-
|
ايران امروز |
بررسی سه فاز نجات و چگونگی دو برابر شدن آب دریاچه در گفتوگو با مدیر دفتر تلفیق و برنامهریزی ستاد احیا
دلشورههای نمکین دریاچه با ۱۰ میلیارد تن نمک در حال رنگ باختن است. ۸ درصد کاهش برداشت آب و صرفهجویی ۶۰۰ میلیون مترمکعبی، سطح آب ارومیه را از ۱.۱ به ۴.۲ میلیارد مترمکعب رسانده است؛ عددی دو برابر سطح گذشته.
دو سال از اقدامات ستاد احیای دریاچه ارومیه گذشته و این نتیجه پس از اجرای فاز نخست از سه فاز تعریف شده به دست آمده است. با این حال انتقادات به فعالیتهای ستاد احیا بسیار است. از نحوه هزینهکرد بودجه و ایراد به بدنه کارشناسی گرفته تا منتسب کردن پرآبتر شدن ارومیه به بارندگیها. نقدهایی که کارشناسان در دو سالی که از آغاز فعالیت تیم دکتر کلانتری با ۷۵۰ متخصص میگذرد آنقدر پررنگ شده بود که اسباب ترتیب دادن گفتوگویی با مسعود تجریشی، مدیر دفتر تلفیق و برنامهریزی ستاد احیای دریاچه ارومیه شود. او در پاسخ به این نقدها میگوید: «بارشهای امسال با سال گذشته تفاوتی نکرده است. با این حال حجم آب دریاچه از ۱.۱ میلیارد متر مکعب در سال قبل با وجود نرخ بارندگی ثابت نسبت به سال گذشته به ۴.۲ میلیارد متر مکعب افزایش یافته است بنابراین به نظر نمیرسد بارندگی تاثیر چندانی در این افزایش داشته باشد.»
یکی از کارهایی که ستاد در این مدت انجام داد اتصال رودخانه زرینه رود به سیمینه رود بود. دلیل این کار هم مشخص بود. وقتی آب در رودخانه جاری میشود در دشت پخش شده و این به معنی تبخیر آن است. پس از اتصال دو رود، بارشهای سال گذشته به دریاچه منتقل شد و در دشتها تبخیر نشد. این اقدام صرفهجویی حدود ۶۰۰ میلیون متر مکعب آب به همراه داشت. در مجموع اقداماتی که ستاد احیا باید انجام دهد در قالب ۳هزار و ۳۰۰ پروژه تعریف شده است با این وجود نجات ارومیه به تنهایی کار آسانی نیست و به همین دلیل دعوت شد از نمایندگان کشورها. به جز کارشناسانی که برای بازدید حضور پیدا کردند و نظراتشان را ارایه دادند؛ اخیرا در وزارت امور خارجه جلسهای با سفرای ۲۵ کشور برگزار شد.
بنا بر تاکید تجریشی کشورها مسوول هستند در برابر سایت بینالمللی ارومیه و اگر روزی این دریاچه خشک شود؛ کشورها نیز در مقابل این اهمالشان باید پاسخگو باشند. جامعه بینالمللی نسبت به هر موضوع بینالمللی وظیفهای دارد کمااینکه ما هم با توجه به اینکه دریاچه در کشور ما واقع شده وظایفی داریم. اگر این دریاچه خشک شود تبعات آن دامنگیر کشورهای منطقه و دیگر کشورها نیز میشود به همین دلیل است که دولت ژاپن پا به میان گذاشت و ۳.۶ میلیون دلار تامین اعتبار کرد. با تمام این اقدامات اما احیای دریاچهای که ۲۰ سال در معرض تهدید اضافه برداشت و استفاده نادرست بوده، کار راحتی نیست و دو ساله انجام نمیشود.
بر این اساس مسعود تجریشی، مدیر دفتر تلفیق و برنامهریزی ستاد احیای دریاچه ارومیه از برنامههای طرحریزیشده برای احیای ۱۰ ساله ارومیه به «اعتماد» میگوید.
وضعیت دریاچه ارومیه در ابتدای دولت یازدهم آنقدر بحرانی بود که ستادی ویژه برای احیای آن تشکیل شود و ردیف اعتباری اختصاصی برای آن در نظر گرفته شود. در نقطه آغاز کار وضعیت چگونه بود و در این دو سال به چه نتایجی رسیدهایم؟
وضعیت دریاچه ارومیه را میتوان آیینهای از وضعیت کل کشور دانست. با وجود اینکه ما در منطقهای خشک زندگی میکنیم اما الگوهای توسعه کشور بر اساس چنین شرایط اقلیمی طراحی نشده است. یک نمونه بارز این الگوهای توسعه ایجاد کارخانه فولاد به عنوان صنعتی که حجم عظیمی آب نیاز دارد، در استان یزد است. وقتی به این نمونه نگاه میکنیم این پرسش به ذهن میرسد که بر اساس چه الگویی در یکی از کمآبترین مناطق کشور یکی از پر مصرف ترین صنایع را بنا کردهایم. امروز در دنیا براساس آمایش سرزمین الگوهای توسعه تعریف میشود بهطور مثال کشورها در مناطقی که آب فراوان است اقدام به تاسیس نیروگاه کرده و سپس صنایعی را که برای تولید به برق فراوان نیاز دارند در آنجا مستقر میکنند. اگر دقت کنید میبینید عمده تولیدکنندگان آلومینیوم در کشورهای حوزه خلیج فارس مستقر شدهاند. این استقرار بهدلیل اشتیاق آنها به این تولید نیست بلکه پس از محاسبات دریافتهاند هزینه تامین انرژی بیشترین سهم را در قیمت تمام شده آلومینیوم دارد و به همین دلیل باید در کشورهایی مانند عربستان و امارات که هزینه تامین انرژی پایین است، مستقر شوند. اما متاسفانه ما در کشور به این موضوع که به اصطلاح آمایش سرزمینی گفته میشود، توجه نکردیم یا بهطور سطحی به آن پرداختیم. بر همین اساس در دورهای در اطراف دریاچه ارومیه با دیدن منابع آب فراوان به کاشت چغندر که گیاهی پر مصرف است، اقدام کردهایم و به دلیل نداشتن طراحی درست در مورد توسعه حوزههای آبریز کشاورزی در آن مناطق بهطور بیرویهای این کشت گسترش پیدا کرد.
براساس الگویی که شما از آن نام بردید؛ گیاهان پر مصرف در منطقه پرآب ارومیه کشت شد. پس چه شد که بعدها این نوع کشت به عنوان طرحی مخرب شناخته شد؟
البته این نکته که کاشت محصولات پر مصرف یا تاسیس واحدهای صنعتی که نیاز به آب فراوان دارد باید در مناطق پر آب انجام بگیرد، درست است و اشکالی بر این موضوع وارد نیست اما سوالی که مطرح است این است که ما مجاز به استفاده از چند درصد آب حوزههای آبریز هستیم. تحقیقات نشان میدهد برای آنکه مصرف آب منجر به بروز تنشهای آبی نشود ما مجاز به استفاده از ۴۰ درصد از این آبها هستیم و از محل ذخیره ۶۰ درصد باید کمبود آب در دورههای کم آبی جبران شده و به عنوان ذخایر استراتژیک نگهداری شود. این در حالی است که ما در حوضههای آبریز دریاچه ارومیه بیش از ۷۰ درصد آب را مصرف میکردیم و باورمان این بود همیشه آب وجود خواهد داشت. حتی تا همین چند سال اخیر شاید ۳ سال قبلتر، هنوز برخی مسوولان کشور بر این باور بودند که باید از ۱۰۰ درصد منابع آب استفاده کرد، سه سد از سدهای بزرگ حوضه آبریز دریاچه ارومیه در سال ۱۳۸۹ به بهرهبرداری رسیدهاند. مدتها طول کشید تا به مسوولان ثابت کردیم این عدد یکدرصد پذیرفته شده و حاصل یک تجربه جهانی است. در سایر حوزهها مثل گندم مسوولان حوزه برای ذخایرشان حداقلی تعیین میکنند. بهطور مثال عنوان میکنند معادل مصرف یک سال کل کشور باید در سیلوها گندم ذخیره بماند تا در صورت بروز مشکل تا یک سال پیش رو با کمبود مواجه نشویم.
تعادل در منطقه دقیقا از چه زمانی بر هم ریخت؟
از زمانی که پمپهای آب در داخل رواج پیدا کردند تعادل طبیعی که بین منابع و مصرف آب وجود داشت از بین رفت. تا پیش از اینکه حفر چاه با ماشین آلات صنعتی امکان پذیر شود وضعیت متعادل بود و مردم با توجه به کم یا زیاد بودن آب مثلا در قنات مصارف خود را مدیریت میکردند و اگر آب قنات کم بود کمتر مصرف میکردند. از دهه ۵۰ که ماشینآلات در استخراج آب به کار گفته شد؛ استفاده نامتعادل از ذخایر آبی نیز آغاز شد. زمانی که دستاندازی به طبعیت الگو میشود باید شاهد آسیبهای آن نیز باشیم. در دو دهه اخیر استفاده از منابعی که تجدپذیر نیستند مانند ذخایر آب افزایش یافت. در گذشته تصور میشد آب مانند نفت نیست که پس از مصرف جایگزینی برای آن نباشد و بارش باران میتواند دوباره این منبع را تجدید کند در صورتی که این تجدید منبع اگر به موقع انجام نشود دیگر امکانی برای تجدید نخواهد داشت و ظرفیت ذخیرهسازی از بین میرود. در واقع تکنولوژی جدید به ما توان رصد کردن آسیبهای تکنولوژی دیگری را میدهد که همان استخراج آب با ابزارآلات صنعتی است. امروز همه جا دیگر صحبت از تغییرات اقلیم است و حتی در ساخت بنا هم آن را در نظر میگیرند. کشوری مانند ایران که با حساسیت کمتری نسبت به موضوع تغییر اقلیم برخورد کرد با مشکلاتی مانند خشک شدن دریاچه ارومیه و بسیاری دیگر از مناطق مانند دریاچه پریشان و تالاب گاو خونی و دریاچه بختگان مواجه شد.
همانطور که تاکید کردید الگوی نامناسب توسعه در تمام مناطق کشور وجود داشته است. چرا مشکل دریاچه ارومیه از همه پررنگتر مطرح و پیگیری شد؟
دلایل زیادی مطرح است. این دریاچه با داشتن ۴۰ میلیارد متر مکعب آب تعدیلکننده دما و تفرجگاهی بود که به آذربایجان هویت میبخشید و در منابع و کتابهای جغرافیا دومین دریاچه بزرگ آب شور دنیا مثالی قابل رویت قلمداد میشد که دارای شهرت جهانی ارزشمندی بود. در ۲۰ سال اخیر تقریبا ۲۰درصد از میزان بارندگیها و تولید روان آبهایمان کم شده است که حجمی معادل ۲ میلیارد متر مکعب در سال است. بدینترتیب هر سال آب ورودی به دریاچه ارومیه ۲ میلیارد متر مکعب کمتر شده که ریشه در تغییرات اقلیمی و توسعه زمینهای کشاورزی از حدود ۳۵۰ هزار هکتار به نزدیک ۵۰۰ هزار هکتار در دهه اخیر رسیده است که این افزایش هم نزدیک به ۲ میلیارد متر مکعب آب دیگر را مصرف میکند که مانع رسیدن این آب به دریاچه میشود. این میزان کاهش آب ورودی از اصلیترین دلایل خشک شدن دریاچه ارومیه است. هکتارها از زمینهای منطقه که تحت کاشت دیم محصولاتی مانند تنباکو و انگور بودند با دیدن سهولت بیشتر در دسترسی به آب به دلیل وجود سدهای جدید الگوی کاشت خود را تغییر دادند و کاشت دیم را کنار گذاشتند و به سمت کاشت سیب، گندم آبی و یونجه حرکت کردند. تب سدسازی به دلیل اینکه احساس میشد آب بیشتری در دسترس است کمک میکرد تا باغهای بیشتری ایجاد شود و کشاورزان به پرورش گیاهان پرمصرفتر بپردازند. این تغییر الگوی کاشت وابستگی و استفاده از آب را روزبهروز افزایش داد و به کاهش سطح ذخایر آبی منجر شد و هشدارهای کارشناسان مردم را هم نسبت به این موضوع حساس کرد و به صحنه آورد. این فشارها منجر شد دولت قبل کار گروههایی تشکیل دهد با این حال این فعالیتهای دولت به دلیل اینکه هم نتوانست مساله را عمیق ببیند و هم نتوانست آن را یکپارچه مدیریت کند و هم اقدام عملی را انجام نداد؛ موفقیتآمیز نبود.
این عدم توفیق موجب ایجاد ستاد احیا شد؟
در بهمن ۱۳۹۲ دولت آقای روحانی با توجه به تبعات اجتماعی- زیستمحیطی که خشک شدن دریاچه ارومیه میتوانست داشته باشد کارگروهی دیگر تشکیل داد در آن زمان تصور این بود که اگر دریاچه خشک شود گردوغبار آن مناطق شرق دریاچه را از بین خواهد برد و در نتیجه آن مردم باید از آن مناطق تخلیه شوند و به مناطق دیگر کوچانده شوند که این مساله مشکلات اجتماعی زیادی ایجاد میکرد. از طرفی دریاچه ارومیه یک سایت بینالمللی است و توجه بسیاری از نهادهای جهانی به آن معطوف است. حتی در دولت قبل عدهای از اعضای خانه کشاورز که به صورت نمادین در کنار دریاچه تجمع کرده بودند به بهانه اینکه چنین تجمعاتی در یک استان مرزی خطر امنیتی دارد، بازداشت شدند. بنابراین جنبههای این مساله بسیار فراتر از یک موضوع محیطزیستی و یک مطالبهگری مردمی معمولی پیش رفت و با روی کار آمدن دولت آقای روحانی دریاچه ارومیه تبدیل به نخستین اولویتهای برنامهریزی دولت شد.
از ۱۹ بندی که ستاد احیا برای دریاچه ارومیه تعیین کرده بود؛ چند بند به توافق نهایی رسید؟
آقای روحانی در مورد دریاچه ارومیه کارگروهی تشکیل دادند تا برخلاف کارگروههای دولت قبل توان اجرایی هم داشته باشد و به همین منظور وزیر نیرو را نیز مامور کردند تا در این زمینه فعالیت کند. آقای وزیر هم کار خود را با جلساتی در دانشگاه تهران آغاز کرد و به ۱۹ راهکار برای شروع طرح احیای دریاچه رسیدند. شاید هر ۱۹ راهکار فنی نبود اما مقدمهای برای حرکت در اینراستا بود. پس از چند ماه آقای چیتچیان اعلام کرد کار احیای دریاچه بهحدی است که او نمیتواند به امور وزارتخانه رسیدگی کند یا باید مسوول احیا دریاچه باشد یا وزیر نیرو. پس از آن بود که آقای دکتر کلانتری برای مدیریت این کار انتخاب شد. برای شروع ایشان به همراه مهندس کشاورز جلسهای با حدود ۲۰ نفر از اساتید و صاحبنظران در دانشگاه صنعتی شریف برگزار کردند و در آن جلسه به ما اعلام کردند که میخواهند مدیریت علمی مساله را به دانشگاه صنعتی شریف واگذار کنند. ما هم برای همکاری اعلام آمادگی کردیم. جلسات با همین افراد برای بررسی صورتمساله و کارهایی که تا آن زمان انجام شده بود چندبار دیگر تکرار شد نهایتا به این نتیجه رسیدیم که با این ساختار کاری از پیش نمیرود و نیاز به یک نهاد ساختارمند است که در آن برای بررسی عمیق مشکل و حل سریع آن گردش کاری وجود داشته باشد. این نهاد هم باید نگاهی عملیاتی و اجرایی به مساله داشته باشد و هم علم و تجربه جهانی را مدنظر قرار دهد. در جلساتمان به این نتیجه رسیدیم که اگر این مجموعه جدید ساختار حقوقی مشخصی نداشته باشد به نتیجه نمیرسد به همین جهت دو جلسه با بخش حقوقی نهاد ریاستجمهوری داشتیم و پیشنهاد ما تشکیل کارگروهی با اختیارات اصل ۱۳۸ قانون اساسی بود که با توجه به این اصل کارگروه میتواند جایگاه دولت را داشته باشد.
هدف ما سرعت بخشیدن به امور بود برای اینکه بشود بهجای دولت تصمیم گرفت تنها راه قانونی نیز اصل ۱۳۸ بود. آقای دکتر روحانی ابتدا مخالف این موضوع بودند. به این جهت که در دولت قبل آقای احمدینژاد بسیاری از امور حاکمیتی را با استفاده از این قانون به کارگروهها واگذار کرده بود که به نظر ایشان این کار مطلوب نبود و نمیخواستند خودشان هم تصمیمات حاکمیتی را به کارگروهها واگذار کنند اما نهایتا استثنا قایل شدند و به عنوان تنها کارگروه زیرمجموعه اصل ۱۳۸ با واحد حقوقی به توافق رسیدیم و کارگروه با اختیارات اصل ۱۳۸ با ریاست آقای جهانگیری و عضویت چند تن از وزرا به دبیری آقای کلانتری تشکیل شد و دانشگاه صنعتی شریف نیز برای هماهنگی بهتر با دستگاههای اجرایی جدا از مباحث فنی که در تهران انجام میشد دفاتری در دانشگاه تبریز و دانشگاه ارومیه تاسیس کرد. بعد از ایجاد ساختار حالا نوبت تعریف وظایف بود آقای دکتر روحانی فرصت پنج ماههای مقرر کردند تا ما راهکارهای خود را ارایه دهیم آقای کلانتری هم اعلام کردند میخواهم مجموعه در ارایه راهکارها به اجماع برسد. بدینترتیب نخستین اقدامی که انجام دادیم بررسی دوباره و دقیق ۱۹ راهکاری که پیش از این به آن رسیدند در کارگروههای تخصصی مجموعه بود. حدود ۷۵۰ نفر در کمک به ما مشارکت داشتند از کارشناسان و اساتید تا نخبگان و مردم عادی که به مسائل منطقه اشراف داشتند. این افراد را در قالب کارگروهها و کمیتهها دستهبندی کردیم و در بررسی مجدد ۱۹ راهکار، حدود ۷ راهکار را حذف کردیم و پس از آن راهکارهای خود را هم به راهکارهای قبلی اضافه کردیم و مجموعا به ۲۷ راهکار رسیدیم. برخی این راهکارها تسهیل ورود آب به دریاچه یا به اصطلاح پروژه لایروبی آبریزها بود. بخش دیگر راهکارها نیز به کنترل و حفظ وضعیت موجود موج گرد و غبار در منطقه مرتبط میشد. در این زمینه با شناسایی کانونهای بحران با حمایت از اقداماتی مانند درختکاری سعی در کاهش اثرات منفی گرد و غبار داشتیم. اقدامات دیگر در قالب حرکتهای نرمافزاری و مطالعاتی شکل گرفت. در این بخش به عنوان نمونه مطالعه روی توان استحصال صنعتی از نمک کف دریاچه با رعایت مسائل محیطزیستی صورت گرفت. بخش دیگر راهکارهای ما که از نظر من شاهبیت اقدامات است راهکارهای مربوط به کاهش برداشت بود. برای اینکه جلوی برداشت بیرویه مردم را از منابع آب بگیریم به این نتیجه رسیدیم که باید میزان ۷۰ درصدی برداشت آب را کاهش دهیم و این عدد را به ۴۵ درصد برسانیم لذا این موضوع را هدف قرار دادیم و طبق برنامه مشخص کردیم تا ۵ سال، هر سال ۸ واحد درصد کاهش مصرف آب داشته باشیم. به این ترتیب پس از پایان دوره ۵ ساله به عدد مورد نظر که همان میزان مصرف ۴۵درصدی بود، خواهیم رسید. اقدامات دیگر نیز کنترل برداشتهای غیرمجاز بود. واقعیت این است که هیچ حاکمیت بر آب منطقه وجود نداشت. به عبارت دیگر هرکس مایل بود با حفر چاه میتوانست اقدام به برداشت آب کند یا به برداشت غیرمجاز آب از کانالهای آبرسانی اقدام میکرد. ما عکسهایی داریم که در یک کانال با طول کمتر از ۲۰۰ متر که حقابه مشخصی از قبل داشت حدود ۱۴۰ پمپ غیرمجاز قرار داده شده بود. آخرین دسته از راهکارهای ما انتقال آب از نقاط دیگر به سمت دریاچه بود. در کل مجموعه ۲۷ راهکار در قالب ۶ محور اصلی دستهبندی شد که هرکدام از این راهکارها در مرحله اجرایی به پروژههای متعددی تبدیل میشود مثلا یک راهکار که زیرمجموعه محور تسهیل ورود آب به دریاچه محسوب میشود راهکار لایروبی رودخانههاست. ما ۱۴ رودخانه در منطقه داریم که آبریز دریاچه ارومیه است و این دستکم به معنی ۱۴ پروژه است البته ممکن است در برخی موارد مثلا لایروبی رودخانه آجیچای نیاز به پنج پروژه فرعی دیگر هم داشته باشد یا باز در همین محور اتصال آب زرینهرود به سیمینهرود یک پروژه با زیرپروژههای زیاد است. بهطورکلی میتوان گفت در مجموع برای این ۲۷ راهکار ۳۳۰۰ پروژه در دست اجرا داریم.
دوره زمانی اجرای این پروژهها چه مدتی است؟
یک دوره ۱۰ ساله برای اولویت پروژهها تعریف کردیم. کارشناسان به ما اعلام کردند اگر نتوانید در سه سال وضعیت دریاچه را تثبیت کنید به دلیل اینکه آبی برای حل کردن نمک وجود ندارد ارتفاع کف دریاچه افزایش مییابد و دیگر آب روی آن سوار نمیشود پس ما سه سال اول را دوره پروژههای احیای دریاچه و هفت سال بعد را دوره احیا قرار دادیم. منظور از احیا این است که دریاچه به شرایطی برگردد تا آرتیمیا بتواند به حیات خود در آن ادامه دهد. پس احیا در سه فاز تعریف شد. فاز نخست تثبیت، فاز دوم رسیدن به مرحله احیا و فاز سوم احیا بود. پروژههای احیا را نیز در افق ۱۱ساله برنامهریزی کردیم و در برشهای سالانه مشخص کردیم چه اقداماتی باید انجام شود و بودجه موردنیاز برای انجام آن، چه مقدار و در انتهای هر سال تراز و سطح آب چقدر باید باشد.
چرا باید دوره احیا اینقدر طولانی باشد؟ برخی معتقدند ستاد احیا از ظرفیتهای کامل کارشناسی برخوردار نیست و بعضا راهکارهایی که در ستاد مطرح میشود عواقب زیست محیطی دارد.
اگر دولت تمام منابع خود را هم بهکار بگیرد باز امکان احیا در مدت کمتر از این وجود ندارد. باید در نظر گرفت که طرح احیای دریاچهها در سایر نقاط جهان نیز در دوره ۱۵ الی ۲۰ ساله انجام میشود به هر حال مجموع ۷۵۰ نفر کارشناسان داخلی و خارجی ما به این نتیجه رسید که با کاهش مصرف آب و پروژههای مانند لایروبی و با مشارکت مردم در زمینه کشاورزی با بهرهوری بالا در این مدت میتوانیم اکوسیستم خود را به شرایط قبل برگردانیم. در تعریف این فرآیند هیچگونه تجربه جهانی را کنار نگذاشتیم. در این مدت کارشناسانی با تخصص دریاچههای آب شور از امریکا برای بازدید و مشاوره به منطقه آورده شدند. همچنین کارشناسان دریاچه آرال نیز از وضعیت دریاچه بازدید کردند. در واقع هیچ ایدهای در داخل نبود که مطرح شده باشد و ما به آن گوش نکرده باشیم. سعی کردیم در تمام این فرآیند به اجماع برسیم و میدانید که به اجماع رسیدن در این موضوعات کار راحتی نیست. بهطور مثال آقای کردوانی معتقد بودند احیای دریاچه دیگر ممکن نیست و تلاشها فایده ندارد اما ما در سه سال اول که قرار بود فقط وضعیت را تثبیت کنیم حتی آب وارد دریاچه کردهایم. ایشان معتقد بود ۱۰ میلیارد تن نمک در کف دریاچه وجود دارد و اگر آب به دریاچه ریخته شود نمک را حل کرده و آبهای زیر زمینی را هم شور میکند. ایشان با توجه به علم و تجربه خود این فرضیه را مطرح کردند و ما برای اینکه به اجماع برسیم از تعداد زیادی زمینشناس مشاوره گرفتیم و با بررسیهای انجام شده به این نتیجه رسیدیم که اطراف دریاچه از جنس خاک رس است و امکان ورود و خروج آب به دریاچه وجود ندارد. یا دیگر دوستان با تخصص منابع آب معتقد بودند رودخانهای میبینند که از بالا میآید و ۲۰۰ میلیون متر مکعب آب آن گم میشود و میگفتند حتما این آب به دریاچه میریزد. گاهی با دعواهای فنی زیادی رو به رو میشدیم. برای فهمیدن این موضوع نیز سرانجام آزمایش ایزوتیپ دیتنگ انجام دادیم. این آزمایش توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای موسسه تحقیقات آب انجام و مشخص شد عمر آب در داخل دریاچه دوسال است و این عمر در آبخوانها ۱۱ سال و در چشمهها حتی بیشتر از این است. این نتیجه که تاییدی هم بر نظر زمینشناسان ما بود نشان داد ۹۷درصد محیط پیرامونی دریاچه هیچ ارتباطی با دریاچه ندارد.
ما از تمام ظرفیت ملی برای احیای دریاچه استفاده کردیم و این به معنی استفاده از تمام افراد نیست. یک دوست هیدرولوژیست دیگری هم رشته من مدام از کار احیا ایراد میگرفت و نهایتا در صحبتی که با او داشتم فهمیدم از دعوت نشدن در جلسات ناراحت است. دلیل مخالفتهایش هم ناراحتی از همین موضوع است در صورتی که ما قرار نبود همه را دعوت کنیم. فرض ما بر این است که اگر شخصی از دانشگاه تبریز را دعوت میکنیم، نماینده کل دانشگاه است و کسی اگر در آن دانشگاه نظری دارد میتواند آن را با نماینده به عنوان یکی از اعضای کارگروه مطرح کند. از لحاظ فرآیندی این ۷۵۰ نفر میتوانستند ۷۵۰۰ نفر باشند اما ما قرار بود در پنج ماه به آقای دکتر روحانی بگوییم که چگونه میشود دریاچه ارومیه را احیا کرد. با توجه به این زمان ما باید چکیده این نظرات که توسط نمایندگان به ما منتقل میشد را میشنیدیم. تفاوت زیادی بین کاری که قرار است در پنج ماه انجام شود با کاری که قرار است در پنج سال انجام شود، وجود دارد. ما تصمیم گرفتیم در برخی موارد ابتدا در کوتاهمدت به جمعبندی برسیم و دوباره در بلندمدت به جزییات آن بازگردیم. مثلا اگر تصمیم اولیه ما کاهش کشاورزی است ما مطالعه در بحث معیشت جایگزین را در دستور کار بلندمدت خود قرار دادیم. در این مدت عدهای به نامشخص بودن آثار بهداشتی گرد و غبار اشاره داشتند برای رفع این نگرانی ما مطالعهای در باب کاهش آسیبهای بهداشتی در دستور کار قرار دادیم. اهمیت این مطالعات در آن است که اطلاعات اساسی که در زمینه احیا نیاز داشتیم و آمار دقیق که تا پیش از این در دسترس نبود را به دست آوریم. مانند اینکه حجم آب مصرفی دقیقا چه مقدار است یا سطح زمینها کشاورزی چند هزار هکتار است.
کارشناسان امریکایی که برای بازدید از دریاچه آمده بودند چه نظریهای برای احیا مطرح کردند؟
امریکاییهایی که برای مشاوره و بازدید به دریاچه ارومیه آمده بودند از کارشناسان دریاچه سالت لیک (Great Salt Lake) بودند که شباهت ظاهری زیادی به دریاچه آب شور ارومیه دارد. اگر تصاویر پیرامونی نباشد به سختی میتوان تشخیص داد که دو دریاچه متفاوت هستند. این دو دریاچه به خواهرخوانده نیز شهرت دارند. حتی در دریاچه ارومیه یک میان گذر وجود دارد که نمونه آن در دریاچه سالت لیک برای عبور قطار احداث شده است. امریکاییها میگفتند ما با استحصال صنعتی نمک از دریاچه سالت لیک سالانه میلیاردها دلار درآمد به دست آوردهایم و پیشنهاد دادند ما نیز به مطالعات استحصال صنعتی نمک را از کف دریاچه ارومیه آغاز کنیم. با رعایت نکات زیستمحیطی این پروژه را به سازمان زمینشناسی دادیم و از سازمان محیط زیست خواستیم بر آن نظارت کند. در حال حاضر این پروژه به نتایج خوبی رسیده است. در دریاچه ارومیه ۱۰ میلیارد تن نمک وجود دارد به این معنی که به ازای هر یک نفر روی کره زمین بیش از یک تن نمک در دریاچه ارومیه موجود است.
به جز استحصال نمک پروژههای تازه آغاز شده در دریاچه چه بوده است؟
در زمینه آسیبهای ناشی از خشک شدن دریاچه ارومیه و بررسی تاثیر منفی این موضوع بر مسائلی همچون بهداشت، سلامت، محیط زیست، کشاورزی و تاثیرات منفی اجتماعی مطالعاتی انجام شد. بررسی راهکارهای کاهش تبخیر آب نیز پروژه مطالعاتی دیگر در دست اقدام است. این مطالعات نشان میدهد پیامدهای خشکی دریاچه در حوزه بهداشت میتواند وحشتناک باشد. با مطالعات اولیه روی ۸۸ نفر در سن ۸ تا ۱۳ سال متوجه شدیم سه نفر از آنها ریههای کاملا گرفته دارند. ۳۰ درصد از این افراد مشکلات مختلف ریوی و ۱۵درصد آنها به آسم مبتلا هستند. طی این مطالعات به این نتیجه رسیدیم که با یک مساله بسیار جدی رو به رو هستیم. این مطالعات به ما توان میدهد پیشبینی کنیم اگر اقدامی انجام نشود چه تاثیری میتواند بر اقتصاد و صنعت و بهداشت و... داشته باشد پس از این دسته اقدامات مطالعاتی، گروهی دیگر از اقدامات در دستور کار قرار گرفت به عنوان اقدامات حفاظتی شناخته میشود. ما از گذشته میدانستیم با خشک شدن دریاچه به دلیل اینکه جهت باد از غرب به شرق است تبریز با مشکل مواجه میشود و همینطور هم شد. در حال حاضر در تبریز به دلیل غبار نمک زیرساختهای صنعتی دچار مشکل پوسیدگی شدهاند. برای کاهش اثرات مخرب غبارها، نیاز داریم کانونها را شناسایی کنیم. در کنار آن اقداماتی که مربوط به داخل دریاچه است را به سازمان محیط زیست برای اجرا ارجاع دادیم و آنچه در بیرون دریاچه است را به سازمان جنگلها و مراتع سپردیم. از بهمن ۱۳۹۲ که این مطالعات آغاز شد به فاصله کمی اقدامهای عملی هم صورت گرفت.
در حاشیه جاده ارومیه به سلماس که در غرب و نزدیک دریاچه است حرکت شنهای روان وجود داشت. این حرکت را به کمک کشاورزان توانستیم تثبیت کنیم. به کمک آنها بذرهای گیاه قره داغ در آن مناطق کاشته شد و باز با کمک آنها آبیاری صورت گرفت. امروز وقتی به آن مناطق نگاه میکنید پوشش گیاهی مناسبی شکل گرفته است. شاید این اقدامات هزینه کمی داشته باشد اما به هماهنگیهای زیادی نیاز دارد بنا براین ما در این قسمت با محدودیت مالی مواجه نبودیم.
بحث بودجه تخصیصی به ستاد احیا یکی از موضوعات چالشبرانگیز و پربحث در محافل کارشناسی است. برخی معتقدند ستاد اقدام مناسبی برای تخصیص بهینه منابع انجام نمیدهد. تا به حال چه میزان بودجه دریافت کردهاید و چه مبالغی تخصیص دادهاید؟
بودجه مصوب برای احیای دریاچه ارومیه در سال ۱۳۹۴، ۱۱۲۵ میلیارد تومان بود که قرار بود به ۱۷ دستگاه اجرایی متولی اجرای مصوبات ستاد احیای دریاچه ارومیه پرداخت شود که از این مقدار ۳۴۰ میلیارد تومان آن تا پایان سال ۱۳۹۴ پرداخت شد. همانطور که مطلع هستید؛ دستگاهها باید بودجه سال جاری را تا تیر ماه سال بعد خرج کنند یعنی برای تخصیص و هزینهکرد بودجه ۱۳۹۴ تا تیر ۱۳۹۵ فرصت دارند و اگر نتوانند هزینه کنند باید این منابع به خزانه بازگردد. برگشت به خزانه نیز به معنی عملکرد پایین است. در عین حال نمیتوان هزینه بیهوده نیز کرد. به همین دلیل هیچ دستگاه اجرایی زیر بار گرفتن منابع مالی بیشتر نمیرود.
آخر سال ۹۴ به دستگاه اجرایی اعلام شد هر چقدر پول لازم دارند اعلام کنند. در این سال بالاترین درصد درخواست ۷۵درصد کل بودجه بود و آن نهادی که ظرفیت دریافت بودجه خود را ۷۵درصد اعلام میکند تقریبا میتوان مطمئن بود که ۶۰ درصد منابع را بیشتر نمیتواند هزینه کند. اما اتفاقی که افتاد این بود که دولت به دلیل شرایط دشوار اقتصادی موفق به پرداخت حدود ۳۳ درصد بودجه شد. در سال ۱۳۹۴ کارمندان برخی دستگاههای دولتی به دلیل شرایط بد اقتصادی حتی تا ۲۸ اسفند ماه هم حقوق دریافت نکردند؛ به عبارت سادهتر بودجه ما نیز به شرایط عمومی کشور بستگی دارد. اگر تا ۶۰درصد بودجه اعلام شده اختصاص پیدا میکرد، ظرفیت هزینه کرد آن در دستگاههای اجرایی وجود داشت اما این میزان بودجه تخصیص نیافت و در عین حال واقعا ظرفیت دستگاههای اجرایی نیز استفاده از ۱۰۰ درصد بودجه پیشبینی شده نبود. پس گلایهها در مورد کمبود پول بهجاست چون تا دو برابر ۳۳ درصد پرداخت شده در دستگاههای اجرایی ظرفیت هزینه کرد وجود داشت ولی خود دستگاهها نیز توان بالایی برای جذب منابع ندارند. البته امسال آقای جهانگیری و شریعتمداری قول جبران پرداخت بودجه سال قبل را دادهاند. در بودجه سال قبل هم تا ساعت ۱:۳۰ بامداد شب سال نو بودجه پرداختی به ما را همان ۶۰ درصد پیشبینی کرده بودند اما با دستور رییسجمهور مبنی بر پرداخت دو هزار و ۸۰۰ میلیارد تومان از مطالبات بازنشستگان، خزانه ۲۷ درصد از بودجه ما را کم کرد و ساعت ۵:۳۰ صبح به ما خبر دادند که این میزان اعتبار از تخصیص خارج شده است. مجموع دولت واقعا تا ساعات پایانی قصد داشت این اعتبار را به دریاچه اختصاص دهد اما نهایتا بودجه ستاد که پرداخت شد ۳۳ درصد از پیشبینی کل بودجه آن سال بود.
در دوسال اخیر با همین میزان اعتبارات و برنامههای انجام شده چقدر از برداشت آب کم شده، آیا در دستیابی به کاهش هشت درصد هدف سالانهای که اشاره کردید موفق بودید؟
در موضوع کاهش برداشتها دو نکته مطرح بود. یک؛ کاهش درصد مصرف فعلی به سمت ۴۰ درصد و دوم؛ جلوگیری از افزایش برداشتهای جدید. در گذشته شما میدیدید در منطقه دستگاههای حفاری به راحتی مشغول حفر چاههای بدون مجوز بودند. این جریان سبب شد جلسهای با قضات آذربایجان شرقی و غربی برگزار کنیم و همچنین جلسات مشابهی با نیروی انتظامی و فرمانداریها. در این جلسات بر رعایت قانون تاکید شد. طبق قانون هرکسی چاه بدون مجوز حفر کند یا با پمپ از کانالهای آب برداشت غیرقانونی داشته باشد؛ باید با برخورد مراجع قضایی مواجه شود. برای این هدف ما هم از نیروهای مردمی استفاده کردیم هم با قراردادی به نام گشت و بازرسی، دستگاههای موجود را تقویت کردیم. باید اشاره کنم همکاری دستگاهها با ما کم نظیر بود. دادستان آذربایجان شرقی حتی گفت اگر تبعیضی در جمعآوری دستگاههای حفر غیرمجاز وجود نداشته باشد طی یک روز دستگاهها جمعآوری شده و اجازه داده نمیشود روند برخورد با متخلفان در دستگاه قضایی وارد کاغذ بازیهای اداری و طولانی شود. امروز میتوان گفت حفر چاههای غیرقانونی در این استان تقریبا قلع و قمع شد. در آذربایجان غربی هم آمار برخوردها بسیار خوب بود و اگر در این استانها دستگاه حفر غیرمجازی دیده میشد به سرعت ضبط و جمعآوری میشد. در واقع ما با استفاده از ظرفیتهای قانونی موجود و توجیه مسوولان نسبت به خطرات برداشت غیرقانونی آب برای دریاچه ارومیه توانستیم با این برداشتها برخورد کنیم و در این راه قضات و نیروی انتظامی و شرکتهای آب منطقهای همکاری خوبی داشتند. امسال هم اقدامی جدید در این راستا داریم که قراردادش سال گذشته بسته شد. بر اساس این قرارداد شرکت آب منطقهای باید در ازای منابعی که در اختیار میگیرد گروههایی را برای گشت محسوس و نامحسوس آماده کند. با این مجموعه اقدامات امسال توانستیم بسیاری از سر دهنهها را شناسایی کنیم. در سردهنهها افراد با خاکریزی، آب را به سمت مزارع خود هدایت میکردند. تمام این خاکریزها با بولدوزر و به کمک مردم بدون هیچ هزینهای از بین رفت.
نکته دیگری که مطرح است کاهش درصد مصرف فعلی و حرکت به سمت مصرف تا ۴۰درصد است. برای این کار با کمک تصاویر ماهوارهای دریافتیم که در شرق دریاچه ۲.۱ برابر نیاز واقعی به گیاهان آب داده میشود که اقدامی غیر ضروری و بیفایده است. در غرب دریاچه اوضاع بدتر هم بود و تا ۱/۴۵ برابر نیاز گیاه به آن آب داده میشد. با توجه به این دادهها به این نتیجه رسیدیم که دستیابی به عدد ۴۰درصد دور از واقعیت نیست. تا امروز توانستیم پیرو اقدامات انجام شده، مصرف آب سد بوکان را ۱۶ درصد کم کنیم. نکته جالب این است که با وجود اینکه مصرف آب را کاهش دادیم حجم تولیدمان افزایش پیدا کرد که تنفس بهتر گیاه را در شرایطی که به آن کمتر آب داده شود میتوان یکی از دلایل آن دانست. بر این اساس ما رقم ۴۰ درصد را از روی نظرات کارشناسی که با روشهای مختلف از جمله مطالعات روی تصاویر ماهوارهای به دست آمده بود به جمعبندی رساندیم و مطمئن هستیم این کاهش مصرف اثر زیان باری نخواهد داشت.
به جز سد بوکان در باقی مناطق هم کاهش مصرف داشتهاید؟ میخواهم بدانم به سالانه ۸درصد کاهش مصرف طبق برنامه رسیدهاید؟
قانون میگوید میزان مصرف باید در کل کم شود اما تعیین نشده که تمام مناطق باید ۸ درصد کاهش سالانه داشته باشد. مثلا در بخش کشاورزی گفتهایم که باید کل مصارف کشاورزی آب ۸ واحد درصد کاهش پیدا کند اما ممکن است این کاهش ۲۴درصد باشد. هدف این است که در مجموع ۲۶۵۰ میلیون متر مکعب آب به دریاچه هرسال اضافه شود. اگر ۵۰ درصد این میزان از جنوب دریاچه بیاید ممکن است بخواهیم این عدد را به ۷۰ درصد برسانیم یا از جهات دیگر دریاچه این آب را تامین کنیم. بدینترتیب تاکید هرگز این نبود که در تمام مناطق کاهش ۸ درصدی مصرف آب را داشته باشیم.
پروژه کاهش مصرف چه مدتی است اجرایی شده و در مجموع چقدر در منطقه کاهش مصرف اتفاق افتاده است؟
زمان اصلی اجرای پروژه کاهش مصرف از شهریور و مهر امسال آغاز میشود اما ما از دوسال قبل آن را در قالب طرحهای رهاسازی آب آغاز کردهایم. در جداول هدفگذاری شده آمده است در طول سه سال با خرید آب از سد بوکان از سد بوکان رهاسازی انجام شود ولی به دلیل اینکه آب زیادی در این حوزه وجود داشت ما زودتر و بیشتر رهاسازی انجام دادیم و این انتقال آب از سد به دریاچه به مفهوم کم کردن سهم آب کشاورزی است. در این مدت کاهش ۸ درصدی در این حوزه به دست آمده است. البته کاهش سهم آب کشاورزی مخالفتهای را به دنبال داشت. برخی کشاورزان در ابتدا تصور داشتند که آقای دکتر کلانتری و ستاد آمده و میخواهد کشاورزی در این منطقه را از بین ببرد. ولی بعدا متوجه اهداف ستاد شدند. یعنی کاهش مصرف آب همزمان با بهکارگیری فناوریهای نوین برای افزایش تولید و افزایش بهرهوری و تولیدات که به بهبود وضعیت معیشت آنان منجر شود.
این نقدها چندان بیراه نبود چراکه ابتدای کار ستاد طرح نکاشت را مطرح کردید.
استدلال ما این بود کشاورزان بیش از حد نیازشان آب مصرف میکنند، ما مصوبهای را به تصویب رساندیم که مورد تایید کارشناسان وزارت جهاد کشاورزی بود، در این طرح تاکید شده بود که برای گیاه مصرف ۸۰ درصد آب مورد نیاز کفایت میکند. همچنین راهکارهای کاهش مصرف را که گاهی در روش آبیاری و گاهی در نوع بذر و... دیده میشود برنامهریزی کردیم. در سال ۱۳۹۴ برای آغاز کار تنها به سازههایی مانند لوله کانال و آبیاری تحت فشار توجه میکردیم اما در سال ۱۳۹۵ وارد مباحثی همچون نوع بذر، ترویج، نشاکاری و تغییر الگوی کشت شدیم. وقتی به کل روشها نگاه میکنید میبینید یک طیف گسترده دارید که در قالب آن میخواهید برگردید و کم کم معماری مجددی را شکل دهید. هم در کشاورزی هم در حوضه آب و هم در مدیریت مصرف آب. مسلم است که این کار راحتی نیست. بهطور نمونه چغندرقند که گیاهی بسیار پر مصرف است هم برای طرح نکاشت مورد مخالفت قرار گرفت، لذا برای حل مشکل با کارخانههای تبدیلی چغندرقند در منطقه صحبت کردیم تا به اندازه نیاز خودشان چغندرقند بخرند و باقی مانده تولید را برای مصارف اصفهان و مشهد ارسال نکنند. ما مطالعه کردیم و متوجه شدیم ارزش چغندری که از منطقه خارج شده و به شکر تبدیل میشود حدود ۲۰ میلیون دلار است که هزینه واردات آن از خارج دو میلیون دلار ارزانتر است و توجیه اقتصادی ندارد. امسال سندیکای چغندرکاران به تمام کارخانهها بخشنامه کرده و مصوبه ممنوعیت خروج چغندر قند از استان گرفته شده است.
کشاورزان باید کشت جایگزین داشته باشند تا معیشتشان تحت تاثیر قرار نگیرد. مدتی پیش آقای کلانتری تاکید کردند کشاورزان درآمدی بالغ بر ۷ میلیارد تومان در سالهای گذشته داشتهاند. چگونه کشاورزان را متقاعد به چشمپوشی از درآمد فعلیشان خواهید کرد؟ برای اعلام محصولات جایگزین برای کاشت برنامهای دارید؟
به کار خانهها اعلام کردهایم اگر کشاورزی در گذشته چغندر به شما تحویل میداده به او توصیه کاشت گندم کنید. ستاد متعهد میشود مابهالتفاوت قیمت گندم و چغندر را به کشاورز پرداخت کند. اما عملا کسی برای این کار مراجعه نکرده است. برخی کشاورزان با اینکه هنوز پول چغندرهای سنوات گذشته را از کارخانهها دریافت نکردهاند هنوز به کاشت چغندرقند میپردازند. یا با وجود قیمت ۵۰ الی ۸۰ تومانی در منطقه باز به کاشت سیب ادامه میدهند. باید بدانید کشاورزان آذربایجان غربی و شرقی پایینترین سطح درآمد را نسبت به کشاورزان کل کشور دارند ما ابتدا باید در این منطقه مصرف آب را کاهش دهیم و سهم آب دریاچه را بپردازیم، سپس با اقدامات بهرهور، کشاورزی را سودمندتر کنیم. هماکنون با سازمان فضایی برای ساخت سنسورهایی که میزان دقیق رطوبت خاک را بسنجد و اعلام کند چه مقدار آب برای گیاهان کاشته شده لازم است همکاری خود را آغاز کردهایم. از سوی دیگر با بهترین دانشگاه کشاورزی دنیا توافق کردیم که آنچه از تجربه در بهبود کشاورزی دارد در اختیار ما قرار دهد. باید تاکید کنم دولت برای اینکه مصرف آب را کم کرده و آب اضافه مانده را به دریاچه بدهد همچنین معیشت زندگی کشاورزان را با بهرهوری بهبود ببخشد؛ عزم خود را جزم کرده است.
کارگروه شما هیچ کاشتی را بدون تعیین کشت جایگزین ممنوع نکرده است؟
این طرح بنا بود در سه سال نخست اجرا شود ضمن آنکه بسیاری از افراد به اشتباه فکر میکردند این طرح نکاشت بود در حالی که در این طرح نکاشتن مد نظر نبود بلکه «به کاشت» دنبال میشد. دلیل این سختگیری هم این بود که کارشناسان گفته بودند اگر تا ۳ سال آینده فکری به حال دریاچه نکنید باید احیای آن فراموش شود. تصمیم سختی بود مانند اینکه پزشک به خاطر نجات جان فرد تصمیم به قطع دست او بگیرد. ما نیز طرح «به کاشت» را اعلام کردیم تا آب را بگیریم و به دریاچه بدهیم اما با دیدن مخالفتها به دنبال پیدا کردن منابع آبی جدید رفتیم. در این طرح به کشاورزان گفته شده بود دو نوبت آب در اختیارشان قرار میگیرد. وقتی به قبل رجوع میکنیم میبینیم در شرایطی که در اطراف سد حسن لو کشاورزان کاشت دیم داشتند اما به یکباره عدهای آمدند و زمینها را آبیاری کردند. در اثر این جریان آب را از پایین دست با پمپ به بالا دست انتقال دادند آن هم با هزینه بسیار سنگین و الگوی مصرف را در منطقه تغییر دادند. این سیاست غلط حتما به یک معیشت پایدار منجر نمیشود. حال که آمدهایم و میگوییم این یک سیاست غلط از سوی دولت بوده، اعتراضها شکل میگیرد. جالب است که ما در شرایطی که عدس دیم در این منطقه تولید میکردیم این اراضی را تبدیل به زمینهای یونجه با آبیاری فراوان کردیم و در مقابل واردکننده عدس شدیم. امروز با وزارت جهادکشاورزی و نیرو توافق کردیم از امسال ۸ درصد مصرف آب را کم کنیم و برای این کار روی یک سری بذر دیم کار میکنیم که نیاز به دو مرتبه آبیاری دارند. با راهنمایی در حوزه ماشین آلات و نوع بذر و ترویج میتوان کاری کرد که کشاورز با دو نوبت آبدهی به درآمدی دو برابر همان عدسی که قبلا میکاشت برسد. پس ما دنبال این هستیم که کشاورزی را با الگویی که در آنجا جواب میدهد هماهنگ کرده و به اصطلاح یک زنجیره ارزش ایجاد کنیم. به این مفهوم که اگر من یک سیب میکارم باید سردخانه برای نگهداری آن را هم فراهم کنم، بازار فروش آن را درنظر بگیرم و امکان حمل و نقل محصول را فراهم کنم. تولید آن موقع است که اگر سیب کاشتیم درآمد کشاورز افزایش پیدا کرده و اقتصاد ملی رشد میکند. شرایط امروز که کشاورز سیب میکارد و به امان خدا رها میشود و نهایت ۸۰ تومان از هر کیلو سیب نصیبش میشود شرایط مطلوبی نیست.
این اتفاق نمیافتد مگر آنکه طرحهای ترویجی انجام شود. آیا اقدامی انجام دادهاید یا در دست اقدام دارید؟
در سال ۱۳۹۳ اگر به فهرست هزینه کرد ما نگاه کنید تمام منابع صرف کانال، لوله آبیاری تحت فشار و از این دست کارهای سازهای شده است. در مرحله دوم به مذاکره با لایههای تاثیرگذار مردم مثل ریش سفیدان و شوراهای روستا و شهر پرداختیم در سال ۱۳۹۴ به سراغ زراعت رفتیم و از بخش زراعت وزارت جهاد کشاورزی دعوت به همکاری کردیم. امروز ما به دنبال نشا کاری هستیم. چراکه دو نوبت آبدهی را کم میکند. اگر از پنج نوبت آبدهی در منطقه دو نوبت را کم کنیم یعنی ۴۰ درصد مصرف را کاهش دادهایم که رقم بزرگی است. اقدام دیگر نیز اصلاح بذرهاست. در حال حاضر میانگین برداشت گندم آبی ما سه تن در هکتار است. در حالی که دیمکاران ما نزدیک دو تن برداشت میکنند حال آنکه گندم آبی باید ۷ تن در هر هکتار محصول بدهد. یکی از اصلیترین دلایلش وجود بذر نامرغوب و نداشتن ترویج درست است. ما در سال ۱۳۹۴ برای ترویج و اصلاح بذرهای نامرغوب و همچنین فعال کردن مراکز خدمات فناوری بودجه اختصاص دادهایم و در سال ۱۳۹۵ وارد تحقیقات و ترویج شدهایم. با آقای دکتر زند جلساتی برگزار کردهایم و امسال پروژههای ترویجی خود را آمادهسازی میکنیم. چند نقطه را در آذربایجان غربی و شرقی بطور نمونه مشخص کردهایم.
قصد داریم معماری جدید طراحی شده را در منطقهای ترویج دهیم که دستکم ۵۰۰ نفر مروج و کارشناس ترویج حضور دارند. پس امسال ما به زنجیره خودمان ترویج را اضافه کردهایم و سال آینده قصد داریم باغبانی را نیز به این زنجیره اضافه کنیم و به کمک جهاد کشاورزی با ایجاد زیرساخت از مسائل سازهای به مسائلی غیر سازهای که یک مقدار عمیقتر است حرکت کنیم. بسیاری به ما ایراد میگیرند چراکه اصولا ما ایرانیها اساسا چندان صبور نیستیم. ۲۰ سال یک چیز را نابود میکنیم و میخواهیم دو روزه مساله را حل کنیم. یکی از مسوولان میگفت شما چه میگویید؟ من خودم برای افزایش تعداد چاهها جایزه گرفتهام و شما الان میگویید از سدها وچاههای احداث شده، استفاده نکنید؟ باید دانست تغییر نگاه چنین مدیرانی کار راحتی نیست. خود همین مدیران میشوند جزئی از مقاومت در برابر حرکت رو به جلوی ما. با همه این مقاومتها و مشکلات از مسائلی که حل آن آسانتر بود شروع کردیم و امروز به سراغ مسائل پیچیدهتر رفتهایم. به مسائلی رسیدهایم که با مردم سر و کار داشته و نیاز به نهادسازی دارد. برای همین نهادسازیها به هماهنگی با دستگاههای بیشماری احتیاج است که اگر کسی به روند کاری ما دقت کند میفهمد بهطور کارشناسی حرکت شده است. اما اگر سطحی نگاه شود ممکن است بگویند اینها هم آمدهاند چند لوله بخرند و کار بگذارند. شاید با نگاهی به هزینههای ابتدایی ما چنین تصوری دست دهد اما هزینههای سخت افزاری هم برای فراهم کردن زیرساختهای اصلی لازم بود ولی با دیدن فهرست هزینههای ما در سال ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ هرکسی متوجه میشود که به سمت حل مسائل غیرسازهای و پیچیدهتر حرکت میکنیم.
چه میزان اعتبار برای این اقدامات اختصاص دادهاید؟
امسال ما ۸ میلیارد تومان به ترویج اختصاص دادهایم که بودجه خوبی برای شروع است. این رقم در سال گذشته صفر بود. در واقع این روش زنجیره ارزش را میبیند. برنامههای تدوین شده با نگاه به توسعه روستایی طراحی شده است. برای مثال اگر به تاریخ گل محمدی نگاه کنید میبینید در کشور ما تاریخی هزار ساله دارد. گل رز ما را بردند در دمشق و گفتند این رز دمشقی است. امروز بلغارستان با سابقه نزدیک به ۳۰۰ سال بیشتر از ما در تجارت گل محمدی نقش دارد. ما باید برای توسعه همین تجارت بررسی میکردیم تا ببینیم اگر ۱۰ هزار هکتار زیر کشت داشته باشیم چه تعداد کارخانه و چه میزان سرمایهگذاری نیاز است تا محصولات این زمینها را به یک کیلوگرم اسانس تبدیل کنیم. به این ترتیب به جای فروش هر کیلو گل ۵ هزار تومان و هر لیتر گلاب ۱۵ هزار تومان، یک کیلوگرم اسانس را ۱۰۰۰ دلار بفروشیم. این یعنی اینکه ما زنجیره ارزش را برای بهرهوری بیشتر از محصول ایجاد کردهایم. برای ترویج چنین اقداماتی نیاز است ما در هر منطقه یک مزرعه نمونه ایجاد کنیم تا سایر مزرعهداران با دیدن درآمد بیشتر آن خود به خود به دنبال شیوههای نوین ما باشند. حاصل این برنامهریزی کاهش مصرف آب به دلیل استفاده از روشهای علمی را به دنبال دارد. ما به کشاورز نمیگوییم کشاورزی نکن و تولید صنایع دستی داشته باشد بلکه با نگاه به آمایش سرزمینی روشهای محتلف کاشت را که در آمد بیشتر برای کشاورز وکشور ایجاد میکند ارایه میدهیم.
در برنامههای ستاد منابع آبی جدیدی پیشبینی کردهاید. این آبها از کدام محل تامین میشود؟
ما مصوبهای گرفتیم که ۶۰۰ میلیون متر مکعب آب به جای توسعه اراضی جدید کشاورزی به دریاچه منتقل شود. این یکی از پروژههای تامین منابع جدید آب برای دریاچه است.
پروژه دیگر نیز انتقال آب ارس بود که دیگر در دستور کار قرار ندارد. چراکه پس از بررسی مشخص شد هر متر مکعب آب ۵ هزار تومان هزینه دارد از این رو به دلیل صرفه اقتصادی پایین این برنامه حذف شد. از دیگر راهها نیز جمعآوری و تصفیه پسابها و انتقال آن به دریاچه است که تا ۳۰۰ میلیون متر مکعب میتوانیم آب تصفیه شده را به دریاچه باز گردانیم. این طرح از امسال برای تکمیل شبکه فاضلاب و تصفیه فاضلاب ۱۴ شهر آغاز شده است. اینها پروژههای چند منظورهای است که علاوه بر تامین آب برای دریاچه به روند توسعه نیز در کشور کمک میکند.
امروز وسعت دریاچه که در دوران پرآبی ۵ هزار و ۷۰۰ کیلومتر و در دوران کم آبی ۸۵۵ کیلومتر برآورد میشد؛ به چه سطحی رسیده است؟
در طول ۲۰ سال اخیر بهطور میانگین دریاچه با کاهش ۴۰ سانتی سطح آب مواجه بود ما در طول سه سال از آخر ۱۳۹۲ که کارمان را شروع کردیم توانستیم سطح آب دریاچه را با اقدامات اجرایی افزایش دهیم در واقع ما وضعیت دریاچه را تثبیت کردیم.
پرآبتر شدن دریاچه به عقیده برخی منتقدان بیارتباط با بارندگیهای صورت گرفته نیست. شما در یک تحلیل بیطرفانه بارندگیها را تا چه حد در پرآبتر شدن دریاچه موثر میدانید؟
بارشهای امسال با سال گذشته تفاوتی نکرده است. با این حال حجم آب دریاچه از ۱.۱ میلیارد متر مکعب در سال قبل با وجود نرخ بارندگی ثابت نسبت به سال گذشته به ۴.۲ میلیارد متر مکعب افزایش یافته است. به نظر نمیرسد بارندگی تاثیر چندانی در این افزایش داشته باشد. نخستین اقدام ما این بود که رودخانه زرینهرود را به سیمینهرود متصل کردیم. دلیل این کار هم مشخص بود. وقتی آب در رودخانه جاری میشود در دشت پخش شده و این به معنی تبخیر آن و عدم رسیدن به دریاچه است. یکی از کارشناسان ایده اتصال این دو رود به هم را ارایه کرد. پس از مطالعه روی این پیشنهاد دیدیم این دو رود سالها قبل هم به هم متصل بودند. بر این اساس پروژه را از سال ۱۳۹۴ عملیاتی کردیم. پس از اتصال دو رود، بارشهای سال گذشته به دریاچه منتقل شد و در دشتها تبخیر نشد. این اقدام صرفهجویی حدود ۶۰۰ میلیون متر مکعب آب را به همراه داشت. اقدام دیگر ما در سال گذشته موضوع رهاسازیها بود چراکه رودها قدرت انتقال آب را نداشتند. برای این منظور از کانالهای آبیاری استفاده کردهایم. دو سازه را هم ترمیم کردیم و آب را از سد بوکان در ماههای اسفند، فروردین و اردیبهشت رها کردیم. به این ترتیب مقدار معتنابهی آب به پیکره دریاچه رسانده شد. تفاوت اقدامات سازهای با سایر روشها همین است که در کوتاهمدت کارساز بوده اما کارهایی مانند اصلاح الگوی کشت و تغییر رفتارها در بلندمدت نتیجه میدهد.
نزدیک به دو سال است فائو پروپوزال خود برای احیای دریاچه ارومیه را ارایه کرده اما ایران هیچ اعتباری برای اجرای این برنامه در اختیار قرار نداده است. به همین منظور هم فائو با ژاپن قرارداد ۳.۶ میلیون دلاری امضا کرد. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت اگر کشورهای داوطلب حضور نداشته باشند هیچ برنامهای برای احیا عملیاتی نخواهد شد.
دولت ژاپن قانونی دارد که طبق آن باید درصدی از درآمد خود را برای کمک به مسائلی از این دست اختصاص دهد به همین منظور آنها بودجهای ۱۰ میلیون دلاری به ایران تخصیص دادند. طی صحبت و نامهنگاری که با فائو داشتیم اعلام کردیم اگر بتواند بودجهای از ژاپن دریافت کند مدیریت پروژه کاهش مصرف به ۴۰ درصد را به فائو واگذار میکنیم. در این راستا از کارشناسان فائو نیز دعوت کردیم و شش نفر برای بازدید در سال۱۳۹۳ به ایران آمدند و در سال ۱۳۹۴ رایزنیها را آغاز کردیم. سرانجام در انتهای سال ۱۳۹۴ تفاهمنامهای بین آقای کلانتری و سفیر ژاپن در ایران امضا شد. طبق این تفاهمنامه ژاپن این پول را به فائو میدهد و فائو هم به کمک ما این پروژه را مدیریت میکند تا از ظرفیتهای بینالمللی و تجربه جهانی فائو در احیای دریاچه ارومیه استفاده شود. همچنین دانشگاه وخنینگن که رتبه نخست دانشگاههای کشاورزی را داراست و ۴۵۰۰ محقق دارد تا به حال ۳ جلسه مشترک با ما برگزار کردند و جزو شرکای اجرای طرح هستند. بسیاری دیگر از دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی داخلی نیز جزو شرکای پروژه هستند و منابعی بیش از اعتبار فراهم شده توسط دولت ژاپن توسط ستاد برای مطالعات تامین اعتبار شده است. اینکه چرا فائو نتوانسته هنوز از پولی که برایش واریز شده استفاده کند مربوط به عدم انجام اقدامات لجستیکی مربوط به خودشان است و ارتباطی به طرف ایرانی ندارد.
غیر از اعتباری که ژاپن تخصیص داده آیا ایران نیز در این پروژه سرمایهگذاری کرده است؟
بله، در حال حاضر یک قرارداد سه ساله حدود شش میلیارد تومانی با یک مشاور داخلی برای جنوب دریاچه داریم و دو قرار داد هرکدام نزدیک به ۸۰۰ میلیون تومانی با دانشگاههای تبریز و ارومیه برای سال اول برای شرق و غرب دریاچه بستهایم. در مقابل ۱۰میلیارد تومان اعتبار تخصیصی از طرف ژاپن برای چهار سال در نظر گرفته شده. در ضمن خود ستاد نیز حدود دو برابر فقط برای مطالعه کاهش ۴۰ درصد آب هزینه خواهد کرد.
چرا فائو را انتخاب کردید؟
اگر کسی در دنیا بخواهد چنین کاری انجام دهد بهترین سازمان تخصصی بینالمللی در این زمینه فائو است. همچنین فائو مطلوبترین سازمان برای هماهنگی بادیگر سازمانهای بینالمللی است. هماکنون ۲۴ سازمان بینالمللی مربوط به سازمان ملل فقط در زمینه آب وجود دارد و ما به جای اینکه با هر ۲۴ سازمان هماهنگ کنیم با یک سازمان با قدرت هماهنگی بالا همکاری میکنیم که او خود توان هماهنگی بالایی دارد. میتوان گفت هوشمندانهترین کاری که میتوانستیم انجام دهیم همین بود.
در جلسه وزارت امور خارجه با سفرای ۲۵ کشور که در خرداد برگزار شد چه تصمیماتی برای ارومیه گرفته شد؟
در آن جلسه مطرح شد که دریاچه ارومیه یک سایت بینالمللی و چالشی منطقهای است. جامعه بینالمللی هم نسبت به هر موضوع بینالمللی وظیفهای دارد و ما هم با توجه به اینکه دریاچه در کشور ما واقع شده وظایفی داریم. ضمن اینکه اگر این دریاچه خشک شود تبعات آن دامنگیر کشورهای منطقه هم میشود. امروز ایران در حال انجام سهم خود است و دیگر کشورها نیز همانند دولت ژاپن احیای دریاچه ارومیه را باید یک وظیفه ببینند. مثل یک برنامه بینالمللی به نام GROW که توسط دولت آلمان راهاندازی شد. طبق این برنامه دریاچه ارومیه یکی از ۲۰ حوضه آبریز بینالمللی تحت نظر قرار گرفته و دانشگاه بن در این زمینه همکاری خود را آغاز کرده است. البته با کشورهای دیگر مانند هلندواسترالیا و فنلاند هم به توافقات خوبی برای جلب همکاری و انتقال تجربه آنان رسیدهایم.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|