که باید کل یک پهنه جغرافیایی را مدنظر قرار دهیم. این پهنه شامل انواع آبادیها، از یک دهک تا کلان شهرها و مادرشهرها است که شامل شهرهای جدید نیز میشود. این موارد باید در یک سمفونی بزرگ به ایفای نقش بپردازند و هر کدام جایگاه مشخص خود را داشته باشند. باید دورنمایی از رشد و ارتقای کیفیت زندگی را در آنها متصور شویم یا اینکه امتیازات و جاذبههایی را در این شهرهای جدید ایجاد کنیم تا موجب جذب جمعیت به سمت آنها شود. به عنوان مثال، ارائه مسکن ارزانتر میتواند یکی از این جاذبهها باشد. همانطور که میدانید، در شهرهایی مانند پرند و سایر نقاط چنین برنامههایی وجود داشته است.
چندین شهر جدید در سواحل جنوبی طراحی شدهاند که از نظر شکل ظاهری بسیار خوب به نظر میرسند، اما با نگاهی به مدیریت فضایی در این مناطق، آینده روشنی برای آنها متصور نیستم.
وی افزود: همچنین ایجاد امکانات آموزشی و بهداشتی و درمانی از جمله برنامههایی است که میتواند به این جذب جمعیت کمک کند، مانند انتقال دانشگاههایی نظیر پیام نور یا دانشگاه آزاد به این مناطق و در واقع ایجاد تحرکاتی مشابه آنچه در منطقه «سیلیکون ولی» در کالیفرنیا آمریکا اتفاق افتاد. اما متأسفانه این تحولات شامل حال تمامی شهرهای جدید کشور ما نشده است. متاسفانه طی یکی دو سال اخیر، شنیدهام که چندین شهر جدید در سواحل جنوبی طراحی شدهاند که از نظر شکل ظاهری بسیار خوب به نظر میرسند، اما با نگاهی به مدیریت فضایی در این مناطق، آینده روشنی برای آنها متصور نیستم.
اشتباهات گذشته را به طور مکرر تکرار میکنیم
حاتمی نژاد با اشاره به اینکه این موضوع خود به نوعی نشاندهنده نواقص تاریخی در مدیریت شهری ما است، گفت: از زمان تأسیس سازمان برنامه و بودجه در سال ۱۳۲۷ تا به حال، بیش از ۷۰ سال میگذرد و این مسائل همچنان پابرجا هستند. متأسفانه، به طور مکرر اشتباهات گذشته را تکرار میکنیم و شهرسازی ما فاقد خردمندی لازم است، چرا که این فرآیند مبتنی بر یافتههای علمی نبوده و مقتضیات طبیعی را در نظر نگرفته است. به عنوان مثال، مشهد زمانی که من دانشجو بودم، یعنی حدود ۵۰ سال پیش، جمعیتی در حدود ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار نفر داشت و در حاشیهاش حدود ۱۰ تا ۱۵ هزار نفر زندگی میکردند که حاشیهنشین و زاغهنشین بودند. اما حالا، ۵۰ سال از آن زمان گذشته و جمعیت مشهد به سه و نیم میلیون نفر رسیده است که یک و نیم میلیون نفر آنها در حاشیه شهر زندگی میکنند و ما همچنان در حال ادامه دادن به این روند هستیم. به عنوان مثال، قم هیچگاه پتانسیل رشد نداشته است، اما به طور غیرمنطقی اقدام به بزرگ کردن آن کردیم.
شهرسازی ما فاقد خردمندی لازم است، چرا که این فرآیند مبتنی بر یافتههای علمی نبوده و مقتضیات طبیعی را در نظر نگرفته است.
جنگ آب ناشی از مدیریت نابخردانه سرزمین است
وی با اشاره به چالشهای اخیر در اصفهان و یزد نسبت به بحرانهای بین استانی هشدار داد و گفت: جنگ هیدروپولیتیک ناشی از مدیریت نابخردانه سرزمین است. یکی از همکاران من که پیش از این استاد بنده بودند، دکتر پرویز کردوانی است. او پیشبینیهایی در خصوص وضعیت جغرافیایی و مدیریت سرزمین انجام داده است که واقعاً درست بوده است. متأسفانه همچنان به مدیریت نادرست خود ادامه میدهیم و در این زمینه به نظر میرسد برخی مافیای اقتصادی نیز مشکلساز شده است.
باید همان کاری را که اجدادمان انجام میدادند، انجام دهیم
حاتمی نژاد در ادامه اظهار کرد: اگر به من گفته شود که در مکانهای جدید شهرهای جدید بسازم، این کار را انجام نمیدهم، بلکه مناطقی را انتخاب میکنم که طی صدها و حتی شاید چند هزار سال قبل، دارای پتانسیلهای طبیعی مناسب بودهاند و منبع آب کافی دارند، دارای شیب مناسب هستند و آب و هوای خوبی دارند و دور از گسلهای زلزله قرار دارند. باید همان کاری را که اجدادمان انجام میدادند، انجام دهیم و با استفاده از مطالعات جامع، این مناطق را شناسایی کنیم و آبادیهایی با تاریخچه و ریشه در تاریخ را آباد کنیم که مقتضیات آنها نیز اجازه این کار را دهد.
باید مناطقی را شناسایی و انتخاب کنیم که طی صدها و حتی شاید چند هزار سال قبل، دارای پتانسیلهای طبیعی مناسب بودهاند، منبع آب کافی دارند، دارای شیب مناسب هستند و آب و هوای خوبی دارند و دور از گسلهای زلزله قرار دارند. در واقع آبادیهایی با تاریخچه و ریشه در تاریخ را باید آباد کنیم.
از مدلِ ناموفق «قطب رشد» فرانسوی الگوبرداری کردهایم
وی با بیان اینکه همچنان به الگوی برنامهریزی نادرست خود ادامه میدهیم، گفت: الگوی رشد ما به واقع بر اساس مدل «قطب رشد» فرانسوی است که در دهه ۱۹۵۰ در فرانسه اجرا شد و مشاوران مهندسی و پارسیان و همچنین دیگر مشاوران ایرانی از آن الگوبرداری کردهاند. هماکنون نیز در حال پیشبرد همین الگو هستیم که به این امید است تهران را آباد کنیم و این شهر به عنوان یک شمع فروزان، اطراف را نورافشانی کند. اما این انتظار واقعاً محقق نشده است. این مدل در اروپا موفق نبوده و در ایران نیز مشکلاتی مشابه را به وجود آورده است.
ساخت هیچ یک از شهرهای جدید ایران موفق نبوده است/ باید «آبادیهای تاریخی» را آباد کنیم/ جنگ آب ناشی از مدیریت نابخردانه سرزمین است
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: به عنوان مثال، پاریس آباد شد، اما این آبادانی به قیمت تخریب سایر مناطق انجام شد. در ایران نیز به طور مشابه همان مشکلات را ایجاد کردهایم. در حال حاضر، حدود یک چهارم تا یک پنجم جمعیت کل ایران در تهران و مناطق پیرامون آن زندگی میکنند. این بدان معناست که هر شهر جدیدی که ایجاد شود، اشتباه است، چرا که تمرکز قدرت، کانون انباشت سرمایه، صنایع و مرکز تصمیمگیری در یک مکان خاص مانند تهران شده است.
به جای ادامه اقدامات نادرست، باید به فکر توزیع عادلانهتر منابع در سراسر کشور باشیم
وی ادامه داد: به همین دلیل باید تجدید نظر جدی در سیاستهای خود داشته باشیم و به جای ادامه دادن به این روند نادرست، به فکر توزیع عادلانهتر منابع و امکانات در سراسر کشور باشیم. باید بپذیریم که تمرکز جمعیت و قدرت در تهران نه تنها به مشکلات زیستمحیطی و اجتماعی دامن میزند، بلکه زمینهساز نابرابریهای اقتصادی و توسعه ناپایدار نیز میشود.
این استاد جغرافیا با تاکید بر اینکه برای حل این معضلات، نیاز به برنامهریزی جامع و میانرشتهای داریم که تمامی ابعاد انسانی، اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی را در نظر بگیرد، گفت: در این راستا، باید به تجربیات ناکامیهای گذشته توجه کنیم و از آنها درس بگیریم تا بتوانیم شهری پایدار و متعادل بسازیم که پاسخگوی نیازهای آینده جامعه باشد. متأسفانه تمام این عوامل دست به دست هم میدهند تا عدم موفقیت شهرهای جدیدی را که ما در سراسر ایران ایجاد کردهایم یا قبلاً ایجاد کرده اند، رقم بزنند و این اقدامها، فایدهای هم ندارد. از طرفی همه چیز به هم مرتبط است و فرصتهای شغلی را بیشتر در تهران گسترش میدهیم!
باید بپذیریم که تمرکز جمعیت و قدرت در تهران نه تنها به مشکلات زیستمحیطی و اجتماعی دامن میزند، بلکه زمینهساز نابرابریهای اقتصادی و توسعه ناپایدار نیز میشود.
حاتمی نژاد خاطرنشان کرد: فردی که میداند اگر فقط در تهران به کارهای سادهای مانند گدایی یا شیشه پاک کردن بپردازد، میتواند ماهی ۳۰ تا ۴۰ میلیون تومان درآمد داشته باشد، چرا باید به شهر یا منطقهای مانند زابل یا شهر جدید رامین در اهواز یا بینالود بین مشهد و نیشابور برود و در آنجا زندگی کند؟
هیچکسی حاضر نشد شناسنامه فرزندش را از شهر جدید بینالود بگیرد
وی یادآور شد: به عنوان مشاور اجتماعی در شهر جدید بینالود بودم و حتی اعلام کردم که هر کس در این شهر بچهاش به دنیا بیاید، من از جیب خودم یک سکه طلا به او میدهم. اما با این حال، بیست سال پیش که این سخنان را گفتم، هیچکس حاضر نشد به شهر جدید بینالود بیاید و شناسنامه بچهاش را آنجا بگیرد و همه به مشهد یا نیشابور رفتند.
فقدان هویت» در شهرهای جدید
وی همچنین به موضوع «فقدان هویت» در شهرهای جدید کشور اشاره کرد و گفت: مسئله هویت مردمی که در شهرهای جدید زندگی میکنند، بسیار مهم است و میتواند تأثیرات و تبعات جدی داشته باشد. شهرهای جدید ما بیهویت هستند و این شهرها عمدتاً از نوع شهرهای نامتجانس هستند.
وی افزود: ساکنان شهرهای جدید افرادی با خاستگاههای اجتماعی، باورها و ارزشهای فرهنگی متفاوت هستند و این افراد هر کدام از یک جایی آمدهاند و ممکن است به دلایل متعدد، مانند رانده شدن از زادگاههایشان یا جستجوی فرصتهای جدید، به این مناطق آمدهاند و مجبور به بقا شدهاند. اما این گردهمایی به معنای شکلگیری یک اجتماع یا باهمستان و یک محله نیست. در محلات قدیمی، مردم به دلیل تاریخچه مشترک و هویت روابط عمیقتری داشتند و همه دارای اصالت بودند.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: عدم توجه به فرهنگ محلی و تاریخچه این مناطق، باعث شده که ساکنان این شهرها نتوانند با محیط اجتماعی و فرهنگی خود ارتباط برقرار کنند. این مسئله میتواند منجر به احساس بیگانگی، نارضایتی اجتماعی و مشکلات روحی برای ساکنان این شهرها شود. این نبود هویت، نیز بهعدم همبستگی اجتماعی دامن میزند و حس تعلق به مکان را کاهش میدهد. بنابراین، نیاز است که در طراحی و توسعه شهرهای جدید، به جنبههای فرهنگی و هویتی نیز توجه شود. ایجاد فضاهای عمومی، مراکز فرهنگی، و فعالیتهای اجتماعی که باعث ترویج فرهنگ محلی و ایجاد ارتباط بین ساکنان شویم، میتواند کمک کند تا این شهرها از حالت بیهویتی خارج شوند. این روابط اجتماعی و فرهنگی مردم، باعث ایجاد انسجام و همبستگی میشود اما در شهرهای جدید، عدم ارتباط و عدم اعتماد بین افراد به رشد مسائل منفی منجر میشود.
وی در ادامه گفت: افزایش جرم و جنایت، کاهش انسجام اجتماعی و پایین آمدن سرمایه اجتماعی از جمله تبعات این سطح از بیهویتی و عدم ارتباط است. باید توجه داشته باشیم که سرمایه انسانی با سرمایه اجتماعی متفاوت است. اگر ۱۰۰ مهندس و دکتر و کارخانهدار در یک شهری جمع شوند، سرمایه انسانی افزایش یافته است، اما اگر این افراد با هم ارتباط نداشته باشند و به یکدیگر اعتماد نکنند و با یکدیگر معاشرت نکنند، به همدیگر کمک نکنند سرمایه اجتماعی آنها بسیار پایین خواهد بود و این کارآمد نخواهد بود. اگر حادثهای مانند آتشسوزی، سیل یا زلزله پیش آید، سرمایه اجتماعی است که به یاری مردم میآید و نه اینکه همسایهها یکدیگر را نشناسند و اینگونه روابط فاقد هویت است.
متأسفانه فقدان هویت در شهرهای جدید مشکلاتی چونعدم امنیت، تجاوز، دزدی، فساد، اعتیاد و ناهنجاریهای اجتماعی به بار میآورد. از همه مهمتر، سرمایه اجتماعی در شهرهای جدید نمیتواند به خوبی توسعه پیدا کند.
استاد گروه جغرافیای انسانی دانشگاه تهران گفت: در این مورد میتوان به شهر کرج اشاره کرد که یک شهر کوچک اقماری اطراف تهران بوده است و اکنون به یک مادرشهر منطقهای تبدیل شده است. هر فردی از هر جای ایران که میخواسته به تهران بیاید اما توان مالی کافی نداشته، به دلیل ارزانتر بودن، به کرج رفته است. اکنون، میزان جرم و جنایت در کرج نسبت به هر ۱۰ هزار یا ۱۰۰ هزار نفر بیشتر شده و متأسفانه فقدان هویت در شهرهای جدید مشکلاتی چونعدم امنیت، تجاوز، دزدی، فساد، اعتیاد و ناهنجاریهای اجتماعی به بار میآورد. از همه مهمتر، سرمایه اجتماعی در شهرهای جدید نمیتواند به خوبی توسعه پیدا کند.
وی ادامه داد: به عنوان مثال وقتی به شهر جدید پردیس میرویم، متوجه میشویم که افراد ثروتمند خانه دوم خریدهاند، اما شمار اندکی برای زندگی کامل به آنجا میروند. دلیل این امر نبود فرصتهای شغلی است. فرض کنید که من بازنشسته یک ادارهام و در آنجا کار کشاورزی یا دامداری بلد نیستم. بنابراین، تنها به عنوان مصرفکننده به آنجا میروم و میخواهم جایی برای استراحت داشته باشم.
انسجام و دوستی در شهرهای جدید وجود ندارد
حاتمی نژاد اظهار داشت: این وضعیت باعث میشود که شهرها پویا نباشند و دینامیک اجتماعی نداشته باشند. فرهنگ مشترک و هویت معین وجود ندارد. من در یک کنفرانس بینالمللی که مربوط به دانشگاهی در فرانسه بود، به این موضوع اشاره کردم که شهرهای جدید ما دچار فقدان هویت هستند. این هویت، تعلق مکانی بسیار مهمی دارد که در شهرها وجود ندارد. من اصالتاً مشهدی هستم و با وجود ۷۰ سال سن، هنوز به محلهای که در آن بزرگ شدم و در کوچههای آن بازی کردم تعلق دارم و تعصبی خاص به آن دارم. به عنوان مثال، اگر کسی بگوید از نوقان مشهدم، با برخورد خاصی به او نزدیک میشوم و احساس نزدیکی میکنم. اما این وحدت، این هویت، این انسجام و دوستی در شهرهای جدید وجود ندارد.
وی افزود: در شهرهای جدید تنها فضای فیزیکی برای اقامت فراهم شده است و سرنوشت این افراد به ساختمانهایی شبیه به ساختمانهای پرو ایگو در شهر سن لوئیز ایالت میزوری در آمریکا در سال ۱۹۵۵ تبدیل میشود که توسط بهترین معماران و شهرسازان مدرنیست ساخته شده، اما از نظر اجتماعی به شدت ناکارآمد بودند. این ساختمانها فقط مسایل فیزیکی را در نظر گرفته بودند، بدون توجه به اینکه چه کسانی قرار است در آنجا زندگی کنند و مناسبات اجتماعی و اقتصادی آنها چگونه است.
احساس تعلق در شهرهای جدید بهطور جدی وجود ندارد
وی در ادامه گفت: در کنفرانس خارجی که در دانشگاهکان فرانسه شرکت کردم، به فقدان هویت در شهرهای جدید اشاره کردم و این موضوع یکی از چالشهای جدی در برنامهریزی شهری است. برای موفقیت شهرهای جدید، نیاز به ایجاد هویت، فرهنگ مشترک و فرصتهای شغلی واقعی وجود دارد تا بتوانند بهعنوان مکانهای زندگی پایدار و جذاب برای ساکنان عمل کنند. هویت مکانی و تعلق به مکان واقعاً بسیار مهم است. این احساس تعلق در شهرهای جدید بهطور جدی وجود ندارد. شما بهعنوان فردی که اصالتاً مشهدی هستید و سالها در محلهای خاص بزرگ شدهاید، بهخوبی این احساس تعلق را درک میکنید. این نوع تعلق مکانی باعث ایجاد روابط عمیقتر و حس مشترک بین افراد میشود.
وی افزود: وحدت هویت، انسجام اجتماعی و دوستی در جوامع قدیمیتر وجود دارد، اما در شرایط جدید و شهرهای جدید، این موارد بهطور قابل توجهی کاهش یافته است. در واقع، این شهرها تنها بهعنوان فضاهای فیزیکی برای اقامت عمل میکنند و فاقد آن عواطف و روابط انسانی هستند که به زندگی اجتماعی معنا میبخشد.
این استاد دانشگاه عنوان کرد: بهعنوان مثال، پروژههای ساختمانی مانند ساختمانهای پرو ایگو در شهر سنت لوئیس ایالت میزوری، که توسط معماران مدرنیست طراحی شدهاند، تنها به جنبههای فیزیکی و زیباییشناسی توجه کردهاند و از نیازهای اجتماعی و انسانی ساکنان غافل ماندهاند. این معماران ممکن است بهترین طراحیها را ارائه دهند، اما اگر نتوانند درک کنند که چه افرادی قرار است در این فضاها زندگی کنند و چه نوع ارتباطاتی بین آنها وجود دارد، در واقع به هدف اصلی خود نرسیدهاند.
عمر مفید زیرساختها در شهرهای جدید به پایان رسیده و دچار فرسایش شده است و بسیاری از لولهها پوسیده و سیستم برقرسانی دیگر جوابگوی جمعیت جدید نیست.
وی با بیان اینکه برای موفقیت شهرهای جدید، نیاز به توجه به جنبههای اجتماعی، فرهنگی و انسانی وجود دارد تا بتوانند بهعنوان مکانهای زندگی واقعی و پویا عمل کنند، گفت: مناسبات اجتماعی و اقتصادی در شهرهای جدید بهطور جدی نادیده گرفته شده است و فرهنگ ساکنان این فضاها نیز به درستی مورد توجه قرار نگرفته است. تخریب ساختمانهای پرو ایگو در سال ۱۹۷۲ بهعنوان یک نقطه عطف در تاریخ شهرسازی مدرنیسم شناخته میشود و این اقدام به آغاز شهرسازی پستمدرن یا فرا نوگرا منجر شد. این ساختمانها که با بهترین مصالح و اصول مهندسی ساخته شده بودند، تنها پس از ۱۷ سال به دلیلعدم توجه به نیازهای اجتماعی و انسانی، فرسوده و تخریب شدند.
افتتاح پروژهها و افزایش تعداد کلنگزنیها بدون در نظر گرفتن عواقب آن
حاتمی نژاد به مسئله زیر ساختهای تاسیس شده در شهرهای جدید کشور اشاره کرد و گفت: عمر مفید زیرساختها در شهرهای جدید به پایان رسیده و دچار فرسایش شده است و بسیاری از لولهها پوسیده و سیستم برقرسانی دیگر جوابگوی جمعیت جدید نیست. این وضعیت تحت تأثیر دما، آفتاب و بارش قرار گرفته و هزینههای هنگفتی را ایجاد کرده است. در حالی که مردم امکان مشارکت ندارند، اکثر ساکنان این شهرها از لحاظ منزلتهای اجتماعی و پایگاههای اقتصادی نسبت به ساکنین شهرهای اصلی در سطح پایینی قرار دارند. علاوه بر این، درپروژههای شهرسازی ایران هیچگاه از مردم نظرسنجی نکردهایم. مسئولین، طراحان و مهندسان مشاور هیچ توجهی به نظرات مردم ندارند. آنها تنها با شرکت عمران شهرهای جدید قرارداد میبندند و به تمایلات و خواستههای مردم توجهی نمیکنند. هدف آنها افتتاح پروژهها و افزایش تعداد کلنگزنیها بدون در نظر گرفتن عواقب آن است.
درپروژههای شهرسازی ایران هیچگاه از مردم نظرسنجی نکردهایم. مسئولین، طراحان و مهندسان مشاور هیچ توجهی به نظرات مردم ندارند. آنها تنها با شرکت عمران شهرهای جدید قرارداد میبندند و به تمایلات و خواستههای مردم توجهی نمیکنند.
مدیریت برنامهریزی نداریم بلکه تنها مدیریت روزانه داریم
این استاد دانشگاه بیان داشت: در زمان صدارت من، پنج شهر جدید تأسیس شد و اینکه آیا این امر درست بود یا غلط و چه فجایعی به وجود آورد، مورد توجه ما نبوده است چون مدیریت برنامهریزی نداریم بلکه تنها مدیریت روزانه داریم. باید اجتماعی مبتنی بر خواستهها و نظرات مردم ایجاد کنیم. در نهایت، هیچگاه از مردم نظرسنجی نشده و این شهرهای جدید برای افراد مجهول الهویه طراحی شده که هر کسی از یک جایی آمده است.
وی افزود: وقتی از افراد مختلف با دیدگاههای فرهنگی گوناگون در یک مکان کنار یکدیگر قرار میگیرند هویت برای آن شهر جدید ایجاد نمیشود مگر یک هویت منفی در نگاه مردم. بر اساس نظرسنجی که از سکانان شهرهای جدید انجام دادیم آنها اعلام کردند که ما در این شهرهای جدید مستقر شدیم و ما را فراموش کردند و به خواستهها و نیازهای ما توجهی نمیکنند ما اینجا دلمان میگیرد فضای فرهنگی و تفریحی نداریم و فضای سبز این شهرهای جدید بیروح است، شبها امنیت ندارد و از نورپردازی مناسب برخوردار نیست مبلمان شهرهای جدید مربوط به ۲۰ سال گذشته است.
شهرهای جدید برای افراد مجهولالهویه طراحی شده که هر کسی از یک جایی آمده است.
حاتمی نژاد خاطرنشان کرد: از همه مهمتر شهرهای جدید دچار تضاد مدیریتی شده است به این مفهوم که از یک طرف سازمان عمران شهرهای جدید بانی ایجاد شهر جدید است. شهر جدید که شکل میگیرد و جمعیت زیاد میشود و تبدیل به شهر میشود باید شهردار داشته باشد لذا متولی آن تغییر میکند اما آن همچنان به قوت خود باقی است به این معنا که هم سازمان عمران شهرهای جدید و هم شهرداریها مدیر هستند و با یکدیگر تضادهایی دارند که با یکدیگر باید مشکلات خودشان را حل کنند و در این میان تنها مردم بازنده هستند.
شهرهای جدید هویت خود را در آینده بیشتر از دست میدهند و اگر دچار تحول اساسی نشوند بحرانهای اجتماعی ایجاد خواهند کرد.
وی تاکید کرد: باید در ساختار تصمیم گیری، مسئولیتها و اختیارات اصلاحات اساسی انجام دهیم تا مشخص شود که مردم قربانی بیدفاع تضاد و رقابت نابخردانه میان برخی از بخشهایی از مدیریت شهرهای جدید نشوند. بر اساس روند که شهرهای جدید در گذشته تا کنون سپری کردند این شهرهای جدید هویت خود را در آینده بیشتر از دست میدهند و اگر دچار تحول اساسی نشوند بحرانهای اجتماعی ایجاد خواهند کرد.
ضرورت توجه به نیازها و خواستههای ساکنانِ شهرهای جدید
وی گفت: توجه به نیازها و خواستههای ساکنان و ایجاد یک ساختار مدیریتی شفاف و کارآمد میتواند به بهبود کیفیت زندگی در این شهرها کمک کند. تبدیل بخشهای ناکارآمد شهری به بافتهای پایدار واقعاً یک ضرورت است. طبق سند مصوب سال ۱۳۹۳، باید اقداماتی در این زمینه انجام میشد، اما متأسفانه هنوز در برخی مناطق مانند فولادشهر، این اقدامات به نتیجه نرسیده است.
او افزود: بازدیدهای مکرر و مشاهده وضعیت ساکنان این مناطق نشاندهنده این است که مشکلات واقعی و عمیقی وجود دارد. این مسائل نه تنها بهعدم توجه به برنامههای مصوب برمیگردد، بلکه بهعدم اجرای مؤثر و پیگیریهای لازم نیز مربوط میشود. به شرط به کار گرفتن خرد انسان و رعایت اصول مدیریت و برنامهریزی مدرن و آگاه، همراه با توجه به خواستههای سنتی مردم و مشارکت آنها و با اصلاحات اساسی در نظام ساخت و ساز و از بین بردن تضادهای موجود در مدیریت شهرهای جدید، میتوانیم به ایجاد شهرهای جدید موفق شویم.
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
نزدیک به ۱۸۰ هزار نفر در غرب کشور «جان» را با «نان» تاخت میزنند
مردان کوهستانهای غرب کشور به ارتفاعات «اورامانات» میگویند آخر دنیا، همانجایی که مسیرهای صعب العبورش چه در زمستانهای برفی و چه در فصول دیگر سال روزی نیست که یکی را در حین کولبری به کشتن ندهد.
به گزارش ایلنا، کوهستانهایی که با مسیرهای پیچ در پیچ اش، «اورامانات» را به کرمانشاه میرساند؛ جایی به نام نقطۀ صفر مرزی ایران و عراق، جماعت کولبران قبل از خروسخوان سحر، با کولههایشان به سمت صخرهها میروند، در گرگ و میش هوا تنها روشنی چشم های شان از زیر چفیههای شان پیداست، کسانی که بیفوت وقت به دل کوهستان میزنند تا جان شان را برای نان شان کف دست بگذارند.سرما در این مناطق بیداد میکند، حجم برفها نشان میدهد که هنوز بهار حریف زمستان سپیدپوش مناطق غربی کشور نشده است این را میشود از چهرههای به برف نشسته و قرمزی نوک بینی و سرانگشتان شان دید.
آنتن دهی در مناطق کوهستانی خیلی مناسب نیست، تماس تصویری، زیاد طول نمیکشد اما خوب میبینم که قامت شان پشت بارهای مکعبی بزرگ گم شده است و تنها ردپای شان روی برف هاست که جار میزند «آی آدمها، اینجا جماعتی برای لقمهای «نان» «جان» میدهند.
مردان از کت و کول افتاده!
ارتفاعات «اورامانات» از صبح تا شب میزبان مردان مرزنشینی است که از کت و کول افتادهاند، مردانی که مجبورند کول شان را به بهای جان شان اجاره دهند.دستانشان پینه بسته و خراشیده، زانوهای شان دایم ورم دارد و درد میکند، یکی رباط پاره کرده و دیگری مهرههای کمرش بیرون زده است، به گفته آنان، فقط در شهر خودشان بالای صد نفر بخاطر پرت شدن از ارتفاعات زمینگیر شده و آمار کشته شدهها از دستشان در رفته است. دردناکتر از حقیقت تلخ زیستن به شیوه کولبری افزون بر فرسودگی جسم و جان شان، هراس از مرگی طبیعی و غیر طبیعی است که همیشه سایه به سایه در ارتفاعات با آنان همراه است و همین موضوع ثانیههای ارزشمند زندگی شان راِِ دِهشَتناک میکند.
«کولبری» داستانی غمانگیز از زندگی مردمان مرزنشینی است که همچون کلافی سردرگم در شهرها و استانهای مرزی کشور بلاتکلیف مانده و معلوم نیست گره کور آن کِی باز میشود.
این پدیده نماد فقر و بیعدالتی است که قامت فرزندان این مملکت را زیر بار گران نان خمیده است و بُغضی است که تا همیشه اندوه نابرابری اجتماعی مردمان غرب کشور را فریاد میزند، زیرا اگر در مناطق مرزنشین که کوهستانی است و زمینه اشتغال کشاورزی وجود ندارد، صنایع و کارخانجات استقرار یافته بود حالا این مردم مجبور نبودند برای یافتن نان، جانشان را به تاراج بگذارند.
اگرچه آمار دقیقی از تعداد کولبران کشور وجود ندارد، اما آمارهای غیررسمی ۸۰ تا ۱۷۰ هزار نفر را تخمین زدهاند.
در این میان، هیچ آماری از زنان کولبر در دست نیست و برخی از نمایندگان مجلس مناطق مرزی این مسأله را انکار کردهاند، اما حقیقت کار مضاعف زنان در کنار مردان در دل کوهستانهای سخت اورامانات، اظهر من الشمس است. زنانی که مجبورند ناشناس و با لباس مردانه به کولبری بروند، شغلی که برایشان پا و کمری نگذاشته است.
مردان خانه نشین، زنان کوهنشین
این زنان مردان شان از ارتفاعات پرت شدند تا خانهنشین شوند و آنان کوه نشین، زُمختی کوهستان، ظرافت زنانگی شان را به یغما برد و به جایش دستانی خراشیده و پاهایی ورم کرده داد.آنها مجبور شدند تا در کشاکش رنجهایشان مثل همان کوهستانهای مریوان و اورمانات و … ساکت و صبور و پُر استقامت شوند، استقامتی که روزی مثل بهمن از بلندی های زندگی سقوط میکند. مثل سرنوشت همه زنها و مردان کولبری که نه بیمهای، نه از کار افتادگیای، نه پساندازی و نه حمایتی دارند.
این آوارهگی در میان کوهها که جنسیّت هم نمیشناسند، تنها یک چیز را به خوبی عیان میکند، آنهم بیکاری که نرخش در استانهای غربی بسیار بالاتر از سایر نقاط کشور است و آنگونه که گفته شده در استان کردستان بیکاری دو برابر میانگین کشوری است.
کولبری در حقیقت داستان واقعیتهای عریان جامعه مرزنشینی است که اگر صنایع و اشتغال در آن اولویت داشت، حالا وضعیت چنین نبود که هرروز مردان و زنان در کمرکش کوهستان یا پرت شوند و یا کمین بگیرند.این نکته را نباید از یاد برد که رهبر معظم انقلاب به صراحت در مقوله کولبری میفرمایند: «مراد من از قاچاق، فلان کوله بَرِ ضعیف نیست که میرود یک چیزی را برمی دارد روی کول خودش میآورد؛ … با او مبارزه هم نشود اشکالی ندارد».همین بیانات رهبر معظم انقلاب بر ضرورت اجرایی شدن طرح ساماندهی کولبران میافزاید، طرحی که از سوی وزارت کشور برای ساماندهی فعالیت کولبری تدوین و بیش و کم با یک فاصله سهساله ابلاغ شده است.
کولبری کمکی به اقتصاد ملی نمیکند
عباس محمدی، مدیر گروه دیدهبان کوهستانِ انجمن کوهنوردان ایران کولبری را یک شغل حاشیهای مثل دستفروشی، ثبت نام پیش خرید خودرو و یا خرید خط تلفن موبایل که زمانی متداول بود، میداند و میگوید: اگرچه کولبری به ظاهر برای فرد درآمدی ایجاد و در تولید ناخالص داخلی به معنای عام نقش دارد ولی هیچ کمکی به اقتصاد ملی نمیکند.
او تصریح میکند: چرا چنین شغلهایی به وجود میآید و تعداد قابل توجهی از افراد به این شغلهای حاشیهای روی میآورند؟مدیر گروه دیدهبان کوهستانِ انجمن کوهنوردان ایران، علت مصائب کولبران را نبود اقتصاد سالم میداند و میگوید: موضوع قاچاق صرف یک نقطه نیست، چرا که در یک نقطه با لنج، یکجا با کول، یکجا پشت وانت، جایی هم با شتر و از همه مهمتر از مبادی رسمی مثل گمرگات گاه کانتینری قاچاق صورت میگیرد.
نظام اداری فاسد؛ متهم ردیف اول قاچاق
محمدی اظهار میکند: در نظام اداری فاسد با دادن حق حساب و انواع لطایف الحیلی هر کالایی وارد میشود، از این رو نمیشود توقع داشت که افراد بیکار، جوان و میانسال در کردستان کولبری نکند. وقتی برای گرفتن مجوزهای لازم برای ورود یک کالا باید پس از هفتهها و ماهها انتظار و ثبت در سامانههای مختلف، مراجعه به بانک و اقدامات بیهودهای که اساساً لزومی ندارد به نتیجه نرسید، معلوم است که راه سادهتر همان کولبری و قاچاق است.
مدیر گروه دیدهبان کوهستانِ انجمن کوهنوردان ایران معتقد است: آنچه که دولت اسمش را قاچاق گذاشته همان کاری است که برخی عوامل فاسد در گمرکات، در بانکها و وزارتخانهها انجام میدهند، این یک واقعیت تلخی است که نمیشود بر آن سرپوش گذاشت، اینهمه کالاهایی که در بازار کشور وجود دارد را نمیتوان از طریق کولبری تامین کرد، بلکه بصورت سازمان یافته از مبادی ورودی کشور و کاملاً قانونی و از مجاری گمرکات وارد میشود.
با این عارضه مماشات نکنید
او تاکید میکند: لازم است تا یک اقتصاد ساده، پاکیزه و دستگاهی مُبرا از اختلاس و فساد داشته باشیم تا این عوارض کاهش پیدا کند، البته هر از چند گاهی دستگاه های دولتی و نیروی انتظامی در ارتباط با رفع مشکلات کولبران اظهار نظرهایی میکنند، این در حالیست که دلسوزیها فقط در مواقعی که خبر فوت یکی از این افراد بر اثر تیراندازی، ریزش بهمن و یا پرت شدن از ارتفاعات به گوش میرسد، تحت عنوان «ساماندهی کولبران» میشنویم، در صورتیکه این موضوع طرح وارونه این ماجراست، زیرا به جای اینکه این مسأله، مهار و بصورت ریشهای حل و فصل شود، با این عارضه نامناسب مماشات میشود.محمدی، ریشه کولبری و قاچاق را در پیچیده بودن مقررات واردات و صادرات میداند و میافزاید: وقتی برای گرفتن مجوز واردات باید هفتهها و برخی مواقع ماهها به دستگاههای مربوطه مراجعه و در گمرک هم مبالغ سنگینی بپردازید، یقیناً راه سادهای که دولت به آن اقدام غیر قانونی میگوید را انتخاب میکنید.
قانون باید منطبق با روح جامعه باشد
او اذعان میکند: قانون زمانی درست است که منطبق با روح جامعه و براساس منافع و سلایق جامعه باشد، قانونی که به نفع یک عده خاص تدوین شده معلوم است که در جامعه رعایت نمیشود، مردم مناطق مرزی هم با کولبری در مناطق مرزی به دولت میگویند این شیوه تجارت خارجی غلط است اما متاسفانه صدای آنها شنیده نمیشود، برخی نیز به دلیل منافع خود باعث شدهاند تا این مقررات پیچیده شکل بگیرد و به نفع کسانی شود که شیوه دور زدن بروکراسی دست و پا گیر ادارای را به خوبی بلدند، چون مردم عادی هیچگاه توانایی دور زدن قانون را ندارند اما کسانی که میلیونها کالا وارد میکنند میتوانند به راحتی دستگاههای عریض و طویل پر فساد را دور بزند.
مدیر گروه دیدهبان کوهستانِ انجمن کوهنوردان ایران، مطرح کردن موضوع بیمه کولبران را موضوعی فاقد اهمیت در بین این افراد عنوان میکند و میگوید: آیا این مستمری و حقوق بازنشستگی کفاف هزینههای زندگی میانسالی و کهنسالی این کولبران را میدهد؟ بیمه اساساً ارزشی ندارد که کولبر یا قاچاقی به آن فکر کند، اگر همین الان پول خوبی بدست بیاورند که شغلی راه بیندازند، منافع آن خیلی بیشتر از آن است که بخواهند ماهیانه مبلغ چهار تا پنج میلیون تومان صرف پرداخت حق بیمهای کند که در سر پیری عایدی آن چیزی شبیه هیچ است و اصلاً معلوم نیست که عمر آنان کفاف بازنشستگی بدهد.محمدی یاآور میشود: مشکل کولبری صرف نظر از خطرات و عوارض آن یک مشکل اجتماعی است که ریشه در فساد اقتصادی دارد و تا وقتی فساد اداری و اقتصادی باشد، انواع قاچاق و فعالیتهای حاشیهای مثل کولبری ادامه خواهد داشت.
کولبری با زور تعطیل نمیشود!
در همین رابطه استاندار کردستان اظهار میکند که کولهبری با زور تعطیل نمیشود.آرش زرهتن لهونی امیدوار است که اجرای قانون باعث کاهش پدیده کولبری طی ۳ تا ۵ سال آینده در مناطق غربی کشور شود.
او درباره ساماندهی کولبران با اجرای قانون کولهبری در استان کردستان هم اضافه میکند: باید در حوزه معیشت مردم کار کنیم چرا که کولهبری را با زور نمیشود تعطیل کرد.استاندار کردستان کولهبری را پدیدهای ناشی از نبود شغل و مشکلات اقتصادی میداند و میگوید: به همین منظور قانونی تصویب و آییننامه اجرایی آن به استانها ابلاغ شده که میتواند طی زمان نه اینکه بلافاصله بعد از ابلاغ قانون، کمک کند تا معیشت شهرستانهای مرزی بهبود پیدا کند.
پدیده کولبری هرچند ناخوشایند، ولی تنها راه درآمد برای نانآوران مرزنشینی است که شمارشان را منابع مختلف بالغ بر بیش از ۱۰۰ هزار نفر عنوان کردهاند؛ به گواه آمارهای ارائه شده؛ «بانه، مریوان و سقز» در استان کردستان، «سردشت و اشنویه در آذربایجان غربی» و «نوسود و پاوه» در استان کرمانشاه بیشترین تعداد کولبران را دارند.
گزارش: آمنه سپهر
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
مقامات اوکراینی اعلام کردند که روز یکشنبه دو موشک بالستیک روسیه به مرکز شهر سومی در شمال اوکراین اصابت کرد و در مرگبارترین حمله سال جاری در این کشور، ۳۴ نفر کشته و ۱۱۷ نفر زخمی شدند.
ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، خواستار واکنش قاطع بینالمللی علیه مسکو به دلیل این حمله شد. این حمله در حالی رخ داد که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، برای پایان سریع جنگ اوکراین تلاش میکند اما پیشرفت چشمگیری حاصل نشده است.
زلنسکی در ویدیویی که در شبکههای اجتماعی منتشر کرد، تصاویری از اجساد پراکنده در خیابانهای شهر در نزدیکی یک اتوبوس تخریبشده و خودروهای سوخته را نشان داد. او گفت: «فقط افراد پست میتوانند اینگونه عمل کنند و جان مردم عادی را بگیرند.» او اشاره کرد که این حمله در روز یکشنبه نخل رخ داده است، زمانی که برخی از مردم به کلیسا میرفتند.
یوهن، دانشجوی ۲۷ ساله دکتری و ساکن محلی که از ذکر نام خانوادگی خود خودداری کرد، گفت: «کسانی که علیه ما میجنگند همیشه میگویند که مسیحیان ارتدوکس هستند و به خدا ایمان دارند، اما ما امروز تروریسم را از نزدیک تجربه کردیم. کلماتم برای توصیف این وضعیت کافی نیست.»
رهبران بریتانیا، آلمان و ایتالیا این حمله را محکوم کردند. اولاف شولتس، صدراعظم آلمان، در شبکههای اجتماعی نوشت: «این حملات نشان میدهد که ادعای روسیه درباره آمادگی برای صلح تا چه حد بیارزش است.»
مارکو روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا، در بیانیهای ضمن ابراز همدردی با قربانیان، این حمله را «یادآوری غمانگیز» دلیل تلاشهای دولت ترامپ برای پایان دادن به جنگ توصیف کرد.
زلنسکی در مصاحبهای با برنامه 60 Minutes شبکه CBS که قرار است روز یکشنبه (به وقت آمریکا) پخش شود، از ترامپ دعوت کرد تا به اوکراین سفر کند. او در کلیپی گفت: «لطفاً بیایید و مردم، غیرنظامیان، سربازان، بیمارستانها، کلیساها، کودکان، و کسانی که نابود شده یا کشته شدهاند را ببینید.»
در دولت ترامپ، مقامات آمریکایی مذاکرات جداگانهای با مقامات کرملین و کییف برای حرکت به سمت توقف درگیریها در اوکراین برگزار کردهاند.
مقامات روسیه بلافاصله به درخواست رویترز برای اظهارنظر پاسخ ندادند. روسیه هدف قرار دادن غیرنظامیان را رد میکند، اما هزاران نفر در جریان تهاجم این کشور به اوکراین کشته و زخمی شدهاند.
این حمله پس از حمله موشکی دیگری در شهر کریوی ریه، زادگاه زلنسکی، در مرکز اوکراین رخ داد که اوایل این ماه ۲۰ نفر از جمله ۹ کودک را کشت. این شهر از خط مقدم جنگ در شرق و جنوب فاصله زیادی دارد.
زلنسکی نوشت: «نابودی عمدی غیرنظامیان در روز یک جشن مهم کلیسایی.»
آندری یرماک، رئیس دفتر زلنسکی، گفت که موشکها حاوی مهمات خوشهای بودند. او افزود: «روسها این کار را میکنند تا بیشترین تعداد غیرنظامیان را بکشند.»
ماریانا بزوهلا، نماینده پارلمان اوکراین که به انتقادهای تند خود از فرماندهان نظامی شناخته میشود، در اپلیکیشن تلگرام ادعا کرد که این حمله به دلیل درز اطلاعات درباره تجمع سربازان رخ داده است. رویترز نتوانست این اطلاعات را تأیید کند و بزوهلا شواهدی ارائه نکرد.
پاوریز ماناخوف، ساکن محلی، به رویترز گفت که هیچ سربازی در منطقه ندیده است. او افزود: «ما در مرکز شهر زندگی میکنیم، اینجا پایگاه نظامی نیست و سربازی هم وجود ندارد.»
روسیه در فوریه ۲۰۲۲ تهاجم تمامعیاری به اوکراین آغاز کرد و اکنون نزدیک به ۲۰ درصد از خاک این کشور در شرق و جنوب را در کنترل دارد. نیروهای روسیه بهآرامی در شرق در حال پیشروی هستند.
«بهاصطلاح دیپلماسی»
آندری سیبیها، وزیر امور خارجه اوکراین، گفت که کییف «اطلاعات دقیقی درباره این جنایت جنگی را با همه شرکای خود و نهادهای بینالمللی به اشتراک میگذارد.»
دیوان کیفری بینالمللی در لاهه، که اوکراین امسال بهطور رسمی به آن پیوست، در حال بررسی پروندههای برجسته ادعاهای جنایات جنگی در این درگیری است.
آندری کووالنکو، مقام امنیتی اوکراین که مرکز مبارزه با اطلاعات نادرست این کشور را اداره میکند، اشاره کرد که این حمله پس از سفر استیو ویتکوف، فرستاده آمریکا، به روسیه برای مذاکره با مقامات ارشد از جمله ولادیمیر پوتین رخ داد. او در تلگرام نوشت: «روسیه تمام این بهاصطلاح دیپلماسی را حول حملات به غیرنظامیان بنا کرده است.»
اوکراین و روسیه ماه گذشته توافق کردند که حملات به تأسیسات انرژی یکدیگر را متوقف کنند، اما هر دو طرف بارها یکدیگر را به نقض این توافق متهم کردهاند.
ویتکاف، فرستاده ویژه ترامپ، روز جمعه در سنپترزبورگ با پوتین درباره جستجوی توافق صلح برای اوکراین گفتوگو کرد. ترامپ به روسیه گفته است که «حرکت کند.»
زلنسکی در پی حمله روز یکشنبه به سومی، از آمریکا و اروپا خواست تا به آنچه او «تروریسم روسیه» توصیف کرد، واکنش محکمی نشان دهند. او نوشت: «روسیه دقیقاً به دنبال چنین ترورهایی است و این جنگ را طولانی میکند. بدون فشار بر متجاوز، صلح ممکن نیست. گفتوگوها هرگز موشکهای بالستیک و بمبهای هوایی را متوقف نکردهاند.»
وزارت دفاع روسیه روز شنبه اوکراین را متهم کرد که طی روز گذشته پنج حمله به زیرساختهای انرژی روسیه انجام داده و آن را نقض توافق توقف حملات به میانجیگری آمریکا دانست.
خبرگزاری رویترز
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
با رضا پهلوی چه باید کرد؟ و در ققنوس چه گذشت؟ گفتوگوی اکبر کرمی و عطا هودشتیان
در گفتوگو با عطا هودشتیان نویسنده، استاد دانشگاه و سیاستمدار جمهوریخواه پرسیدهام: با رضا پهلوی چه باید کرد؟ در ققنوس چه گذشت و چرا شما نتوانسیتد در آنجا بمانید؟ و کار کنید؟ در آینه ی آنچه قرار بود اندیشکده ی ققنوس باشد، رضا پهلوی و هنر گردانش (مدیریت) او چهگونه دیده می شود؟ آیا رضا پهلوی میداند چه میکند؟ یا او تنها از این شانه به آن شانه میغلتد و امیدوار است در تیرهگیها ی برآمده از نادانیها ی جمهوری اسلامی تقیبهتوقیبخورد و او پادشاه شود؟ آیا رضا پهلوی و همراههان او دریافت درخوری از فربودها و واقعیتها ی سیاسی و جریانها ی اجتماعی و همبودیگ دارند؛ آیا آنها لیبرالدمکراسی را میشناسند؟ و بهفشار ایستار جاری از خیال لیبرالدمکراسی بریدهاند؟ یا بیشتر و ویرانت، آنها گرفتار بدپنداری و توهم هم هستند؟ و هم قدرت و هم خیال دمکراسی را با هم باخته آند؟ چرا رضا پهلوی و هواداران او به داشتن همه ی قدرت چشمدوختهاند؟ و از دادوستد و همانبازی (مشارکت) در کیک قدرت گریران اند؟ آیا رضا پهلوی گرفتار ریختی از خامی و خامیانهگی (آماتوریزم) در سیاست است؟ یا او در بنیادها چشم و امیدی به داشتن قدرت در ایران ندارد؟ و تنها از میدانداری در میان هواداران خود لذت میبرد؟ چرا رضا پهلوی نمیتواند و نتوانسته است یک نهاد قدرتمند در میان هوادارن خود برپا کند؟ او که امروز نمیتواند و نمیخواهد با منتقدان و مخالفان خود بدهبستان و گفتوگو کند، آیا فردا میتواند و میخواهد؟
خوانش جمهوری اسلامی همانند یک گسست یا پیوست بسیار بنیادین است و میتواند به پروژه ی گذار و سیاستورزی در ایران امروز هم معنا، هم بو و هم سو دهد. سلطنتطلبها به راستی یا باناراستی ادعا میکنند که بخش بزرگی از مردم ایران هوادار بازگشت به رژیم گذشتهاند؛ یعنی مردمان ایران جمهوری اسلامی را یک گسست از راه هموار توسعه در دوران پهلویها میدانند و با بازگشت به آن ساختار و ایستار میتوان از نکبت جمهوری اسلامی و شکافی که در تاریخ ما انداختهاست، رهید. و راه ایران را به آزادی و آبادی بازیافت، بازگرفت و پیشرفت.
تا چه پایه چنین برآوردی پذیرفتنی است و میتوان آن را جدی گرفت؟
آیا در دوران محمدرضاشاه موتور اقتصادی ایران خوب و دقیق کار میکرد؟ یا این داو نوستالژیک، رومانتیک و برآمد سفیدشویی آن تاریخ و ریختی از تاریخ سفارشی است؟
آیا در دوران جمهوری اسلامی در همانندی با گذشته اقتصاد از راه منطقی و پیشین خود بیرون رفته است؟ یا جمهوری اسلامی کموبیش ادامه ی آن ساختار بیمار بود و است؟
آیا بازگشت به دوران پهلوی ممکن، آسان، کمهزینه و خردمندانه است؟ یا این بدپنداری برآمد نادانی و بددانی به تاریخ است؟
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
استیون ارلانگر / نیویورک تایمز / ۱۳ آوریل ۲۰۲۵
نخستین دیدار میان ایالات متحده و ایران درباره برنامه هستهای در حال گسترش ایران که روز شنبه برگزار شد، نشانهای از جدیت دو طرف و تلاشی برای اجتناب از چیزی بود که هیچیک از آنها خواهانش نیستند: جنگی دیگر در خاورمیانه. قرار است گفتوگوها شنبه آینده ادامه یابند، اما کار دشوار هنوز در پیش است، چرا که انتظار میرود تندروها در هر دو کشور — و نیز اسرائیل — با تقریباً هر نوع توافقی مخالفت کنند.
اگر توافق نخست هستهای که در سال ۲۰۱۵ حاصل شد، از تمایل ایران برای رهایی از تحریمهای شدید اقتصادی ناشی میشد، این گفتوگوها اکنون فوریت بیشتری یافتهاند. ایران که از سوی اسرائیل تحت فشار قرار گرفته و نفوذ نیروهای نیابتیاش در منطقه کاهش یافته، همچنان خواهان تخفیف اقتصادی است. اما همچنین دریافته که خودِ جمهوری اسلامی در معرض تهدید قرار دارد، و اینکه رئیسجمهور ترامپ — که از توافق نخست خارج شد چون آن را بیش از حد ضعیف میدانست — ممکن است درباره تهدید «بمبارانی که مشابهاش را هرگز ندیدهاند» شوخی نکرده باشد.
و آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران، به مذاکرهکنندگان خود دستکم یک فرصت نهایی داده تا جاهطلبیهای هستهای ایران را با امنیتی پایدار مبادله کنند.
گفتوگوها در عمان، همچنین نشانههایی از کارآمدی نشان داد. توافق سال ۲۰۱۵ میان ایران و شش کشور — پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل بهعلاوه آلمان، با نقش میانجیگری اتحادیه اروپا — شکل گرفت و دو سال به طول انجامید.
اما اینبار، گفتوگوها دوجانبه هستند، در حالیکه اروپاییها و همچنین روسیه و چین در حاشیه قرار دارند. و گرچه ایالات متحده همچنان «شیطان بزرگ» در نگاه آیتالله خامنهای محسوب میشود، اما همان کشوری است که کلید مهار اسرائیل و تضمین هر نوع توافق پایدار را در دست دارد. در حالیکه ایران بر گفتوگوهای غیرمستقیم از طریق عمان پافشاری داشت و آقای ترامپ خواستار گفتوگوهای مستقیم بود، دو طرف توانستند مسئله را بهنحوی حلوفصل کنند؛ بهگونهای که نماینده ویژه ترامپ، استیو ویتکاف، در پایان نشست مستقیماً با وزیر امور خارجه ایران، عباس عراقچی، گفتوگو کرد.
علی واعظ، مدیر پروژه ایران در گروه بینالمللی بحران، گفت: «برای شروع، این بهترین وضعیت ممکن است. آنها میتوانستند دچار لغزش شوند، اما توافق کردند که دوباره دیدار کنند، در پایان با هم دیدار داشتند و بر هدف نهایی توافق کردند.»
نکته مهم این است که آقای ترامپ و آقای ویتکاف نشان دادند که خواسته اصلی آنها اطمینان از این است که ایران هرگز نتواند به سلاح هستهای دست یابد — با وجود درخواستهای تند برخی مقامهای دولت ترامپ پیش از آغاز گفتوگوها که خواهان برچیدن کامل برنامه هستهای ایران، کنار گذاشتن برنامه موشکی و توقف حمایت از نیروهای نیابتی منطقهای بودند.
ایران بهروشنی اعلام کرده بود که چنین خواستههای گستردهای، این کشور را بیدفاع خواهد گذاشت و گفتوگوها را پیش از آنکه آغاز شوند، به پایان خواهد رساند. بنابراین، اگر دولت آمریکا هدف را فقط محدود به اطمینان از عدم دستیابی ایران به بمب هستهای نگه دارد، این امر بهطور چشمگیری شانس موفقیت مذاکرات را افزایش خواهد داد.
ولی نصـر، استاد دانشکده مطالعات پیشرفته بینالمللی دانشگاه جانز هاپکینز، گفت: «ایرانیها برای چیزی بیش از یک دیدار آشنایی آمده بودند. آنها با این انتظار آمدند که بنبست با آمریکا را بشکنند، و مهمتر از همه، مستقیماً بشنوند که خط قرمز واقعی ایالات متحده چیست. اگر این خط قرمز، ‘نداشتن سلاح هستهای’ باشد، آنوقت میتوانند درباره سطح غنیسازی، بازرسیها و سایر مسائل مذاکره کنند. اما ایران نمیخواهد وارد موقعیتی شود که نتواند به تعهدات عمل کند و در معرض تحریمهای بیشتر و حتی جنگ قرار گیرد.» او افزود: «آنچه ایران میخواهد، کاملاً روشن است — تخفیف تحریمها به شکلی معتبر و توافقی که پابرجا بماند.»
ایران تأکید دارد که برنامه هستهایش صرفاً غیرنظامی است، اما بر اساس دادههای آژانس بینالمللی انرژی اتمی — نهادی که وظیفه اجرای معاهده عدم اشاعه سلاحهای هستهای را بر عهده دارد و ایران آن را امضا کرده — ایران اورانیوم کافی با درجه نزدیک به سلاح غنیسازی کرده است که برای ساخت دستکم شش بمب کافی خواهد بود.
ولی نصـر گفت که با وجود بیاعتمادیشان به آقای ترامپ، ایرانیها بر این باورند که او در صورت دستیابی به یک توافق، بهتر از دیگران میتواند بقای آن را تضمین کند و در برابر تندروهای حزب جمهوریخواه خود بایستد. او افزود ایرانیها هرگز به رئیسجمهور پیشین، جو بایدن، اعتماد نداشتند که «توافق را به سرانجام برساند و نگذارد که کنگره آن را تضعیف کند.»
صنم وکیل، مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا در اندیشکده چتم هاوس، گفت: «با توجه به این دیدار، در بهترین وضعیت ممکن قرار داریم.» او گفت که اظهارات مثبتی از سوی هر دو طرف درباره طرحی برای پیشرفت مطرح شد و «درک متقابلی نسبت به فوریت مسئله، فرصتی که پیش آمده، و نشانههایی از عملگرایی از سوی دو طرف» وجود دارد.
او در ادامه گفت: «البته بخش دشوار ماجرا هنوز در پیش است.»
یک توافق جدی، بهشدت پیچیده و فنی خواهد بود و نیازمند زمان است. همچنین باید در برابر تلاش تندروها در هر دو کشور و نیز در اسرائیل برای از بین بردن مذاکرات دوام بیاورد. اسرائیل که با توافق سال ۲۰۱۵ مخالف بود، خواهان خلع سلاح کاملتری از ایران است و همچنان درباره لزوم حمله نظامی به ایران صحبت میکند — بهویژه حالا که رژیم ضعیف شده و سامانههای پدافند هواییاش در اثر حملات هوایی اسرائیل بهشدت آسیب دیدهاند.
ایران در گذشته تهدید به نابودی اسرائیل کرده بود، و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، میگوید میخواهد ایران دیگر هیچ اورانیومی را غنیسازی نکند. اسرائیل، با استناد به حمله حماس در غزه، نیروهای نیابتی ایران از جمله حماس و حزبالله در لبنان را بهشدت هدف قرار داده و آسیب زده، و اکنون تلاش دارد تا اطمینان حاصل کند که ایران نتواند آنها را بازسازی کند.
اما ایران ممکن است از این نکته نیز دلگرم شده باشد که آقای ترامپ اعلام آغاز گفتوگوها را در دفتر بیضی کنار آقای نتانیاهو انجام داد، کسی که بهنظر نمیرسید از این موضوع خوشحال باشد — نه در ظاهر و نه در بیان. آقای نصر گفت: ایران این را «بهعنوان نشانهای قوی از سوی ترامپ خواهد دید مبنی بر اینکه او تحت سلطه نتانیاهو نیست.»
امید آن است که یکی دو نشست آینده بتوانند به یک توافق موقت منجر شوند که به هر دو طرف اعتماد لازم برای ادامه مسیر را بدهد، همراه با اقدامات کوتاهمدتی از سوی هر دو طرف، تا زمانیکه گفتوگوها ادامه دارند. این اقدامات میتوانند شامل تعهد ایران به توقف غنیسازی اورانیوم و اجازه بازرسیهای بیشتر در ازای تعلیق بخشی از تحریمهای «فشار حداکثری» آمریکا باشند.
آقای نصر گفت که ایران احتمالاً بر یک روند گامبهگام پافشاری خواهد کرد که ممکن است چند سال به طول بینجامد، «تا توافق بتواند ریشه بدواند پیش از آنکه فرد دیگری بر سر کار بیاید و بخواهد آن را از بین ببرد.» روندی طولانیتر همچنین امنیت بیشتری برای ایران فراهم خواهد کرد.
با این حال، ایران دلیلی ندارد که خودِ گفتوگوها را طولانی کند. علی واعظ گفت: «اهرم فشار ایران، غنیسازی هستهای آن است، و گذر زمان، اهرم فشار بیشتری برای ایران ایجاد نمیکند.» افزون بر این، «بمب ساعتی تحریمهای بازگشتپذیر» نیز وجود دارد.
آن تحریمها، که در چارچوب توافق ۲۰۱۵ به حالت تعلیق درآمده بودند، میتوانند بازگردانده شوند، اگر هر یک از امضاکنندگان — در این مورد، اروپاییها — تصمیم بگیرد که توافق جدیدی حاصل نشده یا پیشرفتی معنادار به سمت آن بهدست نیامده است. اما این اتفاق باید پیش از ۱۸ اکتبر روی دهد، زمانی که امکان «بازگرداندن تحریمها» منقضی میشود. مقامها میگویند اروپاییها در حال بررسی این موضوع هستند که آیا امکان بهتعویق انداختن این ضربالاجل وجود دارد یا نه، اما سازوکار دقیق انجام این کار مشخص نیست.
در هر حال، تحلیلگران همعقیدهاند که ایران نمیخواهد مسئول شکست این گفتوگوها شناخته شود. اگر مذاکرات شکست بخورند و جنگی رخ دهد، رژیم میخواهد بتواند گناه آن را به خیانت و بدعهدی آمریکا نسبت دهد.
خانم وکیل گفت: بنابراین، اگر توافقی ممکن باشد، ایران این بار خواهان تضمینهایی خواهد بود مبنی بر اینکه آن توافق بادوام خواهد بود و به شکلی واقعی و بلندمدت، مشارکت تجاری ایجاد خواهد کرد. ایران خواهد خواست بداند که «چگونه ترامپ میتواند تضمینی ارائه کند که رؤسایجمهور پیشین قادر به انجامش نبودهاند.»
او افزود: ایالات متحده نیز خواهد خواست بداند که ایران چه تضمینهایی میتواند برای امنیت اسرائیل و ثبات خاورمیانه ارائه دهد.
او گفت: «یک توافق باید برای هر دو طرف سودمند باشد، اما رسیدن به آن نیازمند اعتماد و پاسخگویی در طول مسیر است — چیزی که در حال حاضر هیچکدام از دو طرف ندارند.»
* استیون ارلانگر، خبرنگار ارشد دیپلماتیک در اروپا است و در برلین مستقر میباشد. او از بیش از ۱۲۰ کشور از جمله تایلند، فرانسه، اسرائیل، آلمان و اتحاد جماهیر شوروی سابق گزارش تهیه کرده است.
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
هفتهنامه اشپیگل
به مناسبت انتشار کتاب جدیدی از آخرین روزهای زندگی هیتلر
* در سالهای پایانی جنگ، آدولف هیتلر تقریباً بهطور مداوم در قرارگاه فرماندهیاش به نام «کنام گرگ» (Wolfsschanze)(۱) اقامت داشت. آیا این سکونت در پناهگاههای زیرزمینی او را افسرده کرده بود؟
هنگامی که آدولف هیتلر و همراهانش در شب ۲۴ ژوئن ۱۹۴۱ به قرارگاه فرماندهی «کنام گرگ» رسیدند، مورد «حمله» قرار گرفتند: از باتلاقهای اطراف، دستههای پشه بهسوی تازهواردان هجوم آوردند. بیش از هر جای دیگر این گردنهای تازه واردین بود که مورد تهاجم قرار میگرفت، یعنی جایی که یونیفورمها هیچ محافظتی برای صاحبنشان ایجاد نمیکردند. هیتلر ابتدا با شوخی با این اذیت و آزار پشهها برخورد کرد. منشی هیتلر، کریستا شرودر، بعدها تعریف کرده استکه وقتی افسرانی از شاخههای مختلف نیروهای مسلح برای شکار پشهها وارد عمل شدند، او با لحن شوخطبعانهای گفته است که “تنها نیروی هوایی در این قضیه مسئولیتدارد”.
حملهی ویرانگری که ارتش آلمان در ۲۲ ژوئن بر علیه اتحاد جماهیر شوروی آغاز کرده بود، تا حد بسیار زیادی طبق برنامه پیش میرفت. گویا هیتلر درآن روزها گفته یوده است که: «تا چهار هفته دیگر در مسکو خواهیم بود»، و اینکه پایتخت شوروی «با خاک یکسان خواهد شد». «پیشوا» در ابتدا فکر میکرد که او و حلقهی مشاوران نزدیکش مدت زیادی را در این منطقهی پشهخیز در نزدیکی راستنبورگ (امروزه کِنتشین در شمال شرقی لهستان) نخواهند ماند.
اما در همان اواخر تابستان، پیشروی متوقف شد.آنچه قرار بود تنها چند هفته به طول انجامد، اکنون به بیش از سه سال اقامت در قرارگاه فرماندهی تبدیل شده بود. در نهایت، هیتلر در هیچ مکان دیگری در طول جنگ جهانی دوم به اندازهی «کنام گرگ» اقامت نداشت: بین سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۴، وی بیش از ۸۰۰روز را در آنجا گذراند.
با این حال، زندگی در این پناهگاه زیرزمینی در پروس شرقی، تا به امروز، نقش حاشیهای در پژوهشهای مربوط به هیتلر، در یادبودهای ناسیونالسوسیالیستی و همچنین در فرهنگ عامه داشته است. زندگینامهنویسان اغلب تنها گذرا از «کنام گرگ» یادی میکنند. بیشتر سعی میشود که در چنین مواردی به جنایات نازیها در اردوگاههای کار اجباری پیشین و یا به«خانهی کنفرانس وانزه»پرداخته شود. فیلم سینمایی «سقوط»(Der Untergang) محصول سال ۲۰۰۴ با بازی برونو گانتس، عمدتاً بر رخدادهای پناهگاه فرماندهی در برلین تمرکز دارد. و این در حالی است که سالهای سپریشده در «کنام گرگ»، نقطهی عطفی در حکومت هیتلر محسوب میشد. از همینجا بود که دیکتاتور جنگ علیه شوروی و نیز جبهههای دیگر در اروپا و آفریقا را هدایت میکرد. در همینجا بود که او نابودی نظام مند یهودیان اروپا را پی گرفت. در همینجا بود که پس از شکست در استالینگراد، به افسردگی دچار گردید. در همینجا بود که در ۲۰ ژوئیه ۱۹۴۴ از سوءقصدی جان سالم بهدر برد. و در همینجا، افول او آغاز شد.
اکنون از طریق اسنادی که تا هین اواخر ناشناخته باقی مانده بودند و همچنین به کمک بررسی بسیار دقیق خاطرات همراهان او در «کنام گرگ»، نگاهی نو به دوران اقامت هیتلر در این مقر فرماندهی در پروس شرقی فراهم آمده است. این اسناد از دیکتاتوری پرده برمیدارند که، در محاصرهی بلهقربانگوها، و با گرفتن تصمیمهای نظامی اشتباه، شرایطی ایجاد گردید که میلیونها سرباز [بی ثمر] به کام مرگ فرستاده شدند. وضعیت به شکلی درآمده بود که او در این منطقهی ممنوعه، فضایی آکنده از ترس ایجاد کرده بود و منشیهایش را شبها در جلسات چاینوشی با تک گوییهای بیپایانش میآزرد. هیتلر که دیگر از داروهای محرک پُر شده بود، روزبهروز بیشتر کنترل ارتش و امپراتوریاش را از دست میداد. دلایل زیادی وجود دارد که نشان میدهد شرایط حاکم بر «کنام گرگ»، بیش از آنچه پیشتر تصور میشد، بر روند جنگ جهانی دوم و هولوکاست تأثیر گذاشته است.
تاریخنگار بریتانیایی، یان کرشاو، میگوید:«انزوای جغرافیایی و قطع ارتباط تقریباً کامل با دنیای بیرون، بدون تردید، دوری روزافزون هیتلر از واقعیت را تشدید کرده بود.» این انزوا، باعث گردید تاشخصیت دیکتاتور سختگیرانه تر و افراطیتر از پیش شود. «کنام گرگ» به یک جهان یگانه و مستقل تبدیل شد — مکانی که در آن تصمیمهایی گرفته شد که باعث کشته شدن میلیونها انسان بی گناه گردید.
کار ساخت و ساز «کنام گرگ» در اواخر سال ۱۹۴۰ آغاز گردید، زمانی که ارتش آلمان حمله به اتحاد جماهیر شوروی را برنامهریزی میکرد. برای قرارگاه فرماندهی هیتلر، جنگل شهریِ اطراف روستای گرلیتس در نزدیکی راستنبورگ انتخاب شد، زیرا این منطقه به دلیل پوشش انبوه درختانش از دید هواپیماها تقریباً پنهان و در برابر بمبارانها نسبتاً امن بود.
مسئله ی دیگر آن که، آن جنگل در نزدیکی مرز آلمان و شوروی قرار داشت و از طریق جاده، یک ایستگاه قطار اختصاصی و فرودگاهی در نزدیکی، بهخوبی قابل دسترسی بود. محل استقرار در پروس شرقی همچنین معنای نمادینی نیز در بر داشت، چرا که این منطقه به عنوان زادگاه فرمان نظامی آلمانی(DeutscherOrden) و پیشمرز دیرینهی نبرد با اسلاوها شناخته میشد. حدود چهار هزار و ششصد کارگر به حفر گودالها، تهیهی بتن و کوبیدن تیرهای چوبی در زمین باتلاقی جنگل مشغول بودند. از سال ۱۹۴۱، در مجموع حدود دویست ساختمان در آنجا ساخته شد، که بیشتر آنها کلبههای چوبی سادهای بودند و از آنها بهعنوان محل اقامت و دفتر کار استفاده میشد. در کنار اینها، دستکم ده پناهگاه بتنی برای هیتلر و دیگر اعضای بلندپایهی رژیم برپا شد. این پناهگاهها سقفهای صاف با ضخامت دو متر از بتن مسلح داشتند. دیوارهای بیرونیشان تا یک متر ضخامت داشت، از داخل اندود شده و با چوب پوشانده شده بود. اتاقها با مبلمان سادهای چیدمان شده بودند و پنجرهها با کرکرههای فولادی بسته میشدند. فضای این منطقه چیزی بین اردوی پیشاهنگی و یک مجموعهی آیینی مذهبی به نظر میرسید.
به لحاظ نظری، هیتلر میتوانست جنگ را از هر یک از قرارگاههای دیگرش نیز فرماندهی کند — در باد مونسترآیفل، در جنگل سیاه، در نزدیکی پسکوف در روسیه یا در وینیستا (وینیژیا) در اوکراین. اما اقامتگاه محبوب او، «کنام گرگ» بود. در این مرکز فرماندهی نزدیک به جبهه بود که تبلیغات نازیها هیتلر را بهعنوان «نخستین سرباز رایش» به تصویر میکشیدند. هیتلر یونیفورم سادهی خاکستریرنگ میدان نبرد را به تن میکرد تا نزدیکیاش با سربازان سادهی جبهه را نشان دهد. هر چه کارزار روسیه بیشتر به درازا میکشید، شهرکی که در جنگل راستنبورگ در حال ساخت بود، در اطراف پناهگاههایی که دائماً توسعه مییافتند، بزرگتر میشد. تا سال ۱۹۴۴، یک قهوه خانه، یک کافه، یک سونا و یک کارخانهی آبجوسازی نیز به این مجموعه افزوده شد. در سینمایی که بهطور خاص برای این مجموعه ساخته شده بود، در سال ۱۹۴۳ فیلمی دربارهی «سلاح معجزهآسا»ی V2 برای هیتلر پخش گردید.
حدود ۲۰۰۰نفر — که در میان آنها دستکم ۲۰ زن نیز حضور داشتند — در سه حلقهی بسته و جداگانهی این قرارگاه فرماندهی زندگی و کار میکردند: نظامیان با رتبههای مختلف، نیروهای پلیس نازی، منشیها و سرایدارها، خدمتکار مخصوص هیتلر، متصدیهای تلفن و رادیو، سرآشپزانی که قبلاً در رستورانهای لوکس برلین کار کرده بودند، و ماساژورهایی که پیشتر در سالنهای زیبایی خیابان معروف کرفورستندام(Kurfürstendamm) فعالیت داشتند. در درونیترین حلقهی «کنام گرگ»، در کنار دیکتاتور، یک حلقهی کوچک از تصمیمگیرندگان اصلی زندگی میکردند.مارتین بورمان، منشی شخصیاش، در فاصلهای نزدیک اقامت داشت. در پناهگاههای کناری، رئیس ستاد فرماندهی ارتش، ویلهلم کایتل، رئیس ستاد رهبری نیروی مسلح، آلفرد یودل، و رئیس مطبوعاتی نازیها، اتو دیتریش، سکونت داشتند.
بهمرور، اصطلاح «قرارگاه فرماندهی پیشوا» بهعنوان مترادفی برای حلقهی اطرافیان هیتلر رایج شد. «پیشوا» خود را با افرادی که به او بسیار نزدیک بودند احاطه کرده بود. منشیاش کریستا شرودر نوشت: «او نمیتوانست چهرههای جدید را در نزدیکی خود تحمل کند.» با این حال، اِوا براون، معشوقهی هیتلر، هرگز در «کنام گرگ» حضور نیافت.
روزهای اقامت در قرارگاه، معمولاً به طور کامل برنامهریزیشده و آیینیبودند. هیتلر خود برنامهی روزانهاش را تعیین میکرد، و باقی افراد موظف بودندکه خود را با آن تطبیق دهند. آخرین جلسهی روزانه با افسران ارتش اغلب تا ساعت ۲بامداد به طول میانجامید. پس از آن، «پیشوا» حلقهی کوچکی را برای نشست چای فرا میخواند، که گاه تا سپیدهدم ادامه مییافت. هیتلر در این جلسات تک گوییهای خسته کنندهای دربارهی رقص آکروباتیک، موتورهای خنکشونده با آب یا اشتیاقش برای معمار شدن ارائه میداد. منشیاش، کریستا شرودر، در نامهای به دوستش مینویسد:«گرچه رئیس همیشه بسیار خسته است، اما هرگز به رختخواب نمیرود، و این اغلب رنجآور است. از آنجا که حلقهی چای همیشه از همان آدمها تشکیل شده، و از بیرون نیز هیچ تهییج تازهای نمیرسد، و هیچکس هم تجربهی شخصی جدیدی ندارد، گفتوگوها غالباً بسیار بیرمق، کشدار، خستهکننده و آزاردهندهاند.» هیتلر صبحها اغلب تا دیروقت میخوابید و معمولاً پس از ساعت ۱۲ظهر صبحانه میخورد. سپس بیرون میرفت تا سگ محبوبش بلوندی را تعلیم دهد. در طول این مدت، هیچکس اجازه نداشت مزاحم او شود. تازه بعدازظهر بود که «پیشوا» با دیگر تصمیمگیرندگان برای نشست موسوم به «وضعیت صبحگاهی» دیدار میکرد، نشستی که در آن از تحولات جبهه مطلع میشد. به دلیل این شروع دیرهنگام، فرماندهی ارتش اغلب ساعتهای حیاتی برای واکنش به رخدادها را از دست میداد.
پشهها البته برای همه مشکلساز بودند، اما این تنها معضل نبود. دیکتاتور مدیری غرغرو و وسواسی بود و باید در کوچکترین کارها دخالت میکرد و میخواست خودش هر حرکت نظامی را فرمان دهد. بسیاری از تصمیمهای او به تلفات سنگینی انجامید. یکی از فاجعهبارترین موارد، فرمان او در پاییز ۱۹۴۲ برای تصرف شهر استالینگراد بود. ژنرالهایش هشدار دادند که جنگ شهری خونینی در پیش خواهد بود و پیشنهاد کردند حمله به تعویق بیفتد. اما هیتلر اصرار داشت که این تصرف نهتنها به لحاظ عملیاتی، بلکه از لحاظ روانی برای افکار عمومی جهان و روحیهی متحدان ضروری است.
اما همانطور که میدانیم، اوضاع بهگونهای دیگر پیش رفت، و این شکست بر فضای سنگین پناهگاه نیز تأثیر گذاشت. آلبرت اشپیر، وزیر تسلیحات رایش، از دیداری در ژانویهی ۱۹۴۳ گزارش میدهد: «چهرهها همچون صورتکهای گچی خشک شده بودند، اغلب در سکوت دور هم میایستادیم.» هیتلر اصرار داشت که سربازان در محاصرهی استالینگراد باقی بمانند. ژنرال فیلد مارشال کایتل نزد او رفت و گفت: «پیشوای من، ما محاصره را ادامه میدهیم!»
در ۲ فوریهی ۱۹۴۳، بقایای ارتش ششم در محاصره نابود شدند. شکست در استالینگراد نقطهی عطف تعیینکنندهای در جنگ بود و ارتش آلمان را وارد وضعیت دفاعی کرد. حتی در «کنام گرگ» که از همهی تحولات جنگی آگاه بود، این تغییر مسیر از نظر هیچکس پنهان نماند – و عواقبش نیز آشکار شد. فروپاشی جسمانی هیتلر بهسرعت پیش میرفت. بینایی او در ۵۳ سالگی کاهش یافته بود، برای خواندن به عینک یا ذرهبین نیاز داشت.هاینتس گودریان، ژنرال زرهی، پس از دیداری در ۲۰ فوریهی ۱۹۴۳ نوشت: «رفتارش دیگر آن قاطعیت پیشین را نداشت، گفتارش مردد بود و دست چپش میلرزید.»
یوزف گوبلز، وزیر تبلیغات، در صحبت با هرمان گورینگ، مارشال رایش، گفت که به نظرش «پیشوا در طول سهسالونیم جنگ، پانزده سال پیر شده است». هیتلر به انزوا پناه برد: «او دیگر به هوا خوری نمیرود، چیزی ندارد که او را آرام کند، در پناهگاهش نشسته، فرمان میدهد و در فکر فرو میرود»، گوبلز اینگونه ابراز تأسف کرد. «کاش میشد او را حتی برای یک بار هم شده به محیطی دیگر برد!» هیتلر پنهان شده بود، همانطور که در جنگ خندقهای جنگ جهانی اول آموخته بود. گوبلز چنین داوری کرد: «ما نهفقط با یک “بحران رهبری”، بلکه از اساس با یک بحران موجودیتی روبهرو هستیم.»هرچند سند مستقیمی در دست نیست که هیتلر در آن بهصراحت فرمان قتلعام یهودیان را صادر کرده باشد، اما سخنان او برای اطرافیانش کاملاً روشن میکرد که «پیشوا» چه میخواهد. هیتلر در شبنشینیهای چای در «کنام گرگ» اغلب دربارهی نفرت خود از یهودیان سخن میگفت. در ناحیهی امنیتی محدود پناهگاه، تصمیمات مهمی دربارهی هولوکاست گرفته شد – حتی اگر از آنها سندی باقی نمانده باشد.
این موضوع از نظر اطرافیان نیز پنهان نبود. آن کسی که میخواست بداند، میتوانست بداند. ادعاهای بعدی شاهدان عینی از «کنام گرگ» که میگفتند از قتلعامها بیخبر بودند، صرفاً ادعاهایی برای محافظت از خود بود. «کنام گرگ»مانند گلخانهای بود که در آن نفرت یهودیستیزانه به روند نابودی فیزیکی تبدیل گردید. و هرچه ارتش آلمان و به تبع آن رژیم تحت فشار بیشتری قرار میگرفت، قتلعام در اردوگاههای مرگ و پشت جبههها بیرحمانهتر و گستردهتر میشد. اما وضعیت نومیدانهی ارتش، مقاومت در برابر خودش را نیز برانگیخت. در برابر شکست ظاهراً گریزناپذیر، شماری از افسران ارشد نظامی بیرون از «کنام گرگ» با محافل مقاومت مدنی متحد شدند. هدفشان البته چیزی نبود جز سرنگونی هیتلر. در ۲۰ ژوئیهی ۱۹۴۴، کلاوس شنک گراف فون اشتاوفنبرگ (Claus SchenkGraf von Stauffenberg)، افسر ارتش، در مقر فرماندهی پیشوا بمبی را منفجر کرد. بمب منفجر شد، اما هیتلر از انفجار در اتاق جلسه با شلوار پاره و چند کوفتگی جان به در برد. او بعداً به یک دیپلمات گفت که مثل «یک بوزینه» به نظر میرسیده. پس از سوءقصد، آنطور که منشیاش، شرودر، گزارش داد دچار نوعی «بدگمانی یا پارانویا» گردید. این حمله حس امنیت در «کنام گرگ» را برای همیشه از میان برد. بازوی چپ و پای چپ هیتلر حالا هر روز بیشتر میلرزید، علاوه بر آن دچار یرقان (زردی) هم شده بود. او با محلولی از کوکائین تحت درمان قرار گرفت و گاه هوشیاریاش را از دست میداد. گریزان از دیگران و افسرده، به پناهگاهش عقبنشینی کرد و فقط در موارد ضروری از آن بیرون میآمد.
به گفتهی تراودل یونگه منشیمخصوص هیتلر، او حتی از پیادهروی روزانه با سگ مادهاش، «بلوندی»، صرفنظر کرده بود. معاون رئیس ستاد رهبری نیروهای مسلح در قرارگاه «کنام گرگ»، والتر وارلیمونت، چنین نتیجهگیری کرد: «هیتلر اکنون بیهیچ تردیدی مردی بیمار بود. خمیده و با گامهایی کشیده وارد اتاق میشد. تنها نزدیکترین افرادش هنوز نگاه خیره و بیروح او را دریافت میکردند. با قامت خمیده، سر فرو برده در میان شانهها، روی صندلیای که برایش جلو کشیده میشد، مینشست.»
اینک هواپیماهای بمبافکن متفقین روزانه از فراز قرارگاه پرواز میکردند و ارتش شوروی بهسرعت نزدیک میشد. یکی از کارکنان در تاریخ ۲۰ نوامبر ۱۹۴۴ نوشت: «همگی از کنام گرگخواهیم رفت. همه به سوی برلین!» مردان و زنان همراه هیتلر، زندگیشان را بهطور جداییناپذیری با زندگی او گره زده بودند. در دل جنگلهای راسنبورگ، آنان به جماعتی همپیمان بدل شده بودند. هرچه جنگ بیشتر ادامه مییافت، آنها خود را بیشتر از پیش جامعهای همسرنوشت میپنداشتند.
آنچه پس از دوران هیتلر در «کنام گرگ» روی داد، دنبالهای مرگبار داشت: سقوط و فقط سقوط.تنها با درک سالهای سپریشده در «کنام گرگ» میتوان دریافت که چرا همراهان هیتلر – آجودانها، منشیها و خدمتکارانش – حتی زمانی که شکست به طور کامل آشکار شده بود، در پناهگاه برلین تا پایان در کنار او باقی ماندند.
قرارگاه پیشین هیتلر در پروس شرقی امروزه به یک مکان یادبود تبدیل شده است که عمدتاً شامل مسیر پیادهروی با تابلوهای اطلاعاتی تاریخی است. ویرانههای پناهگاههایی که در اوایل ۱۹۴۵ منفجر شده بودند، همچون غولهایی از دل خاک جنگل سر برآوردهاند. این تودههای بتنی هنوز هم جلوهای مهیب از قدرت رژیم ناسیونالسوسیالیستی به رخ میکشند که از دل آن «کنام گرگ»، جهان را به لبه پرتگاه کشانید.
در تابستان ۱۹۴۳، خبرهای بد از جبههها افزایش یافت. متفقین در سیسیل پیاده شدند و در جبههی شرق، نیروهای آلمانی بهطور کامل در وضعیت تدافعی قرار گرفتند. در داخل رایش، آمریکاییها و بریتانیاییها شهرهای بزرگ را بمباران میکردند. هیتلر هیچگاه با وحشت میدانهای نبرد و رنج مردمی که در شهرهای بمبارانشده میزیستند، مواجه نشد. دنیای خیالی «کنام گرگ» و واقعیت، روزبهروز از یکدیگر فاصله میگرفتند. او به سربازان در جبهه شرق فرمان داد که مواضع خود را با مقاومتی متعصبانه حفظ کنند – حتی زمانی که این مواضع از نظر نظامی دیگر قابل دفاع نبودند. در حالی که جهان خارج از حصارهای «منطقهی ممنوعه» در حال فروپاشی بود، روزهای منظم در «کنام گرگ» به ساکنان آن نوعی احساس ثبات میداد. هر روز، هیتلر با همراهانش دور میز چوبی در پناهگاه میایستاد. تنها در طول چند ساعت و در یک جلسهی واحد، با انگشتان اشاره شان روی نقشهها از منطقهی دونتس به سیسیل، از آنجا به فرانسه، سپس به مدیترانه و دریای سیاه، سپس به بالکان، و از آنجا به «موفقیت غرقسازی» نیروی دریایی در آتلانتیک جنوب ریو دو ژانیرو، آنگاه به بازگشت به نروژ و همچنین صحرای شمال آفریقا میپریدند.
پس از جنگ، فرماندهان ارشد ارتش آلمان مدعی شدند که همهی تلاششان را کردهاند تا هیتلر را از عملیاتهای انتحاریاش بازدارند. اما در واقع، همین محیط یکنواخت و همرنگ، پر از پیروان و تأییدکنندگان، باعث شده بود که حتی تصمیمهای فاجعهبار نظامی نیز اغلب بدون مخالفت باقی بمانند. حتی در برابر طغیانهای یهودیستیزانهی دیکتاتور هم اعتراضی شنیده نمیشد. در خصوص این موضوع، همه همنظر بودند. در دیداری باهاینریش هیملر، فرماندهی کل اساس، در «کنام گرگ»، هیتلر «یهودیان» را با یک «باکتری» مقایسه کرد که عامل بیماریهای بیشمار هستند: «ما زمانی سلامتی خود را بازخواهیم یافت که یهودیان را ریشه کن کنیم».
پس از این سخنان، عمل هم به دنبال آمد. از همان مراحل اولیهی یورش به اتحاد جماهیر شوروی، واحدهای ویژهای سازماندهی شده بودند تا یهودیان، مسئولان دولتی و پارتیزانهای ادعایی را بهطور سیستماتیک قتلعام کنند. در تابستان ۱۹۴۲، اساس نخستین اردوگاههای مرگ را برپا کرد، و حتی مردم لهستانِ اشغالی نیز به این اردوگاهها تبعید و با گاز کشته شدند. گوبلز در یادداشتهای روزانهاش نوشت: «در اینجا عملیات نسبتاً بربرمنشانهای در جریان است که نمیتوان از جزئیات آن چیزی گفت...»
کتاب «پیش از سقوط: سالهای هیتلر در کنام گرگ» نوشتهی فلیکس بوئر، نویسندهی اشپیگل، در تاریخ ۱۴ آوریل منتشر میشود. ناشر: زورکامپ؛ ۳۰۰ صفحه؛ قیمت: ۳۰ یورو.
——————————————
زیرنویسها:
۱. دلایل احتمالی انتخاب نام « کنام گرگ» برای پناهگاه مخصوص اوبه این شرح آمد است:
هیتلر در سالهای پیش از به قدرت رسیدن، بهویژه در دههی ۱۹۲۰، از نام مستعار ولف (Wolf) استفاده میکرد. این نام برگرفته از ریشهی نام کوچک او، آدولف، است که خود به معنای «گرگ شریف» یا «نجیبزادهی گرگ» در زبانهای ژرمنی است. او از این لقب در جمعهای خصوصی، نامهها، و حتی هنگام معرفی خود در سفرها استفاده میکرد.
مورد دیگر داشتن جنبهی نمادین و اسطورهای گرگ در فرهنگ ژرمنی و نازی است. در اسطورهشناسی ژرمنی و ناسیونالسوسیالیستی، گرگ نمادی از:
قدرت، حیوان شکارگر و بیرحم،
روحیهی جنگاوری و «اراده به قدرت» است. هیتلر خود را به عنوان شکارچی و رهبر قوم میدید، و گرگ، استعارهای مناسب برای این تصور بود.
اما مورد دیگر برای انتخاب این نام بهنوعی القای یک فضای مرموز، رمزآلود و قدرتمند نیز بود. او پناهگاهش را نه یک مرکز اداری، بلکه مکانی میدانست که در آن برنامههای کلان و سرنوشتساز برای جهان طراحی میشود — جایی در دل جنگل، دور از دسترس دشمنان، جایی که گرگ، یعنی خود او، نقشهی سلطه را میکشد.
و آخر از همه پیوستگی با دیگر پایگاهها . جالب است که هیتلر برای برخی دیگر از مقرهای فرماندهیاش نیز نامهایی از این دست برگزیده بود. مثلاً:
گرگینه یا Werwolf– یکی دیگر از پناهگاههایش در اوکراین.
درهی گرگ یا Wolfsschlucht– پناهگاه دیگری در فرانسه. این روند نشان میدهد که انتخاب نام «ولفشانتسه» بخشی از یک سبک فکری و نمادپردازی شخصی او بوده.
۲. کنفرانس وانزه Wannsee-Konferenz یک جلسهٔ مهم در تاریخ جنگ جهانی دوم بود که در ۲۰ ژانویه در ویلایی در منطقهٔ وانزه در برلین برگزار شد. این کنفرانس توسط راینهاردهایدریش، یکی از مقامات بلندپایهٔ نازی و رئیس ادارهٔ اصلی امنیت رایش سازماندهی شد و هدف اصلی آن هماهنگی “راهحل نهایی مسئله یهود” بود.
۳. نکته جالب در مورد ساختن تصویر خیالی از هیتلر توسط هوش مصنوعی این بود که هوش مصنوعی حاضر به استفاده از چهره هیتلر نمیشد و این را مغایر با قوانین شرکت میدانست تا این که من او را قانع کردم که چهره را تیره رنگ و ناشناس جلوه دهد.
■ با درود و سپاس از آقای طباطبایی عزیز برای گزینش مطلبی کمتر پرداخته شده و ترجمه روان و خوبش؛ گرچه خوشبختانه کم، اما چسبیدن بعضی واژه ها به هم، خواندن مطلب را کمی مشکل میکند.
معولا از اوا براون حتا در متن های اروپایی هم به عنوان »معشوقه» یاد میشود (معشوقه: احساسی مردانه و یک طرفه و کمی هم با تلقی منفی). به نظر من امروزه به جاست که از نگاه نسلهای پیشین فاصله گرفت و بهرغم تلقی آنها پذیرفت که دو جنس مخالف هم میتوانند سال ها با هم دوست باشند حتا اگر در بینشان رابطه رمانتیک یا سکسی هم برقرار باشد: اوا براون دوست دختر هیتلر...
تا درودی دیگر سعید سلامی
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
پیشتر در همین رسانه در نوشتهای با سرنام «اندیشه آزاد و اندیشه دربند»(۱) یکی از علتهای رشد استبداد سیاسی در شرق را وجود طبقه روحانی و همدستی آنان با طبقه حاکم برشمردم و توضیح دادم که چگونه نبود طبقه روحانی در یونان باستان باعث شد که کسی منفعتی در تدوین «کتاب آسمانی» نداشته باشد و دنبال همدستی با طبقه حاکم نگردد تا نسخه واحد حقیقت را به همه بفروشد.
شکافتن گورهای فکری باستانی از این رو اهمیت دارد که بدانیم کجاها اشتباه شد و چگونه باید ایرانی تندرست بسازیم که بتواند فرزندانش را درست پرورش دهد.
اینک به نکته دوم میپردازم و آن اینکه در شرق ـــ مصر باستان، میانرودان و ایران ـــ این خدایان بودند که قانون وضع و ابلاغ میکردند و اطاعت بیچون و چرا میطلبیدند، اما در یونان باستان این آدمها بودند که قانون وضع میکردند و در پروسه وضع قوانین، ابلاغ و اجرای آنها چون و چرا را هم میپذیرفتند.
مفهوم قانون در یونان باستان در ابتدا، درست مثل ایران باستان، از آسمان و اساطیر و با مفهوم ثِسموس(۲) شروع شد که مصادف بود با حکومت استبدادی پیسیستراتی، ولی خیلی زود جای خود را به نوموس(۳) داد(۴) که مشروعیت خود را نه از شرع و آسمان و خدایان و اساطیر، بلکه از نظم طبیعی اجتماعی و هنجارهای تمدنی (در مقابل آنچه یونانیان باستان بربریت میخواندند و بیشتر به جنگجویان تراکی نظر داشتند) میگیرد.
تردید ندارم که در یونانیان باستان هم میل به استبداد بود چرا که در کشمکشهای آنان با خود و با همسایگان و نیز در روابط آنان با ایرانیان به وضوح میبینیم که طرفداران حکومت استبدادی، حتی با کمک خواستن از ایرانیان، نهایت تلاش خود را کردند.
این دومین شانس آنان بود که ـــ البته بخاطر شرایط تاریخی و جغرافیایی خاص ـــ آنان به طرف حکومت گروهی و زمینی و ما به طرف حکومت آسمانی و فردی رفتیم.
ارتباط ارگانیک حکومتهای فردی و استبدادی با افسانهها و اساطیر و ادیان و رویاهای فریبنده و آرمانسازی از آنها و وعده بهشت دادن و دشمنی این حکومتها با خرد جمعی و تصمیمگیری گروهی و مشارکت دادن مردم در سرنوشت خویش آشکارتر از آن است که توضیح آن ارزش گرفتن وقت خوانندگان را داشته باشد.
این روزها که سوگوارانه شاهد ضعیف شدن حکومتهای مبتنی بر ارزشهای دموکراتیک برخاسته از خرد جمعی و قوی شدن میل به حکومتهای اساطیری مبتنی بر آرزوهای فریبنده محال هستیم، شکافتن گورهای فکری تاریخی ـــ در کنار آنالیز علمی وضع موجود ـــ بیشتر کمک میکند تا برونرفتی از این خائوس بیابیم.
—————————
۱- https://www.iran-emrooz.net/index.php/think/more/119924/
۲- θεσμός
۳- νόμος
۴- https://mph.ui.ac.ir/article_19198.html ایرج آذرفزا و مهدی قوام صفری
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
دیروز نگاه ایرانیان در داخل و خارج کشور و ناظران بینالمللی به دور اول مذاکرات ایران و آمریکا در عمان دوخته شده بود. پس از پایان این دور از مذاکرات، فضای مثبتی از سوی هر دو طرف منعکس شد. کاخ سفید در بیانیهای این گفتگوها را «بسیار مثبت و سازنده» توصیف کرد و آقای عراقچی، وزیر خارجه ایران نیز از «گفتگوهای سازنده در محیط آرام و بسیار محترمانه» سخن گفت. هرچند از جزئیات مذاکرات اطلاعی در دست نیست، اما آقای عراقچی از «نزدیک شدن به چارچوب مذاکرات» در این دور اول خبر داد. طرفین به علاقه و عزم خود به ادامه گفتگوها برای دستیابی به نتیجه متعهد دانستند. این انعکاس مثبت، خود بهعنوان یک دستاورد مهم قلمداد میشود.
هرچند وزیر امور خارجه ایران از امیدواری به قطعی شدن مبنا یا چارچوب گفتگو در دور بعدی دیدار دو هیئت مذاکرهکننده سخن گفت، اما علائم مختلفی که از هفتهها قبل از سوی طرفین دیده شد، نشان از توافق ضمنی طرفین بر چارچوب مورد مذاکره یعنی «محدود کردن برنامه غنیسازی اورانیوم» و نه برچیدن کامل برنامه هستهای یا محدود کردن برنامه موشکی ایران و موارد دیگری که خواست دولت اسرائیل و نئوکانهای آمریکایی است، دارد.
اما تمایل ترامپ و همچنین ایران به از سرگیری مذاکرات و رسیدن به توافق جدیدی درباره پرونده هستهای ایران، دلایل متعددی دارد که مهمترین آنها نکات زیر هستند:
۱. ضعف داخلی و منطقهای جمهوری اسلامی ایران، شکست در سوریه، از دست دادن یا تضعیف نیروهای نیابتی ایران در لبنان، عراق و یمن از یک سو و افزایش فشارهای اقتصادی و روبرو بودن دولت ایران با ناترازیها در عرصههای مختلف و ظرفیت بالای بروز اعتراضات اجتماعی و اقتصادی در کشور به خاطر نارضایتی شدید مردم از حاکمیت، از سوی دیگر، ایران را در موقعیت دشواری قرار داده بود که باعث نرمش آقای خامنهای نسبت به مذاکره با آمریکا شد.
۲. در طرف مقابل، دونالد ترامپ به دنبال یک دستاورد بزرگ در سیاست خارجی است تا هم نشان دهد که میتواند بهتر از رقبای دموکرات، بهویژه اوباما و بایدن، عمل کند و یک توافق ملموس به دست آورد و هم برای اینکه بتواند به مسائل بسیار مهم اقتصادی بین چین و آمریکا بپردازد. ادامه تخاصم آمریکا با ایران به نزدیکتر شدن بیشتر ایران به چین و روسیه میانجامد و طبیعتاً به سود رقیب اصلی اقتصادی آمریکا در رقابت اقتصادی و جنگ تعرفهها تمام خواهد شد.
۳. تلاش ترامپ برای محدود کردن نفوذ اسرائیل بر تصمیمهای سیاست خارجی آمریکا باعث شد او مستقیماً پرونده اتمی و مذاکره با ایران را مدیریت کند و با تمرکز بر برنامه هستهای ایران، و نه از زاویه زیادهخواهیهای نتانیاهو و حامیانش در آمریکا، تمایل خود به مذاکره را نشان دهد. این استقلال عمل نیز، در کنار عوامل دیگر، تشویقکننده ایران برای نشستن بر سر میز مذاکره، علیرغم خاطرات تلخی که از رفتار ترامپ در دور اول ریاستجمهوری او داشتند، شد.
۴. برخلاف دور قبل، کشورهای عربی، بهویژه عربستان سعودی و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس، توافق هستهای با ایران را به سود ثبات منطقه و اجرای برنامههای توسعه اقتصادی خود میدانند.
برخی از نیروهای سیاسی و ناظران به نظر میرسد از زاویه سرمایهگذاریهای آینده آمریکا در ایران خوشبینیهای غیرواقعبینانه دارند. از امکان سرمایهگذاریهای هزار میلیاردی آمریکا در ایران در پی توافق هستهای ایران و آمریکا میگویند. هرچند توافق هستهای دور از دسترس به نظر نمیرسد، اما در مورد فراهم شدن زمینه سرمایهگذاریهای آمریکا، بهویژه سرمایهگذاریهای کلان و درازمدت در ایران باید بسیار محتاط بود. سرمایهگذاریهای بلندمدت و استراتژیک اصولا نیازمند ثبات و امنیت هستند و تا زمانی که ایران سیاستهای منطقهای خود، بهویژه در قبال اسرائیل و حمایت از نیروهای مخالف اسرائیل را تغییر ندهد، همچنان ریسک سرمایهگذاری خارجی در ایران بسیار بالا خواهد بود.
سرمایهگذاری آمریکاییها در ایران حتی با موافقت رهبر به این آسانیها نیست. چراکه برای سرمایهگذاری خارجی در کشور ابتدا باید مسائل حقوقی که به سرمایهگذار خارجی و بهویژه آمریکایی تضمین حقوقی بدهد، روشن باشد. ثانیاً مواضع ضداسرائیلی ایران میبایست تعدیل شود. حتی در صورت توافق و عادی شدن نسبی رابطه ایران و آمریکا، اگر ایران در سیاست اسرائیلستیزی خود تجدیدنظر نکند، لابیهای قدرتمند حامی اسرائیل در آمریکا اجازه سرمایهگذاریهای مهم و استراتژیک را در ایران نخواهند داد. برای این تغییر سیاست لزومی ندارد ایران اسرائیل را به رسمیت بشناسد، اما میتواند مانند عربستان سعودی یا عراق که آن کشور را به رسمیت نمیشناسند و در عرصه سیاسی نیز مدافع حقوق فلسطینیها و طرح دو دولت هستند، اما کمک به نیروهای درگیر با اسرائیل نیز نمیکنند، عمل کند.
هرچند انتقاد از سیاستهای گذشته حکومت ایران و فرصتسوزیهای آقای خامنهای حق هر ایرانی و بهویژه نیروهای سیاسی است، اما اگر حاکمان را بهحق بهخاطر سیاستهایی که به تحریم ایران از سوی آمریکا و دیگر کشورهای غربی منجر شده محکوم میکنیم، اگر روزی نیز به هر دلیل به مذاکره تن دادند و تصمیم معقولی گرفتند، نباید آنها را تحقیر کرد. وقتی گامی در جهت کاهش تنش و مذاکره برداشته میشود، باید از آن استقبال کرد و به سهم و توان خود در کاهش تنشها و خصومتها میان دو کشور کمک کرد. تندروهای هر دو طرف، چه در ایران و چه در آمریکا یا اسرائیل و همچنین بخشی از نیروهای برانداز و سرنگونیطلب مخالف موفقیت این مذاکرات هستند و برای تخریب و کارشکنی در حصول به توافق و ادامه خصومت ایران و آمریکا تلاش میکنند. اما برای مردم و منافع ملی ایران، این گام مثبتی است که باید از آن استقبال کرد.
■ دوست عزيز آقای فرخنده
با سپاس از مطلب شما ذكر يك نكته را لازم میدانم. همانطور كه شما اشاره كردهايد ايرانيان با بيم و اميد به نتايج اين مذاكرات نگاه میكنند. بخشی از اين نيروها نيروهای سر نگونیطلب و بر انداز هستند. بسياری از اين نيروها در طلب پيشرفت مذاكرات و دوری از جنگ (حتی به صورت موقتی) هستند. اينكه مینويسيد نيروهای برانداز برای تخريب و كارشكنی در حصول به توافق و ادامه خصومت ايران و آمريكا تلاش میكنند نه مبتنی بر واقعيات موجود است و نه منصفانه. يادمان باشد كه هر ايرانی سر نگونیطلب الزاما سلطنتطلب نيست و به نيروهای چپ افراطی نيز تعلق ندارد. خط سومی هم هست كه جنگ را ويرانگر هستی اقتصادی، سياسی و اجتماعی ايرانيان میداند و لاجرم چشم اميد به رفع خطر جنگ ولو به طور موقتی بسته است.
به نظر من رفع خطر جنگ راه را برای تعميق مبارزات سياسی و مدنی در داخل هموارتر خواهد كرد و وظيفه ماست كه از هر روزنهای برای پيشبرد اين امر و سر نگونی اين رژيم ضد انسانی استفاده كنيم. اين راه سوم از راه چهارم كه آقای زيدآبادی مبلغ آن است ماهيتا جداست و آينده نشان خواهد دادكه كدام راه ما را به دموكراسی نزديكتر خواهد كرد. همچنين به نظر من راه ساختن ايران از راه توسل به تفكر شوم و منحوس “هر چه بدتر بهتر” كه سياست گروههای افراطی است نمیگذرد. اما اينكه من و امثال من به نتايج مذاكرات با احتياط توام با بدبينی می نگرند اين است كه كارگردان پشت پرده مذاكرات شخص آيتالله خامنهای است. او ديكتاتوری است كه همه چيز و حتی ارزشهای شخصی خودش را برای بقای خود و دار و دستهاش قربانی كرده و خواهد كرد.
با مهر و سپاس وحيد بمانيان
■ آقای وحید بمانیان عزیز، ممنون از کامنت شما. من البته نگفتهام که سرنگونیطلبان و براندازان مخالف جنگ نیستند، بلکه نوشتهام مخالف توافق هستند و برای عدم موفقیت مذاکرات تلاش میکنند. ولی نکته شما هم درست است و حق با شماست که همه آنها مخالف توافق و موفقیت مذاکرات بین ایران و امریکا نیستند. شاید مناسبتر بود بنویسم بخشی از آنها. همین جا از سایت ایران امروز خواهش میکنم که این تصحیح را انجام دهد. با سپاس از شما و ایران امروز
حمید فرخنده
■ امید بستن به مذاکرات ایران و آمریکا را با هیچ دیدگاهی درست نمیدانم. در نظر داشته باشید که طرف مذاکره کابینه ترامپ است نه آمریکای ۷۰ سال اخیر. در هر حال نتیجهای که منتهی به جنگ و حمله به زیرساختهای اتمی ایران شود، خواست مردم ایران نمیباشد و میتواند ضایعات غیر قابل جبرانی به بار بیاورد. نکته اینجاست که هیچ نیرو یا طرفی در توافقات یا عدم توافقات آینده نه نماینده مردم ایرانند و نه منافع مردم ایران برایشان وزنهای است. نیروهای اپوزسیون بجای رای دادن به نوع و نتیجه مذاکرات بهتر است تمرکز کنند که چگونه میتوان بر فضای سیاسی اجتماعی ایران تاثیر گذار باشند، و راهحلهای عبور سامانمند و بدون جنگ و فروپاشی را تقویت کنند. همهگیر کردن ندای “کناره گیری” خامنهای امروز کارساز است. بخشهایی از رژیم نیز هم اکنون به این نتیجه رسیدهاند که برداشتن مانع خامنه ای راه حل نجات آنها نیز هست، بعید نیست روسیه و امریکا نیز در جهت نظم و برنامه های بعدی این راه را ترغیب کنند. با این شرایط پیشدستی مردم و اپوزسیون در همه گیر کردن شعار کناره گیری خامنهای نتیجه مثبتی در سلسله تحولات آتی خواهد دشت.
با احترام، پیروز.
■ پیروز گرامی، در روابط بینالملل قراردادها و مذاکرات منوط به نماینده واقعی مردم بودن قدرتها نیست. البته هر نیرویی که مشروعیت و حمایت مردمی بهتر و بیشتری داشته باشد در سر میز مذاکرات از اهرم مهمی برخوردار است. اما روابط بینالملل یا نظم جهانی بر اساس قدرت است و متاسفانه ابزار قدرت در روابط جهانی فقط موضوع مشروعیت نیست. بخوبی میدانید که قدرت نظامی و اقتصادی اهرمهای قویتر و تعیینکننده هستند. نکته دیگر اینکه یک فرد یا نیروی سیاسی نمیتواند درباره مسئلهای به این اهمیت نظر نداشته باشد. کما اینکه شما نیز گرچه در کامنت خود سعی میکنید توجه را به موضوعی دیگر یعنی فشار برای تغییر نظام سیاسی در داخل معطوف کنید، نبودن جنگ را ترجیح میدهید. هرچند میگویید منافع مردم ایران برای حکومت فعلی وزنهای نیست، اما مذاکره و امضای قراردادی که میتواند به عدم جنگ منجر شود هم چه بخواهیم و چه نخواهیم وزیر خارجه یا افراد دیگر در همین حکومت امضا میکنند.
با احترام/حمید فرخنده
■ خودمان را گول نزنیم وقتی ملتی با خیل عظیم “فرهیختهگان قلمزن و فعال سیاسیاش” هر چند سالی در انتظار گشایشی و بر طرف شدن خطر جنگی از خارج، منتظر نتیجه چنین مذاکرت مکرری میشود در واقع چنین حکومتی را خواسته یا ناخواسته نماینده خود میداند. آیا ما اکثریت ملت ایران چه در داخل و چه در خارج، که بیش از چهل سال به این نظام فرصت همه گونه شرارت و تباهی خود و کشورمان را دادیم قابل سرزنش نیستیم؟ و حالا مثل گدایان کاسه امید مان در انتظار سکه ی زنگ زده توافق بین یک نظام توتالیتر و تکنوفاشیست ها به رهبری ترامپ که دشمن دموکراسیاند هستیم تا باز هم خطر بطور موقت رفع شود. ابعاد خسارت و ویرانی و کشتار در جنگی که با آمدن و تسلط این نظام با ما آغاز گشت را مجسم کنیم تا حواسمان باشد که کجای کاریم.
راستش را بخواهیم ما اینجا هیچ کاره ایم و این بحثها تکراری و کهنهاند. عدهای هم این وسط در خفا بشکن میزنند که دیدید نظام عاقل شده و کشور را به سوی جنگ نمیبرد. وقتی مخالفین بیعملاند راهشان هم عملا فرقی با راه آقای زیدآبادی ندارد. این نظام زبان زور را خوب میفهمد و ترامپ این زور را دارد و ما نه.
با احترام سالاری
■ جناب فرخنده گرامی، با درود و تشکر از مقاله خوب شما!
متن شما به بررسی نخستین دور مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا در عمان میپردازد که با انعکاس مثبت هر دو طرف همراه بود. از نظر شما این مذاکرات نشاندهنده تمایل متقابل برای دستیابی به توافقی درباره محدودسازی برنامه غنیسازی اورانیوم و نه توقف کامل برنامه هستهای یا تغییر سیاستهای موشکی ایران است، در حالیکه بنظر من هنوز قضاوت در این مورد زود است و فعلا اطلاعات دقیقی در این مورد نداریم. شما دلایل ایران برای ورود به مذاکرات را مواردی مانند: تضعیف نفوذ منطقهای ایران، فشارهای اقتصادی در داخل و ترس از اعتراضات اجتماعی دانسته اید. در مقابل دلایل ترامپ برای آغاز این مذاکرات را نیاز ارائه دستاورد مثبتی از سیاست خارجی او و نیز و مهار نفوذ چین در منطقه از یکسو و تاثیر گذاری اسرائیل بر سیاست آمریکا در منطقه از سوی دیگر بر شمرده اید. شما همچنین، به خوشبینی برخی ناظران درباره سرمایهگذاریهای آمریکا در ایران انتقاد کرده و هشدار میدهید که بدون تغییر در سیاستهای منطقهای و مواضع ضداسرائیلی ایران، این سرمایهگذاریها محقق نخواهند شد. مقاله تأکید دارد که علیرغم انتقادات وارد بر رفتار گذشته حاکمیت، باید از هر تلاش برای کاهش تنش و بازگشت به دیپلماسی استقبال کرد و نیروهای دموکراسیخواه، در مقابل افراطیون داخلی و خارجی، باید نقش فعالتری در حمایت از این فرآیند ایفا کنند.
مقاله ویژگیهای مثبتی دارد که به برخی از آنها اشاره شد اما از ضعفهایی نیز رنج میبرد که در اینجا نه برای عیب جویی بلکه ارتقاء کیفیت تحلیل شما ارائه می شود:
- غیبت از تحلیل نهادی و ساختاری از درون نظام، عدم اشاره به ساختار چندلایه قدرت، سپاه، شورای عالی امنیت ملی و تضادهای درونی در سیاست گذاری و در واقع تاثیر کاسبان تحریم ها بر سیاستگذاریها،
- تحلیل سادهشده از تغییر موضع ترامپ، همراه با بزرگنمایی «استقلال ترامپ از اسرائیل» بدون در نظر گرفتن سوابق اقدامات ضد ج. ا. گسترده او مانند خروج از برجام، ترور سلیمانی، اعمال تحریمهای حداکثری،
- پوشش ناکافی به ساختار اقتصاد سیاسی داخلی ایران بطوریکه از نهادهای رانتی، فساد ساختاری و ناترازیهای بودجهای تحلیل عمیقی ارائه نمیشود.
- خوشبینی بیش از حدبه کشورهای عربی، زیرا مواضع کشورهای عربی نسبت به ایران در سطح رسمی، هنوز با بیاعتمادی همراه است.
هر گاه مقاله در یک چارچوب مناسب از نظریه «اقتصاد سیاسی Political Economy» نوشته می شد: - اشاره به ویژگیهای دولتهای رانتی (Rentier States) از جمله توضیح اینکه چرا وابستگی به نفت، اقتصاد ایران را آسیبپذیر و نظام سیاسی را فاقد پاسخگویی کرده است و دلایل جلوگیری نهادهایی چون سپاه، بنیادها، و نهادهای امنیتی از اصلاح اقتصادی و سیاسی،
- نقش تحریمها در تقویت اقتصاد رانتی و سود نهادهای نظامی-امنیتی از تحریم ها نقش آنها در سرکوب جنبش های مردمی،
- تضاد منافع کارگران، طبقه متوسط، بازاریان با نهادهای حکومتی در روند مذاکره، مطرح شده و خوشبینی به گشایش ناگهانی سرمایهگذاری آمریکایی بدون اصلاح نهادهای داخلی و اعتماد به نیات شخصی ترامپ بدون توجه به نهادهای تصمیمساز در آمریکا. تعدیل می شد.
از سوی دیر اگر مقاله در چارچوب نظریه روابط بینالملل (IR Theory) تنظیم می شد: مذاکره در چارچوب منافع امنیتی و بقای نظام در سطح دولتها توضیح داده می شد. توجه به نظریه لیبرالیسم نهادگرا (Neoliberal Institutionalism) نیز به نقش نهادهایی مانند سازمان ملل، اروپا یا میانجیگری عمان در کاهش هزینههای مذاکره و افزایش شفافیت کمک میکرد. توجه به نظریه سازهانگاری (Constructivism) نیز به نقش هویتها و گفتمانها (ضدآمریکایی، ضداسرائیلی، ملیگرایی اسلامی) در شکلگیری سیاست خارجی ایران کمک اشاره میکرد.
بنابراین اگر بخواهیم عمق تحلیلی مقاله را در چارچوب نظریه های اقتصاد سیاسی و روابط بین المللی را در نظر بگیریم، لازم است:
- از تحلیل سطحی رفتار بازیگران فراتر رفته و به ساختارهای قدرت، نهادها، منافع طبقاتی و امنیتی بپردازیم،
- از خوشبینی به تغییرات سریع پرهیز کرده و فرآیند تغییر تدریجی در نتیجه فشارهای ساختاری را بررسی کنیم،
در این صورت عنوان مقاله را میتوان به: مذاکرات هستهای، فرصت دموکراسی: نقش جامعه مدنی ایران در دوران تنشزدایی، تغییر داد.
میتوان در ابتدا به خواننده مقاله یادآوری کرد که مذاکرات اخیر ایران و آمریکا فرصتی کمنظیر برای کاهش تنشها، رفع تدریجی تحریمها و باز کردن دریچهای به روی فضای باز سیاسی در ایران فراهم کردهاند. این لحظه تاریخی، در عین داشتن خطر بازتولید اقتدارگرایی، میتواند با هوشیاری جامعه مدنی به پلی برای گذار به دموکراسی بدل شود.
برای این منظور جامعه مدنی باید:
۱) از فضای مذاکرات برای تنفس سیاسی استفاده و فضای تنشزدایی را به میدان مطالبهگری بدل کند:
- آزادی زندانیان سیاسی
- بازگشت روزنامهنگاران و احزاب مستقل
- حق تشکیل انجمنها و تشکلهای صنفی
۲) پافشاری بر شفافیت مذاکرات و مسئولسازی دولت
- فشار برای شفافسازی مفاد توافق احتمالی
- نظارت جامعه مدنی بر نحوه اجرای توافق
- پرهیز از امنیتی شدن فضای داخلی تحت نام “منافع ملی”
۳) ترجمه اقتصادی مذاکرات به خواست دموکراتیک
- درخواست آزادی اقتصادی در کنار آزادی سیاسی
- مبارزه با نهادهای غیرپاسخگوی رانتی (سپاه، بنیادها)
- پیوند دادن نیاز سرمایهگذاران به امنیت حقوقی با اصلاح ساختار حقوقی و قضایی
در این میان به راه انداختن کارزارهایی مانند: «برکناری خامنهای - ورود جدی پزشکیان به فرایند مذاکرات با ترامپ» و تبدیل آن به شعاری ملی:
- اولا میتواند نشان دهد مردم خواهان چرخش واقعی در قدرت و گفتوگوی منطقی با جهان هستند، افزایش مشروعیت مذاکرات نزد مردم، چون پزشکیان، که نسبتی با جناحهای امنیتی ندارد، میتواند چهرهای ملایمتر از ایران به جهان ارائه دهد،
- برهم زدن انحصار تصمیمگیری با حمله به ساختار فوقمتمرکز و شخصمحور خامنهای، واضح است که واقعگرایی سیاسی ایجاب میکند توجه کنیم که در ساختار کنونی، خامنهای هیچگاه داوطلبانه کنار نخواهد رفت. کارزار ممکن است نمادین و بینتیجه شود مگر با فشار گسترده اجتماعی. به همین دلیل طرح چنین شعارهایی ممکن است سرکوب و انسداد فضای مدنی را تشدید کند و سوء استفاده حاکمیت میتواند چنین کارزاری را بهانهای برای بستن فضا و «امنیتیسازی مذاکرات» کند. در این صورت اپوزسیون میتواند با خواستهای زیر متمرکز شود:
- تشکیل تیم مذاکره مرکب از نمایندگان دولت، مجلس، و کارشناسان مستقل
- نظارت مجلس و نهادهای مدنی بر مفاد و اجرای توافق
- تعهد رسمی ایران به معاهده NPT و عدم ساخت سلاح هستهای در برابر لغو پایدار تحریمها
- اصلاح قانون اساسی در جهت افزایش شفافیت و کاهش تمرکز قدرت
خسرو
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سارا سبزی / هممیهن
«ح» مدتها بود که دیگر در کابوسهای شبانهاش نامی از کسی نمیبرد. اینبار اما فرق داشت؛ انگار یک نفر دستهایش را روی گلویش گذاشته باشد، گریه و فریادش به هم میپیچید و از خواب میپرید. کابوسها که میآمدند، پدر را صدا میزد. «بابا کنارم بمان تا خوابم ببرد.» مادرش هنوز نمیدانست که چرا پسر ۱۱ سالهاش با گریه از خواب میپرد، از او فقط این جواب را شنیده بود: «در کلاس اذیتم میکنند.» چه کسی؟ همانی که یکبار با هم سرکلاس درس رفتند تا به مادرش نشان دهد، اما نیامده بود.
«ح» نمیدانست با چند همکلاسی دیگر در آن خوابها شریک است؛ کابوس «تنبیه سربازی» آقای معلم، در آن نمازخانه کوچک مدرسه، دور از چشم مدیر، همکلاسی، خانواده و دوربینها. پسرها ترس را به خوابهایشان برده بودند. یکنفر دیگر دوست نداشت در آن مدرسه درس بخواند، یکنفر ناخنهایش را میجوید، یکنفر با دوستانش دعوا میکرد و یکنفر هرچه درس میخواند کافی نبود، انگار که اضطراب جای کلمهها را برایش پر کرده باشد. مادرها رد تشویش را در آن چشمهای کوچک میدیدند و از «تنبیه سربازی» خبر نداشتند، تا اوایل اسفندماه سال گذشته که آن خبر به گوششان رسید.
همان زمان که مدیر مدرسه گفته بود اتفاق خاصی نیفتاده است، نگران نباشید، در نمازخانه مدرسه دوربین گذاشته بودیم، اما هیچکدام از خانوادهها نه آن را باور کردند، نه تصویری به آنها نشان داده شد؛ چون دوربینی در کار نبود، فقط تصویر آزارهای معلم در نمازخانه مدرسه بود که در خاطره پسرها باقی مانده بود. کسی دقیقاً نمیداند اولینبار چه کسی دید که آقای معلم کلاس پنجم یک مدرسه پسرانه در شهرری، یکی دیگر از بچهها را به هوای «تنبیه سربازی»، به نمازخانه روبهروی کلاس درس برد. نامی که خودش آن را انتخاب کرده بود.
شاید یکی از آن پسرهای کوچک ۱۱- ۱۰ ساله به گوش مدیر مدرسه رسانده بود که معلم به بهانه درس نخواندن، آنها را تنبیه میکند، اما مدتها بود که تنبیه فقط بیرون انداختن از کلاس، فریاد زدن یا پرتکردن ماژیک نبود. پسرهای کوچک نمیدانستند چرا معلم از آنها در نمازخانه میخواست که چشمهایشان را ببندند و از لمس بدنشان چیزی برای کسی تعریف نکنند؟ فقط میدانستند که این اتفاق نباید بیفتد، نباید بهجای کلاس، در آن نمازخانه باشند و معلم بهنام «تنبیه سربازی» آنها را «آزار» دهد، مرزهای خصوصی بدنهایشان را رد کند و آنها را با کابوسهای شبانه و اضطراب تنها بگذارد.
تا اواسط اسفندماه ۱۴۰۳، ۹ دانشآموز به مرکز مشاوره آموزشوپرورش شهرری فرستاده شدند و تا پیش از عید امسال، برای بعضی از دانشآموزان دو جلسه و برای بعضی یک جلسه مشاوره روانشناسی تشکیل شد. از میان این ۹ خانواده، امکان دسترسی به هشت خانواده وجود داشت و شش نفر از مادران دانشآموزان این مدرسه به «هممیهن» از تعرض به فرزندشان گفتند، یک خانواده از سوءرفتار معلم شکایت کرد و یک خانواده هم سکوت را ترجیح داد؛ چون فکر میکرد که «آن بنده خدا مریض بود، دوست نداریم با آبروی کسی بازی کنیم.
هیچ شکایتی انجام ندادیم چون به بچه ما لطمهای نزده است. آن لحظه خودش نیاز جنسی داشته و بچهای با خودش میبرده ولی هیچگونه سوءاستفادهای از آنها نمیشد. فرزندم را پیش مشاور بردم و با او صحبت کرده است. از این خوشحال است که میگوید معلم مریض بوده و رفته است. ما هم نمیخواهیم از آموزشوپرورش این موضوع را پیگیری کنیم.»
مادرها و پسرهایشان از دانشآموزان کلاس ششم شنیده بودند که سال گذشته برای آنها هم اتفاق مشابهی رخ داده، اما کسی را خبردار نکردهاند. روایت مادران شش دانشآموز این مدرسه، مشابه یکدیگر است؛ معلم مدرسه نام آزارهایش را «تنبیه سربازی» گذاشته بود؛ گاهی بشین و پاشو، گاهی لمس اعضای خصوصی بدن با پا و گاهی آزار جنسی همراه با تهدید. او میدانست اگر آن چند پسر کوچک را تهدید کند، همهچیز مسکوت باقی میماند. آنها از بدرفتاریهای معلم سرکلاس میگویند، از تذکرهای چندباره به مدیر مدرسه درباره اخراج پسرانشان از کلاس مدرسه و سوءرفتارهای معلم.
اینطور که پیداست، خبر به ساختمان وزارت آموزشوپرورش هم رسیده؛ روابط عمومی وزارت آموزشوپرورش در آخرین پیگیریهای روزنامه «هممیهن» که هفته گذشته انجام شد، اعلام کرد که حراست این وزارتخانه در انتظار بررسیهای هیئت نظارت بر تخلفات است. آنها تاکید میکنند وزارت آموزشوپرورش بهشدت پیگیر این ماجراست و اگر تایید شود، بهشدت با آن برخورد میشود.
این وزارتخانه هیئتی بهنام بررسی تخلفات دارد و رأی آن هم در حیطه آموزشوپرورش است، اما پیگیری قضایی آن شخصی است. قانون حمایت از کودکان و نوجوانان مصوب سال ۱۳۹۹، جهات قانونی را برای شروع رسیدگی به جرم مطرح کرده است که یکی از موارد آن، تقاضای خود کودک است و طبق آن میتواند تقاضا و اعلام کند که جرمی علیه او اتفاق افتاده و درخواست رسیدگی کند و باتوجه به این ماده قانونی، مرجع قضایی ملزم به رسیدگی است. اردیبهشتماه سال گذشته اورژانس اجتماعی استان تهران اعلام کرد، هرماه بهطور میانگین ۲۴ هزار تماس با آنها برقرار میشود که ۴۵۰۰ تماس مرتبط با وظایف و فعالیتهای اورژانس اجتماعی است و بیشتر تماسها هم در ارتباط با «کودکآزاری» است.
رازمان را به زبان آوردیم
خبر از اول اسفندماه مثل آب راهش را بین پچپچهای مادرها و پسرهای کلاس پنجم باز کرد و بعد از چندروز دیگر همه میدانستند چرا یک روز، معلم سابق به مدیر مدرسه خبر داد که حالش خوب نیست، از مدرسه رفت و دیگر برنگشت؟ مادرها ماجرا را به گوش هم رساندند و در گروه کلاسی ولولهای بهپا شد. یکی از آنها از گفتوگوهای داخل گروه چیزهایی فهمید، یکنفر از زبان پسرش آن را شنید و یکنفر از تماس مادری دیگر خبردار شده بود.
پسرها کمکم آن راز مگو را برای مادرانشان تعریف کردند. چندروز بعد از پخششدن ماجرا، گروه مادران کلاس در شبکه شاد، بدون اطلاع خودشان پاک شد و دیگر کسی نمیدانست که پیگیری شکایت از آزارهای جنسی معلم جوان که سال قبل به این مدرسه آمده بود، چطور پیش میرود و غیر از اخراج از دو مدرسهای که در شهرری در آنها تدریس میکرد، چه تصمیم دیگری برای او گرفته میشود؟
خانوادهها از پسرهایشان شنیده بودند که معلم سرشان فریاد میزد، گاهی دشنام میداد و بارها آنان را از کلاس بیرون کرده بود. آنها از آموزشوپرورش درخواست کرده بودند که برای پسرهایشان جلسات مشاوره برگزار شود چون هیچکدامشان تا پایان اسفندماه شکایت قضایی انجام نداده بودند و همه منتظر پاسخی از سمت آموزشوپرورش بودند.
از خواب میهراسم
یکی از تنبیههای معلم کلاس پنجم که به تعرض میرسید، با نشستن روی پای بچهها آغاز میشد. شکستگی پای«ح» هم بعد از تنبیههای نمازخانه مدرسه بود که برگشت؛ پایی که قبلاً شکسته بود و وقتی معلم آن روز با بدنش روی آن نشست، دوباره ترک برداشت. بعد از آن، «ح» آنقدر مضطرب میشد که ناخنهایش را مدام میجوید. او بعدها به مادرش گفته بود که در خواب فریاد میزدم چون «خیلی ترسیده بودم. صدایم در گلویم بود.»
او تا مدتها چیزی از آن روز برای مادر و پدرش تعریف نکرد؛ نگران بود فشار خون مادرش دوباره بالا برود یا پدرش دستش را در کارگاه ببُرد. سکوتش تا زمانی ادامه داشت که مادرش از خانوادههای دیگر این ماجرا را شنید. بعد از پخششدن ماجرا بین مادران دانشآموزان کلاس پنجم آن مدرسه، حالا مادر «ح» هم خبر داشت که از اوایل آذرماه سال ۱۴۰۳، معلم چندنفر از بچههای کلاس را بهبهانه درس نخواندن حداقل یکبار به نمازخانه روبهروی کلاس برده است؛ نمازخانهای که بعد از بیرون آمدن روایتهای تعرض از دل پسران کلاس پنجم، برایش دوربین نصب کردند.
مادر «ح» تعریف میکند که مدیر مدرسه از شنیدن موضوع شوکه شده بود و وقتی خانوادهها پرسیده بودند چرا این موضوع را کتمان کردید، پاسخ داده بود که اگر ما روی معلم فشار میآوردیم، موضوع را کتمان میکرد. معلم، «ح» را بهبهانه یکهفته سفر رفتن و درس نخواندن به نمازخانه برده بود؛ بهانهای تکراری، درست مثل آن چه به باقی پسرها گفته بود. حالا خانواده «ح» که مهاجرانی اهل افغانستاناند، منتظر نتیجه اعتراضشان به آموزشو پرورشاند و اگر به نتیجه نرسد، آن را از سفارت افغانستان و کمیساریای عالی پناهندگان پیگیری میکنند.
«وقتی به سفارت موضوع را اطلاع بدهم، خودشان مامور میفرستند و چون بچه زیر ۱۵ سال است، حمایت میکنند. اخراج، حق آن معلم بود. من گفته بودم دنبال شلاق و گرفتن دیه فرزندم هستم. به من گفتند حتی اگر این کار را برای یک دانشآموز هم انجام داده باشد تا ۷۰ ضربه شلاق دارد. حالا که با ۹-۸ دانشآموز این کار را انجام داده، باید جوابگو باشد. همه خانوادهها فعلاً منتظریم، ببینیم چه میشود. مدیر و آموزشوپرورش گفتند که به آن دامن نزنید و بزرگش نکنید، اما این مسئله خیلی بزرگ است. با خیال راحت در خانه نشستهایم و فکر میکنیم بچه به مدرسه میرود. پسر من اصلاً متوجه نبود که چه اتفاقی دارد برایش میافتد.»
دیگر تنبیه نمیشویم؟
«ب» هرگز با کسی در مدرسه دعوا نمیکرد اما برای مادرش عجیب بود، چرا پاییز امسال یک نفر را در مدرسه کتک زده است؟ (به درخواست خانواده دانشآموزان، نام آنها به اختصار در گزارش آمده و اسامی و صوت گفتوگو با خانوادهها نزد روزنامه محفوظ است.)
مادر، ناخن جویدن و اضطراب پسرش را دیده و از او شنیده بود که دوست دارد مدرسهاش را عوض کند. همان روزهایی که انگار هیچچیز از کلاسهای درس یاد نمیگرفت. مادر با خودش خیال کرده بود شاید بهدلیل بداخلاقی معلم است که درس پسرش افت کرده و سهبار او را از کلاس بیرون انداخته است، آن هم برای حفظ نکردن یک شعر کودکانه و نمره پایین در یکی از درسها. حالا خودش را سرزنش میکند که چرا به معلم گفته، فرزند من آرام است و به او تشر زده که چطور با او برخورد میکنی که مضطرب میشود و درسهایش را فراموش میکند؟ در صدایش هنوز رد پررنگی از خشم باقی مانده. «روی فرزند من هم مثل بچههای دیگر، همان تعرض اعمال شده است.
کاش چیزهایی را به معلم نمیگفتم، به او گفته بودم که فرزندم آرام است، اما انگار راهی برای سوءاستفاده از او یادش دادم. بهنظرم این شگردش بود که بفهمد مادرها دنبال بچههایشان هستند یا نه؟» او هم تعریف میکند که آموزشوپرورش شهرری به آنها قول پیگیری داده و «به ما گفتند او را دادگاهی میکنیم و از مادران میخواهیم که آنجا حضور داشته باشند. گفتند، اگر شکایت جمعی باشد بهتر از فردی است. گفتند، ما تا آخرش این موضوع را پیگیری میکنیم.»
همان روز چهارشنبه یکی از هفتههای اوایل اسفندماه که مدیرمدرسه و خانوادهها از ماجرای آزارها در نمازخانه مدرسه خبردار شدند، «ب» هم به خانه رفت و همهچیز را برای مادرش تعریف کرد. «معلم، بچهها را از نظر روانی سرکوب میکرد و میگفت، شما درس بلد نیستید. این بچهها معصوماند و نمیدانند «تنبیه سربازی» چیست؟ واقعاً فکر میکردند مربوط به سربازی است.
بچهها بهخاطر ترس و نداشتن درکی از آن اتفاق، چیزی نمیگفتند. به آنها گفته بود باید، برای سربازی آمادگی داشته باشید. پسر من همان زمان فهمیده این کار درستی نیست، اما نمیتوانست به من بگوید. میگفت، شما درس نمیخوانید و تنبلید.» خانوادهها شنیده بودند کسی پیشنهاد داده است که در نمازخانه دوربین بگذارد تا «مچ معلم را بگیریم»، اما مخالفت کرده بودند.«همه دانشآموزان از این موضوع خبردارند و با اینکار چندنفر دیگر هم آزار میبینند.»
معلم جوان غیر از روزهای هفته، جمعهها هم شاگردانش را به سالن فوتبال میبرد و در چندماه گذشته برای آنها کلاس فوقالعاده ریاضی گذاشته بود؛ همان درسی که گفته بود به دردتان نمیخورد. دو خانواده روایت مشترکی دارند و میگویند: «یکبار بعد از تمام شدن ساعت مدرسه، معلم به یکی از بچهها گفته بود که درس ریاضی تو ضعیف است، بیا داخل ماشین. چندنفر از همکلاسیها متوجه میشوند و او را فراری میدهند، آنها میدانستند ممکن است این اتفاق برای او هم بیفتد.»
مادر «ب» تصمیم گرفته بود تا زمانی که معلم اخراج نشده، فرزندش را به مدرسه برنگرداند، در شرایطی که خودش تعریف میکند شاید بیشتر مادرها نتوانستهاند اعلام کنند که این اتفاق برای فرزند آنها هم رخ داده، شاید نام فرزندشان در مدرسه سر زبانها بیفتد، شاید پدرها خون بهراه بیندازند و بگویند تو چطور مادری بودی که نتوانستی از فرزندت مراقبت کنی؟ معلم که از مدرسه رفت، «ب» خوشحال شده بود، دیگر خبری از تنبیه نبود.
مدیر مدرسه: به حراست گزارش کردیم
خبر که به گوش مدیر مدرسه رسید، همه پسرها را در کلاسی جمع کرد و اتفاقات نمازخانه و تنبیههای آقای معلم را از زبان خودشان شنید و ضبط کرد. مدیر مدرسه، خانم «واو» ترجیح داد پاسخ به سوالات هممیهن را به آموزشوپرورش واگذار کند و فقط به چند جمله اکتفا کرد که «ما گزارش را به حراست و رئیس اداره و ارزیابی عملکرد اداره دادیم و معلم را همان روزی که به ما گزارش داده شد، از مدرسه اخراج کردیم و دیگر برنگشته است.
اداره آموزشوپرورش شهرری هم شورای نماد را برای بچهها تشکیل داد و موضوع به هیئت تخلفات ارجاع داده شده است. آخرین پیگیریها هم همان اواخر اسفندماه انجام شده است. بچهها در حال مشاوره هستند؛ چون اتفاق خاصی پیش نیامده بود و خیلی زود پیشگیری شد اما در همان حدی که اتفاقی افتاده بود، بچهها را به مشاوره اداره ارجاع دادیم.»
مطالعه شیوع کودکآزاری در ایران محدود است و مطالعات قبلی بهدلیل حساسیتها و مسائل فرهنگی موجود بهطور مستقیم آزار جنسی کودکان را بررسی نکردهاند و مطالعات انجامشده کمی به شیوع آزار جسمی، عاطفی و بیتوجهی کودکان پرداخته است. بهعنوان مثال، پژوهشی که در تهران انجام شد، شیوع آزار جسمی، عاطفی و بیتوجهی کودکان را بهترتیب ۱۷/۵، ۳۶/۴ و ۴۹/۴۶ درصد گزارش کرد.
در مطالعهای که سال ۲۰۲۲ توسط مرتضی داناییفر، ملیحه عرشی، امیر مغنیباشی منصوریه درباره «سوءاستفاده جنسی از کودکان در ایران: بررسی سیستماتیک شیوع، عوامل خطر، پیامدها، مداخلات و قوانین» منتشر شده، شیوع سوءاستفاده جنسی از کودکان در مناطق مختلف کشور برآورد شده است. آنها به پنج مطالعه دست پیدا کردند که شیوع سوءاستفاده جنسی از کودکان را در مناطق مختلف ایران تخمین زده است.
شیوع گزارششده در این مطالعات بسیار متفاوت بوده و از ۱/۵ تا ۳۲/۵ درصد متغیر است. مطالعهای که در تبریز انجام شد، شیوع کودکآزاری در دختران را ۲/۳ درصد گزارش کرد و مطالعه دیگری روی نمونهای از دختران مقطع راهنمایی در خرمآباد نشان داد که ۳۲/۵ درصد از دختران مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند.۲۲ مطالعهای که در اصفهان انجام شد، شیوع کودکآزاری در مردان و زنان را یک و چهاردهم درصد گزارش کرد.
تحقیقات انجامشده در بندرعباس آن را ۱/۵ درصد برآورد کرده است. درنهایت تحقیقات انجامشده در یزد آن را در هر دو جنس ۲۸/۸، در زنان ۳۱/۵ و در مردان ۲۵/۳ درصد برآورد کرده است. بیشتر مطالعات روی آزار جنسی دختران متمرکز بود، اگرچه دو مطالعه نیز آن را در پسران گزارش کردند.
میشود به مدرسه نروم؟
مادرها همان روزهای اول که ماجرای تعرض به فرزندانشان را شنیدند، با هماهنگی یکدیگر، جلسهای را با مدیر مدرسه برگزار کردند، شکایتی روی کاغذ نوشتند و قرار شد به آموزشوپرورش ارجاع داده شود. بعد از شکایت به مدرسه، نوبت به پیگیری مستقیم از خود آموزشوپرورش رسید و هشت نفر از مادران و دو نفر از پدران دانشآموزان کلاس پنجم، دوباره همه این اتفاقات را نوشتند و به مسئولان آموزشوپرورش شهرری تحویل دادند و از آنها قول گرفتند که ماجرا بررسی شود.
مسئولان آموزشوپرورش شهرری از خانوادهها ۲۰ روز فرصت خواستند که به ماجرا رسیدگی کنند؛ قولی که به هفته آخر اسفندماه میرسید و تا روزهای آخر آن، هنوز خبری قطعی از نحوه رسیدگی آن به دست هیچ خانوادهای نرسیده بود. «پ» هم درست مثل همکلاسی دیگرش مدتها بود از مدرسهرفتن واهمه داشت. معلم هرروز از آنها امتحان میگرفت و اضطرابهایش بهخاطر درس، کلاس و امتحان تمام نمیشد؛ حتی وقتی که تا نیمهشب درس میخواند. بار آخر که معلم او را به نمازخانه برد، گفته بود: «چیزی به مادرت نگو.» مادر دیده بود پسرش برای رفتن به مدرسه، بهانه میآورد و ناخنهایش را میجود. «میگفت، دلم درد میکند، میشود به مدرسه نروم؟»
او از زبان پسرش شنیده بود: «معلم ما را تنبیه میکند، اذیت میکند، سمت ما خودکار پرت میکند، با چک میخواباند توی گوشمان و دوستانمان را به نمازخانه میبرد» اما مادرش هیچ تصویری از تنبیههای سربازی معلم نداشت. «چندبار با معلم صحبت کردم که با شلوغکاری بچهها کمی کنار بیاید. فکر نمیکردیم که تنبیه این آقا به این شکل باشد.» تا اینکه او هم اوایل اسفندماه همهچیز را از زبان پسرش شنید.«بعد از آن، همه مادرها خبردار شدند و شکایت کردیم. مدام پیگیر این موضوع هستیم. اصلاً نمیدانیم آن معلم کجا رفت؟ فقط به ما گفتند که اجازه نمیدهیم دیگر تدریس کند و الان در خانه است.
اکثر بچهها را یکبار، دوبار، سهبار به نمازخانه برده است. تنبیههای مختلفی داشته. بعضیها را از کلاس بیرون میانداخت. برای پسر من هم همان «تنبیه سربازی» را انجام داده. به نمازخانه برده و گفته بود، به پشت بخواب و چشمهایت را ببند، یا درازونشست برو. پسرم پرسیده، چرا چشمهایم را ببندم؟ گفته بود چون درس نخواندهاید، باید «تنبیه سربازی» شوید. ما چندینبار از او پرسیدیم و گفت، در حد لمس پاها و نقاط حساس بدناش و درازونشست دادن بوده است.» دو جلسه مشاوره آموزشوپرورش و معلم جدید اضطرابهای «پ» را هم کمتر کرده است.
ما ترسیده بودیم
«این معلم واقعاً با خشونت با بچهها برخورد میکرد، حتی یکبار سر کلاس گلوی یکی از بچهها را بهقدری فشار داده بود که جای انگشتانش مانده بود و در جواب گفته بود، شوخی کردم! اصلاً نرمال نبود. آموزشوپرورش فقط گفته است که بیش از این موضوع را با بچهها مطرح نکنید و اجازه ندهید آسیب بیشتری ببینند، ما خودمان پیگیری میکنیم، نگران نباشید. یکی از پدرها که البته فرزندش آسیب ندیده بود، گفته بود هرچقدر زمان نیاز باشد موضوع را پیگیری میکند.»
خانواده «ن» هم تقریباً یکماهونیم پیش از ماجرا باخبر شدند، وقتی که پسرشان بالاخره توانست خاطره تنبیه در نمازخانه را برای مادر تعریف کند و بگوید که معلم «بچهها را ترسانده بود. میگفت به حالت درازکش بخوابید، پاهایتان را روی هم قرار دهید، چشمهایتان را ببندید و...» «ن» با معلم از شرایط زندگی خانوادگیاش گفته بود، برای او از علاقهاش به ادامهتحصیل حرف زده بود، چند جمله ساده، مثل همه پسرهای کوچک که با معلمشان حرف میزنند، اما آقای معلم با همان حرفها او را تهدید کرد که «به مادرت میگویم اجازه درسخواندن را از تو بگیرد.» او هم بارها از کلاس بیرون انداخته شد و معلم در جواب مادرش گفته بود: «من هرکسی را که بخواهم از کلاس بیرون میکنم. همیشه به من میگفت، من بچه تو را امسال رد میکنم.»
مادر «ن» از مدیر میخواست کلاس پسرش را عوض کند، اما شنیده بود که پسرت باید در همین کلاس بماند، درس بخواند و با معلم راه بیاید. «ن» هروقت میخواست به مدرسه برود، میگفت این معلم من را اذیت میکند، درست مثل دوستانش، یک خاطره مشترک ناگفته برای همدیگر.
حالا بعد از اینکه دوستان دیگرش، مادرانشان را باخبر کردهاند و جلسههای مشاوره برگزار شد، شرایط برای «ن» هم بهتر شد. مادرش از مسئولان آموزشوپرورش شهرری شنیده است تا آخرین لحظهای که متوجه شوند چه حکمی برای او بریدهاند، پیگیری میکنند و خانواده دانشآموزان آسیبدیده را مطلع میکنند.
او از زبان یکی از مادران شاگردان سال گذشته این معلم، شنیده بود: «اینقدر بحث نکنید، پارسال هم اتفاق «ریزی» رخ داد که به این شدت نبوده است، ما فهمیدیم، من و همسرم خیلی پیگیری کردیم، مدیر گفت که حق اعتراض و پیگیری ندارید. مادرها گفتند، چرا دوباره امسال اجازه دادی پسرت به این کلاس بیاید؟ او هم گفت که پارسال خیلی دوندگی کردیم. روزی که با خانوادههای دیگر با مدیر مدرسه جلسه داشتیم، خیلی از مادرها میگفتند احتمال دارد بعضی از بچهها از این جریان چیزی به مادرها نگفته باشند. اما در حال حاضر حدود ۸ تا ۱۰ بچه آسیب دیدهاند.»
سکوت نکردم
برای «ش» هم آن اتفاق رخ داد و چندروز بعد از آنکه همهچیز روشن شد، او هم ترساش ریخته بود و حالا مادر همهچیز را میدانست. «پسرم نشانهای نداشت و چیزی بروز نداده بود. به او اصرار کردم و گفتم هیچ اتفاقی نمیافتد و اگر چیزی شده، بگو. گفت که برای من هم اتفاق افتاده است. برای او اصلاً اسم تنبیه را نیاورده بود. فقط گفته بود برو نمازخانه، بعد نشسته روی پاهایش.» خانواده «ش» هم هنوز وکیل نگرفتهاند و شکایت قضایی را به بعد از تعطیلات عید موکول کردهاند.
حالا دیگر خبری از «تنبیه سربازی» نیست، معلم جدید انتخاب شده، مادرها گوشبهگوش از «آن ماجرا» حرف میزنند و اگر از پسران کلاس پنجم آن مدرسه کوچک در شهرری، چیزی از آقای معلم بپرسی، سکوت میکنند؛ شاید ترس هنوز هم از خوابهایشان نرفته باشد.
(روایتهای این گزارش بر مبنای گفتههای مادران پسران دانشآموز کلاس پنجم این دبستان و گفتوگو با روابط عمومی آموزشوپرورش و مدیر مدرسه است.)
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
گفتگوهای غیرمستقیم بین ایران و ایالات متحده آمریکا راجع به موضوع رفع تحریمها و بحث هستهای پایان یافت.
در این گفتگوها که با وساطت عمان انجام شد، عباس عراقچی وزیر امور جمهوری اسلامی و استیو ویتکوف نماینده ویژه رئیسجمهور آمریکا در امور خاورمیانه، در فضایی سازنده و مبتنی بر احترام متقابل مواضع دولتهای متبوع خود راجع به موضوعات مرتبط با برنامه هستهای ایران و رفع تحریمها علیه ایران را از طریق وزیر امور خارجه عمان مبادله کردند.
طرفین موافقت کردند که این گفتگوها در هفته آینده ادامه یابد.
مذاکرات امروز بیش از دو ساعت و نیم مذاکرات طوال کشید. روسای هیئتهای نمایندگی ایران و آمریکا در هنگام ترک محل گفتگوها با حضور وزیر امور خارجه عمان دقایقی گفتگو کردند.
پیش از آغاز مذاکرات، عراقچی در مسقط با بدر البوسعیدی، وزیر خارجه عمان، دیدار کرد و طبق گزارش رسانههای دولتی ایران، «نقاط کلیدی و مواضع تهران برای انتقال به طرف آمریکایی» را به وی ارائه کرد.
عراقچی پیشتر گفته بود هنوز زود است درباره مدت زمان مذاکرات اظهار نظر شود. اما اندکی پس از آغاز گفتوگوها، بقایی در گفتوگو با تلویزیون دولتی گفت: «واقعاً انتظار نداریم این دور از مذاکرات طولانی باشد.»
کاخ سفید نیز در بیانیهای دور اول گفتوگوها را «بسیار مثبت و سازنده» توصیف کرد.
بیانیه کاخ سفید
«استیون ویتکاف، فرستاده ویژه رئیسجمهور ایالات متحده به همراه آنا اسکروگیما سفیر کشورمان در عمان امروز در مسقط با دکتر عباس عراقچی وزیر امور خارجه ایران به میزبانی بدر البوسعیدی وزیر امور خارجه عمان گفتگو کرد. گفتگوها بسیار مثبت و سازنده بود و ایالات متحده عمیقاً از سلطنت عمان برای حمایت از این ابتکار تشکر می کند.
ویتکاف، فرستاده ویژه به دکتر عراقچی تاکید کرد که دستوراتی از رئیس جمهور ترامپ دارد تا در صورت امکان، اختلافات دو کشور را از طریق گفتگو و دیپلماسی حل کند. این مسائل بسیار پیچیده هستند و گفتگوی مستقیم فرستاده ویژه ویتکاف امروز گامی رو به جلو برای دستیابی به یک نتیجه دوجانبه سودمند بود. طرفین توافق کردند که شنبه آینده دوباره دیدار کنند.»
گزارش عراقچی: ایران و آمریکا به مبنای مذاکراتی نزدیک شدند
عباس عراقچی، وزیر امور خارجه پس از پایان دور نخست گفتوگوهای غیر مستقیم با «استیو ویتکاف» فرستاده ویژه رئیسجمهور آمریکا، در گفتوگوی تلویزیونی از مسقط گفت: ما حدود دو ساعت و نیم گفتوگوهای غیرمستقیم داشتیم به همت و زحمت آقای بوسعیدی، وزیر خارجه عمان، که بین هیئتها در حال رفت و آمد بودند و فکر میکنم حدود ۴ بار این رفت و آمد انجام شد و دیدگاههای طرفین به یکدیگر منتقل شد.
وزیر خارجه با اشاره به اینکه این جلسه حدود ۲ ساعت و نیم طول کشید، گفت: به نظر به عنوان جلسه اول، جلسه سازندهای بود و در یک محیط آرام و بسیار محترمانه انجام شد. هیچ زبان غیرمناسبی به کار گرفته نشد و طرفین تعهد خودشان را برای پیشبرد این گفتوگوها تا رسیدن به توافقی که مطلوب دو طرف باشد و از موضع برابر صورت بگیرد، نشان دادند.
عراقچی درباره زمان مشخص شده برای برگزاری دور دوم مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و ایالات متحده گفت: قرار ما بر این شد که هفته آینده و شنبه مجدداً دور دوم برگزار شود و در جلسه بعدی وارد چهارچوب کلی که یک توافق میتواند داشته باشد بشویم و ببینیم تا کجا این پروسه را میتوانیم جلو ببریم.
او ادامه داد: مسلماً نه ما و نه طرف مقابل خواهان یک مذاکره بیحاصل، گفتوگو برای گفتوگو، اتلاف وقت و مذاکرات فرسایشی اصلاً نیستیم. هر دو طرف و طرف آمریکایی گفتند که آنها هم مطلوبشان توافقی است که در کوتاهترین زمان به دست بیاید. ولی این کار آسانی نخواهد بود و نیاز به اراده کامل از هر دو طرف دارد.
عراقچی تصریح کرد: طرف مقابل ما تلاش زیادی کرد تا امروز اراده خود را برای رسیدن به توافق مناسب و عادلانه نشان دهد. در حال حاضر ما باید این دوره از مذاکرات را ارزیابی کنیم و بر روی بحثهای آن دقیقتر کار و فکر کرده و در سطوح مختلف بررسی و مشورت کنیم.
احتمال برگزاری دور دوم مذاکرات در کشوری متفاوت از عمان
وی از برگزاری دور دوم مذاکرات در روز شنبه خبر داد و گفت: قرار است شنبه آینده نیز در همین سطح گفتگوها برگزار شود و محل آن احتمالاً اینجا نخواهد بود. البته میزبانی با عمان خواهد بود، ولی ممکن است که در جای دیگری برگزار شود.
وزیر امور خارجه درباره امکان رسیدن به جدول زمانی هم گفت: امروز فضای جلسه به گونهای بود که این ادامه و استمرار را در حقیقت تضمین میکرد و نشان میداد. در جلسه بعدی که شنبه آینده برگزار میشود، سعی میکنیم وارد دستور کار مذاکرات شویم که طبعا در کنار خود جدول زمانی هم خواهدداشت.
وی افزود: اینها دیگر شکل مذاکرات است که در جای خودش تعیین میشود، ولی مهم محتوا است و اینکه بر چه مبنایی مذاکره کنیم. در این جلسه فکر میکنم به مبنای مذاکراتی خیلی نزدیک شدیم. اگر در جلسه آینده بتوانیم مبنا را قطعی کنیم، فکر میکنم که بخش زیادی از راه را پیمودهایم و میتوانیم براساس آن مبنا گفتوگوهای واقعی را آغاز کنیم.
گفتوگوی چند دقیقهای هنگام خروج
وزیر امور خارجه در خصوص مصافحه خود با نماینده ویژه ترامپ در پایان جلسه نیز گفت: به نظرم بحث کاملاً معمولی بود؛ دو هیئت در هنگام خروج با هم برخورد داشتند و ما چند دقیقهای گفتوگو کردیم که امری کاملاً پذیرفتهشده است. ما در برخورد با دیپلماتهای آمریکایی همواره نزاکت دیپلماتیک را رعایت کردهایم و این بار هم در حد همان صحبت سلام و علیک انجام شد و سپس محل را ترک کردیم و موضوع فوقالعادهای نبود.
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
دوران پساخامنهای پیش از مرگ علی خامنهای کلید خورده است؛ در گفتوگوی اکبر کرمی و سعید برزین
در گفتوگو با سعید برزین روزنامهنگار و کارشناس سیاسی پرسیدهام: آیا دوران پساخامنهای پیش از مرگ علی خامنهای آغاز شده است؟ برساخت پساخامنهای چه میگوید؟ چه میتواند بگوید؟ و کدام نشانه، رخداد یا روند رامیارانه (سیاسی)، همبودیگ (اجتماعی) و بررسیدنی در درون ایران و در میان نیروها ی جایگزین و پادایستمانی (اپوریسیونی) چنین خوانش و داستانی را بازمیگوید؟ آیا برساخت پساخامنهای آمده است تا رخدادها ی جاری در منطقه و جهان را تا آنجا که به ایران و شکستها ی بیشمار و دشواریها ی بسیار آن می رسد، را برگوید و حلاجی کند؟ یا پیشتر و بیشتر به دگرشها و تغییرها ی اجتماعی و جمعیتی و زادگانی (نسلی) در ایران هم میرسد؟ جانشینی علی خامنهای در این داستان چهگونه دیده و برسیده میشود؟ آوند و ظرف حقوقیای که میتواند این دگرشها و نگرشها ی تازه را یککاسه کند، درخودجایدهد و به جایگاه و برآمدی شایسته برساند چیست؟ و از کجا خواهد آمد؟ کردور (کرد+ور= فاکتور)ها ی جاری و کارآمد در این داستان راستان کداماند؟
انقلاب با هر حسابوکتابی کور، بیمعنا، ادامه و ریختی از عصبیت قومی است؛ که تنها بارها و شانهها را دگرگون و دیگر خواهد کرد. آیا ایران در گریز از انقلاب که برآمدی بیش از همبودمان (جامعهی) کلنگی ندارد و برای ما نداشته است، در آستانهی دگرشها و تغییرهای گامبهگام ایستاده است؟ آیا نیروها و جریانها ی سیاسی، بهویژه در پادایستمان ایران، چنین روندی را که در ایران بالاآمده است و میرود همبودمان ما را به دوران پساخامنهای پرتاب کند، میشناسند؟ و خود را با آن همآهنگ و همسو کردهاند؟ ویژهگیها ی این دوران تازه چیست؟ و کدام یک را در جریانها ی پادایستمانی میتوان دید و بررسید؟ بارها ی رویزمینمانده چیست؟ و چه کسانی گرفتار دژدریافتی در برآورد سودها و زیانهای ملی شدهاند؟
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
یک دست دادن کوتاه احتمالاً محتملترین نتیجه از گفتوگوهای مقدماتی دیپلماتیک بین مقامات آمریکایی و ایرانی است که روز شنبه برنامهریزی شده است.
این احتمالاً برای ادامه گفتوگوها کافی خواهد بود و ممکن است به اولین مذاکرات رسمی چهرهبهچهره بین دو کشور از زمانی منجر شود که پرزیدنت ترامپ هفت سال پیش از یک توافق هستهای تاریخی خارج شد.
این گفتوگوها که قرار است در عمان برگزار شود، به عنوان جلسهای برای سنجش فضای مذاکرات خواهد بود تا مشخص شود آیا دولت ترامپ و حکومت ملاهای ایران میتوانند به مذاکرات کامل برای محدود کردن برنامه هستهای ایران برسند یا خیر.
هر دو طرف با بیاعتمادی زیاد وارد مذاکرات میشوند، چرا که آقای ترامپ از توافق سال ۲۰۱۵ که ایران با آمریکا و دیگر قدرتهای جهانی به آن رسیده بود، خارج شد و در دوره اول ریاستجمهوری خود تحریمهای شدیدی علیه تهران اعمال کرد.
ترامپ اکنون میخواهد به یک توافق برسد — هم برای نمایش مهارتهای مذاکرهای خود و هم برای جلوگیری از تشدید تنشهای فزاینده بین ایران و اسرائیل که میتواند به درگیری شدیدتری منجر شود و خاورمیانه را بیش از پیش متشنج کند. مقامات ایرانی مظنون هستند اما «آمادهاند تا با جدیت و با هدف دستیابی به یک توافق وارد مذاکره شوند»، همانطور که عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، این هفته در واشنگتن پست نوشت.
اهداف جلسه روز شنبه متواضعانه است و نشاندهنده شکاف بین دو طرف است: توافق بر روی یک چارچوب برای مذاکرات و یک جدول زمانی. مشخص نیست که نمایندگان به صورت مستقیم با هم صحبت خواهند کرد — همانطور که ترامپ اصرار دارد — یا پیامها را از طریق واسطههای عمانی که بین اتاقها در رفتوآمد هستند ردوبدل خواهند کرد، همانطور که عراقچی اشاره کرده است.
به گفته دو مقام ارشد ایرانی که به دلیل حساسیت موضوع به صورت ناشناس صحبت کردهاند، هیئت ایرانی قصد دارد این پیام را منتقل کند که برای گفتوگو درباره کاهش غنیسازی و اجازه نظارت خارجی باز است. اما آنها گفتهاند که علاقهای به بحث درباره برچیدن برنامه هستهای ندارند — موضوعی که مقامات دولت ترامپ بر آن اصرار دارند.
کارشناسان پیشبینی میکنند که یک دست دادن یا مواجهه کوتاه دیگر میتواند راهی برای رضایت هر دو طرف و ارسال نشانهای از حسن نیت بدون مذاکره مستقیم باشد.
ترامپ گفته است که برای تشخیص اینکه آیا گفتوگوهای روز شنبه — که انتظار میرود در یک مجموعه ساحلی برگزار شود — میتواند به مذاکرات بیشتر منجر شود، به حس درونی خود تکیه خواهد کرد. او این هفته گفت: «وقتی مذاکرات شروع میشود، میفهمی که آیا پیش میرود یا نه. و نتیجهگیری زمانی خواهد بود که فکر کنم پیش نمیرود. این فقط یک حس است.»
چه چیزی در خطر است؟
موضوع اصلی، کاهش قدرت توافق هستهای اولیه (برجام) است — که رهبران اروپایی از سال ۲۰۱۸، زمانی که ترامپ آمریکا را از آن خارج کرد، به زحمت آن را حفظ کردهاند — پیش از آنکه محدودیتهای شدید آن در اکتبر به پایان برسد.
این توافق که تحت ریاست جمهوری باراک اوباما به عنوان “برنامه جامع اقدام مشترک” (JCPOA) شناخته میشود، حاصل سالها مذاکره فنی و دقیق بود که بر اساس آن، تحریمهای بینالمللی علیه ایران در ازای محدودیتهای برنامه هستهای آن لغو شد.
تنها ۹ کشور در جهان دارای سلاح هستهای هستند، و اضافه شدن ایران به این فهرست میتواند تهدیدی وجودی برای اصلیترین دشمن آن، اسرائیل، و احتمالاً دیگر کشورها ایجاد کند. کارشناسان همچنین نگرانیهایی را مطرح کردهاند که ایران ممکن است تواناییهای هستهای خود را، احتمالاً با گروههای تروریستی، به اشتراک بگذارد.
ایران همواره تأکید کرده که فعالیتهای هستهای آن قانونی و صرفاً برای مقاصد غیرنظامی مانند انرژی و پزشکی است، نه برای ساخت سلاح. اما این کشور اورانیوم — ماده کلیدی برای ساخت بمب هستهای — را فراتر از سطح مورد نیاز برای مصارف غیرنظامی غنیسازی کرده است.
در سالهای پس از خروج ترامپ از توافق، ایران به طور پیوسته غنیسازی اورانیوم را افزایش داده تا جایی که برخی کارشناسان تخمین میزنند این کشور به زودی میتواند سلاح هستهای بسازد. اقتصاد ایران تحت تحریمهای آمریکا فروپاشیده است، و ترامپ همین هفته اقدامات جدیدی را علیه تجارت نفت ایران اعمال کرد.
دولت اسرائیل در تلاش است تا برنامه هستهای ایران را نابود کند زیرا معتقد است تهران آن را گسترش خواهد داد.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، این هفته گفت: “توافق با ایران تنها در صورتی قابل قبول است که تأسیسات هستهای تحت نظارت آمریکا از بین برود. در غیر این صورت، گزینه نظامی تنها انتخاب است.”
در حالی که عراقچی بهطور نزدیک در مذاکرات قبلی مشارکت داشته، استیو ویتکوف — نماینده پیشبینیشده آمریکا — تجربه کمی در جنبههای فنی برنامه هستهای ایران دارد. او قرار است پس از دیدار روز جمعه از سنت پترزبورگ برای گفتوگو با ولادیمیر پوتین درباره آتشبس احتمالی بین روسیه و اوکراین، به عمان برسد.
ایران به احتمال زیاد گفتوگوهای دیپلماتیک را تا حد امکان طولانی خواهد کرد — هم برای به تأخیر انداختن هرگونه اقدام نظامی اسرائیل و هم برای عبور از مهلت ۱۸ اکتبر، زمانی که اختیار سازمان ملل برای اعمال تحریمهای فوری (snapback) به پایان میرسد.
الیوت آبرامز، که در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ به عنوان فرستاده ویژه او در امور ایران خدمت میکرد، میگوید “آنها این فرصت را دارند که با ورود به مذاکرات، اسرائیل و آمریکا را در بنبست قرار دهند — مذاکراتی که در آن ویتکوف را فریب میدهند تا فکر کند گفتگوها به نتایج بزرگی خواهد رسید”. “پس مذاکرات شروع میشود، که اسرائیل را عقب نگه میدارد، و همینطور ادامه مییابد و ادامه مییابد.”
او گفت یک توافق جدید “میتواند به سرعت حاصل شود” — اما ایران به احتمال زیاد چیزی فراتر از توافق سال ۲۰۱۵ را متعهد نخواهد شد. چنین نتیجهای اسرائیل را خشمگین خواهد کرد.
همچنین ممکن است برای ترامپ کافی نباشد، کسی که قبلاً خواستار محدودیتهای بیشتر هم بر موشکهای ایران و هم بر نیروهای نیابتی شیعه آن در عراق، لبنان و یمن بود تا ادعا کند توافقی بهتر از پیشینیان دموکرات خود به دست آورده است.
دیپلماسی یا درگیری؟
آبرامز پیشبینی کرد که اسرائیل در هر صورت به ایران حمله خواهد کرد. حداقل از پاییز گذشته، اسرائیل در حال آمادهسازی موشکهای دوربرد بسیار دقیق — از جمله موشکهایی که قادر به اصابت به اهداف زیرزمینی هستند — برای یک حمله هوایی به ایران بوده است.
دولت ترامپ نیز یک تحول نظامی چشمگیر در منطقه ایجاد کرده، از جمله دو ناو هواپیمابر، بمبافکنهای استیلث B-2 اضافی، جنگندهها و همچنین سیستمهای دفاع هوایی.
با این حال، ترامپ به شدت میخواهد از یک جنگ جدید در منطقه جلوگیری کند — جنگی که مشاورانش به او هشدار دادهاند منابع نظامی را از سایر تهدیدات بالقوه، مانند چین، منحرف میکند و تلاشهای او برای به عنوان یک رئیسجمهور صلحطلب شناخته شدن را خدشهدار خواهد کرد.
دانا استرول، که در دولت بایدن مقام ارشد پنتاگون در سیاست خاورمیانه بود میگوید “رئیسجمهور واقعاً نمیخواهد از نیروی نظامی در اینجا استفاده کند”.
او گفت، مشابه نحوه برخورد روسای جمهور اخیر با ایران، به نظر میرسد ترامپ نیز “به این فکر کرده که یک اقدام نظامی چگونه خواهد بود و چه چیزی واقعاً میتواند به دست آورد، و سپس مسیر دیپلماتیک را امتحان کند.”
او اشاره کرد که ترامپ قصد دارد به زودی در ماه آینده از قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی دیدار کند. “آنچه او از تمام رهبران عربی که با آنها صحبت میکند میشنود این است که آنها جنگ بیشتری نمیخواهند.”
ترامپ گفته است که برای بدترین سناریو آماده است. “اگر نیاز به اقدام نظامی باشد، اقدام نظامی خواهیم کرد،” او روز چهارشنبه گفت و اضافه کرد که اسرائیل “بدیهی است که پیشتاز آن خواهد بود.”
ایران نیز خود را آماده میکند. عراقچی در واشنگتنپست نوشت: “حرف مرا به خاطر بسپارید: ایران دیپلماسی را ترجیح میدهد، اما میداند چگونه از خود دفاع کند”. “ما به دنبال صلح هستیم، اما هرگز تسلیم را نمیپذیریم.”
لارا جیکس / نیویورک تایمز / ۱۲ آوریل ۲۰۲۵
(لارا جیکس برای بیش از یک دهه در مورد مذاکرات دیپلماتیک آمریکا با ایران گزارش داده است.)
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
نیره خادمی / اعتماد
کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس در آخرین طرح خود برای اصلاح قانون خانواده در بخش «مهریه» به دنبال کاهش سقف مهریه زنان از ۱۱۰ به ۱۴ سکه است، آنهم در شرایطی که حتی با همین روندی که از گذشته تاکنون در پروندههای جدایی وجود دارد هم حقوق زنان تامین نمیشود و بسیاری از آنان پیش یا هنگام طلاق، مجبور به بخشیدن مهریه میشوند. براساس آخرین آمارها حدود یک میلیون و 900 هزار زن سرپرست خانوار تحت حمایت کمیته امداد و سازمان بهزیستی کشور قرار دارند و در مقابل تا دی ماه سال ۱۴۰۳ حدود هزار و ۹۱۰ نفر به دلیل ناتوانی در پرداخت مهریه در زندان بهسر میبرند.
مقایسه این آمارها نشان میدهد که در ازای هر مردی که به واسطه مهریه در زندان است، ۹۹۴ زن سرپرست خانوار پس از جدایی یا فوت همسر در دریافت مهریه ناکام بودهاند و توان تامین حداقلهای زندگی را ندارند بنابراین با وجود معیارهای سختی که این نهادها برای پوششدهی خانوادهها دارند، توانستهاند حمایت آنها را جلب کنند. علاوه بر این تاکنون هیچ کدام از قوای مقننه، مجریه یا قضاییه درباره زنانی که برای گرفتن طلاق ناکام مانده یا مجبور شدهاند مهریه خود را به خاطر دریافت حضانت فرزندان یا دستکم یکی از فرزندان خود ببخشند، آماری ارایه نکردهاند. اما سالهاست آمار زندانیان مهریه که عموما هم جمعیت چند هزار نفری را شامل میشود در بوق و کرنا است.
قصه سه زن که از مهریهشان گذشتند
«زهره» یکی از زنانی است که حدود ده سال پیش مجبور شده مهریهاش را ببخشد، طلاق نگیرد و زندگی کند. یا اگر هم طلاق گرفت دستکم بتواند حضانت فرزندش را بگیرد. او به «اعتماد» میگوید: «روزی که برای بخشش مهریه قرار بود به دفترخانه برویم چندین ساعت من را در شهر چرخاند و مدام تهدیدم کرد که اگر بخواهم مهریهام را بگیرم، هرگز نخواهد گذاشت پسرم را ببینم. آن وقتها پسر من خیلی کوچک بود و من واقعا میترسیدم که یک روز او را نبینم و واقعا در این زمینه ضعف داشتم، اما از طرفی نمیتوانستم با او زندگی کنم. میدانستم از او هر کاری بر میآید. کمااینکه حتی بعد از بخشیدن مهریه و طلاق هم این خیلی من را اذیت کرد و به شهر دیگر رفتند تا من نتوانم پسرم را ببینم. به چند دفترخانه رفتیم اما دفترخانهها از آنجایی که همیشه مردها، زنان را مجبور به بخشش مهریه میکنند، این را قبول نمیکردند. یک دفترخانه هم گفت اگر میخواهی مهریه را ببخشی، باید حق طلاق را به او بدهی. از دفترخانه که بیرون میآمدیم باز من را با بچهام تهدید میکرد. من هم تنها دلخوشیام در آن زمان پسرم بود و هیچ چیزی در آن زندگی نداشتم که فکر کنم مالک آن هستم. در نهایت رفتیم آخرین دفترخانه، حق طلاق را به من داد و مهریه را بخشیدم و چند ماه بعد هم طلاق گرفتیم.» او به یادش میآید یکی از همان روزها که درگیر طلاق بودند، همسر سابقش در یک درگیری شیشه روی میز را شکست و تیزی آن را روی گلوی پسر بچه گرفت تا برای بخشیدن مهریه راضی شود. در نهایت هم راضی شد و مهریهاش را بخشید و طلاقش را گرفت. با وجود این، حالا پس از گذشت ده سال از آن روزها دوباره چند ماهی است که نتوانسته پسرش را ببیند. «میدانی ما چوب نداشتن پشتوانه را میخوریم، قوانین از ما حمایت نمیکند و حتی خانوادههایمان از ما حمایت نمیکنند. آن زمان پولی هم نداشتم و مدام با خودم میگفتم، طلاق بگیرم کجا بروم؟ هیچوقت هم باور نداشتم که خودم میتوانم از عهده مشکلات بر بیایم، خیلی ضعیف بودم. زمانی که طلاق گرفتم خانوادهام میخواستند با من قطع رابطه کنند. برادرم تماس گرفت و گفت؛ طلاق گرفتی و آمدی اینجا قلم پایت را میشکنم. بچه من آن زمان یک سال و نیمه بود. روزی را که طلاق گرفتم ساعت ۱۲ شب بلیت گرفتم تا از تهران به شهرمان بروم، ۷ صبح رسیدم اما تا ده صبح با یک بچه در ترمینال نشستم تا من را به خانهمان راه بدهند.»
«منیژه» زن دیگری است که او هم چندین سال پیش مجبور شد مهریه و حتی نفقه خود را ببخشد تا فقط بتواند حضانت یکی از فرزندانش را بگیرد. او در گفتوگو با «اعتماد» به زمانی اشاره میکند که نهتنها دولت که خانواده هم هیچ حمایتی از او نکردند: «مهریهام ۱۳۶۲ سکه بود، البته آن دوران قیمت سکه تا این حد گران نبود، اما به هر حال همسر سابقم شرط گذاشت که اگر میخواهی دخترمان را ببری، باید تمام مهریهات را ببخشی، من هم به خاطر دخترم همه را بخشیدم آخر میدانستم دخترم را اذیت خواهد کرد. همینطور جلوی چشم من به دخترم فحشهای ناجور میداد و میگفت؛ تو مثل مادرت بدکاره هستی. دیدم اگر دخترم با او بماند احتمالا مورد آزار قرار میگیرد بنابراین همهچیز را بخشیدم. پسرم را نداد و با خود به تبریز برد و خیلی زود هم ازدواج کرد و بچهدار شد. گفت؛ این پسر است. پسر را نداد اما همان وقت هم که داشت ازدواج میکرد، از طریق واسطه من را آزار میداد و به من تهمت میزد.» او هم از حمایت خانواده برخوردار نبود و تا چند روز جرات نمیکرد ماجرا را به پدر و مادرش بگوید اما در نهایت گفت و آنها هم سرانجام با واقعیت روبهرو شدند. البته میگوید؛ حالا خیلی حمایتش میکنند و اوضاع مثل ۱۳ سال پیش نیست.
قصه «فرزانه» که در زمان طلاق ۴۲ سال داشت کمی عجیبتر است. همسر او مشکل ناباروری داشت اما فرزانه که به تازگی ۴۲ سالگی را رد کرده بود، میدانست که احتمالا تا چند سال دیگر باید آرزوی بچهدار شدن را برای همیشه فراموش کند، بنابراین طلاق را مطرح کرد اما نتوانست طلاق بگیرد. با وجود مشکل ناباروری آقا، دادگاه قبول نکرد. میگفتند آقا میتواند برود درمان کند، درحالی که سن باروری فرزانه داشت از دست میرفت. او درنهایت مجبور شد مهریه را ببخشد تا طلاق صادر شود و تا زمانی که مهریه را نبخشید، رای برایش صادر نشد، بدتر از همه اینها همسری که تا چند وقت پیش ادعای عاشقی داشت، برای فرار از پرداخت مهریه، پروندهای درباره رابطه نامشروع فرزانه با یکی از همکارانش که اتفاقا همسایهشان هم بود باز کرد و با پروندهسازی و تحت فشار گذاشتن او به طرز عجیبی توانست از زیر بار پرداخت مهریه شانه خالی کند.
در نخستین روزهال سال نو، «محمدحسین محمدی»، عضو کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس از بررسی کاهش سقف مهریه از ۱۱۰ سکه به ۱۴ سکه خبر داد و گفت: «پیش از این سقف مهریه ۱۱۰ سکه بود که کمیسیون قضایی با نظر کارشناسان تصمیم گرفت که سقف را روی ۱۴ سکه قرار دهد، یعنی ۱۴ سکه عندالمطالبه و الباقی آن زمانی که شرایط مالی برای دریافت آن مهیا باشد، داده شود.» این سخنان در شرایطی است که از حدود یک دهه پیش با کاهش سقف مهریه به ۱۱۰ سکه، زن تنها میتوانست بابت پرداخت نشدن این سقف از مهریه مجازات حبس را برای همسر اعمال کند. اگرچه اغلب با وجود نبود تمکن، امکان قسطبندی وجود دارد. بنابراین مگر در موارد خاص فرد به زندان نمیرود.
«مینا جعفری»، وکیل دادگستری هم در این باره به «اعتماد» میگوید که مجلس با این کار دست آقایان را باز میگذارد، اما باید از طراحان پرسید که براساس چه آمار، پژوهش و تحقیقی به این نتیجه رسیدهاند که پروندههای طلاق برای مردان به قدری بحرانی است که باید چنین طرحی را مطرح کنند: «فکر نمیکنم اوضاع در زمینه مهریه و مسائل مردان به قدری بحرانی باشد که تا این حد دستاندازی به حقوق زنان انجام شود. شاید در حوزه طلاق برای زنان که اکثرا هم در پروندهها خواهان هستند، شرایط بحرانی باشد اما هیچگاه آقایان به ماجرا ورود نمیکنند، چون بخش زیادی از کسانی که در این حوزه قانونگذار، سیاستگذار و تصمیمساز هستند، مرد هستند، بنابراین دغدغههای زنان برای آنان اولویت ندارد. طبیعی است در این شرایط به خاطر مسائل خودشان دنبال راهحل بگردند.»
آمارها چه میگوید؟
هر سال اما ستاد دیه، آمار زندانیان مهریه را اعلام میکند. چرا؟ چون در میان بقیه جرایم، پرداخت مدیونی این زندانیان هم بر دوش این ستاد است. بنابراین طبیعی است که آنها به دنبال راهکارهایی برای کاهش هزینههای ستاد باشند. سید اسدالله جولایی، رییس هیات امنای ستاد دیه کشور سال گذشته آمار زندانیان مرد ایرانی که به واسطه عدم پرداخت مهریه در زندان هستند را دو هزار و ۲۰۶ نفر اعلام کرد. طبق گفته او این آمار در دی ماه ۱۴۰۳ در روندی کاهشی به هزار و ۹۱۰ نفر رسیده است. چنین آمارهایی در شرایطی عنوان میشود که ما در زمینه زنان و مسائل آنان همواره با نبود آمار مواجه هستیم و قوه قضاییه به عنوان یکی از نهادهایی که به دادهها در زمینههای قضایی دسترسی بیشتری دارد، هیچگاه به این موضوع نپرداخته است و مرکز پژوهشهای مجلس هم به آن ورود نکرده است.
اما شاید بتوان در این زمینه به آخرین سخنان زهرا بهروزآذر، معاون رییسجمهور در امور زنان و خانواده در اسفند ماه سال گذشته استناد کرد. او از جمعیت پنج میلیون نفری زنان سرپرست خانوار در کشور خبر داد و گفت: «یک میلیون و ۳۰۰ هزار نفر از این زنان تحت حمایت کمیته امداد و ۶۰۰ هزار نفر نیز تحت حمایت سازمان بهزیستی هستند.» این درحالی است که بسیاری از این زنان اصلا به سازمانهای حمایتی مراجعه نمیکنند و در آمارهای رسمی نهادها هم حضور ندارند.
مینا جعفری هم در ادامه از نبود آمار در این زمینه گلایه کرده و میگوید: «مگر چند درصد زندانیان کشور به خاطر مهریه در زندان هستند. قوه قضاییه باید بیاید در این زمینه آمار بدهد تا بدانیم تا چه اندازه بحرانی است و چه بحرانی را در کشور ایجاد کرده است که به فکر حل آن افتادهاند، آنهم در شرایطی که ما در مقابل زنانی را میبینیم که درگیر طلاق هستند و نمیتوانند طلاق بگیرند و از آنها هم هیچ آماری وجود ندارد. قوه قضاییه باید این آمار را اعلام کند چون وقتی طرحی برای محدود کردن مهریه مطرح میشود، باید قوه قضاییه و مقننه اعلام کنند که برمبنای کدام کار پژوهشی و با کدام دادهها به این راهحل و طرح آن در مجلس شورای اسلامی رسیدهاند. هر دو نهاد هم بخشهای پژوهشی دارند و برای آن هم بودجههای کلان در نظر گرفته میشود. تغییر این قانون نیازمند تحقیق و پژوهش است و همینطور نمیشود برای سرنوشت مردم تصمیم گرفت.»
ظاهرا تنها پژوهش در این زمینه افکارسنجی است که سال ۱۴۰۱ موسسه افکارسنجی خانه ملت آن را انجام داده است و طبق این پژوهش که از تعداد ۱۰۲۰ پرسشنامه به روش تلفنی از این جامعه آماری گردآوری شده، آمده است: از نظر ۶۱درصد مردم، مهریه برای زنان به عنوان پشتوانه مالی محسوب میشود. همچنین از نظر ۶۷ و ۹ دهم درصد از مردم، بخشیدن مهریه در زمان طلاق میتواند به زنان در گرفتن حق نگهداری از فرزندان کمک کند. همچنین ۷۵ و هشت دهم درصد از مردم معتقدند بخشیدن مهریه میتواند به زنان کمک کند تا راحتتر طلاق بگیرند. ۴۸ و دو دهم درصد معتقدند مردان به خاطر مهریه، تحت فشار خواستههای همسران خود قرار دارند. ۷۱ و نه دهم درصد پاسخگویان نیز معتقدند زنان در طول زندگی یا در زمان طلاق برای گرفتن مهریه خود با مشکل مواجه هستند. ۸۳ و ۷درصد از مردم به نحوی با زندانی شدن مردانی که توانایی پرداخت مهریه را ندارند، مخالف هستند و ۸۱ و ۹درصد معتقدند برای گرفتن مهریه، قانون باید به زنان کمک کند. همچنین حدود ۳۹درصد موثرترین اقدام دولت برای کاهش میزان مهریه را تعیین سقف قانونی برای آن میدانند، ۲۶درصد گفتهاند دولت هیچ اقدامی نکند، ۲۲درصد دریافت مالیات پلکانی یا دریافت مالیات با نرخ ثابت را برای کاهش میزان مهریه موثر دانستهاند.
در عمل حق زنان پایمال میشود
هر بار که فعالان حقوق زنان از نابرابری در حقوق زن و مرد به ویژه در ازدواج سخن میگویند، عدهای در مقابل قد علم میکنند که زن در قوانین ما مهریه و نفقه دارد و حقوق از دست رفتهاش به این نحو جبران میشود اما در عمل حتی این حق زنان هم پایمال میشود. نهتنها مردان با شگردهای گوناگون آن را برای زنان غیرقابل دسترس میکنند که نهادهای تصمیمگیر هم آن را به بهانههای گوناگون اقتصادی یا اجتماعی محدود میکنند.
این حقوقدان در این باره بیشتر توضیح میدهد: «میگویند زنها در قوانین مهریه و نفقه دارند اما به تنها حق آنان در قوانین هم دستاندازی میشود. عقدنامه سند رسمی محسوب میشود اما چندین سال است انواع دستاندازیها به آن میشود و به راحتی هر کاری میخواهند با آن انجام میدهند. به اعتراضات فعالان و حقوقدانان این حوزه هم توجه نمیکنند و به صورت یکجانبه روی یک ساختار دست میگذارند و یک کفه ترازو را مدام سنگینتر میکنند، درحالی که طرف مقابل در حال آسیب دیدن است. باید از آنها پرسید که چه تسهیلاتی برای طرف دیگر قرار داد در نظر میگیرند؟ چرا حق طلاق را برای زنان درنظر نمیگیرند. وقتی قرار است این حق تا این حد، محدود و تضعیف شود باید در مقابل هم حق و تسهیلاتی برای طرف مقابل درنظر گرفته شود. زن در زمان طلاق نمیتواند به راحتی طلاق بگیرد و باید دلایلی برای آن بیاورد. زنانی هستند که نمیتوانند طلاق بگیرند، در زندگی میمانند و دچار آسیبهای روانی و آشفتگی روحی میشوند. در بسیاری از پروندهها طلاق عاطفی و فیزیکی مشاهده میکنیم. ازسوی دیگر قرارداد ازدواج در ازای کل زندگی یک زن به او حقی را داده است چون وقتی وارد رابطه ازدواج میشود، بسیاری از حقوق خود را از دست میدهد اما در ازای آن چه چیزی به این زن داده میشود؟ در جواب میگویید: مهریه؟ اما برای آن هم که محدوده درنظر گرفتهاید و عملا غیر قابل دریافت است. اگر مرد چیزی به نامش باشد و نرود آن را به نام کس دیگری ثبت کند، شاید بتواند به آن برسد اما درموارد بسیاری اموال از دسترس خارج میشود و زن در یک دایره تکراری نمیتواند به حقش برسد. باید تسهیلاتی هم برای زنان ایجاد کنید، مدام به یک طرف زخم میزنید؛ اینکه نمیشود. باید به دو طرف فشار وارد کنید چرا فقط به زنان فشار وارد میکنید؟من به عنوان وکیل دادگستری موارد بسیار کمی در پروندهها دیدهام که زنان بتوانند مهریه دریافت کند. مرد در زمان اجرا التماس میکند و میگوید؛ میخواهم زندگی کنم و با حقه و حیله زن را رام میکند. مرد اموال خود را از دسترس خارج میکند یا زن مهریهاش را میبخشد. تعارف که نداریم در کلیت، زن ایرانی میخواهد زندگی کند و سازگاری این را دارد، اما بعد از تمام این اتفاقات و بخشیدن مهریه، مرد به زندگی برنمیگردد. پرونده را میبندد و اموال را از دسترس خارج میکند و زن را رها میکند. یا اگر هم بازگردد آزارهایش چند برابر میشود. زنی که مهریه را میبخشد، میخواهد زندگی کند، اما مرد ابزارهایی دارد که میتواند به وسیله آن به زن فشار بیاورد. میتواند بچه را ندهد، اصلا طلاق ندهد و او را بدون نفقه رها کند و از دسترس خارج شود. متاسفانه این پروندهها زیاد است و در این سالها من فقط دو مورد دیدهام که زن توانسته در این باره موفق شود.»
مشکل چطور حل میشود؟
از نظر این حقوقدان باید کلیت قوانین را در این زمینه اصلاح کنیم، از جمله در زمینه ارث، مجازاتها و ازدواج. او میگوید: «کلیت قوانین ایران از صد سال پیش در حوزه مدنی همین بوده است. اگر بخواهید بخشی از آن را اصلاح کنید باید بخش دیگر را هم اصلاح کنید. باید این ساختار را از بین ببرید و از اول بسازید تا در حوزه خانواده هم بتوانید اصلاحاتی انجام دهید. اما باید برای این تغییر ساختاری تمایلی هم وجود داشته باشد ولی آیا این تمایل را میبینیم؟ نه نمیبینیم که در حوزه خانواده بخواهند این اصلاحات را انجام دهند، اما میبینیم تغییراتی را به ضرر زنان انجام میدهند در حالی که ما نیازمند تغییر و اصلاح کلیه قوانین در کلیت حوزه زنان هستیم. این قوانین صد سال پیش برای زن خانهدار آن دوره نوشته شده است با این رویکرد که نسبت به زن کاملا سنتی بودهاند، اما الان زنان خیلی مدرنتر هستند و مانند زنان صد سال پیش نیستند. بنابراین ما نیازمند تغییر و اصلاح کلی هستیم. درحالیکه آنچه اتفاق میافتد امتیاز دادن به بخش خاصی است. قوانین مجازات ارث و قوانین خانواده در کلیت باید تغییر کند. مثلا شروط ضمن عقد چرا فقط باید ضمن عقد باشد. زن هم یک انسان است که وارد زندگی مشترک میشود و باید بهطور برابر این شروط را داشته باشد و به عنوان قرارداد ازدواج آن را ببینند. شرایط ازدواج برابر باشد و بعد هم درباره مهریه باید تصمیمگیری شود. درباره آن هم نیاز است که جامعه شناس، مددکار اجتماعی و روانشناس پس از ساعتها کار پژوهشی عمیق نظر بدهد و حتی من به عنوان حقوقدان نمیتوانم درباره آن نظر بدهم چه برسد به نماینده مجلس که ممکن است مهندس باشد.»
تبعات تعیین سقف مهریه برای جامعه
اما این طرح در صورت تصویب چه تبعاتی در جامعه به همراه خواهد داشت. مینا جعفری میگوید: «در حال حاضر که شرایط ازدواج برای دختر و پسر دشوار شده است، با این قانون ازدواج برای دختر سختتر خواهد شد. او میگوید: مگر جانم را از سر راه آوردم که وارد ارتباطی بشوم که حتی ارزش مادی هم برای من ندارد، چون بدون هیچ تعارفی زنها نیازمند تامین مالی هستند. اما با این کار امنیت از او گرفته میشود. در ازای آن چه چیزی به آن زن میدهید؟ بنابراین آمار ازدواج پایین میآید. اگر هم اتفاق بیفتد مستحکم نخواهد بود. حالا میگویند قیمت سکه بالا رفته است اما این به زن چه ربطی دارد؟ مشکل اقتصادی دارید؟ بروید همان مشکل را حل کنید چرا بار مشکلات جامعه خود را به دوش زن میاندازید؟ زن چه گناهی کرده است که باید بار این مشکلات را به دوش بکشد.
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
بیانیه عفو بینالملل آلمان:
مرگ جمشید شارمهد حتی پس از کالبدشکافی همچنان نامشخص است
پس از اعلام نتایج کالبدشکافی جمشید شارمهد در روز جمعه در برلین، علت مرگ همچنان نامشخص باقی مانده است. سازمان عفو بینالملل از دادستان کل فدرال آلمان درخواست کرده است که فوراً تحقیقات کیفری را علیه مقامات ایرانی مظنون به مسئولیت مرگ شارمهد و تمامی جرایم ارتکابی علیه او آغاز کند.
به مناسبت انتشار جزئی نتایج کالبدشکافی شهروند درگذشته آلمانی، جمشید شارمهد، در صبح جمعه در برلین، یولیا دوشرو، دبیرکل سازمان عفو بینالملل در آلمان، اظهار داشت:
«یافته تکاندهنده کالبدشکافی این است که به دلیل وضعیت جسد، علت مرگ جمشید شارمهد قابل تشخیص نیست.
اینکه آیا اعدام جمشید شارمهد، همانطور که ابتدا توسط مقامات ایرانی در اواخر اکتبر ۲۰۲۴ اعلام شد، اجرا شده یا اینکه او پیش از اعدام برنامهریزیشده در بازداشت درگذشته است، همانطور که بعداً ادعا کردند، مقامات آلمانی بهسادگی قادر به تشخیص آن نیستند.
امتناع فعال مقامات ایرانی از ارائه اطلاعات به خانواده جمشید شارمهد درباره علت مرگ او و حتی آخرین محل نگهداری او، نشاندهنده بیاعتنایی به رنج مداوم خانواده شارمهد است. آنها سرانجام به پاسخ نیاز دارند.
علل و شرایط مرگ جمشید شارمهد در بازداشت باید بهطور کامل روشن شود. این که مقامات ایرانی ابتدا از اعدام سخن گفتند و سپس از مرگ در بازداشت، نشان میدهد که آنها عمداً قصد پنهان کردن شرایط واقعی مرگ را دارند. مقامات ایرانی در هر لحظه حقوق جمشید شارمهد را بهصورت شرمآوری نقض کردند - از ربودن او در سال ۲۰۲۰، شکنجه و بدرفتاری که در بازداشت متحمل شد، محکومیت به اعدام پس از محاکمهای ناعادلانه و بهدور از استانداردهای حقوقی، تا ناپدیدسازی او.
ما از دادستان کل جمهوری فدرال آلمان میخواهیم که با توجه به نتایج کالبدشکافی، سرانجام روند تحقیقات را آغاز کند و در صورت وجود شواهد کافی و قابلقبول، دستور بازداشت افرادی را که مظنون به مسئولیت کیفری در تمامی جرایم علیه جمشید شارمهد، از جمله ناپدید شدن اجباری و شکنجه هستند، صادر کند.
علل و شرایط مرگ او باید بهصورت مستقل، بیطرفانه و مؤثر بررسی شود و افرادی که مظنون به مسئولیت کیفری هستند، باید در محاکمات عادلانه محاکمه شوند. همچنین باید هر مقام ایرانی که عمداً شواهد را دستکاری یا نابود کرده و ممکن است مانع از دستیابی مقامات آلمانی به اطلاعات درباره مرگ جمشید شارمهد شده باشد، شناسایی شود. همه آنها باید پاسخگو شوند.»
زمینه
جمشید شارمهد در ژانویه ۲۰۲۳ به اتهام «فساد فیالارض» به اعدام محکوم شد ـــ اتهامی که سازمان عفو بینالملل آن را مورد انتقاد قرار داده، زیرا با استانداردهای بینالمللی مغایرت دارد و بهطور منظم بهصورت سیاسی مورد سوءاستفاده قرار میگیرد. جمشید شارمهد عضو گروه مخالف «انجمن پادشاهی ایران» بود که از خارج از مرزهای ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی و افشای نقض حقوق بشر در ایران فعالیت میکند.
در ژوئن ۲۰۲۳، غزاله شارمهد، دختر جمشید شارمهد، با حمایت مرکز اروپایی برای حقوق بشر و قانون اساسی (ECCHR)، علیه هشت عضو ارشد قوه قضائیه و سرویس اطلاعاتی ایران نزد دادستان کل فدرال آلمان شکایت کیفری ثبت کرد.
در اکتبر ۲۰۲۴، مقامات ایرانی ابتدا اعلام کردند که حکم اعدام شارمهد اجرا شده است. اما مدت کوتاهی بعد، بهصورت پرسشبرانگیزی اظهار داشتند که شارمهد «پیامدهای اعمال خود را متحمل شده است».
طبق گزارشهای رسانهای، جسد شارمهد در فوریه ۲۰۲۵ توسط مقامات آلمانی بررسی شده است.
مراسم یادبود جمشید شارمهد امروز با حضور دخترش، غزاله شارمهد، در برلین برگزار شد. سازمان عفو بینالملل نیز در این مراسم شرکت کرد.
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
دو دیپلمات اروپایی به خبرگزاری رویترز گفتند، وزرای امور خارجه اتحادیه اروپا قصد دارند ۹ مقام ایرانی مرتبط با آنچه این اتحادیه «سیاست گروگانگیری دولتی ایران» مینامد را در فهرست تحریمهای خود قرار دهند. انتظار میرود این اقدام روز دوشنبه تصویب شود.
در سالهای اخیر، نهادهای نظامی امنیتی ایران دهها نفر از شهروندان دوتابعیتی و خارجی را، عمدتاً به اتهام جاسوسی و مسائل امنیتی، بازداشت کردهاند. به گفته دیپلماتها، حداقل ۲۰ نفر از این افراد شهروند کشورهای اروپایی هستند.
گروههای حقوق بشری ایران را متهم کردهاند که از طریق این بازداشتها به دنبال کسب امتیاز از کشورهای دیگر است؛ اتهامی که ایران آن را رد کرده و به رسمیت شناختن تابعیت دوگانه را نیز انکار میکند.
فرانسه هبری تلاشها برای افزایش فشار بر ایران در این موضوع را بر عهده داشته است. دو نفر از شهروندان فرانسوی در شرایطی که این کشور آن را مشابه شکنجه توصیف کرده، بازداشت شدهاند.
ژان-نوئل بارو، وزیر امور خارجه فرانسه، اوایل این هفته به قانونگذاران گفت: «برای آزادی آنها، فشار بر رژیم ایران را افزایش خواهیم داد.»
وی بدون اشاره به تعداد افراد مورد نظر افزود: «ما روز دوشنبه تحریمهای اروپایی جدیدی علیه مقامات ایرانی مسئول این سیاست گروگانگیری دولتی وضع خواهیم کرد».
یک دیپلمات ارشد اروپایی و دیپلمات دیگری اعلام کردند که ۹ نفر از کسانی که مسئول این سیاست شناخته شدهاند، به فهرست تحریمهای اتحادیه اروپا اضافه خواهند شد. این تحریمها شامل مسدود کردن داراییها و ممنوعیت سفر است. اسامی این افراد اعلام نشده است.
دیپلمات ارشد اظهار داشت: «باید علیه این سیاست که افراد را در خیابانها بازداشت کرده و به زندان میاندازند تا چیزی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا به دست آورند، اقدام کرد و این همان کاری است که اکنون انجام میدهیم.»
در راستای تلاشها برای افزایش فشار بر ایران، فرانسه در حال آمادهسازی شکایتی علیه ایران در دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ) به دلیل نقض حق حفاظت کنسولی است.
همچنین ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا در ماههای اخیر موضع سختتری نسبت به پیشرفت برنامه هستهای تهران و حمایت نظامی آن از روسیه اتخاذ کردهاند.
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
پراجکت سیندیکیت / ۸ آوریل ۲۰۲۵
تنها دو ماه و نیم از بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید گذشته، اما جهان در همین مدت کوتاه، بهطرز بنیادینی تغییر کرده است.
ترامپ با سرعتی فزاینده در حال تضعیف روابط تجاری آمریکا و نظام تجارت آزاد جهانی است؛ نظامی که ایالات متحده پس از سال ۱۹۴۵ در ایجاد آن نقش اساسی داشت. تلاش او برای «آزادسازی» اقتصاد آمریکا از طریق اعمال تعرفههای فزاینده، تغییری اساسی نسبت به سیاستهای محتاطانهتر جنگ تجاری در دوره اول ریاستجمهوریاش بهحساب میآید. بنا بر گزارش «آزمایشگاه بودجه دانشگاه ییل»، متوسط نرخ تعرفه در آمریکا اکنون به بالاترین سطح خود از سال ۱۹۰۹ رسیده است.
ترامپ همچنین اتحادهای دیرینه آمریکا، از جمله ناتو و تضمینهای امنیتی آن را زیر سؤال برده است. در اواخر فوریه، او ولودیمیر زلنسکی را در دفتر بیضی کاخ سفید به صورت علنی تحقیر کرد و سپس او را از دفتر بیرون انداخت. از آن زمان، حمایت آمریکا از اوکراین عملاً پایان یافته و این امر دست ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه را قویتر از هر زمان دیگری در سالهای اخیر کرده است. ترامپ هیچ تلاشی برای پنهان کردن همدلیاش با روسیه، کشور متجاوز، نکرده و آشکارا جانب آن را گرفته است، نه جانب اوکراین، کشوری دموکراتیک که برای آزادی و حاکمیت خود میجنگد.
ترامپ همچنین پیشنهاد کرده که آمریکا کنترل نوار غزه را به دست گیرد، جمعیت آن را به سایر کشورهای عربی تبعید کند، و این منطقه را به یک مرکز تفریحی تبدیل نماید. او همچنان از الحاق کانادا، گرینلند و کانال پاناما سخن میگوید. ظاهراً کنترل بیشتر نیمکره غربی برایش کافی نیست؛ ترامپ میخواهد مالک آن هم باشد.
در حالی که همه انتظار آشوب را داشتند، کمتر کسی پیشبینی امپریالیسم آشکار را میکرد. تحلیلگران و مفسران سالهاست که شعار «اول آمریکا» را احیای جنبش انزواطلبی پیش از جنگ جهانی دوم تلقی کردهاند، اما ترامپ گویا به چیز دیگری فکر میکند. او خواهان جهانی است که در آن، شمار اندکی از ابرقدرتهای جهانی – در صورت لزوم بهطور خشونتآمیز – برای منابع، مواد خام و حوزههای نفوذ با یکدیگر رقابت کنند.
در داخل کشور، او به ثروتمندترین مرد جهان، ایلان ماسک – رهبر پیشتاز جنبش تکنوفاشیستی سیلیکونولی – اجازه داده است تا به بهانه صرفهجویی، حذف فساد و مقرراتزدایی، دولت آمریکا را از درون نابود کند. اخراجهای گسترده و انحلال کامل نهادهای دولتی پیامدهایی ماندگار به همراه خواهد داشت که حتی تصورشان نیز دردناک است. تنها فروپاشی آژانس توسعه بینالمللی آمریکا (USAID) ممکن است به مرگ صدها هزار نفر در آفریقا و سایر مناطق آسیبپذیر جهان منجر شود.
در مواجهه با چنین نابودی بیرحمانه و بیمهابایی، باید این پرسش اساسی را مطرح کرد: این اقدامات واقعاً چه دستاوردی برای ایالات متحده دارد؟ آیا آمریکا را قدرتمندتر خواهد کرد؟ اگر تصمیمهای دولت را صرفاً در چارچوب منافع خود آمریکا – یعنی حفظ قدرت و نفوذ جهانیاش – بررسی کنیم، تنها پاسخ ممکن این است: نه. بهنظر میرسد سیاستهای ترامپ، چه در عرصه داخلی و چه خارجی، روزبهروز بیشتر در جهت تضعیف آمریکا، یا حتی نابودی آن از درون، طراحی شدهاند.
در نهایت، دشمنی با اروپا هیچ سودی برای آمریکا ندارد. آمریکا با دور کردن متحدانش، یکی از ارکان اصلی جایگاه ابرقدرتی خود را از بین میبرد. برای دههها، «غرب» – ساختاری ژئوپلیتیکی بیرقیب از اتحادهای نظامی و روابط تجاری – بهمثابه عامل تقویتکنندهای برای قدرت و نفوذ ایالات متحده عمل میکرد. همین ساختار بود که باعث پیروزی آسان آمریکا در جنگ سرد شد و این کشور را از هر قدرت تاریخی دیگری نیرومندتر ساخت. از کنار گذاشتن همه اینها چه کسی سود میبرد؟ تنها روسیه و چین، که آرام و بیصدا نظارهگر خودکشی آمریکا بودهاند و منتظر لحظه مناسب نشستهاند.
میتوان همین حالا هم گفت که بازگشتی به نظم پیشین جهانی وجود نخواهد داشت. ترامپ اعتماد جهانی به آمریکا را دستکم برای یک نسل نابود کرده است. تعهدات ایالات متحده دیگر معتبر تلقی نمیشوند. نهادهای این کشور – از رسانههای بزرگ گرفته تا دانشگاهها و دفاتر حقوقی – پیش چشممان در حال فروپاشیاند. ایالات متحده همچنان از موقعیت جغرافیایی بینظیر خود میان اقیانوس اطلس و آرام بهرهمند خواهد بود، اما بقیه جهان میدانند که ترامپیسم به ویژگیای پایدار و ماندگار در سیاست آمریکا تبدیل شده است.
نابودی «غرب» و فروپاشی رهبری (و دموکراسی) آمریکایی، سیاست جهانی را در قرن بیستویکم بهطرزی بنیادین دگرگون خواهد کرد. نظم جای خود را به آشوب خواهد داد و خطر بروز جنگ افزایش مییابد؛ چرا که ابرقدرتهای رقیب برای کسب جایگاه و نفوذ، با یکدیگر درگیر خواهند شد. خود جامعه آمریکا نیز همچنان دوقطبی، اسیر بیمنطقی و مستعد نظریههای توطئه باقی خواهد ماند.
سینکلر لوئیس در رمانش با عنوان «اینجا اتفاق نمیافتد» که در سال ۱۹۳۵ نوشته شد، ظهور یک دیکتاتور در آمریکا را به تصویر میکشد؛ بازتابی از رژیمهای فاشیستی و نازی در اروپا. اکنون، نود سال بعد، آن پادآرمانشهر در حال تحقق یافتن است. مانند گوته پس از نبرد والمی در سال ۱۷۹۲، زمانی که ارتش پروس از برابر نیروهای انقلابی فرانسه عقبنشینی کرد، ما نیز شاهد آغاز دورهای تازه در تاریخ جهان هستیم. از اینجا به بعد، درد، رنج و بیعدالتی تنها بیشتر خواهد شد.
■ ای کاش تمامی اپوزسیون ایران از واقع نگریها بیاموزد که هرگز تاثیرات دولت ترامپ در مناقشه با ایران کمک به آزادی و دموکراسی نخواهد بود. بیاموزند که از منظر روسیه و چین ایران مهره کوچکی است که در مسیر اهداف ضد دموکراسی از آن استفاده میکنند. در سالهای قبل از ۱۹۴۰ ایران در سمت آلمان نازی ایستاد، اما میتوان گفت که عدم وجود اطلاعات کافی و فقدان ارتباطات مدرن، کشور و سیاست ورزان ایران را در تاریکی قرار داده بود. امروز بهانهای نیست. تکلیف حاکمان فعلی معلوم است و برای بقای خود آینده ایران را به حراج میگذارند. اما مخالفان رژیم از هر دست، بهتر است بدون بهانه در سمت درست تاریخ قرار گیرند.
با احترام، پیروز.
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
فرارو- درروزهای ابتدایی سال ۱۴۰۴، استان یزد به دلیل آسیب به خطوط انتقال، با قطعی آب چندین روزه مواجه بود.
به گزارش فرارو، گزارشهای متعدد ماههای اخیر نشان میدهد که میزان ذخیره آب درایران به حد بحرانی رسیده است و به نظر میرسد، تمام کشور با کم آبی و جیره بندی روبهرو باشد. در عین حال انتقال آب از جایی به حوضه آبریز دیگری باعث بروز مشکلات سیاسی و اقتصادی در جوامع شده است و اعتراضاتی نیز در بر داشته است. با توجه به اهمیت موضوع، پرسشهایی درباره چرایی این وضعیت و راه حل آن در جامعه مطرح است. «مهندس مهدی تقی زاده کارشناس و مستند ساز حوزه آب» در گفتوگو با فرارو به این پرسشها پاسخ میدهد.
آب یک منبع ملی است و نه محلی
در سالهای اخیر گفتمانی در کشور به وجود آمده است، اینکه هر استان مالک منابع آبی در قلمرو جغرافیایی خود است. عباراتی مانند، آب اصفهان را میبرند یا آب لرستان را به خوزستان و قم میدهند بیش از پیش شنیده میشود. در این باره مهندس تقی زاده معتقد هستند «ابتدا باید این موضوع شکافته شود که منظور از اینکه گفته میشود، «آب یک منبع ملی است» چیست؟ ابتدا حوضه آبریز باید تعریف شود. خط الراس کوهها را در نظر بگیرید. وقتی ابری روی کوهها میبارد، خط الراس کوهها به عنوان یه مرز طبیعی عمل میکند و مشخص میکند که هر قطره باران به کدام سمت کوه میرود. خط الراس کوهها را که به یکدیگر وصل کنید، محدودههای جغرافیایی شکل میگیرند که به آنها «حوضه آبریز» گفته میشود. حالا یا شکلی کاملا بسته داریم (حوضه آبریز بسته) یا شکلی که خطوط مرزی آن به دریا میرسد (حوضه آبریز باز). به طور طبیعی، میلیونها سال، آبی که به صورت طبیعی وارد یک حوضه آبریز میشده هیچوقت از آن حوضه به حوضه دیگری منتقل نشده و طبیعتا متعلق به آن حوضه آبریز بوده هست.»
مهندس تقی زاده افزود: «در این تعریف حوضه آبریز، انسان جایی ندارد؛ اما اگر نقش جوامع انسانی و سیاستگذاری را در نظر بگیریم؛ وضعیت ممکن است تغییر کند. در بازهای از تاریخ که فناوری توان مهار و تغییر مسیر آبها را به دست آورده، انتقالهای بین حوضهای متعددی در جهان رخ داده که تبعات و پیامدهای جدی هم داشته است. خصوصا توسعه ناپایدار وابسته به آب در حوضه مقصد، تعارضات و کشکشهای جدی بین ذینفعان حوضه مبدا و حوضه مقصد و ... بنابراین به گمان من، نگاه ملی به آب این معنا را نمیدهد که حکمران میتواند هر گونه که صلاح دید از آب استفاده نماید؛ و انتقال آب از یک حوضه آبریز به حوضه آبریز دیگر، فقط با رعایت سخت گیرانه معیارهای جهانی مجاز است»
موضوع آب در ایران تبدیل به یک ابر بحران شده است
به نظر میرسد موضوع آب در کشور تبدیل به یک بحران شده است و بزرگنمایی وجود ندارد، در این باره مهندس تقی زاده افزود: «مساله آب در کشور، بحران نیست؛ یک ابر بحران هست. فرق این دو چیست؟ از نظر من، میشود با مدیریت صحیح بحران مدیریت کرد و از آن عبور کرد، اما ابر بحران آب، یعنی وضعیتی که مساله آب، باعث فعال شدن زنجیرهها و حلقههای بسیار مخربی شده که زیست پذیری سرزمین را به شدت تهدید میکنند و بعضی از آنها مثل فرونشست، وارد روندهای غیرقابل بازگشت و خساراتهای جبران ناپذیر شدهاند. بله. ما در ایران با ابربحران آب مواجهیم. ابربحرانی که امنیت غذایی، سلامت، زیرساختها و معیشت مردم را به شدت تهدید کرده و همین امروز آسیبهای بسیاری به آنها وارد کرده است. به گمانم جامعه و نخبگان کشور، به وخامت مساله آب تا حد زیادی آگاهند. بخشی از عامه مردم هم به دلیل برخورد مستقیم با مساله، درک درستی از این وضعیت دارند. اما قشر خواب و بی تفاوت، متاسفانه سیاستگذاران و تصمیم سازان کلان کشور هستند. به نظر نمیرسد درکی از وخامت اوضاع داشته باشند و به دنبال حل مسائل ریز و درشت بی اهمیت دیگری هستند.
کم آبی تمام اقشار جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد
در روزهای اخیر، مسیر آبرسانی از اصفهان تا یزد به دلیل آسیب به زیر ساختها قطع شده بود و از سوی دیگر در گذشته کشاورزان اصفهانی نیز در دست به اعتراضاتی در مخالفت با انتقال آب زاینده رود به یزد زده بودند. این کارشناس حوزه آب در این باره معتقد هستند: «آب در سرزمین نیمه خشک ایران، یعنی قدرت. داشتن آب و داشتن کنترل بر آب یعنی قدرتمند بودن و دست بالا را در چانه زنیها داشتن. بیایید با این نگاه، وضعیت انتقال آب زاینده رود به یزد یا کاشان را بررسی کنیم. آبی که منتقل شده از سهم چه گروهی در حوضه آبریز مبدا، کم شده است؟ طبیعتا سهم آب صنایع قدرتمند استان اصفهان که کم نشده. بی دفاعترین بخش، اول از همه تالاب گاوخونی بوده که سالهاست آب درست و درمانی به آن نرسیده است. بعد از آن هم کشاورزان شرق اصفهان. کشاورزانی که زمینهای آنان خشک شده و بسیاری از آنها معیشت را از دست دادهاند و به خاک سیاه نشستهاند. اینها به مرور فهمیدند که اگر بخواهند حرفشان شنیده شود، باید قدرت داشته باشند. این شد که صنف کشاورزان، جان گرفت و کم کم تبدیل به بازیگر پر قدرتی در معادلات آبی حوضه زاینده رود شد. بازیگری که کماکان به قدرتمندی صنایع - خصوصا فولاد - نیست. حالا هم بعد از بارها تجمع مقابل سازمان آب منطقهای اصفهان و اعتراض به وضع فعلی، وقتی از دریافت بخشی از حقآبه خود، ناامید میشود، با ناامن کردن مسیر انتقال آب به یزد، سعی میکند صدای خود را به گوش حکمران برساند. بد نیست نگاهی هم به یزد بیاندازیم. آبی که از زاینده رود به یزد میرود، سهم چه کسانی میشود؟ معادله آب یعنی قدرت را در نظر بگیرید. قدرتمندان یزد چه کسانی هستند؟ کسی غیر از صنایعی که از اردکان تا خود یزد توسعه پیدا کردهاند و طی سالهای اخیر چند برابر شدند؟»
او افزود: «در ادبیات مدیریت منابع آب، اصطلاحی وجود دارد با عنوان: «تخصیص». وقتی حکمران حجمی از آب را برای چیزی تخصیص میدهد ضریب اطمینان پذیری هم کنار آن قید میکند. این ضریب برای کشاورزی بین ۷۰ تا ۸۰ درصد، برای صنعت حدود ۹۵ درصد و بالاترین اطمینان ممکن یعنی حدود ۹۷-۹۸ درصد برای آب شرب هست؛ بنابراین در شرایط خشکسالی و کم آبی، حکمران، قبل از همه حجم تخصیص داده شده به آب شرب را برمی دارد. بعد صنعت و در نهایت هر چه ماند، نصیب کشاورزی میشود.
افزایش نیاز آب شرب در یزد
حالا برگردیم به معادله آب برابر است با قدرت. از میان سه دسته کشاورزان، صاحبان صنایع بزرگ و شهروندان یا مصرف کنندگان آب شرب، کدام یک قدرتمندتر هستند؟ فکر کنم جواب واضح است: صنایع. اما در صف تخصیص آب در شرایط خشکسالی، صنایع نفر دوم صف هست. اینجاست که شعبده بازی جدیدی رو میشود: آبی که به نام شرب برداشته شده و به کام صنعت ریخته میشود! به نظر میرسد این شعبده بازی، هم اولویت تخصیص را رعایت میکند و هم معادله آب مساوی قدرت را. نه؟ بنابراین انتقال آبها با بهانه - دستاویز، مستمسک، دلیل یا هر چیزی که شما دوست دارید اسمش را بذارید – تامین آب شرب در حوضه مقصد، تعریف میشود. اما در کنارش، صنعت هم تخصیص خودش را میگیرد و نفع اصلی را هم میبرد. به این نکته هم اشاره کنیم که انتقال آب به یزد باعث بارگذاری صنعتی بیشتر در منطقه یزد شده و نتیجه مستقیم آن مهاجرت بیشتر و رشد شهر یزد و شهرهای حومه آن بوده؛ بنابراین انتقال آب به یزد، باعث افزایش نیاز آب شرب یزد شده.»
تولیدات کشاورزی با آب مصرفی همخوانی ندارد
در سالهای اخیر کشور با خشکسالی شدیدی در همه جا روبهرو بوده است، اما همچنان شاهد کشاورزی سنتی و احداث کارخانههای آب بر در سراسر کشور هستیم. در این باره مهندس تقی زاده معتقد هستند: «اینکه بگوییم در مصرف آب کشاورزی، اصلاحات رخ نمیدهد، عبارت دقیقی نیست. جزو الزامات کشاورزی، دسترسی به آب پایدار هست و قابل اطمینان هست. سوال: متولی تامین این آب کیست: وزارت نیرو؛ و متولی بخش کشاورزی کشور کیست؟ وزارت جهاد و کشاورزی. آیا وزارت جهاد مسئولیتی در قبال مصرف بهینه آب دارد؟ و آیا متر و معیاری برای کنترل نسبت محصول تولیدی به آب مصرفی، در وزارت جهاد تعریف شده؟ تا جایی که من دیدهام و میدانم خیر! وزارت جهاد خود را مسئول امنیت غذایی کشور و تولید غذا میداند؛ بنابراین اگر یک کشاورز در هر هکتار فقط ۵۰۰ کیلوگرم گندم تولید کند، از طرف وزارت جهاد مورد بازخواست قرار نمیگیرد که آب رو هدر دادی و تو باید حداقل ۵ تن در هکتار برداشت میکردی. وزارت جهاد به ایشان میگوید دستت درد نکند. ۵۰۰ کیلو هم ۵۰۰ کیلو هست. در صورتی که حجم قابل توجهی آب از دست رفته که میتوانست جای دیگری به محصول تبدیل شود. همین مدل ذهنی، مروج توسعه زمینهای کشاورزی در کشور هست و به دنبال بیشینه سازی تولید به ازای آب مصرفی نیست. گفتم، در وظایف قانونی وزارت جهاد هم چنین چیزی از آن خواسته نشده است. گفته شده وزارت نیرو باید آب تامین کند و کشاورزی، آب را تبدیل به غذا کند. این طراحی اشکال دارد. کشاورز اگر آب را مصرف کند و دست آخر هیچ محصولی هم به دست نیارد، کسی بهش کاری ندارد. به گمانم این اشتباه جدی، ریشه بسیاری از مسائل بخش آب کشور هست.»
تنها راه نجات در بلند مدت است
مهندس تقی زاده راه حل برون رفتن از این وضعیت را این گونه بیان میکنند: «وضعیت موجود، حاصل زوال حاکمیت و نگرش سیاسی به آب هست. به گمانم بخشی از مساله در کوتاه مدت هیچ راهکاری ندارد و بخش دیگری که راهحل داره هم مسیر آن، فقط مهندسی و تکنولوژیک نیست. مسیر در گام اول از بازگشت لایه سیاستگذاری کشور به عقلانیت و گذر از مطامع کوتاه مدت فردی، گروهی شروع میشود. وقتی صحبت از طمع میشود، دیگر فقط لایه سیاستگذاری مطرح نیست. برخورد بسیاری از مردم هم همینگونه است. متاسفانه افت شدید سرمایههای اجتماعی در سالهای اخیر و یادگیری اجتماعی طی چندین دهه، بسیاری را به نقطهای رسانده است که میگویند: «باید زرنگ باشی و کلاه خودت را محکم نگه داری که باد نبرد». در این وضعیت، حرف زدن از آینده سرزمین و ایران برای آیندگان، کار سختی است. هر چند، تاریخ نشان داده که لایه سخت خودخواهی و طمع مردمان گاهی با تلنگر گروهی آزاده و از خود گذشته، ترک برداشته و خرد شده و به نظر میرسد این همان روزنه امیدیست که برای همه ما مانده است.»
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
![]() |
مقدمه
در نظامهای اقتدارگرا، تصویر و مرگ همواره نقش مهمی در مهندسی اجتماعی و کنترل سیاسی ایفا میکنند. در ایرانِ و تحت نظام ولایی، مفهوم «شهادت» نه تنها یک رخداد فیزیکی بلکه پدیدهای فرهنگی، سیاسی و گفتمان قدرت است. حاکمیت ولایی هر ساله منابع عظیم اقتصادی اعم از بودجه و نیروی انسانی را بکار می گیرد تا صنعت شهادت سازی رونق داشته باشد. در این یادداشت تلاش میشود تا با تکیه بر نظریههایی چون “قدرت-دانش فوکو”، “سیاست مردگان” آشیل مبمبه، “ایدئولوژی” آلتوسر و “خشونت نمادین بوردیو”، و بررسی شواهد تجربی مانند نصب تصاویر شهدا در خیابانها، حضور اجباری دانشآموزان در اردوهای راهیان نور، و بهرهبرداری رسانهای نشان دهد که چگونه نظام ولایی حاکم بر ایران و دستگاه های پروپاگاندای آن و بطور خاص سپاه پاسداران مرگ را به ابزاری گفتمانی درمیآورد و از آن برای تربیت نسلهایی وفادار به نظم موجود بهره میگیرد.
صنعت شهیدسازی: از معنا تا ساختار نهادی
موسساتی نظیر بنیاد شهید، سازمان تبلیغات اسلامی، بسیج دانشآموزی و صدا و سیمای حکومتی از مهمترین نهادهای تولید گفتمان شهادتاند. نصب تصاویر شهدا در تمام معابر شهری، مدرسهها، بیمارستانها و حتی کارخانهها صورت میگیرد. مثلاً در تهران، بر اساس آمار شهرداری (۱۳۹۹)، بیش از ۳۴ هزار تابلو و بنر تصویر شهدا نصب شده است. اردوهای راهیان نور سالانه با شرکت میلیونها دانشآموز و دانشجو، با بودجههای هنگفت دولتی، سعی در بازسازی حافظه جنگ به سود حاکمیت دارند. رسانهها با تولید مستندهایی مانند «روایت فتح» یا سریالهایی مانند «وضعیت سفید»، از “شهدا” مورد نظر حاکمیت ابژههایی قدسی میسازند که وظیفهشان تبلیغ گفتمان حاکم و تبلیغ استمرار سرسپردگی به رهبر ولایی است.
حکمیت مردگان بر زندگان
مفهوم «حاکمیت مردگان» را میتوان با رجوع به نظریه دریدا از «Spectrality» یا «شبحگونگی» توضیح داد؛ شهدا به عنوان اشباح حاضر، حافظه جمعی را اشغال کردهاند. مدرسهها با مراسم صبحگاهی ذکر نام شهدا و مسابقات انشای «نامهای به شهید» تلاش میکنند نظام اخلاقی را به گذشته گره بزنند. هیچ اعتراض مدنی بدون متهمشدن به «بیحرمتی به خون شهدا» قابل بیان نیست؛ مردگان چارچوبهای مجاز کنش سیاسی را تعیین میکنند. “شهدا” تعیین می کنند که زندگان چه بپوشند یا چگونه زندگی کنند و جانشان را فدای رهبر نمایند.
برندگان صنعت شهیدسازی
رهبری سیاسی-دینی که از شهدا برای مشروعیت گفتمان قدرت انحصاری و مطلقه استفاده میکند. نهادهای نظامی مانند سپاه، مشروعیت سرکوب داخلی و دخالت در خارج از مرزهای ایران را با تکیه بر «ادامه راه شهدا» توجیه میکنند. خانوادههایی که نظام به آنها مزایای اقتصادی، استخدامی و پرستیژ اجتماعی اعطا میکند، در عین حال به نماد وفاداری بدل میشوند. بدین ترتیب صنعت شهیدسازی رونق یافته و به بهای فقر اکثریت شهروندان فربه تر میشود.
۱. مرگ در خدمت سرکوب و سلطه
۱-۱. میشل فوکو: مرگ و قدرت-دانش بر اساس نظریه قدرت-دانش فوکو، قدرت تنها با اجبار عمل نمیکند بلکه از طریق تولید معنا، روایت و دانش، سوژهها را درونیسازی میکند. آنچه شهادت خوانده میشود، در این راستا، نه بهعنوان پایان زندگی بلکه بهعنوان والاترین معنا برای هستی انسانِ مؤمن بازتعریف میشود. بدین ترتیب حاکمیت در عصر مدرن بدن مردگان را به خدمت میگیرد تا گفتمان قدرت را بازتولید کند؛ “شهادت، تن مقدس حاکمیت است.”
۱-۲. آشیل مبمبه: سیاست مردگان (Necropolitics) مبمبه نشان میدهد که اقتدارگرایان نه فقط از طریق زندگی، بلکه از طریق مرگ حکومت میکنند. در ایران، این موضوع در قالب تعیین اینکه چه کسی «شهید» است و چه کسی «اغتشاشگر» یا «فتنهگر»، نمایان میشود. نظام ولایی و دستگاه های سرکوب آن تعیین میکند کدام مرگ، سوگواریپذیر و مقدس است و کدام مرگ، نادیده یا مستحق تحقیر است.
۱-۳. جودیت باتلر: مرگ قابلسوگواری و مرگ بیارزش باتلر در نظریه «Grievable lives» توضیح میدهد که نظامهای گفتمانی تعیین میکنند که کدام زندگی/مرگ سزاوار عزاداری است. در گفتمان رسمی حکومت، تنها مرگی سزاوار عزاداری است که در خدمت بقای حاکمیت ولایی باشد.
۲. تربیت سوژه از مسیر شهادت: فرآیندهای اجتماعیسازی
۲-۱. آلتوسر: نهادهای ایدئولوژیک و میانجیگری در سوژهسازی آلتوسر نهادهایی چون مدرسه، رسانه، مسجد و خانواده را بهعنوان ابزارهایی برای درونیسازی ایدئولوژی معرفی میکند. تصاویر شهدا، سرودهای حماسی، اردوهای راهیان نور، و متون درسی با مضامین شهادت، فرآیند سوژهسازی وفادار را شکل میدهند.
۲-۲. پییر بوردیو: خشونت نمادین و نظم پنهان تصاویر زیباشناسانه از شهدا، نورپردازیهای خاص، و ساخت نمادهای فرهنگی حول شخصیتهای شهید، نشان از خشونتی نمادین دارند که از طریق آن، نظام بدون اعمال زور فیزیکی، ارزشها را طبیعی جلوه میدهد. در همین راستا است که سرمایه نمادین حاصل از شهیدسازی به طبقه حاکم امکان کنترل میدان اجتماعی را میدهد. در نتیجه “شهدا” به سرمایه نمادین حاکمیت تبدیل میشوند؛ خانواده های سرسپرده “شهدا” حامل مشروعیت اجتماعی میشوند.
۲-۳. گرامشی: بنا به نظریه گرامشی حاکمیت ولایی تلاش میکند با هژمونی فرهنگی، شهادت را به ارزش اخلاقی بدل کرده و از این مسیر، رضایت سرسپردگانش را برای تداوم جنگهای نیابتی، سرکوب داخلی، و سیاستهای پرهزینهاش فراهم سازد. کارکرد صنعت شهید سازی رژیم ولایی برساخت هژمونی از طریق ادبیات شهادت و تحمیل «ارزشهای گفتمان ولایی» بهعنوان حقیقت نهایی است.
۳. شواهد عینی از مهندسی فن آوری شهادت در ایران
- نامگذاری کوچهها، مدارس، و معابر به نام شهدا
- نصب گسترده تصاویر شهدا در فضاهای عمومی
- ساخت مستندها و سریالهایی درباره کودکان شهید (مانند فهمیده و حججی)
- برگزاری اردوهای راهیان نور بهعنوان نوعی زیارتگاه تربیتی
- تبدیل تصاویر شهدا به برندهای تبلیغاتی یا امور فرهنگی در کالاهای عمومی
نتیجهگیری:
صنعت شهیدسازی صرفاً تکریم مرگ نیست؛ بلکه ابزاری برای سیطره بر حیات روزمره زندگان است. مردگان، با تبدیلشدن به شبحهای زنده در حافظه و گفتمان رسمی، بر زندگان حکم میرانند. این سلطه نه از طریق اجبار فیزیکی، بلکه از طریق هنجارها، نماد و حافظه اعمال میشود. در نتیجه، تولید شهید بهمثابه سیاستی مستمر، زمینهساز سرکوب نرم و سخت، سکوت، سرسپردگی اجباری و حاکمیت حافظه بر امید میشود. فرآیند تقدیس مرگ در ایران، نه امری اتفاقی یا فرهنگی، بلکه پروژهای گفتمان ولایی، منظم و مهندسیشده است. نظام از مرگ برای برساخت «قهرمان»، مشروعیتبخشی به خشونت، و تربیت سوژههای فرمانبردار استفاده میکند. مرگ در این معنا، دیگر پایان زندگی نیست، بلکه آغاز وفاداری ابدی به قدرت و سرکوب روانی، نرم و سخت غیر خودی ها است.
—————————
1. Althusser, L. (1971). Lenin and Philosophy and Other Essays (B. Brewster, Trans.). Monthly Review Press.
2. Butler, J. (2004). Precarious Life: The Powers of Mourning and Violence. London: Verso.
3. Bourdieu, P. (1991). Language and Symbolic Power (J. B. Thompson, Ed.; G. Raymond & M. Adamson, Trans.). Cambridge: Polity Press.
4. Foucault, M. (2003). Society Must Be Defended: Lectures at the Collège de France, 1975–1976 (D. Macey, Trans.). New York: Picador.
5. Gramsci, A. (1971). Selections from the Prison Notebooks (Q. Hoare & G. Nowell Smith, Eds. and Trans.). New York: International Publishers.
6. Mbembe, A. (2003). Necropolitics. Public Culture, 15(1), 11–40. https://doi.org/10.1215/08992363-15-1-11
۷. مرکز اسناد انقلاب اسلامی. (بیتا). مجموعه آثار راهیان نور. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
۸. شهرداری تهران. (۱۳۹۹). گزارش آماری از نصب تابلوهای شهدا در معابر شهری. سازمان زیباسازی شهرداری تهران. برگرفته از وبسایت شهرداری: https://www.tehran.ir
۹. مدنی، س. (۱۳۹۸). تحلیل اجتماعی حافظه جنگ و فرهنگ شهادت. تهران: نشر نگاه.
۱۰. تورنگ، م.، & همکاران. (۱۳۹۵). شهادت و فرهنگ سیاسی در جمهوری اسلامی ایران. فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، ۱۲(۴)، ۷۵–۹۸.
۱۱. وبسایت راهیان نور. (سالهای مختلف). گزارشهای عملکرد اردوهای راهیان نور. برگرفته از: https://www.rahianenoor.com
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |
فرناز فصیحی / نیویورک تایمز / ۱۱ آوریل ۲۰۲۵
این یک جلسه فوری و محرمانه بود.
ایران در حال بررسی پاسخ به نامه دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، برای آغاز مذاکرات هستهای بود. از این رو، رئیسجمهور ایران، رئیس قوه قضائیه و رئیس مجلس ماه گذشته با آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران، دیدار کردند. این اطلاعات از سوی دو مقام ارشد ایرانی آشنا با این جلسه ارائه شده است.
خامنهای پیش از این بهصورت عمومی و مکرر هرگونه تعامل با واشنگتن را ممنوع و آن را نابخردانه و احمقانه خوانده بود. اما این مقامات ارشد، در اقدامی هماهنگ و غیرمعمول، از او خواستند تا مسیر خود را تغییر دهد. این دو مقام که نخواستند نامشان فاش شود، زیرا موضوع حساسی را مطرح میکردند، گفتند که پیام به خامنهای صریح بود: به تهران اجازه دهید تا با واشنگتن مذاکره کند، حتی به صورت مستقیم اگر لازم باشد، در غیر این صورت حکومت جمهوری اسلامی ممکن است سقوط کند.
کشور در حال حاضر با اقتصاد ویران، سقوط ارزش پول در برابر دلار و کمبود گاز، برق و آب دست و پنجه نرم میکند. مقامات هشدار دادند که تهدید جنگ با آمریکا و اسرائیل بسیار جدی است. آنها به خامنهای گفتند که اگر ایران از مذاکرات امتناع کند یا گفتگوها شکست بخورد، حمله نظامی به دو سایت اصلی هستهای ایران، نطنز و فردو، اجتنابناپذیر خواهد بود.
مقامات گفتند که در این صورت ایران مجبور به تلافی میشود و این خطر یک جنگ گستردهتر را به همراه دارد، سناریویی که میتواند اقتصاد را بیشتر تخریب کند و ناآرامیهای داخلی از جمله اعتراضات و اعتصابات را شعلهور سازد. آنها افزودند که جنگ در دو جبهه، تهدیدی وجودی برای نظام حاکم محسوب میشود.
در پایان این جلسه چند ساعته، خامنهای کوتاه آمد. به گفته این دو مقام، او ابتدا اجازه مذاکرات غیرمستقیم از طریق یک میانجی را صادر کرد و سپس، در صورت پیشرفت مذاکرات، اجازه گفتگوی مستقیم بین مذاکرهکنندگان آمریکایی و ایرانی را داد.
در ۲۸ مارس، ایران پاسخ رسمی خود را به نامه ترامپ ارسال کرد و آمادگی خود را برای مذاکرات اعلام نمود.
روز شنبه(۱۲ آوریل)، ایران و آمریکا اولین دور مذاکرات را در عمان برگزار خواهند کرد. اگر این مذاکرات به دیدارهای رو در رو برسد، نشانهای از یک امتیاز بزرگ از سوی ایران خواهد بود، کشوری که همواره اصرار داشته است نمیخواهد مستقیماً با آمریکاییها دیدار کند. ایران همچنان تأکید دارد که مذاکرات غیرمستقیم خواهد بود — به این معنی که هر طرف در اتاقهای جداگانه مینشیند و دیپلماتهای عمانی پیامها را رد و بدل میکنند — در حالی که آمریکا گفته است دو طرف قصد دارند مستقیماً با یکدیگر مذاکره کنند. برای هر دو طرف، خطرات این مذاکرات بسیار زیاد است.
«چرخش آقای خامنهای نشاندهنده اصل بنیادین همیشگی اوست که “حفظ نظام از ضروریترین ضروریات است”». این را حسین موسویان، دیپلمات سابق گفت که در تیم مذاکره هستهای ایران برای توافق سال ۲۰۱۵ حضور داشت و اکنون پژوهشگر مهمان در دانشگاه پرینستون است.
ترامپ نیز روز چهارشنبه در دفتر بیضیشکل کاخ سفید بار دیگر تأکید کرد که در صورت شکست مذاکرات، «در صورت لزوم، قطعاً» اقدام نظامی علیه ایران انجام خواهد داد.
ترامپ گفت: «من خواستههای زیادی ندارم، آنها نمیتوانند سلاح هستهای داشته باشند.» و افزود: «من میخواهم آنها رشد کنند. میخواهم ایران بزرگ باشد.»
این مذاکرات در حالی انجام میشود که نظم جهانی به سرعت در حال تغییر است؛ از تحولات منطقهای گرفته تا تعرفههای جهانی و تغییر اتحادها. گروههای شبهنظامی حامی ایران در منطقه، حماس و حزبالله، توسط اسرائیل تضعیف شدهاند، و ایران نیز پس از سقوط بشار اسد در دسامبر گذشته، یک متحد کلیدی در سوریه را از دست داد.
متحدان قدرتمند ایران، روسیه و چین، نیز این کشور را تشویق کردهاند تا بنبست هستهای خود با آمریکا را از طریق مذاکرات حل کند. این سه کشور اخیراً دو نشست در پکن و مسکو برگزار کردهاند تا درباره برنامه هستهای ایران گفتگو کنند.
از زمانی که ترامپ در ژانویه قدرت را به دست گرفت، روزنامهها و کارشناسان ایرانی ابراز نگرانی کردهاند که آیا اتحاد حسابشده ایران با روسیه و چین در خطر است یا خیر.
دولت ترامپ مستقیماً با دولت روسیه درباره جنگ اوکراین و ایران گفتگو کرده است. ترامپ همچنین به چین فشار آورده تا از خرید نفت تحریمشده ایران خودداری کند و پالایشگاههای چینی که نفت ایران را خریداری میکنند، جریمه کرده است.
همایون فلکشاهی، رئیس تیم نفت خام در شرکت «کپلر» که محمولههای نفتی را ردیابی میکند، گفت از ژانویه، ایران روزانه حدود ۱.۶ میلیون بشکه نفت خام صادر کرده که بیشتر آن به چین رفته است. این شرکت پیشبینی میکند در صورت گسترش تحریمهای آمریکا علیه چین، صادرات نفت ایران روزانه نزدیک به نیم میلیون بشکه کاهش خواهد یافت. این مسئله تأثیر بزرگی بر اقتصاد ایران خواهد گذاشت.
نگرانیهای اقتصادی بخشی از بحثهایی بود که مقامات ارشد در تلاش برای متقاعد کردن خامنهای به اجازه مذاکرات مطرح کردند.
به گفته دو مقام ارشد ایرانی که درباره این جلسه با نیویورک تایمز صحبت کردند، محمدباقر قالیباف، فرمانده سابق سپاه پاسداران و رئیس کنونی مجلس که فردی محافظهکار است، به خامنهای گفت که ترکیب جنگ با فروپاشی اقتصادی داخلی میتواند به سرعت از کنترل خارج شود.
رئیسجمهور مسعود پزشکیان نیز به خامنهای گفت که مدیریت کشور در بحرانهای فعلی پایدار نیست. دولت اخیراً قطعیهای جدید برق برای تهران و کارخانهها در این ماه اعلام کرده که خطوط تولید را تهدید میکند. در شهر یزد نیز کمبود شدید آب باعث تعطیلی مدارس و ادارات دولتی به مدت دو روز در این هفته شد.
روز شنبه، ایران توسط وزیر امور خارجه، عباس عراقچی، و آمریکا توسط فرستاده ویژه خاورمیانه، استیو ویتکوف، نمایندگی خواهند شد.
اگرچه اهداف این نشست اولیه محدود است — توافق روی چارچوب مذاکرات و جدول زمانی — اما در صورت پیشرفت مذاکرات، دیدار بین عراقچی و ویتکوف ممکن است در همان روز شنبه برگزار شود.
زمان برای برنامه هستهای ایران در حال اتمام است. ایران اکنون بسیار نزدیکتر از سال ۲۰۱۸، زمانی که ترامپ از توافق هستهای بین ایران و قدرتهای جهانی خارج شد، به توانایی تولید سلاح هستهای دست یافته است.
پس از خروج ترامپ از این توافق و اعمال تحریمها، ایران نیز برخی از تعهدات خود تحت این توافق را کنار گذاشت، تعهداتی که سطح غنیسازی اورانیوم را به ۳.۵ درصد محدود میکرد. ایران اکنون به غنیسازی ۶۰ درصدی رسیده است.
ایران همواره ادعا کرده که برنامه هستهای آن برای مقاصد صلحآمیز است، هرچند سازمان اطلاعات آمریکا اوایل امسال به این نتیجه رسید که ایران در حال بررسی مسیری سریعتر (اگرچه ابتداییتر) برای دستیابی به سلاح هستهای است در صورتی که تصمیم به دنبال کردن آن بگیرد. آژانس بینالمللی انرژی اتمی، که مسئول نظارت بر سایتهای هستهای ایران است، اعلام کرده که شواهدی از تسلیحاتی شدن این برنامه نیافته است.
ترامپ بارها تأکید کرده که توافق قبلی کافی نبوده و او خواستار یک توافق جامعتر است.
از سوی دیگر، خامنهای طبق گفته سه مقام ایرانی، شرایط و چارچوبهایی برای مذاکرات تعیین کرده است. او چراغ سبز برای بحث درباره برنامه هستهای — شامل مکانیسمهای نظارتی دقیق و کاهش قابل توجه غنیسازی اورانیوم — را داده است. اما به گفته این مقامات، او تأکید کرده که موشکهای ایران بخشی از دفاع ملی هستند و قابل مذاکره نخواهند بود.
موسویان، مذاکرهکننده سابق هستهای، گفت ایران هرگز به درخواست واشنگتن و اسرائیل برای تعطیلی کامل برنامه هستهای تن نخواهد داد و چنین شرطی را “خرابکننده توافق” خواند.
به گفته مقامات ایرانی، ایران همچنین آماده است درباره سیاستهای منطقهای خود و حمایت از گروههای مقاومت گفتگو کند و تمایل دارد از نفوذ خود برای کاهش تنشهای منطقهای، از جمله با حوثیهای یمن، استفاده نماید.
چهار مقام ایرانی گفتند خامنهای چند تن از مشاوران و افراد نزدیک به خود — کمال خرازی در امور سیاست خارجی، علی لاریجانی در استراتژی و محمد فروزنده در امور نظامی — را مأمور کرده تا مذاکرات با واشنگتن را در هماهنگی نزدیک با وزارت خارجه مدیریت کنند.
در نشانهای دیگر از نرمشدن موضع ایران، پزشکیان روز چهارشنبه در یک سخنرانی عمومی گفت خامنهای آماده است اجازه ورود کسبوکارها و سرمایهگذاریهای آمریکایی به بازار بکر ایران را بدهد.
خبر مذاکرات روز شنبه این هفته به عنوان تیتر اول روزنامههای ایرانی منتشر شد و حتی اقتصاد نیز نشانههای کوچکی از بهبود را نشان داد. قیمت ریال ایران در بازار سیاه اندکی در برابر دلار افزایش یافت و بورس تهران با رشد بسیاری از شرکتها بازگشایی شد.
علی واعظ، مدیر بخش ایران در گروه بحران (یک گروه تحقیقاتی مستقل)، گفت ایران با ترامپ فرصتی بینظیر برای رسیدن به یک توافق پایدار با آمریکا و احتمالاً حل یک اختلاف دیپلماتیک نزدیک به پنج دهه دارد. نفوذ ترامپ بر اسرائیل و حزب جمهوریخواه، که به طور سنتی مخالف توافق با ایران بوده، میتواند به هر توافق احتمالی وزن بیشتری بدهد.
واعظ گفت: «زمان بسیار کم، خطرات بسیار بالا و مسائل بسیار پیچیدهاند تا دیپلماسی بدون گفتگوی مستقیم دو بازیگر اصلی شانسی داشته باشد.»
سه شنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۴ -
Tuesday 15 April 2025
|
ايران امروز |